بیست یکم ماه ثور1397
این تحلیل ؛ درپیوند به مقاله آقای محسن کد یور به عنوان:" نماد تقوی، فقه سنتی، مخالفت با انقلاب،انکارولایت فقیه "، نشرشده درسایت ملی- مذهبی ،بتاریخ 19 بهمن / حوت 1396، ارایه شده است.ازاین نگاه که به فقه رابطه دارد ومن نظرخاص درباره ای فقه درشرایط کنونی ای مسلمان ها دارم ودرصفحه فسبکم پخش شده است ، بهتردانستم که درسایت اند یشه هم پخش شود تا دوستان ازآن مستفید شوند! مقاله طولانی آقای کدیور را که برای دفاع ازیک آخوند فقه خرافات زده ای شیعه نوشته است را مطالعه کردم؛ ازاین رو، لازم می دانم که به نقد آن بپردازم. به نقد آن به این خاطرکه ،همه فقه ها به خصوص فقه شیعه 12 امامی چیزی برای توجیه ودفاع ندارد.ازاین لحاظ که، هیچ پایه درقرآن واحادیث صحیح ندارد وبیشترمتکی براوهام ، تقدیس سازی وخرافات می باشد. مثلا،درقرآن ،آیه ای برای دفاع ازتقدیس علی وفرزندانش بنام ائمه معصومین واطهاروجود ندارد. افزون برآن، جعفرورضا ازمعاش خوران حکومت عباسی بودند وازنظرعلم ودانش هم مطالب قابل توجهی ارایه کرده نتوانستند. قبل ازآن ها، جنبش معتزله جنبشی بود درجهت رهاکردن اسلام ازبدویت عربی اموی وعباسی.ازاینکه مادرمامون خلیفه عباسی هراتی بود،اورویه خوبی با معتزلی هانشان داد وجانشین او به سرکوب آن ها شتافت وکمک کرد به برآمدن حنبلی ها.حنبلی ها نه تنها علیه معتزله ،بلکه با نعمان بن ثثابت بن مرزبان ، پایه گذارفقه حنفی هم پنجه نرم کردند اما با تکفیر.می دانم که تکفیرآن ها نتوانست ازمحبوبیت مذهب عقلانی ابوحنیفه بکاهد.
ازاین رو،برنامه ای ریخته شد که حکومتی ساختن ابویوسف ومحمد شیبانی ،شاگردان ابوحنیفه بود وکشتن او درزندان توسط خلیفه ومقید کردن فقه او درقالب مذهب های مالکی وشافعی.به این خاطرکه،ابوحنیفه هم حامی معتزلی ها هم حامی پایه گذارفقه زیدی هم بود هم مذهبش ستمگریی حکومت را برنمی تافت.ازاین رو، فقه زیدیه را 60 درصد حنفی می دانم.درباره فقه جعفری می توانم بگویم که پیش ازصفویه نقلی وغیرعقلی بود که با افزون غیبت امام موهومی به آن خرافات برنقلی گری اش برتری یافت.متاسفانه، صفوی ها به کمک ملاهای لبنانی خود آن راچنان خرافاتی ساختند که دفاع ازآن ضیاع وقت می باشد.ازسوی دیگر،تحمیل ولایت فقیه به آن توسط خمینی واین سخن حمینی که دولت ولای می تواند توحید برای تحکیم حکومت تعطیل نماید وجنایت های حکومت ولای در39 سال گذشته علیه مردمان ایران ومنطقه؛ فکرنمی کنم که چیزی برای توجیه یا دفاع ازفقه ولای باقی مانده باشد.
بنا برآن ، ازآقای کدیورمی خواهم که اگردغدغه دین داری دارد،به مسایل زیرتوجه نماید:نخست، به قرآن بپردازد؛ دوم، کوشش درجهت تحقق یک سکولاریسم انسانی برای رهای اسلام ازشرولایت فقیه وحکومت قبایلی عربستان و... نماید. دررابطه به اصل نخست،باید بگویم که کدیوری فقه شیعه زده ومن سنی زیان دیده ازجهاد دروغین وتروریسم طالبان افغان دست ساخت نظامی ها وملاهای پاکستانی، تنها درقرآن وتفسیرنو ازآن کنارهم قرارگرفته مبارزه می کنیم.دررابطه به بازگشت به قرآن، دونمونه ارایه می کنم: روش عقلانی- فقهی ابوحنیفه و تاکید محمد عبده بربازگشت به قرآن وتفسیرنو ازآن.ازاینکه آقای کدیوردرامریکا تشریف دارند،خوب می شود اگراسلام،اسلام ومدرنیسم وموضوعات بنیادی قرآن ،نوشته های دکترفصل الرحمن استاد سابق دانشگاه شیکاگورا مطالعه نمایند.دررابطه به سکولاریسم انسانی،باید بگویم که وضع فاجعه بارکنونی جهان اسلام که دستاورد استبداد شاهی وشیخی می باشد؛تنها با وارد شدن مسلمان ها به عصرسکولار، یا آزادی خرد،عقیده واراده میسرمی شود. درواقع، درهمین آزادی عقیده است که اسلام دوباره برگشته فقه های سلطانی به خصوص فقه امام زمانی وعقل ستیز شیعه را پشت معرکه می اندازد.
0 comments:
Post a Comment