Thursday 12 July 2012

درافغانستان،همه گردهمای هابدون کارآمدسازیی حکومت بهوده می باشند


ابراهیم ورسجی
23-4-1391
درادامه ی گردهمای های بی شمارکمک رسانی پیشین به افغانستان که به پرسمان بازسازیی اقتصادی،دولت سازی ومدیریت شفاف درروی کاغذ یدک می کشید،دریک ماه گذشته دوگردهمای درکابل وتوکیوتوسط کشورهای دوست برگزارشدکه نخستین آن روزپنجشنبه14جون2012-25جوزای1391خورشیدی درکابل،ودومین آن روزیک شنبه8ژولای-18سرطان درتوکیوی ژاپان راه اندازی شد.درپسین گردهمای هایی کشورهای کمک کننده به افغانستان که درکابل وتوکیوبرگزارشد،بازهم مانند گذشته،کمک هابه درست کاریی حکومت کابل ،تحقق دموکراسی،حکومت داریی خوب ورعایت حقوق بشرتوسط آن وابسته ساخته شد .برگزاریی گردهمای نامبرده نشان داد که کشورهای کمک کننده، چه آن های که واقعاًطرفدارکمک رسانی درجهت بازسازیی افغانستان می باشند،وچه دوکشورهمسایه بویژه پاکستان که در12سال گذشته درشعاردرهمه گردهمای هابه جزدرگردهمایی بن درماه قوس1390شرکت ودرعمل به تباه کاری وفربه کردن تروریسم کوشیده است،کمترازدستاوردهایی ناچیزگردهمایی های همانند درگذشته، سبق آموخته اند.دلیل پندنه گرفتن دریازده سال گذشته همه تلاش هابخاطرتامین صلح وبازسازیی افغانستان رابی نتیجه ساخته واکنون جزتکرارگذشته درآینده نمی باشد،این است که برگزارکنند گان گردهمای هابه سه پرسمان زیرتوجه جدی نه کرده اند:نخست اینکه،به مهارکشورهای مشکلزابویژه پاکستان که هم درگردهمای هاشرکت می کندوهم به فربه کردن تروریسم می پردازد، نه پرداخته اند.دوم این که،به پرسمان بسیارحیاتی افغانستان، یعنی ایجادحکومت درستکاروکارآمدهرگزتوجه نه کرده اند.سوم این که،کشورهای غربی سیاست هماهنگ افغانی نداشتندواکنون هم ندارند.
تاجای که به اصل های نخست ودوم ارتباط می گیرد،بایدچنین ابرازنظرکرد که برخورد منافع کشورهای کمک کننده وبی توجهی آن هابه مرکزهای تروریست پروری ومنافع ملی افغانستان، بیشترازتروریستان وکمک رسان های آن هابه کشورمازیان رسانده است؛وتازمانیکه این تناقض، هوشمندانه برطرف نشود،بیشترازتروریسم وکمک کننده های آشکاروپنهانی آن به فرایندتامین ثبات وبازسازی افغانستان زیان رسانی می کند.درزمینه ی دولت سازی درافغانستان که همانندی بابرخوردکشورهای غربی درخشکاندن مرکزهای تروریست پروری دارد،بازهم ازندانم کاری بهره برداری شده است.پرسمانی که همانندی باسیاست امریکادرآلمان وژاپان پس ازجنگ جهانی دوم دارد.بطورنمونه، پس ازجنگ دوم جهانی؛درآغاز،امریکاکه پس ازجنگ به حیث نیرومندترین کشور ازنظراقتصادی وسیاسی درسیاست بین المللی برآمد کرده بود،برخوردانکاری بامنافع ملی آلمان وژاپان جنگ زده وویران شده کردورامردولت سازی هم کم توجهی نمود.اما،درفردای جنگ گرم که جنگ سردمیان مسکوواشنگتن را به همراه داشت،خوش شانسی آلمانی هاوژاپنی هااین بود که خطرشوروی وپیروزیی انقلاب چین وهم راهی کم دوام پکن ومسکودربرابرغرب درسیاست جهان؛ سبب شد که امریکاومتحدانش هم به دولت سازی وهم به منافع ملی توکیووبن توجه لازم نمایند.ازهمه مهمتراین که،درآلمان وژاپن؛باوجودتباه کاری های جنگ دوم جهانی،ساختارهای سیاسی- اقتصادی واداری کارآمدازپیش موجود که فروپاشیده بودوبه آسانی بازسازی شد،ورهبران برجسته هردوکشورهم دربازسازیی ساختاری و اقتصادی وتبدیل کردن آلمان وژاپن به غول های سیاسی- فنی واقتصادیی کنونی درسطح جهان نقش فزاینده ی بازی کردند.
بدبختانه،درافغانستانِ پیش ازجنگ؛چنان ساختاری وجودنداشت،چراکه تاریخ سیاسی افغانستان باحکومت های قبیلگی- ایدئولوژیک فاسد،خویش وقبیله پروروناکارآمدسروکارداشت، تاحکومت های مردمی وکارآمد.ازجانب دیگر،درهمه کشورهای جهان،پرسمان مردم شماری وتعیین یگان های اداری بربنیادشمارمردم، یک پرسمان وابسته به توسعه ی اقتصادی بوده ومی باشد.اما،برعکس،درافغانستان، پرسمان مردم شماری وتعیین یگان های اداری بربنیادشمارمردم بخاطراقلیت بودن قومِ نخبه گان حاکم وتاکید دروغین آن هابراکثریت موهومی که بازهم دردایرت المعارف آریاناکه درمقایسه بادایرت المعارف های دیگرکشورهابسیارپس مانده می باشد،درج شده است، ازپرسمان اقتصادی بودن به پرسمان سیاسی مبدل وزیان های بی شماری رابرپیکرسیاست وبرنامه ریزی درراستای پیشرفت اقتصادیی افغانستان وارد کرده ومی کند.تجربه ی تلخی که تاکنون بااین همه ویران گری هابه کشورازآن درس عبرت کرفته نشده است؛وتازماینکه این پرسمان درمرکزتوجه سیاست ملی قرارنگیرد،مانندبسیاری پرسمان های دیگری که همواره درسیاست کشورمامشکلزابوده اند؛بدون حل باقی مانده واجازه نمی دهد که کشورشوربخت مادرمسیرتوسعه وپیشرفت اقتصادی وفرهنگی، گامزن شود.ازهمه خنده آوراینکه،اکثریت واقلیت بودن قوم هارادرکشورهای چندقومی زبان مسلط تعیین می کندتانوشته های روی کاغذوتکراردروغ های رسمی!
باتوجه به آنچه گفته آمد،به روشنی می توان گفت که کم توجهی یابی توجهی به پرسمان های بنیادی واثرگذاربرفرایندتوسعه وانکشاف اقتصادی- اجتماعی- سیاسی وفرهنگی افغانستان توسط نخبه گان بومی یادست اندرکاران بیروم مرزیی سیاستِ امروزوفردای کشور،و برخوردسیاست هاو منافع کشورهایی اثرگذار،چه منفی وچه مثبت برفرایندتامین صلح وثبات وبازگردانی امنیت درکشورماکه دو گردهمایی پسین خودرا روزپنجشنبه14جون-25حمل درکابل،و8ژلای-18سرطان درتوکیوباوعده های روی کاغذ برگزارکرده اند،مانند گذشته بدون دستاوردهای قابل چشم دید،تکرارمی شود؛وهمچنان، پرسمان های بنیادیی مردم افغانستان، چه آن های که به آن هااشاره شد،وچه آن های که جای یادآوری شان دراین نوشته نیست،ادامه می یابد.ازاین رو،ایجاب می کند که درصورت تمایل به بازگردانی صلح وتحقق توسعه یاقتصادی وایجادحکومت بازتاب دهنده ی ساختاراجتماعی درافغانستان که هردوبه گونه ی برجسته ی باهم درپیوندمی باشند، هم بیرونی های علاقمندبه فرایندصلح وتوسعه ی اقتصادی وهم گردانند گان بومی امورکشورماتوجه جدی نمایند.واین پرسمان بسیاراثرگذارتازمانی که هماهنگی میان سیاست افغانی غربی هاوسیاست افغانستان به میان نیاید،جامه ی کاری به تن کرده نمی تواند.
بااینکه،بیرونی هاچه دوروچه نزدیک، چه بانیت خوب وچه بانیت بد،دریازده سال گذشته،پس ازهرچندسال وماهی، درافغانستان یابیرون آن،گردهمای هایی درجهت کمک رسانی به کشورمابرگزار کرده اند که گردهمایی روزپنجشنبه 14جون- 25جوزا،درکابل، وگردهمایی روزیکشنبه8ژولای-18سرطان1391درتوکیو،تازه ترین ونه اخیرین آن هابه شمارمی آیند.ازپیش روشن است که درصورت برخورد منافع برگزارکنند گان گردهمایی هاومهارنکردن مرکزهایی تروریسم پروری وهمواره ناکارآمدوفاسدماندن حکومت کابل، همه کمک هاوگردهمایی هابهوده ازکاردردرمی آیند؛به گونه ی که تاکنون تجربه شده است.بنابراین،بیشتروپیشترازهمه؛ژرف نگری درباره ی این پرسمان لازم به نظرمی رسد که چه پیش وچه پس ازهرگردهمایی،باید به سه پرسمان زیرتوجه جدی به عمل آورده شود:نخست،ازبرخوردمنافع برگزارکنند گان گردهمای هاکاسته،و به منافع ملی افغانستان برتری داده شود.دوم،به کشوریاکشورهای پرورش دهنده ی تروریستان به صراحت وسرزنش گرانه گفته شود که به بازیی دوگانه ی خود درافغانستان پایان بدهند،وبراین پرسمان تااندازه ی پافشاری شود که مرزمیان حامی تروریسم وحامی صلح برجسته خودرا نمایش بدهد.سوم وازهمه مهمتراینکه،بکارآمدسازی ودرستکارساختن حکومت افغانستان که ناکارآمدی وفسادسیاسی- مالی واداری وقبیله گرایی آن در11سال گذشته دستاوردهمه تلاش هاوگردهمای هارابه صفرضرب زده است،بیشترازدیگرعامل هاتوجه شود.
ازپیش روشن است که کارآمدودرستکارساختن حکومت افغانستان که نقش بسیارسازنده وسرنوشت سازراهم دربازگردانی صلح وهم درتوسعه ی سیاسی-اقتصادی-اجتماعی وفرهنگی این کشورجنگ زده وقربانیی تروریسم وتنگ نظریی قومی بازی می کند،دشوارترازهرکاری دیگری می باشد؛پرسمانی که درعملی کردن آن نقش تعیین کننده رااتحادیه ی سیاسی- نظامی کشورهای غربی به رهبریی امریکا ومردم افغانستان بدوش دارند.درافغانستان،ازاین رو،به دشواریی مردم این کشورو کشورهایی غربی افزوده شد که درآغاز،حکومت جورج بوش کمک به بالاآمدن کسانی درمسند قدرت این کشورجنگ زده کرد که بایدنتیجه ی غمبارامروزین راتحویل می داد!به سخن دیگر،کسانیکه بایداکثرآن ها بخاطرتفنگ سالاری،ویران کردن کشور،غارت سرمایه های ملی وحکومتی بدادگاه سپرده می شدندوپاسخ می دادند وسال هادرزندان باجریمه های کلان سپری می کردند؛برعکس،اختیاردارسیاست وحکومت ساخته شدند،ودرکنارآن هاکسانی دیگری هم بالاکرده شدند که پایگاه مردمی نداشتندوازپس ماندگی فرهنگی ودرماندگی سیاسی رنج می کشیدند.زمانیکه جنایت کاران بجای سپرده شدن بداد گاه وپاسخ گویی دربرابرقانون به گرداننده ی امور،آن هم درشرایطی که جزءی ترین فهم رادرزمینه نداشتند،مبدل شدند،کشوررابه بحران جانکاه وژرفی فروبردند که اکنون بهای آن رابایدافغان هاوکشورهای غربی دوست حکومت کابل بپردازند.اگردرصف کشورهای غربی، نقش امریکارادرافغانستان برجسته بگیریم که هست،به صراحت می توان گفت که اکنون،حکومت بارک حسین اوبامابهای اوهام وحماقت هاوغرض ورزی های حکومت جورج بوش رادربخش های سیاسی- نظامی،ومالیه دهند گان آن کشورهزینه ی های کلان مالی آن راکه احمقانه به جیب جنایت کاران جنگی- جهادی نما- طالبی وبروکرات های نادان ودرواقع هتل چی های وارد کرده شده ازچای خانه هاومغازه های کشورهای غربی به افغانستان می پردازند.ازجانب دیگر،مردم افغانستان هم باید مانند گذشته قربانی تروریستان وحکومت ناکارآمدوفاسدی شوند که جورج بوش برآن هاتحمیل کرده است.
دراین زمینه،طوریکه دیده می شود،تاریخ افغانستان به گونه ی درست توسط غربی هابویژه امریکا به خوانش گرفته نشده است.به سخن دیگر، امریکایی هادرشیوه ی اداره ودولت سازی به پیشینه ی سیاسی افغان هاوکارکردقدرت های اثرگذاردرکشورماتوجه لازم نکرده اند.بطورنمونه،درگذشته،هند بریتانیاواتحادشوروی سرمایه گذاری بردوام حکومت های قبیلگی وفردی کرده افغانستان رابه گونه ی یک زندان سربازنگهداری کردند،زندانی که ازپیش آشکاربود که روزی دیوارهایش دربرابرفشارهایی برخاسته ازنهضت های آگاهی بخش وآزادی خواه ومردمی فروریخته، هم به زندان سازان بیرونی وزندان بانان بومی دست نشانده ی آن ها؛وهمچنان، به زندانیان دربند زیان رسانی می کند.اگربخواهیم نمونه بیاوریم،بازهم نیازبه خوانش تاریخ خودرانمایش میدهد.مثلاً،زمانیکه پس ازجنگ جهانی دوم،هندبریتانیا منطقه راترک کرد، حکومت نابکار- قبیلگی وفاسدوابسته به آن برای بقای خودبه سوی مسکوشتافت، واتحادشوروی هم درگام نخست، به تقویت نهادحکومتی-قبیلگی- شخصی بازمانده ازدوره ی سلطه ی بریتانیابر افغانستان پرداخت، ودرگام دوم،باراه اندازیی کودتاهایی سرطان 1352و ثور1357،دسته های رادرسیاست کشورمابالاکشید که بیشترین زیان هاراهم به مردم افغانستان وهم به مردم شوروی بارکردند.درشرایط پساشوروی هم،پاکستان بدون درک موقعیت وتوان منطقه ی- جهانی خود،اول باتشویق جنگ های میان گروهی مجاهدین ودوم باایجادوراه اندازیی طالبان،دسته هایی پسمانده ترازدسته های وابسته به شوروی وجهادی هارابالاکشیده دست بکارهای زد که نتیجه ی آن هاوضع بی ثبات کنونی آن کشور وحضورسربازان ناتودرافغانستان وفربه شدن تروریسم وتندروی درسراسرمنطقه می باشد.
بدبختانه،درعصرجهانی سازی وآستانه ی سده ی بیست ویکم،فکرنمی شد که امریکابا همه نفوذوامکانات علمی- اقتصادی- فنی واطلاع رسانی که داشت ودارد، درافغانستان دست به خطاهای بزند که همتایانش پیشتردراین کشورشوربخت مرتکب شده ونتیجه ی زیان باری بدست آورده بودند.بهرحال،امریکاکه درشرایط پساشوری به مجاهدان ودرشرایطی پسایازدهم سیپتامبر2001 به طالبان، این متحدان دیروزخودپس ازبهره برداریی ابزاری ازآن هاپشت کرده بود؛درجابجای مهره های تعیین کننده درسیاست افغانستان مرتکب اشتباه هایی شد که باید زیان های ناشی ازآن رابدوش بردارد؛زیان هایی که برداشتن آن هابرای آن کشور شایدآسان، امابرای مردم افغانستان کمرشکن تمام شده است.
ازاین رو،برای کاهش زیان های برخاسته ازچنان غلطی های به مردمان افغانستان وکشورهای غربی، ایجاب می کند که درکشورما دست به انجام کارهای زیرزده شود:نخست،غربی هاپیشتروبیشترازراه اندازیی گردهمایی های مانند"گردهمایی قلب آسیادرکابل"،و"گردهمایی توکیو"که درادامه ی گردهمای های بی شمارپیشین، پسینی به شمارمی آیند،بایدبه برگزاریی گردهمایی های تفاهمی میان افغانی- منطقه ی بپردازند.گردهمایی های که می توانندافغان هارادرجهت مردمی ودرستکارساختن حکومت شان باهم نزدیک و کشورهای منطقه راباوجود منافع متضادی که درافغانستان دارند؛کنارهم نشانده، باورمندبسازد که ادامه ی بحران افغانستان بیشتربه زیان آن هامی باشدتافرامنطقه ی ها.به سخن روشنتر،یک افغانستان بی ثبات ،گرفتارپس ماند گی،فاقدحکومت مردمی وتروریسم زده تنهادرسرازیرشدن آوارگان وموادمخدربه همسایه هابسنده می کند که آن هارابه غم ومصیبت بنشاند.دوم،سیاست هایی افغانی کشورهای غربی رادوباره سازمان بخشیده به گونه ی دوام داروهدفمند درجهت بازگردانی صلح وتوسعه ی اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی وسیاسی درافغانستان سوق بدهند.سوم،باطی دومرحله ی بالاکه تاکنون ازآن هاسرسری گذرصورت گرفته است،دوره ی سخت ترین کارآغازمی شود که دولت سازی وکارآمد ودرستکارسازیی حکومت افغانستان می باشد.
ازپیش روشن است که دولت سازی درکشورجنگ زده وفروپاشیده ی افغانستان،کاربسیارسخت ودشواروبه پیش لازمه های زیادی نیازمندمی باشد.اگرپیش لازمه های دولت سازی وایجادحکومت کارآمدودرست کارراردیف بندی نمائیم،عامل های زیرازهمه مهم به نظرمی رسند:نخست،ارزش قایل شدن به اهلیت وکارفهمی بجای گزینش افرادبربنیادملاحظات باندی- گروهی- قومی ونوکریی آن هابه شبکه های ویژه.دوم،بجای قبیلگی- گروهی،مردمی وکشوری اندیشیدن.سوم،تعریف درست ازصلح.اگرصلح رابرابربانبودجنگ ارزیابی نمائیم،شایدتحقق آن ساده باشد؛امادرافغانستان این تعریف هم بخاطربرخورد میان منافع غرب وکشورهای منطقه وناکارآمدیی حکومت کابل تاکنون جامه ی کاری به تن کرده نتوانسته است.ازهمه مهمتراینکه،صلح بایدبرابرباتحقق عدالت ورفع ظلم ازمردم تعریف شود،وهردوتعریف صلح=به نبودجنگ وصلح=به تحقق عدالت کنارهم گذاشته شده وسیاست ها درزمینه شکل داده شوند.ازآنجاکه درافغانستان،پیش وپس ازیازدهم سیپتامبر،ستمگری هاوبیدادگری های فراوانی علیه مردم این کشورصورت گرفته ودارای های مردم ودولت توسط زورمندان حکومتی ومتحدان محلی شان غصب شده است، و این بازارمکاره بدبختانه تاحال ادامه دارد.ازاین رو،باوجودحضورپررنگ سربازان کشورهای غربی درافغانستان،روزتاروزکمرتندروی وتروریسم فربه تروکمرمردم وصلح جویی ورفاه طلبی دروغین یاراستین حکومت لاغرترمی شود.شایان یادآوری می باشد که بدون تحقق صلح= باتحقق عدالت ورفع ستمگری ازمردم،امضای معاهده های استراتژیک باغرب توسط حکومت ناکارآمد،درمانده وفسادزده ی کابل،وحضورپایگاه نظامی امریکاپس ازسال2014هم نمی تواندآرامش وثبات رابه افغانستان برگرداند.جالبترازهمه اینکه،تفنگ داران تباه کاربومی وبروکرات های وارداتی ازبیرون که درتجربه ی غارت گری وهتل داری درغرب موفق ودرتجربه اداره سازی درافغانستان زیرخط صفرقراردارند؛چنان درشرایط کنونی بی روحیه شده اند که اولی به کشورهای همسایه بویژه امارات متحده که درآن مافیای افغان پس ازمافیای روس وایران رتبه ی سوم راکمای کرده است پناه می برند،ودومی هم باگذرنامه های کشورهای غربی سهم مافیاگریی خودراازدوبی برداشته روانه غرب خواهندشد،البته بااین تفاوت که این باردرکشورهای غربی مارکت های تجارتی بازمی کنندوکرده اندتارفتن به هتل هاوچای خانه هایاجای کارهای پیشین شان!دراینکه، حکومت کنونی باوجودحضورقوای امریکاپس از 2014نمی تواندکمک به بازگشت صلح وثبات نماید،به ارائه ی دلیل های بسیاری نیازنیست.ازکارکردحکومت درمرکزوولایت هاروشن می شودکه وضع چگونه است؟بطورنمونه،چندسال پیش درهرات وبلخ حکومت های ولایتی کارآمدی وجود داشتند؛بدبختانه،درهرات اکنون ازحکومت کارآمدخبری درمیان نیست؛خوشبختانه،حکومت درولایت بلخ نسبت به گذشته کارآمدترهم شده است که مایه ی امیدواری می باشد.

1 comments:

Tarzi said...

به عنوان توجه كنيد !!

Post a Comment