برای بدی کردن دوراه وجود دارد:زوریا نیرنگ که هردوصفت حیوانی است.زورخصلت شیرونیرنگ خصلت روباه می باشد.
سیسرون
عقاید متفاوت مردم شایستگی تشکیل حکومت را ازآنان سلب می کند.
ماکیاولی
سیاست کاران افغانستان ملی شعارمی دهند وقبیلگی عمل می کنند؛ موضوعی رنج آوری که ریشه ی بسیاری مشکلات کنونی کشوردرآن نهفته است.
ابراهیم ورسجی
19-5-1393
دریک ماه گذشته،جان کری،وزیرخارجه ی امریکا دوسفربه کابل داشت.سفرنخست او11ژولای- 30سرطان؛ وسفردوم او،روز16اسد- 7اگست صورت گرفت. جان کری درسفرنخست خود،31سرطان-12ژولای، معاهده ی تشکیل دولت وحدت ملی پس ازبازشماریی آراء میان هردوکاندید ریاست جمهوری را با این شرط که گیرنده ی بیشترین رای رئیس جمهوروگیرنده ی رای درجه دوم،رئیس اجرائیه شود، به امضارساند؛ودرسفردوم خود، معاهده ی دومی راهم روزجمعه 8اگست-17اسد، بازمیان هردوکاندید باتعهد به همان معاهده ی اولی باکمی افزون کاری به امضارساند.درواقع،اوج گرفتن دوباره ی کشمکش میان تیم های هردو کاندید درباره ی بازشماری آراء زیرنظرسازمان ملل متحد توسط کمیسیون انتخاباتی- تقلب کارکرزی درحضورنماینده های هردوکاندید باعث فلج شدن کاردرجهت تطبیق معاهده ی اولی شد که وزیرخارجه را وادارکرد باردوم وارد کابل شده روند همکاری میان هردوتیم را با امضای معاهده ی دوم درجهت تشکیل دولت وحدت ملی دباره راه اندازی نماید.ازسوی دیگر،شایان ذکراست که، تنها ناکاره شدن روند بازشماری آراء زیرنظرسازمان ملل درموجودیت نمایندگان هردوکاندید ومتوقف شدن همکاریی تیم ها درزمینه نبود که وزیرخارجه را باردیگر وارد بازارمکاره ی سیاست کابل نمود،بلکه سه عامل اثرگذارزیرهم مزید برعلتِ آمدن مجدد او به کابل شد:نخست،تروریک ژنرال امریکای وزخمی شدن 23سربازبومی دریک حمله ی انتحاری درلباس دوست درروزسه شنبه5اگست-14سرطان دردانشگاه افسری درغرب کابل.دوم،نیازفوری به حضوررئیس جمهوری پساکرزی درکنفرانس سران ناتودربروسیلزدرماه سیپتامبر.سوم،خیزش های تند رانه درخاورمیانه ودغلکاریی ارتش پاکستان بنام جنگ دروزیرستان شمالی که با افزایش تروریسم درافغانستان وپاکستان بویژه اولی همراه شد.موضوعی که سبب بی امنیتی وگسترش تروریسم حتادراسلام آباد وبهانه شد برای نظامی ها تا امنیت مرکزفرماندهی تروریسم را بنام کمک به پولیس بدست بگیرند.کاری که حکایت ازجاده سازی برای یک کودتای دیگر درپاکستان درآینده ی نزدیک می کند.درحقیقت،هرسه مسئله دست بدست هم داده انگیزه شدند که وزیرخارجه ی امریکا برای دومین باردریک ماه به کابل بیاید.
درواقع،دومرتبه سفرکردن وزیرخارجه ی امریکابه کابل دریک ماه نشان میدهد که این کشورتاچه اندازه به رخ دادهای فرسایشی افغانستان واثرگذاریی آن بردیگرجریان ها واثرگیریی آن ازآن ها درمناطق دورونزدیک بهاء می دهد! ازجانب دیگر،درداخل امریکاهم جناح نومحافظه کارکه تاهنوزازماجراجوئی های بی دستاورد جورج بوش درس عبرت نگرفته است،حکومت اوباما بویژه کاربران سیاست خارجی آن را زیرفشاروانتقاد گرفته اند که دربرخورد بابسیاری رویدادهای جهان ازجمله کشورهای مسلمان رفتارقاطعانه اتخاذ نکرده اند.دررابطه به افغانستان،روشن است که نومحافظه کاران برخلاف برنامه ی برون بردن سربازان امریکائی توسط حکومت اوباما درپسین روزسال2016نیزابرازمخالفت کرده اند.با اینکه ،فشارهای نومحافظه کاران بررفتارحکومت اوباما درافغانستان وجاهای بحرانزده ی دیگر بویژه پاکستان که رخ دادهای آن بیشترازهرجای دیگری درافغانستان اثرگذارمی باشد؛بی تاثیرنمی باشند.اما واقعیت این است که، رشد تندروی درخاورمیانه واثرگذاریی آن براوضاع افغانستان منشاءِ نگرانی زمام داران کاخ سفید هم شده است.ازاین رو،فرمان اوبامابه حمله ی قوای هوای امریکابه سنگرهای داعش درشمال غرب عراق درروز9اگست بخاطرجنایت این گروه پس مانده ووحشی علیه گروه ایزیدی وسفردوم وزیرخارجه ی امریکابه افغانستان دریک ماه نشان ازاین دارد که نباید این کشوردوباره به گهواره ی تروریسم تبدیل شود.
با وجود این که،جناح حکومتی وجناح نومحافظه کارمخالف حکومت درامریکا هردو بدرجه های متفاوت نسبت به تروریسم ورخدادی افغانستان همسووناهمسومی باشند.امامشکل شان درافغانستان این است که، هم گرفتاراشتباهات گذشته ی خود دراین کشوربلاخیزمی باشند وهم با دسته ها وگرایش های دربا زارمکاره ی سیاست افغانستان سردچارمی باشند استعداد ولیاقت انجام وظیفه های محوله ی خود به حیث دولت مردان کارکشته درجامعه ی فروپاشیده ی ما را ندارند.موضوعی که بیشترازتهدید تروریسم،برای امریکا ومردم افغانستان زیان آورتمام شده ومی شود.ازاین رو، نوشته را درسه بخش این گونه ادامه می دهم:نخست،ناتوانی وکم کاری سیاست کاران ومدیرانِ نادان وفساد پیشه ی افغانستان دربیشتراز13ونیم سال گذشته که بخش داخلی بحران را رقم زده اند.دوم،حمایت های دوام دارامریکا ازآن ها باچشم پوشی ازغلطی ها واستفاده جوئی های شان که درد سرآفرین هم برای مردم ما وهم برای با دارخود شده اند.سوم،خیزش های تند روانه ی مذهبی- تروریستی ازخاورمیانه تاجنوب آسیا که پشت سرآن هاعربستان ،نظامی های پاکستانی وحکومت مذهبی ایران قراردارند.خیزش های که ازهرنگاه افغانستان را درچنبره ی خود دارند.دراین بازیی ناپاک،مسئله ی جالب این است که عربستان و پاکستان،دومتحد امریکا بیشترازحکومت اسلامی ایران برای واشنگتن درافغانستان دشواری خلق کرده اند ومی کنند!
ازاین رو، با تاکید براین که،خراب کاری کشورهای نامبرده درجهت تقویت تند رویی بی منطق- تروریستِ مذهبی براوضاع افغانستان تاثیرشگرف خود را داشته ودارد؛اما دوعامل زیریعنی ناکارآمدی وفساد پیشگی سیاست بازان ومدیرانِ نسقِ افغانستان وحمایت های چشم بسته ی امریکا ازآن ها دربیشتراز13ونیم سال گذشته افزون برهرعامل بیرونی درخرابی وضع کنونی این کشور تاثیرگذاربوده است.بنابراین،لازم است روشن کرده شود که دشواری های افغانستان که ریشه ی عمیق درنابکاریی حکومت کرزی ودارودسته ی فاسد او ودست اندازی های پاکستان درجهت حمایت دوام دارازتروریسم وچشم بستن امریکابرغلطی های تباه کارانه ی آن ها دارد.لذا،مهاربحران وبهبود اوضاع تدابیرعاجل وژرفی رامی طلبد که تنهاباتشکیل شعاریی حکومت وحدت ملی نمی توان درزمینه موفق شد.بهرحال،باتایید همراه باملاحظات ریزِمسایل زیرکه درمعاهده ی دوم زیراثر وزیرخارجه ی امریکاگنجانده شده اند:احترام به قانون،تعهد به چارچوب های قانونی،تعهد به بازشماریی آراء زیرنظرسازمان ملل به اشتراک کمیسیون مربوطه و تیم های کاندیدها وبرنامه ریزی برای انتقال قدرت،تدویرلویه جرگه برای تغییرقانون اساسی ازریاستی به پارلمانی؛البته که،تاتغییرقانون اساسی،کارنخست وزیررا رئیس اجرائیه بدوش می داشته باشد،تعیین جایگاه حزب مخالف توسط رئیس جمهورواصلاحات درنظام انتخاباتی که برخی ازآن ها درمعاهده قبلی هم دیده می شوند؛توجه به مسایل زیررابسیارارزنده می دانم:نخست،تشکیل حکومت وحدت ملی ازافراد آلوده نشده درحکومت کرزی.دوم،مبارزه بامیراث تباه کارانه ی حکومت فاسد کرزی.سوم،مردمی ساختن حکومت باصطلاح وحدت ملی به گونه ی که حمایت مردمی بویژه درجنوب بدست آورده مانع گستاخی پاکستان درفربه کردن تروریسم شود.چهارم،پاکسازی ارگان های دولتی ازعناصرطرفدارطالبان یاجاسوسان پاکستان وبرون کردن تفنگ دارانِ فاسد- نالایقِ باصطلاح جهادی – مافیائی ناقابل اصلاح ازشبکه های دولتی.پنجم،راه اندازی سیاست تازه ی اقتصادی وپایان دادن به اقتصاد بازارکه کمرمردم راشکسته وعده ی ناچیز وفاسدِ حکومتی راچاق کرده است.ششم،مسئله ی خط دیورند نه مسئله ی ملی افغانستان چند قومی،بلکه مسئله ی یک قوم می باشد.ازاین رو،حکومت وحدت ملی به کمک امریکا باید این موضوع راباپاکستان حل وفصل نماید تابه گهواره ی تروریسم درشرق آن خط پایان داده شود.درغیراین صورت،سیاست جلب کمک پاکستان درمبارزه باتروریسم درمنطقه بویژه افغانستان بی ثمرمی ماند.
با درنظرداشت مسایل یاد شده،می توان گفت که چه دشواری های پیشاپیشِ حکومت وحدت ملی مورد نظروزیرخارجه ی امریکا ورئیس جمهورورئیس اجرائیه دربرهه ی پس ازکرزی قراردارند؟برای اینکه، حکومت وحدت ملی بردشواری های نامبرده ودیگردشواری های که ازقلم افتاده اند غلبه یابد؛لازم است که اقدام های زیرروی دست گرفته شوند:نخست،درزیرعنوان ازقول ماکیاول،پدرسیاست مدرن نوشته ام که:"کسانیکه عقاید متفاوت داشته باشند؛حکومت تشکیل داده نمی توانند."روشن است که این تفاوت نظرونگاه میان کاندیدها بسیارفراخ ، ژرف ودشواراست وباعث می شود که مطابق گفته ی ماکیاولی حکومت وحدت ملی ساخته نتوانند.اگروزیرخارجه ی امریکا دریک ماه دوباربه کابل آمده است،بی ربط به طرزفکرهای ناسازگارکاندیدها وتیم هایشان درزمینه های سیاسی- حکومتی نیست.ازاین رو،برای باهم نزدیک ساختن نگاه های ناسازگار،بهترین گزینه آمدن درحد وسط یا درمیانی ودرواقع دورریختن نگاه های تندِ سمت- قوم- قبیله گرایانه وتن دهی به نگاه وطن خواهانه ومردم دوستانه می باشد.پرسمانی که درسیاست گذشته های دورونزدیک افغانستان به کنارگذاشته شده بود و وضع کنونی افغانستان تا اندازه ی زیادی زاده ی آن کنارگذاشتن می باشد.روشن است.برای اینکه تاریخ وگذشته ی ناشاد تکرارنشود،ایجاب می کند که سیاسی هاملی شوند تاقبیلگی.البته که،ملی گرائی شعاری وقبیله گرائی عملی بسیارداشتیم وممکن است درآینده هم عده ی بی منطق ودرس ناگیرازتاریخ دنبال آن بگردند.
وقتی که می گویم ملی گرائی شعاری وقوم- قبیله گرائی عملی فراوان داشتیم وممکن است هنوزهم عده ی ناعاقبت اندیشانه دنبال آن بگردند،بدومسئله تاکید مهم باید نمود:نخست،ملت باشعارساخته نمی شود.دوم،بس است ملی گرائی درشعاروقبیله گرائی درعمل! بطورنمونه،تاریخ دورونزدیک ما پراز ملی گرائی شعاری وقبیله گرائی درعمل می باشد.برای نمونه،دردوران جنگ علیه تجاوزشوروی ، باستثنای شماری کمی افغان ملتی ومخالفان شان، همه ی مردم افغانستان واقعن مسلمان ورسمن افغان بودند.بدبختانه،وقتیکه پس ازفروپاشی حکومت وابسته به مسکوکه درتیکه داریی یک قوم که قوم نه که قبایل می باشند ؛به این خاطرکه،درسطح قوم تاکنون خیزبرنداشته است،دیگران بویژه تاجیکان شدند غیرافغان وازبک هاهم شدند گلیم جمع وهزاره هاهم شدند بدترازهمه! رخداد ناخوشایندی که پرده ازچهره ی ملی گرائی منافق افغان بزیرکشید ووسیله شد برای نظامی های پاکستانی تا ارتش جهل وکثافت رابنام طالبان باشرکت افسران پشتوزبان خلقی به جنگ غیرپشتون هابویژه تاجیک هااعزام دارند که دستاورد آن درگام نخست ؛ ویرانی شمالی،نابود کردن بت بامیان بخاطردرآمد مالی- گردشگری اش وویران کردن بخش های ویران ناشده ی شمال؛ودرگام دوم، رنج ها وغم های پشتون ها دردوسوی مرزدیورند می باشد.وضع غمباری که دردیگربخش های افغانستان کاهش؛اما درمناطق هم مرزبا پاکستان مانند گذشته ادامه دارد.
ازاین رو،نویسنده براین اصل می خواهد تاکید نماید که دوران ملی گرائی شعاری وقبیله گرائی عملی به سرآمده است! اگرکسانی باوربه سخن نویسنده ندارند،توجه به اوضاع عراق،سوریه،صومالی،لبنان، یمن ،لیبی حتاپاکستان بسنده می کند که دریابند باشعار ملت سازی ناممکن است.پس، لازم است که درزمینه فکرژرف کرده شود وفکرژرف هم این است که حکومت نماد ترکیب اجتماعی درجامعه ی چند قومی افغانستان کرده شود.مسئله ی که وزیرخارجه ی امریکا تاحدی درک کرده ومی کوشد زیرنام دولت وحدت ملی هم ازبحران افغانستان بکاهد وهم راهی برون رفت کشورخود ازبحران دوام داراین کشور وتروریسم قبایلی دست پرورده ی پاکستان پیدانماید.باوجود این که،تلاش های بحران مهارکننده ی وزیرخارجه ی امریکا درافغانستان تهی ازفایده نمی باشد؛امابراین اصل مهرتایید می گذارد که سیاست کاران وطن ما ازسرتاپاشکست خورده اند،ورنه نیازی پیش نمی شد که دیگران درفکربهبود سرزمین فلاکت زده ی ما پاپیش بگذارند.بهرصورت،آنچه که شده است نباید تکرارشود؛به این خاطرکه،جای شرمساری برای خودی هامی باشد که کمبودی ها وشکست های آن ها را دیگران جبیره یاپرده پوشی نمایند.
دراخیر،برای کاندیدها وسرپرست شان،یعنی وزیرخارجه ی امریکا،پیشنهاد می نمایم که کرزی وکمیسیون انتخاباتی اش باتقلب گسترده درانتخابات،جنازه ی روند نیمه جان دموکراتیک ومیوه ی نیمه پخته ی آن یعنی انتخابات ریاست جمهوری رابرداشته اند.ازاین رو،بهتراست که تنهابه حکومت وحدت ملی برای مهارنیم بند بحران تاکید وعمل نمایند.به این معناکه،انتخابات مسخ شده نمی تواند مشروعیتی برای رئیس جمهورورئیس اجرائیه ی پساکرزی فراهم نماید.وحکومت وحدت ملی هم اگرمی خواهد تاحدی رنگ مردمی بگیرد؛باید بکوشد درساختارخود ازمهره های سوخته وفاسد حکومت مسخره ی کرزی کارنگیرد.درغیراین صورت،ادامه ی وضع موجود به نفع داعش های قریب ظهورِ افزون برتروریسم طالبان درافغانستان تمام خواهد شد.ازهمه مهم تراین که،ملی گرانمایان شعاری ودراصل قبیله گرایانِ دالرخورشریک درحکومت فاسد کرزی باید بدانند که به گفته ی سیسرون،سیاست مداررومی:"برای بدی کردن دوراه وجود دارد:زوریانیرنگ که هردوخوی حیوانی است.زورخصلت شیرونیرنگ خصلت روباه می باشد."جالب این است که،درافغانستان هردوخصلت شیری- روباهی به کمک هند بریتانیا واتحادِ شوروی وپاکستان، توسط زمام داران کته چنگالی تهی مغزوامیرمومنان تهی ایمان وتهی مغزتجربه ووضع کنونی راتحویل مردم داد.ازاین رو،گریزازشیری وروباهی درسیاست وتن دادن به سیاست انسانی که همان هم نوای بامنشورجهانی حقوق بشرمی باشد،تنها راهکاردرست درجهت برون شدن افغانستان ازوضع ناهنجارکنونی می باشد.افزون برتاکید برتوجه سیاست کاران شکست خورده ی افغانستان برنماینده ی ترکیب اجتماعی ساختن حکومتِ وحدت ملی،ازحکومت اوباما ووزیرخارجه اش، جان کری که زیاد مصروف مشکل کشائی درافغانستان شده اند؛ می خواهم که درکشورما واقعن ازیک روند دموکراتیک نه آن گونه که دربیشتراز13ونیم سال گذشته رایج بود وباعث تلفات مالی وجانی زیادی برای آن ها ومردم ماشد حمایت ودربیرون افغانستان هم دقت نمایند که نظامی های تروریست پرورپاکستانی دغل کارند وازحمایت تروریسم دست بردارنیستند.به سخن دیگر،حمایت ازدموکراسی اصیل درافغانستان ومهارزدن برسیاست تروریست پروریی پاکستان؛ دوراه کاری می باشد که بدرستی می تواند تروریسم رامهاروامنیت وآرامش درکشورما وتمام منطه حتاپاکستان تامین نماید.
0 comments:
Post a Comment