ابراهیم ورسجی
30-1-1392
سال هاپیش،درتهران، درحال گشت گذاردرکتاب فروشی هابودم که ناگهان دریک کتاب فروشی نظرم به یک کتاب زیرعنوان"هشت گناه بزرگ انسان متمدن"خورد.کتاب رابرداشته به مصروف مطالعه ی فهرست آن شدم که کتاب فروش برایم گفت که شمادرمیان خریدارانِ کتاب هاجالب به نظرمی رسید؛به این خاطرکه بانگاهی به فهرست ومحتوامی خواهید خریداری نمایید که برایم بی پیشینه به نظرمی رسد.برایش گفتم که کتاب هابسیارچاپ شده وتوان خرید ووقت مطالعه ی من هم بسیارکم می باشد.ازاین رو،ناچارم که هرکتابی راکه می خواهم خریداری نمایم نخست باید بدانم که نویسنده آن کیست ونوشته اش تاچه اندازه ارزش خرید رادارامی باشد؟پس ازچند دقیقه گفتگوباکتاب فروش،کتاب رابرداشته روان شدم.بدبختانه،دیگروقت مطالعه ی آن راپیداکرده نتوانستم تا این که درسال1391،پس ازدیدن اوضاع فاجعه بارزیست محیطی درکابل روانه تالقان شده برای دوهفته مصروف منظم نمودن کتابخانه ی خود شدم.
خوشبختانه،درزمان پاکسازی ونظم بخشی به کتاب ها،نظرم به کتاب"هشت گناه بزرگ انسان متمدن"خورد که هم خاطره ی گفتگوباکتاب فروش تهرانی راتازه نمود وهم محتوای کتاب رابیان کننده ی وضعیت فاجعه بارزیست محیطی یافتم که درشهرهایی کابل وتالقان شاهد آن بودم.اکنون که ازکتاب نامبرده واوضاع فاجعه بارزیست محیطی کابل سخن به میان آمد،لازم است که نخست به معرفی نویسنده، ودوم، به محتوای کتابش پرداخته شود.نویسنده ی کتاب بظاهرکوچک ودارای محتوای بسیارژرف،بامعناوآموزنده ی "هشت گناه بزرگ انسان متمدن":کنراد لورنتس، دانشمند اتریشی وبنیاد گذارعلم اُتولوژی / علم بررسی رفتارحیوانات می باشد که با انتشاردوکتاب ارزنده ی"انگشترحضرت سلیمان"و"تهاجم"،شهرت جهانی پیدا کرده است.مطالب این کتاب، ابتدابه صورت چند سخنرانی رادیوی،یابه گفته ی خود او"موعظه"،درجهان پخش شد،ولی، برخلاف انتظارش بسیارمورد توجه قرارگرفت؛بطوری که براثرتقاضای بسیاری ازشنوند گان وتوصیه ی عده ی ازدوستان نزدیکش، بصورت مجموعه ی زیردرآمد.کنراد لورنتس که ابتدا ازدانشگاه وین دکترای پزشکی وسپس دکترای حیوان شناسی گرفت،علاقه ی مفرطی به بوم شناسی ورفتارحیوانات پیداکرد وسالهای متمادی درباره ی رفتارحیوانات وآدمیان ومقایسه ی آن هاتحقیق کرد وبه این نتیجه دست یافت که تکامل الگوهایی رفتاری انواع حیوانات به تناسب عوامل محیط زند گی وارزش آن هابرای سازگاری بامحیط وبقای آن هاروی داده است.ازجمله رفتارهای که درباره ی آن هاتحقیق بسیاربه عمل آورد،رفتارتهاجم است.اواین رفتارحیوانات وآدمیان رافطری وازنظرعوامل بقای انواع آن هاتشخیص داد ودرحیوانات ضوابطی راکشف کرد که این رفتاررامهارمی کنند ودرگیری های افرادهم نوع رابه حداقل می رسانند.لورنتس معتقداست که گرایش های جنگ جویانه ی آدمیان رامی توان ازراه شناخت درست نیازمندی غریزی آدمی وتامین آن ها ونیزتبد یلشان ازطریق مراسم سنتی به الگوهای رفتاری سود مند برای جامعه مهارکرد.
کتاب حاضردرباره ی هشت رفتارکنونی نوع آدمی به بحث می پردازد وپس ازتوضیح آن رفتارها ونتایجی که به بارمی آورند،نشان میدهد که اگرتدابیرجدی برای مهارکردن آن ها اندیشیده نشود،جزتباهی واحتمالاًنابودی بشریت وتمامی جان دارانی که بانوع آدمی دراین کره ی خاکی زند گی می کنند،پی آمدی نخواهد داشت....دراین کتاب،هشت فرایند جدا ازهم که البته ازنظرعّلی بایک دیگرپیوند نزدیک دارند موردبحث قرارگرفتند که نه تنها فرهنگ،بلکه نوع آدمی راتهدید می کند.این فرایندهاعبارت انداز:
1- افزایش بی حساب جمعیت زمین که سبب فزونی خارج ازحد تماس های اجتماعی،همه ی ماراناگزیرمی سازد ازاینکه به شیوه ی غیرانسانی برای خود پیله بسازیم.این تراکم جمعیت به علت آنکه عده ی زیادی ازافراد آدمی را درفضایی تنگ درهم می تپاند،مستقیماًموجب پرخاشجویی می شود.
2- ضایع کردن محیط طبیعی که نه تنهامحیط زند گی برونی ما راویران می کند،بلکه حرمتی راهم که ما آدمیان دردرون خود نسبت به زیبایی و عظمت جهان خلقت احساس می کنیم ازمیان برمی دارد.
3- رقابت آدمی باخود که توسعه ی تکنولوژی رابه زیان ماسریعترپیش می برد،مردم رادرقبال ارزش های حقیقی زندگی نابینامی سازد ومجال این راکه بتوانند به تفکروتعمق دراین فعالیت براستی انسانی بپردازند،ازآنان سلب می کند.
4- سستی هرگونه احساس وعاطفه ی شدیدکه ناشی ازسست رگی است:پیشرفت تکنولوژی وداروسازی،عدم تحمل روزافزون انسان رادربرابرهرآنچه برانگیزنده ی کوچکترین ناخوشایندی است افزایش میدهد.به این ترتیب،آدمی قابلیت احساس شادی ای راکه تنها ازطریق تقلاوزحمت برای غلبه برموانع حاصل می گردد ازدست می دهد.فرازونشیب حاصل ازتضاد میان شادی وغم،به نوسان نامحسوس ملامتی بی نشان تبدیل می شود.
5- تباهی وراثتی.درتمدن جدیدما،گذشته از"احساس طبیعی عدالت خواهی"ومعدودی سنت های قضای،عواملی وجود ندارند که فشارانتخاب طبیعی رابرفرایند تکامل وحفظ معیارهای رفتاراجتماعی وارد آورند،هرچند که مابه سبب رشد زند گی اجتماعی بیش ازپیش نیازمند این گونه معیارهاشده ایم.این امکان رانمی توان نفی کرد که بروزبسیاری ازحالات کود کانه دربزرگ سالان که بخشی بزرگی ازجوانان طغیانگرامروزرامبدل به انگل های اجتماع می کند،منشاء وراثتی دارند.
6- سنت شکنی.به نقطه ی بحرانی رسیده ایم که درآن،نسل جوانترنمی تواند بانسل مسن ترمراوده ی فرهنگی داشته باشد،تاچه رسد به اینکه خود رابا آن یکی ببیند.ازاین رو،بانسل پیش ازخود چون بایک گروه قومی بیگانه رفتارمی کند وواکنش نسبت به آن همراه بانفرت ملیتی است.علل بروزاین اختلال در"یکی پنداری"راباید دردرجه ی اول درعدم تماس میان والدین وفرزندان دانست که عواقب بیمارگونه اش رادرهمان دوران شیرخوارگی آشکارمی سازد.
7- افزایش نظریه پذیری نوع آدمی.افزایش تعداد انسان هایی که دریک گروه فرهنگی واحد جمع آمده اند،به اضافه ی تکامل بخشیدن به وسایل تکنیکی به منظورنفوذ درطرزفکرآنان،عقاید مردم راچنان یک شکل کرده است که درهیچ دوره ی ازتاریخ بشریت سابقه نداشته است.ازاین گذشته،تاثیرالقای نظریه هایی که پیروانشان درصحت آن هابه هیچ وجه شک نمی کنند،همراه با افزایش تعداد پیروان آن ها تشدید می شود،آن هم چه بسابصورت تصاعدهند سی.به جای رسیده ایم که وقتی فردی خود را ازتاثیررسانه های گروهی، مثلاً تلویزیون آگاهانه دورنگه می دارد،بیماربه حساب می آید.عواملی که فردیت را ازانسان سلب می کنند، ازهرجهت باب طبع همه ی کسانی اند که قصدشان دخل وتصرف درطرزفکرتوده های بزرگ مردم است.علم تحقیق درعقاید،قوت وفن های تبلیغاتی،ایجادمد ازوری برنامه های سنجیده،به تولیدکنندگان کالادراین سوی پرده ی آهنین وبه عاملان پشت پرده ی آهنین امکان میدهد تابه نحوی مشابه برتوده ها حکم برانند.
8- مسلح شدن آدمی به سلاح های هسته ی،خطری است که دفع آن آسانترازدفع خطرات ناشی هفت فرایند مذکوردرفوق است.فرایندهای که به غیرانسانی شدن می انجامند ومن درفصل های اول تاهفتم درباره ی آن هابحث کرده ام،به نظریه ی کاذب دموکراسی میدان میدهند که معتقداست رفتاراجتماعی واخلاقی آدمی اصولاًنه تابع سازمان تکامل یافته ی سلسله النسبی وعضوهای حسی او،بلکه صرفاًتابع"شرطی شدن"است که آدمی درجریان تکامل فردی به سبب محیط خاص فرهنگی خود درمعرض آن قراردارد.(1)
ازهشت گناه بزرگ انسان متمدن که دربالایاد آوری شد،به جزگناه هشتم که مجهزشدن به سلاح اتومی می باشد؛هفت مورد دیگرآن را انسان های آموزش دیده ونیمه متمدن یاپوره متمدن شده ی افغانستان آگاهانه یابه دیکته ی کشورهای خارجی درقالب تشویق هاوتاکیدهایی بلاک های کمونیسم دیروزوسرمایداریی باصطلاح لیبرال کنونی به گونه های متفاوت درجامعه ی پس مانده ی خود چپن کاری پوشانیده اند که ازهمه ی آن ها افزایش بیش ازاندازه ی جمعیت،سنت شکنی ،نظریه ی پذیریی ناآگاهانه وتباه کاری درمحیط زیست برجسته ترمی باشند.ازآنجاکه بحث اصلی این نوشته درباره ی به فاجعه گراییدن وضع زیست محیطی درافغانستان می باشد،بحث درباره ی هفت گناه بزرگ رابه زمان دیگرگذاشته مطابق عنوان نوشته به ادامه ی موضوع ،یعنی بحث درباره ی به فاجعه گراییدن محیط زیست پرداخته می شود.
درواقع،وضع زیست محیطی درافغانستان به دلیل های زیرروبوخامت گذاشت:نخست،برای پیریزیی ماسترپلان / برنامه ی سنجیده ی شهری کارکرده نشد واگربرنامه ی ناسنجیده یانیمه سنجیده ی هم درمیان بود،به آن عمل کرده نشد.دوم،ناتوانی حکومت ها دربهره برداری ازمنابع آبی وزیرزمینی کشورمانند:نفت ،گازوذغال ودرخدمت مردم قراردادن آن ها،سبب شد که مردم برای پخت وپزوگرم کردن خانه های خود به قطع نمودن درختان میوه داروبی میوه ونابود یی جنگلات دست بزنند.کارکردی که به ویران نمودن محیط زیست منجرشد.سوم،جنگ های چهاردهه ی پسین که رقابت های کمونیسم وسرمایداری مشوق آن هاشد؛وبدنبال آن ها،جنگ امریکاوتروریسم وناکارآمدیی حکومت درمانده ی کنونی ،زیان های بی شماری رابه وضع زیست محیطی افغانستان تحمیل نمود.ازهمه مهمتراین که،جنگ های نامبرده ودستاورد آن،یعنی حکومت درمانده ی کرزی ولاشخوارانی مسلط برآن، برنامه ی شهری وکارکرد مطابق آن را بیهوده یاناممکن ساخت.به سخن دیگر،شهرسازی برپایه ی برنامه ریزیی شهری جای خود رابه شهرسازیی بدون برنامه ودرواقع مافیایی مطابق خواست مافیایی زورمدارانه ی زمین وغصب آن سپرد.روشن است . شهرسازی بدون برنامه ی شهری برابربه این است که به دیوانگان موقع داده شود که راجع به برنامه وشیوه ی زند گی شهری وروستایی یک کشورتصمیم گیری نمایند.کارنامه ی بد فرجامی که دردوره ی حکومت فاسد ودرمانده ی کرزی درافغانستان دست بالاداشت ودارد.
بهرصورت،اگرکارکرد نادرست حکومت هایی پیشین وحکومت ناکاره ی کرزی راکه حمایت بیش ازاندازه ی کشورهای غربی راهم باخود داشت،درزمینه ی برنامه ی شهری وزیرپاکردن آن وتباه کاری درمحیط زیست به مقایسه بگیریم؛بدون شک،این پسینی دست همه ی نابکارانِ تاریخ را ازپشت بسته است.دررابطه به شهرسازی،تجربه نشان میدهد که درساخت شهرپرسمان های زیربطورجدی درنظرگرفته می شوند:نخست،کانالیزاسیون / سیستم بیرون کردن فاضل آب وپس افگنده هاومواد زباله ی تولید شونده ی روزانه درکلان وبزرگ شهرهاحتادرروستاها.دوم،درساخت شهرها،پارک ها،فضای سبز،جاهای تفریحی ،دامنه های سرسبزوزیبای کهسارهابرای گشت وگذارمردم درموسم بهار،تابستان وخزان.سوم،رسانش آب آشامیدنی.چهارم وازهمه مهمتر،شمارمردمی که باید دریک شهردرنظرگرفته شوند.درصورت توجه به عامل های نامبرده،می توان باورکرد که کشوری عمل کننده به آن ها می خواهد به سوی یک زند گی مدرنِ همراه با بهداشت وخوشبختی مادی ومعنوی مردم خود گام بردارد.جالب این است که افغان هازمانی که حکومت کنونی راباحکومت های قبلی شان مقایسه می نمایند درنهایت ناتوانی می خواهند که آن هارابرائت بدهند! واقعیت این است که وضع کنونی ادامه ونتیجه ی وضع قبلی می باشد.بطورنمونه،درزمینه ی کانالیزاسیون شهری،حکومت های قبلی چنان نالایق بودند که میکررویان ها رابه باورخود به کمک شوروی کانالیزه کردند وکانالیزه کاری هم این گونه بود که زباله های آن را بجای بیرون نمودن ازشهرازیک بخش آن به بخش دیگرآن واریزکردند.به سخن دیگر،بابرطرف نمودن یک دشواری به دشواری دیگری افزودند! مردم هم دیدند. وقتی که انبوه زباله های بخش پیشرفته ی شهربازباله های فروریخته دردریای کابل کنارهم شدند،ازپایتخت افغانستان شهری ساختند که بجای زیبایی وبوی خوش ازآن،فضای میکروبی وآزاردهنده ی به مشام می رسید.وضع آزاردهنده ی که اکنون بخاطرافزایش بی رویه ی شمارمردم بیشترازپیش وضع دوزخی ایجاد نموده است!
بهرصورت،اگرآن حکومت هادرزمینه ی کانالیزاسیون وزمینه های دیگری که به بیهود محیط زیست کمک می کرد؛ ناکام شدند،به اندازه ی حکومت کرزی نه ویران گری درمحیط زیست کردند ونه هم به این پیمانه کمک بیرونی بدست آورده بوند.نگاهی به عامل های مهم نامبرده درپرسمان شهرسازی که هم زند گی شهریی مدرن رارقم می زنند وهم توجه جدی به پرسمان زیست محیطی دارند؛روشن می سازد که حکومت های افغانستان،بویژه حکومت کرزی بطورقطعی درزمینه ناکام شده است.ناکامی مرگبارحکومت کرزی و ارگان های مربوطه ی آن رازمانی می توان بدرستی درک نمود که وضع زیست محیطی کابل باغوروریزبینی مورد بررسی قرارداده شود.دردوره ی11سال وچند ماه زمام داریی این حکومت درمانده وفاسد که درهرزمینه ی ازجمله محیط زیست، کمیسیونی دارد،دوکارشرم آورزیرصورت گرفت که بیشترازهمه محیط زیست رابه سوی نابودی راند:نخست،جنازه ی برنامه یاماسترپلان شهری برداشته شد.دوم،زمین های دولتی وشخصی که قراربود دربرنامه ریزی شهری بکارانداخته شوند،توسط زورمندان حکومتی غصب ودربازارسیاه به فروش رسانیده شد ند.به سخن دیگر،شهرسازی وبرنامه ریزیی شهری وتوزیع جای خانه برای نیازمندان بجای وزارت شهرسازی وشهرداری هابویژه شهرداریی کابل،بدست مافیای زمین افتاد.مافیای که هرروزه درزیرسایه ی حکومت به ریش آن می خندد وقیمت یک نمره زمین رهایشی رادرکوه پایه های کابل وکرانه های دوردست آن به بیشتراز60هزاردلارامریکایی بالابرده است!
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان گفت که وضع زیست محیطی همه ی کشور،بویژه کابل، روبه تباهی وفاجعه دارد ومنبعی هم وجود ندارد که به حکومت ومافیای زمینِ زیرفرمانش بگوید که کی هستید وکجامی روید وکی این حق رابه شما داده است که کشورومردم افغانستان راگرفتارمصیبتِ تلافی ناپذیرزیست محیطی نمایید؟ازدید برنامه ی شهری،کابل بخاطرکمبود آب وساحه ی کم، توان پذیرش بیشترازیک میلیون مردم رانداشت.درسال های90و91باگشت وگذاردرمرکزواطراف کابل، تخمین زدم که مردم باشنده ی کابل ازمرزپنج ونیم میلیون گذ شته است.ازجانب دیگر،مهاجرشده ها وبازگشت کننده ها ازدیارهجرت اغلب ترجیح داده اند ومیدهند که درکابل سرپناهی برای خود پیدانمایند.چون درایران،پاکستان ،آسیای مرکزی وجاهای دیگری کانالیزاسیون شهری رادیده اند وبه تقلید ازآنجاهامی خواهند که درخانه ی باساحه ی دونیم یا سه بسوه زمین، هم خانه،هم چاه آب وهم چاه بدرفت داشته باشند وکارهم درمینه کرده اند بی خبرازاینکه میان چاه آب وچاه فاضل آب شان چند مترفاصله ی بیش نیست وباازمیان رفتن مرزمیان هردوبزودی بکام مرگ فرومی روند.
افزون براین گونه نوخواهی بی زمینه،خریداری و وارد نمودن موترهایی زباله شده درامریکا وکانادا،توسط تباه کارانِ افغان وغیرافغان به قیمت هرموتر50دلار،ووارد کردن آن ها به کشورهایی ترکمنستان،امارات متحده وپاکستان وفروش آن پس ازترمیم کاری به قیمت6تا7هزاردلاربه افغان هایی که می خواهند وسیله ی شخصی داشته باشند،به تباهی زیست محیطی انجامیده است.برای تباه کاریی این گونه موترهادرکابل،بسنده می کند که درهنگام رانش آن هانگاه کنید که چقدردود وکاربن بیرون میدهند؟زمانیکه هردوعامل نامبرده راباناکارآمدیی شهرداری ها وبویژه شهرداریی کابل وازهمه مهمتر،ناکارآمدیی اداره ی محیط زیست حکومت کرزی افزون نمائیم،چیزی که بدست می آید تنهافاجعه می باشد نه غیرآن.فاجعه ی که ازکمیت وتلفات انسانی آن به گونه ی بیماری های تنفسی ،همه بیمارستان های کشور،بویژه کابل خوبترآگاهی دارند.ملل متحدهم که ازدورونزدیک شاهد خرابی بیش ازاندازه ی محطی زیست افغانستان می باشد درگزارش سالانه ی سال2011،خود،یاد آورشده بود که مردم کابل را اگرتروریسم نکشد،وضع ناسازگارمحیط زیست آن هارابه کشتن میدهد!
دراخیر،باتمرکزبه ناکارآمد یی نهادهای مانند:کمیسیون محیط زیست،شهرداری ها،بویژه شهرداریی کابل ووزارت شهرسازی درزمینه ی مانع شدن ازتباه کاری درمحیط زیست،نوشته به پایان برده می شود.همه ی افغان ها می دانندکه سالانه میلیون هادلارتوسط کمیسیون محیط زیست هزینه می شود ونتیجه ی آن هم معلوم نیست.بطورنمونه،نگاه کنید به درخت کاری درشهرها،بویژه کابل وکناره های آن! واقعیت این است که غیراز همان درخت های که سالهاپیش نشانده شده اند،درخت کاریی دیگری صورت نگرفته است.ازاین رو،این مسئولیت افغان هابویژه کابل نشینان است که ازرئیس ودست اندرکاران کمیسیون محیط زیست پرسان نمایند که بود جه تان ازسرجمع بودجه ی دولت ومنابع خارجی چندمیلیون دلاراست وچه کاری تاکنون کرده اید؟اگرکاری نشده است که واقعاًهم نشده است،نیازی به موجودیت چنان کمیسیونی درمیان نیست وباید ملغی اعلام کرده شود.امادرباره ی کارکرد وزارت شهرسازی وشهرداریی کابل،باید گفت که بدوموضوع توجه نمایند:نخست،چراشهرسازی وتوزیع زمین های رهایشی ازدست آن هابیرون وبدست مافیا افتاده است؟دوم،درحد توان خود هم که پاکسازیی شهروساحه ی میکروریان هامی باشد،انجام وظیفه نکرده اند!
همچنان،این پرسش متوجه وزیرشهرسازی می باشد که درکلان کردن بدون پلانِ شهرکابل ودیگرشهرهاکه همه به خرابی محیط زیست کمک نموده اند،مسئولیت بدوش کیست؟ وچرا پروژه های کابل- ده سبز،چمتله - قره باغ،شرق کابل،به سوی خاک جبار،چهارآسیاب به سوی لوگر،دارالامان- لوگر- دارالامان- دشت برچی،قرغه تاتپه های پغمان وپغمان- میدان شهر،هم سازگاری به برنامه ی شهری ندارند وهمچنان پول حاصل ازآن هابه جیب دولت واریزنمی شود؟درننگرهار، مدت هاست که شکایت مردم بخاطرغصب زمین های دولتی توسط زورمندان وگرفتن قمیت ازمتقاضیان بدون تحویل دهی زمین رهایشی به آن هابلندشده است وفریادرسی نیست که آوازآن هارا بشنود! دردیگرولایت هاهم، وضع به گونه ی ننگرهاراست.ازسوی دیگر،وزیرشهرسازی وشهرداری کابل ودیگرشهرسازی هامی دانند که ساختن این همه هتل ها،بلاک هاورستوران های چند منزله و بدون معیارمهند سی، آن هم درکشوری مانندافغانستان که دربخش زلزله خیزجهان قراردارد،هم به فاجعه ی زیست محیطی وهم به مصیبت انسانی می انجامد.اینکه چرامانع نمی شوند؟دومسئله درمیان است:اول،درفسادومعامله گری شریک می باشند.دوم،اگزشریک نیستند،به خود جرئت داده افشاگری نمایند.دراین صور،مردم هم باورمی کنند که درمیانِ بی وجدان هاهم باوجدان وجود دارد وهم چهره های اصلی پشت سرغارت وغصب زمین های دولتی وشخصی وشهرسازی های غیرپلانی برملاترمی شوند! ازهمه مهمتراین که،مسئولین شهرداری کابل به مردم بگویند که چراقیمت وفروش زمین هایی رهایشی دربازارسیاه تعیین می شود تا اداره ی شهر.دراقع،ناتوانی شهرداری ها، وزارت شهرسازی واداره ی محیط زیست، سبب شده است که مافیای زمین وباندهای تباه کارهمه چیزرابدست گرفته به جان ومال ومحیط زیست مردم فرمان برانند وفاجعه ی رادرکشور،بویژه کابل رقم بزنند که به هیچ صورت جبران پذیر نمی باشد.
پانویس:
1- هشت گناه بزرگ انسان متمدن، نویسنده:کنرادلورنتس،ترجه:ازدکترمحمودبهزاد دکترفرامرزبهزاد، چاپ اول1358
پیشگفتارمترجم....ص ص 155-158
0 comments:
Post a Comment