Sunday 31 August 2014

نگاهی به میراث کرزی برای مردم افغانستان(2)


وقتیکه کاربه اهلش سپرده نشود،منتظرقیامت بایدبود
پیامبراسلام
دنیاباکفرباقی می ماند؛اماباظلم باقی نمی ماند
مقوله ی عربی
دردنیای که، بنام جهانی شدن ،شرکت های تجارتی ودولت های ملی وشبهه ملی دراموریک دیگربی شرمانه وبهره جویانه مداخله می نمایند؛تنها وسیله ی درست درجهت دفاع ازمنافع ملی، حکومت های کارآمد می باشند
در13سال و8ماه ریاست جمهوریی کرزی،خیانتی به حقوق ملی واقتصادی مردم افغانستان شده است که ازهجوم چنگیزبه خراسان بزرگ تا اداره ی ننگین طالبان نشده بود.
ابراهیم ورسجی
9-6-1393
نداشتن سیاست کادری وناکام ساختن دولت سازی توسط کرزی وهمکارانش
درسیاست وحکومت کردن،روشن است که دوپدیده ی زیربسیارمهم می باشند:نخست،اداره ی عامه یابروکراسی.دوم،حکومت ورهبریی سیاسی پاک وکارآمد.دوپدیده ی ارزشمندی که افغانستان ازدوسده بدین سو؛ازنبود آن ها دررنج ومصیبت می باشد.ازاین رو،لازم دانستم دربخش دوم میراث ریاست جمهوری کرزی برای مردم افغانستان به سیاست کادری که دستاورد آن اداره وحکومت خوب می باشد،بپردازم.قتیکه سخن ازسیاست کادری ونتیجه ی آن یعنی اداره وحکومت خوب به میان می آید،لازم است که خوبی وخرابی سیاست کادری درافغانستان کنونی را درپیوند باگذشته وتاثیرهای خوب وخراب آن برامروزوفردارا مورد بررسی قراردهم.طوریکه دربخش نخست نوشته یادآورشدم،افغانستان درگذشته هم اداره وحکومت خوب وکارآمد نداشت.البته که اداره ها وحکومت های نالایق گذشته به اندازه ی حکومت کرزی فاسد ونالایق نبودند.حکومتی- فاسد- نالایقی که در13سال و8ماه دوره ی کاریی آن چنان به حقوق اجتماعی ومالی مردم تجاوزشده است که ازهجوم چنگیز تا اداره ی طالبان صورت نگرفته بود!
افزون براین که،حکومت ها واداره های گذشته ی افغانستان به اندازه ی حکومت کرزی فاسد ونالایق نبودند؛به اندازه ی آن، حمایت های مالی،نظامی- سیاسی- بیرونی هم نداشتند.روشن است که، حتاحکومت های خلقی- پرچمی وابسته به مسکوهم به اندازه ی حکومت کرزی، حمایت های مالی- نظامی- سیاسی نداشتند! ازاین رو،دفترچه ی بی لیاقتی حکومت ها واداره های گذشته را تنها با این سرزنش که درمقایسه باهمتایان شان درمنطقه وجهان کارکرده نتوانستند؛ بسته کرده به بحث درباره ی خراب کاریی کرزی ودسته ی نابکارِهمکارش درروند دولت سازی درافغانستان پساطالبان می پردازم.واقعیت این است که، ریشه ی بسیاری تباه کاری های کرزی ودسته ی نابکار- فاسدش دراداره سازی وحکومت داری به نداشتن سیاست کادری یاکاربرد بد ترین سیاست کادری منوط می شود.سیاست نادرست کادریی که باعث شد که هم فرصت ها وکمک های بدست آمده برای مردم افغانستان بی جاتلف شود وهم افراد مستعد وکارفهم ازحکومت دورساخته شوند.
ازاین رو،لازم است درگام نخست بدانیم که سیاست کادری چیست وچه کاری برای سیاست ودولت کرده می تواند؟ پیش ازهمه،شایان یاد آوری است که سیاست کادری هرکشوری پیوند مستقیم با وضعیت تاریخی- اجتماعی- سیاسی-اقتصادی- فرهنگی- علمی- فنی ای آن دارد.ازاین سبب،بحث درباره ی تکنوکراسی درجامعه ی مانند افغانستان پیش ازوقت می باشد.جای غم واندوه است که،همان تکنوکراسی هم پیش ازوقت توسط تکنوکرات های نادانِ حکومت درمانده – فاسد کرزی بدنام کرده شد.ازهمه خنده دارتراین که،بسیاری جهال ونادان های دست اندرکارحکومت کرزی بنام های تکنوکرات / فن سالار،انگلیسی دان وکارفهم دربخش کمپیوتربرای غارت کشورما آمدند تاکاری بد ترازتفنگ سالاران درسمت غارت این سرزمین جفاکشیده انجام دهند که خوب هم انجام دادند.بهرحال،درعلم سیاست،اداره ی عامه،ارتش ،بروکراسی وظیفه ی ،واحزاب سیاسی ،جامعه ی مدنی ورسانه ها باکارگزاریی روزنامه نگاران، وظیفه ی دیگری دارند که درمجموع کمبودی های یک دیگررا پوره وازمنافع مردم درساختاری بنام دولت ملی حمایت می نمایند.اینجاست که، به تناسب کارکرد این گونه نهادها،البته با نگرش به گذشته وآینده به گونه های سنتی ومدرنیست،آینده ی دولت- ملت ها را رقم می زنند.
درواقع،با رنسانس / نوزائی،نهضت اصلاح دینی،انقلاب آرام وبدورازخشونت انگلیستان که حکومت محدود وملت نیرومند رارقم زد،نهضت روشنگری وانقلاب کبیرفرانسه ،دولت – ملت مدرن شکل گرفت که مرززمخت میان دنیای کهنه ونوکشید.با درنظرداشت دستاوردهای مدرنیته / نواندیشی،افغانستان در جهان سنتی خود گرفتارماند که وضع کنونی اش نماد آن می باشد.دروضعیت سنتی هم،روشن است که پادشاه یارئیس قبیله وشیخ های شهروروستا اختیاردارتمام ومردم یارعیت برده وارزندگی می کردند.زندگی درعربستان بدون تغییر دیده می شود.دراین راستان هم ، دوگونه جامعه ی سنتی- نیمه سنتی داریم:نخست،جامعه ی سنتی که تاحدی مدرنیسم زورگی یاازبالابزیرراتجربه کرده است.دوم،جامعه ی سنتی که مدرنیسم زورکی یا ازبالابزیردرآن مانند افغانستان شکست خورده است.واضح است که، شکست مدرنیسم زورکی متکی به اتحاد شوری درافغانستان بخاطردین ویژگی دین ستیزانه ی خود، روحیه،خصلت ومنش قبیلگی- مذهبی- بنیاد گرایانه را زنده وفربه کرد که اوج آن بنیاد گرائی طالبی- تروریستی مرکب ازمذهب قبیله سالاروذهنیت وروان واپس گرایانه ی قبیلگی می باشد. وقتیکه ، امریکا به بهانه ی مبارزه علیه تروریسم مداخله،به عمرسیاه اداره ی تروریستی طالبان- القاعده – آی اِس آی پایان وجهال قبیلگی وجنگ سالاران ومافیای تریاک رادرجای آن حاکم ساخت؛درضمن،این گونه نمایش داد که افغانستان را ازحالت سنتی اش بیرون وبه سوی مدرنیسم رهنمون می شود.نمایشی که بیش ازاندازه توقعات مردم جنگ زده رابالابرد که گویا درحال گام برداشتن به سوئی جهان نومی باشند.
چون، جهان نورا مدیریت ،بروکراسی ،ارتش ،احزاب سیاسی وجامعه ی مدنی باشکل دهی کشور- ملت رقم زده اند؛این توقع فربه شد که، چیزی خوبی درافغانستان درحال رونماشدن می باشد! برخلاف توقع وانتظارمردم،دسته ی قبیلگی- نابکار- فاسد- قاچاقچی – نهادهای نادولتی سالار، زیرریاست کرزی ودرواقع فردی بالاکرده شد که درشعارازتکنوکراسی ودرعمل ازعصربوق سخن می گفتند.درچنان شرایطی،دومسئله رخ نمود:نخست،وزیر،رئیس ومدیرشدن جهال به نام تکنوکرات ونهاد کاران غیردولتی.دوم،جابجاشدن تفنگ سالاران دزد وبی فرهنگ به بهانه ی جنگ علیه تروریسم درنهادهای ارتش،پولیس وامنیت کشور.درواقع،جابجاشدن تکنوکرات های نادان وجنگ سالاران بی منطق وکارگزاران باصطلاح نهادهای غیردولتی درساختاردولت،کشوررادرسمتی راند که امکان دولت سازی را کمرنگ وبازگشت تروریسم رایقینی ساخت.ازاین که،تروریسم وتندروی مذهبی که درذات خود زاده ی کارکردهای ناهنجار دولت های ناکام می باشند،ناتوانی دولت سازان جدید وحامی شان رابدو گونه ی زیربرجسته نمود:نخست،پاکستان رامطمئن ساخت که ازاین جهال دزد وغارتگر کاری درجهت دولت سازی درافغانستان ساخته نیست.ازاین رو،طالبان والقاعده رابازسازی وصدورکالای صادراتی- تروریستی خود به افغانستان را ازسرگرفت.دوم،امریکاکه درافغانستان درباتلاق بی پایان بنام مبارزه علیه تروریسم افتاده بود؛بجای بازنگری درسیاست نادرست جورج بوش،به ادامه ی حمایت ازتکنوکرات های نادان وجنگ سالاران غارتگرزیرپوشش رفع خطرتروریسم اصرارورزید که نتیجه ی آن بازگشت تروریسم وغرق شدن حکومت نابکارکرزی درفسادمالی- اداری وقبیله سالاری می باشد.جالب این است که،رابرت گیتس،وزیردفاع سابق امریکا درکتاب خود"وظیفه" اعتراف کرده است که:"دم دمی مزاجی ونابسامانی کرزی،نادانی وزیرانش وکشمکش میان مرکزولایت ها،مشکل امریکا درافغانستان می باشد"؛اما باضیاع وقت وامکانات خود، بازهم باهمان دم دمی مزاج ووزیرانش کارکرده برای شکست برنامه ی دولت سازی درافغانستان کمک کردند.
ازجانب دیگر،حکومت کرزی که درفسادغرق شده بود وغرق ترهم شده است؛درجهت انجام دورکارزیربه پیش تاخت:نخست،تمام زمینه های برآمدن حزب های سیاسی دارای ویژگی ملی را نابود کرد.دوم،بجای اصلاح وتقویت نهادهای دولتی،دروازه ی سازش باطالبان یامتحدان قبلی ای خود رابازکرد که درجامعه ی چند قومی افغانستان به بدگمانی هایی ازقبل موجود خوراک فربه کننده فراهم کرد.ازاین سبب،چهره های فاسد حکومتی ای وابسته به دیگرقوم هاحتافرهنگیان شان فکرکردند که دستگاه قبیلگی کرزی برای فربه کردن هرچه بیشترخود نه صلح باطالبان وخلع سلاح ومدنی کردن آن ها،بلکه درجهت سازش باآن هابرای ازمیدان بیرون کردن دیگرقوم ها، درسمت فربه کردن قبایل پشتون درساختاردولت کارمی کند.درواقع،وقتیکه بدگمانی ها وگرایشات تند روانه ی قومی- سمتی باناتوانی و فساد باصطلاح تکنوکرات های فراشوتی وتفنگ سالاران جمع شد،وضعی را درکشوررقم زد که احتمال وامکان کمرنگ دولت سازی راهم به سوی صفرسوق داد.ازهمه غمبارتر،چنان روندی نا امید کننده ی بارخت سفربستن نیروهای نظامی کشورهای غربی وکاهش کمک های مالی- سیاسی شان هم زمان شده وضع ناگوارکنونی رارقم زد.وضعی که تنها ازیک مسئله سخن درآستین دارد وآن اینکه، فرایند دولت سازی به گونه ی که امریکا واروپا ومردم افغانستان می خواستند،به بن بست رسیده وتروریسم رافربه کرده است.
درچنین شرایطی بی دورنمائی،کرزی که تاریخ مصرفش نزد امریکا سپری شده، بدوکارزیردست زده است:نخست،برای نمایش سخن ازمخالفت با با دارخود بیرون داده است که گویا آماده نیست معاهده ی امنیتی را با آقا امضانماید.دوم،درعین زمان،بدام دسیسه ی تازه ی پاکستان وتاحدی ایران افتاده است که درصورت ناسازگارشدن با امریکا ،عقب نشینی ناتو وقطع کمک های مالی- سیاسی- نظامی امریکا واروپا،حمایت آن ها راباخود خواهد داشت! روشن است.کرزی ودسته ی نادانِ همکارش باید به چنین برداشتی نادرستی ازتحولات جاری افغانستان ومنطقه می رسیدند؛به این خاطرکه،هرجریان یادسته ی که درمبارزه ی سیاسی- مافیایی به قدرت اهمیت یا اصالت بدهد وازطریق قدرت بخواهد رقیب های خود راشکست دهد.درواقع،این قدرت است که جریان یا دسته های قدرت خواه رادراختیارمی گیرد وپویائی وقانون های مورد نظرخود رابه آن ها بارمی کند.ازاین رو،زمانی که اصل برقدرت باشد،دیگرمبارزه ی رقیبان نه برای اهداف انسانی یا دولت سازیی مردم سالار،بلکه تحمیل یک شیوه ی حکومتی استبدادی می باشد.تلاش نافرجامی که به شکست دولت سازی کمک ،اماتلاش کننده ها رابه سوئی گورستان تاریخ سوق می دهد؛ به گونه ی که، بارها درافغانستان سوق داده است.ازاین رو،حق با استادخلیل الله خلیلی است که درکتاب"عیاری ازخراسان"دراشاره به کاخ شاهی- ریاست جمهوری افغانستان می گوید:"این کاخ شاهی- ریاست جمهوری است، یا قصاب خانه"؟ قصاب خانه ی که دیگران راقصابی وبرای ذبح کرزیی نادان – فاسد - فرصت طلب، دقیقه شماری می نماید!
بهرحال، اگرکسانی درافغانستان به این نظرکه سیاست کاران ومدیران نادان- فاسد – فرصت طلب کنونی همه تلاش های دولت سازانه راناکام و به سوئی گورستان تاریخ روان هستند،شک داشته باشند،بسنده می کند که به وضعیت ناهنجارنهادهای فاسد- نابکار دولت کرزی به گونه ی کوتاهی اشاره نمایم تاروشن شود که کشور درسمت تاریکی البته قبرستان گونه روان می باشد.بطورنمونه،افغانستان همین اکنون درساختاردولتی خود دارای نهادهای اجرائی- عدلی وقانون سازی می باشد.نهادهای که ازنظرکارکردی بود ونبود شان یکسان می باشد.ازیکسانی بود ونبود نهادها های سه گانه دردولت افغانستان به این خاطریاد کردم که افزون براین که مسئولیت های ملی خود را انجام داده نتوانسته و نمی توانند،چه بساکه علیه مسئولیت های خود عمل کرده ومی کنند.درواقع،عامل عمده ی بی عملی یابدعملی نهاهای سه گانه ی دولت افغانستان این است که افرادی درآن ها به کارگماشته شده اند که هم اهلیت ندارند وهم فساد پیشگی را به نهایت رسانده اند! دراین راستا، زیادهم به استدلال وبرهان نیازنداریم؛به این خاطرکه، هرسه نهاد درمیدان کاری محتوی خود رانمایش وماهیت ضد ملی خود را برملاکرده اند.
پس، لازم است که به نمونه های بد کاری توسط هرسه نهاد اشاره کرده نوشته رابه پایان برسانم.درآغازشکل گیری باصطلاح دولت موقت،بدنبال آن دولت انتقالی وبعدن تصویب قانون اساسی تمرکزگرابرای ریاست جمهوریی شخصی نادان ومتعصبی مانند کرزی،همه شاهد بودند ومی باشند که تکنوکرات های نادان وجنگ سالاران فراری – شکم پرست درفکرخود شده باهزینه ی کمک های امریکا ودیگرکشورهای غربی شهرک شیرپوررابرای خود ساختند.وقتیکه، واکنشی توسط مردم وغربی هابویژه امریکا که این دسته ی فاسد رابنام مبارزه علیه تروریسم برشانه ی لاغرمردم افغانستان سوارکرده بود؛دیده نشد،به غارت همه داروندارمردم پرداختند.ازاین هم پاپیشترگذاشته باتقلب درانتخابات 2009لگد محکمی برپیکراخلاق ودموکراسی زدند.البته،دموکراسی مافیاسالارنه مردم سالارکه بودجه ی دستگاه ریاست جمهوری اش ازبودجه های دودستگاه عدلی وقانون گذاری اش بیشترمی باشد.دردموکراسی ها، می دانیم که نمایندگان منتخب مردم ودستگاه عدلی مبارزه می نمایند تامانع تاخت وتازدستگاه اجرائی برمال،دارایی وآزادی های مردم شوند.اما،درتناقض بامسئولیت های قانونی خود،دستگاه عدلی افغانستان رشوت ستانی را فزونی بخشیده لقب فاسد ترین دستگاه عدلی را درسطح دولت های ناکام ؛ واعضای پارلمان افغانستان هم جزقانون سازی به نفع خود ودلالی وشرکت بی شماردرفساد دستگاه اجرائی وعدلی،کاری دیگری نکرده اند!
اکنون که ازدموکراسی اصیل وکارکردش وبدکاریی عاملانِ منحط حکومت کرزی بطورکوتاه یادی کرده اشد،لازم است که ازکارکرد کرزیی های دموکراسی مآب هم یادی کرده شود "تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد"! برخلافِ دموکراسی اصیل،دردموکراسی مافیازده – جنگ سالار- نهادهای فاسد غیردولتی زده ی افغانستان، بزرگان دونهاد اجرائی- عدلی واعضای دستگاه قانون گذاری خود به غارت وتهاجم علیه منافع مردم دست زده اند وباید چنین می کردند؛به این خاطرکه،هم اخلاق ندارند وهم کشورمفت بدست شان افتاده وباوری به آینده ی تخت وبخت خود هم نمی توانند داشته باشند.ازاین رو،وقت راغنیمت شمرده تاکه توانستند سرمایه ی ملی وکمک های جامعه ی جهانی راکه بخشی ازسرمایه ی ملی می باشد به غارت بردند.غارتگریی که هم بی عرضگی،بی خردی،بداخلاقی وخود فروشی آن ها رانشان داد وهم تروریسم را دوباره زنده وبجان مردم افغانستان انداخت.اگرچه، کرزی ودارودسته ی نادان- فساد پیشه اش دربازگشت تروریسم پاکستان رامسئول اعلام می کنند تابربی عرضگی ،نادانی وفساد پیشگی ای خود پرده بکشند؛امامن به حیث شاگرد تاریخ،سیاست واداره مخالف برداشت آن هامی باشم.دراین راستا،حتا لازم نمی بینم که ازدانش های تاریخی،سیاسی واداری نمونه بیاورم که غلط می کنند.بلی،ازفرهنگ عامیانه نمونه آورده استدلال غلط شان را زباله می کنم وآن اینکه، ما درفرهنگ عامیانه ی فارسی این سخن نغز"ازنبود سگ روباه دربام بالاشده است"را داریم! دراین زمینه،سگ کاردولت وتروریسم صادراتی پاکستان کارروباه رامی کند که ازنبود سگ دربام افغانستان بالاشده خود را قوی وحکومتی های ما رامی ترساند. حکومتی های که اکثریت شان ازنوکران همان روباه می باشند.
بهرصورت،چه عالی این سخن گهربار رسول الله که"اگرکارها به نا اهلان سپرده شود،منتظرقیامت باشید"؛ درافغانستانِ امروزکاربرد پیدامی کند! بلی،واقعن ازکرزی تاکاتب سرشماریی اسماردرولایت کنرها کارهابدست نااهلان سپرده شده وباعث شده است که روباهی پاکستانی دربام افغانستان غوغونماید! بعد از یاد آوریی سخن گهربارپیامبراسلام،لازم است که این مقوله ی عربی"دنیا باکفرباقی می ماند؛اما باظلم باقی نمی ماند" را بازتاب داده به تفسیرآن بپردازم.روشن است که برپایه ی مقوله ی نامبرده؛ظلم ازکفرزشت ترونامردمی تراست.به این خاطرکه،درکفراداره وسیاست خوب وکارآمد یافت می شود؛امادرظلم جزتباهی وبدبختی چیزی دیگری سراغ شده نمی تواند.بطورنمونه،جهان کفرکه ترجیح می دهم جهان نامسلمان بگویم تاجهان کفر،دموکراسی،حقوق بشر،آزادی بیان ورسانه ها،حکومت های خوب،علم ،تکنالوژی وتوسعه ی اقتصادی،اجتماعی،سیاسی وفرهنگی ببارآورده است وجهان اسلام که گهواره ی ظلم می باشد،فقر،جهل ،پس ماندگی ،وهابی گری وفرزندان آن یعنی: القاعده،داعش،طالبان،بوکوحرام،ولایت فقیه امام زمانی و ...راتولید کرده است که همه زاده ی حکومت های ظالم وبدکاره می باشند.ازاین رو،دومسئله ارزشمندیی خود رابه نمایش می گذارد:نخست،حکومت واداره ی خوب که کافران ازآن بهره مندمی باشند.دوم،حکومت واداره ی بد که نماد آن ظلم می باشد ومسلمان هارا درچنگال خود گرفته است.
با درنظرداشت گفته های بالا،به صراحت می توانم بگویم که دیگرما درجهانی زندگی نمی کنم که ظلم آن هم درقالب حکومت های خود سرچه نظامی کوت وشلوارپوش وچه بنیاد گرایانه – شیخی – خلافتی – طالبی و...بتواند پاسخ گوی نیازهای مادی ومعنوی مان باشد! ازسوی دیگر،جهان بخاطر انفجاراطلاعاتی- آگاهی بخش - سانسورشکن،به سوی دهکده شدن می رود وجهانی سازی هم به شرکت های گونه گون ودولت های بزرگ ،درمیانی وخردِ دورونزدیک بهانه وموقع داده ومی دهد که دراموریک دیگردست اندازی نمایند که نماد آن دست اندازیی منطقه ی ها وفرامنطقه ی ها درافغانستان وتمام خاورمیانه می باشد.ازاین رو،این پرسش برجسته می شود چگونه می توان هم مانع دست اندازی های دیگران شد وهم سرپای خود ایستاد؟ پاسخ این پرسش این است که تنها دولت- ملت سازی وکارآمد کردن نهادهای دولتی وبالابردن سطح دانش وکارکرد فنی واقتصادیی دولت وملت،می توان هم سرپای خود ایستاد وهم جهان نورا درآغوش گرفته ازظلم شاه وشیخ خود رانجات داد! درغیراین صورت،به گفته ی شاعر:خرعیسی گرش به مکه برند....چون بیاید ، هنوزخرباشد! به سخن دیگر،پوشاک وچهره عوض می شود؛اماماهیت همان گونه پس مانده وقبیلگی می ماند که قبلن بود.تجربه ی که بارها درافغانستان تکرارشد؛البته بااین فرق که، قبلن بافرهنگ پس مانده ی خود حضورداشت؛اما،اکنون تروریست وخودکش هم شده است!

0 comments:

Post a Comment