بخش سوم ، سکولاریسم
ابراهیم ورسجی
سی ام ماه حمل سال 1399
دربخش های نخست ودوم مقاله ، درباره رنسا نس / نو زا یی ونهضت اصلاح مذ هبی ، به حیث سا زند گان جهان مدرن ابراز نظر کرده بودم. درادامه آن ها در بخش سوم ،درباره سکولاریسم ،به حیث سومین سازنده جهان مدرن ابرازنظرمی کنم. طوریکه دربخش نخست بازتاب داده شد، رنسا نس / نوزا یی ،د ین کاتولیکی ای قدرت زده را تضعیف وبعد ازآن، نهضت اصلاح مذ هبی به رهبریی مارتین لوتر،آن را بد و شا خه ای کا تولیک وپروتستان تقسیم وبیشتراز پیش ناتوا نش سا خت. شا یان یاد آوری می دانم که ، پیش از ظهور مسیحت پروتستان / معترض و اصلاح طالب ،مسیحیت به دوشا خه ای کا تو لیک وارتد وکس تقسیم شده بود. دو شا خه ای که سنتی بود ند. ازنظر موقعیت جغرافیای ،مرکزکا تولیک ها روم ومرکز ارتد وکس ها روسیه بود. طوریکه د یده شد ، پروتستان ها ، کاتولیک ها را هم تضعیف هم کمی اصلاح طالب ونوگرا سا ختند. مثلا ،روز اول اکتوبر2017، پاپ فرانسس رهبر کلیسای کاتولیک ورهبران کلیسای پروتستان در پنجصد مین سالگرد نهضت پروتستان کنار هم ایستاد وازمارتین لوتر بزرگدا شت بعمل آورد ند. درجریان تمجید ازلوتر، پاپ فرانسس گفت که اصلاح طلب موفقی بود ؛ ازاین رو،مورد تایید ما می با شد. یعنی اصلاح طلبی لوتر، سرانجام پاپ روم را هم اصلاح طلب سا خت! برخلاف ،ارتد وکس ها دربرابراصلاح طلبی لوتر ایستاد گی وسنتی با قی ماند ند. بنا برآن ، چهار قرن بعد تر ، زیر حمله بلشویک ها قرار گرفتند. ازاینکه بلشویک ها ، کمونیست وملحد بود ند ، مرد ند وارتد وکس های روسی زنده باقی ما ند ند واکنون رئیس جمهور پوتین براستی یا بد روغ ویا فریب ،دست پاپ بزرگ ورهبر مسیحی های ارتد وکس روسی را بوسه می کند!
ازاینکه مقاله درباره سکولاریسم ورابطه ای آن با نهضت اصلاح مذ هبی / پروستا نی می با شد ، درباره تحولات درونی مسیحیت ارتد وکس ابرازنظر نمی کنم. بهر حال ، رو یداد های پسا رنسا نس ونهضت اصلاح مذ هبی درغرب اروپا نشان داد ند که ،نهضت اصلاح مذ هبی به جنگ های سی سا له ای مذ هبی (1618-1648) ، انجا مید. به گوا هی تاریخ ، جنگ سی سا له ، برسر ماجرای زیر آغازشد: درمنطقه بوهم درشهر پراگ ، پایتخت جمهوری چیک کنونی ، کا تولیک ها می خوا ستند مردم آن را که پروتستان بود ند، کاتولیک بسازند. خواستی که آغازگرجنگ سی سا له شد. مرحله نخست جنگ سی سا له ، اصلاح گریی لوترازسال 1517 تا 1555 ، بود که دومی سال صلح آگسبورگ ،با مجموعه ازخیرها مشخص می شود. رایس مقد س دچارچند پارچگی شد. اما رهبران کا تولیک وپروتستان ، صلح آگسبورگ را میان خود تحقق بخشید ند! درجنگ سی سا له ، از18 میلیون نفوس امپراتوریی مقد س رومی-جرمنی ، شش میلیون آن کشته شد ند. دستاورد جنگ نامبرده این بود که امپراتوریی مقد س روم را تکه - پاره وجاده سازی برای دولت های سکولارغربی کرد. ازاینکه رنسا نس با حمله به کلیسای کاتولیک آن را تضعیف وجنگ سی ساله آن را ضعیف ترو چند پارچه وراه را برای ظهور دولت های سکولار هموارکرد ،بهتراست که رخداد های ناشی ازاصلاح طلبی مذ هبی راجمع بندی نما یم.
رخ داد های ناشی ازجنگ میان کا تولیک ها وپروتستان ها یا سنت گرایان واصلاح طلبان مسیحی، بدون شک، جاده صاف کن سکولاریسم ودولت های سکولار شده، عصر سکولاررا درسه معنا رقم زد ند:
نخست ، سکولاریسم عصری را که توصیف می کند که درآن منطق درون جهانی برمنطق بیرون جهانی غلبه می کند؛
دوم، عصری را توصیف می کند که در آن ایمان د ینی به شکل سنتی آن سستی می گیرد واعتقاد به د ین مشخص با دم ودستگاه مشخص درجهت گیری های انسان ها درحوزه ارزش ها ونگاه عمومی به زند گی وبه جهان ، به یک گزینه درمیان مجموعه ای ازگزینه ها ی مختلف متحول شده است. یعنی د ین ازحا لت همه گیری بیرون وبه یک گزینه درمیان چند گزینه تبد یل شده است؛
سوم، دولتی را توصیف می کند که متعهد به تفکیک نهاد ها ونقش ها درعصر جد ید می با شد ودرآن نهاد دولت ازنهاد دین جدا شده است. این تحول بعد ازیک پروسه ای سه قرنه میا ید که سکولاریزا سیون نام دارد. به نظرها نس بلومبرگ ، سکولاریزاسیون ، عرض اندام انسان دربرابر مطلق بینی الهیا تی پا یان سده های میانه است. اگر خدا وکلا موجود های مقد سی درستری با شند ، دیگرنیازی به کاهنان نیست وکارنهاد دین تنظیم را بطه است. مارتین لوترهم درهمین راستا علیه پاپ لوی دهم بر خا ست. به نظرمی رسد که همه انشعاب های دینی وهمه مذهب سازی ها ابتدا درزیرمقوله اصلاح گری دسته بندی شده اند.
بنا برآن ، نخست ، به تعریف سکولاریسم ازنگاه واژگانی ودوم به سراغ آن ازنگاه گونگو نی درکشورهای مختلف غربی وسوم به سراغ آن ازنظرعصری وزما نی ، ازنگاه چارلزتلر دانشمند کا نادای رفته نوشته را پا یان می دهم. ازنظر واژگا نی ، فرهنگ واژگان انگلیسی سکولاریسم را ندا شتن دلچسپی به اموردینی یا روحا نی معنا کرده است. همچنان ، آن را سیستمی که خواستارتفسیر وسا مان دهی زند گی یا اصول ، تنها درچارچوب این جهان است می داند. ازاین رو، واژه سکولاریسم درعرصه ای سیا سی اشاره است به آزادی برخورد حکومت با اموردنیای ، بدون آنکه ازسوی هیچ مقام دینی درآن دخالتی صورت بگیرد. به سخن دیگر، سکولاریسم بطورعمده در مطالعات کنونی به معنای بی طرفی حکومت دررابطه به دین یا دین ها می با شد. یعنی زند گی سیا سی انسان ها ربطی بزند گی دینی آن ها ندارد. ازنظر لغوی-زما نی هم که سکولاریسم به معنای یک قرن یا عمردنیایی تعریف شده است. ازاین نگاه توجه به امرسکولاربه معنای دلچسپی برای بعد زما نی زند گی اجتما عی است. ازاین رو ، سکولاریسم همواره دستاورد سازنده ومثبت تمدن غرب دانسته می شود. البته به معنای ، جدای دین ازحکومت ، حاکمیت قانون ، اختیارات گسترده حکومت ، جا معه ای مد نی مستقل ، حزب های سیاسی وسازمان دهی دین درقلمروخصوصی. درعمل ، این گونه سکولاریسم درغرب به گسترش ارزش های دموکراتیک ودرواقع برآمدن غرب مدرن انجا میده است.
با درنظر داشت تعریف های لغوی وعصری وزما نی وجدای انگاری میان حکومت ود ین که دربالا ارا یه شد ند ، بهتر است که به سراغ نوشته چارلزتلر دانشمند کا نادای به عنوان " عصر سکولار" ، بروم. به اعتراف بسیاری پژوهش گران غربی وشرقی، یکی ازمهم ترین کتاب های که درچند سال اخیر درباره سکولاریسم نو شته شده است؛ کتابی می با شد ازچارلزتلردانشمند کانادای به عنوان " عصر سکولار". تلر دراین کتاب ارزشمند وقطور،سال 1500 ترسای را درنظرمی گیرد وپیش وپس ازآن را باهم مقا یسه می کند. دراین مقا یسه ، برای تلر، این پرسش جا لب است که چرا پیش از 1500 ، افراد خود به خود ایمان دینی دا شتند واین آزادی را ندا شتند که بی دینی را اختیارکنند یا دین خود را تغییر دهند یا تفسیرآزادانه ازدینی که پیروآن می با شند داشته با شند یا د ین های را باهم ترکیب ودین شخصی خود را بسا زند؟
برخلاف ،درعصری که پس از 1500 آغازمی شود،همه تحولات نامبرده میسرمی شود اما نه یک باره بلکه تد ریجی. مطا بق برداشت تلر درعصر سکولارکه آن را صفت یک دوران می داند ، جهان درواقع جهان می شود. یعنی این توانمندی برای انسان ها میسرمی شود تا جهان را ازنگاه خود جهان تفسیرکنند. به سخن د گر، برای تفسیرجهان نیازی به آن سوی جهان ، یا الهیات دینی ادیان احساس نمی شود ، یا باقی نمی ماند. شا یان ذ کراست که ، آن جهان یا جهان غیب نا بود نمی شود ، اما میان آن وجهان انسان فرق گذاشته می شود. البته این گونه که ، آن جهان دراموراین جهان دست اندازی نمی کند. معلوم است که توضیح جهان توسط علوم خود جهان با عث سستی یا کمرنگ شدن باورهای دینی می شود.
همچنان ، با تضعیف شدن باورهای دینی ، شناخت بهترازجهان میسرمی شود. واین دو، دو ویژگی عصرسکولارهستند وصفت سکولارآن را تفسرمی کنند. یک مشکل عمده دین درعصر سکولاراین است که به یک نهاد مشخص وبه یک فرهنگ تبد یل می شود. یعنی درگذ شته دین همه کاره بود ، ملت بود، فرهنگ بود، اقتصاد وسیا ست ودرواقع مسئول همه امور این جهانی وآن جهانی بود. درعصر جد ید یا سکولاراست که دین لاغرمی شود. دولت جدا شده ازدین ، می شود دولت سکولار. این سومین معنای سکولاراست. صفت سکولاردارای سه معنا می با شد:
نخست ، عصری سکولارعصری که در آن منطق درون جهانی بر منطق بیرون جهانی غالب می شود؛
دوم،عصر سکولار عصری را بیان یا تعریف می کند که درآن باور دینی کمرنگ وباور به دین مشخص ودستگاه دینی مشخص درحوزه ارزش ها ونگاه بزند گی وجهان به یک گزینه در میان گزینه های گوناگون تبد یل می شود؛
سوم ،سکولار یا سکولاریسم دولتی را تعریف می کند که درآن جدای نهاد ها ونقش آن ها درعصر جد ید ،ازنهاد دین کا ملا جدا شده است. جدای که درآن مومن وکا فروجدایی سیا سی نه به حیث دشمن بلکه به حیث رقیب وجدای حقوقی بنام حق ونا حق را یج در دین وجود ندارد. نبود حق وبا طل هم که زاده مدرنیته می با شد ومدرنیته هم که درجوهر خود کثرت گرایی وسکولاریسم می با شد (1).
بنا برآن، به صراحت می گویم که ...تفکرمدرن با گرایش سکولارهمزاد است وتا کنون این همراهی درهمه جا ظهورواقعی یافته است. با وجود آن ،سکولاریسم درطول حیات مدرنیته ازخیز وافت های هم برخوردار بوده است. طوریکه د یده شد، رنسا نس با گرا یش حد اقلی به سکولاریسم آغازشد ودر قرن نزدهم به افراطی ترین شکل آن که "سکولاریسم الحادی" بود، تغییر شکل یا فت. اما درطول دهه های اخیر، شا هد ظهوروتعریف ها وتفسیرهای حد اقلی ازسکولاریسم هستیم که این امرریشه دراحیای مجدد دین وشکست آرمان های سکولاردرجهان دارد. و تعریف تلرازاین زاویه قا بل تا مل است. وی سکولاریسم را نه جدایی دین ازحوزه ای عمومی واجتما عی ، بلکه نفی انحصاروحاکمیت مطلق دین درسازمان بخشی اجتما عی می دا ند (2). ازاین که باورد ینی فرد و جامعه را نمی توان ازسیا ست کردن آن ها جدا کرد، نظر تلردرباره سکولاریسم برابر به جدای دین ازحکومت نه حوزه عمومی قابل درک وواقع بینا نه می با شد. ازاین نظر ، غیرعملی بودن سکولاریزاسیون یا دین زدای اززند گی فردی واجتما عی یا حوزه عمومی ، ثا بت می شود.
ازاین نگاه که ، باور دینی درجامعه ها وحوزه ای عمومی درکشورهای سکولارغربی مانند: امریکا ، کا نادا ، بریتا نیا ، فرانسه ، آلمان، ایتا لیا ، اسپا نیا و...به گونه ای نیرومندی وجود دارد ،سکولاریسم برابر به بی دینی والحاد وسکولاریریزاسیون برابر به دین زدایی از حوزه ای عمومی بهوده وغیرعملی می شود. ازاین رو،سکولاریسم را به عنوان طرز د ید وآگا هی وشیوه ای تفکر درباره ای رابطه میان دین وحکومت یاد کرده اند. رابطه ای که بربنیاد معیارها یا ارزش های دنیای استوارمی با شد. بنا برآن، با ید سکولاریسم را از فرایند سکولاریزاسیون یا دین زدای از حوزه ای عمومی جدا کرد. سکولاریزاسیون یا دنیوی سا ختن دراصل بیانگرفرایندی می با شد که در جریان آن نهاد های اجتماعی وفرهنگی اززیر تسلط نهاد ها ونماد های دینی بیرون کرده می شوند. البته با تحول تد ریجی ،هما هنگ وتقویت دنیای گرایی در دین ودولت وجا معه ای مد نی وحزب های سیا سی. معلوم است که ، این ها تعریف های عمومی وکلی از تحولی می با شند که در تاریخ تمدن وفرهنگ غربی صورت گرفته است. شماری از دانشمندان هم به این باورمی با شند که سکولاریسم برابر به جدای دین ازحکومت به مفهوم لا ئیسیته درفرانسه نزد یک است نه به مفهوم سکولاریسم را یج در بریتا نیا وامریکا. همین که ملکه بریتا نیا رئیس کلیسای انگلند وعضو کلیسای سکاتلند می با شد (ر.ک به ، اسلام وسکولاریسم ازنویسنده) ، بیانگر تفاوت آشکار لائیسیته فرانسوی / جدای کلیسا از حکومت وسکولاریسم انگلیسی می با شد. وقتیکه ملکه بریتا نیا رئیس یک کلیسا وعضوکلیسای دیگر درکشور خود می با شد ، اصل جدای دین وحکومت را زیرسوال می برد. اگر ملکه را رئیس دولت بدانیم که هست نه رئیس حکومت که نخست وزیرمی با شد، لائیسیته فرانسه وسکولاریسم بریتا نیا یکسان می شوند.
دربخش اخیر مقا له ، لازم می دانم که نگاه چامسکی را درباره ظهورسکولاریسم درغرب وعلت های آن تبارزداده نویشته را پا یان دهم. چامسکی:" درمسیر تحولات وتجربیات اجتما عی وسیا سی که درپی عصر روشنگری وآغازدوران مدرن پیش آمد ،جا معه های غربی با توجه به وجه مخرب وتحمیلی وزدا ینده ای گونه گونی کارکرد هرآن مذ هبی که در قدرت سیا سی حضوراید ئولوژیک میا بد، به این نتیجه رسید ند که با ید ازیکی شدن مذهب وقدرت سیا سی (با حاکمیت) جلوگیری کرد. این توجه موجب آن شد که فکرجدای کلیسا از حکومت تحت نام سکولاریسم بصورت یک شا لوده ای اصلی درسا ختن جوامع مدرن غربی درآید. قوا نین اسا سی فرانسه وامریکا ، دونمونه ای شا خص درامر تحقق این فکرند: تسلط مذ هب برحکومت موجب می شود که قوانین شرع به قوانین عرفی تسلط یا بند ، ملت از تصمیم گیری درمورد سرنوشت خود دوربما ند ، هر گونه دیگر اند یشی ممنوع وقا بل مجازات شود ،ودرنتیجه ، ظهورکارکرد های دموکرا تیک وجا معه ای مدنی ،ونیز تحقق آزادی های مختلفی که درتصور"حقوق بشر" می گنجد ، نا ممکن شود. سازوکارهای عقید تی "شبیه" نیروی نا مریی ریسما نی هما نند روپوش دربند کشنده ای دیوانگان بدست وپای مردم بسته تا آنان را داو طلبانه درتسلیم به سیطره جوی اقلیت نیرومند درنهد." اقلیتی که می تواند مذ هبی یا نژادی-اید ئولوژیک ازهرگونه ای آن با شد. ادامه دارد.
پا نویس ها:
2-دراین پا نو یس ،هم از پیش نویس تلربه کتاب" عصر سکولار" هم ازمقا له ای نیکفرنویسنده ایرانی مقیم آلمان درباره کتاب نامبرده بهره برداری کرده ام.
2-new secularism.com / 2007 / articles / 12707 / 120407-Charles -Taylor. h t m
0 comments:
Post a Comment