Sunday, 19 August 2018

درافغانستان ، سخن گفتن از استقلال بسیار خنده آورمی باشد

آن های که امروزشعاراستقلال می دهند؛ فردا گداگری خوا هند کرد
وینستن چرچیل
ابراهیم ورسجی
بیست ونهم ماه اسد 1397
درافغانستان ،معمول شده است که همه سا له ازروز28 ماه اسد ؛ به حیث روزکسب استقلال ازهند بریتا نیا، پذ یرای به عمل آورده شود. ازاین که استقلال درخشید وبا فرار امان الله خان خاموش شد، یا به سخن معروف: " خوش درخشید / ولی دولت مستعجل بود"! ازاین رو ، چیزی برای پذ یرای باقی نگذا شت که بر آن پا یکوبی شود که می شود. مثلا، هند بریتا نیا با حاکم ساختن نادرغدار جنازه استقلال را برداشته بود. مسخره اینکه، نادر غدارووطن فروش وبازماند گانش می دانستند که نوکرهند بریتا نیا می باشند ، برگزاری ازروزاستقلال را همه سا له نما یشی براه انداخته وادامه داد ند تا به مردم نشان دهند که مستقل هستند. برخلاف، اسناد ومدارک تاریخی نشان می دهند که همه امیران قبا یلی افغان دربیشترازدوسده ای گذ شته اول نوکرشرکت تجاری هند شرقی دوم نوکرهند بریتا نیا سوم نوکرشوروی بود ند واکنون نوکرامریکا وبریتا نیا می باشند. طا لبان افغان هم که نوکرنوکراستعمار یا پاکستان بود ند ومی باشند.
طوریکه دیده شد، با مرگ هند بریتا نیا وظهور هند وپاکستان ،هاشم خان وحشی / برا در نادرغداریک ماه درواشنگتن خوا بید تا امریکا به حیث غلام قبولش نماید؛ برخلاف، یک کارمند عادی وزارت خارجه امریکا هم او را نه پذ یرفت! ازاین رو، وقتیکه به کا بل برگشت، استعفی داد وشاه محمود خان که درهمه وحشی گری ها شریک او بود جانشینش شد تا راه کاری برای ادامه حکومت نوکران هند بریتا نیا درمنطقه ای منهای استعمارکهنه پیدا نما ید. یکی ازتلخی روزگارسیاسی مردم افغانستان وفریب کاری های امیران وطن فروش آن ها این بود که شاه محمود وظاهر ودا ود ودیگر جیره خوا ران کهنه استعمارگری درشرایط پسا کهنه استعمارگری دوکاربسیار بی خردانه کرد ند: نخست،نزاع دیورند با پاکستان را که هاشم خان وحشی با نی آن بود دامن زد ند؛ دوم، آماده شد ند که برای ادامه حکومت بی پا یه ای مردمی شان حلقه ای غلامی شوروی را به گردن بگیرند!
ازاین نگاه که ، درباره نزاع حکومت پو شا لی نادرغدارخا نی ها با پا کستان درمسئله خط دیورند ، بریتا نیا اعلام کرد که پاکستان جا نشین آن درمنطقه است وخط نامبرده خط مرزی رسمی افغانستان وپاکستان می باشد وامریکا هم موضع لندن را تا یید کرد، برای امارت قبلا انگلیسی کابل،جززبا له کردن نزاع خط دیورند با پاکستان ویا افتادن بدامن شوروی ، چاره ای نما نده بود! به این خاطرکه ، هم دردشمنی با مردم قرارداشت هم برای بقای خود به با دار تازه نیازمبرم داشت. جالب این بود که ، درآن وقت، استا لین ما یل به تا سیس را بطه دوستانه با پاکستان بود وتوجهی به امارت کا بل نداشت. مثلا،استا لین درسا ل 1949 ازلیاقت علی خان نخست وزیرپاکستان دعوت کرد که به مسکو بیا ید! وقتیکه ترومن رئیس جمهورامریکا ازدعوت نخست وزیرپاکستان توسط استا لین خبرشد،ازاوخوا ست که به واشنگتن بیا ید واوهم روانه ای دیارآقا بزرگ شد وخواست لندن هم همین بود.
اگرچه استا لین بخاطر بی اعتنای لیاقت علی خان بدعوت نامه اش رنجیده خاطرشده بود، با وجود آن ، مناسبات دیپلماتیک شوروی وپا کستان تامین وهردوکشوردرمسکو وکراچی سفارت بازکرد ند. درآن برهه، مشکل حکومت افغانستان این بود که کمتردیپلمات با سواد دروزارت خارجه داشت وخود نادرغدارخا نی هاهم که ازکوچه دانش وفرهنگ سیاسی مدرن نگذ شته بود ند. مثلا، درسیاست جهان این اقتصاد ودانش علمی وفرهنگ با لای سیاسی- حقوقی- اداریی حکومت گران است که سخن می گوید وتصمیم می گیرد. ویژگی های که در درارگ ونخست وزیری ووزارت خاجه افغانستان ازآن ها کمتری خبری درمیان بود. مثلا، پاکستان کشوری دارای 120 میلیون نفوس با نخبگان سیاسی- فرهنگی- نظامی- دیپلماتیک انگلیسی زبان وافغانستان دارای هشت میلیون نفوس وامیران قبا یلی مد عی پشتونیسم وناتوان ازسخن گفتن بزبان پشتو ودارای فهم کوچه بازا ری از زبان فارسی ودارای اقتصاد زراعتی گاو- قلبه ی نه ما شینی با ایجاد نزاع با پاکستان ؛ درواقع ، کاری احمقانه ای کرد که تا کنون مردم این کشور تا وان آن را می پردازند!
مثلا، ازاینکه، مردم ازنظر فرهنگی عقب مانده وامیران غلام وبریده با فرهنگ تاریخی کشوربود ند. با رفتن بریتا نیا ازمنطقه، امیران بی بادارشد ند وادامه حکومت نامردمی شان بدون با دارنا ممکن شده بود،شتاب زده حلقه ای غلامی شوروی را به گردن گرفتند. با اینکه ازغلامی بریتا نیا به غلامی شوروی رفته بود ند ، در روزهای استقلال متوفا، هم جشن های نما یشی برگزارمی کرد ند هم دیگ وکا سه ای دشمنی با پاکستان را با پشتونستان خواهی داغ کرد ند! ازاینکه پشتون ها درافغانستان اقلیت محض بود ند ومی باشند، نادرخا نی ها شماری زیادی ازپشتون های مناطق قبا یلی پاکستان را به افغانستان آورده دربخش های مختلف آن زمین داد ند تا به شمار قبا یل خود بیفزا یند. طرفه اینکه ، با فروپاشی حکومت سیاه کار نادرخانی ها ورسیدن کمونیست های قبا یلی- خلقی نما به قدرت وشروع جنگ های جهادی ها علیه آن ها وپیاده شدن ارتش سرخ وگسترش جهاد یا جنگ علیه آن، اکثر پشتون های منا طق قبا یلی دوباره به پاکستان رفته تذ کره پاکستانی گرفتند.
طوریکه دیده شد، بعد ازعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان وفروپاشی حکومت دست نشانده ای آن درکابل، جهادی های فارسی زبان بقد رت رسید ند. جهادی های که مورد تا یید ارتش پاکستان نبود ند. ازاین رو، ارتش پاکستان با ابزارکردن پشتون های جهادی وهمان پشتون های قبا یلی اول کا بل را ویران کرد ودوم طالبان را ازآن ها ساخت وفرماندهی جنگی آن ها را بدوش نصیرالله بابرپشتون پاکستانی ووزیرداخله آن کشورسپرد! من که درآن روزها درپشاوربودم، دیدم که پشتو زبان های هم وطنم با فخرزیرفرمان وزیرداخله پاکستان علیه فارسی زبان ها به این بهانه جنگ می کرد ند که او برای احیای حکومت پشتون ها جنگ را رهبری می کند.
بنگرید به پشتون های پشتونستان خواه افغانستان که برای رفع اقلیت بودن خود می خواستند مناطق قبا یلی پاکستان را ازخود کنند وبرخلاف شعار وخواسته ای قبلی خود زیرفرمان وزیرداخله پاکستان علیه همه غیرپشتون ها به خصوص فارسی زبان ها با افتخارپوک جنگ کرد ند تا استقلال دروغین هم داشته باشند. مثلا، کرزی یکی ازهمان پشتونستان خوا هان می باشد که هم عضو طالبان بود هم معرفی نامه ملاعمررا ازقند هارگرفته به وزارت خارجه پاکستان دراسلام آباد رفت تا نما ینده طالبان درسازمان ملل مقررشود. ازاینکه طا لب کریم مجا هد قبلا دراین پست توسط وزارت خارجه پاکستان توظیف شده بود ودبیر کل سازمان ملل قبولش نکرد ونما ینده دولت اسلامی را به حیث نما ینده افغانستان نگهداشت، طا لب کرزی ما یوسا نه ازوزارت خارجه پاکستان بیرون شد ورفت به خا نه ای احمد رشید نوسنده ای پا کستانی ومسئله را به او گفت واو هم آن را درکتاب خود" فرورفتن درآشوب" نوشت. دقت نما ئید! سفیران طا لبان را وزارت خارجه پاکستان تعیین می کرد وطا لب کرزی هم تلاش کرد توسط وزارت نامبرده سفیر امارت طالبان درسازمان ملل تعیین شود!
شا یان ذ کراست که ، تنها کرزی عضو طالبان ونوکرپاکستان نبود، بلکه همه کسا نی ازپشتوزبان ها که بعد از جنگ نام نهاد امریکا وانگلیس علیه تروریسم بنام تکنوکرات درحکومت اووزیروسفیرو....شد ند عضویا وفا دارطالبان وخد مت گارارتش پاکستان بود ند. مثلا، به با یگا نی بخش پشتوی صدای امریکا وبی بی سی مراجعه نما ئید تا دریا بید که همین غنی ورفقایش چه طا لب گری های نبود که کرد ند واکنون غو غا ی استقلال گری هم می کنند! بلی، من که هم سیا ست خوانده ام هم تاریخ وبیشتر از چهل سال کارنامه مبارزه ای فرهنگی واسلامی دارم وشا هد همه استقلال نما ی های دروغین از اخیر حکومت ظاهر تا کنون می باشم ؛ به این نتیجه رسیده ام که ادعای استقلال ومستقل بودن امیران افغان ازاخیر نیمه ی دوم دهه ای سده بیستم تا کنون خنده آورمی باشد!
بطورنمونه ،امیران افغان سیاه ترین تاریخ نوکری به کهنه وسرخ ونو استعمارگری را دارند. افزون برآن،طالبان افغان وافغان ملتی های افغان غلام غلام یا غلام پاکستان هم بو د ند ومی باشند. درحا لیکه ، درمیان امیران سده بیستم افغانستان به جز حبیب الله کلکانی واستاد ربانی که نوکر استعمار ها نبود ند وکشته شد ند وامان الله خان که هم اعلام استقلال کرد هم گریخت، دیگران همه نوکران استعمارهای سیاه وسرخ بود ند. با وجود نوکران استعمارهای سیاه وسرخ بودن ، هیچ کدام ازامیران افغان،به اندازه طالب کرزی وطا لب غنی مفتضح نبود ند! یعنی کمی غرورداشتند. مثلا،ظاهر خان بعد ازآمدن به کا بل ،درگفت وگو با خانم مینه بکتاش خبرنگاربخش فارسی بی بی سی گفت که:" غریب وکم پول بودیم اما این قدر بی شخصیت نبود یم"! منظور او ازبی شخصیت بودن کرزی ودار ودسته اش به شمول طا لب غنی بود ند! آری ، طا لب کرزی که دربی شخصیتی به ته با تلاق رسیده بود،شعارهای دروغین علیه امریکا سرداد تا نشان دهد که زیاد بی شخصیت نمی باشد! خوشبختانه ، مردم فهمیده اند که طا لب کرزی هم نوکرامریکا هم نوکرپاکستان هم بی شخصیت می باشد!
با وجود اینکه درنوکری به امریکا وانگلیس وپاکستان، طا لب غنی چیزی کمتر ازطالب کرزی ندارد،اما همین که شعارهای تو خا لی علیه با دار برای اعاده ای حیثت نمی دهد،کمتر خود را مسخره می کند! ازاینکه طا لب غنی باری علنا گفته بود که:" بدون کمک دوازده و نیم میلیون دالریی امریکا برای مصرف آب ونان روزانه پولیس ها وسربازان ،کارحکومتش تمام است"! درواقع، موقعیت نوکراستعماربودن خود را فهمیده است. همان موقعیتی که چرچیل نخست وزیر وفرمانده بریتا نیا دردوره جنگ جها نی دوم گفته بود که:" کسا نیکه امروز شعار استقلال می دهند، فردا با دستان دراز گدا گری می کنند"! اگرچه بسیار استقلال طلبان آسیای وافریقای درجریان مبارزه علیه استعمار شعارداد ند ،اما به اندازه مد عی های استقلال درافغانستان مسخره نبود ند! مثلا، حکومت نجیب الله با فروپاشی شوروی چند ماه بعد ازبین رفت وحکومت غنی با عقب نشینی امریکا دریک روز نابود می شود. طا لبان هم که شا خه ای ریشوی ارتش پا کستان می باشند! خلاصه اینکه ،سیا ست کاران افغانستان درهرپست ومقامی که قراردارند ؛ حق ندارند که ادعا ی مستقل بودن کرده وازروز28 اسد به حیث روز استقلال تجلیل به عمل آورند. مثلا، همین که حکومت های افغانستان ازطا لب کرزی تا طا لب غنی به کمک های بریتا نیا وامریکا زنده مانده اند ، بدون شک ، آن ها به ادعای مستقل بودن وتجلیل شان ازروز استقلال خنده می کنند!

0 comments:

Post a Comment