جوزیف مسعد
ماشین کشتار اسرائیل با همدستی دولت امریکا و متحدان اصلی عرباش، دارد وحشت و مرگ را روی سر مردم فلسطین میریزد
ماشین کشتار اسرائیل با همدستی دولت امریکا و متحدان اصلی عرباش (که شمارشان کمتر از ۲۰هزار شاهزاده و شاهدخت سعودی نیست) دارد وحشت و مرگ را روی سر مردم فلسطین میریزد، در مصر اما کمپین بزرگ نفرتِ رسمی و غیررسمی به راه انداخته شده است.
رژیم مصر یکی از دو زندانبان اصلی فلسطینیهای غزه (اردوگاهی که بزرگترین تراکم جمعینی را در جهان دارد) است.
ژنرال عبدالفتاح السیسی، وارث تاج و تختِ حسنی مبارک، دروغهایی را بیان کرده که از زمان برگزاری کمپینهای ضدعرب و ضدفلسطینی در اواخر دههی ۱۹۷۰ و تحت ریاستجمهوری انور سادات، طبقهی حاکم دزدان مصری پیوسته تکثیرشان میکردهاند.
سیسی نامحبوب که در خوشزبانی با یاسر عرفات رقابت دارد، در سخنرانی سالگرد سرنگونی پادشاهی [ملک فاروق اول] (۱۹۵۲) در ۲۳ جولای با طمطراق اعلام کرد که مصر تا کنون «۱۰۰هزار شهید مصری» در راه فلسطین فدا کرده است.
هرچند اندکند کسانی که به فداکاریهای سربازان مصر برای دفاع از مصر در طول ۶۷ سال گذشته شک داشته باشند، اما گفتن این که این فداکاریها به نفع فلسطین و فلسطینیان بوده کذب محض است.
این همان نوع استدلالی است که طبقهی حاکم دزدان مصری انتشارش میدهند تا اعلام کنند که اقتصادِ بیمار مصر و فقر این کشور نه ثمرهی غارتگری این طبقه و همکاری حامیان امریکایی و سعودی از دههی ۱۹۷۰، که در نتیجهی بهاصطلاح دفاع مصر از فلسطین و فلسطینیان و بهاصطلاح تعهد جمال عبدل ناصر به آزادسازی فلسطینیان از اشغال استعماری اسرائیل بوده است.
طبقهی غارتگر بیشرم
از دههی ۱۹۷۰، فلسطینیها در معرض این دروغها و همچنین پوچی و بیشرمیِ عریان این طبقهی جاهلان و بیسوادان مصری بودهاند. بیسوادی و دنیاپرستی این طبقه، در طول سه سال گذشته و در جریان پروپاگاندا و تحریک ضدانقلابی ایستگاههای تلویزیونی و روزنامههای مصر کاملا برملا شده است.
شکل و محتوای این امر، اجتماع فرهیختهی روشنفکران و روزنامهنگاران و هنرمندان را خجالتزده و متهم ساخته؛ البته نه اکثریت روشنفکران و روزنامهنگاران و هنرمندان مصری که وظیفهشان دفاع از منافع این طبقه است (گرچه برخی از این حامیان رژیم و بهویژه دانشگاهیان اخیرا نگرششان را تغییر دادهاند و در بازنویسی تاریخ خود، ستایشها و حمایتهایی که از این [رژیم] داشتند را نادیده میگیرند).
تنزل فرهنگها و تولیدات روشنفکری و زیباشناختی مصری در چهار دههی گذشته، محصول مستقیم حکومت ستمگرانهی این طبقه است. فقط باید با این مردان و زنان تاجر نشست یا از خانهشان دیدار کرد یا بازنماییشان را در سریالها و فیلمهای مصری تماشا کرد و فرهنگی که آنها میخواهند در این سریالها و فیلمها تحمیل کنند را دید، یا به گفتگوهای آنها در بارها و رستورانهای هتلهای پنجستارهی قاهره گوش داد، یا مصاحبههای آنها را در شبکههای رسواشده و عوامزدهی تلویزیونی مصر تماشا کرد تا به میانگینی از اندیشهی اقتصادی و سیاسی و سلیقهی زیباشناختی آنها پی برد، حالا کاری به جهالت آنها به ادبیات و هنر مصر و عرب و جهان و تحقیر فقرای مصری که بیش از هشتاد درصد جمعیت را شامل میشوند نداریم.
اینکه این طبقهی بدچشم و حسود ثروتمند، از فقیرترین فقرا به خاطر داراییهای ناچیزشان (بهویژه فلسطینیان غزه) بیزارند و متنفر، نشاندهندهی یک نوع قطبنمای اخلاقی است که راهنمای کنشهای آن طبقه است.
من هنوز آن وحشتی که در اکتبر ۲۰۱۰ تجربه کردم را یادم هست؛ در قاهره بودیم و با ناصف ساویرس بیلیونر (ثروتمندترین مرد مصر) در جمعی هفت نفره شام میخوریم که وی با تبختر گفت در همه حال توی دفتر و توی خانه و در حال مسافرت همیشه سه تلویزیون دارد و هر سه همزمان روی سه کانال خبری امریکایی تنظیم شدهاند (اگر حافظهام کمک کند، گفت سیانان و سیانبیسی و فاکسنیوز) که گویا بهعنوان منابع اصلی معرفت او عمل میکنند.
وقتی به ساویرس که خیلی کمتر از دو دیگر برادر بزرگترش اهل خودنمایی است، گفتم من مخالف سیاستهای راستگرایانهی باراک اوباما در امور داخلی و خارجی هستم، انگار باور نکرد، چون گویی نمیتوانست به اوبامایی با موضعِ سیاسی چپ فکر کند.
در مصاحبهای که ساویرس بهتازگی با روزنامهی طرفدار سیسی «المصری الیوم» داشت، دربارهی عملکرد سیسی در حذف رایانههای سوختی فقرا (و پایین نگهداشتن قیمت بنزین برای خودروهای گرانقیمت و تجملی) نظر داد و یک سری پیشنهادهای نولیبرال داد؛ بیشتر کاهشدادن ارزش جنیه[1]ی مصری، خصوصیسازی حمل و نقل عمومی و حذف مالیات بر ثروتمندان (که وی مدعی است دولتِ محمد مرسی معزول بهطور غیرقانونی بر شرکت وی تحمیل کرده بود)، حفاظت وزرا و کارمندان دولتی از تعقیب قانونی، و اینکه بهرغم مخالفت عظیم فعالان بهداشت و محیطزیست به کارخانههای سیمان اجازه داده شود تا از ذغال [برای سوخت] استفاده کنند.
چنین سنجشهایی قطعا به غنیشدن اغنیای یکدرصدی و فقیرشدن فقیرا خواهد انجامید (نجیب، برادر بزرگتر ناصف که فقیرتر اما جلوهفروشتر از اوست، بهتازگی در الاخبار مصر ستونی هفتگی مینویسد و پیشنهادهای نولیبرال برادرش را تکرار میکند. وی همچنین در یک مصاحبهی تلویزیونی از سیسی خواسته تا مبارک را عفو کند و وی را از زندان آزاد کند).
«قصهبافی و جعلکردن»
چیزی که سیسی و این طبقهی همدست با او میخواهند ادعا کنند این است که همهی جنگهای مصر با اسرائیل برای دفاع از فلسطین و فلسطینیها بوده و اینکه این جنگها هزینههای هنگفتی بر مصر تحمیل کرده و جان سربازهای بسیاری را گرفته. اما هیچکدام از اینها حقیقت ندارد.
در ۱۹۵۶، اسرائیل به خاک مصر تجاوز کرد و [شبهجزیرهی] سینا را اشغال کرد، و سربازهای مصری برای دفاع از کشور و سرزمین خود وارد عمل شدند و کشته شدند؛ در ۱۹۶۷، اسرائیل دوباره به مصر حمله کرد و سینا را گرفت، و سربازهای مصر دوباره برای دفاع علیه تجاوز خارجی جنگیدند و کشته شدند؛ بین سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۰، اسرائیل و مصر وارد «جنگ فرسایشی»[2] شدند و سربازهای مصری برای دفاع از تجاوز مستمر اسرائیل و حراست از اشغال سینا بهدست اسرائیل کشته شدند، جنگی که در خاک مصر روی داد؛ و در ۱۹۷۳، مصر جنگی برای آزادی سینا و نه فلسطین راه انداخت و سربازهای مصری برای دفاع از اشغال خارجی کشورشان کشته شدند.
میماند جنگ ۱۹۴۸ که، بسته به منابع [اطلاعاتی]، بین یک هزار تا دو هزار سرباز و داوطلب مصری کشته شدند. مداخلهی نظامی مصر برای بیرونراندن صهیونیستها از فلسطین و بازداشتن صهیونیستها از غارت سرزمین فلسطین، نه از سوی ناصر (که متهم به حمایت زبانی از فلسطینیها بود) که بهدست ملک فاروق صورت گرفت.
همانطور که اکثر مطالعات دربارهی انگیزههای فاروق و مداخلهی دولت وی در امر فلسطین نشان میدهد، این [جنگ ۱۹۴۸] بهخاطر دغدغهی فاروق به نقش رهبری منطقهای مصر و ترس از رقیب خویش، عراق، صورت گرفت و نه بهخاطر ملیگرایی یا همبستگی عربی.
سوای این انگیزهها، اکثر فلسطینیها شک ندارند که سربازها و داوطلبهای مبارز مصریای که کشته شدند واقعا برای دفاع از فلسطین و فلسطینیها بوده، حتی اگر در بین آن سربازها کسانی هم بوده باشند که بنا بر دستور نظامی و دفاع از هژمونی منطقهای مصر عمل کردهاند. اما این تنها جنگی بود که سربازها و داوطلبین مصری برای دفاع از فلسطین جنگیدند و مردم فلسطین و جنبش ملی آنها سپاسگذارشان هستند.
اما اینکه یک تا دو هزار سرباز و داوطلب (همانطور که سیسی بهاشتباه بیان میکند) به «۱۰۰هزار شهید» افزایش داده میشوند، مسالهی قصهبافی و جعل واقعیت است، قصهای است که طبقهی حاکم دزدان و روشنفکران اجیرشدهی آنها و تبلیغاتچیهای آنها در روزنامهها پس از پیمان کمپ دیوید سادات جعل کردند و حقوق مردم فلسطین (از جمله فلسطینیهای غزه) را فدای کنترل حمایتگرانه و جانبدارانهی [شبهجزیرهی] سینا کردند.
این بدان معنا نیست که میلیونها مصری (اعم از شهروند و سرباز) از فلسطین و فلسطینیها حمایت نکرده و نمیکنند یا اینکه آنها برای فلسطین و فلسطینیها نمیجنگند، چراکه آنها اغلب سوگند خورده و اعلام کردهاند که میکنند؛ بل بدان معنا است که سوای جنگهای ۱۹۴۸، مصریها هرگز فرصت آن را نداشتند تا در میدان جنگ [و در خاک فلسطین] در دفاع از فلسطینیها بجنگند. این همان زهری است که به کام طبقهی حاکم دزدان مصری نشسته و وادارشان میکند تا در تلویزیونهای این طبقه تبلیغات ضد-فلسطینی و نفرتپراکنی کنند.
با شنیدن تبلیغات آنها آدم فکر میکند که این فلسطینیها بودند که سینا را اشغال کرده بودند و نه اینکه مصر از ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ غزه را تصاحب کرد و بر آن حاکم بود و در هشت سال گذشته نیز آن را در محاصرهی کامل قرار داده است.
به رغم این کمپینهای عظیم رسانهای، مصریها هیچگاه حمایت خویش از فلسطینیها را پس نگرفتند، خواه با برگزاری تظاهرات علیه همدستی رژیم سیسی در کشتار این دو هفتهی گذشته، خواه با فرستادن کاروانهای کمکهای پزشکی به غزه (که سربازهای سیسی برشان گرداندند و مانع از ورود آنها به غزه شدند).
خودکشی دستهجمعی روشنفکری
با توجه به همین زمینه است که مهم میشود بفهمیم این طبقهی حاکم دزدان مصری، نه دشمن اصلی مردم فلسطین، که دشمن اصلی اکثر مصریهایی هستند که روزانه دارند سرکوب و استثمار و غارت و تحقیر میشوند. نقشی که حامیان رژیم سیسی ایفا میکنند این را دارد پنهان میسازد که دشمنان فلسطینیها در مصر نیز دشمنان اکثر مصریها هستند.
غالب روشنفکران و هنرمندان مصر (ناصریها، مارکسیستها، لیبرالها و سلفیها) با پسنشستن از قدرت عظیمشان و حمایت از یا سکوت دربرابر کشتار و سرکوب [مردم مصر بهدست] رژیم جدید (فعلا به سکوت آنها دربرابر کمپینهای علیه فقرای مصری و فلسطینیان کاری نداریم) دست به خودکشی دستهجمعی زدهاند؛ این خودکشی یادآور همان خودکشیای است که کمونیستهای مصری با منحلکردن حزبشان در ۱۹۶۴ و پیوستن به «اتحاد سوسیالیستی» ناصر مرتکب شدند.
این طبقه از یک سو شامل سمیر امین (کمونیست مارکسیست و طرفدار خستگیناپذیر سیسی) و چهرههای کمتر شناختهشدهای همچون علا الاسوانی (رماننویس و منتقد مبارک) میشود و از سوی دیگر شامل طیفی میشود که جلال امین (اقتصاددان) و نویسندگان و شاعرانی مانند صنعالله ابراهیم و عبدالرحمن الابنودی و بها طاهر و دیگران در آن جای دارند.
خودکشی کمونیستهای مصری در ۱۹۶۴ اما به دلیل فهم کمونیستها بود؛ آنها باور داشتند سرکوبگریهای ناصر هرچند ناخوشآیند و حسرتبار است اما دستآخر منتهی به پروژهی مشترک ملیشدن و اجتماعیشدن [حق] مالکیت و ریشهکنشدن فقر در مصر خواهد شد. اما روشن نیست که دلیل روشنفکران معاصر مصر برای خودکشیکردن و حمایت از طبقهی حاکم دزدان مصر چیست.
کشتار غزه «برنامهی جایگزین» است
شگفتآور نیست که سیسی با متحدشدن با اسرائیل و همکاری با آن در جنگ با فلسطینیهای در-محاصره، روی سیاستهای مبارک را سفید کرده؛ زیرا وی در خدمت همان طبقه و منافعی است که زمانی مبارک نوکری آنها را میکرد. هرچند در زمان مبارک، حماس بهناچار و از سر گرفتارآمدن، در قبال اوامر مبارک سکوت و سرسپردگی نشان میداد، اما حماس [از زمان برکناری مبارک] دیگر [این سیاست را] ترک کرده است.
حالا روشن میشود که سلاخی مداوم فلسطینیها بهدست اسرائیل، برنامهی ثانویه و جایگزین بوده؛ دولت سیسی چند ماه پیش که تونلهای زندگیبخش غزه را احتمالا با همکاری اسرائیل و بهقصد انتصاب مجدد محمد دهلان در مقام فرماندهی نظامی غزه و خلاصشدن از مقاومت حماس و فلسطینیها ویران کرد (اقدامی که پیش از انتخابات ساختگی سیسی انجام شد)، غزه را تهدید به تجاوز کرده بود: تجاوز احتمالی مصر به خاک غزه، برنامهی اصلی و اولیهی او بوده.
اینکه رئیس اطلاعاتی و امنیتی مصر چند روز پیش از اینکه اسرائیل کشتار غزه را راه بیاندازد، از این کشور دیدار کرده و چند روز بعد نیز سه مقام امنیتی اسرائیلی از مصر دیدار کردند، نشانههای ظریفی از سطح بالای همکاری بین این دو کشور است.
آزارگریدوستی و خودشیفتگیای که مشخصههای فرهنگ غالب استعماری یهودی اسرائیلی است و نمود آن را میتوان در شعار «مرگ بر عربها»ی تظاهرات گستردهی خیابانیشان دید و همین مشخصه بود که بخشی از جمعیت استعماری و یهودی این کشور را به روی تپهها کشاند تا سلاخی فلسطینیهای بومی را تماشا و تشویق کنند، فقط و فقط با تبلیغات آزارگرانه و نفرتافکن رسانههای سیسی و طبقهی حاکم دزدان مصری همخوانی دارد.
بهراستی نیز حتی وقتی سلاخی فلسطینیهای غزه بهدست اسرائیل جریان داشت، ارتش مصر در ۲۷ جولای اعلام کرد که سیزده تونل دیگر را در مرز مصر و غزه ویران کرده است، که احتمالا بخشی از مشارکت قهرمانانهی وی در سرکوب مداوم فلسطینیها بهدست اسرائیل است.
دربارهی «آتشبس»ی که سیسی یک هفته بعد از سلاخی غزه ارائه کرد، که از سوی متحدان اسرائیل به وی دیکته شده بود، [باید گفت که] بهدرستی از سوی مردم فلسطین رد شد تا مقاومت دلاورانه علیه جنایت استعمارگران و محاصرهکنندگان اسرائیلی و مقاومت شجاعانهی سیاسی و دیپلماتیک در برابر ستم زندانبانان مصری ادامه یابد.
توضیح: جوزیف مسعد، استاد سیاست مدرن و تاریخ روشنفکری عرب است. وی نویسندهی کتاب «اسلام در لیبرالیسم» است که بهدست انتشارات دانشگاه شیکاگو بهزودی منتشر خواهد شد.متن انگلیسی این نوشته در سایت الانتفاضه الالکترونیه منتشر شده و تو سط حمید پرنیان به فارسی ترجمه شده است.
0 comments:
Post a Comment