Monday 10 August 2015

حکومت افغانستان به یک استرتژی صلح نیازمبرم دارد
چند سال است که حکومت افغانستان دارای شورای صلح می باشد،اما از استراتژی صلح خبری نیست.مسئله ی که درصلح گریزی طالبان ، صلح خواهی بی دستاورد حکومت وبهود گی شورای صلح آن نماد یافته است. برای اینکه، طالبان به پا یان عملیات تروریستی وحکومت افغانستان دارای استراتژی صلح شود، لازم است بکارهای زیردست زده شود: نخست، حکومت دوست ودشمن خود را تعریف وبگوید که طالبان ازکدام یک به شمارمی آیند. دوم، وقتیکه دوست ودشمن تعریف شود، گفت وگو درباره ی صلح ورسیدن به توافق یا ادامه ی جنگ با طالبان معنا پیدا می کند.سوم، ماهیت طالبان وپیوند کاریی آن ها با پاکستان ،استراتژی آن کشور درباره ی آن ها وافغانستان به گونه ی سازمان یافته وهدفمند شرح داده شود.چهارم، درروشنای استراتژی صلح، آینده ی روابط افغانستان با پاکستان تعریف وسمت داده شود.
دررا بطه به اصل نخست، باید گفت که: سیاست فهمان می دانند که سران حکومت بخاطرتفاوت دیدگاه ها نمی خواهند طالبان وپاکستان را درشماردوست یا دشمن جای بدهند! ازعدم تعریف طالبان به حیث دوست یا دشمن، شک وتردید های زیادی درذهنیت عامه ایجاد وباعث شده است که مبصران سیاسی - امنیتی کم سویه - گروه گرا- نان خورازجیب دیگران ومردم ما دررسانه های دیداری وشنیداری جفنگیات بگویند! درضمن، عدم تعریف دوست ودشمن، به پاکستان و طالبان، موقع داده است تا گستاخانه به گستره ی جنگ وتروریسم درافغانستان بیفزایند.برای اینکه، سیاست داخلی وروابط خا رجی افغانستان ازسردرگمی بیرون شوند؛ بهتراست که دولت ، طالبان را صریحن دشمن یا دوست بخواند.می دانم که دشمن نه خواندن طالبان زیرپای حکومت راخالی می کند؛ پس، به نفع آن است که طالبان را تروریست اعلام نماید.
ازاین نگاه که ملااخترمنصور، رهبرجدید طالبان مذاکره با حکومت را بی معنا وبه ادامه ی جنگ تاکید نموده است؛همچنان انفجارهای پر تلفات مادی وانسانی درکابل، تشدید جنگ درولایت ها وتخریب مسجدها دربغلان، نشان دادند که دوست که خیر، حتا مخالف جنگی خواندن طالبان برای مردم افغانستان نا قابل پذیرش وتعریف آن ها به حیث تروریست همه پذیرمی باشد.به این خاطرکه، طالبان حزب سیاسی با ویژگی های وطنی نیستند که مخالف جنگی- سیاسی معرفی شوند. روشن است که ، مخالف جنگی به نظامی ها حمله وباعث کشتارها وزیان های مردم ملکی نمی شود ومخالف سیاسی وارد میدان پیکارسیاسی- قانونی شده ازراه آشتی جویا نه مبارزه ی رقابتی می نماید.خصلت های که طالبان هم ازنبود آن ها رنج می برند هم وا بسته به پاکستان می باشند که موقع برا یشان نمی دهد که سیاسی - قانونی شده سیاست نمایند، یاچنان استعدا دی راهرگز ندارند.
بنابراین، به نفع حکومت می باشد که با پاکستان به حیث رقیب یا دشمن وارد بازی شده ازهرگونه گفت وگوبا طالبان یا ابزارجنگ نیابتی آن علیه کشورما خود داری نماید. آری ، اگرحکومت چنان کرده نمی تواند، شرط بگذارد که پس از پذیرش آتش بس وپا یان دادن به عملیات تروریستی توسط طالبان، با آن ها گفت وگومی نماید.دراین صورت، پاکستان وا دارمی شود که دوراه را درپیش بگیرد: نخست، ازکمک به تروریسم علیه افغانستان خود داری می کند. دوم، به حمایت ازتروریسم بدون پا فشاری منافقانه به تشویق گفت وگوهای صلح میان کابل وطالبان ادامه می دهد. روشن است. درصورت نخست ، همسازبا جامعه ی جهانی، ودرحالت دوم ، علیه آن قرارمی گیرد.سیاستی تباه کارانه ی که زیان های زیادی را به پاکستان نیزتحمیل می نماید.
سرانجام این که ، فراهم کردن استراتژی ملی درجهت استوارساختن پایه های دولت ، تامین حاکمیت سرزمینی ومنافع ملی ازراه اصلاحات درحکومت و تقویت نهادهای امنیتی- دفاعی، داشته ی پرارجی می باشد که مردم افغانستان را با ورمند به داشتن حکومت ملی وپاکستان را وا دار به پذیرش حاکمیت ملی ما وپا یان صا درات تروریستی اش می نماید. روشن است که، استراتژی ملی ، برنامه وراهکارهای کوتاه مدت - بلند مدتی می باشد برای مهارتروریسم ، استوارسازیی امنیت، پیشرفت اقتصادی و نگهداشت منافع ملی که درجهت دفع خطردشمنان سروصورت داده می شود؛ وبدون شک، می تواند مردم ما را شاد ودشمنان آن ها را به عقب نشینی وا دارنماید. دراین صورت، کمک کننده های بیرونی می پذیرند که افغانستان دارای دولتی مجهزبا برنامه / استراتژی صلح وپالیسی یا شیوه ی درست تطبیق آن می باشد. دولتی دارای استراتژی ملی و اعاده کننده ی صلح که دا رای دوستان ودشمنان شناخته شده درداخل وخارج بوده ومی تواند مشکلات مردم خود را حل و پاکستان را که خواب سلطه برافغانستان ازطریق گسترش تروریسم را درسرمی پروراند؛ سرعقل آورده بدین وسیله حاکمیت سرزمینی را استوار وتروریستان بومی وغیربومی را ازمعرکه بیرون وصلح وپیشرفت مادی وفرهنگی را به آغوش گرفته وارد صف کشور- ملت های دموکراتیک مدرن شود.

0 comments:

Post a Comment