ابراهیم ورسجی
21-2-1392
ازسه هفته بدین سو،تنش درروابط افغانستان وپاکستان افزون ترشده است ودلیل های این افزایش هم پسته سازیی پاکستان درمنطقه ی"گوشته"دربخش مومند دره ی ولایت ننگرهامی باشد.با اینکه، مناسبات افغانستان وپاکستان ازفروپاشی حکومت وابسته به شوروی وبرآمدن دولت مجاهدین در8ثور1371تاکنون فرازوفرودهای فراوانی را به آزمون گرفته است،اما این باربه تنش ها رنگ ،آب وهوای دیگری داده شده است.پرسمانی که نویسنده می کوشد به تشریح آن بپردازد.تاجائی که به پسته سازیی پاکستان درمنطقه ی گوشته ارتباط می گیرد،باید گفت که این کارمدت هاپیش صورت گرفته است.بنابراین،ازنظرنویسنده، دلیل داغترشدن تنش هادرشرایط کنونی بدوپرسمان زیرپیوند پیدامی کند:نخست،رسوایی دستگاه کرزی بخاطرفاش شدن پول پردازی های سازمان سیا / نهاد جاسوسی امریکابه آن.دوم،افزایش فشارپاکستان برحکومت کرزی مبنی براینکه اصل قانونی معافیت سربازان امریکایی درافغانستان پس از2014،به شمول دادن پایگاه نظامی برای امریکا را امضانه نماید.به سخن دیگر،پاکستان بدین طریق می خواهد مانع امضای معاهده ی مربوط به معافیت قانونی سربازان امریکایی پس از2014، که درعرف دیپلماسی"داوریی کنسولی نامیده می شود"گردد.پرسمانی که باعث خواهد شد که واشنگتن تلاشی درجهت بدست آوردن پایگاه نظامی درافغانستان نه نماید.اگرپاکستان دراین امرموفق شود،درواقع گامی بلندی برای رسیدن طالبان به قدرت یارخنه ی بیش ازاندازه ی خود درساختارقدرت سیاسی- نظامی افغانستان پس از2014، برداشته است.
باتوجه به هردوپرسمان یاد شده،باید یادآورشد که هم فاش شدن پول دهی سیابه دستگاه ریاست جمهوری کرزی وهم پوسته سازیی پاکستان درگوشته، بخشی شکلی یانمادین بحران ژرف درمناسبات سه جانبه ی واشنگتن،اسلام آباد وکابل می باشد.بحران ژرفی که بانزدیک ترشدن زمان بیرون رفت سربازان غربی- امریکایی ازافغانستان،بیشترازپیش خود نمایی می کند.ازاین رو،نویسنده به این باوراست که تازمانی که امریکا باپاکستان رفتارکژدارومریزداشته باشد،امیدی به کاهش کالای صادراتی- تروریستی آن کشور به افغانستان نباید داشت.واقعیت تلخ این است که هرسه طرف نمی خواهند به ته پرسمان دست بزنند.بطورنمونه،پاکستان به این فکرمی باشد که امریکا این کشوررابه گونه ی یک قدرت اتومی نمی شناسد وممکن است پرسمان بی ثباتی دوام داردراین کشور رابهانه قرارداده به خلع سلام اتومی کردن آن بپردازد.ازجانب دیگر،برخی کارشناسان غربی باوردارند که امریکادراندیشه ی محوپاکستان ازجغرافیایی سیاسی منطقه می باشد.مثلا،سلیگ هریسن نویسنده ی امریکای ویکی ازتحلیل گران مهم غربی درامورمنطقه ی جنوب آسیابه این باوراست که:"پیامدهایی سیاست های کنونی امریکا دردوره ی اوبامابه گمان اغلب به برآمدن پشتونستان طالبی- اسلامی درآن بخش ازمرزهای افغانستان وپاکستان ودرنتیجه آغازناتوان سازیی پاکستان به گونه ی یک کشور- ملت وتجزیه ی تدریجی آن دستکم به4کشوردرمانده وفرتوت درآینده خواهد بود."پرسمانی که هم برای پاکستان وهم سیاست کاران پس مانده وقبیلگی افغانستان درد آوروجانکاه می باشد.ازجانب دیگر،چندماه پیش نماینده ی امریکادرامورافغانستان وپاکستان گفته بود که کشورش مرزدیورند رابه گونه ی مرزمشترک هردوکشوربرسمیت می شناسد.پرسمانی که به مذاق دارودسته ی کرزی خوش نیامد! ازگفته ی نماینده ی امریکا درامورهردوکشور،نویسنده این گونه برداشت دارد که واشنگتن مایل است ازاین طریق پاکستان راضی وتشویق به پایان تولید وصادرات کالای تروریسیت اش به افغانستان نماید.پاکستان که سخن طرف امریکایی راشنیده بود؛بدون اینکه، سخنی ازپایان دادن سیاست تروریست پروریی خود بزبان بیاورد،ازآن پذیرایی، وسخن گویی وزارت خارجه ی حکومت کرزی که به بی سواد یی او در امورسیاسی باورکامل دارم،به رد آن پرداخت.همچنان،سخن اخیرکرزی مبنی براینکه مرزدیورند رابرسمیت نمی شناسد، به گمان غالب پیوند به ابرازنظرجانب امریکایی ورسوایی برخاسته ازفاش شدن پرداخت پول توسط سیا بدستگاه ریاست جمهوریش دارد تادفاع ازمنافع ملی سنجیده وناسنجیده ی افغانستان.ازآنجاکه رسانه هایی آزاد روزانه به افشاگری می پردازند، ودرنتیجه ی آن ذهنیت عامه هم حساسترشده است.ازاین رو،سیاست کارانِ دغلکار به پیروی ازسیاست هایی عوام زده ی خود می کوشند از پرسمان هایی بنیادی شانه خالی نموده بربحران ژرف طوری نقاب بپوشانند که تنها بدردسیاست هایی روزمره می خورد تاسیاست هایی درازمدت که سخن ازتامین ثبات وامنیت پایدارکشور رادرآستین دارند.
بنابرآن،سیاست هایی روزمره گی بجای کوشش درجهت پیدا نمودن راه حل پایداربه بحران ، می کوشند برای کاهش خشم مردم وانتقادهایی معترضان سیاسی- فرهنگی،سرگرمی دروغین ایجاد نموده پرسمان هایی پایه ی بجای مانده ورنج دهنده مانند صادرات تروریستی توسط پاکستان به افغانستان را به پشت معرکه برانند.بطورنمونه،ازبرخورد احساسی کرزی با پسته سازی وپیشرویی پاکستانی ها درگوشته، نه تامین حاکمیت ملی افغانستان، بلکه پرده پوشی برپرسمان پول گیری ازسیا، درمیان بود.ازسوی دیگر،برخوردامریکا با کالای صادراتی پاکستان به افغانستان که بیشترین قربانیان آن نه امریکایی ها،بلکه افغان های عادی ودرموردهایی بسیاری پولیس هایی زیررتبه ی افغانستان می باشند،ازپیش روشن بود که بجای زیرفشارگرفتن،یک گونه امیتازبخشی به پاکستان بود.امتیازبخشی که تاوان آن رادر11سال وچند ماه گذشته باجان مال خود افغان ها پرداخته اند، ودستاورد مادی- سیاسی آن به جیب نظامی هایی پاکستانی ومقام هایی بالارتبه ی فاسد ودرمانده ی حکومت کرزی سرازیرشده است!
ازپیش روشن است که برای نظامی هایی پاکستانی، دست اندازی درافغانستان واستعمال نمودن افغان هایی نادان- احساساتی وارزان قیمت یک حرفه ی پردرآمد مالی بوده ومی باشد.حرفه ی که هرگزآماده نیستند ازآن دست بردارند.اکنون که روشن شده است پاکستانی ها ازحرفه ی پردرآمد مالی- تروریست پروریی خود درافغانستان آماده دست بردار نیستند،پرسش بنیادی این است که افغان هاچه باید بکنند؟اینکه افغانستان باپاکستان درپرسمان مرزیی "دیورند" کشمکش دارد،پرسمان تازه ی نیست وهمه ی مردم می دانند که چنان کشمکشی درمیان بود ومی باشد.کشمکشی که حتاشماری ازسیاست کاران نادان افغان ازرسمیت دادن به آن که نباید سخن گفت،حتاازسخن گفتن درباره ی آن هم هراس دارند ودلیل هراس هم این است که باصطلاح به ملی گرایی آن هازیان آورتمام می شود.زمانیکه ازملی گرایی افغانی سخن به میان می آید،این پرسش خود نمایی کند که کدام ملی گرایی؟مگرهمین ملی گرانمایان کنونی نشسته دردستگاه ریاست جمهوریی پول گیرکرزی ازسیا نبودند که ازپیشرویی طالبان افغانی- پاکستانی، این شاخه ی ریشوی ارتش پاکستان، زیرفرمان نصیرالله بابر،کرنیل امام ورحمن ملک دردوره ی دولت اسلامی مجاهدین به سوی کابل وشمال کشورمابه بهانه ی بازگردانی حکومت پشتوزبان هادرافغانستان که به گفته ی آن ها توسط تاجیک هاغصب شده بود،ستایش می کردند؟! آری! رقاصی وستایش می کردند وبسیاری یاهمه شان درفهرست تنخواه گیران پاکستان بودند ومی باشند.ازاین رو،نظامی های پاکستانی به شعارها ولفاظی هایی این گونه ملی گرانمایان ارزشی نمی دهند.چرا؟به این خاطر که ازژرفنای وطن خواهی شان آگاهی دارند ومی دانند که بایک چرخش سیاسی دیگردرکابل که بسیارممکن می نماید،بازهم جای هزینه ی پول دزدی شان ازمالیه دهنده گان غربی وثروت های روی زمینی وزیرزمینی افغانستان،همان پاکستان می باشد! درواقع،بزرگترین دکمه ی فشارپاکستان به این گونه افغان ها،زراندوزی وسرمایه گذاری شان درشرق خط دیورند بود ومی باشد.چون این هادرافغانستان پیشاکمونیستی،حتاپیشا امریکایی هیچ کاره بودند وبخاطرتهاجم شوروی به کشورماسرمایدارشده اند وحضورنظامی امریکاهم بیشترازپیش فربه شان ساخته است،باید پاسدارمنافع پاکستان باشند تاافغانستان.سریالی نمایشی ای غم انگیزی تاکنون برای مردم افغانستان پایان آن درافق دیده نمی شود.
بهرحال،اینکه افغان هاازهرقوم وتباری وصنف وگرایشی درمبارزه با پیشرویی پاکستانی هادرگوشته موجودیت خود رانشان وبه نظامی هایی پاکستانی هشداردادند که این خاک بی صاحب نیست،پرسمان ستایش برانگیزمی باشد.اما،اینکه شماری ازافغان هاازرسمیت دهی به خط دیورند وکرزی ازبرسمیت نه شناختن آن سخن رانده است،نویسنده به خود حق میدهد که تعجب نماید! به این خاطرکه،پاکستان آماده نیست که دوسیه ی نزاعی خط دیورند رابازنماید وازتصمیم گیران اصلی آن این سخن هاهم شنیده شده ومی شود که "ماهم خط دیورند رابرسمیت نمی شناسیم ومرزغربی ما آمودریامی باشد"! اگرخوانند گان مایل به مطالعه ی تشریحی موضع پاکستان درزمینه باشند،به آن هاپیش کش می نمایم که مقاله ی پشتونستان رادرکتاب "جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ ج1"ازنویسنده بخوانند.درآن مقاله،ازسخن غلام اسحق خان،رئیس جمهورپشتون تبارپاکستان آمده است که مرزغربی پاکستان،آگزس / آمو دریامی باشد.واحمدرشید،نویسنده ی پاکستانی هم درکتاب خود"فرورفتن درآشوب"باتعجب این پرسش راپیش کش کرده است که چراپاکستان راجع به پرسمان مرز دیورند بادولت مجاهدین گفتگو نکرد؟دلیل آن روشن است.پیشترازاحمد رشید،قاضی حسین احمد،رهبرپیشین جماعت اسلامی پاکستان درماه دیسامبر2001درمقاله ی منتشرشده درروزنامه ی انگلیسی زبان"دی نیوز"نوشته بود که ضیاء الحق به پدیده ی بنام افغانستان خود گردان باورنداشت.سیاستی که بازماندگان اوهم به آن یایبند مانده ومناسبات هردوکشورمسلمان وهمسایه راتیره حتا دشمنانه ساخته اند.
بادرنظرداشت اینکه،پاکستان درزمینه سکوت اختیارنموده است،سخن سرایی افغان هادرهرمقامی که قراردارند،ازرسمیت ونه رسمیت شناختن خط دیورند،پرسمان سرسری وپیش ازوقت می باشد.همچنان،خود نمایی کردن به اینکه ماتاریخ دونیم هزارساله داریم وپاکستان تاریخ 66ساله،به گونه ی که کرزی درمانده ودم دمی مزاج روزپنجشنبه19ثوربه دانشجویان دردانشگاه کابل گفته است،دردی ازدردهای مردم وکشورافغانستان راتداوی کرده نمی تواند.چرا؟به این خاطرکه،درسیاست بین المللی قدرت است که ازمنافع ملی دفاع می کند وقدرت هم ازحکومت ورهبریی کارآمد ومورد حمایت مردم برمی خیزد،نه شعارهای توخالی آن هم توسط کسانی که ازچندین کشورخارجی تنخواه ماهوارمی گیرند وباافتخارمی گویند که امریکای هاپس از2014درافغانستان حضورنظامی خود رانگهداری می کنند وماهم حضورشان رابه نفع کشورمان می دانیم.درواقع،حضورنظامی یک کشوربزرگ دریک کشورکوچک دومعنادارد وآن اینکه دومی توان دفاع ازکیان خود رادربرابردشمنان خود ساخته یاواقعی خود ندارد.پس رئیس جمهوری که درنتیجه ی تهاجم نظامی بیرونی هابه قدرت بالاکشیده شده وبرای نگهداری حکومت نابکارخود نیازمند ماندن شماری ازسربازان وپایگاه هایی نظامی کشوردیگرمی باشد، به چه دلیل به خود حق میدهد که ازغرورملی وتاریخ پرازافتخار خود سخن بگوید؟
اکنون که افغانستان چنان حکومتی درمانده ی دارد وپاکستان بابکاراندازی ملیشه های ارزان قمیت طالبی وغیرطالبی افغان می خواهد بازارکالای صادراتی- تروریستی خود به کشورما راگرم نگهدارد وسیاست کاران فاسد ودرمانده ی افغان هم هرروزپس ازروزدیگردوسیه هایی مالی شان باکشورهای خارجی فاش می شود وبجای درست گوی ودرست کاری به مردم، شعارمیدهند،شعاری که دوست آگاه ودشمن آگاه هردوبه آن می خندند وتنهادوستان نادان واغلب استفاده جوبه آن مهرتایید می گذارند،پرسش بنیادی این است که راه وچاره برای بیرون رفت ازبحران کنونی که مارامتکی به خود وبی نیازازحضورنظامی دیگران بسازد،چیست؟پاسخ این پرسش روشن است وآن اینکه حکومت کرزی کارآمد ودرست کارنیست وازسرتاکله ی آن فسادوناکارآمدی می بارد.ناکارآمدیی که یگانه نقطه ی امیدواری پاکستان درجهت ادامه ی ماجراجوی اش درافغانستان می باشد.ازهمه مهمتراینکه،این سخن کرزی که"مرزدیورند رابرسمیت نمی شناسد،نه پاکستان رامی ترساند ونه منافع ملی افغانستان رابرآرده می نماید."ازاین رو،کرزی ودارودسته اش باید بدانند که سیاست آن هم درعصرجهانی سازیی کنونی، سازش وچالش است نه راه اندازیی شعارهای دروغین وخنده آور! وسیاست چالش وسازش هم درصورتی راه بدهی می برد که توان ملی مهیاشود وتوان ملی هم ازهمگرایی مردم وتن دهی حکومت به خواسته ی آن ها وبالاترشمردن منافع ملی برمنافع فردی-قبیلگی- قومی وگروهی برمی خیزد.پدیدارهایی که حکومت کرزی ازنبود آن ها سالها است که رنج می برد وبرای فراهم نمودن آن هاهم گامی برنمی دارد.
درواقع،برای همه ی آگاهان علوم سیاسی وتاریخ سیاسی جهان روشن است که دولت- ملت ها ازعامل های زیرین تشکیل شده اند:مردم،سرزمین بامرزهای جغرافیایی شناخته شده وحاکمیت ملی.این سه پدیدار،ازسخت افزاردولت هامی باشند وتازمانیکه عامل های نرم افزاریی آن، یعنی حکومت قانونِ برخاسته ازاراده ی ملت که طبعااحترام به قانون راهم باخود می داشته باشد،برابریی عملی نه صوریی همه دربرابرقانون،رعایت حقوق بشر،آزادی بیان ورسانه هابرآورده نشوند،خواب دولت- ملت مدرن شدن بدون تعبیرخواهد ماند.دراین راستا،زمانیکه حاکمیت ملی وحکومت قانون تامین شدند؛درواقع،نظام سیاسی که ازنظام ارگانیک یابدن موجودات زنده گرفته شده است این توان راپیدامی نماید که بادل پرتپش خود به همه بخش های بدن خون رسانی نماید.وخون رسانی هم وظیفه اش این است زنده ماندن راممکن می سازد.درغیرآن، مرگ زنده جان یا دولت- ملت بویژه دولت های پوشالی حتمی می باشد.
بدبختانه،حکومت کرزی توان خون رسانی به همه بخش های بدن کشوریاتامین حاکمیت ملی راندارد.پرسمانی که به پاکستان که خودش هم توان پمپ خون یاتامین حاکمیت ملی راندارد وتنهایک ساختارنظامی- امنیتی بی منطق دارد،موقع داده است که باتولید وصادرنمودن کالای تروریستی خود مانع تامین صلح،امنیت وثبات درافغانستان شود.ازاین رو،نویسنده به کرزی پیشنهاد می نماید که درکنارگفتن سخنان احساسی- شعاری ازاین گونه به پاکستانی ها که ما تاریخ دونیم هزارساله داریم وشما تاریخ 66 ساله دارید یامرزدیورند رابرسمیت نمی شناسیم.سخنانی که دستمایه ی همه سیاست کاران بی شعوروعوام فریب می باشد؛بجای آن ها، به دولت سازی وتحقق حاکمیت ملی وحکومت قانون بپردازد.روشن است.زمانیکه حاکمیت ملی وحکومت قانون تامین شدند،به سخن دیگر،افغانستان توانست درغرب مرزدیورند فرمان براند ومانع رفت وآمد تروریستان طالبی وغیرطالبی به این سوی مرزشود،آنگاه می تواند بگوید که آن سوی خط چه گپ است؟ نویسنده درحالی این سخن رامی گوید که می داند درزمینه ازاداره ی کرزی کاری ساخته نیست ودلیل های روشن هم بسیاردارد.بطورنمونه،سه هفته پیش وزیرداخله ی حکومت کرزی گفت که"15هزارنامه سفارشی غیرقانونی ازاعضای پارلمان دریافت کرده است"! مگرپارلمانی که اعضایش بجای نمایندگی ازمردم وقانون سازی، مصروف معامله گری بانهادهای دولتی می باشد، چگونه می تواند به قانون سازی وتامین حکومت قانون درکشورکمک نماید؟درخود نهاد ریاست جمهوری هم پرسمان پول گیری ازسیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا،شرایطی ایجاد نموده است که کمک به بی اعتمادی مردم نسبت به دولت وگستاخ سازیی پاکستان دردامن زدن به تروریسم می کند.دردستگاه عدلی کشورهم کسانی سروکله نشان میدهند که سالها است تاریخ مصرفشان گذشته است وتنهاکاری که ازآن هاساخته است این است که به دوسیه های غصب زمین های دلتی وشخصی توسط زورمندان چپن قانونی پوشانیده کمرغاصبان وقاچاقبرانِ تریاک،زمین وکالاراببندند! ازهمه مهمتراینکه،احزاب سیاسی،جامعه ی مدنی ورسانه های آزاد سه عامل سترگی می باشند که اولی رفع بحران قیادت می کند،دومی به تشکیل ملت وسربلندیی اقتصادی وسومی هم واقعیت های تلخ وشیرین جامعه رابیان ومردم رادرجریان می گذارد که درکشورچه می گذارد؟ نهاد هایی سازنده ی که افغانستان ازنبود آن ها سالها است که رنج می کشد وحکومت درمانده وفاسدکرزی به درازناوفراخنای رنج های آن فزونی بخشیده است.به سخن دیگر،بنام چنان نهادهای واقعی،نهادهای مصنوعی- نمایشی شکل داده شده اند که مانند حکومت کرزی فاسد ودرمانده می باشند! پس، باچنان نهادهای بی سروتنه ی، چگونه می توان باورکرد که افغانستان می تواند بردشواری های درونی وتروریسم وارداتی ازپاکستان دست وپنجه نرم نماید؟ آری! افغانستان می تواند هم دارای چنان نهادهای واقعی شود وهم بردشواری هایی موجود غلبه نماید،البته نه دروجود اداره ی درمانده وفاسد کرزی،بلکه درجود اداره ی که بعدازآن دریک انتخابات درست ومردمی شکل می گیرد.اداره ی که درشیوه ی انتخاب آن حکومت مسخره ی کنونی دست نداشته باشد.درغیرآن،ادامه ی تروریسم وبحران وفرورفتن کشوردربحران دهه ی1990-1370،حتمی خواهد شد.
0 comments:
Post a Comment