آنانیکه شایستگی اخلاقی وعلمی ندارند،چنانچه به قدرت برسند،می توانند خرابی،فسادوظلم بسیاربیاورند
سیدجمال الدین اسد آبادی
ابراهیم ورسجی
14-1-1392
روزهای شنبه ویکشنبه10و11حمل- 30و31مارس،کرزی سفری رسمی ازپیش اعلام شده به دوحه / پایتخت امارت قطرداشت.طوری که رسانه هاگزارش دادند،هدف ازسفرنامبرده، راه اندازیی گفتگوها باامیرقطروطالبان بوده است.درواقع،سفرکرزی به قطردرادامه ی بحث هایی صورت گرفت که ازژانویه2012- جدی1390 تاکنون، درپیرامون بازنمودنِ دفترتماس باطالبان در"دوحه"ادامه دارد.دراین راستا،نویسنده ازدونگاه سفرکرزی به قطر راتوهین به افغانستان وناتوان سازیی هرچه بیشترحکومت کابل دربرابریک گروه بی نام ونشان ارزیابی می کند:نخست،تعیین زمان زمان سفر.دوم،مضمون ازپیش اعلام شده برای سفر،یعنی آغازِگفتگوهائی صلح باطالبان.دررابطه به اصل نخست،باید گفت که درروزهای سفرکرزی بدوحه،امیرقطرمصروف رای زنی وکاردرباره ی بحران سوریه پس ازسپردن سفارت آن کشوربه مخالفان اسد درگردهمائی چند روزپیش عرب لیگ / جامعه ی عرب درقاهره بود.ازهمه برجسته تراین که، قطردرظاهریگانه منبع اکمال مخالفان نظامی وسیاسی بشاراسد وهمچنان درگیرِزمینه سازی برای پذیرائی ازگردهمائی سران کشورهای عربی بود که قراراست درروزهای آینده در"دوحه" برگزارشود.دررابطه به اصل دوم یامضمون سفر،باید گفت که برپایه ی گزارش های رسانه ها،گفتگوباطالبان عنوان شده بود.گفتگوهایی که تاکنون بارهاطالبان ازبرگزاریی آن ها باکرزی خود داری واین گونه موضع گیری کرده اند که او "دست نشانده ی امریکامی باشد وتنها آماده اند که بجای نوکر، با بادارش گفتگونمایند."دررابطه به نوکرِامریکابودن کرزی ازدید گاه طالبان، باید گفت که طالبان نوکرِنوکرِامریکا،یعنی پاکستان می باشند.جالب این است که،کرزی حق گفتگوکردن بامخالفان خود را دارد،اما طالبان ازاین حق هم توسط پاکستانی هابی بهره ساخته شده اند که زندانی شدن طالبانِ متمایل به گفتگوباکابل،توسط پولیس پاکستان، دال براین مدعا است.
ازهمه مهمتراین که، درگفتگوها یابازیی سیاسی، دونیروئی سیاسی، یعنی دولت ومخالفان سیاسی آن باهم گفتگومی نمایند.اگراین اصل راسنجه / معیاربپذیریم،دشواراست که طالبان به حیث یک پدیده ی سیاسی آن هم به سویه ی حزب سیاسی درمیدان بازی جایگاهی برای خود پیدا کرده بتوانند! چون کرزی نا آگاه ازدانش سیاسی وبازیی سیاسی آن هم درسطح دولت وریاست کشورمی باشد،اگرباطالبان که نمی توانند مشکل خود راباتروریسم وخدمت گزاری به پاکستان علیه منافع افغانستان حل نمایند،دست به گفتگوئی سیاسی درازمی نماید وآن هارد می نمایند؛درواقع،هم خام بودن خود درعرصه ی سیاست رانمایش می دهد وهم افغانستان رابه حیث یک کشورتوهین می نماید! برای درس دهی به کرزی ودست یارانش،نویسنده دوروزپیش مقاله ی زیرعنوانِ"درافغانستان،سیاست کردن آسان؛اماسیاست مدارشدن دشواراست"نوشته ودروبلاک"اندیشه"به نشرسپرده بود.هدف نویسنده ازنوشتن آن مقاله ، بازتاب پیچید گی سیاست،دشواریی سیاست مدارشدن وبازیی سیاسی درمحیط ملی وبین المللی وناتوانی سیاست کاران افغان بود.پیچید گی ودشواریی که به گونه ی آشکاری فقدان سیاست مداروفراوانی سیاست کارانِ نادان درافغانستان رادرسفربی دستاورد کرزی به قطربه نمایش گذاشت.برای روشنی اندازیی بیشتر به موضوع،بحث را ازدشواری هایی خودعرب هاوناتوانی شان درحل بحران هائی عربی- عربی وعربی- اسرائیلی می آغازم.روشن است. برابربه این سخن نغزفارسی که"کل اگرطبیب می بود،سرکلِ خود را معالجه می کرد"، به صراحت باید گفت که نه قطر، نه دیگرکشورهائی نفت خیزعرب، ونه عرب لیگ / جامعه ی دولت هائی عربی ، درواقع هیچ کدام درموقعیتی قراردارند که بتوانند بازیی سیاسی- منطقه ی- بین المللی آن هم درسطح حل بحران پیچیده ودوام دارافغانستان نمایند.
پس،درزمینه، این گونه باید ابرازنظرکرد که سفرکرزی به قطروخواهش بازکردن دفتربرای"طالبان"در"دوحه"،پیش ازفراهم کردن پیش زمینه هائی کارکردیی آن، کوبیدن آب درآونگ می باشد.چرا؟به این خاطرکه راه حل تمام دشواری هائی افغانستان ازکابل می گذرد تادوحه واسلام آباد.ودراین راستا،نویسنده دلیل هائی فراونی ارایه کرده می تواند که درزیربازتاب داده می شوند:نخست،کرزی بکوشد به حیث رئیس دولت برخورد ومعامله نماید نه به حیث یک فرد شکست خورده،ناامید،درمانده ونادانی که سخن هاوموضع گیری هایش بجای باردهی، زیان رسان به فرایند گفتگوهاتمام شده ومی شود.بدبختانه،ناکامی غرب دردولت سازی که بازهم به ناتوانی ای شخصیتِ کرزی برمی گردد،مانع ازآن شده است که کابل درزمینه سخن بکوید وزمانی کرزی یاوه گوئی وسفرهایی بی نتیجه مانندِ سفرپسین به قطرمی نماید هم خود وهم افغانستان راشرمسارمی کند.دوم،ارزیابی ای درستی ازتوان سیاسی ای طالبان درجهت سهم گیری درفرایند صلح ارایه شود.بدون شک،زمانی که چنان ارزیابی ای ازطالبان به میدان آمد،آنگاه چگونگی برخورد وگفتگوبا آن ها آسان تر می شود.سوم ،تعریفی درست وژرفی ازپیوند میان طالبان وپاکستان وموضع پاکستان دررابطه به گفتگوهایی صلح میان حکومت کابل وطالبان کرده شود.چهارم ،موضع وشیوه ی برخورد امریکا وسازمان ملل دررابطه باگفتگوهائی کارکردیی صلح باطالبان روشن بررسی وآشکار کرده شود.دراین صورت،هم دهن کرزی ازبهوده گوئی بسته می شود وهم برای پاکستان وطالبان جای شک وتردید باقی نمی ماند که تصمیم گیرنده ی اصلی درافغانستان موضع روشنی درزمینه ندارد.زمانی که نتیجه ی چنان بررسی ها وموضع گیری هائی آشکارشدند،آن وقت می توان باورکرد که گفتگوهائی صلح میان طرف هائی درگیردربحران،یعنی کابل،اسلام آباد وطالبان به بارمی نشینند.
پیشترگفته شد که گفتگوهائی صلح، ازکابل می گذرد نه دوحه واسلام آباد.به این معناکه اگرکرزی به حیث رئیس دولت سخن بگوید وکارنماید که بدبختانه دولت سازی دربیشتراز11سال زمام داریی بی سروته ودرواقع سردرگم وبی هدف وی صورت نگرفت.باوجود نادانی کرزی ومیراث نابسامانش،افغانستان وارد برهه ی شده است که دیگرطالبان وپاکستان غیرازتروریسم ،بم گذاری وعملیات خود کشانه که قربانیان آن بیشترمردم عادی می باشند،سخنی برای گفتن ندارند.ازاین رو، لازم است که امریکا موضع خود رادررابطه به تروریسم ومرکزآن یعنی پاکستان وکارگزاربی شعورآن طالبان روشنتربیان نماید.دراین صورت، طالبان و پاکستان، بویژه اخیری عقلانی برخورد نموده بجائی وقت گذرانی وبازی باکلمات وواژه هابه ته موضوع دست می زنند.آن گاه،موضع قطرکه روشن است و توانی ندارد که گامی مستقل درزمینه بردارد وازسوی دیگرچنان دربحران سوریه غرق شده است که وقتی برای بحث درباره ی گفتگوهامیان کابل وطالبان ندارد.البته که،موضع قطربه حیث نقطه ی تماس باطالبان بخاطراین که پاکستان نمی گذارد چنان تماسی آزادانه درقلمروش باطالبان صورت بگیرد،اهمیت خود را دا رامی باشد.اما،دررابطه به پاکستان وطالبان، باید گفت که آن ها،بیشترین سرمایه گذاری راروی ناتوانی ودرماند گی کرزی وتناقض درسخن هاو مناسباتش باامریکا کرده اند ومی کنند.بطورنمونه،دردوماه پسین،کرزی سخنانی بی معناوچند پهلوئی دررابطه به حضورنیروهائی امریکائی اکنون وپس از2014درافغانستان گفته است که ازهرنگاه مشوق وقت کشی وکناره گیریی پاکستان وطالبان ازگفتگوهای صلح می باشد.ازسوئی دیگر،پاکستان وطالبان نیم نگاهی هم به مناسبات کابل وتهران وتهران وواشنگتن انداخته برای برتریی موضع خود درچگونگی راه اندازیی گفتگوهائی صلح دوست یابی می کنند.چون ایران دردستگاه دیپلماسی خود ازداشتن افراد کارشناس درسیاست افغانستان ومنطقه بی بهره می باشد،پاکستان روئی این ناتوانی سرمایه گذاری کرده بارها ازسیاست افغانی ایران به سود خود وطالبان بهره ی سیاسی ومالی کرده ومی کند.
البته که دراین راستا،بزرگترین دشواریی امریکاوکرزی برخورد با پاکستان به حیث حامی طالبان وتروریسم می باشد، نه ایران.پاکستان هم که ادامه ی بحران افغانستان رایک فرصت طلائی برای کمائی نمودن پول ازامریکامی داند وسربازانی ارزان قیمت وبی شعوری هم مانند طالبان درجهت راه اندازیی جنگ نیابتی خود علیه افغانستان وامریکا دارد،به خود حق میدهد که کارشکنی نماید تاپول کمائی کرده بتواند واین روزهایک بهانه به بهانه هایی قبلی خود مانند فربه شدن نقش هند درکابل افزون نموده است وآن این که ازافغانستان کمک هائی نظامی- مالی- تدارکاتی به طالبان پاکستانی می رسد.بطورنمونه،روزهای شنبه ویکشنبه10و11حمل-30و31مارس،کرزی مصروف دیدارازقطربود،وروزدوشنبه12حمل-اول آوریل،ژنرال جوزف دانفورد،فرمانده آیساف درکابل، درراولپندی باپرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان گفتگوداشت.طوری که رسانه ها،چه پاکستانی وچه غربی، گزارش دادند،کیانی ازدانفورد خواسته بود که:"مانع کمک رسانی به طالبان ازافغانستان شود"! همه می دانند که این پاکستان است که بی شرمانه تروریست پروری وبه صادرنمودن تروریسم به افغانستان دست می زند،نه افغانستان که سالها است قربانی کالائی تروریستی ای پاکستان می باشد.درواقع، این درخواست به همان اندازه خنده آوروبی ربط است که موضع گیری هاوسخنان بی معناوغیردیپلماتیک کرزی به مناسبت هایی گونه گون!
بطورنمونه،بخشی ازسخنان کرزی درگفتگوباروزنامه ی آلمانی" زود دویچه "بازتاب داده می شود تاروشن شود که چه گلی رابه آب داده است: حامد کرزای رئیسجمهور افغانستان اعلام کرد که ملاعمر رهبر طالبان اجازه دارد در انتخابات سال آینده افغانستان نامزد مقام ریاستجمهوری شود. وی از نیروهای طالبان خواست که اسلحه را کنار بگذارند و به فعالیت سیاسی بپردازند. رئیسجمهور افغانستان در مصاحبه با روزنامه آلمانی "زود دویچه" از نیروهای بینالمللی حاضر در افغانستان و کندی روند بازسازی کشور خود انتقاد کرد. او همزمان از نیروهای طالبان خواست که اسلحه را کنار بگذارند و در روند سیاسی کشور خود مشارکت جویند. حامد کرزای گفت که: ملاعمر رهبر طالبان حق دارد در انتخابات سال آینده ریاستجمهوری افغانستان نامزد شود و مردم افغانستان میتوانند بهنفع او یا در مخالفت با وی رای بدهند. کرزای ضمن انتقاد از برنامه مبارزه با ترور نیروهای بینالمللی در افغانستان گفت که: این نیروها دارای یک استراتژی پایدار نیستند و در مناطقی که تروریستها به آنعقبنشینی کردهاند موفق نبودهاند. نیروهای بینالمللی حتی با کمپهای آموزشی تروریستها مبارزه نکردهاند.
بهگفته رئیسجمهور افغانستان، مشکل اصلی این کشور در پاکستان است و جامعه بینالمللی برای حل این مشکل تلاش نکرده است. کرزای غرب را متهم کرد که به دولت وی نیز اهمیت نداده است. وی گفت:«ما میخواهیم که مناسباتمان بهتر عمل کند." ما میخواهیم بهعنوان یک متحد با ما برخورد شود و نه یک مخالف. نیروهای بینالمللی قرار است تا پایان سال ۲۰۱۴ خاک افغانستان را ترک کنند. هنوز روشن نیست که پس از آن چه تعداد از نیروهای آمریکائی برای آموزش و تقویت ارتش افغانستان در خاک این کشور باقی خواهند ماند. مخالفان کرزای معتقدند که او در آن زمان خواهد کوشید در قدرت بماند. جان بولتون سفیر اسبق ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل (ویکی ازنومحافظه کاران نزدیک به حکومت جورج بوش،ایجاد کننده ی حکومت فاسد ودرمانده ی کرزی)پیشبینی کرده است که پس از خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان، کرزای به وسیله مخالفان خود از یک تیر چراغ برق آویخته خواهد شد.(1) سخنان کرزی که گفتگوبانشریه ی آلمانی ابرازشده است به همان اندازه بی ربط به واقعیت های جامعه ی افغانستان می باشد که سفرش به قطر.
بطورنمونه،به دو بخش ازسخنان اوتمرکزمی نمایم:نخست،درخواست اوازملاعمربرای نامزدشدن درانتخابات ریاست جمهوری.دوم،انتقادش ازغربی هاکه بیشترمنافع پاکستان وطالبان رابرآورده می نماید تامنافع افغانستان را.دررابطه به اصل نخست ،باید گفت که ملاعمر خود را امیرمومنان می داند که کرزی هم این موضع اوراباعضویت درطالبان پذیرفته وبه کمک مالی – اطلاعاتی آن هاشتافته حتاکوشیده بود که نماینده ی آن هادرسازمان ملل شود که وزارت خارجه ی پاکستان پذیرای آن نشد.روشن است که دربرداشت قبیلگی وبنیاد گرایانه ازدین،امیرمومنان نیازی به انتخاب شدن ندارد.چرا؟به این خاطرکه امیرخود ساخته ی مومنان است نه منتخب آن ها.برداشت انحرافی وزورمدارانه واخلاق گریزانه ازاسلام که ازدرگذشت رسول الله صلی الله علیه والسلم درسال632میلادی تاکنون هم به اسلام ضربه زده وهم سبب بستن کمراستبداد وخود سریی حکومت هاوحکومت گران جاهل وستمگروپس ماند گی ای مرگبارمادی-سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- علمی- فنی کنونی واخلاقی ای مسلمان هاشده است.ازجانب دیگر،ملاعمرهم خود را امیرمسئولیت ناپذیرمومنان می داند وهم نوکرپاکستان می باشد.پاکستانی که هدف خاص خود رادرافغانستان دنبال می کند.هدفی که درجهت برآوردن آن طالبان ابزاری بی شعوری بیش نیستند.اگرطالبان ابزاربی شعوردردست پاکستان نیستند وتمایل به پیوستن به گفتگوهای صلح دارند،رفتن کرزی به قطربهترین زمینه ی بود که می توانست راه رادرجهت پیوستن شان به فرایند گفتگوهایی میان افغانی ای صلح هموارنماید.برخلاف،بابم گذاریی روزچهارشنبه 14حمل- 3آوریل،درولایت فراه وبه کشتن دادن50نفروزخمی کردن بیشتراز100نفردیگر،هم پاسخ تلخ به صلح خواهی کرزی داند وهم نشان دادند که تارسیدن پاکستان به هدف اصلی اش درافغانستان به تروریسم وبم گذاری ادامه میدهند.ازهمه مهمتراین که،سیاست های غلط کرزی ودشمنی پاکستان با افغانستان باایزارسازیی طالبان این سخن سیدجمال الدین اسد آبادی رابه کرسی نشاند که:آنانیکه شایستگی اخلاقی وعلمی ندارند،چنانکه به قدرت برسند،می توانند خرابی وفسادوظلمِ بسیاربیاورند.
امادررابطه به اصل دوم،باید گفت که پاکستان تاکنون ازدوعامل زیربیشترین بهره برداری رادرجهت ادامه ی سیاست تروریست پروریی خود وصادرنمودن تروریستان به افغانستان نموده است:نخست،ناتوانی کرزی درسیاست مداری واداره ی افغانستان.دوم،تناقضات واقعی یانمایشی میان حکومت کرزی وامریکائی ها.درواقع،پاکستان ازهردواصل باهم پیوسته ی بالابهره برداری نموده دوکارزیررابه پیش برده است:نخست،طالبان را امیدوارنموده است که امریکابه کرزی اهمیت نداده وازافغانستان درهردوصورت تثبیت ونااستواریی حکوت کابل بیرون می شود.دراین صورت،حکومت کرزی فرومی پاشد و طالبان باید امیدوارباشند که آینده ازآن هامی باشد .دوم،درذهنیت عامه ی پاکستان موضع هند درافغانستان رانیرومند وخطربرای خود وانمود کرده تروریستان طالبی- پاکستانی رادرکنارطالبان افغانی روانه ی تروریسم پراکنی درافغانستان کرده ومی کند.ازاین رو،ایجاب می کند که افغان هاکه زیان هایی بی شمارمادی وفرهنگی ازسیاست طالب- تروریست پروریی پاکستان متقبل شده اند به هوش آمده دوکارزیررابدرستی انجام بدهند:نخست،کرزی راهشداربدهند که بس است! دوم،به غربی هابویژه امریکابگویند که هرچه زودترمسئله ی انتخابات راروی دست گرفته اداره ی جایگزین بی ادارگی کرزی راروی کاربیاورند.دراین صورت،یک اداره ی بهتروکارآمد ترروی صحنه آمده پاکستان راوادارخواهد کرد که افغانستان وپاکستان وتمام منطقه به صلح،ثبات،امنیت وتوسعه ی اقتصادی-اجتماعی – سیاسی نیازدارد نه تروریسم وطالب پروری.طالب پروریی که اکنون بیشترازافغان ها گریبانگیرپاکستانی هاشده است.
پانویس:
1- کرزی:ملاعمرمی تواندنامزدانتخابات ریاست جمهوری افغانستان شود
www,dw.de-ملاعمر-می تواند-نامزد- ریاست جمهوری- افغانستان شود/ /کرزیa-16714275
0 comments:
Post a Comment