شیطان را گفتند:کدام طائفه را دوست داری؟ گفت:دلالان را.گفتند چرا؟ گفت:ازبهرآنکه من به سخن دروغ ازایشان خرسند بودم؛اما ایشان سوگند دروغ بدان افزودند
تنهاگوسفندان به چوپان نیازدارند.جامعه ی گوسفندی لایق حکومت گرگان است
برتراند راسل
ازدست بوسی،میل به پابوسی کرده ی / خاکت بسر،ترقی معکوس کرده ی
کرزی ادعای مستقل بودن می کند؛درحالیکه،دست نشانده ی ماست
رابرت گیتس
دم دمی مزاجی کرزی ونادانی وزیرانش بزرگترین دشواری امریکا درافغانستان می باشد
رابرت گیتس
ابراهیم ورسجی
2-6-1393
پیش نویس
این نوشته دردوبخش تهیه شده است:نخست،پیش نویس.دوم،شکست رسواخیزدولت سازی درافغانستان! ازآنجاکه به پایان دوره ی حکومت مسخره ی کرزی می رسیم،لازم است که نگاه ژرف به میراث یا دستاورد این دوره ی جانکاه بیندازیم.نگاهی که بدورازتعصب وواقع بینانه باشد.ازاین رو،نگاهی به میراث خوب وخراب حکومت کرزی را با"پیش نویس"آغازمی کنم وهدف ازپیش نویس گذاری درنوشته این است که، پرسمان های منوط به آن راچنان ردیف بندی نمایم که تاحدی زیادی بازگوکننده یابازتاب دهنده ی وضع ناهنجارِ 13ساله و8ماهه ی باشد که اول ماه ژانویه2001آغازودرروزهای آینده روبه پایان دارد.واقعیت این است که، افغانستان دربیشترازنیم سده ی گذشته مدرنیسم روسی- کمونیستی رابه گونه ی بیماری به آزمون گرفته بود که با اشغال این کشورتوسط ارتش سرخ ودرنتیجه ی آن :جنگ سرد قدرت های بزرگ وجنگ های میان گروهی جهادی ها وجهادی ها وطالبان به فاجعه انجامید.ازاین لحاظ که، مدرنیسم روسی- کمونیستی هم بسترالحاد وبی خدای بود،جهادی ها وطالبانِ وابسته به پاکستان- عربستان- ایران وغرب راتولید کرد که دستاورد آن ها تروریسم،تحجر،سنگ اندیشی،مخالف ستیزی، ویرانی کشوربویژه کابل – شمالی وپیاده شدن ناتو/ سربازان غربی- امریکایی زیرنام مبارزه علیه تروریسم به افغانستان وایجاد حکومت فاسد،نالایق وتباه کارکرزی می باشد.
چون، پیاده شدن ناتوبه افغانستان وپایان دادن به حکومتِ زمین سوخته ی طالبان- القاعده- آی اِس آی درکابل وشکل دهی حکومت منحط کرزی،باشعارهای نوسازیی ساختاری،حکومت دموکراتیک،رعایت حقوق بشربویژه حقوق زنان،آزادی رسانه ها،حکومت قانون،فربه کردن جامعه ی مدنی و...همراه شده بود؛این گمانه زنی را درحلقه های فکری- فرهنگی- سیاسی افغانستان بارورساخت که دروازه ی این کشورجفاکشیده وویران شده بروی مدرنیسم غربی بویژه امریکایی بازشده است واین کشورجنگ زده وگرفتارفقرمادی- فرهنگی- سیاسی- اداری رابه سوی جهان نو رهنمایی می نماید.ازبد رخ دادها، در13سال و8ماه گذشته کارهای زیرریاست کرزی ومدیریت حکومتش صورت گرفت که همان دستاورد کمرنگ مدرنیسمی به شکست واداشته شده شی روسی- کمونیستی راهم به مردم افغانستان آورده نتوانست.
ازاین رو،درپیش نویس نوشته ی کنونی ازمسایلی سخن گفته می شود که تشریح آن ها بخش وارتهیه وپیش کش خوانندگان کرده خواهد شد. روشن است.برای بررسی حکومت منحط کرزی ودستاورد ناچیزش البته باهزینه های زیادی مالی وجانی ای غربی ها ومردم افغانستان، دوگونه شیوه ی فکر،بررسی وبرداشت وجود دارد:نخست،برداشت وبررسی کسانی که دوره ی حکومت کرزی را با دوره های حکومت آشوب – چپاولزده ی جهادی ها وحکومت تروریست- زمین سوخته ی طالبان مقایسه کرده برای آن برتری می دهند.دوم،شیوه ی نگرش وبررسی نویسنده که با واقع بینی به موضوع نگریسته دنبال بیان کمبودی ها،ضعف ها وارائه ی راه حل ها می گردد.واقعیت این است که، جهادی ها وطالبان ابزاری بی شعوری بودند ومی باشند دردست بازیگران سیاست های جهانی ومنطقه ی نه کاندید برای حکومت کردن مورد نظربازیگران خرد وریزدرعرصه ی سیاست جهانی ومنطقه ی.ازاین رو،مقایسه ی حکومت کرزی باحکومت های جهادی ها وطالبان وتبرئه ی کرزی مسئله ی می باشد بدورازعقل وخرد ورزی وواقع بینی.بنابرآن،برمی گردم به اصل دوم ودرروشنایی واقعیت ها بی طرفانه دستاورد یا میراث حکومت کرزی را به نقد می کشم " تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد"!
با درنظرداشت آنچه گفته شد،آسان سازی ودشواری آفرینی حکومت کرزی درکوتاه مدت ودرازمدت برای مردم افغانستان ریزبینانه درپیش نویس ردیف بندی ودربخش های گونه گون با زتاب داده خواهند شد.شایان یاد آوری می باشد که چه ازروی تبلیغات وچه ازروی بی خبری ازواقعیت های تلخ زندگی غمبارمردم افغانستان،با داران کرزی بسیارتوقعات دروغین درجامعه ی رنج دیده وفروپاشیده ی ما ایجاد کردند که شایسته ی نظروکارکرد سیاست مدارانِ پخته وکارکشته درجهان سیاست نبود ونمی باشد.اکنون که چنان شده است،یاخلاف خواسته ها وتوقعات مشروع مردم افغانستان تاریخ ورق خورده ونه مدرنیسم امریکا،بلکه حتاحکومت وامنیت نسبی هم نصیب مردم این کشورنشده است.افزون براین که مردم دارای هرچند مدرنیسم کمرنگ وحکومت نشده اند،تروریسم باتوانمندی برگشته وهمان دستاورد ناچیز مدعی های جنگ علیه تروریسم رازیرلگد وفشارگرفته است.درواقع،لازم است که نخست دشواری ها جمع بندی؛ ودوم ،آن ها را به بررسی گرفته شده دنبال راه حل یابیرون رفت ازوضع ناگوارکنونی وترسیم وضع درخورمردم یامطلوب برویم.
ازجانب دیگر،باید ریزبینی داشته باشیم که حکومت فاسد- نابکار- قبیله گرا- منحط کرزی نه تنها درجهت بیرون شدن افغانستان ازمخمصه وناهنجاری هاری کنونی کاردرخوری ستایشی نکرده است؛ اما چنان دشواری های راخلق کرده است که ترسیم کردن دورنمای روشن برای آینده ی کشوررا درکوتاه مدت تیره وتارساخته است! ازاین رو، لازم است که هم ازمشکلات ازقبل موجود درجامعه وهم ازمشکلات ایجاد شده توسط حکومت کرزی بدرستی سخن گفته شود.روشن است که،ازقبل، افغانستان با فروپاشی سیاسی،اداری،نظامی،اجتماعی،اقتصادی،وبرآمدن تفنگ سالاری،تروریسم،آوارگی، زرع وگسترش تریاک وفراورده ی آن یعنی مواد مخدرودستاورد بسیارغمبار آن ها مانند: اعتیاد،مشکل آوارگی درونی وبیرونی،کمبود خانه،وامنیت مواجه وازتاکید به حقوق بشرودموکراسی به معنای کنونی خبری نبود؛اماحقوق طبیعی مردم یعنی حق:حق زندگی،حق آزاد زیستن،حق امنیت مالی وجانی هم محروم ساخته شده بودند.
درچنان شرایطی، روشن است که سخن گفتن ازدولت سازی ،رعایت حقوق بشر،تحقق دموکراسی،حکومت قانون،بازسازیی اقتصادی،بازگردانی آوارگان،گسترش آموزش وپرورش نو،خلع سلاح تفنگ داران وعرضه ی خدمات برای مردم،توسط حکومت نابکارکرزی وبانیانش،توقعات سرکوفته ی مردم توسط جنگ وتروریسم دوامدارزاده ی مداخله وحمایت خارجی رابه آسمان بالامی برد که برد! اینجاست که، این پرسمان خود نمائی وارزشمندی پیدامی کند که درک کنیم که درکجابودیم،چه برایمان وعده داده شد وچه چه چیزهای هم نبود ونیست که خلاف توقعات مردم درکشورمان توسط حکومت تحمیل شده ودارای ادعای بی شمار صورت گرفته است؟ازاین رو،به مهم ترین وعده های که داده شد وانجام نشدند،اشاره ونوشته راپی می گیرم:نخست،دولت سازی.دوم،بازسازی اقتصادی البته درگام نخست بااحیای زیرساخت های اقتصادی.سوم،ریشه کن کردن تروریسم وخلع سلاح تفنگ داران بی فرهنگ وتباه کار.چهارم،تحقق دموکراسی ورعایت حقوق بشربویژه حقوق زنان.پنجم،تصویب قانون اساسی نوودموکراتیک وایجاد نظام سیاسی- مردمی درروشنائی آن.ششم،تقویه ی نهادهای سیاسی وجامعه ی مدنی درجهت راه اندازیی قانون مداری وتحقق حکومت مردم سالار.هفتم،تقویت توان خدمت گزاریی حکومت درعرصه های بهداشتی،آموزش وپرورش وخدمات شهری .هشتم،تقویت زراعت درسطح خود بسندگی درتولیدنان،تشویق ونگهداریی جنگل داری وبهبود محیط زیست.نهم،مبارزه باکشت تریاک وایجاد کشت بدیل.دهم،شهرسازی ورفع کمبود خانه.یازدهم،بازگردانی مهاجرین ازپاکستان وایران وکارزائی برای بیکاران.
شکست رسواخیزوعده ی دولت سازیی حکومت کرزی وتیم نابکارش
چون،اهمیت دولت سازی درشرایطی پساطالبی دربالاترین نقطه قرارداشت؛ازاین رو،بحث ازشکست درامردولت سازی رابه حیث نخستین میراث شوم کرزی می آغازم.باوجود اینکه، شکست کرزی درامرنهاد سازی بسیارمهم وموضوع محوری نوشته می باشد؛امالازم است که کمی به گذشته هم سری زده شود تاروشن شود که افغانستان ازنظرساختاراداری- سیاسی چه بود،چه شد وچه باید شود؟به این خاطرکه،زیربنای همه کارهای خوب دولت هااز اداره یاساختاردولت می باشد.ازاینکه وعده دادم که موضوع رابی طرفانه بررسی می نمایم،رفتن به گذشته رابه حیث چراغ راه آینده حتمی می سازد.درغیراین صورت،ملامتی ناکارآمدیی پدران هم به گردن پسرانشان می افتد! درباره ی کارکرد مقایسه ی اداره هادرجهان،سالها قبل کتابی ازیک نویسنده ی نیجریه ی زیرعنوان"اداره ی عامه" خوانده بودم.جالب این است که درآن کتاب ازدوحکومت نالایق وسه حکومت فاسد یاد کرده شده بود.دردسته ی فاسدان:حکومت نیجریه،کشورنویسنده،تایلند وپاکستان؛ودرصف حکومت های نالایق:عربستان وافغانستان ردیف بندی شده بودند.جالب این است که، غیرازتایلند که کشوربودائی بااقلیت مسلمان می باشد؛ ونیجریه بااکثریت مسلمان دارای اقلیت مسیحی می باشد؛مسلمان های نیجریه،پاکستان،عربستان افغانستان،همه باتروریسم مذهبی وتباه کاری مواجه می باشند که برخاسته ازحکومت های فاسد ونالایق می باشد.
با تاکید براین اصل که، حکومت های نالایق- فاسد مادرتمام تند روی ها وتباه کاری هامی باشند؛به سراغ اداره دردوره ی ظاهرشاه می روم که قبیله سالاری ازاووحکومت نالایقش باباهم ساخت.بابای که خانه ها وزمین های شخصی ای ی خود راکه ازدارایی عامه ساخته بود بجای دادن به نواسته هایش فروخته به بانک های بیرونی تخته کرد تانواسه های نسبی اش نوش جان کنند!! ازهمه مهم تراینکه، نویسنده ی نیجریه ی افغانستان را درزمانی درصف حکومت های نالایق جای داده بود که ظاهرشاه برآن حکومت می کرد.ازبدرخ دادها،باکودتای محمد داودخان،پسرعمی ظاهرخان وجاری شدن جمهوری دروغین درکشورما،باقدرت گرفتن نادان ترین هادراداه ی کشور،وضع خراب ترهم شد.بعدازجمهوریت که جمهوری دموکراتیک خلقی به کمک مسکوروی کارآمد،نظام اداری افغانستان بخاطرقدرت گرفتن خلقی های نادان بسیاربدترازاداره ی جمهوری رقم خورد.اگرچه، پرچمی ها باسواد ترازخلقی هابودند وببرک کارمل تلاش ورزید تا خراب کاری خلقی ها رادراداره ی افغانستان تلافی نماید.چون،به کمک ارتش سرخ به کابل آمده بود،به بحران مشروعیت گرفتارشده طوریکه ایجاب می کرد موفق نشد.ازجانب دیگر،خلقی های نادان ازدرون وجهادی های نادان ازبیرون چنان دشواری خلق کردند همان اداره ی نیم بند هم فروپاشید.اداره ی نیمه جانی که جنازه ی آن راجهادی ها وتفنگ سالاران شان برداشتند.ازهمه خنده دارتراینکه،درادامه ی حرکت به سوی فرود نهاد اداری- دولتی- نالایق افغانستان که باجمهوری داودخان آغازشده بود،فرایند نیست سازیی اداره وبروکراسی این کشورفلاکت زده راطالبان به نقطه ی زیرصفررساندند.
بادرنظرداشت چنان وضعیت پیچیده ی،روشن می شود که دشواری افغانستان ازنظرنیازبه دولت سازی چه بود؟ازیک طرف، دشواری بی سابقه ی برخاسته ازاداره ی نالایق گذشته؛ وازطرف دیگر،نیست کردن بقایای آن توسط جهادی ها وطالبان بویژه دومی،روشن می سازد که برای اداره ی سازی درافغانستان تکه تکه شده چگونه امریکا مرد نادانی مانند کرزی راتوظیف کرد که مسئول روند اداره سازی دراین کشورفروپاشیده باشد! اینجاست که، دومسئله اهمیت فزاینده پیدامی کند:نخست،توان کرزی ودسته ی کاری اش.دوم،کمک غرب بویژه امریکابه آن ها درجهت دولت سازی.ازهمه خنده دارتراین که،عده ی ازهمکاران کرزی بنام تکنوکرات وارد کارزاشده بودند که تکنوکرات بودن خود را به نمایش گذاشتند.بهرحال،کرزی ودسته ی همکارش را ازنظراداره- بروکراسی- تکنوکراسی معرفی می نمایم.بهتراست ازکرزی ومعاونانش آغازنمایم:کرزی خودش رابه گونه ی لرزانی معرفی کرد که گویا درهند علوم سیاسی خوانده است.ازاینکه سخن سرای های بی ربط کرزی ازآغازتاکنون شیوه ی پایلچی- قندهای دارد،فکرنمی کنم که دروازه ی دانشکده ی علوم سیاسی را درهند دیده باشد.بهرحال،سه سال قبل،دکترمحفوظ ندائی درکابل برای نویسنده گفت که کرزی رابه حیث یک شاگرد نادان- بداخلاق ازصنف11لیسه خارج کرده است؛دانستم که درجه ی تحصیل کرزی چیست؟ فهیم ،معاون اول کرزی ازصنف 8دارالعلوم عربی کابل روانه ی پشاورشده بود وکریم خلیلی ،معاون دوم هم که تعلیم ابتدای- آخوندی دارد.البته که،بعدن دراطلاعات ایران آخوندی لفاظی آموخته است که همه لفاظی هایش رامی بینند ومی شنوند!
اکنون که ازدرجه ی تحصیل کرزی ومعا ونانش آگاه شدیم،خالی ازفایده نیست اگرازتکنوکرات های همکارشان هم چیزی بیان کرده شود تاروشن شود که چگونه بانام ها ونشان های دروغین وقت،فرصت،منابع مالی درونی وکمک های بی شمارجامعه ی جهانی به شمول نیروی بشری هزینه شد ودستاوردشان راهم دیدیم که جزآشوب وشکست جنگ علیه تروریسم نیست.ازاین رو،بحثی کوتاهی درباره ی اداره ی عامه،بروکراسی وتکنوکراسی یاحکومت فن سالاری هم ضروری می باشد.اداره ی عامه باید درهردو سطح بالاوسطح زیرفرق شود.اداره ی عامه ی سطح بالابه نهادهای بروکراسی عمومی دردرون دولت گفته می شود.ساختاراداری که تصمیم گیری های بنیادی،ترتیب واجرای آن هارا بدوش دارد.درواقع،اگر بدین وسیله خدمات عرضه شوند،حکومت هم مردمی وهم کارآمد می باشد.روشن است که، دردل اداره ی عامه درانگلیستان سول سرویس/ نهاد خدمات شهری جای دارد که همه نهادهای منطقه ی ومحلی رادربرمی گیرد.ناگفته نماند که اداره ی عامه یک مضمون زیرین ازعلم سیاست دارد که تشریح ریزودرشت آن را درجهت تشریح اداره عامه ،بررسی وارزیابی پالیسی،تجزیه وتحلیل نهادهای درونی حکومت رابدوش دارد.یک پروژیکت مشترک دراداره ی عامه هم ایجاد نظریه ی نهاد بخش عمومی می باشد که مبارزه باتهاجم نظریه های خصوصی کننده می نماید.بعدازارائه ی نظرکوتاه درباره ی اداره ی عامه،لازم است که ازبروکراسی هم سخنی گفته شود.بروکراسی حکومت کردن دائمی مدیران برساختاردولتی رامی گویند.این واژه نخست درسده ی 18درفرانسه خود نمائی کرد وبعدن درسال1818درزبان انگلیسی رایج شد.درمیان جامعه شناسان،ماکس وبر،دانشمند شناخته شده ی آلمانی بسیاردرباره ی بروکراسی سخن گفته است.ازنظروبر،بروکراسی نهادی می باشد که کارکردن وترقی کردن درآن براساس لیاقت می باشد نه واسطه وخویش خواری.وبرهمچنان درباره ی تنش میان بروکرات ها وسیاست مداران منتخب هم بحث کرده است.خلاصه اینکه ازنظروبر،بروکراسی حکومت دفتریامیزمی باشد که درافغانستان بیشتربنام کاغذپرانی جایافته است.(1)
درادامه ی بحث کوتاه درباره ی اداره ی عامه وبروکراسی،لازم است که ازتکنوکراسی هم سخن گفته شود.به این خاطرکه،شماری ازنا دان های چرخاننده ی اموردرحکومت منحط کرزی بنام تکنوکرات / فن سالارکارغارت گری کرده اند.واقعیت این است که:واژه ی تکنوکرات درسال 1919درکالیفورنیای امریکاتوسط یک مهندس بنام ویلیام هنری سمیت بکاربرده شد.درسال های1933و1934این اصطلاح توسط هوارد سکات گسترانده شد که درامریکا رایج شد.دردهه ی 1960که خیزش دانشجوئی فرانسه را تکان داد،کاربرد تکنوکراسی آنجاهم رونق یافت وبه نام نظریه سنت سیمون شناخته شد.سیمون پیشنهاد جامعه یاکشوری راکرده بود که توسط عالمان ومهندسان چرخانده شود.(2)یعنی امورکشوری باید توسط دانشمندان واهل فن وتخصص نظم وسامان داده شود.تاجائی که به پیوند میان اداره ی عامه،بروکراسی وتکنوکراسی ارتباط می گیرد،روشن است که تکنوکراسی حکومت واداره ی فنی کشوروتکنوکرات به کسی گفته می شود که اموراداری- کشوری را به گونه ی تفصیلی- فنی به گونه ی ریزودرشت می داند ومی چرخاند.جالب این است که ماکس وبر،جامعه شناس آلمانی که بسیاردرباره ی بروکراسی بحث کرده است؛مدیریت سیاسی کشورتوسط بروکرات ها راخطرزامی داند.به این معناکه،تکنوکرات ها درباره ی مسایل به گونه ی ریزوفنی بحث کارشناسانه نمایند وسیاست مداران برپایه ی بحث های فنی ای تکنوکرات هابرنامه ریزی وبروکرات هابه اجرای برنامه هابپردازند.البته،سیاست مداروتکنوکرات اصیل ونه ازنمونه ی کرزی وتکنوکرات های نادانش که کمک به بحران وبازگشت تروریسم وضیاع نیروی بشری مالی افغانستان وامریکا راباعث شده اند.
با درنظرداشت تعریفی که ازتکنوکرات به عمل آمد،می بینیم که تکنوکرات های حکومت مسخره ی کرزی تکنوکرات هستند یاموبوکرات/ چرخانندگان اموربه گونه ی اوباش وارذال؟ دراین باره که، رابرت گیتس، وزیردفاع سابق امریکا می گوید:"دم دمی مزاجی کرزی ،نادانی وزیرانش وکشمکش حکومت مرکزی با ولایت ها،مشکل بزرگ امریکا درافغانستان می باشد"؛ نشان می دهد که آقایان جاهلانند نه تکنوکرات ها.اگرفروپاشیدگی ای اداریی کشوروبازگشت تروریسم رابه نگاه گیتس ازتکنوکرات های نا دان ونابسامانی ذهنی- روانی ودرواقع نیمه دیوانگی کرزی افزون کنم،روشن می شود که تکنوکرات های نام نهاد- کرزیی جاهل هستند وافغانستان را به سوی جهل ونادانی یا بازگشت دوباره ی تروریستان سوق داده ومی دهند.ازجانب دیگر، در13سال و8 ماه گذشته ،تکنوکرات های نام نهاد نتوانستند که شبی درولایت های جنوب یاجاهای پیدایش خود سپری وبامردم ازنزدیک گفت وگوداشته باشند! افزون براینکه،آقایون نتوانستند به ولایت های جای پیدایش خود بروند؛بلی،این کاررا درکابل کردند که بجای توجه بکارهای دولتی- باصطلاح تکنوکراتیک خود،به تفرقه ی قومی- سمتی دامن زدند تا ازاین طریق برای پاکستان وطالبان جاده سازی نمایند! چون ریشه ی اغلب شان ازنظرتاریخی- زبانی- فرهنگی،آن سوی مرزاست؛پس،حق دارند که خراسان اصیل وافغانستان مصنوعی رامیدان تاخت تازنظامی های پاکستانی ساخته پول های دزدی کرده خود ازجیب مردم سرزمین ما را درخانه های خود درپاکستان نوشی جان نمایند به گونه ی که درگذشته کرده بودند.
افزون براین که،تکنوکرات های بی سواد ونوکران سه گانه ی امریکا،پاکستان،حتا ایران، نتوانستند درمیان مردم پشتوزبان هم مرزپاکستان واغلب جاهای پیدایش خود کارکنند تاپاکستانی هامنطقه رامیدان کارزارتروریستان پشتون وغیرپشتون نسازند؛برای طالبان ازطریق معاملات زیرزمینی منبع مالی هم فراهم کردند.بطورنمونه،من وزیران ووالیانی را درکابل وجنوب،حتاشمال وغرب افغانستان می شناسم که مستقیم برای طالبان کمک مالی- امنیتی- اطلاعاتی فراهم می نمایند.ازاینکه،کرزی طالبان رابرادرمی خواند،زندانی های تروریست را اززندان هارهامی کندتابه میدان جنگ وترورفته افغان کشی نمایند ومدت هاست که درمعامله های زیرزمینی با آن هاوباداران پاکستانی شان قراردارد؛پس،حق باهر تکنوکرات یا وزیر- رئیس- مدیرپشتوزبان است که بسازآی اِس آی وطالبان برقصد.این هاکه می رقصند وباید برقصند،اما رقاصی شان درجاهای دیگری مرگ ببارمی آورد وآن اینکه تاوان رقاصی آن ها راغیرپشتون ها بویژه تاجیکان ماموردرنهاد پولیس وارتش می پردازند.ازسوی دیگر،می بینیم که کرزی وتکنوکرات های نادان همکارش بسازطالبان وپاکستان می رقصند؛اماپاکستان دغلکارودوگانه بازهرروز وماه مردمان کنر،نورستان،ننگرها راباموشک ازآن سوی مرزهدف گیری می کند ومردمان خوست،پکتیا،پکتیکا،وردک،لوگر،غزنی ،زابل،ارزگان،قندهار، هلمند،ونیم روز را ازطریق تروروبم کذاری کشته وزخمی می نماید.درنیم روز،فراه وهرات هم مرز ایران هم ازایران وپاکستان تروریستان دوست کرزی دست به تروروکشتارمردم می زنند.
ازهمه خنده آوراینکه ، اگرکرزی وتکنوکرات های نادان ووزیران متعصبش نتوانستند درزیرسایه ی ناتووآیساف، در13سال و8ماه گذشته دولت سازی کنند،پرسش بنیادی این است که مقصراین همه نابسامانی ها وتلفات جانی- مالی مردم افغانستان وغربی هاکیست؟ پاسخ این پرسش این است که امریکا وبریتانیا خود شان درگزینش مهره ها به مشوره ی پاکستان برای اداره ی افغانستانِ زیرفرمان خود دچارغلطی فاحش شدند.ازاین رو،باید قبول تلفاتِ بدون دستاورد یاکم دستاورد درکشورمادر13سال و8ماه گذشته نمایند! اکنون که 13سال و8ماه ازعمرحکومت مافیائی کرزی سپری شده وتروریسم درهرکوچه وبرزن افغانستان مشت ودندان نشان می دهد ونهاد دولت درکابل چنان مصنوعی وبی پایه است که نمی تواند ازخود دفاع نماید ونظامی های پشت وپناهش هم بزودی رخت سفرمی بندند،برای امریکا ومتحدان غربی اش پیشنهاد می نمایم که دست بدوکارزیربزنند:نخست،حکومت منحط – متقلب- مافیائی کرزی وکمیسیون انتخاباتی اش ،انتخابات ریاست جمهوری را ازاعتبارانداخته اند.ازاین رو،ازبازشماریی آراء کلاهی کشادی برسرحکومت وحدت ملی غنی وعبدالله فراهم نمی شود.پس،بهتراست که درفکریک اداره ی انتقالی برای برگزاریی یک انتخابات تازه بعد ازیک سال شوند.دوم،اگرواقعن می خواهند افغانستان راترک نمایند،دوکارزیررانمایند:نخست،ازطریق شورای امنیت، پاکستان رایک کشورتروریستی اعلام کرده زیرفشاربگیرند.دوم،درکنارفشار،نظامی های تازه نفس ازکشورهای اندونیزی،مالیزی ومراکش را درولایت های هم مرزپاکستان مستقرنمایند.دراین صورت،طالبان وپاکستان خلع سلاح شده حکومت زاده ی انتخابات بعدی درافغانستان موفق می شود که اموراین کشورراسامان بدهد.درغیراین صورت،باورنمایند که نهادهای دولتی موجود درافغانستان مصنوعی- پوشالی است؛ بزودی زمین گیرشده کشوردوباره بدامن آشوب وتروریسم می افتد! ادامه دارد.
پانویس ها!
1-Oxford concise dictionary of politics,second Edition 2003,Oxford press
2-The fontana dictionary of modern thought,fontana press,first Edition1977
0 comments:
Post a Comment