Tuesday, 30 April 2013

رخدادِ بد فرجام هشتم ثور،خیانت به مبارزه ی آزادی بخشِ مردم افغانستان


انسان ها تاریخ خودشان رامی سازند،نه براساس آنچه خود انتخاب می کنند،بلکه بنابرشرایطی که درآن زیست می کنند وآنچه به آن هامنتقل شده است.
کارل مارکس
بی سوادان سده ی21،کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند وبنویسند،بلکه کسانی اندکه نمی توانند بیاموزند،آموخته های کهنه رادوربریزند،ودوباره بیاموزند.
آلوین تافلر
ابراهیم ورسجی
10-2-1392
درباره ی رخداد بدفرجام هشتم ثور،تصمیم نداشتم نوشته ی را خدمت خوانند گان وبلاک"اندیشه"وویب سایت"خورشید"پیش کش نمایم وعلت هم این بود که قلم زدن دررابطه به رخداد های بی نتیجه، کسالت باروفرسایش کننده می باشد.ازبد یاخوب رخ دادها،دوپرسمان زیرنویسنده راوادا شت که به نوشتن این مقاله بپردازد:نخست،رخداد هشتم ثوربه حیث یک نقطه ی سیاه وسرزنش کننده ی مبارزین مسلمان که من هم روزوروزگاری هم فکرشان بودم، می باشد.دوم،این پرسش پاپیش می گذارد که چرامذهبی های سیاست کاروتجارت پیشه همواره ازآموزه های دینی بهره برداری سیاسی- مالی می کنند وهرگزآماده نیستند ابرازپشیمانی کرده ازمردم، بویژه قربانی های دغل وفریب کاریی خود پوزش خواهی نمایند.درهردواصل یاد شده،این پرسمان به گونه ی فربه تری خود نمایی می کند که هم سیاست ازاخلاق بریده است وهم دین که مجموعه ی"عقاید، اخلاق وشریعت یا فقه"می باشد،باحذف عقاید واخلاق به فقه شاهان ستمگروشیخان فریب کاردیروز، واکنون به ابزاری بی خاصیت وروزمره دردست مجاهد نمایان شکم پرست ، طالبانِ نادانِ تروریست وآله ی دست پاکستان،وازهمه خنده دارتر،بازیچه ی دست شورای ملاهایی حکومت درمانده وفاسد کرزی، کاهش منزلت داده شده است.
روشن است که تحولات سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- اقتصادیی دیروزهرکشوری،پیوند ناگسستنی باتحولات امروز آن داشته ودرمواردی بسیاری،تحولات پسین یا آینده راهم می تواند درچنبره ی خود داشته باشد.پرسمانی که افغانستان باتاریخ ناشاد ومملوارخراب کاری وویرانگری اش نمی تواند ازآن مستثنی باشد.ازاین رو،ناگزیریم برای فهم تحولات امروزافغانستان بصورت دلبخواه ونادلبخواه سری به تاریخ دورونزدیکش هم بزنیم.ازسوی دیگر،عنوان نوشته هم به گونه تعیین شده که رفتن به گذشته وتاثیرمنفی وناگوارآن بررخداد ناخوشایند هشتم ثورراحتمی می سازد.برای اینکه نوشته بد رازا نکشد،ازنگاهی به دموکراسی شاهانه ی ظاهرخانی خود داری کرده تنها ازاثرگذاریی هردوکودتای26سرطان52و7ثور57،بررخداد بد شگون هشتم ثور1371،پرده برداشته می شود.ناگفته نماند که دراین نوشته، اشاره های هم به گذشته ی پیشاسرطان52،هم خواهد شد.
دراین راستا،استاد خلیل الله خلیلی، شاعر،ادیب وسیاست مدارافغانستان درکتاب خود"عیاری ازخراسان"بانگاهی به پدر-برادر- کاکاکشی هاوبراندازی هایی درباری- کاخی امیران دربیشترازدوسده ی گذشته ی افغانستان ، می گوید:"این(یعنی کاخ ریاست وامارت) مرکزفرمان روای است یاقصاب خانه"! واقعیت تلخ درفرهنگ سیاسی- قبیلگی افغانستان این است که کاخ شاهی وپس ازکودتای26سرطان52،ریاست جمهوری،بیشترقصاب خانه بوده است تامرکزحکومت وسیاست کردن.درگذشته ی نه چندان دورکه درواقع آغازدورباطل درفرهنگ سیاسی- قبیلگی افغانستان به شمارمی آید،یعنی افتادن درقلمرونفوذهند بریتانیا وپس ازعقب نشینی انگلیس ازمنطقه درماه های اگست- سیپتامبر1947 ،به گردن انداختن حلقه ی غلامی شوروی توسط زمام داران،رواج تام داشت؛ ودراین دوگزینه،مرکزقدرت دربیرون"سمله" و"مسکو"پنداشته می شد، ودرداخل هم، ساختاراداری- سیاسی- قبیلگی کشوربه گونه ی سروسامان داده شده بود که دررده ی بالای سیاست وبروکراسی،محمد زای هاودررده ی بالای ارتش/ اردو،پکتیاوال هااجاره داری مطلق داشته باشند.دوپرسمانی که ازهمان آغاز، رفتن کشوربه سویی دولت- ملت مدرن رادچاردشواری ساخته بود.
پس ازآنکه محمد داودخان بتاریخ26سرطان52،به کمک منصب داران جوان وآموزش دیده دراتحاد شوروی دست به کودتازده نظام جمهوریی مطلق العنان ،بی منطق وآزادی ستیزخود رااعلام نمود،آگاهانِ سیاست زده ی گرفتارگرایش های گونه گون فکری، چه کمونیست وچه ملی گراوچه مذهبی افغانستان، دریافتند که مرکزقدرت دردرون کشور، ارتش / اردو می باشد وبهرصورت باید کوشید درآن رخنه نمود.به سخن دیگر،داودخان فتیله ی روشن شده رادرانبارتیل آماده ی مشتعل شدن انداخته آتشی راروشن نمود که تاکنون افغان هاکه خیر،قدرت های بزرگ هم توانمند به خاموش کردن آن نشده اند.درواقع،تمایل سیاست کاران وسازمان های ایدئولوژیک به رخنه ارتش / اردو،ازیک حقیقت تلخ پرده برداشت وآن اینکه هیچ گرایشی فکری- سیاسی ای درافغانستان مردم راداری قدرت واختیاردرسرنوشت شان نمی دانستند.پرسمانی که نشان داد دموکراسی وکسب مشروعیت ملی توسط سیاست کاران به فرداهای ناروشن انداخته شده است.
ازاین رو،این اصل به حیث یک واقعیت خود نمائی می کند که زمام داران کسب مشروعیت ازمردم نکنند.روشن است. درنبود مشروعیت مردمی، لازم است که متکی به بیگانگان درکمای نمودن قدرت ونگهداری آن باشند.اگرامیران وشاهان تاپایان جنگ جهانی دوم، نوکرانگلیس، وپس ازجنگ ،ازظاهرشاه تاداود ونجیب الله نوکرمسکوبودند،ومجاهدان توسط غرب علیه آن ها استعمال ورسواساخته شدند،ودرجایشان بخاطر بهره برداری دربرنامه ی اسلام هراسی ،طالبان ساخته شدند،وپاکستان توسط غرب ودلارهای نفتی عرب ها اجاره دارامارت آن هاواکنون مدیریت تروریسم آن هارابدوش دارد،همه ازاین حقیقت تلخ برمی خیزد که سیاست کاران بی دین ودین مدارافغانستان، هیچ کدام تمایل نداشتند ازاراده ی ملی کسب مشروعیت نمایند ودلیل شان هم این بود که مردم نافهم هستند؛ازاین رو،ایشان باید اختیاردارمطلق برسرنوشت آن هاباشند.ازهمه خنده دارتراینکه،داودخان، کسب مشروعیت دموراتیک ازمردم رابه توسعه ی اقتصادی منوط ساخته بود،توسعه ی که هرگزنصیب کشورمانشد وتنها به قیمت کمایی کردن کمک های مسکو،جاده صاف کن کودتای کمونیستی 7ثورثورشد وکمونیست هاهم کسب مشروعیت دموکراتیک راپدیده ی زاده سرمایداریی منحط می دانستند،ومجاهدان باجهاد وانقلاب اسلامی شان که نویسنده درکتاب"جهاد وجنگ سردقدرت های بزرگ،ج2"،تره کی وامین رابنیاد گذارانقلاب اسلامی بجای رهبران شان خوانده است،همان گونه که کمونیست هابرایشان راه راهموارکرده بودند،خود برای رسیدن طالبان به کابل راه سازی کردند.طرفه اینکه،کمونیست ها،خلق،خلق می گفتند وبدروغ ازتقسیم ثروت سخن می گفتند وبه تمرکزقدرت پامی فشردند.روشن است.درصورتیکه قدرت دردست چند نفریایک نفرمتمرکزشود،به گونه ی که اکنون دردست کرزی متمرکزشده است،همان دسته یانفرثروت راهم ازخود کرده مردم رابدترازسرمایداری خلع قدرت وثروت می کند.کمونیست هاکه باشعاردروغین خلق به سوارشدن خلق پرداخته بودند؛بدترازآن ها،جهادی هاوطالبان بودند ومی باشند که تنها دربرابرخدامسئولیت دارند نه مردم، ومردم باید ازآن ها به خاطری پیروی نمایند که شریعتِ بریده ازایمان واخلاق راباتفنگ وخرافه هاوستمگری وغارت سرمایه ی ملی تطبیق می نمایند.شریعتی که درکابل باویران کردنِ آن توسط جهادی ها؛وپس ازآن، درشمالی ودیگربخش های کشور،توسط طالبان وجهادی هاباویرانی هرچه بیشترکشور،تطبیق کرده شد.
بهرصورت،سازمان هاوسیاست کاران افغان که هرکدام ازطریق ارتش وکودتاهایی نظامی قبضه کردن قدرت را آسان ترین راه تحقق برنامه ی خام وآروزهای روبه بربادشدن خود می دانستند،ازاین حقیقت غفلت کرده بودند که گرفتن قدرت بدون پیش زمینه ی حمایت مردمی وفراهم کردن خدمت به ملت، نه آغازکار،بلکه آغازدشواری هایی می باشد که کمرهمه ی سیاست کاران بی تجربه وآسان پسند راشکسته ومی شکناند! بهرحال،هم کودتاچیان 26سرطان وهم کودتاچیان 7ثور،حمایت هایی مالی- نظامی- سیاسی مسکوراداشتند وهم ساختاربرحال دولتی رابه میراث گرفته بودند.برخلاف آن ها،سازمان های چند گانه ی مجاهدین نه یک ساختاردولتی،بلکه بی دولتی وآشوب رابه میراث برده بودند وازهمه مهمتراینکه،علیه شوروی تافروپاشی آن توسط امریکااستعمال شده بودند.امریکا که اصل رابربراندازی شوروی وحکومت دست نشانده اش درکابل نهاده بود نه دولت سازی پس ازآن هادرافغانستان،پس ازعقب نشینی شوروی منطقه راترک وپاکستان راجانشین خود ساخته بود، وپاکستان هم درافغانستان، درنمایش طرفدارحکومت گلبدین حکمتیار،ودرواقع، حکومت افسران وملیشه های مرزی خودرا درکابل،می خواست.
ازاین رو،زمانی که پس ازفروپاشی حکومت کمونیستی درهشتم ثور1371-27آوریل1992، جمعیت اسلامی به رهبریی استاد ربانی وفرماندهی احمدشاه مسعود،درکابل برآمد نمود،پاکستان برپایه ی نظریه ی اخترعبدالرحمن ،رئیس پیشترآی اِس آی که گفته بود:"کابل باید به آتش کشیده شود"کمربه نابودیی کابل بست تادرویرانه های آن حکومت دلخواه خود رامستقرنماید..بنابرآن،درحالت نبود حکومت مرکزی،افغانستان به میدان تاخت وتازدسته های مسلح افزون طلب بی مسئولیتِ درونی وپاکستان،عربستان وایران مبدل شد.میدانی که درآن مجاهدان دیروزِ راه خدا،به جهادعلیه یک دیگروبربادیی افغانستان پرداختند.جهادی که بجای تلاش درسمت دولت سازی ،حل دشواری های مردم ،بازسازی کشوروبازگردانیدن مهاجرین،به افزایش شمارآن هاوتباهی هرچه بیشترکشورانجامید.به سخن دیگر،مردم افغانستان که درگذشته نه درسیاست نقشی داشتند ونه هم نقش تاریخ سازیی خود رامی دانستند؛بخاطرتهاجم شوروی به افغانستان، هم به میدان سیاست کشانیده شدند وهم درجای قرارگرفتند که به گفته ی کارل مارکس باید تاریخ سازی می کردند! مارکس:" انسان ها تاریخ خود شان رامی سازند،نه براساس آنچه خود انتخاب می کنند،بلکه بنابرشرایطی که درآن زیست می کنند وآنچه به آن ها منتقل شده است."درواقع،مردم افغانستان ومجاهدانی که مورد تایید شان بودند به گونه ی ناسنجیده ی تاریخ سازی کردند.تاریخ سازیی که ویرانی کابل توسط مجاهدان وجاده هموارکردن آن هابرای طالبان وکمک هردوبه برآمدن حکومت فاسد وغارتگرکرزی وتروریسم برخاسته ازدامانش،یگانه دستاورد آن می باشد.دستاوردی که جزخیانت به مبارزه ی آزادی بخش مردم افغانستان،چیزی دیگری راتداعی کرده نمی تواند.
باتوجه به آنچه گفته شد،نویسنده برای مجاهدان آلوده نشده بویژه جوانان یانسل دوم جهادی ها توصیه می کند که سه کارزیررابد رستی روی دست بگیرند:نخست،رهبران مرده شان که خیر،رفته اند وخدابیامرزد شان! رهبران یارهبرچه های زنده ی خود را واداربه پوزش خواهی ازمردم افغانستان نمایند.دوم،اگرمی خواهند مبارزه کنند که می کنند، افراد ودسته های فاسدی بنام جهادی حتارهبران ورهبرچه های فاسد وتباه کارخود را ازصف های خود بیرون نمایند.سوم،بازنگریی فکری وسیاسی نموده مطابق گفته ی آلوین تافلر،خود رادرسده ی21،باسواد نمایند. تافلر:" بی سوادان سده ی21،کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند وبنویسند،بلکه کسانی اند که نمی توانند بیاموزند،آموخته های کهنه رادوربریزند،ودوباره بیاموزند."دراین صورت،هم باسواد می شوند وهم می توانند مصدر خدمت به مردم مسلمان کشورشوند.طوریکه تبصره های برخی باسوادان کشورماچه باپیشینه ی کمونیستی وچه باپیشینه ی جهادی درسالگشت هشتم ثورنشان داد،این امیدواری فربه ترشده است که بازنگری نسبت به غلطی های گذشته ودورشدن ازجزم اندیشی های ایدئولوژیک ممکن شده است.پرسمانی که برای مبارزه ی فردا ورفتن افغانستان به سوی یک دولت- ملت مدرن می تواند کارسازتمام شود.می دانم که تفسیرنادرست ازواژه ی جهاد،بسیاری دزدان وتباه کاران راهم دیروزوهم امروزمجاهد جازده است.ازاین رو،برای رهبرچه های باقی مانده ازدوره ی باصطلاح جهادعلیه شوروی ونیمه پیران وجوانانی که تاکنون درجزم اندیشی های کوربخاطرپس ماندگی ذهنی-فرهنگی باقی مانده اند،لازم است تعریف جهاد ازقلم پیشگامان نهضت های اسلامی سده ی بیستم ارایه شود "تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد"!
دراین راستا،تعریف جهاد را ازدیدگاه سیدابوالاعلی مودودی،بنیان گذار جماعت اسلامی پاکستان وحسن البناء بنیان گذار سازمان اخوان المسلمین / برادران مسلمان ،دوشخصیتی که نوشته هایشان الهام بخش مبارزان مسلمان افغانستان بود ومی باشد،بازتاب داده می شود.مودودی:جهاد کلمه ی جامعی است که انواع واقسام سعی وکوشش رادربرمی گیرد.بدین ترتیب،جای تعجب نیست اگربگوئیم:کمااینکه نابود ساختن رژیم های ستمگروپوسیده به کمک سلاح وتاسیس رژیم عادلانه ی نوین برپایه ی عدل وانصاف ،بذل اموال،تحمل سختی ها،برخورد آگاهانه وشجاعانه باتاکتیک های دشمن ،تسلیم نشدن به اووموضع گیریی قاطع دربرابرش ازبخش های مهم کتاب عظیم جهاد شمرده می شوند.تغییرجهت توجهات مردم به مسایل انسانی ،تبدیل خواسته هاوکشمکش های روانی آنان به سوی نیازمندی های مثبت ،ضروری وغیرتخدیری وبالآخره ایجاد انقلاب عقلی وفکری درجامعه به کمک قلم وبیان نیزنوعی ازانواع جهاد است.جهاد اسلامی، جهاد بی نتیجه، بی هدف، وبی روح نیست ،زیراکه شرط"درراه خدا" بودن هرگزازآن تفکیک پذیرنمی باشد وبه همین دلیل جهادهمیشه تجلی اراده ی الهی وتجسم قدرت اودرکسانی است که می خواهند جوامع بشری رادرمسیرتکامل راستین قراردهند.درحقیقت،اصطلاح "فی سبیل الله "بیانگرطرزفکروتوضیح تعالیم عالیه اسلام است.متاسفانه،...اکثریت مردم باتوجه به مفهوم ظاهری کلمه جهاد گمان کرده اند که :"مجبورساختن مردم به قبول اسلام ،جهاد درراه خدااست."این بدان جهت است که زاویه ی دیدشان بسیارکوچک ومیدان جولان نیروی تفکرشان بسیارتنگ است.این دومانع، سبب شده که آنها درآسمان محدود تروکم ارتفاع تر ازآسمان رفیع ووسیع استراتژی جهاد پروازکنند.زیرامعنی اصطلاح "درراه خدا"خیلی وسیع تروعالی ترودست آوردهای آن بسیارباشکوه تر ازآن است که آنان گمان می کنند.دراسلام، هرکاری که بخاطرمصالح عمومی انجام شده وهرقدمی که به سوی سعادت جامعه ی انسانی درچارچوب ایدئولوژی الهی به منظورکسب رضای خدابرداشته شود که درآن غنیمت مادی ومایحتاج زندگی گذراملحوظ نگردد،جهاد درراه خدانامیده می شود ونیزاگرمقداری ازسرمایه ی راکه بشماروزی کرده درخدمات اجتماعی مصرف کنید ونخواهید که اثرات آن بصورمختلف مادی ومعنوی دردنیابه شمابرگردد،شمادرراه خدانوعی جهاد کرده اید.همین طور،اگردرراه خدادست مستمندی به منظورکمک بگیرید.خلاصه ،اصطلاح مزبوراعمالی راشامل است که درآن هاغیرازرضای خدا خواسته های پست دنیایی ،انگیزه ی شخصی نباشد وفردآن هارابخاطرآزاد وسعادتمند ساختن برادران وخواهران دینی وکسب رضای خدا انجام دهد....پس ازبازتاب برداشت مودودی ازجهاد،به بازتاب دیدگاه حسن البناء پرداخته می شود.بناء:خداوند بزرگ جهاد را به منظورنابود ساختن ووسیله ی رسیدن به منافع مادی وشخصی واجب ننموده ،بلکه حمایت ازدعوت ،ادای رسالت آسمانی وحفظ صلح،دشواریی آن رابدوش گروند گان بارکرده است تادرپی آمد آن کلمه ی حق،وقانون عدل رادرجامعه جایگزین سازد.البته دراسلام همان طوریکه جهاد ومبارزه بعنوان یک اصل عملی واجب شده، ازصلح وهمزیستی مسالمت آمیزبادشمن نیزتحت شرایطی تمجید بعمل آمده وبه آن دستورداده شده است.بناء دررابطه به انتفاعی نبودن جهاد به حدیثی به روایت ابوهریره تاکید می ورزد که درآن آمده است:مردی خدمت رسول اکرم آمد وعرض کرد:ای فرستاده ی خدا! مردی بظاهردرراه خدا جهاد می کند ولی درعین حال رسیدن به متاع ومقام دنیارا درنظردارد.حضرت فرمود:درنزدخدا پاداشی ندارد،آن مرد سه مرتبه سخن خود راتکرارکرد،وهمان جواب راشنید...چون درجهاد اسلامی،هدف شریفترین وعالی ترین هدف هااست،ونیزوسیله ی رسیدن به آن بهترین وسیله هااست.وخداوند دشمنی بی حد بامخالفین را حرام نموده وفرموده است که:"تجاوزنکنید،همانا خدا تجاوزگران رادوست ندارد."به همین جهت به مسلمان ها دستورداده که دررفتارخصمانه نیزارمرزعدل نگذارند. (1)
بادرنظرداشت تعریفی که ازجهاد دربالا،وآن هم ازدیدگاه دوتن ازپیشگامان نهضت های دینی سده ی بیستم ارایه شد،این وظیفه ی افغان های متعهد به سازمان هایی بازمانده ازدوره ی جنگ علیه اتحاد شوروی که خود رامجاهد می نامند می باشد که بنگرند که کارهای رهبران شان وزیردستان تفنگ دار واغلب بی فرفنگ آن ها ازبیشترازسه دهه تاکنون که کشوررانابود وزمینه سازی به برآمدن طالبان وشرایطی غمبارکنونی کرده است جهادبوده است یاتلاش درجهت کمای کردن پول وقدرت سیاسی – مالی! پولی وقدرتی که شماری درحدود پنجصد نفررادارای همه چیزوتمام مردم رادرفقر،اعتیاد وبی ماری های بدنی – روانی فروبرده وشماربیشتراز4میلیون مهاجرافغانستانی رادرایران وپاکستان بی سرنوشت رها نموده است.اینجا است که پرسمان بازنگری برای کسانی که دغدغه ی مبارزاتی – جهادی- آزادی خواهانه- عدالتجویانه دارند،بیشترازپیش خود نمای می کند.زمانی که چنان بازنگریی باپوزش خواهی ازمردم بخاطرغلط کاری هاواشتباهات گذشته همراه شود،به یقین می توان باورنمود که افغان های مبارزمی توانند دوکارزیررابدرستی انجام دهند:نخست،صف مبارزانِ راستین را ازمبارزانِ اماتورودروغین جدانمایند.دوم، وضع ناهنجارکنونی راکه ناتوانی وفساد دارودسته ی کرزی به شانه ی مردم کشورمابارنموده است،دیگرگون کرده وارد عرصه ی دولت- ملت سازیی برخاسته ازاراده ورضایت مردم شوند.دراین صورت،بدون شک،می توان دردوپرسمان زیرکامیاب شد:نخست،لکه ی سیاهی راکه ویران کردن کابل ودیگربخش های کشوربرپیشانی جهادی هاثبت نموده است،شُست.دوم،باتفکر،برنامه وسیاست نوالبته آینده نگرانه به مبارزه درجهت آزادی،خودگردانی وخوشبختی مردم افغانستان پرداخت.درغیراین،احتمال بازی کردن نقش مثبت وسازنده درسیاست وجامعه ی افغانستان توسط جهادی هاحتاآلوده نشده های آن هانزدیک به صفرمی باشد.
پانویس:
1- فلسفه ی جهاد دراسلام،نویسندگان:سیدقطب،حسن البناء،ومودودی،ترجمه:احمدصادقی اردستانی
29-1-1358،قم



Saturday, 27 April 2013

ناتوانی دارودسته ی کرزی درانجام کارهای دولتی باعث شده که پاکستان به خواسته های افغان ستیزانه ی خودبیفزاید


ابراهیم ورسجی
7-2-1392
افغان ها آگاهی دارند که درسه ماه گذشته دوگفتگو میان سران افغانستان وپاکستان صورت گرفته است:نخست،گفتگومیان هیئت های افغان- پاکستانی به ریاستِ رئیسان جمهورهردوکشوردر4فوریه-14دلو،بدعوت دیوید کامرون، نخست وزیرانگلیس درلندن برگزارشد.دوم،گفتگومیان رئیس جمهورکرزی وژنرال پرویزکیانی،روزچهارشنبه4ثور-24آوریل،درحاشیه ی گردهمای وزیران خارجه ی کشورهای عضوناتو،باپادرمیانی وشرکت جان کیری وزیرخارجه ی امریکا،دربروکسیل / پایتخت کشوربلژیک ومرکزاتحادیه ی اروپا ومرکزفرماندهی ناتو، برگزارشد.این که موضوع اصلی گفتگوهاچه پرسمان های بوده وچگونه بحث هاومناقشه هاراه اندازی شده بود؛برپایه ی رسم دیپلماتیک همواره درمقابل رسانه هاوکابران آن ها،توضیحات لازم وقناعت بخش داده نمی شود.ازآنجاکه ازدیپلمات این گونه تعریف شده:"شخصی که دربیرون کشوربه نفع کشورخود دروغ می گوید."وگفتگوهایی سه جانبه ی افغانی- پاکستانی- امریکایی همیشه دیپلماتیک بوده است،توقعی این که دربرخورد بارسانه هاپرسمان های جوهریی گفتگوهارابیرون بدهند،خواستی بی موردی می باشد.
بهرصورت،پیشتر،درگفتگوهای فوریه درلندن این گونه عنوان شده بود که گفتگوها درمحورآغازگفتگوهای صلح میان حکومت کابل وطالبان باکمک پاکستان وتشویق لندن در6ماه آینده می چرخیده است.ازبد یاخوب رخ دادها،پس ازپایان پذیرفتن گفتگوهای لندن،سه پرسمان برملایارسانه ی شد:اول،نخست وزیربریتانیاازپرداخت هزینه ی شماری ازاعضای هیئت افغانی ای همراه کرزی بخاطرشامل نبود ن نام شان درفهرست دعوت شده هاخود داری نمود که بازهم هزینه ی آن ها ازجیب مردم جفاکشیده ی افغانستان پرداخته شد.دوم،پاکستان ازلندن خواسته است که درجهت کاهش نفوذ روبه گسترش هند درافغانستان گام بردارد.سوم،دررسانه ی حکومتی کابل واسلام آباد سخن پراکنی به گونه ی عصبانی ودشمنانه علیه یک دیگربالاگرفت.پرسمانی که نشان داد؛ گردهمایی سران درلندن هیاهوی بی نتیجه بوده است ونویسنده هم یک مقاله زیراین عنوان"گردهمایی لندن هیاهوی بی حاصل"نوشت که دروبلاک اندیشه وویب سایت خورشید پخش شد.
بنابرآن،ازدستاورد گردهمای لندن که خیر،همه آگاه شدیم که شلیک بی هدف وکوردرهوابود.اما،دررابطه به گردهمای بروکسیل،باید گفت که ازافغانستان رئیس جمهورودسته ی همکارش وازپاکستان بجای رئیس جمهور،پرویزکیانی،فرمانده ارتش آن کشوردعوت شده بود که ازدونگاه هم مسخره وهم مهم می نمود.نخست،مسخره برای کرزی که برخلاف عرف سیاسی بجای همتای پاکستانی اش بافرمانده ارتش آن کشور به گفتگونشست.نویسنده زمانیکه تصویرجان کیری،کرزی وکیانی راباچهره های گرفته درروزنامه ی"دی نیوز"مشاهده کرد،برایش روشن شد که تنهاوزیرخارجه ی امریکاپس از سه ساعت گفتگو، درروزچهارشنبه4ثور-24آوریل، باخبرنگاران سخن گفت وهیئت های افغانی وپاکستانی خاموش ایستاده بودند.به عبارت دیگر،هردوجانب چیزی برای گفتن نداشتند وتنهاجانب امریکایی ازراه اندازیی گفتگوهای سه جانبه ی پسین به گونه ی نمادین سخن گفت وفشرده ی سخنانش هم این بود که"بسیارکارهایی هست که باید انجام داده شوند"! کارهای که بیشترازاین درباره شان سخنی به میان آورده نشد.دوم،وازهمه مهمتراینکه،وزیرخارجه ی امریکا، باوجود توهین به کرزی درنبود همتایی پاکستانی اش،ازپرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان دعوت به عمل آورده بود که ازدونگاه داری اهمیت می باشد.نخست اینکه،درظاهر،اززرداری به این خاطردعوت نشد که حزبش مصروف مبارزه ی انتخاباتی می باشد واین گونه دریافت نشود که واشنگتن گوشه ی چشم مهربانانه ی نسبت به اودرانتخابات ماه می دارد.دوم اینکه،بادعوت ازپرویزکیانی باوجود بی احترامی به کرزی که بسیاربه احترام وبی احترامی هم کله اش کارنمی کند یا اصلا نیازی هم به احترام ندارد،وزیرخارجه ی امریکابه مهره ی اصلی دربازیی شطرنج درپاکستان وتروریسم پروریی آن درافغانستان، انگشت گذاشت.درپرسمان نبود زرداری دربروکسیل،افزون برکشمکش انتخاباتی درپاکستان،یک پرسمان دیگری هم بی اثرنبود وآن اینکه،از2008تاکنون که حزب مردم برخرمرادش درپاکستان سوارمی باشد، بارهابه امریکایی هاگفته بود که اگربه آن کمک شود،مانع دست اندازی هایی نظامی هادرامورداخلی افغانستان می شود.پرسمانی که ازهرنگاه دروغ ازآب درآمد وسبب شد که درگفتگوهای بروکسیل ازپرویزکیانی بازیگر اصلی پشت صحنه ی صادرات تروریستی پاکستان به افغانستان دعوت به عمل آید.شایان توجه است که امریکا به کمک ادامه ی حکومت حزب مردم دربرابرنظامی ها این گونه شتافت که یک لایحه رادرمجلس سنا،بخش بالای کنگره زیرنام"کیری- لاگر"که کیری ازنقش وزیرخارجه ی کنونی وبازی گراصلی گفتگوهایی بروکسیل حکایت می کتد،به تصویب رساند که برپایه ی آن اگرارتش مانع دوام حکومت مدنی شود،کمک های درنظرگرفته شده به پاکستان قطع خواهدشد.ازاین رو،حکومت مدنی درپاکستان برخلاف تجربه ی رایج براندازیی حکومت های منتخب توسط نظامی ها،برای5سال ادامه یافت.
دراین باره که گفتگوهای بروکسیل به همان راهی می رود که گفتگوهایی لندن رفته است،پیش داوری کردن کاردشواری می باشد،ازدونگاه:نخست،جان کیری،وزیرخارجه ی امریکا،وپرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان، ازدشواری هاونقطه های توان وناتوانی یک دیگردردرون پاکستان وافغانستان آگاهی تام دارند.دوم،اگرپاکستان همه تخم هایی خود رادرشرایطی کنونی افغانستان درسبد طالبان بگذارد؛بدون شک،به قماری بزرگی دست زده است! چرا؟به این خاطرکه ،افغانستانِ دهه ی دوم هزاره ی سوم،همانندی به افغانستان دهه ی1990میلادی-1370خورشیدی ندارد.زیراکه،هم پاکستان وهم طالبان، درذهنیت افغان ها بویژه غیرپشتون هاکه اکثریت مطلق مردم افغانستان راشکل میدهند،چنان منفورشده اند که هرگونه محاسبه شان درهمانندانگاریی دهه1990-1370خورشیدی،باشرایطی کنونی، آن هارا وارد یک تونل تنگ وتاریک ودرازی می کند که بیرون شدن ازآن درشرایطی جدید جهانی که هم امریکاوهم کشورهایی ایران،روسیه ،کشورهای آسیای مرکزی وهند، آماده ی هرگونه کمک به مخالفان پاکستان درافغانستان می باشند،بسیاردشوارخواهد بود.ازسوی دیگر،چین که پاکستان بالای آن پس ازامریکاشماره ی بانکی بازنموده است،بدو دلیل زیربعید به نظرمی رسد که درروزهای ناگواری پس از2014، به سراغ اسلام آباد،برسد:نخست اینکه،چین خود ش باتند روان ایغوریی ولایت"سینکیانگ"که مرکزپرورشی تروریستی دروزیرستان جنوبی- شمالی دارند،درگیرمی باشد.دوم،روابط پکن – مسکو- تهران- دهلی چنان رونقی دارد که هرگونه کمک به پاکستان باید نگاه هایی مسکوودیگران راهم باید درنظرداشته باشد.
باتوجه به گفته های بالا،امریکا بالای نقطه های سیاه وناتوانِ پاکستان ازجمله بحران اقتصادی-انرژی- تهدید تروریسم وبی ثباتی اجتماعی- سیاسی، وپاکستان بالایی ناتوانی کرزی درسامان دهی امورافغانستان در11سال وچند ماه گذشته حساب بازنموده است.ناتوانی که باتوجه به عقب نشینی سربازان ناتودرپسین ماه سال2014میلادی ازافغانستان، باعث دلگرمی نظامی های پاکستانی شده است.اینکه، روزشنبه27آوریل- 7ماه ثور،3روزپس ازگفتگوهای بروکسیل،طالبان اعلام کردند که درسال جاری به تروریسم وبم گذاری های کنارجاده ی وخودی یادرونی علیه پایگاه های نظامی ودیپلماتیک خارجی هاومرکزهای ملکی ونظامی حکومت افغانستان می افزایند،نشانگراین است پرویزکیانی به سویی بن مایه ی گفتگوهای بروکسیل چگونه می نگرد؟ با اینکه، پاکستان وطالبان ودیگرآشوب خواهان بی منطق افغان به عقب نشینی نیروهای ناتوازافغانستان درپسین ماه سال2014،چشم امید بسته اند،ازاین واقعیت نبایدغفلت ورزند که حضورناتودرافغانستان برای همه ی آن هاازجمله دارودسته ی کرزی متاع تجارتی خوبی بود وبرای مردم افغانستان درد سرسازودلهره آفرین.دررابطه به کالای تجارتی بودن حضورنظامی غرب درافغانستان برای آقایان،باید گفت که پاکستان از27دیسامبر1979،یعنی تجاوزشوروی تاکنون ازبحران های دوامدارافغانستان بهترین بهره برداریی مالی- نظامی- سیاسی راکرد،بهره برداریی که برای افغان هاازهرنگاه زیان باربود ومی باشد.بطورنمونه،پس ازرخ داد11سیپتامبر2001،تازمانیکه جورج بوش درکاخ سفید حضورداشت وپرداخت های دلاریی بسیاری برای پاکستان می کرد،جنگ طالبان پس ازباز سازی توسط مشرف وپرویزکیانی،از2004تا2006،علیه ناتو- ارتش – پولیس ونیرهایی امنیتی هایی افغانستان، جنگ جبهه ی شد.جنگی که پراکنده تارسیدن اوبامابه کاخ سفید ادامه یافت.برخلاف،زمانی که بارک اوباماوارد کاخ سفیدشد،جنگ جبهه ی پرهزینه ی جانی ومالی به تروریسم وبم گذاری هایی کنارجاده ی مبدل شد که هم کم هزینه برای پاکستان وطالبان وهم پرتلفات برای افغان هاوامریکای ها،بویژه اولی می باشد.افزون برکم هزینه بودن تروریسم پاکستانی- طالبی علیه افغان-امریکا،برای پاکستان،جالب این است که همان هزینه ی کم هم ازجانب امریکابه بهانه ی شرکتِ دروغینِ اسلام آباد درکمپ مبارزه علیه تروریسم وشرکت های امنیتی- قراردادی افغانی- پاکستانی به جیب طالبان وآی اِس آی واریزمی شد.ازاین رو،اگرحضورنظامی غرب درافغانستان پایان پذیرد یاپس از2014کاهش یابد،این منبع مالی هم بروی طالبان وآی اِس آی بسته خواهدشد که ازهرنگاه برای آن ها بدشگون می باشد.
بهرحال،پاکستان که بدون شک چشم برتحولات افغانستان پس از2014دوخته است.تحولاتی که بر پایه ی برداشت آن یاطالبان جانشین کرزی می شوند که این احتمال بسیارضعیف می باشد؛ ویا اینکه، حکومتِ جانشین کرزی پس انتخابات ریاست جمهوری افغانستان درماه آوریل2014برابرباماه حمل1393خورشیدی،درموقعیت ناتوانترازاوقرارگرفته به اسلام آباد،امتیازدلبخواه می دهد.دراین گونه برداشت خوش بینانه به تحولات افغانستان،پاکستانی هایک دشواری یاخامی دارند وآن اینکه به اوضاع درونی کشورخود کمترتوجه می نمایند.برای همه ی کارشناسان سیاسی-امنیتی-اقتصادی-نظامی- اطلاعاتی منطقه روشن است که پاکستان بد ترین وسیاه ترین برهه ی تاریخی ای خود راپشت سرمی گذارد.به سه دلیل:نخست،بابحران اقتصادی- انرژی بی سابقه ی روبروشده است که کمراین کشوررامی شکناند.دوم،به حیث یک کشورپرورش دهنده ی تروریسم چنان درسطح جهانی بی اعتبارشده است که ادامه ی همراهی باتروریستان وتندروان به هیچ صورت به منفعتش تمام نمی شود.بطورنمونه،پس ازبم گذاری درجریانِ مراتان / دوش درازدرشهربوستانِ امریکا،یک پاکستانی که درآن شهرزند گی می کرد به رسانه ها گفته بود که درهرگوشه ی ازجهان اگر حمله ی تروریستی صورت بگیرد،بخاطربد نام شدن پاکستان، سرخمی وشرمساریی آن متوجه مامی باشد.ازجانب دیگر،درجهان کشوری وجود ندارد که پاکستانی تروریست زندانی نداشته باشد.بطورنمونه،روز،جمعه6ثور-26آوریل، چهارتروریست توسط داد گاهی درلندن به جرم عملیات تروریستی به زندان هایی ابدو18و15سال و...محکوم شدند که همه شان پاکستانی بودند.بنگرید"کشوری باچنان پرونده ی ضخیم،فراخ ودرازی تروریستی تاچه وقت می تواند باترورازجامعه ی بشری درافغانستان و....باج ستانی نماید؟ سوم وازهمه مهمتراینکه،اکنون درولایت هایی بلوچستان وشهرکراچی،مرکزولایت سند،پدیده ی بنام حکومت جود ندارد وبجای حکومت های ولایتی ومرکزی،براین دو ولایت تروریستان طالبی- افغانی- پاکستانی فرمان می رانند.زمانی که نابسامانی وتهدید تروریسم درسندوبلوچستان را باتروریسم درمنطقه ی قبایلی خیبرپشتونخواه کنارهم بگذاریم؛درواقع،بایک پاکستانی روبرومی شویم که عیرازترس وخشونت وتروروتباه کاریی سازمان یافته چیزی دیگری درآن دیده نمی شود.
بادرنظرداشت گفته های بالا،پرسش بنیادیی که مطرح می شود این است که کشوری باچنان درگیری های درونی واقتصاد متلاشی شده ونظام سیاسی درحال فروپاشی تاچه زمانی می تواند هم تروریست به افغانستان صادرنماید وهم توقع داشته باشد که جامعه ی جهانی کمک و احترامش نماید! نویسنده به این باوراست که پاکستان دیگرسخنش ازکمایی کردن احترام وکمک ازجامعه ی جهانی گذشته وتنهاکاری که به حیث یک دولت ناکام کرده می تواند این است که چون دررتبه ی ناکامی ازافغانستان پیشی گرفته است باید درجهت کسب رتبه درقطارناکام ترین کشورجهان، یعنی سومالی به رقابت برخیزد.زمانیکه 3روزپس ازگردهمایی بروکسیل،طالبان اعلام کردند که به کمیت تروریسم وبم گذاری های کنارجادی وبم گذاری های خودی،یعنی طالبانِ رخنه کرده درصف نیروهای پولیس،ارتشی وامنیتی افغانستان علیه بیرونی هاوافغان هامی افزایند. درواقع،پاکستان ازطریق طالبان اعلام کرد که به هیچ صورت آماده ی دست برداشتن ازجنگ نیابتی علیه امریکاوحکومت کابل، بابکار اندازیی طالبان وتروریستان ارزان قیمت نیست!
اکنون که پاکستان تباه کار بابهره گیری ازسربازان کم مزد طالبان،به جنگ نیابتی علیه منافع امریکاوافغانستان، بویژه پسینی ادامه میدهد وبی شرمانه جامعه ی جهانی رابه مسخره گی می گیرد،پرسش بنیادی این است که چرا این کشور ازتروریسم وتباه کاری علیه افغان هادست بردارنیست وچه عامل های این کشوررابه این موقعیت گستاخانه کشانیده است؟پاسخ این پرسش تا اندازه ی بسیاری روشن است وآن این که امریکا تاکنون بجای توبیخ پاکستان بخاطرتولید و صادرکردن کالای تروریستی این کشوربه افغانستان، پول ها وکمک هایی نظامی- امنیتی بی شماری برای آن داده است، وکرزی ودارودسته ی نابکارِ نشسته بردستارخان فراخش که ازغارت کمک های جامعه ی جهانی ودرآمدروی زمینی وزیرزمینی افغانستان پهن نموده است،نتوانسته اند کارهایی حکومتی خود رابدرستی انجام بدهند.ازپیش روشن بود که این دارودسته برای هرکاری ساخته می باشند به جزدولت داری وخدمت گزاری به مردم جفاکشیده ی افغانستان! پرسمانی که مشوق پاکستان درصادرنمودن کالای تروریستی به کشورماشده است.
بنابراین،در11سال و4ماه گذشته،دارودسته ی کرزی به سه دلیل نتوانستند کارهایی محوله شان را انجام بدهند:نخست،درمیان آن ها،بی شمارمزد بگیران پاکستان حضوردارند که تنهادرجهت ایجاد چند دستگی قومی - زبانی – نژادی- مذهبی- فرهنگی افغان هاکه خواست اسلام آباد می باشد،کارمی نمایند.دوم،این دارودسته که ازناتوانی درسیاست واداره رنج می برد، به همراه بخشی ازمجاهدین وطالبان فاسد شده دردرون وبیرون خود، دچاربی اعتماد یی مطلق می باشند وتنهادرموضوعی که همسویی دارند این است که چگونه کمک هایی جامعه ی جهانی ودرآمدهایی روی زمینی وزیرزمینی کشوررابه جیب خود وخویشاوندان شان واریزنمایند؟ اینکه تمام زمین هایی دولتی درکابل واطراف آن به شمول ساحه های تجارتی درمرکزوولایت ها همه دربازارسیاه باقیمت بیش ازاندازه به فروش رسیده ودولت را ازهرنگاه دست نگرمافیای زمین وتریاک وشبکه هایی جاسوسی- تروریستی نموده اند،برمی گردد به ناتوانی ذهنی-فکری-اخلاقی- عقلی- سیاسی ومد یریتی ای این دارودسته ی نابکارِ پُرخوروشکم پرست! سوم،همه اعضای این دارودسته درضمن غارتِ درآمدهایی درونی وبیرونی کشور،ازچند ین کشوربیرونی ای منطقه ی وفرامنطقه ی هم مزد ماهوارمی گیرند.کشورهایی که هیچ کدام آن هاطرفداراین نیستند که درافغانستان دولت سازی وبازسازیی اقتصادی صورت گرفته افغان ها آرام وغربی ها ازکشورمابیرون بروند.به سخن دیگر،می خواهند که باقربانی کردن افغان ها ازامریکا انتقام بگیرند! ونتیجه ی کارکردی هم که توسط دارودسته ی کرزی تاکنون انجام شده است؛به گونه ی یک نهاد ریاست جمهوری و اداریی فاسد،دستگاه قضایی فاسد تروپارلمان معامله گروپول گیرازوزیران دروقت تعیین واستضاح،خود نمایی کرده است.درباره ی بی بندوباری وقانون گریزیی دونهاد اجرایی وقضایی که خیر،سخن هابسیارگفته شد ومی شود،امادرباره ی فاسد وبی اصول بودنِ هردومجلسِ پارلمان،یعنی شورای ملی وسنا،همین بس که وزیرداخله درهفته ی گذشته گفت که:"15هزارنامه ی سفارشی- تقرری و... ازآن ها دریافت نموده است"! درواقع،عامل های نامبرده سبب شده اند که پاکستانِ فروپاشیده وازهرنگاه درحال ورشکست مادی- فرهنگی - سیاسی- اقتصادی این موقعیت راپیداکند که هم تروریست به افغانستان صادرنماید وهم خواستارخواسته های شود که به هیچ صورت بامنافع ملی ای کشورماسازگار نیست.
اکنون که دارودسته ی نابکارکرزی کشورماراگرفتاری بی نظمی وآشوب نموده وبه فربه شدن تروریسم وخواسته های غیرمنطقی ای پاکستان افزوده اند،پرسش بنیادی این است که افغان هاچه باید بکنند که ازوضعیت ناهنجاروآشوب زده ی کنونی کشورخود رابیرون وازدسیسه گری هایی پاکستانی هاوحضورنیروهای غربی نجات پیدانمایند؟روشن است که بیرون شدن ازمیراث کرزی ودارودسته ی نابکارش کارسهل وآسانی نیست وزحمت های بی شماری می خواهد.باتوجه به دشواری آفریدن هایی فراوانی دارودسته ی کرزی ونزدیک شدن زمان بیرون رفت نیروهای خارجی ازافغانستان درماه دیسامبر2014،پرسمان بسیاردارای اهمیت برای افغان ها، انتخابات ریاست جمهوری ماه آوریل2014-ماه حمل1392می باشد.چون دارودسته ی کرزی وجورج بوش بنیاد نهاد درمانده وفاسدی راپس ازبراندازیی طالبان درخزان2001-1380،گذاشته اند که بزرگترین فراورده ی سیاه وبد کاره ی آن ایجاد بیشتراز100حزب نام نهاد سیاسی وچهارچندآن نهادهایی نام نهاد غیردولتی وجامعه ی مدنی می باشند که ازنظرکارکردی بد ترازاداره ی سیاه کارکرزی برآمد کرده اند.درواقع،یگانه دستاورد بدسرشت آن هامانع شدن ازبرآمدن یک حزب سیاسی ملی- فراقومی- مذهبی درافغانستان می باشد.اکنون که چنان حزبی نداریم وزمان انتخابات ریاست جمهوری هم فرامی رسد،بهترین چاره این است که افغان های وطن دوست بکوشند یک کاندید واحد جبهه ی مانند یک جبهه ی فراگیرملی برای ریاست جمهوری ارایه نمایند.روشن است که موفقیت چنان کاندیدی به یک انتخابات شفاف بدون دست اندازی هایی دارودسته ی کرزی نیازمبرم دارد.ازاین رو،غربی هابویژه امریکا که سیاست افغانی اش ناکام شده است،لازم است به حمایت چنان انتخاباتی بپردازد.دراین صورت،افغانستان دارای ریاست جمهوری وحکومتی خواهد شد که بدرستی می تواند هم دشواری های درونی کشورراحل نماید وهم باتروریسم وطالب سازیی دین گریز پاکستان وخواسته هایی افغان ستیزانه اش مبارزه کند.

Wednesday, 24 April 2013

اگرملاهاونظامی های پاکستانی مسلمان هستند،بهتراست بجای صادرکردن تروریسم به افغانستان؛ ازمسلمان های برمادفاع نمایند


خدایا مرا ازشرِدوستانم نجات بده،دربرابردشمنان ازخود دفاع کرده می توانم
ضرب المثل ایتالیایی
ابراهیم ورسجی
4-2-1392
برای نویسنده، بدودلیل،عادت شده است که همه روزه رسانه های پاکستانی رامرورنمایم:نخست،به حیث یک مسلمان می بینم که ملاهاونظامی هایی منافق وریاکاراین کشوربنام اسلام چه می گویند وچه می کنند؟دوم،سیاست های نادرست حکومت های شاهی- قبیلگی- جمهوری- قبیلگی- کمونیستی- قبیلگی وزمینه سازیی آن هابه تجاوزاتحاد شوروی به افغانستان، سبب شد که پاکستان به کمک امریکاوودلارهایی نفتی عرب ها درپوشش حمایت ازمجاهدین دربرابرکمونیسم روسی وپس ازآن راه اندازیی طالبان علیه آن ها،چنان برفرایند سیاسی کشورما اثرگذارشود که وضع غمبارکنونی نتیجه ی آن می باشد.دررابطه به اصل نخست یااسلام شعاریی پاکستان،بهترین معیاروشناسه، این ضرب المثل ایتالیایی می باشد:"خدایا مرا ازشرِدوستانم نجات بده،دربرابردشمنان ازخود دفاع کرده می توانم"!به سخن روشنتر،ملاها ونظامی های پاکستانی درپوشش دوست وباورمند چنان به اسلام ومسلمان هازیان رسانیده اند که هم برای سالهاهم نمی توانند آن راتلافی نمایند وهمچنان هیچ دشمنی نمی توانست چنان ضربه ی به آن هاوارد کند!
با اینکه، کارکرد ملاها،سیاسی هاونظامی هایی پاکستانی باضرب المثل نامبرده به بهترین شکل بازتاب پیدا می کند؛اما، واقعیت این است که این سه قشرریا کارودین مداردرپاکستان نمی خواهند بدانند که کارکردهایشان درستیزبا اسلام ومنافع مسلمان هایی منطقه وجهان ودرواقع مجموعه ی جامعه ی بشری می باشد.ازاین رو،لازم است که موضوع کمی توضیح داده شود تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد! برای روشنی انداختن بیشتربه موضوع،لازم است به نقشی که این اسلام مدارهابه خود وکشورشان درمنطقه وجهان قایل می باشند،پرداخته شود.ازنظرآن ها،پاکستان درمنطقه برای اسلام وخودگردانی وخوشبختی مسلمان هابوجودآمده است.اگرنویسنده وپژوهشگری درتاریخ وسیاست منطقه کمی آگاهی داشته باشد،بدرستی می داند که انگلیس ها این کشورمصنوعی رابخاطربی ناتوان کردن هند ومنطقه وازهمه مهمتر،سنگری مذهبی نمابرای مبارزه علیه کمونیسم روسی ساخته بودند،نه ادعاهایی رهبران دروغین واسلام شعارآن! بطورنمونه،محمدعلی جناح پایه گذارپاکستان درزندگی خود یکبارهم نمازنخوانده وسری هم به مسجدی نزده بود!
باوجود اینکه، جناح مسلمانِ نمازگزارحتابه شیوه ی فرقه ی اسماعیلیه / فرقه مذهبی خودهم نبود وبدین لحاظ توسط جمعیت العلمای هند به کافراعظم شهرت داده شد.اما،این یک حقیقت است که اویک سکولارواقعاً انگلیسی بود که نمی خواست دین اسلام به گونه ی کنونی ابزارسیاست هایی ملایان- سیاسی ها ونظامی هایی ریاکارومنافق قراربگیرد.سه دسته ی که تنها از25ماه مارس تا16ماه دیسامبر1971،روزجدای بنگله دیش،سه میلیون بنگالی مسلمان رادرپاکستان شرقی کشتند وچنان بی عرضه وبی ایمان بودند که پس ازمداخله ارتش هند درراستایی نجات بنگالی ها100هزارسربازومنصب داری پاکستانی ایستادگی نکرده بی شرمانه تسلیم شدند.ازبد رخ دادها،شاگردان همان نظامی هاوملایان شکست خورده وتسلیم شده به هند،بیشترازسه دهه می باشد که جهاد وشریعت ومجاهد وطالب نادانِ افغان راوسیله ی جنگ نیابتی وتجارتی خود درافغانستان، اول علیه مسکو،واکنون ، علیه امریکاساخته جیب خود راپُرومردمان مسلمان افغانستان وپاکستان راگرفتارجنگ داخلی وتروریسم کورمذهبی- قبیلگی ساخته اند.
برای توضیح بیشتردررابطه به شیادی ومنافقت ملاها- سیاسی ها ونظامی هایی اسلام شعارپاکستانی،به این بسنده می شود که درکشوربرما،برمسلمان ها،سالها است که پاکسازیی مذهبی- نژادیی توسط بودایی ها تحمیل می شود.پاکسازیی که ازماه جون2012،بدین سو،وضع فاجعه باری به خود گرفته است.برای نویسنده،جالب این است که چراپاکستانی که درجغرافیایی سیاسی منطقه بخاطراسلام وتامین منافع مسلمان هابوجود آمده است دررابطه به پاکسازیی قومی- مذهبی مسلمان هادرولایت"روینگا"درکشور"برما"که توسط بودی های مانک / ملا وعوام یاترکیبی سه گانه ی ازمانک / ملا- سیاست کار- نظامی راه اندازی شده است،آوازی بلند نمی کند وهمه روزه به افغانستان تروریست وطالب صا درمی کند، آن هم درشرایطی که کشورهای غربی آماده می شوند دریک سال وچند ماهی دیگرکشورماراتخلیه نمایند؟ باید ملاها ونظامی های پاکستانی چنان کنند،چرا؟به این خاطرکه برای آن ها جهاد نمایی وطالب سازیی تروریستی تجارت پردرآمد وبرای افغان ها سیه روزی وتباهی به بارآورده است! اکنون که غربی ها بارخود رابسته می نمایند تا ازافغانستان بروند،ملاها- سیاست کاران ونظامی هایی پاکستانی برای اینکه بازارتجارت شان به ورشکست روبرونشود،به تروریسم وعملیات خود کشانه افزوده اند تاامریکاعزم ماندن درافغانستان کرده سالانه به آن هابه بهانه ی واهی مبارزه علیه تروریسم وتندروی مذهبی که خود شان گرداننده وفربه کننده آن می باشند،مبالغی هنگفتی دلاروکمک هایی مالی- نظامی- امنیتی پیش کش نماید.
برای روشنی انداختن هرچه بیشتر به موضوع،لازم است که به تهِ کاسه ی منافقت وبازیی ریاکارانه ی پاکستان درمنطقه ی آسیای جنوبی- مرکزی وشرقی که دربخش پسینی "برما"قراردارد،دست زده شود.درآسیای مرکزی که بهترین مجرای آن افغانستان می باشد،روشن است که پاکستان چه می خواهد؟چون پاکستان غیرازتروریسم وپنبه کالای دیگری برای صادرکردن ندارد وافغانستان وکشورهای آسیایی مرکزی هم ،سرزمین پیداوارپنبه می باشند.ازاین ور،تنهاکالایی صادراتی ایکه برای پاکستان می ماند،تروریسم طالبی- القاعده ی می باشد.کالایی که نمی تواند خریداری درمنطقه داشته باشد.بااینکه پاکستان می داند که صادرات تروریستی اش بازارخرید ندارد،چون کشوردومحصوله ، یعنی تروریسم طالبی وپنبه می باشد وحوزه های درغرب هم نیازدارند که بخاطر دامن زدن به اسلام هراسی درجهان پول هزینه نمایند،به پاکستان وتروریسم طالبانی اش نیازمبرم دارند.نیازی که پاکستان ازکم وکیف آن بخوبی آگاه وآمادگی هم دارد.خوشبختانه،بخش های ناسازگاربااسلام هراسی درغرب، درک کرده اند که بیش ازاین نمی توان باپاکستان به پیش رفت.پرسمانی که درک آن برای افغان هایی که یک حکومت مردمی البته دورازساحه دغل کاری پاکستان وطالبانش می خواهند،بسیاردارای اهمیت باید باشد.
اما،دررابطه به وضع غمبارمسلمان های برما،باید گفت که قرن هااست که مسلمان هاوبودی ها درآن کشوردرکنارهم زندگی کرده وبه یک دیگرحرمت گذاشته اند.بدبختانه،ازماه جون2012- جوزای1391خورشیدی،دست های غرض ورزدردرون حکومت خود کامه ی نظامی ای آن کشوربه گونه ی کارکردند که باتشویق مانک ها / ملاهایی تند روبودایی، نابرد باری رافربه ترکرده درمرحله ی نخست درغرب آن کشورهمه ی دارندارمسلمان ها رابه سوی غارت ونیستی بردند.دررابطه به فاجعه ی منطقه ی مسلمان نشین روینگا،واقعیت تلخ این است که ....مذهبی های تند روومتعصب منطقه ی راخین، به تحریک مانک های تندوروبنیاد گراکه حمایت نظامی هاوپولیس راهم باخود داشتند،درماه جون2012،به منطقه ی روینگاهجوم آورده 1000نفرمسلمان راشهید و225هزارنفررا آواره ساختند.ازهمه دردآورتراینکه،درماه ژولای2012،تین سین رئیس جمهوربرماگفت که: روینگایی هارابرمای نمی شناسد وملل متحد باید آن هادرکشوری دیگری جابجانماید.ازهمه خنده دارترایکه،همین رئیس جمهوردرغرب بنام اصلاح طلب ستایش هم شد!.(1) روشن است. وقتیکه رئیس جمهوربگوید که این بخش ازجامعه را برمایی نمی شناسد،درواقع دادن چراغ سبزبه خشوت گرایان وبنیادگرایان بودی نشان میدهد تابجان ومال مسلمان ها بتازند! زمانی که مانکهاوعوام بجان مسلمان هادردیگربخش های برما افتادند،واضح شد که دشمنی باهمه ی مسلمان ها درمیان است تاآن شماری که رئیس جمهورتین سین آن هارابرمایی نمی شناسد! باوجوداینکه، درسال هایی پیشترهم گه گاهی ازآواره شدن مسلمان های برمابه کشوربنگله دیش رسانه سخن می گفتند،اماتباه کاری ودست اندازی به جان ومال مسلمان هاهرگزبه اندازه ی ماه جون2012نبود.وحکومت بنگله دیش هم باوجود دشواری های همه ساله ی خود که اغلب باخیزش دریای گنگ به حجم آن ها افزوده می شد،به کمک برادارن مسلمان برمایی خود می شتافت.دربرخی موردهاهم گفتگوهای میان داکه ورنگون به بازگشت مسلمان هابه خانه وکاشانه شان می انجامید واکنون هم این کشورفقیرمیزبان شماری بسیاری مسلمان های برمایی می باشد.
بدبختانه،این بارمسلمان ستیزیی برخاسته ازتوحش مانک ها / ملاهایی بنیاد گراوتروریست بودایی با کمک نظامی هادربرما،سطح خشونت راچنان بالابرده است که به تنهایی ازدست حکومت بنگله دیش کاری ساخته نیست.ازاین رو، ایجاب می کند که جامعه ی جهانی به کمک مسلمان هایی آن کشور بشتابد.ازسوی دیگر،رفتارعصبی،خشونت باروتروریستی مانک ها / ملاهای بودایی به تحریک شبکه ی امنیتی وسیاست هایی شوم حکومت های سرکوب گرنظامی، گلیم عقل ومنطق واخلاق را ارعرصه ی سیاسی برما بیرون کرده است.بهرصورت،برخورد مانکها ونظامی های برمانسبت به جامعه ی مسلمان آن کشور،ازدید گاه نویسنده بشدت قابل سرزنش می باشد،زیراکه دشمنی وکشتارراه اندازی شده توسط مانکهاونظامی علیه مسلمان هادرهمه بخش های برما،وضعیت را ازکنترول بیرون نموده وشکل نسل کشی وجنایت علیه بشریت رابه خود گرفته است.ازهمه مهمتراین که،روزدوشنبه 22آوریل- 2ثور،طوریکه رویترز / خبرگزاریی انگلیس گزارش داد،هم زمان با رسانه ی شدن کشتارمسلمان هاونابودکردن مال ودارای شان توسط توده ی بی فرهنگ وشریرزیررهبریی مانک ها،سخن گوی دید بان حقوق بشرهم مسلمان ستیزیی بودی هادربرماراجنایت علیه بشریت خوانده هم ازحکومت وهم ازرهبرحزب مخالف، یعنی آنک سان سوکی، برنده ی جایزه ی صلح نوبل، بخاطربی تفاوتی اش به موضوع شدیدا انتقاد نمود وابراهیم گباری نماینده ی سازمان ملل دراموربرماهم خشونت بودی هاعلیه مسلمان هارابشدت سرزنش کرد.همزمان باسرزنش مانکهاوتوده ی وحشی ای بودی بخاطرتوحش وستمگری علیه جامعه ی مسلمان وچشم بستن پولیس برخشونت و تباه کاریی آن ها، توسط دیدبان حقوق بشرونماینده ی سازمان ملل،پرسمان بیشترقابل سرزنش ازدید گاه نویسنده نه تنهارفتارزشت مانکهاوبی تفاوتی حکومت برمانسبت به فاجعه ی تحمیل شده برمسلمان ها،بلکه کرختی وبی احساسی مسلمان ها،بویژه ملاها- سیاسی هاونظامی های پاکستانی اسلام شعارنسبت به سرنوشت فاجعه بارمسلمان های آن کشورمی باشد.ازاین رو،ازاسلام شعاران پاکستانی پرسان می نمایم که آوازاسلام شعاری تان گوش فلک راکرنموده است.چرابدفاع ازمسلمان های برمابرنمی خیزید؟
دراین راستا،پرسمان بسیارسزاوارسرزنش این است که ازماه مارس که خشونت ومسلمان ستیزیی مانکها / ملاهاوعوام منطقه ی راخین به کمک پلیس نظامی علیه مسلمان هادرولایت روینگابراه انداخته شد وبه کشته شدن45مسلمان ونابودیی 1300خانه ی مسکونی منجرشد،دررسانه های پاکستان سخنی حتاگلایه آمیزی هم ازطرف ملاها- سیاسی هاونظامی های آن کشور دررابطه به وضع فاجعه باربرادران مسلمان شان دربرمانشنیدم.دراین راستا،زمانی که ، روز،یکشنبه 21ماه آوریل- اول ماه ثور،به وقت شبانگاهی آتوا / پایتخت کانادا،شبکه ی تلویزیون انگلیسی بی بی سی، گزارشی تکانده البته باتصویرهای گرفته شده توسط پولیس برماازمنطقه میکتیلای برما پخش کرد که ازهرنگاه زشت وخلاف کرامت انسانی بود.درتصورهای گرفته شده توسط پولیس که البته قرارنبوده فاش شوند،آمده است که بودی هازیرفرماندهی یک مانک / ملای بنیاد گراوخشونت طلب، به یک دکان طلافروشی مسلمان هاحمله کرده آن رابه آتش می کشند.درمنزل بالای دکان طلافرشی ای آتش زده شده یک مسلمان رابه آتش کشیدند ووزمانی که فردی صدامی کند که برای خاموش نمودن آتش آب بیارید،آوازمی آید که آب نیاورید تامسلمان نیمه جان بمیرد ودرجای دیگری ازمنطقه ی مکتیلاکه همه آشوب هادرآن متمرکزشده بود،اوباشان وتروریستان بودای یک بچه جوان مسلمان رابه ضرب چوب تا اندازه ی زدند که جان به جان آفرین سپرد.
درواقع،جنبه ی بسیاردلخراش وتکا ندهنده ی کشتاردرمنطقه ی مکتیلااین است که تصویرنشان میدهد که تباه کاران وآدم کشان مسلمان هارامی کشند ودارای ودکان هایشان راآتش می زنند وپولیس به حیث تماشاچی ناظرصحنه است وکاری نمی کند! ناکارکردیی پولیس نشانگراین است که موافق تباه کاری مانکها وعوام زیررهبری شان می باشد.ازهمه جالبتراینکه،این تصویرهای دلخراش درزمانی دراختیاررسانه هاقرارگرفت که اتحادیه ی اروپایی می خواست تحریم های وضع شده برحکومت نظامی برماراکه این روزهازیررهبریی رئیس جمهورتین سین خیزریاکارانه ی دموکراسی نمایی واصلاح طلبی برداشته است، لغونماید.ازهمه خنده دارتراین که،اتحادیه ی نامبرده بخاطراصلاحات روی کاغذ که وضع مسلمان ها حکایت ازروند اصلاحات ستیزی تاگرایش به آن دارد،تحریم های ازپیش وضع شده راملغی اعلام نمود! درحالیکه تصویرهای برداشته شده ازمیدان جنایت وتوحش مانک هاوعوام زیرفرمانشان توسط پولیس، حکایت ازاوج بربریت وخشونت علیه مسلمان ها می کند،دوپرسمان بسیاردارای اهمیت می باشد:نخست،درخواست آن سوان سوکی رهبرجامعه ی دموکراتیک برما ازاتحادیه ی اروپا درجهت لغوتحریم هابدون این که این خانم دموکرات انتقادی هرچند سرسری ازخشونت مانکها وعوام بودی علیه مسلمان ها کند.ازاین رو،اکبراحمد رئیس کرسی ابن خلدون دردانشگاه واشنگتن دیسی وهریسن اکینس، بانوشتن مقاله ی زیرعنوان"سوکیزمسلم- مورال دیلمه" / دشواریی اخلاقی سوکی که درتارنمای"ایشیاتایمز،روزسه شنبه23آوریل-3ماه ثور،پخش شد،ازموضع ورشکسه ی سوکی درزمینه پرده برداشتند.(2) دوم،سکوت مرگباری نظامی ها-ملاهاوسیاست کاران اسلام شعارپاکستانی نسبت به سرنوشت غمبارمسلمان های برما.درظاهر،علت خاموشی مثلث نظامی- ملا- سیاست کارپاکستانی نسبت به فاجعه ی بارکرده شده برجامعه ی مسلمان برما این است که آن کشوررامنطقه ی زیرنفوذ چین می دانند وچین هم برایشان جایگزین باداریی امریکاوانگلیس فرض می شود.
ازاین رو،بجااست اگراین شعراقبال،شاعرفارسی زبان هند راکه پاکستانی هادررسانه های رسمی حکیم امتش می نامند،درباره ی مثلث نظامی-ملا-سیاست کارپاکستانی بکارببرم که می گوید: ای غلام ابن غلام ابن غلام / حریت اندیشه ی توراحرام! این غلام ها که در 66سال تاریخ ننگین خود اول به کشتارمسلمان های پاکستان شرقی / بنگله دیش کنونی پرداختند واکنون باتربیت وصادرنمودن تروریسم طالبی- القاعده ی، افغانستان رابه روزسیاه نشانده اند،پس ازبی مهریی امریکا،دنبال چین راگرفته اند تا به کمبود بادارروبرونشوند! با سکوت مرگباردررابطه به مصیبت تحمیل شده برمسلمان های برما،تنهانظامی ها- ملاهاوسیاست کاران پاکستانی کوتاه نیامده اند،بلکه جمهوری اسلامی متشکل ازمثلث ملا-سپاه ونفت درایران هم کوتاه آمده است.این جمهوریی اسلامی که خود رابناحق ام القرا / مرکزجهان اسلام نامیده است؛درحالی که در8سال جنگ باعراق می خواست راه قدس را ازکربلابگذراند.پس ازناکامی شرمسارانه، طوری که دیده شد، امام خود ساخته ای امتش جام زهررانوشید وجانشین امام شکست خورده هم درشرایطی که روزانه هزاران شعاردروغین راعلیه امریکاواسرائیل علم می کند،امادرهمسایگی خود درچیچین که روسیه مسلمان هارامی کشت، انتقادی سرسری هم ازکشتارآن کشورنکرد.نه تنها درمنطقه ی چیچین،بلکه درمنطقه ی سینیانگ چین هم که دولت پکن درسال های پسین بارهامسلمان های ایغوری خود رابه کشتارگاه فرستاده است،دهن به اعتراض نه کشود؛ تااینکه ترکیه ، زیررهبریی اردوان که ازنظرحکومت ملایی ایران یک مسلمان سکولارمی باشد،شدیدترین انتقاد رابه آدرس چین فرستاد ودرچیچین هم روشن بود که هم مذهبی هاوهم لائیک های ترکیه به کمک جوهردادایوف فرمانده آن وقت مبارزان مسلمان شتافتند واکنون هم ازمبارزان چیچینی دربرابرمسکوحمایت می کنند.
درحالیکه، ایران وعربستان اسلام شعارمصروف کمک رسانی به حکومت بشاراسد جنایت کارومخالفانش می باشند تاهرکدام به نوبه ی خود سوریه رابه افغانستان دیگردرخاورمیانه مبدل نمایند ونظامی ها-ملاهاوسیاست کاران پاکستانی هم مصروف این هستند که بافربه کردن تروریسم طالبانی زمینه ی ماندن همیشگی غرب،وبیژه امریکا رادرافغانستان فراهم نمایند تابازارتروریسم واخاذی شان ازواشنگتن ورشکست نشود.بادرنظرداشت آنچه گفته شد،نه بنیاد گرایان مسلمان متمرکزدرعربستان،نه ایران باصطلاح اسلامی ومقرامت اسلام ونه نظامی هاوملایان وسیاست کاران اسلام شعارپاکستانی،بلکه این دکترابراهیم یزدی، رهبرنهضت آزادی ایران و یک چهره ی نواندیش دینی بود که بافرستادن نامه ی به آن ساسوکی، رهبرجامعه ی دموکراتیک برماوبرنده ی جایزه ی صلح نوبل،ازاوخواست که کمک نماید به این که تروروخشونت علیه مسلمان های برماپایان پذیرد.اکنون که ازارسال نامه ی دکتریزدی به سوکی نامبرده شد،خالی ازفایده نخواهد بود اگر نامه رابازتاب ونوشته رابه پایان ببرم:
به گزارش جرس، دکتر ابراهیم یزدی، در کسوت دبیر کل نهضت آزادی ایران و از رهبران اپوزسیون جمهوری اسلامی، «به خانم"آنگ سان سو چی»، دبیر کل اتحادیه ملی‌ برای دموکراسی و از رهبران اپوزسیون برمه که سالها در حبس خانگی بوده و طی امواج دموکراسی خواهی کشورش از حصر در آمده، اظهار داشت: "شجاعت آنرا داشته اید که درستی‌ و حقیقت را در مقابل مردان قدرت کشورتان فریاد زنید. آیا همان شجاعت را خواهید داشت که در مقابل این نیروی جدید که به نام اکثریت، تعصب و خشونت را بر اقلیت مسلمان کشورتان اعمال می کند، ایستادگی نموده‌ و از حقوق انسانی‌ آنها دفاع کنید؟ لازم به ذکر است؛ آنگ سان سو چی، از مخالفان حکومت نظامی برمه، در انتخابات عمومی سال ۱۹۹۰ توانست ۵۹ ٪ آرای ملی و ۸۱ ٪ کرسی‌های مجلس را از آن خود کند. او که پیش از این انتخابات نیز در بازداشت خانگی بود، مجموعاً ۱۵ سال از عمر خود را بین ژوئیه سال ۱۹۸۹ تا نوامبر سال ۲۰۱۰ در حصر خانگی به سر برد، تا اینکه با اجرای فرمان آزادی مخالفین و برچیده شدن ایستگاه‌های پلیس در اطراف خانه وی، دوران حصر خانگی این برنده جایزه صلح نوبل سرانجام سپری شد. وی اکنون به مجلس کشور راه یافته و رهبر اوپوزیسیون است.
ترجمۀ فارسی نامه دکتر ابراهیم یزدی به خانم سو چی که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر می باشد:

سر کار خانم آنگ سن سو چی،
دبیر کل اتحادیه ملی‌ برای دموکراسی،‌
مبارزه تمکین ناپذیر شما برای آزادی و دموکراسی‌ در کشورتان، الگوی الهام بخشی برای همه دوستداران و مبارزین راه آزادی در سرتاسر دنیا گشته است. برانگیزنده تر از آن، مشاهده دلگرم کننده به ثمر نشستن اصلاحات سیاسی در کشور شما، برمه، است. ما با شما در ارزش هایی‌ نظیر احترام به حقوق انسانی برای‌ همه مردم با نژاد‌ها و مذاهب مختلف، که در طول مبارزه به آنها تعهد سپرده و از آنان پشتیبانی نموده‌ اید، شریک هستیم. همانطور که ما در ایران تجربه کرده‌ ایم، در مرحله گذار به دموکراسی‌، رهبران اصلاحات دربرابر آزمون بزرگی‌ قرار می گیرند. آنها ممکن است با تمرکز بر یکی‌ از ارزشهای بسیار مطلوب دموکراسی‌، یعنی انتخابات آزاد، ارزشهای دیگری نظیر رعایت حقوق و شرافت انسانی‌ اقلیت های مذهبی‌ را کمتر مورد توجه قرار دهند. دراینصورت، دموکراسی‌ نوپای پدید آمده، با خطر واژگونی و انحلال روبرو گردیده و زمینه بازگشت نظام دیکتاتوری فراهم می گردد.
شما به گونه تحسین برانگیزی مردم برمه را مردمی با نژاد‌ها و علائق گوناگون توصیف نموده‌ و آنهارا خواهران و برادران یک فامیل دانسته اید. من از شما درخواست می کنم به افزایش خشونت در مقابل اقلیت مسلمان کشور خود، که عضوی از خانواده بزرگ برمه می باشند، توجه بیشتری مبذول نمائید. این خشونت و تحریک توسط کسانی‌ صورت می‌گیرد که ادعا می کنند از طرف شما سخن گفته و اکثریت را نمایندگی می نمایند. من اطمینان دارم که شما از این خشونت آگاه هستید. برای ما که در کشورهایی با اکثریت مسلمان زندگی‌ می‌کنیم، پرده ضخیمی از نگرانی، برامیدمان برای آزادی و دموکراسی‌ در برمه، خیمه زده است. شما شجاعت آنرا داشته اید که درستی‌ و حقیقت را در مقابل مردان قدرت کشورتان فریاد زنید. آیا همان شجاعت را خواهید داشت که در مقابل این نیروی جدید که به نام اکثریت، تعصب و خشونت را بر اقلیت مسلمان کشورتان اعمال می کند، ایستادگی نموده‌ و از حقوق انسانی‌ آنها دفاع کنید؟
این نیرو که توسط سیاستمداران بی‌ پروا و بی‌ توجه به حقوق انسانی‌ مردم شکل گرفته است، بدون شک به دموکراسی‌ نوپای برمه صد مه خواهد زد. من از شما درخواست می کنم در مقابل این نیروی خشونت آفرین ایستادگی کنید. مقاومت شما در مقابل این گروه و دفاع از حقوق اقلیت ها، نه تنها جان بی شماری از مسلمانان، بودایی ها و دیگر اقلیت ها را از مرگ نجات می دهد، بلکه آرزوی بر پایی‌ یک دموکراسی‌ پا بر جا را نیز در برمه تحقق می بخشد.(3)نویسنده درحالیکه سکوت مرگباری مثلث(ملا-سیاسی- نظامی)پاکستانی رادرباره ی وضع فاجعه بارمسلمان های برما،ازته دل بشدت سرزنش می نماید؛همچنان،ازتند روان، چه تروریست- طالبی- القاعده ی وچه بنیاد گرایان افغان می خواهد که بدوپرسمان زیرتوجه نمایند:نخست،مثلث ریاکاری پاکستانی به دین ووطن خودهم صادق نیستند چه ماند به اینکه تاپسین مرحله ی مبارزه چه راست وچه دروغ همراه شمابمانند.اگرباقی می ماندند،به مجاهدین خیانت نمی کردند وپس ازآن ها شماری بسیاری ازطالبان راباگرفتن دلارازجورج بوش به زندان گوانتانامونمی فرستادند.بازهم اگرفکرمی کنید که به اسلام باوردارند،اول شریعت اسلامی رادراسلام آباد تطبیق نمایند.وقتی که چنان کردند،شماازتجربه شان درافغانستان بهره برداری نمایید.دوم،مبارزه ی خشونت باروتروریستی درهیچ جای ازجهان به موفقیت نه انجامیده است.بلی! دریک مورد نتیجه مند بوده است وآن اینکه ازاسلام چهره ی خشن وتروریستی ترسیم نموده ولقمه ی چربی برای اسلام هراسان غربی ونظامی هاوملاهاوسیاست کاران پاکستانی فراهم کرده است تا شماودیگرتروریستان رابه کشتاربرادران مسلمان تان اعزام وجیب هایی خود را به بهانه ی حضوردرکمپ مبارزه باتروریسم پُرنمایند! بازهم باید گفت که بهترین راه وشیوه ی مبارزه دلجویی ازمردم وجلب حمایت آن هادرنبرد علیه دشمنانِ وطنِ مسلمان ها ازطریق مسالمت آمیزودموکراتیک می باشد.درواقع،زمانیکه مردم درکنارهرجنبش مبارزی قرارگرفت،برنده می شود وکشورراپس ازتشکیل حکومت مردمی درهمسویی باجامعه ی جهانی به سوی پیشرفت مادی- فرهنگی ودرنهایت صلح- آرامش وخوشبختی رهبری می نماید.
پانویس ها:
1- south east Asia,Apr23,13
Suukyi,s muslim moral dilema,by Akbar Ahmed and Harrison Akins
Atimes.com/atimes/south east_Asia/sea-ol_230413.html
2-ibid
3-دکترابراهیم یزدی به آنگ سان سوچی:"موضوع خشونت علیه اقلیت مسلمان راموردتوجه قراردهید"منتشرشده درپنجشنبه22فرورین-حمل توسط پایگاه خبری- تحلیلی میزان خبر
Mizan khabar.net/index.php/شیو-اخبار-و-تازه –ها/146-دکتر-ابراهیم-یزدی-خطاب-به-آنگ-سان-سوچی-موضوع-خشونت-علیه-مسلمان-را-مورد-توجه-قرار-دهید.


Friday, 19 April 2013

درافغانستان،وضع محیط زیست روبه فاجعه دارد


ابراهیم ورسجی
30-1-1392
سال هاپیش،درتهران، درحال گشت گذاردرکتاب فروشی هابودم که ناگهان دریک کتاب فروشی نظرم به یک کتاب زیرعنوان"هشت گناه بزرگ انسان متمدن"خورد.کتاب رابرداشته به مصروف مطالعه ی فهرست آن شدم که کتاب فروش برایم گفت که شمادرمیان خریدارانِ کتاب هاجالب به نظرمی رسید؛به این خاطرکه بانگاهی به فهرست ومحتوامی خواهید خریداری نمایید که برایم بی پیشینه به نظرمی رسد.برایش گفتم که کتاب هابسیارچاپ شده وتوان خرید ووقت مطالعه ی من هم بسیارکم می باشد.ازاین رو،ناچارم که هرکتابی راکه می خواهم خریداری نمایم نخست باید بدانم که نویسنده آن کیست ونوشته اش تاچه اندازه ارزش خرید رادارامی باشد؟پس ازچند دقیقه گفتگوباکتاب فروش،کتاب رابرداشته روان شدم.بدبختانه،دیگروقت مطالعه ی آن راپیداکرده نتوانستم تا این که درسال1391،پس ازدیدن اوضاع فاجعه بارزیست محیطی درکابل روانه تالقان شده برای دوهفته مصروف منظم نمودن کتابخانه ی خود شدم.
خوشبختانه،درزمان پاکسازی ونظم بخشی به کتاب ها،نظرم به کتاب"هشت گناه بزرگ انسان متمدن"خورد که هم خاطره ی گفتگوباکتاب فروش تهرانی راتازه نمود وهم محتوای کتاب رابیان کننده ی وضعیت فاجعه بارزیست محیطی یافتم که درشهرهایی کابل وتالقان شاهد آن بودم.اکنون که ازکتاب نامبرده واوضاع فاجعه بارزیست محیطی کابل سخن به میان آمد،لازم است که نخست به معرفی نویسنده، ودوم، به محتوای کتابش پرداخته شود.نویسنده ی کتاب بظاهرکوچک ودارای محتوای بسیارژرف،بامعناوآموزنده ی "هشت گناه بزرگ انسان متمدن":کنراد لورنتس، دانشمند اتریشی وبنیاد گذارعلم اُتولوژی / علم بررسی رفتارحیوانات می باشد که با انتشاردوکتاب ارزنده ی"انگشترحضرت سلیمان"و"تهاجم"،شهرت جهانی پیدا کرده است.مطالب این کتاب، ابتدابه صورت چند سخنرانی رادیوی،یابه گفته ی خود او"موعظه"،درجهان پخش شد،ولی، برخلاف انتظارش بسیارمورد توجه قرارگرفت؛بطوری که براثرتقاضای بسیاری ازشنوند گان وتوصیه ی عده ی ازدوستان نزدیکش، بصورت مجموعه ی زیردرآمد.کنراد لورنتس که ابتدا ازدانشگاه وین دکترای پزشکی وسپس دکترای حیوان شناسی گرفت،علاقه ی مفرطی به بوم شناسی ورفتارحیوانات پیداکرد وسالهای متمادی درباره ی رفتارحیوانات وآدمیان ومقایسه ی آن هاتحقیق کرد وبه این نتیجه دست یافت که تکامل الگوهایی رفتاری انواع حیوانات به تناسب عوامل محیط زند گی وارزش آن هابرای سازگاری بامحیط وبقای آن هاروی داده است.ازجمله رفتارهای که درباره ی آن هاتحقیق بسیاربه عمل آورد،رفتارتهاجم است.اواین رفتارحیوانات وآدمیان رافطری وازنظرعوامل بقای انواع آن هاتشخیص داد ودرحیوانات ضوابطی راکشف کرد که این رفتاررامهارمی کنند ودرگیری های افرادهم نوع رابه حداقل می رسانند.لورنتس معتقداست که گرایش های جنگ جویانه ی آدمیان رامی توان ازراه شناخت درست نیازمندی غریزی آدمی وتامین آن ها ونیزتبد یلشان ازطریق مراسم سنتی به الگوهای رفتاری سود مند برای جامعه مهارکرد.
کتاب حاضردرباره ی هشت رفتارکنونی نوع آدمی به بحث می پردازد وپس ازتوضیح آن رفتارها ونتایجی که به بارمی آورند،نشان میدهد که اگرتدابیرجدی برای مهارکردن آن ها اندیشیده نشود،جزتباهی واحتمالاًنابودی بشریت وتمامی جان دارانی که بانوع آدمی دراین کره ی خاکی زند گی می کنند،پی آمدی نخواهد داشت....دراین کتاب،هشت فرایند جدا ازهم که البته ازنظرعّلی بایک دیگرپیوند نزدیک دارند موردبحث قرارگرفتند که نه تنها فرهنگ،بلکه نوع آدمی راتهدید می کند.این فرایندهاعبارت انداز:
1- افزایش بی حساب جمعیت زمین که سبب فزونی خارج ازحد تماس های اجتماعی،همه ی ماراناگزیرمی سازد ازاینکه به شیوه ی غیرانسانی برای خود پیله بسازیم.این تراکم جمعیت به علت آنکه عده ی زیادی ازافراد آدمی را درفضایی تنگ درهم می تپاند،مستقیماًموجب پرخاشجویی می شود.
2- ضایع کردن محیط طبیعی که نه تنهامحیط زند گی برونی ما راویران می کند،بلکه حرمتی راهم که ما آدمیان دردرون خود نسبت به زیبایی و عظمت جهان خلقت احساس می کنیم ازمیان برمی دارد.
3- رقابت آدمی باخود که توسعه ی تکنولوژی رابه زیان ماسریعترپیش می برد،مردم رادرقبال ارزش های حقیقی زندگی نابینامی سازد ومجال این راکه بتوانند به تفکروتعمق دراین فعالیت براستی انسانی بپردازند،ازآنان سلب می کند.
4- سستی هرگونه احساس وعاطفه ی شدیدکه ناشی ازسست رگی است:پیشرفت تکنولوژی وداروسازی،عدم تحمل روزافزون انسان رادربرابرهرآنچه برانگیزنده ی کوچکترین ناخوشایندی است افزایش میدهد.به این ترتیب،آدمی قابلیت احساس شادی ای راکه تنها ازطریق تقلاوزحمت برای غلبه برموانع حاصل می گردد ازدست می دهد.فرازونشیب حاصل ازتضاد میان شادی وغم،به نوسان نامحسوس ملامتی بی نشان تبدیل می شود.
5- تباهی وراثتی.درتمدن جدیدما،گذشته از"احساس طبیعی عدالت خواهی"ومعدودی سنت های قضای،عواملی وجود ندارند که فشارانتخاب طبیعی رابرفرایند تکامل وحفظ معیارهای رفتاراجتماعی وارد آورند،هرچند که مابه سبب رشد زند گی اجتماعی بیش ازپیش نیازمند این گونه معیارهاشده ایم.این امکان رانمی توان نفی کرد که بروزبسیاری ازحالات کود کانه دربزرگ سالان که بخشی بزرگی ازجوانان طغیانگرامروزرامبدل به انگل های اجتماع می کند،منشاء وراثتی دارند.
6- سنت شکنی.به نقطه ی بحرانی رسیده ایم که درآن،نسل جوانترنمی تواند بانسل مسن ترمراوده ی فرهنگی داشته باشد،تاچه رسد به اینکه خود رابا آن یکی ببیند.ازاین رو،بانسل پیش ازخود چون بایک گروه قومی بیگانه رفتارمی کند وواکنش نسبت به آن همراه بانفرت ملیتی است.علل بروزاین اختلال در"یکی پنداری"راباید دردرجه ی اول درعدم تماس میان والدین وفرزندان دانست که عواقب بیمارگونه اش رادرهمان دوران شیرخوارگی آشکارمی سازد.
7- افزایش نظریه پذیری نوع آدمی.افزایش تعداد انسان هایی که دریک گروه فرهنگی واحد جمع آمده اند،به اضافه ی تکامل بخشیدن به وسایل تکنیکی به منظورنفوذ درطرزفکرآنان،عقاید مردم راچنان یک شکل کرده است که درهیچ دوره ی ازتاریخ بشریت سابقه نداشته است.ازاین گذشته،تاثیرالقای نظریه هایی که پیروانشان درصحت آن هابه هیچ وجه شک نمی کنند،همراه با افزایش تعداد پیروان آن ها تشدید می شود،آن هم چه بسابصورت تصاعدهند سی.به جای رسیده ایم که وقتی فردی خود را ازتاثیررسانه های گروهی، مثلاً تلویزیون آگاهانه دورنگه می دارد،بیماربه حساب می آید.عواملی که فردیت را ازانسان سلب می کنند، ازهرجهت باب طبع همه ی کسانی اند که قصدشان دخل وتصرف درطرزفکرتوده های بزرگ مردم است.علم تحقیق درعقاید،قوت وفن های تبلیغاتی،ایجادمد ازوری برنامه های سنجیده،به تولیدکنندگان کالادراین سوی پرده ی آهنین وبه عاملان پشت پرده ی آهنین امکان میدهد تابه نحوی مشابه برتوده ها حکم برانند.
8- مسلح شدن آدمی به سلاح های هسته ی،خطری است که دفع آن آسانترازدفع خطرات ناشی هفت فرایند مذکوردرفوق است.فرایندهای که به غیرانسانی شدن می انجامند ومن درفصل های اول تاهفتم درباره ی آن هابحث کرده ام،به نظریه ی کاذب دموکراسی میدان میدهند که معتقداست رفتاراجتماعی واخلاقی آدمی اصولاًنه تابع سازمان تکامل یافته ی سلسله النسبی وعضوهای حسی او،بلکه صرفاًتابع"شرطی شدن"است که آدمی درجریان تکامل فردی به سبب محیط خاص فرهنگی خود درمعرض آن قراردارد.(1)
ازهشت گناه بزرگ انسان متمدن که دربالایاد آوری شد،به جزگناه هشتم که مجهزشدن به سلاح اتومی می باشد؛هفت مورد دیگرآن را انسان های آموزش دیده ونیمه متمدن یاپوره متمدن شده ی افغانستان آگاهانه یابه دیکته ی کشورهای خارجی درقالب تشویق هاوتاکیدهایی بلاک های کمونیسم دیروزوسرمایداریی باصطلاح لیبرال کنونی به گونه های متفاوت درجامعه ی پس مانده ی خود چپن کاری پوشانیده اند که ازهمه ی آن ها افزایش بیش ازاندازه ی جمعیت،سنت شکنی ،نظریه ی پذیریی ناآگاهانه وتباه کاری درمحیط زیست برجسته ترمی باشند.ازآنجاکه بحث اصلی این نوشته درباره ی به فاجعه گراییدن وضع زیست محیطی درافغانستان می باشد،بحث درباره ی هفت گناه بزرگ رابه زمان دیگرگذاشته مطابق عنوان نوشته به ادامه ی موضوع ،یعنی بحث درباره ی به فاجعه گراییدن محیط زیست پرداخته می شود.
درواقع،وضع زیست محیطی درافغانستان به دلیل های زیرروبوخامت گذاشت:نخست،برای پیریزیی ماسترپلان / برنامه ی سنجیده ی شهری کارکرده نشد واگربرنامه ی ناسنجیده یانیمه سنجیده ی هم درمیان بود،به آن عمل کرده نشد.دوم،ناتوانی حکومت ها دربهره برداری ازمنابع آبی وزیرزمینی کشورمانند:نفت ،گازوذغال ودرخدمت مردم قراردادن آن ها،سبب شد که مردم برای پخت وپزوگرم کردن خانه های خود به قطع نمودن درختان میوه داروبی میوه ونابود یی جنگلات دست بزنند.کارکردی که به ویران نمودن محیط زیست منجرشد.سوم،جنگ های چهاردهه ی پسین که رقابت های کمونیسم وسرمایداری مشوق آن هاشد؛وبدنبال آن ها،جنگ امریکاوتروریسم وناکارآمدیی حکومت درمانده ی کنونی ،زیان های بی شماری رابه وضع زیست محیطی افغانستان تحمیل نمود.ازهمه مهمتراین که،جنگ های نامبرده ودستاورد آن،یعنی حکومت درمانده ی کرزی ولاشخوارانی مسلط برآن، برنامه ی شهری وکارکرد مطابق آن را بیهوده یاناممکن ساخت.به سخن دیگر،شهرسازی برپایه ی برنامه ریزیی شهری جای خود رابه شهرسازیی بدون برنامه ودرواقع مافیایی مطابق خواست مافیایی زورمدارانه ی زمین وغصب آن سپرد.روشن است . شهرسازی بدون برنامه ی شهری برابربه این است که به دیوانگان موقع داده شود که راجع به برنامه وشیوه ی زند گی شهری وروستایی یک کشورتصمیم گیری نمایند.کارنامه ی بد فرجامی که دردوره ی حکومت فاسد ودرمانده ی کرزی درافغانستان دست بالاداشت ودارد.
بهرصورت،اگرکارکرد نادرست حکومت هایی پیشین وحکومت ناکاره ی کرزی راکه حمایت بیش ازاندازه ی کشورهای غربی راهم باخود داشت،درزمینه ی برنامه ی شهری وزیرپاکردن آن وتباه کاری درمحیط زیست به مقایسه بگیریم؛بدون شک،این پسینی دست همه ی نابکارانِ تاریخ را ازپشت بسته است.دررابطه به شهرسازی،تجربه نشان میدهد که درساخت شهرپرسمان های زیربطورجدی درنظرگرفته می شوند:نخست،کانالیزاسیون / سیستم بیرون کردن فاضل آب وپس افگنده هاومواد زباله ی تولید شونده ی روزانه درکلان وبزرگ شهرهاحتادرروستاها.دوم،درساخت شهرها،پارک ها،فضای سبز،جاهای تفریحی ،دامنه های سرسبزوزیبای کهسارهابرای گشت وگذارمردم درموسم بهار،تابستان وخزان.سوم،رسانش آب آشامیدنی.چهارم وازهمه مهمتر،شمارمردمی که باید دریک شهردرنظرگرفته شوند.درصورت توجه به عامل های نامبرده،می توان باورکرد که کشوری عمل کننده به آن ها می خواهد به سوی یک زند گی مدرنِ همراه با بهداشت وخوشبختی مادی ومعنوی مردم خود گام بردارد.جالب این است که افغان هازمانی که حکومت کنونی راباحکومت های قبلی شان مقایسه می نمایند درنهایت ناتوانی می خواهند که آن هارابرائت بدهند! واقعیت این است که وضع کنونی ادامه ونتیجه ی وضع قبلی می باشد.بطورنمونه،درزمینه ی کانالیزاسیون شهری،حکومت های قبلی چنان نالایق بودند که میکررویان ها رابه باورخود به کمک شوروی کانالیزه کردند وکانالیزه کاری هم این گونه بود که زباله های آن را بجای بیرون نمودن ازشهرازیک بخش آن به بخش دیگرآن واریزکردند.به سخن دیگر،بابرطرف نمودن یک دشواری به دشواری دیگری افزودند! مردم هم دیدند. وقتی که انبوه زباله های بخش پیشرفته ی شهربازباله های فروریخته دردریای کابل کنارهم شدند،ازپایتخت افغانستان شهری ساختند که بجای زیبایی وبوی خوش ازآن،فضای میکروبی وآزاردهنده ی به مشام می رسید.وضع آزاردهنده ی که اکنون بخاطرافزایش بی رویه ی شمارمردم بیشترازپیش وضع دوزخی ایجاد نموده است!
بهرصورت،اگرآن حکومت هادرزمینه ی کانالیزاسیون وزمینه های دیگری که به بیهود محیط زیست کمک می کرد؛ ناکام شدند،به اندازه ی حکومت کرزی نه ویران گری درمحیط زیست کردند ونه هم به این پیمانه کمک بیرونی بدست آورده بوند.نگاهی به عامل های مهم نامبرده درپرسمان شهرسازی که هم زند گی شهریی مدرن رارقم می زنند وهم توجه جدی به پرسمان زیست محیطی دارند؛روشن می سازد که حکومت های افغانستان،بویژه حکومت کرزی بطورقطعی درزمینه ناکام شده است.ناکامی مرگبارحکومت کرزی و ارگان های مربوطه ی آن رازمانی می توان بدرستی درک نمود که وضع زیست محیطی کابل باغوروریزبینی مورد بررسی قرارداده شود.دردوره ی11سال وچند ماه زمام داریی این حکومت درمانده وفاسد که درهرزمینه ی ازجمله محیط زیست، کمیسیونی دارد،دوکارشرم آورزیرصورت گرفت که بیشترازهمه محیط زیست رابه سوی نابودی راند:نخست،جنازه ی برنامه یاماسترپلان شهری برداشته شد.دوم،زمین های دولتی وشخصی که قراربود دربرنامه ریزی شهری بکارانداخته شوند،توسط زورمندان حکومتی غصب ودربازارسیاه به فروش رسانیده شد ند.به سخن دیگر،شهرسازی وبرنامه ریزیی شهری وتوزیع جای خانه برای نیازمندان بجای وزارت شهرسازی وشهرداری هابویژه شهرداریی کابل،بدست مافیای زمین افتاد.مافیای که هرروزه درزیرسایه ی حکومت به ریش آن می خندد وقیمت یک نمره زمین رهایشی رادرکوه پایه های کابل وکرانه های دوردست آن به بیشتراز60هزاردلارامریکایی بالابرده است!
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان گفت که وضع زیست محیطی همه ی کشور،بویژه کابل، روبه تباهی وفاجعه دارد ومنبعی هم وجود ندارد که به حکومت ومافیای زمینِ زیرفرمانش بگوید که کی هستید وکجامی روید وکی این حق رابه شما داده است که کشورومردم افغانستان راگرفتارمصیبتِ تلافی ناپذیرزیست محیطی نمایید؟ازدید برنامه ی شهری،کابل بخاطرکمبود آب وساحه ی کم، توان پذیرش بیشترازیک میلیون مردم رانداشت.درسال های90و91باگشت وگذاردرمرکزواطراف کابل، تخمین زدم که مردم باشنده ی کابل ازمرزپنج ونیم میلیون گذ شته است.ازجانب دیگر،مهاجرشده ها وبازگشت کننده ها ازدیارهجرت اغلب ترجیح داده اند ومیدهند که درکابل سرپناهی برای خود پیدانمایند.چون درایران،پاکستان ،آسیای مرکزی وجاهای دیگری کانالیزاسیون شهری رادیده اند وبه تقلید ازآنجاهامی خواهند که درخانه ی باساحه ی دونیم یا سه بسوه زمین، هم خانه،هم چاه آب وهم چاه بدرفت داشته باشند وکارهم درمینه کرده اند بی خبرازاینکه میان چاه آب وچاه فاضل آب شان چند مترفاصله ی بیش نیست وباازمیان رفتن مرزمیان هردوبزودی بکام مرگ فرومی روند.
افزون براین گونه نوخواهی بی زمینه،خریداری و وارد نمودن موترهایی زباله شده درامریکا وکانادا،توسط تباه کارانِ افغان وغیرافغان به قیمت هرموتر50دلار،ووارد کردن آن ها به کشورهایی ترکمنستان،امارات متحده وپاکستان وفروش آن پس ازترمیم کاری به قیمت6تا7هزاردلاربه افغان هایی که می خواهند وسیله ی شخصی داشته باشند،به تباهی زیست محیطی انجامیده است.برای تباه کاریی این گونه موترهادرکابل،بسنده می کند که درهنگام رانش آن هانگاه کنید که چقدردود وکاربن بیرون میدهند؟زمانیکه هردوعامل نامبرده راباناکارآمدیی شهرداری ها وبویژه شهرداریی کابل وازهمه مهمتر،ناکارآمدیی اداره ی محیط زیست حکومت کرزی افزون نمائیم،چیزی که بدست می آید تنهافاجعه می باشد نه غیرآن.فاجعه ی که ازکمیت وتلفات انسانی آن به گونه ی بیماری های تنفسی ،همه بیمارستان های کشور،بویژه کابل خوبترآگاهی دارند.ملل متحدهم که ازدورونزدیک شاهد خرابی بیش ازاندازه ی محطی زیست افغانستان می باشد درگزارش سالانه ی سال2011،خود،یاد آورشده بود که مردم کابل را اگرتروریسم نکشد،وضع ناسازگارمحیط زیست آن هارابه کشتن میدهد!
دراخیر،باتمرکزبه ناکارآمد یی نهادهای مانند:کمیسیون محیط زیست،شهرداری ها،بویژه شهرداریی کابل ووزارت شهرسازی درزمینه ی مانع شدن ازتباه کاری درمحیط زیست،نوشته به پایان برده می شود.همه ی افغان ها می دانندکه سالانه میلیون هادلارتوسط کمیسیون محیط زیست هزینه می شود ونتیجه ی آن هم معلوم نیست.بطورنمونه،نگاه کنید به درخت کاری درشهرها،بویژه کابل وکناره های آن! واقعیت این است که غیراز همان درخت های که سالهاپیش نشانده شده اند،درخت کاریی دیگری صورت نگرفته است.ازاین رو،این مسئولیت افغان هابویژه کابل نشینان است که ازرئیس ودست اندرکاران کمیسیون محیط زیست پرسان نمایند که بود جه تان ازسرجمع بودجه ی دولت ومنابع خارجی چندمیلیون دلاراست وچه کاری تاکنون کرده اید؟اگرکاری نشده است که واقعاًهم نشده است،نیازی به موجودیت چنان کمیسیونی درمیان نیست وباید ملغی اعلام کرده شود.امادرباره ی کارکرد وزارت شهرسازی وشهرداریی کابل،باید گفت که بدوموضوع توجه نمایند:نخست،چراشهرسازی وتوزیع زمین های رهایشی ازدست آن هابیرون وبدست مافیا افتاده است؟دوم،درحد توان خود هم که پاکسازیی شهروساحه ی میکروریان هامی باشد،انجام وظیفه نکرده اند!
همچنان،این پرسش متوجه وزیرشهرسازی می باشد که درکلان کردن بدون پلانِ شهرکابل ودیگرشهرهاکه همه به خرابی محیط زیست کمک نموده اند،مسئولیت بدوش کیست؟ وچرا پروژه های کابل- ده سبز،چمتله - قره باغ،شرق کابل،به سوی خاک جبار،چهارآسیاب به سوی لوگر،دارالامان- لوگر- دارالامان- دشت برچی،قرغه تاتپه های پغمان وپغمان- میدان شهر،هم سازگاری به برنامه ی شهری ندارند وهمچنان پول حاصل ازآن هابه جیب دولت واریزنمی شود؟درننگرهار، مدت هاست که شکایت مردم بخاطرغصب زمین های دولتی توسط زورمندان وگرفتن قمیت ازمتقاضیان بدون تحویل دهی زمین رهایشی به آن هابلندشده است وفریادرسی نیست که آوازآن هارا بشنود! دردیگرولایت هاهم، وضع به گونه ی ننگرهاراست.ازسوی دیگر،وزیرشهرسازی وشهرداری کابل ودیگرشهرسازی هامی دانند که ساختن این همه هتل ها،بلاک هاورستوران های چند منزله و بدون معیارمهند سی، آن هم درکشوری مانندافغانستان که دربخش زلزله خیزجهان قراردارد،هم به فاجعه ی زیست محیطی وهم به مصیبت انسانی می انجامد.اینکه چرامانع نمی شوند؟دومسئله درمیان است:اول،درفسادومعامله گری شریک می باشند.دوم،اگزشریک نیستند،به خود جرئت داده افشاگری نمایند.دراین صور،مردم هم باورمی کنند که درمیانِ بی وجدان هاهم باوجدان وجود دارد وهم چهره های اصلی پشت سرغارت وغصب زمین های دولتی وشخصی وشهرسازی های غیرپلانی برملاترمی شوند! ازهمه مهمتراین که،مسئولین شهرداری کابل به مردم بگویند که چراقیمت وفروش زمین هایی رهایشی دربازارسیاه تعیین می شود تا اداره ی شهر.دراقع،ناتوانی شهرداری ها، وزارت شهرسازی واداره ی محیط زیست، سبب شده است که مافیای زمین وباندهای تباه کارهمه چیزرابدست گرفته به جان ومال ومحیط زیست مردم فرمان برانند وفاجعه ی رادرکشور،بویژه کابل رقم بزنند که به هیچ صورت جبران پذیر نمی باشد.
پانویس:
1- هشت گناه بزرگ انسان متمدن، نویسنده:کنرادلورنتس،ترجه:ازدکترمحمودبهزاد دکترفرامرزبهزاد، چاپ اول1358
پیشگفتارمترجم....ص ص 155-158

Friday, 12 April 2013

نظامی هائی پاکستانی هنوزهم درفکرِاحیائی سلطه ی طالبان درافغانستان می باشند


ابراهیم ورسجی
23-1-1392
ازیک سال بدین سو،نظامی هائی پاکستانی این گونه نمایش می دادند که ازسیاست افغانی نادرست دیروزخود فاصله گرفته درجهت تامین صلح وثبات درافغانستان به گونه ی که تفاهمی میان حکومت کرزی وطالبان باید صورت بگیرد، می کوشند.دراین راستا،نویسنده بانوشتن چند ین مقاله وبازتاب آن هادرسایت هائی"اندیشه"و"خورشید"، بازیی دوگانه ی آن هارابرملانموده بود.طوری که درنوشته های پیشین بازتاب داده شده بود،دریک مورد،حتاپرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان گفته بود که دیگرخطرجدی ازطرف مرزشرقی، یعنی هند،متوجه پاکستان نیست ویگانه تهدیدی که باید درباره ی آن غورنمود، ازمرزهائی غربی، یعنی افغانستان درقالب پرخاشگریی وفعالیت هائی تروریستی ای طالبان برمی خیزد.ازپیش روشن بود که نظامی هایی پاکستانی ازچنان بازیی دوگانه ی دوهدف رادنبال می کردند:نخست،می خواستند ازفشارامریکا بردوش خود بکاهند.دوم،با نمایشِ کمک به گفتگوهائی صلح میان حکومت کابل وطالبان وقت کشی نموده موقع ندهند تاسال2014،یعنی زمان تخلیه ی افغانستان توسط نیروهائی نظامی کشورهائی غربی،امنیت وثبات دراین کشور تامین شود تاپس ازآن زمینه سازی برای ایجاد اداره ی مورد نظرخود درکابل چه درقالب طالبان وچه درقالب یک ائتلاف شکننده ازگروه های متعدد افغانی نموده بدین طریق تسلط ازدست رفته ی خود رادرنمایشی کمک به گفتگوهائی صلحِ میان افغانی تامین کرده بتوانند.
دراین جهت،نظامی هائی پاکستانی بالائی عامل هائی زیرسرمایه گذاری کردند:نخست،ناتوانی وحماقت های سیاسی کرزی ودارودسته ی بی عرضه وشکم پرستِ او.دوم،تناقض گوئی هایی غربی ها بویژه امریکا دررابطه به افغانستان وپاکستان وناتوانی آن هاوکرزی درجهت دولت سازی.سوم،حضورمزدوران طالبی وغیرطالبی اش درکنارکرزی.چهارم،تحریک پشتوزبان هائی متعصب وخالی ازدانش سیاسی- فرهنگی مبنی براین که درحکومت کابل کرزی هیچ کاره وغیرپشتون هاهمه کاره می باشند.پرسمانی که قانون اساسی تمرکزگراوغیردموکراتیک جاری وهمه کاره بودن کرزی، حتادست اندازیی اودرتقرریک کارمندان زیررتبه درسطح علاقداری هاوحضورپشتوزبان هائی متعهد به پاکستان دروزارت هایی کلیدیی افغانستان خلاف آن را می نمایاند.
همان گونه که نویسنده درنوشته های پیشین یاد آورشده بود وافغان هایی آگاه هم می دانند،نظامی هاوسیاست کاران پاکستانی در11سال گذشته درهیچ موردی دررابطه باسیاست افغانی خود راست نگفتند ودرمواردی هم که راست گفتند یا اعتراف به دغل کاریی خود نمودند،چنان دغل کاری وبازیی دوگانه ی آن ها برملاشده بود که نمی توانستند که ازپذیرش واقعیت چشم پوشی نمایند.دوگانه بازی کردن هائی مکرری که امریکاوانگلیس راهم به ستوه آورد وباعث شد که دهن به اعتراض بازنموده ودرمواردی سخن ازتهدید وقطع کمک هایی مالی- نظامی ای مورد نیازشدید اسلام آباد به میان بیاورند.دراین راستا،انتقاد هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی سابق امریکا ازهمتایی پاکستانی اش دراکتوبر2011،مبنی براین که"مارهارادرحیاط خلوت خانه ی خود نگهداری می کنید تاهمسایه هارانیش بزنند" ،بمبارد پوسته ی"سلاله"درمومند ایجنسی درنوامبر2011وکشتن 24 سربازپاکستانی و...حکایت ازلبریزشدن کاسه ی صبرامریکائی ها می کرد.ازهمه مهمتراین که،سخنان وموضع گیری هائی تندامریکا این گونه وانمود کرد که ازدوستی نمایشی ای پاکستان باکابل وواشنگتن ودرعین زمان تولید وصادرکردن تروریسم طالبی آن به افغانستان آگاهی کامل دارد ورفته رفته کاسه ی صبرش لبریزمی شود.لبریزشدنی که افشاگری هادرجهت آشکارنمودن دغل کاریی پاکستان درافغانستان وکاهش کمک هابه اسلام آباد،بخشی مهم آن می تواند باشد.
دراین زمینه،روزسه شنبه20حمل- 9آوریل،مصروف مطالعه ی گزارش هاورخ دادهایی مربوط به پاکستان درویب سایت"جنگ ودی نیوز"بودم که نظرم به عنوان خبریی زیر:"پرویزکیانی درسال2010،باساختن اردو / ارتش افغانستان توسط امریکا مخالفت کرده است،"خورد. بربنیاد گزارش نشرشده درسایت جنگ که ازافشاگریی نشریه ی معتبرامریکائی"امورخارجی"اقتباس شده وبه گونه ی که درعکس نیزآمده است،پرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان درزمان سفربه واشنگتن درماه اکتوبر2010، گفتگوئی بارابرت گِت سکرتر / وزیردفاع امریکا داشت.درجریانِ گفتگو،جانب امریکائی ازبرنامه ی خود مبنی برساختن ارتش افغانستان سخن به میان آورده است وپرویزکیانی به رابرت گِت گفته است که این کاررانکنید،زیراکه شکست می خورید و چنان ارتشی ناپخته یانیمه آموزش دیده ی پس ازبیرون رفتن امریکا ازافغانستان به دسته های ملیشگی تقسیم شده برای پاکستان مشکلات خلق می کند.امریکادرافغانستان نه برنده ی جنگ شد ونه ازطریق مذاکره به پایان دادن آن موفق گردید.اکنون که می خواهد افغانستان راترک نماید،به آرامی ترک نماید وبرای منطقه دشواری ایجاد نه کند.طوری که درگزارش نشریه ی امورخارجی آمده است،پریزکیانی گفته است که پس ازبیرون رفتن امریکا ازافغانستان،ممکن است که طالبان قدرت رابدست گیرند.دراین صورت،ارتش خام وچند دسته شده ی افغانستان به مشکل پاکستان می افزاید.(1) به سخن روشن تر،غیرپشتون های آن به مشکل پاکستان می افزایند.
افشا گریی نشریه ی معتبرامریکائی"امورخارجی"،درباره ی مخالفت پرویزکیانی، فرمانده ارتش پاکستان نسبت به برنامه ی ساختن ارتش افغانستان توسط امریکا،ازدو دید گاه برای نویسنده دارائی اهمیت می باشد:نخست،زمان افشاگری.دوم،علت مخالفت پرویزکیانی.برای همه ی کارشناسان روابط امریکاوپاکستان ودرگیریی منافع باداروغلام درافغانستان،روشن شده است که پاکستان به حیث یک نوکرسرکش ویاغی همه برنامه هاوسیاست گزاری هائی امریکارادرافغانستان مختل ساخته است.دراین زمینه،برخی کارشناسان به نظریه ی توطئه پناه برده ویرانگریی پاکستان درافغانستان ازطریق پناه دهی- پرورش وکمک رسانی به تروریستان طالبی افغانی- پاکستانی- عربی- القاعده ی را،بخشی ازسیاست بازی های امریکادرمنطقه درجهت پایگاه گیریی دائمی ارزیابی می کنند.ناتوانی ای این برداشت این است که بازی گریی پاکستان اززمان تجازشورویی پیشین تا اداره ی طالبان- کرزی راسرسری ارزیابی می کند.به خاطراینکه،پاکستان ازهمان آغازبحران افغانستان ازامریکا این توقع راداشت که منافع خود ساخته اش رادراین کشورازنظردورندارد.درواقع،براندازیی طالبان والقاعده وپیاده شدن ناتودرافغانستان خلاف آنچه بود که پاکستان انتظارش رامی کشید.زمانی که درشرایط پساطالبی،مخالفان افغانِ پاکستان درقدرت برکشیده شدند وکشورهند هم درکابل سروکله ی فربه ترنشان داد ومی دهد،شرایطی رابرای پاکستان رونماشد که نظامی هاوسیاست کارانش این گونه فکرنمایند که امریکا منافع آن هارادرافغانستان، قربانی منافع خود وهند، نموده است.
ازاین رو،نظامی هایی پاکستانی که درآن کشور سخن نخست رامی زنند،با بازسازیی طالبان افغانی وایجاد طالبان پاکستانی دربخش قبیله نشین کشورخود،بازیی رادرافغانستان آغازنمودند که درظاهرهمراهی باامریکاواداره ی دست نشانده ی آن درکابل ودرعمل کمک به تروریسم وتندرویی طالبی- القاعده ی دردوطرف مرزهای بی ثبات افغانستان- پاکستان می باشد.طرفه این که، از2004که پاکستان بازسازیی طالبان افغانی راروی دست گرفت ودرسال2006باایجاد طالبان پاکستانی ویرانگری درافغانستان رابه اوج رسانید،امریکاهم براین بازیی شیطانی ای پاکستان چشم بست وهم کمک هایی مالی ونظامی بی شماری دراختیارآن گذاشت.کمک هایی که راه اندازیی طالبان دردوسویی مرزدیورند،بدون آن هامیسرنمی شد.دراین زمینه، نویسنده درآوریل2011،مقاله ی زیرعنوان"امریکا،پاکستان،بازسازیی طالبان افغانی وایجاد طالبان پاکستانی"نوشته ودرآن ونوشته هایی پسین که دروبلاک"اندیشه"پخش شده اند، این مطلب رابارهاتکرارنموده بود که دردوره ی حکومت پرویزمشرف،بود جه ی وزارت معارفِ ولایت بلوچستانِ پاکستان 200میلیون روپیه وبودجه ی وزارت امورمذهبی آن 12صد میلیون روپیه بود ودرولایت سرحدِ آن روزوخیبرپشتونخواه کنونی هم همان وضعیت درپرسمان بودجه ی هردووزارت نامبرده برقراربود.درواقع،یک میلیاردروپیه ی بود جه ولایت بلوچستان هزینه ی برنامه های تروریستی درافغانستان می شد..درولایت سرحدهم ،چنان بودجه ی ازکانال وزارت امورمذهبی ومجراهایی دیگری درجهت کمک به طالبان افغان،بویژه شاخه ی حقانی وطالبان پاکستانی درایجنسی هاهزینه می شد.
زمانی که دردوسال پسینِ دوره ی زمام داریی جورج بوش،یعنی 2007و2008،هم به کمیتِ تروریسم طالبی درافغانستان توسط پاکستان افزوده شد، وهم نارضایتی امریکا ازاسلام آباد بالاگرفت.درواقع، تنش هائی پشت صحنه به اعتراض هاوانتقادهائی تند کشیده شد.اعتراض هایی که باعث شد نظامی هاواطلاعاتی هائی پاکستانی زیرفرماندهی مشرف وپرویزکیانی، فرمانده کنونی ارتش،بدوکارزیردست بزنند:نخست،به عملیات دروغین علیه طالبانِ دست ساخت خود دربخشی قبایلی دست زدند.دوم،به گونه ی دروغین طرفداری ازتامین مناسبات دوستانه باکابل نمودند.درحقیقت،هردواقدام نمایشی تلف نمودن وقت وزمینه سازی برای ادامه ی اخذکمک هاازامریکابه نام عضویت درائتلافِ علیه هراس افگنی بود.تجربه نشان داد که چنان کارهائی نمایشی ای موفق به ادامه ی کمک هائی امریکابه پاکستان به بهانه ی ایستادنِ دروغین این کشوردرسنگرمبارزه باتروریسم شد.اما، زمانی که درماه ژوئیه2009،بارک اوباماوارد کاخ سفید شد،دوپرسمان ازهمه برجسته ترشدند:نخست،ناسازگاریی سیاست اوباما با بازیی دوگانه ی پاکستان درافغانستان که ازدوعامل زیرمایه می گرفت:نخست،صادرات کالائی تروریستی پاکستان به افغانستان.دوم،نگاه نرم ومهربانانه ی حکومت اوبامابه سوئی دهلی.ازنظرپاکستانی ها،حتادردوره ی جنگ سردهم دموکرات هایی مقیم درکاخ سفید،نگاهی مهربانانه ی نسبت به هند داشتند.زمانی که شوروی فروپاشید وپاکستان درسنگرصادرنمودن تروریسم به افغانستان وهند قرار گرفت که تاکنون ادامه دارد،بیشترازهرزمانی، پاکستان زیرفشارکاخ سفید وهند واقع شد. دوم،تخلیه ی عراق وافزایش توجه ونیروبه افغانستان واداره سازی دراین کشوردرسطحی که بتواند امورخود راپس ازبیرون رفتن ناتوسروسامان داده بتواند.پرسمانی که ازهرنگاه برای پاکستان عصبانیت آفرین بود ومی باشد.
با آغازدوره ی ریاست جمهوریی بارک اوباما، درماه ژوئیه ی سال2009-دلوسال1387خورشیدی،امید واریی درافغان ها این بود که او باشعار"تغییرش"که درسطح جهان وکشورما مورد پذیرائی گرم واقع شده بود،بدوره ی حکومت لاش خورانی که جورج بوش به این کشوربارنموده بود وناکارگی ، درماند گی وغارتگریی آن هانقطه ی امیدی برای پاکستان درجهت بازگردانی طالبان شده بود ومی شود،پایان بدهد.بدبختانه، چنان نشد ولاشخورهادرافغانستان به لاشخوری ادامه وبخاطرناتوانی ،فساد پیشگی وغارتگری، هم کمک هائی مالی وجانی غربی ها به کشورمارابه هدردادند وهم باسیاه کاریی ضدافغانی خود کمرتروریسم پاکستانی- طالبی- القاعده ی دوباره بستند.دستاوردی غمباری که باعث شده که نظامی هایی پاکستان نسبت به بازگردانی سلطه ی پس مانده وزمین سوخته ای طالبان پس از2014درافغانستان، امیدوارشوند!
جالب این است که،پاکستانی ها ازدوره ی دوم ریاست جمهوریی جورج بوش تاکنون،هم به تقویت تروریسم درافغانستان درجهت برهم زدن سیاست افغانی امریکا پرداختند وهم گه گاهی درقلمروپاکستان هم به تروریسم دست زدند تاتروریستان رانیرومند جلوه داده دوکارزیررابدرستی به پیش ببرند:نخست،تروریسم درونی ای دست ساخته خود رابهانه ی سرپوش گذاشتن برمداخله وصادرنمودن تروریسم طالبی به افغانستان نمایند.دوم،کمک هایی امریکا وانگلیس ودیگرکشورهایی غربی رابخاطرمبارزه باتروریسم ومهارطالبان خودی وناخودی کمایی کنند. ازدید گاه پاکستان،طالبان خودی آن هایی می باشند که علیه افغانستان،امریکا وهند ویرانگری می کنند،وطالبان ناخودی آن هایی می باشند که علیه پاکستان دست به تروروتباه کاری می زنند.خوشبختانه،دردوره ی اوباما، توجه به بازیی دوگانه ی پاکستان سبب شد کمک هایی آن چنانی کاهش یابند.درحقیقت،سیاست دوگانه ی کمک گیریی ازامریکا و کمک رسانی به تروریسم طالبی، شرایطی را ایجاد نمود که دیگرامریکاومتحدان غربی اش بویژه انگلیستان به هیچ سخن وبهانه ی پاکستانی هاباورنه نمایند.ازسوی دیگر،کاهش کمک هایی امریکاوکشورهای غربی وبالارفتن سطح بحران اقتصادی وانرژی درپاکستان وهمچنان ازنظم بیرون شدن بیشترین شمارطالبان خودی، شرایطی رادرپاکستان بوجود آورد که نظامی هایی این کشوردوکارزیررا انجام بدهند:نخست،برای رفع بحران انرژی به ساخت خط لوله ی گازازایران تن بدهند.دوم،برای کسب کمک های بدیلی امریکا، به سوی چین مراجعه نمایند.
ازپیش روشن بود که امریکا راه اندازیی خط نفتی میان ایران وپاکستان رابرنمی تابد،ازسوی دیگر،پاکستان هم ازنظراقتصادی توان پرداخت چنان هزینه ی راندارد.ازاین رو،به چین مراجعه نمود؛واین کشورهم طوری که رسانه گزارش دادند،500میلیون دلاربخاطرراه اندازیی پروژه ی گازوعده داده است.برای امریکا،چنان بازیی با ایران وچین توسط پاکستان پذیرفتنی نمی باشد.بدودلیل:نخست این که،پاکستان می تواند مسیرزمینی تماس میان چین ،ایران وخلیج فارس شود.دوم این که،این گونه بازیی رفته رفته ازجنبه ی اقتصادی بیرون وبعد استراتژیک- امنیتی پیدا می کند.پرسمانی که مخل برنامه ی شاهراه ابریشمی مورد نظر امریکا میان آسیای مرکزی،جنوبی وخاورمیانه شده همچنان می تواند باکمک چین وروسیه وایران اوضاع افغانستان را ازمهاربیرون نماید.دراین راستا،رسانه هادرهفته ی گذشته گزارش داده بودند که زیرچتربلاک "شانکهای"گفتگوهایی میان پاکستان،چین وروسیه درپکن صورت گرفته است که حکایت ازتقویت موضع پاکستان درجهت برهم زدن سیاست افغانی امریکاپس از2014درافغانستان دارد.ازاین سبب،افشاگریی نشریه ی"امورخارجی"دررابطه به مخالفت پرویزکیانی به ساختن ارتش افغانستان درماه اکتوبر2010،توجیه پیدامی نماید.پرسمانی که می تواند حساسیت افغان ها راعلیه پاکستان برانگیزد.ازجانب دیگر،جان کیری وزیرخارجه ی امریکا،درنخستین سفرخود بتاریخ5حمل- 25مارس به کابل ،ازیک مرکزکارآفرینی وفنی برای زنان افغانستان درکابل دیدن کرد وبدین طریق به پاکستان وطالبان نشان داد که دررابطه به تحولات افغانستان پس از2014بسیارخوشحال نباشند!به سخن دیگر،مادرافغانستان پس از2014،می مانیم ووضع به گونه ی مورد نظرشمادیگرگون نخواهد شد! دراین راستا، سه هفته پس ازسفرجان کیری به کابل وسه روزپس ازافشاگریی نشریه ی امورخارجی دررابطه به مخالفت پرویزکیانی بابرنامه ی ساختن ارتش افغانستان توسط امریکا،برپایه ی گزارشی نشرشده :درنشریه ی"پیانیر / رضاکار"،روزپنجشنبه11آوریل- 22حمل،روزنامه های جنگ ودی نویز،نوشتند که امریکادربودجه ی سال2014خود که ازماه اکتوبرسال جاری آغازمی شود،مبلغ800میلیون و5لک دلاررا که سالانه بخاطربالابردن توان نهادهای امنیتی پاکستان در مبارزه علیه باغی هاوخیزشگران ازطریق وزارت خارجه ی خود پرداخت می کرد، قطع می کند.(2)
اکنون که ازعلت هاوشرایطی که باعث افشا گریی نشریه ی امورخارجی دررابطه به مخالفت پرویزکیانی با ساختن ارتش افغانستان توسط امریکا شده بود،وقطع کمک امریکاعلیه آشوگری به پاکستان سخن گفته شد،به انگیزه ونیت پرویزکیانی ازچنان مخالفتی افغان ستیزانه ی پرداخته می شود.برای همه ی افغان ها،بویژه آگاهانِ آن هاروشن شده است که پاکستان به هیچ صورت نمی خواهد که افغانستان سرپای خود ایستاد شود،ودراین راستا،بیشترازهمه، به شکل نگرفتن اردو / ارتش درافغانستان تلاش می ورزد.همچنان،افغان ها آگاه هستند که پس ازفروپاشی حکومت متکی به مسکودرافغانستان درماه ثور1371-آوریل1992،سیاست کاران پاکستانی ازجمله شریف نوازوبی نظیرخانم،هردوبه نوبه ی خود گفته بودند که:"ارتش افغانستان رانابود کردند".وسال هابعدازآن فروپاشی،بی نظیرباتحمیل اداره ی طالبان به کابل، گفت که"یک حکومت دشمن پاکستان،یعنی دولت مجاهدین رانابود وحکومت دوست پاکستان،یعنی اداره ی طالبان راروی کارآورد." سیاست کارانیکه باوجود خوش رقصی به خود سریی نظامی هایی کشورشان،دوبارتوسط آن هابه گونه ی مسخره ی ازمسند نخست وزیری بزیرکشیده شدند.ویکی ازآن ها،یعنی بی نظیرخانم توسط همان طالبان یاسرپرست آن ها / آی اِس آی در27دیسامبر2007کشته شد.به سخن دیگر،نتیجه ی سیاست طالب بازی خود را به آغوش گرفت.
درواقع،فرمانده همان نظامی هایی که هم سیاست کاران وهم همه چیزپاکستان رابه بازی گرفته اند،به مخالفت به ساختن ارتش افغانستان توسط امریکابرخاسته است ودلیل مخالفتش هم این است که چنان ارتشی خام وناپخته ی پس ازعقب نشینی ناتوازافغانستان به دسته هایی ملیشگی تقسیم شده برای پاکستان درد سرآفرینی می کنند ودردسرآفرینی هم این است که مانع بازگردانی طالبان درجهت تحقق منافع ناپاک پاکستان درافغانستان می شوند.دررابطه به ناپختگی وآموزش نیمه تمام ارتش افغانستان توسط امریکا که سبب نگرانی پرویزکیانی شده است، باید گفت که ارتش افغانستان هرچند ناپخته ونیمه آموزش دیده هم بماند،کارهایی جنایت کارانه ی ارتش پاکستان درپاکستان شرقی ازماه مارس تاماه دیسامبر1971راکه به تجزیه ی آن کشورانجامید، نخواهد کرد.درفاجعه ی بنگله، دیش دیده شد که ارتش پخته وآموزش دیده ی پاکستان به گفته ی شیخ مجیب الرحمن،رهبرجنبش آزادی خواهی مردم پاکستان شرقی،سه میلیون مسلمان بنگالی راکشت.شماری که سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، نه سه میلیون،بلکه یک میلیون آن را تایید نمود، وپاکستان بدون این که رقم خود رابگوید به رد آن پرداخت!(3) واقعیت تلخ این است که ارتش پخته ی پاکستان که فرمانده آن ازخطرارتش ناپخته ی افغانستان سخن می گوید،اززمان برآمدن این کشورپوشالی به کمک انگلیس هادرسال1947،همواره هند رادشمن پاکستان تبلیغ نموده است تابه عمرسیاه فرمان روائی جنایت کارانه ی خود براین کشوربدبخت ،فاسد ودرمانده که اکنون به گفته همه سازمان هایی جهانی ازجمله: شفافیت بین المللی،دید بان حقوق بشر،گروه بین المللی بحران و...درجه اول کشورناکام درجهان حتا ناکام ترازافغانستان وصومالی برآورد شده است،ادامه بدهد.ونتیجه ی ادامه ی حکومت مستقیم وغیرمستقیم نظامی هاهم درپاکستان این است که فقر،تروریسم،تفاوت فاحش طبقاتی،فحشا،بی بندوباری،نابرد باری،قانون گریزی وده ها عامل بدبختی آفرینی دیگردامن گیرآن شده ونظامی های جنایت کاروتروریست پرورش هم درتامین امنیت مردم آن به گونه ی مرگباری ناکان ودرمانده شده اند.
ازهمه خنده آورتراین که،همان ارتشی که توان تامین امنیت درپاکستان راندارد وطالبان خوبش،یعنی طالبانی که علیه افغانستان ونیروهای غربی کمک به امنیت آن / آیساف وهند دست به تروریسم بزنند،همه روزه به جان ومال مردم پاکستان دست اندازی می کنند،ونابرد باری علیه شیعه هاومسیحی هابه مسلمان های مخالف نظامی گری وتروریسم مذهبی زیرسرپرستی ارتش راهم گسترانده شده است،به فکربازگردانی سلطه ی طالبان به افغانستان پس از2014افتاده است!درزمینه،نویسنده هم برای فرماندهی ارتش پاکستان وهم برای طالبان افغان- پاکستانی زیرفرمان آن می خواهد بگوید که آب به آون می کوبند.بدودلیل:نخست این که ارتش پاکستان چنان دربحران امنیتی- درونی این کشورگیرافتاده است که هرگونه وقت گذرانی درپرسمان هایی بیرونی، بجای فایده، به تباهی پاکستان می انجامد.دوم اینکه،هم نظامی هایی پاکستانی هم طالبان افغان- پاکستانی دست پرورده اش باید بدانند که روند زمان وجامعه درافغانستان،منطقه وجهان به سود شان نیست. اگرباشد، بسیارکم دوام ومسخره آفرین خواهد بود.
بطورنمونه،اگربتاریخ آغازدهه ی1990-1370خورشیدی نگاه کنند وآن رابه شرایط کنونی مقایسه نمایند،روشن می شود که درآن وقت همه پیشروی هاشان درافغانستان بدوعامل زیروابسته بود:نخست،جنگ هایی درونی جهادی هابه تحریک همین نظامی هایی پاکستانی.دوم،تشویق هاوکمک هایی امریکا،انگلیس وعرب های پول دار.درواقع، درزیرسایه ی چنان کمک های،سیاست سلطه یابی پاکستان برافغانستان وآسیای مرکزی دنبال می شد.اکنون،اگرکمی خرد ورزی بکارانداخته شود،روشن می شود که افغانستان مانند آن دوره منزوی نیست وهمه ی جهان توجه خود رابه آن متمرکزنموده است.ازهمه مهمتراین که،دردرون جامعه ی افغانستان، طالبان وپاکستان حامی شان باندازه ی منفورمی باشند که جز تروروتوحش وسیله ی دیگری برایشان باقی نمانده است.تروریسمی که خود بهانه ی کمک های جهانی علیه آن هاوسرانجام نابودی شان خواهد شد.ازسوی دیر،پرویزکیانی وزیردستانس بدانند که دردوره ی اداره ی خود زیرنام طالبان درکابل هم نتوانستند که نیروهایی نظامی جمعیت اسلامی زیرفرماندهی احمد شاه مسعود راحتا باکمک وتشویق غرب وعرب هاوسربازان مزدوروارزان قیمت طالبان والقاعده ازدوطرف کوه پایه هایی هندوکش بیرون نمایند! آن وقت که حمایت هایی امریکاوعرب های پول دارراباخود داشتید نتوانستید بخواست خود برسید،اکنون که هم ذهنیت افغان هاعلیه تان شده وهم امریکاوجهان درافغانستان حضوردارند ومی گویند که پس از2014هم نمی گذارند که این کشورمانند گذشته بدست لاشخورهابیفتد ولاشخورهم شماهستید.درچنین شرایطی،چگونه خواب موفقیت می بینید؟باواقع نگری باید بدانید که افغانستان ازبرهه ی درد ناک کنونی که درآفرینش آن شمانقش شیررادارید؛می گذرد،اماپاکستان وارد برهه ی بحرانی تری می شود که بیرون شدن ازآن قابل پیش بینی نمی باشد!
بهرصورت،درپسین بخش نوشته،می خواهم به اسلام خواهی نظامی هایی پاکستانی وطالبان تروریستِ زیرفرمانشان تماس بگیرم.ماوشماهمه می دانیم که پاکستان به نام اسلام ازهند جداساخته شد ونام خود راسرزمین پاکان نام نهاد.من به صراحت گفته می توانم که کارکردشماخلاف نمایش مصداقی می باشد که پایه گذاران پاکستان مدعی آن بودند ودرنبود مصداق، هم آن هاوهم شمابرابرباهم کوتاهی دارید.بطورنمونه،آنها خود راپاک وهندوهاراناپاک گفته ازآن هاجداشدند.اکنون داوری راجهان بکند که کدام یک پاکتر هستید،شمایاهندوها.همین که شما درسال1971،سه میلیون مسلمان بنگالی راکشتید وهندوها به حمایت آن ها آمدند ومورد پذیرائی گرم شان قرارگرفتند، نشان میدهد که شما واقعاًناپاک هستید! ونقطه ی برجسته ی ناپاکی تان هم این است که درپاکستان بطورعام ودرمناطق قبیلگی جنوب غرب که اکنون پایگاه تروریسم وشریعت مداریی قبیلگی طالبان افغانی- پاکستانی شده است؛ بطورخاص، درچه موردی شریعت اسلامی بکارگرفته شد. درقانون اساسی جمهوری اسلامی پاکستان،تنها گفته شده است حاکمیت ازآن خدا است، واین کشورامانت خدا است، نه چیزی دیگری. درواقع، اسلام باید وسیله ی دردست سیاست کاران ونظامی ها برای منافقت وریاکاری ،خیانت به مسلمان ها وانسانیت باشد که هست وتاکنون درعمل نشان هم داده شده است!
باتوجه به آنچه گفته شد،پرسش بنیادی این است راه بیرون رفت ازبحران ها این است که نظامی های پاکستانی باردیگرافغانستان رایران کنند وطالبانِ ترویستِ زیرفرمان شان درویرانه هایی آن دوباره شریعت مداری نمایند!! نه خیر! این نه راه حل بحران ودشواری ها،بلکه راه وشیوه ی افزایش دشواری هاومصیبت هادرپاکستان وافغانستان می باشد.با این که نویسنده درموقعیتی نیست که راه حل نشان بدهد،اما این قدربخود حق میدهد بگوید که طالبان افغانی- پاکستانی باید بدانند که ریشه تمام دشواری هاودین ستیزی هانه درافغانستان ،بلکه درخود پاکستان، بویژه درپایگاه فرماندهی ای نظامی آن درشهرراولپندی می باشد.طالبانِ شریعت مدارِخودی وناخودی باید بدانند که،همین فرماندهی نظامی بود که درسال1954،مولانامودودی راکه حکومت اسلامی می خواست به چوبه ی داربالاکرد وزیرفشارذهنیت عامه ومحافل مذهبی ای بیرونی عقب نشینی وبزندانی نمودن نامبرده بسنده نمود.ازاین رو،دررابطه به منافقت واسلام شعاریی نظامی های پاکستانی،توجه ملاها-طالبان افغانی- پاکستانی رابدوپرسمان زیرجلب می نمایم:نخست،همین نظامی هاوسیاست کاران همرازشان بودند ومی باشند که از1947، تاکنون، اِف سی آر / مقررات جنائی مرزیی دست ساخت هند بریتانیا درمناطق قبیلگی را نگهداشته اند.مقرراتی که جزبربریت، چیزی دیگری درآستین ندارند.بطورنمونه،یک ماده ی آن این است که"اگریک فرد قبیلگی دست به جرم زده وفرارمی کند،باید خانه ودارائی پدری اش همه به آتش کشیده شوند."دراین صورت،زیان گناه یک نفرررادیگراعضای خانواده متقبل می شوند.مسئله ی که صد درصد درتضاد با آیه ی قران"هیچ کس مسئول کاردیگری نیست"می باشد.ازاین رو،ازطالبان افغانی- پاکستانی می خواهم که دست بدوکارزیربزنند:نخست،علیه اِف.سی. آر،به مبارزه برخیزند وشریعت اسلامی ای خود ساخته شان را جایگزین آن درمناطق قبیله نشین نمایند.زمانی شریعتِ اسلامی درمناطق قبیلگی جایگزین اِف.سی.آر،وجاری شد،به صادرنمودن آن به اسلام آباد بپردازند.دراین صورت،پاکستان یامسجد ضرارآغازدوره ی هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم به"مدینه"،ویران وجای آن رامسجد نبی می گیرد.پس ازآن،طالبان ودیگرمولوی های پاکستانی و شاگردان افغان شان به صادرنمودن آن به افغانستان وجاهائی دیگری البته نه به گونه ی عملیات خود کشی وتروریستی بپردازند.دوم،شاید طالبان ودیگرملاها،روزپنجشنبه11آوریل-22حمل دیده وشنیده باشند که یک شبکه ی تلویزیونی درکراچی این خبررا به نقل ازسی اِن اِن / شبکه ی تلویزیونی- خبریی امریکا پخش کرد که ژنرال پرویزمشرف اعتراف نموده است که:به امریکا اجازه داده شده بود که با درونز / هواپیمای بی سرنشین،هدف های رادرپاکستان مورد حمله قراربدهد.البته،هدف های غیرملکی،یعنی طالبان والقاعده ی ناخودی را.(4) اینجاست که یک واقعیت تلخ رونمامی شود وآن این که،نظامی های پاکستانی درحالی که خودشان به اسلام باورندارند،دین مداری کرده احمقانِ ساده دل ودرمانده ی افغان- پاکستانی رازیرپوشش دین داری به کشتن وتروربه افغانستان اعزام می نمایند ودرزمان مناسب اعتراف نموده گناهان خود را به آن ها بارمی کنند.برای بی دینی نظامی های رده ی بالای ارتش پاکستان همین بس است که درماه جولای2007،درمسجد سرخ دراسلام آباد،آن قدرقرآن وکتاب هایی حدیث وفقه سوختانیدند که هلاکوهم در1258،پس ازتسخیربغداد،نسوختانیده بود! بنابراین، شریعت مداران طالبی- افغانی- پاکستانی وملاهایی همرازشان درپاکستان باید بدانند که ریشه ی همه ی دشواری هادرپاکستان وسیاست های زیرنظرنظامی هامی باشد.نظامی هایی که درنهایت ناجوانمردی وجنایت کاری به گسترش تروریسم زیرنام دین دست زده هم پاکستان وهم افغانستان رادچاربحران نموده و اسلام رایک دین خشونت زا،سنگ دل ومدافع تروریسم طالبانی معرفی نموده اند ومی نمایند.
پانویس ها:
1- جنرل کیانی نِ افغان فوج بنانِ کی مخالفت کی تهی،امریکاجریده
www.jang.com.pk/jang/apr2013/09-04-2013/ul42557.htm
2-www.the news.com.pk/article-96442-us-decides-to-end-pak-counter insurgency-capability-fund.
3-The Duel
Pakistan on the flight path of American power
Tariq Ali,scribner,newyork,london,Toranto,sydney,scribner,adivision of simon&schuster,inc.1230Avenue of the Americas,newyork,ny10020.copyright©2008by Tariq Ali,pp.90-91
4-پرویزمشرف کاامریکاکیساته درونزحملوکی معاهده کااعتراف
www.jang.com.pk/jang/apr2-13-daily/12-04-2013/ul42821.htm

Sunday, 7 April 2013

کرزی تاریخ دان هم شده است


تاریخ نسبت به مسئولیت انسان هایی که قدرت رابد ست می گیرند وسکان زمام داری به آن هاعرضه می شود، بسیارسخت گیراست وشیوه ی رهبریی آن ها را زیرذره بین تحقیق وانتقاد قرارمیدهد.تاریخ رانمی توان به مجموعه ی تعمیمی مجرد رهبران درعرصه هایی مختلف سیاسی،اجتماعی،فرهنگی واخلاقی مبدل کرد.
احسان طبری
ابراهیم ورسجی
18-1-1392
افغان ها آگاه هستند که رئیس جمهورکرزی درروزهایی شنبه ویکشنه10و11حمل، برابربا30و31مارس،برای شتاب بخشیدن به روند گفتگوهای صلح باطالبان،سفری ازپیش اعلام شده ی به"دوحه"پایتخت امارت قطرداشت.طوری که رسانه هاگزارش دادند،کرزی باحمد آل ثانی امیرقطردردوحه گفتگوئی مفصلی داشته است که درباره ی کشودن دفترتماس باطالبان وچگونگی گفتگوبا آن ها دورمی زد.درزمینه،پرسمان جالب این است که کرزی پیشترازبازشدن دفترتماس باطالبان در"دوحه" / مرکزقطرابرازنارضایتی کرده و کوشیده بود که چنان دفتری در"ریاض" یا"انقره "کشوده شود.موضوعی که مورد تایید پاکستان هم بود.به این خاطرکه قطرمناسباتی نزدیک مانند ترکیه وعربستان باپاکستان ندارد وازهمه بازرتراین که زدوبند های نزد یکی با امریکادارد که شبهه ی بیرون کردن فرایند گفت گوهاباطالبان ازچنگال اسلام آباد وکابل رافربه ترمی کرد ومی کند.زمانی که ترکیه وعربستان باکشودن چنان دفتری مخالفت کردند،کرزی باد ل نخواسته به بازشدن دفترتماس در"دوحه" تن داد.ازاین که،نویسنده پیشتر درباره ی سفرکرزی به دوحه،مقاله ی زیرعنوانِ"باسفربیهوده به قطر،کرزی افغانستان راتوهین کرد"نوشته ودروبلاک"اندیشه"به نشرسپرده است،ازبحث درباره ی آن خود داری وبه اصل موضوع پرداخته می شود.
دراین زمینه،هنگامی که روزچهارشنبه14حمل-3آوریل، گزارش هائی سایت"الجزیره"رامطالعه می کردم،ناگهان نظرم به گفتگوئی کرزی باروزنامه نگار سایت نامبرده خورد ودرگفتگو،این بارکرزی یک گام ازسیاست کاری به پیش برداشته ژست تاریخ دانی وپیش داوریی تاریخ درباره ی نقش وکارکرد خود برداشته بود که ازهرنگاه برایم جالب بود.جالب ازاین نگاه که یک سیاست کارکم دانش درقلمروسیاست وشکست خورده که من لازم نمی دانم واژه ی سیاست مداررابرایش بکارببرم،درنهایت پُرروئی،می کوشد ازپذیرش مسئولیت فاجعه ی جانکاهی که زیرسرپرستی ای جورج بوش ،آن تروریست وجنایت کاربزرگ برکشورافغانستان بارنموده است فراروخد مت های نا انجام داده ی خود را برخ مردم بکشد!
دراین راستا، خبرنگارالجزیره بدون این که درکناربازتاب متن گفتگوباکرزی نام خود رابرملانماید،ازاو پرسیده است که وضعیت جاریی افغانستان وآینده ی خود راچگونه ارزیابی می نماید؟ درپاسخ به پرسش نامبرده،کرزی می گوید:تاریخ درباره ی دستاورد هائی حکومت من پس از2014-1393خورشیدی که دیگردرقدرت نخواهم بود بهترداوری خواهد کرد.اودرعین خوش بینی درباره ی داوریی تاریخ درباره ی کارکرد ش،ازدستاوردهایش این گونه یادآوری می کند:افغانستان راخانه ی همه افغان هاساخته است.افغان هائی علیه هم می جنگید ند وازیک دیگرفرارمی کردند درکنارهم ایستاده اند.حکومت دموکراتیک مستقرشد! آزادی مطبوعات وآزادی بیان تامین شد ومعارف هم راه اندازی شد.این هاسخنان کرزی بود که توسط الجزیره بازتاب داده شد.اما،گفتگوکننده ی سایت الجزیره هم درجریان سخنان کرزی،دید گاه وداوریی خود رابدون انتظارکشیدن به داوریی تاریخ درباره ی حکومت کرزی این گونه ابرازنمود:افغانستان درفساد فرورفته است! "مردم زیان های فراوان ازحمله ی طالبان می بیند"! باوجود نابسامانی هائی فراوان جاری درافغانستان،کرزی انکارنمود که درمهارطالبان وحکومت کردن وتامین امنیت درسراسرکشورناکام شده است.دررابطه به طالبان،کرزی گفت که ماهرگزقصد نابود کردن طالبان رانداشتیم ، نه حکومت من،نه ناتو ونه مردم افغانستان! درجریان مصاحبه که دردوحه / مرکزقطرصورت گرفته بود،جائی که دفتری برای گفتگوباطالبان بازشده است،کرزی گفت که: روزی که من در"بن" رئیس برگزیده شدم درقندهاربودم(این خلاف واقعیت است. اوآن زمان درشهرکویته درمنزل خود زند گی می کرد وپس ازفرارطالبان ازقندهاردرجریان این غوغای دروغین که اودرارزگان علیه طالبان می جنگید ازقندهاریا ارزگان توسط یک هواپیمای امریکائی به کابل آورده شد)عفوعمومی برای طالبان اعلام کردم ! ازسطح رهبری تاافرادعادی آن هاوبرنامه ی من ادغام طالبان درجامعه مانند دیگرافغان هابود.اکنون هم آن هارابرادرمی خوانم ومی خواهم که بخشی ازجامعه شوند ودرجامعه سهم بگیرند.دشواری های امنیتی ازجنگ علیه تروریسم برخاسته است.اشاره به عملیات جنگی زیررهبریی امریکاکه درهفته های پس ازرخ داد11سیپتامبر2001آغازشده بود.(1)
با ابرازاین سخن که دشواری های امنیتی افغانستان ازجنگ علیه تروریسم برخاسته است نه حملات تروریستی طالبان زیراشراف سازمان امنیت پاکستان / آی اِس آی،کرزی هوشیارانه یا نا آگاهانه به نفع پاکستان وطالبان سخن می گوید واین موضع آن ها را تایید می کند که ریشه مشکلات درحضورنظامی ای غربی ها بویژه امریکائی هادرافغانستان می باشد تاتروریسم وتباه کاریی آن ها.طرفه این که،درهمان روزچهارشنبه / روزبازتاب گفتگوئی کرزی درالجزیره که برادرخوانده شدن طالبان توسط کرزی بخشی ازآن بود،طالبان باحمله ی تروریستی درداد گاه، درمرکزولایت فراه وکشتن53 وزخمی کردن 100شهروند افغانستان،نشان دادند که بی امنیتی ای جاری درکشورما ازکجاسرچشمه می گیرد؟! ازپاکستان وطالبان یا ازجنگ هائی برخاسته ازرخ داد یازدهم سیپتامبر2001-سنبله1380خورشیدی که نه تنها بحران های پسین،بلکه خود کرزی وحکومت فاسد ودرمانده اش هم زاده ی آن می باشد.نویسنده به این باوراست که نظامی های پاکستانی- طالبان والقاعده عامل پیاده شدن ناتووروی کارآمدن حکومت کرزی وادامه ی آن می باشند،وتروریسم طالبان زیراشراف پاکستان تنهادستاوردی که دارد این است که هم به عمرحکومت نابکارکرزی می افزاید وهم سبب ماندن نظامی هائی غربی درافغانستان وهمچنان باعث تجارت پردرآمدی نظامی هائی پاکستانی به بهانه ی شمولیت درائتلاف علیه تروریسم می باشد.به بیان دیگر،اداره ی کرزی،تروریسم پاکستانی- طالبانی وحضورنظامی غرب درافغانستان کمک کاریک دیگرمی باشند.
ازهمه مسخره تراین که، کرزی درموضع خود که عامل تروریسم نه پاکستان وطالبان ،بلکه جنگ علیه هراس افگنی می باشد استوارباقی نمانده به حیث یک آدمِ دم دمی مزاج وسرگردان ضدآن رامی گوید.بطورنمونه، پس ازحمله ی تروریستی طالبان درمرکزفراه، این گونه ابرازنظرنمود:
آقای کرزی در پیام صوتی خود گفته است که طالبان آله دست خارجی ها و زمینه ساز ادامه جنگ افغانستان شده‌اند. حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان در پیامی صوتی، طالبان را مسئول ادامه جنگ در افغانستان خوانده و گفته‌است که این گروه اسیر بازیگران خارجی شده اند. آقای کرزی این پیام صوتی پنج و نیم دقیقه‌ای را در محکومیت حمله روز گذشته مهاجمان انتحاری به ساختمان داد گاه ولایت فراه منتشر کرده است. رئیس جمهوری افغانستان در این پیام صوتی گفته است: "هرگاه که ما برای تامین حاکمیت ملی و روی پا ایستادن خود گامی بر می داریم، طالبان کاری می کنند که زمینه هرج و مرج در کشور هموار شود و جنگ جاری در افغانستان دوام یابد." اشاره آقای کرزی به تحویل‌ گیری مسئولیت کنترل زندان بگرام از نیروهای خارجی است که هفته پیش، پس از ماه‌ها جنجال میان کابل و واشنگتن، صورت گرفت.
او تاکید کرده که در مقابل این همه، طالبان برای برآورده شدن اهداف خارجی‌ها استفاده می شوند و این موضوع سبب بد بینی مردم نسبت به آزادی طالبان از زندانهای افغانستان شده است. رئیس جمهوری افغانستان افزود که طالبان به دستور خارجی ها مرتکب اعمالی می شوند که شعار های این گروه را نفی می‌کند. او همچنین گفته که حمله مرگبار روز گذشته طالبان در ولایت فراه "هر قدر که محکوم شود، کم است. اما در این پیام منظور آقای کرزی از خارجی‌ها روشن نشده است. سفارت آمریکا نیز با پخش خبرنامه‌ای حمله مهاجمان در ولایت فراه را "وحشیانه" توصیف کرده و آنرا محکوم کرده است. این اظهارات در حالی مطرح می شود که پیش از این موضع حکومت در برابر طالبان پیوسته دعوت به صلح و دست کشیدن از جنگ بوده است. در حمله روز گذشته ی مهاجمان انتحاری در ولایت فراه در غرب افغانستان، پنجاه وسه / 53 نفر کشته و بیش از صد / 100تن زخمی شدند. در همین حال طالبان با پخش اعلامیه‌ای مسئولیت رویداد روز چهارشنبه ۱۴ فروردین / حمل در ولایت فراه را به عهده گرفته و گفته اند که این حمله را برای انتقام‌ جویی از دادستان‌ها و قاضیانی که پرونده آزادی افراد طالبان را معطل می‌کنند، انجام دادند.(2)
درواقع، حمله ی تروریستی وجانکاه طالبان درولایت فراه دوروزپس ازآن صورت گرفت که کرزی طالبان رابرادرخوانده وابرازنموده بود که هرگزحکومت اودرپی نابود کردن آن هانبوده ومی خواهد که درجامعه ی افغانستان مدغم شوند.ازهمه جالبتراین که،درهمین بیانه ی بازتاب داده شده هم، کرزی طالبان رابه گونه ی مبهم آله ی دست خارجی هاخوانده وروشن نکرده است که هدفش ازخارجی هاکی هامی باشند؟پاکستانی هایاغربی ها!به سخن دیگر،کرزی تادم مرگ هم ازدهن کژی به طالبان وپرورش دهنده ی آن ها، یعنی پاکستان دست بردارنیست! طالبان وپاکستان که ازدهن کژی وموضع گیری هائی درمانده ی کرزی تشویق شده اند،درادامه ی فاجعه ی فراه،روزشنبه17حمل-6آوریل درشهرقلات، مرکز"زابل"هم علیه والی دست به حمله ی تروریستی زدند که قربانی جانی ومالی داشت.اکنون که، تناقض گوئی هائی کرزی دررابطه به تروریسم طالبانی وخارجی هائی پشت سرآن ها بازتاب داده شد،به خوش بینی کرزی نسبت به داوریی تاریخ درباره ی کارکرد خود وحکومت ودستاورهایش پرداخته می شود.زمانی که سخن ازداوریی تاریخ به میان می آید،کرزی باید دقت نماید که: تاریخ نسبت به مسئولیت انسان هایی که قدرت رابد ست می گیرند وسکان زمام داری به آن هاعرضه می شود، بسیارسخت گیراست وشیوه ی رهبریی آن ها را زیرذره بین تحقیق وانتقاد قرارمیدهد.تاریخ رانمی توان به مجموعه ی تعمیمی مجرد رهبران درعرصه هایی مختلف سیاسی،اجتماعی،فرهنگی واخلاقی مبدل کرد.(3)
روشن است.اگرتاریخ به گونه ی رسمی طوری که دربسیاری کشورهای پس مانده ازجمله افغانستان رایج است نگاشته شود،نتیجه همان است که کرزی وهمپالکی هایش تمنادارند.اما،شرایط اجتماعی- سیاسی- رسانه ی کنونی دیگراجازه نمی دهد که روایت رسمی ازتاریخ دست برترداشته باشد.به سخن دیگر،مردم واردعرصه ی سیاست وتاریخ شده اند وتاریخ را خود شان می نویسند.بطورنمونه،اکنون ما نه تنها شاهد ابرازمخالفت توده ی علیه حکومت های ستمگرهستیم،بلکه شاهد خیزش هاوروی گردانی ازشیوه ی پوشش تحولات سیاسی- خبری توسط رسانه هائی رسمی- حکومتی هم می باشیم.ازهمه مهمتراین که،مردم ازشبکه هائی اجتماعی مانند:انترنت،فسبک،تویتر،هات میل و...بهره برداری می نمایند تادید گاه هائی خود را ابرازنمایند که درتلویزیون ها وروزنامه هاورادیوهای حکومتی بازتاب داده نمی شوند.درحقیقت،همین شبکه هائی اجتماعی،چه کوچه هاوسرک هائی کشورهائی عربی، وچه سالون ها وراهروهای پارلمان هائی کشورهائی اروپائی راگرفته وساختارونظم سیاسی- اقتصادی کنونی رازیرفشارودربرخی کشورهاعوض نموده اند.
باتوجه به آنچه گفته آمد،به صراحت می توان گفت که دیگرتاریخ رسمی درافغانستان که تاریخ زده هائی پیشن وکرزی رابرائت می داد ومی دهد،جای پای نمی تواند داشته باشد.ازسوئی دیگر،پیش ازاین که سال2014فرابرسد ودوره ی حکومت درمانده،فاسد وتاریخ زده ی کرزی به پایان برسد،وتاریخ نویسان افغان به سراغش برسند،جان بولتن سفیرپیشین امریکادرسازمان ملل متحد وازنزد یکان جورج بوش، معمارحکومت کرزی، درباره ی سرنوشت این دست نشانده ی بوش بداوری نشسته می گوید:"کرزی رامخالفانش پس ازسال2014،کشته دریک برج برق آویزان می کنند"! پیش ازاین که زمانی به برج برق بالاکردن جنازه ی کرزی،مانند نجیب الله توسط مخالفانش برسد،باید گفت که:به نظرریمون آرون،معنای قضاوت هائی تاریخی- سیاسی راباید درقضایای اولیه ی جامعه شناسی که الهام بخش آن هاهستند جستجوکرد.زیراجامعه شناسی،چنانکه مورد نظرکنت بوده ودورکیم نیزبدان عمل کرده،امراض اجتماعی را مایه ی اصلی تحقیق خود می گرفت،نه امرسیاسی را وحتا امرسیاسی را تابع امراجتماعی می کرد، واین کاری است که سرانجام ممکن است به کاهش اعتبارنظام سیاسی به نفع واقعیت اجتماعی- بنیادی بینجامد.(4) واقعیت اجتماعی هم درافغانستان این است که کرزی وحکومت درمانده وفاسد اومورد نفرت بیش ازاندازه ی افغان ها می باشد.اگرطالبان توانستند دربخش های قبیلگی ای جنوب وجنوب شرق افغانستان جای پای برای خود پیدانمایند،عامل عمده ی آن، نفرت مردم ازکرزی می باشد، نه دلخوشی مردم ازآن ها! دربخش شهریی افغانستان هم کرزی بخاطراین درقدرت مانده است که مردم ازطالبان وپاکستان نفرت دارند وحزب های سیاسی مخالف اونتوانستند که کاری موثری نمایند.ورنه،کرزی وحکومتش مدت هاپیش بتاریخ پیوسته بود وداوریی تاریخ هم نصیبش شده بود.
پس ازبازتاب داوری تاریخ ازدید کرزی درباره ی خود ش، وواقعیت آنچه که داوریی تاریخ وجامعه نامیده می شود که ازاین دید گاه هم کرزی وحکومتش غیرازسرزنش نصیبی دیگری نخواهند داشت،به تاکید کرزی به د موکراتیک بودن حکومت ودیگردستاوردهایش اوپرداخته می شود.واقعیت این است که همان گونه که معمارحکومت کرزی، یعنی جورج بوش، دشمن دموکراسی ،آزادی ،حقوق بشر،آزادی مطبوعات،آزادیی بیان ورسانه هابود،قانون اساسی وحکومت کرزی هم درتناقض وتضاد آشکاربا دموکراسی وآزادی قراردارد.برای این که به دموکراتیک بودن حکومت کرزی پی برده شود،لازم است که ازاصل دموکراسی آگاهی بدست آید:دموکراسی به عقیده ی توکویل، نخست، وقبل ازهرچیز،پدیده ی اجتماعی،یعنی برابری شرایط اجتماعی است. بیان عادی این پدیده درسیاست،حق حاکمیت مردم وشرکت شهروندان درامرعمومی است.دراقتصادهرچند که دموکراسی شامل نابودی نابرابری های ثروت نیست،امابرانگیزنده ی اعتراض فقرا برضد نحوه ی توزیع ثروت ها است.ومعمولاًبرآن است که کاهش نابرابری ها راتسهیل کند.اماجامعه ی دموکراتیک باین دلیل الزاماً جامعه ی لیبرال نیست....توکویل درادامه ی سنت منتسکیو،منظورش ازآزادی نخست عبارت است ازامنیت هرکس درزیرسایه ی قانون،آزاد بودن، یعنی درمعرض عمل دلخواسته ی زورمندان وقدرتمندان نبودن.(5) پس ازتعریف دموکراسی واقعی که درآن تحقق آزادی درزیرسایه ی قانون وکاهش نابرابری ازشاهکارآن شمرده شده است، وحکومت کرزی ازآزادی وحکومت قانون که خیر،نباید سخن گفت،نابرابری رابه فاصله ی آسمان وزمین رشد داده است،حق داوری رابه خوانند گان می سپارم که درباره ی دموکراتیک بودن حکومت کرزی فیصله ی خود راصا درنمایند!
درعرصه ی اقتصادی وبازسازی کشور،تنهاتوجه خوانند گان رابه دومسئله جلب می نمایم:نخست،سازمان ملل درگزارش سال2012خود نوشته بود که کارمندان بالاوزیررتبه ی حکومت افغانستان درسال نامبرده سه میلیارد ونه صد میلیون دلارازمردم این کشور رشوت گرفته اند.دوم،وضع فلاکت بارتونل سالنگ وراه های شمالی وجنوبی دوطرف آن ،سیلو / نان پزی وذخیره ی مواد خوراکی وکاخ دارالامان درکابل، بیانگرکارکرد وزارت های فواید عامه وزراعت این حکومت می باشد.ازغصب زمین های دولتی وشخصی توسط حکومتی ها،وتوزیع دونیم بسوه زمین برای متقاضی هائی خانه سازی توسط مافیای زمین دربازارسیاه، به قیمت 60هزاردلارامریکائی درکوه پایه ها وپیرامون کابل،آن هم بدون برنامه ی شهری،کمبود آب،شرایط غمبارزیست محیطی شهرکابل ومیکروریان ها،سخن ازکارکرد شهرداریی کابل ووزارت شهرسازی حکومت کرزی به مردم درمرکزواطراف آن می گویند.دربخش بهداشت وکارکرد وزارت بهداری،به همین بسنده می شود که مردم ناداربرای تداوی یک بیماریی عادی به پشاورمی روند،وپول دارهای حکومتی به دهلی،دوشنبه،تاشکند،مشهد و...می روند.ازهمه سیاه کارتر،وزارت معادنِ حکومت کرزی می باشد که تمام سرمایه ی زیرزمینی کشوررابدست مافیایی بیرونی ودرونی ای سنگ های قیمتی گذاشته است.دربخش معارف / آموزش وپرورش هم که کرزی درگفتگوئی خود با الجزیره سخنِ کلان گفته است،باید گفت که ما اکنون به معنای واقعی کلمه معارف نداریم.مواد درسی،روش وسامانه ی آموزشی، برابری بامعارف صد سال قبل هم کرده نمی تواند.دشواریی که نبود آموزگاران حرفه ی / معلمان مسلکی وکمبود جای درس به ژرفنا،درازنا وفراخنائی آن فزونی بخشیده است.وکمک هایی بزرگی صورت گرفته به معارف توسط جامعه ی جهانی هم بجای هزینه ی به موقع، بوسیله ی گردانند گان امورحیف ومیل شده است.درمناطق مرزی باپاکستان که دروازه ی مکتب ها بسته شده است،امادردیگربخش هائی کشوربه گونه ی بی رویه وبی کیفت معارف گسترش داده شده است که ازچنان گسترشی کمی وبی کیفیت، نبود آن بهتراست.باید چنین می شد،چراکه ازروزآغازین حکومت کرزی تاکنون،وزیران معارف بی سواد ونا آگاه ازساحه ی کاریی خود می باشند! دربخش آموزش عالی هم وضع مانند آموزش وپرورش حتا بد ترازآن می باشد.باوجود همه کمک های بیرونی ها،گامی درجهت نوسازیی برنامه ی درسی ووارد نمودن موادتازه وشیوه ی نوین درسی صورت نگرفت.ازنظرنظم ومدیریت،همین که وزارت آموزش عالی تنهادرامربرگزاریی کانکور/ آزمون پیش دانشگاهی ورشکست شده وشکایت دانشجویان رابه آسمان بلند کرده است،بسنده می کند که بگوئیم کرزی مانند دیگربخش هادراین بخش هم دستاوردی شایان یاد آوری ندارد.
پانویس ها:
1-karzai says history to judge his record,his track record will be judged better when he steps dowm,3April2013,www.agjazeera.com/news/asia/2013/04/201343145242836237.html
2-کرزی:طالبان وسیله دست خارجی هاهستند
پنجشنبه4آوریل2013-15فروردین1391
www.bbc.co.uk/persian/Afghanistan/2013/04/130404_k03_farah_latest_updates_gov_deligation.shtml
3- کژراهه ازاحسان طبری ص131
4- مراحل اساسی اندیشه درجامعه شناسی نویسنده:ریمون آرون،ترجمه:ازباقرپرهام ص299
5- همان ص ص685-686