Wednesday 8 April 2015



خاورمیانه نوین
هفته نامه دی سایت - ترجمه: حسین انورحقیقی

• اعراب ده ها سال نارضایتی و خشم خود را اغلب بدرستی از مداخلات کشورهای غیرعربی در منطقه بیان کرده اند. اکنون اما باید از خود خشمگین باشند. بمباران هوائی یمن توسط کشورهای خلیج منطق مداخلات در خاورمیانه را دگرگون کرده است. این دیگر نه آمریکائی ها و نه انگلیسی ها بلکه کشورهای عربی به رهبری عربستان هستند که به سرزمین درهم ریخته خلیج عدن حمله می کنند ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
دوشنبه ۱۷ فروردين ۱٣۹۴ - ۶ آوريل ۲۰۱۵

١- آغاز دفاع از خود اعراب بدون حمایت آمریکا
اعراب ده ها سال نارضایتی و خشم خود را اغلب بدرستی از مداخلات کشورهای غیرعربی در منطقه بیان کرده اند. اکنون اما باید از خود خشمگین باشند. بمباران هوائی یمن توسط کشورهای خلیج منطق مداخلات در خاورمیانه را دگرگون کرده است. این دیگر نه آمریکائی ها و نه انگلیسی ها بلکه کشورهای عربی به رهبری عربستان هستند که به سرزمین درهم ریخته خلیج عدن حمله می کنند. جنگ برای تغییر رژیم در یمن "طوفان قاطع" نامیده می شود. شیعیان حوثی که اخیراً با قهر حکومت را در دست گرفته اند باید رانده شوند و عابد رب منصور هادی، که تا ژانویه رئیس جمهور یمن بود، باید به قدرت باز گردانده شود. سعودی ها به سبک غربی ها اهدافشان را برنامه ریزی می کنند.
جهان عربی جولانگاه سنتی قدرت های استعماری بوده است. پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی فرانسوی ها و بریتانیائی ها این مناطق را میان خود قسمت کردند. دیرتر ایتالیایی ها به لیبی امروزی دست انداختند. در جنگ جهانی دوم آمریکایی ها شروع به جایگزینی قدرت جهانی رو به افول بریتانیای کبیر کردند. و پس از آن، از سرنگونی نخست وزیر محمد مصدق به سال ١٩٥٣ تا برانداختن صدام حسین به سال ٢٠٠٣، تنها قدرتی بودند که منطقه را سامان می دادند. این وضعیت در دوران اوباما دگرگون شد.
نگرانی عربستان سعودی از خویشتن داری اوباما بیشتر از سیاست قلدرماب رئیس جمهور پیش از او است. اکنون سعودی ها خود رهبری را در دست می گیرند. دوران پسااستعماری خود آقایی عربی شروع شده است. مصر متحد عربستان و دریافت کننده کمک های مالی سعودی، یکشنبه پیش در نشست سران اتحادیه عرب ، پیشنهاد تشکیل نیروی واکنش سریع عربی را مطرح ساخت. در صورت تصویب این پیشنهاد تازه معلوم نیست که این نیرو بوجود بیاید یا نه. در هر حال اکنون کشورهای عربی ائتلاف های زود گذر برای مداخله در کشورهای همسایه تشکیل می دهند. بمباران لیبی در سال گذشته توسط مصر و امارات متحده عربی یکی از این موارد بود. و حالا یمن که مورد تهاجم ائتلاف به رهبری سعودی هاست. و این هنوز آغاز ماجرا است.

٢- آمریکائیها کنترل خاورمیانه را از دست می دهند
واشنگتن خلا بزرگی پشت سر نهاده است. هشت سال پس از پز امپراطوری مآبانه جرج بوش عقب نشینی تدریجی ابر قدرت صورت گرفت. رئیس جمهور اوباما جنگ شخص پیش از خود را پایان داد و متحدین آمریکا را تشویق کرد که خود أمور را بیش از پیش در دست گیرند. با مذاکرات اتمی وی در پی آنست که از در گیری سی و پنج ساله ایران و آمریکا بکاهد.
با این حال عقب نشینی جایگزین سیاست خاورمیانه ای نمی شود. آمریکائیها در سالهای اخیر باید پاسخ های درستی در برخورد با بهار عربی و نیز شکست آنها و همچنین برخورد با مقاومت ایران و عصبانیت اعراب می جستند. پایان کار ایستادن نتانیاهو مقابل کاخ سفید بود. روش های زیادی آزمایش کردند ولی در پایان کنترل از دستشان خارج شد. آمریکا به استیصالی رسیده که تشخیص سیاست خاورمیانه ای روشن مشکل تر از سیاستهای متناقض می باشد. در یمن از حملات سعودی ها علیه حوثی های شیعی دفاع می کنند. در مبارزه علیه جهادگران داعش بمب افکن های آمریکایی سربازان شیعی عراق و میلیشییای ایرانی را از هوا پشتیبانی می دهند. سیاست خاورمیانه ای آمریکا که عادتا منطقه را تعریف می کرد، اکنون آینه آشفتگی شان است.
اکنون این وضعیت خود را در دوگانگی سیاست خارجی آمریکا نشان می دهد: موضع کاخ سفید از طرفی و موضع کنگره و سنا با بالادستی جمهوری خواهان از طرف دیگر. در ماه مارس٤٧ سناتور جمهوری خواه رئیس جمهوری را دور زده به ایران نامه سرگشاده می فرستند. آنها در این نامه هشدار می دهند که هر نوع توافقی پس از سال ٢٠١٧ که جمهوری خواهان به قدرت برسند در نهایت بی اعتبار خواهد شد. سناتورها در زیر گنبد کاپیتول آشکارا سیاست خارجیی خلاف کاخ سفید پیش می برند. دعوت از نخست وزیر اسرائیل نتانیاهو، بازیگر مخالف اوباما از خاورمیانه، یکی از این موارد است. این هم یکی دیگر از موارد مغایر با روش های مرسوم است. مخالفین و موافقین آمریکا نمی دانند در آینده روی کدام سیاست آمریکا حساب کنند: سیاست خویشتندارانه اوباما و یا سیاست بزن بکوب کاپیتول. زمان این کار بدتر از دوران ما نمی توانست باشد که کلی از دولت های منطقه در مسیر فروپاشی هستند.

٣- جنگ برادر با برادر مسلمانان تمام منطقه را در بر می گیرد
چه یمن و چه لیبی، چه عراق و چه سوریه که توسط نیروهای استعماری (بریتانیا و فرانسه) بوجود آمده اند در مسیر فروپاشی هستند. منطقه به یکبار خود را میان اختلافات قدیمی سنی و شیعی می یابد. بعد از اینکه اعتماد به دولت ملت و امید به زندگی قابل قبول و باکرامت از بین می رود همه مسائل دور و بر گرایشات مذهبی شکل می گیرد. پیوند های قدیمی و پردوام قبیله ای و بیش از همه پرسش های مربوط به هویت و عقیده پشت مرزهای کمرنگ شونده کشورهای عربی سر بر می اورند. دیکتاتورهای پسا استعماری عربی نتوانسته اند پاسخ چنین پرسش هایی را بدهند.
در خیزش اعراب امکان رقابت آزاد پاسخ ها بوجود آمده است. اخوان المسلمین اولین دور برنده شدند اما تنها دور اول. در مصر با کودتا کنار زده شدند و در نهایت در بسیاری از کشورهای عربی به طرز خونینی سرکوب گشتند. با پی آمدی وحشتناک: اکنون جنبش های رادیکال یعنی جهادگران، تروریست ها و گردن زنان حرفه ای خلا اسلام سیاسی را پر کرده اند. گسترش اخیر ملغمه ای انفجاری از درگیری های مذهبی، اجتماعی و میان کشوری در بسیاری از کشورهای خاورمیانه موجب گسترش این نیروها شده است.
در درهم ریختگی اوضاع عربی خیلی ها کارت مذهب را بازی می کنند چون پر کشش تر است و بیش از همه مشروعیت زاست. ایران و عربستان سعودی با لولوی افراطی ها و نفوذ مذهب آن دیگری می ترسانند. نتیجه جز وضعیتی مسخره آمیز نیست. هر دو قدرت بزرگ اسلامی که آفرینندگان و پشتیبانان افراط گرایی در سراسر جهان هستند اکنون خود را چون نیروی پیشتاز مقابله با جهادگران اسلامی معرفی می کنند. پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه و عراق علیه نیروهای داعش میجنگند. عربستان سعودی از مبارزان سوری (؟!) علیه جهادگران داعش حمایت می کند و نیز طوایف یمنی را برای عدم وابستگی به گروههای القاعده مورد پشتیبانی قرار می دهد. همه به اسلام استناد می کنند و اما در واقع نگران قدرت خویشند.

٤- دیکتاتورها و آتوکراتها مقابل نو هم پیمان می شوند
دیرزمانی است که خیزش های عربی به تاریخ پیوسته اند. "زمستانی" در پی "بهار" آنگونه که برخی ناظران بی خبر غربی پیش گویی می کردند، نیامد بلکه این رژیمهای قبلی در لباسی تازه بودند که سر برآوردند. آنجا که دولت سرنگون نشده بود رژیم ها تسمه ها ی فشار را سفت کردند. کشورهای خلیج اپوزوسیون را، چه لیبرال ها و چه اخوان المسلمین، با شلاق و زندان تعقیب کردند. ایران به ترور انقلابی (؟!) پایبند بوده و دگراندیشان را روانه سیاهچال ها یا مجبور به ترک کشور می کند. حتی کشورهای مدرنی (؟!) چون اردن به دستگاه پلیسی و امنیتی دست می یازند.
عبدالفتاح السیسی در مصر رژیم آتوریتر سرکوبگری را بر پا می کند که حکومت پیش کسوتش حسنی مبارک در برابرش به نسبت لیبرال به نظر می رسد. السیسی دنبال رهنمود از ولادمیر پوتین و تکیه گاهی در مسکو است و به نظر می رسد که نقش مدافع منافع وی در منطقه را بازی می کند. رئیس جمهور مصر ابا نداشت که در افتتاحیه سران اتحادیه عرب پیام پوتین را بخواند. اتحادیه عرب که در دوران خیزش های عربی به کشورهایی باز و نیمه باز تقسیم می شدند، دیری است که به غیر از چند استثنا به کلوب آتوکراتها تبدیل شده اند. با این همه این تنها بازگشتی به دوران ملال آور پیش از ٢٠١١ نیست. حتی پیش از خیزش های عربی بحث های وسیعی در باره آزادی و حق مداخله در أمور، وسیعا منطقه را در بر گرفته بود. اپوزوسیون چون لیبرالها و اخوان المسلمین وارد مجالس می شدند هر چند نفوذ شان کم بود. زمان زمان ناآرامی های آفریننده در زیر پوست ظاهری حاکمیت های به نظر مستحکم آتوریتر بود. ولی امروزه ترس از جنگ توجیه گر تمامی فشارها و سرکوبها است. اوضاع برای إنسانها خشن تر و غیرقابل تحمل تر شده است.
هدفی برتر آتوکراتهای سنی عرب منطقه را متحد می کند. دگرگونی و در هم ریزی های عمیق از لیبی تا یمن آتوکراتها را برابر هر نوع نوآوری حساس و بدبین کرده است. فردی مثل مبارک ظرفیت قدری نوگرایی خاص را داشت ولی اخلاف او ندارند. ائتلاف بزرگی از محافظه کاران علیه هر شکلی از دگرگونی تشکیل شده است. حال این می خواهد انقلاب اطلاعاتی در رسانه های اجتماعی، گشایش در جوامع عربی و یا برآمد حوثی ها در یمن باشد و خواه حتی مذاکرات دول بزرگ با ایران در باره برنامه اتمی اش که منجر به خروج ایران از انزوا بشود. همه چیز قدرت آنها را تهدید می کند. جنگ علیه نو اتحادهای غریبی بوجود می آورد.

٥- اتحاد پشت پرده سعودی ها و اسرائیلی ها علیه ایران
طبیعی است که نه اسرائیلی ها و نه سعودی ها این را رسما تایید نکنند. بیش از همه سعودی ها نمی خواهند بازو به بازوی هم با "صهیونیست"ها در اورشلیم دیده شوند. اما در خفا این دو کشور به هم نزدیک شده اند. دیری است که مسئولان رسمی اسرائیلی و سعودی مشترکا عصبانیتشان را از دست اوبامای "ضعیف" ابراز می کنند. دیری است که رسانه های اسرائیلی گزارش می دهند که در صورت حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی ایران عربستان حاضر است آسمان خود را برای کوتاه شدن فاصله پرواز در اختیار هواپیماهای اسرائیلی قرار دهد. دیری است که اسرائیلی ها دیگر مخالف فروش تانک های لئوپارد ٢ آلمانی به ریاض نیستند. دیری است که مامورین اطلاعاتی اسرائیلی و سعودی در بروکسل، وین و دهلی نو برای گفتگو دو جانبه باهم دیدار می کنند.
در باره منطقه به شکل غریبی هم نظرند. سعودی ها و اسرائیلی ها همچنانکه از اخوان المسلمین حالشان می گیرد
از متحدین تهران در دریای مدیترانه، حزب الله لبنان و حماس نیز نفرت دارند. نفوذ ایران در عراق و سوریه همچون خاری در چشم اسرائیل و عربستان است. همچنان است نگرانیشان از موفقیت حوثی ها در یمن. و طبیعتا مقابل دشمن دیرین شان ایران کاملا هم نظرند. مذاکرات اتمی در نظر نخست وزیر نتانیاهو و سلطان سلمان توطئه ای را می ماند که ایران را از تحریم ها خلاص می کند در حالیکه سانتریفوژها را چرخان می گذارد.
هر دو کشور در سالهای گذشته مدرن ترین سلاح های ایالات متحده را دریافت داشته اند، هر دو پایگاههای آمریکا در خاورنزدیک بوده اند گرچه رسما در جنگ با یکدیگر بودند. امروزه اشتراک منافع زیادی دارند. هرگاه توافقی بر سر برنامه اتمی ایران صورت بگیرد (مقاله قبل از توافق ژنو نوشته شده است: مترجم) آنها بیش از پیش به هم نزدیک خواهند شد. این اتحاد غیر رسمی تنها علیه ایران نیست. علیه سیاست متحدین آمریکا هم جبهه گیری خواهد کرد تا اوباما را بیش از پیش تضعیف کند تا مخالفین وی در کاپیتول در دو سال آینده کاخ سفید را در دست گیرند.

(؟!) ها از مترجم می باشند


هفته نامه دی سایت شماره ١٤ ، ١ آپریل ٢٠١٥
Michael Thumann

0 comments:

Post a Comment