Sunday, 1 December 2013

نگاهی به سفرنخست وزیرپاکستان به کابل ودستاوردهای احتمالی آن


کسانی که درکاخ های شیشه ی زندگی می کنند،نباید سنگ پرانی نمایند!
ضرب المثلِ مشهور دردیپلماسی
ابراهیم ورسجی
10-9-1392
طوریکه ازپیش برنامه ریزی شده بود، روزشنبه30نوامبر-9قوس،نوازشریف،نخست وزیرپاکستان،بخاطرانجام گفت وگوهای دوستانه باکرزی، وارد کابل شد.درواقع،سفرنخست وزیرپاکستان به کابل، درادامه ی سفرکرزی درماه اگست به اسلام آباد،صورت می گیرد.برپایه ی گزارش های پخش شده توسط رسانه ها،نخست وزیرپاکستان وکرزی،درکابل باهم گفت وگوهای دونفره وپس ازآن درجمع همراهان یاهیئت های دوطرف گفت وگوکردند.نویسنده که بازتاب سفرنوازشریف به کابل را دررسانه های پاکستانی، مانند:سایت های روزنامه هایی اردوزبان جنگ،انگلیسی زبان دِنیوزودان،مطالعه کرده است؛ دررسانه های نامبرده،این پرسمان بیشترازدیگرپرسمان ها برجستگی داشت که نخست وزیرپاکستان برای تامین روابط دوستانه میان پاکستان وافغانستان وکمک به روند گفت وگوهای صلح میان حکومت کرزی وطالبان، به کابل سفرکرده است.دراین راستا،درصفحه ی نخستِ روزنامه ی دان/بامداد،دررابطه به کنفرانس مطبوعای شریف- کرزی، پس ازگفت گوهایشان آمده است که، نخست وزیرپاکستان، درضمن بحث درباره ی تقویت گفت وگوهای صلح میان حکومت کرزی وطالبان،همچنان درباره ی پرسمان های تجارتی ازجمله انتقال برق ازتاجیکستان وقرغیزستان وانتقال گازازترکمنستان ازطریق افغانستان به پاکستان نیزگفت وگوکرده است.ودرسایت اردوی بی بی سی،ازکنفرانس مطبوعاتی شریف- کرزی نقل شده است که نخست وزیرپاکستان گفته است که نمایندگان حکومت افغانستان می توانند طوری دلخواه خود باملابرادردرپاکستان تماس وگفت وگونمایند.درگزارش های بامدادی یکشنبه اول دیسامبر-10قوس،سایت جنگ ودِنیوزآمده است که شریف بابرخی کاندیدهای ریاست جمهوری هم درکابل ملاقات کرده است.
باوجود این که، رسانه های پاکستانی علت عمده ی سفرنوازشریف به کابل راکمک به فرایند گفت وگوهای صلح میان حکومت کرزی وطالبان وگسترش تجارت میان هردوکشوروازطریق افغانستان باآسیای مرکزی وبرعکس بازتاب داده اند؛اما، واقعیت این است که، افزون برپرسمان های یاد شده، تااندازه ی که نویسنده راجع به پاکستان وبازی های سیاسی-امنیتی ای نادرست آن دردرون وبیرون آن کشورآگاهی دارد، دشواری های درونی وبیرونی ای دیگری هم نقش عمده دارند که این کشورررابه مرزورشکستگی تام رسانیده اند.واقعیت تلخ این است که پاکستان به حیث یک کشورمصنوعی که ازروزپیدایشش در14اگست1947تاکنون، همواره وابسته به انگلیستان وامریکابوده وبه گونه ی ابزاری بی عرضه دردست آن ها، بویژه دومی قرارداشته است، وارد برهه های بسیارحساس وتاریک ازتاریخ سیاسی ای کوتاه و پرماجرای خود شده است.ازتاریخ پرماجرابه این خاطریاد کردم که تقریبن این کشوروظیفه ی خود درجهت منافع باداران بویژه امریکا را بدرستی انجام داده وپس ازاین،برای آن ها کم اهمیت شده است که دراین کم اهمیتی، بازیی دوگانه درجنگ علیه تروریسم نقش مهمی بازی کرده است.
اگربتاریخ برگردیم،این حقیقت روشن ترنمایان می شود که واقعن پاکستان جزابزاری بی خاصیت دردست انگلیس وامریکا،چیزی دیگری نبوده است.بطورنمونه،برآمدن پاکستان در14اوت سال1947، باپیروزبرآمدن کمونیسم روسی-استالینی ازجنگ جهانی دوم که امریکا وانگلیس توقع داشتند که کمونیسم ونازیسم هردویک جاازبین بروند؛ و برخلاف انتظار،ازبین نرفت،همراه بود.ازاین سبب،از حضورپاکستان درجهت سنگربندی های بعدی علیه کمونیسم،البته باتباه کردن افغانستان زیرنام جهاد بهره برداری کردند.ازاین رو،خانم اندیراگاندی،نخست وزیرپیشین هند، گفته بود که"انگلیس هاپاکستان را برای اینکه هند ازآن ها تاوان نخواهد،ساختند وهندوستان بزرگ راتجزیه وتوهین کردند"! اگرپاکستان بخاطر توهین هند ساخته شده، ویابرای نابودی شوروی وازپا درآوردنِ افغانستان، ازآن بهره برداری شد،بحث درباره ی آن ازحوصله ی این نوشته بیرون است.ازاین رو،ازسخن گفتن درباره ی آن خود داری ونوشته راپیرامون کاهش اهمیتِ موقعیت پاکستان درسطح منطقه وجهان ودشواری های درونی آن وویران گری هایش درافغانستان که بازدهی ای آن برای خودش هم به گونه ی گسترش تروریسم ودرعرصه ی جهانی معرفی شدن به حیث یک کشورتروریست می باشد،ادامه میدهم.
دراین راستا، یک واقعیت انکارناپذیراین است که، پس ازفروپاشی کمونیسم وگرفتارجنگ داخلی وتروریسم شدن افغانستان که همه می دانند که پاکستان بازی ناپاکی را درکشورما براه انداخته است،برداشت نظامی های پاکستانی این بود که امریکا، افغانستان را،به حیث یک تحفه ی چرب بخاطرکمک آن ها دربراندازیی کمونیسم روسی به پاکستان داده است.ازاین لحاظ،هرکاری که می خواستند ومی توانستند درافغانستان کردند،تا ازازین کشور،به حیث یک پایگاه تروریسم علیه مردمش وهندوستان، بهره برداری کنند.درواقع،پاکستان، بویژه شبکه ی جنایت کارامنیتی آن/ آی اِس آی، چنان درجنگ علیه کمونیسم البته باریختاندن خون ارزان قمیت افغان هاخدمت کرده بود که حق داشت گمان کند که امریکا،افغانستان رابه آن هدیه کرده است! اما،گذرایام نشان داد که نظامی های پاکستانی، هم درشناخت مردم افغانستان وهم درفهم موضع سخاوتمندانه ی امریکا،درسپردن افغانستان برای آن ها،اشتباه بزرگ کرده اند.ازقبل روشن بود که درافغانستان،هم دردسته ی سیاست کاران وهم دردسته ی جاسوس شدگانِ وطن فروشش، کسانی فراوان یافت می شوند که یا نوکرنمی شوند واگرنوکر شوند،بجای نوکرِنوکر،نوکرِبادارنوکر،یعنی امریکامی شوند.بنابراین،همین گونه افراد تاسرحد مرگ، علیه پاکستان ونوکرانِ مجاهد نما وطالبانِ قرآن ناخوانده اش مبارزه کردند! ازسوی دیگر،موقعیت استراتژیک افغانستان درمنطقه، دارای اهمیتِ فراوان برای امریکا،می باشد که اجازه نمی دهد که پاکستان بزورِ آن کشوربرآن مسلط وهند رازیرفشارقراربدهد.جالب این است که پاکستان راعقب نشینی امریکاپس ازفروپاشی اتحادشوروی ازمنطقه ، به این باوررسانیده بود که میدان بازی درافغانستان برایش بی رقیب است ومی تواند هرکاری که می خواهد بکند!
ازپیش روشن بود که باوجود پرورش دادن مزدورانی بی شماری درافغانستان،اوضاع این کشورطوری نیست که پاکستان فکرمی کند.به سخن دیگر،همان گونه که درافغانستان نوکران فراوان دارد،مخالفان هم فراون برایش یافت می شوند.پرسمانی که پاکستان نتوانست یانخواست که آن رابدرستی درک نماید.ازسوی دیگر،درسطح منطقه وجهان، پاکستان مخالفان بسیاری داشت ودارد که نمی خواستند ونمی خواهند که افغانستان به یک ابزاربی شعوردردست آن کشور تبدیل شود.درچنان شرایطی،پاکستان دست بدوکارزیردرافغانستان زد:نخست،بدفاع ازقوم پشتون برخاسته شمارمخالفان خود را درمیان دیگرقوم هابویژه تاجیکان افزایش داد.دوم،برای تحقق سیاست پس مانده وجنایت کارانه ی خود،به تروریسم طالبی وتندرویی بی منطق،خشن و تاریک اندیش مذهبی تکیه کرد.تکیه ی پاکستان برتند رویی مذهبی درافغانستان آن هم زیرنام طالبان وشریعت اسلامی؛ به این معنابود که،می تواند درداخل افغانستان، بنام مذهب وتطبیق شریعت، مردم رافریب وبرشانه ی آن هاسوارشود ودرسطح منطقه باتقویه ی روحیه ی ضد فارسی زبانان وبزرگ نشان دادن خطرشیعه گریی ایران به سنی ها،می تواند حمایت کشورهای نفتی- عربی را ازآن خود کند که تا اندازه ی کرد.
درحقیقت،بی تفاوتی ای نمایشی امریکا درشرایطی پساکمونیستی ، رخنه ی پاکستان درمیان پشتوزبان های افغانستان ،چند دسته بودن مخالفانِ افغانِ سیاست قهقرائی-افغانی پاکستان وسیاست احمقانه ی حکومت آخوندیی ایران،زمینه راطوری رقم زد که پاکستان باحمایت ازطالبان درافغانستان،پیش روی و امیدواری های نادوراندیشانه پیدانماید.درواقع،درچنان شرایطی که پاکستان پیشروی هایی شتاب زده ی درافغانستان داشت،یک دم نام بن لادن که درسال1996درسودان زندگی می کرد،برسرزبان هاافتید که حکومت آن کشورمی خواهد او رابه حکومت عربستان بسپارد.درآن وقت،درحالی که انتظاربراین بود که بن لادن تحویل عربستان داده شده ودادگاهی شود.برخلاف انتظار،ناگهان سرازشرق افغانستان برآرود.همین که بن لادن درولایت ننگرهاردرشرق افغانستان سروکله نشان داد، روشن شده بود که بازیی پاکستان درافغانستان وارد برهه ی بسیارحساس وپیچیده ی شده است.برهه ی که ناشیانه ازکنارآن گذشتن،برای افغانستان وپاکستان مرگبارتمام می شود.
ازهمه مهم تراین که،جابجاشدن بن لادن درشرق افغانستان وتامین ارتباط میان اووطالبان توسط آی اِس آی،آگاهانه یاناآگاهانه این پیام را باخود داشت که رخدادی درپیش است که می تواند سرنوشت افغانستان رابه گونه ی دیگری رقم بزند.مثلن،درکتاب"مدرن جهاد"،نوشته ی لاریتوناپلئونی،چاپ2003، آمده است که"پیش ازسفربن لادن به افغانستان،نشستی میان نماینده گانِ القاعده،آی اِس آی و اطلاعات ایران، درکشورصومالی که مانندِ افغانستان ازنبود حکومت رنج می برد صورت گرفته بود ودرهمان نشست،آی اِس آی،بدوش گرفته بود که به رفت وآمد افراد تروریست القاعده ازطریق افغانستان به آسیای مرکزی وشمال قفقاز،کمک می کند."وسفربن لادن به افغانستان هم پس ازآن نشست صورت گرفته است."اسنادی دیگرکه بخشی ازآنها در"جنگ اشباح/گوست وارز"آمده است،نشان میدهد که پیشترازآن هم، آی اِس آی،ازبن لادن که پس ازجهاد افغانستان به یمن رفته بود تا کارکمونیست هادرجنوب آن کشوررایک طرفه نماید،خواسته بود به پاکستان بیاید وکمک نماید تاعلیه حکومت بی نظیربوتوعمل شود.واین مطلب رابارهابی نظیربوتودرسخنرانی هایش متذکرشده حتاباری نوازشریف رابخاطرداشتن رابطه بابن لادن سرزنش کرده بود!
بهرحال،پرسمان رابطه میان آی اِس آی،القاعده وطالبان وسازمان های تند روپاکستانی ای مخالف شیعه ودشمن هند،ودیگرجمعیت های مذهبی- سیاسی پاکستان درفرجام؛ اول،به رخداد یازدهم سیپتامبر2001،ودوم، به سرنگونی اداره ی طالبان وپیاده شدن ناتودرافغانستان وبازسازیی طالبان افغانی درسال2004وایجاد طالبان پاکستانی درسال2006وتشکیل شورای دفاع ازپاکستان متشکل ازاحزاب مذهبی-ملای پاکستان بدفاع ازطالبان افغانی- پاکستانی وبازمانده های القاعده و...ازپرسمان های می باشند که دارای یک دستاورد برای خود پاکستان ویک دستاورد هم برای امریکاوافغانستان می باشد.دستاوردپاکستان،فرورفتن این کشوربدامن تروریسم ونا امنی پس ازحمله ی ارتش به مسجد سرخ که درآن ملاها وطالبان شریعت مدارریاکار،درماه جولای2007،گردآمده بودند، ودست آورد امریکا وافغانستان هم شکست شان درایجاد نظام سیاسی ومهارتروریسم طالبانی می باشد.بااین که،شکست امریکا،درافغانستان وخیزش طالبان وبرخی ملاهاعلیه ارتش پاکستان، به گونه ی تروریسم طالبانی پاکستانی دردوره ی حکومت جورج بوش نمایان شده بود.باوجودآن،امریکاکمک های خود به پاکستان را ادامه داد؛به گونه ی که،پاکستان هم بابهره برداری ازکمک های آن کشور،طالبان راتجهیزوبرای ترورافغان ها وامریکای ها ودوستان شان، به افغانستان فرستاد!
درچنان شرایطی، زمانی که در20ژانویه2009،بارک اوبامابه کاخ سفید وارد وجورج بوش خانه نشین شد،مهم ترین کاررئیس جمهورنو،دست وپنجه نرم کردن بادستاوردهای رنج دهنده ی دوره ی ریاست جمهوریی اووبازی دوگانه ی پاکستان درافغانستان بود.چون،اوباما،پیشترمخالفت خود راباحضورسربازان امریکائی درعراق ابرازنموده بود،به بیرون کردنِ سربازان امریکا، ازآن کشور عمل ودررابطه به افغانستان تاکید کرد که تانابودیی تروریسم می رزمد.ازاین سبب،بخشی ازسربا زان امریکائی مصروف خدمت در عراق رادرسال2010،به افغانستان اعزام کرد که باعث نگرانی ارتش پاکستان شد.دررابطه به اعزام سربازان امریکای مصروف خدمت درعراق به افغانستان توسط بارک اوباما،نویسنده به این باوراست که رئیس جمهوراوبامانمی خواست که ازسیاست چشم پوشی بوش دررابطه به بازیی دوگانه ی پاکستان درافغانستان پیروی نماید وبادست زدن به چنان کاری،به پاکستانی هافهمانید که روابط دوطرفه آینده ی پرخم وپیچی خواهد داشت.دراین راستا،درصفحه ی نخست هفته نامه ی"آشیاتایمز"،شماره ی284مورخ9نوامبر2013که درکاناد،توسط کانادئی های هندی تبار پخش می شود،ازکتاب تازه پخش شده ی حسین حقانی،سفیرپیشین پاکستان در امریکا،به عنوانِ"خوش فهمی غیرمعمولی"،این مطلب پخش شده است که"اوباباما،درسال2009،بافرستادن نامه ی به زرداری،ازپاکستان خواسته بود که ازحمایتِ گروه های تروریستی، مانند:لشکرطیبه وطالبان دست بردارد،درعوض،ازهند محترمانه می خواهد که درمسئله ی کشمیرباپاکستان وارد گفت وگوشود.مسئله ی که خواست پاکستان از1950تاکنون می باشد وامریکاازآن گریزکرده است؛ وپاکستان طبق معمول برپایه ی این اصل کهنه که ازتهدیدی که هندازراه افغانستان یابرعکس متوجهش ساخته است نگران است ،خواست رئیس جمهورامریکارارد کرد."ازاین رو،ازنظرنویسنده،اعزام سربازان امریکایی مصروف خدمت درعراق به افغانستان،نمایش غضب آلودی توسط اوباما بود که طرف پاکستانی به موقع ازدرک آن ناتوان ماند.همچنان،زمانیکه درهفته ی چهارم ماه سیپتامبر،مان موهانسینگ،نخست وزیرهند،درملاقات با اوباما،درکاخ سفید، هم پاکستان رابه پایگان تروریسم شدن علیه کشورسرزنش وهم تاکید کرد که درباره ی کشمیرهرگزباپاکستان گفت وگونمی کند؛درواقع،نشان داد که نظامی هاوسیاست کاران پاکستانی،بیشترازتوان شان خیزبر داشته اند!
ازآن به بعد، دیدیم که دوره ی روابط دوستانه ی کاخ سفید بااسلام آباد،آهست آهسته به سردی گرائید که نمونه ی برجسته ی آن تمایل کاخ سفید به سوی هند وکشتن بن لادن درشهرک نظامی ایبت آباد، درخانه ی امن ارتش پاکستان دردوم ماه مه2011توسط سربازان امریکائی می باشد.رخ دادی که دومسئله رانمایان ساخت:نخست،نشان داد که پاکستان دوستی قابل اعتمادی برای امریکانیست.دوم،پشت سرتمام ترورها وبم گذاری هاعلیه امریکای ها وافغان از2004تاکنون درافغانستان قراردارد.چون ارتش پاکستان فهمیده بود که درکارباامریکای زیرفرمان بارک اوباما،دشواری های فراوانی دارد،دست بدوکارزیرزد:نخست،جنگ نمایشی درسوات ودیگرمنطقه های عشایری ازسال2009تاکنون، علیه طالبان براه انداخته وبدون اینکه بینی ای طالبی راخون آلود کرده باشد،ازامریکاکمک هم خواسته است که باسرد مهریی کاح سفید یاپرداخت های ناچیزی روبروشده است! دوم،گفت وگوهایی نمایشی باحکومت کرزی براه انداخته وچنین وانمود کرده است که مشکل اصلی مبارزه باتند رویی مذهبی می باشد که هردوکشورباآن روبرومی باشد،تاطرف های امریکائی وافغان راغافل گیرکرده بروئی حمایت خود ازطالبان پرده بکشد.ازجانب دیگر،پاکستانی ها که می دانستند که دوگانه بازی کرد ن شان درامریکا رنگ باخته است،بارهابه چین مراجعه کرده اند تاکاهش کمک های آن کشورراتلافی نمایند.ازاین که،درمیان سازمان های تروریستی ای زیرپرورش وحمایتِ پاکستان،تند روانِ مسلمانِ چینی هم قراردارند،پکن ازکمک های مورد نظرپاکستان خود داری کرده است.ازسوی دیگر،چون، پکن درپیمان شانکهای،بامسکو،متحد می باشد؛ ودومی هم درشمال قفقاز،باتروریستان چِچینی درگیراست،هردوکشورانگشت اتهام را درتقویت تروریسم به سوی پاکستان نشانه رفته اند.ازاین سبب،وقتی که دوسال پیش،گیلانی،نخست وزیرِ وقتِ پاکستان درپکن خواستارکمک چین درساختن پروژه ی "گوادر"درغرب بلوچستان شد تاباپروژه ی هند وایران در"چاه بهار"رقابت نماید؛پکن این خواست رابه این بهانه رد کرد که، ممکن است پروژه ی یاد شده راهند وامریکا، توسط تروریستان ویران نمایند.اکنون،عین خواست رانوازشریف ازپکن دارد.
پیشتر،ازرخ داد مسجد سرخ درجولای2007،یادآوری شد.واقعیت این است که تجمع ملایان وطالبان درمسجد نامبرده،به تشویق مشرف وهمکارش پرویزکیانی، رئیس وقت آی اِس آی وفرمانده ارتش تا29ماه نوامبر2013،درجهت بزرگ نمایش دادن خطرتند رویی مذهبی وجلب کمک های امریکاصورت گرفته بود که اعلام اجرای شریعت توسط حکومت رانمایند تادرخواست کمک های بیشتر ازامریکا،موجه ترشود.ازبد قسمتی ای مشرف،مدیریت نادرست تظاهرات طالبان درمسجد سرخ، رفته رفته به زیاده خواهی ملایان وشعارمرگ برمشرف مبدل وباعث بمبارد مسجد توسط چرخبالهای نظامی شد که درآن، 105ملاوطالب کشته شدند.ودرضمن، دربمباریی مسجد،هزاران جلد قرآن،کتاب های حدیث وفقه، طعمه ی آتش شدند.وقتی که قرآن وکتاب های حدیث وفقه دربمبارد مشرف سوختند وشماری زیادی طالبان ومولانارشیدغازی، برادرمولوی عبدالله ،امام مسجد ومدرس مدرسه نیزکشته شد،طالبان دریافتند که سرشان کلاه رفته واصل کفردراسلام آباد است وناحق به سوی کابل گسیل شده اند.ازآن تاریخ به بعد،طالبان بخودی وناخودی تقسیم شدند.خودی هاکسانی که علیه افغانستان وامریکامی جنگیدند ومی جنگندند وناخودی ها کسانی معرفی شدند که علیه منافع پاکستان جنگ می کردند ومی کنند.
درواقع،رخداد مسجد سرخ،رخدادی موثروبدشگون درتاریخ تحریک طالبان افغان- پاکستانی می باشد؛وهم چنان، درد سرسازبرای نظامی های پاکستانی که دغلکاری شان برای برخی ملایان وطالبانِ نادانِ خودی وناخودی هم آشکارشد.ازاین رو،طالبان، وقتی توپ را درچمن ارتش پاکستان انداختند که گفتند :چراشریعت دراسلام آباد تطبیق نمی شود؟ درحقیقت،باپیش کش کردنِ همین پرسش،طالبان، هم قانون سکولارپاکستان رازیرپرسش بردند وهم اسلام مداران نظامی راکه اسلام را به گونه ی تروریسم وعملیات خود کشانه ی ضداسلامی درافغانستان قابل اجراء ودر پاکستان غیرقابل اجراء تبلیغ می کردند ومی کنند،مخاطب ساختند! پس ازکشتارطالبان درمسجد سرخ که خلیج میان طالبان خودی وناخودی وناخودی باارتش رافراخ ترکرد،دشواری آی اِس آی ازدونگاه فزونی گرفت:نخست،رخِ تروریسم که روبکابل داشت،تقسیم شده بخشی ازآن به سوی شهرهای پاکستان بویژه کراچی وتااندازه ی شهرهای پنجاب وپشتونخواه به خصوص پشاور،سرازیرشد.دوم،کشورهای همسایه ازجمله افغانستان،ایران وهندهم طالبان خود راباسربازگیری ازقبایل پشتون دوطرف مرز"دیورند"ساخته به سوی پاکستان عبوردادند.عبوری که تروریسم را درپاکستان توسعه داد.البته که،ایران طالبان خود را بیشترازجمعیت شیعه های پاکستان برای نبردعلیه طالبان شیعه ستیز پاکستانی سربازگیری وبسیج کرد.بازهم،جالب این است که،پاکستان و افغانستان،رتبه ی اول خود رادرطالب سازی حفظ کردند.به سخن دیگر، همان گونه که درقطارکشورهای ناکام وتولید کننده ی تریاک وهیروئین، اول نمره شده بودند ،درتولید وصادرکردن طالب وتروریست هم اول نمره شده اند که برایشان مبارک باد!
پس ازآنکه پاکستان بازارطالب سازی را درجهت گسترش وصادرکردن تروریسم به افغانستان وهند گرم کرد،دودشواریی ازپیش زمینه سازی شده ،نظامی ها وسیاست کاران پاکستانی را درخود فروبرد:نخست،گسترش تروریسم طالبی درکراچی وشهرهای پنجاب وپشتونخواه.دوم،خیزش جدائی طلبانه ی بلوچ هاکه پس ازکشته شدن اکبرخان بگتی توسط مشرف درسال2006اوج گرفت.بنابراین،اکنون پاکستان دردرون خود باخیزش مبارزان بلوچ وتروریسم طالبان ناخودی مواجه می باشد ودربیرون، زیرفشارشدید امریکا قرارگرفته است.اگرهردوفشاریاد شده را بابحران انرژی وبحران اقتصادیی فراگیر جمع نمائیم،بدون شک،می توان گفت که پاکستان دربدترین شرایطی تاریخی خود گرفتارشده است.اینجااست که دوپرسمانِ زیر خود نمائی می کند:نخست،تلاش درجهت مهاربحران های انرژی واقتصادی توسط حکومت نوازشریف.دوم،مهارتروریسم طالبان وخیزش حق طلبانه ی ملی گرایانِ بلوچ.دوپرسمانی که مهارآن بامهارسیاست جنایت کارانه ی ارتش پاکستان درافغانستان گره خورده است.به سخن روشن تر،اگرپاکستان باتغییرسیاست تروریست پرورافغانی خود به امریکا وحکومت کابل درمهارتروریسم کمک نماید،درواقع نه تنهابه آن ها،بلکه برای خود کمک می کند تاوارد برهه ی پساتروریسم وآغازروند توسعه ی اقتصادی شود.البته که، وارد روند پساتروریسم شدن آسان ترازوارد روند توسعه ی اقتصادی شدن بخاطروضع فلاک اقتصاد پاکستان می باشد.دررابطه به وضع لرزان اقتصاد بدهکاری زده ی پاکستان،بهتراست وضعیت را ازدهن ممنون حسن رئیس جمهورآن کشوربشنویم:"ممنون حسن رئیس جمهورپاکستان،طوریکه درسایت روزنامه ی جنگ،روزدوشنبه18نوامبرآمده بود.دریک محفل مهمانی درخانه ی لیاقت جتویی، رهبرشاخه ی مسلم لیگ درولایت سند،به خبرنگاران گفته بود که حکومت قبلی بسیارفساد مالی کرده است.به گفته ی او،پاکستان درسال2008، زمان به قدرت رسیدن حزب مردم، شش هزاروهفت صد هزارارب روپیه بدهکاربود.پیش ازانتخابات2013،این رقم به چهارده هزاروهشت صدهزارارب روپیه رسیده بود که درپنج سال حکومت سابق، نه هزارارب روپیه به بدهکاریی کشوررافزوده است."
باتوجه به دشواری ها وبدهکاری یاد شده،می توان تلاش های نوازشریف درجهت گفت وگوباطالبان پاکستان وسفرش به کابل مبنی براین که بازگشت صلح درافغانستان به نفع پاکستان می باشد رادرک کرد.نویسنده تاجائی که راجع به پاکستان معلومات دارد، می تواند بگوید که نوازشریف، درکمک به مهارتروریسم درافغانستان ازطریق گفت وگومیان طالبان وحکومت کرزی، بادشواری های زیادی روبرومی باشد که عمده ترین آن ها درگام نخست، غلبه برنقش نظامی ها درسیاست افغانی پاکستان می باشد؛ ودرگام دوم ، دشواری های حکومت کرزی درساخت بافت باطالبان است که این سیاست هم مخالفان ریزودرشتی دردرون وبیرون حکومتش دارد وهم قویاًتوسط طالبان رد شده است.به سخن دیگر،هم دراسلام آباد وهم درکابل،هردوحکومت، مانع های بزرگی درسرراه گفت وگوهای صلح دارند که بدون غلبه برآن ها،تامین صلح خواب وخیالی بیش نیست! بطورنمونه، نوازشریف،نخست،باید تروریسم طالبانِ پاکستانی را مهاریاسرکوب نماید ودرگام دوم است که می تواند درایجاد سازش میانِ طالبان افغانی وحکومت کرزی نقش بازی کند.ازسوئی دیگر،شریف درپاکستان تنهاباتروریسم طالبان خودی درگیرنیست،بلکه باخیزش حق طلبانه ی بلوچ هاهم درگیرمی باشد.ازهمه بارزتراین که،شریف دربرخورد بابلوچ هاتنهابامبارزان مسلح بلوچی مواجه نیست وبلوچ هاسنگری انسانی هم علیه نظامی گریی پاکستان،تشکیل داده اند که بسیارباعث آبروریزیی پاکستان درسطج منطقه وجهانی شده است.
بطورنمونه،دوهفته است که بلوچ های ناراض ومعترض که وابستگانشان توسط آی ایس آی ودیگرشبکه های پنهان کارپاکستانی ربوده شده اند وماه ها وسالهااست که ازآن هااطلاعی ندارند،ازکویته تاکراچی باپیاده گردیی750کیلومتری، آوازخود رابه گوش شهروندان کراچی وجهانیان رسانیده اند.ازاین سبب،افتخارمحمد خان چودری، رئیس دیوان عالی پاکستان که این روزها قراراست بازنشسته شود،19افسرنظامی ای کارکن درنهادهای حکومتی راکه درربودن بلوچ های ناراض نقش داشتند،امرکرده است که درداد گاهی درکویته غرض پاسخ دهی به پرسش ها درباره ی ربوده شد گان حاضروپاسخ دهند.پرسمانی که ارتش وفرمانده جدیدش ،یعنی راحیل شریف را درموضع دشواری قرارداده است.ازسوی دیگر،برخی نهادهای ضد بشریی حکومت وارتش پاکستان، فکرمی کردند که بزودی چود ری بازنشسته می شود وازشرِاورهامی شوند.اماقاضی چودری، گفته است که نهاد قضایی پاکستان رابه گونه ی سمت داده است که رفتنش تاثیری منفی برکارکرد آن نمی گذارد.درواقع،آنچه گفته شد،جمع دشواری های اقتصادی،امنیتی،کمبود برق،فساد اداری،مبارزه باتروریسم وبهبود بخشیدن چهره ی تروریستی پاکستان درمنطقه وجهان،ازپرسمان های می باشند که نخست وزیرپاکستان دردرون کشورش با آن ها روبرومی باشد.ازاین رو،می توان گفت که راه دشواری پیشِ روی دارد که ناچاراست بپیماید.
باتوجه به دشواری های یاد شده که نخست وزیرپاکستان باید با آن ها دست وپنجه نرم کند،به صراحت باید گفت که اوتنهانیست،بلکه درسوی دیگری بحران، میزبانش کرزی قراردارد که بادشواری های مشابه روبرومی باشد.اینجااست که این پرسش خود نمائی می کند که سفرنوازشریف به کابل چه دستاوردهای می تواند برای دوطرف داشته باشد؟ اگرموضوع راجمع بندی نمایم، روشن می شود که شریف درجهت مهاربحران درونی پاکستان وکمک بروند صلح درافغانستان،بامانع های زیرمواجه می باشد:نخست،ایستادگی ارتش که ممکن است بارفتن پرویزکیانی وآمدن راحیل شریف،درجایش زیاد درد سرسازنه شود.دوم،پیداکردن راه کار های سازش بابلوچ های ناراضی ومهارتروریسم طالبانِ خودی، چه ازطریق گفت وگووچه ازطریق سرکوب، البته درهماهنگی بافرماندهی تازه ی ارتش.سوم،جلب اعتماد وکمک امریکا، درمهاربحران درونی وسازش باطالبان پاکستانی وایجاد سازش میان کرزی وطالبان افغانی.همسان باشریف،عین دشواری رابه گونه ی دیگری حتابدترازاو، کرزی دارد.مثلن،شریف دریک انتخابات دموکراتیک، تازه بقدرت رسیده وکرزی دریک انتخابات تقلبی بقدرت رسیده و دوره ی کاری اش هم روبه پایان است.درعین حال،در امضای معاهده ی امنیتی تصویب شده درلویه جرگه،بهانه تراشی می کند، تانوازشریف،بویژه ارتش پاکستان وبرخی نهادهای ایرانی پول دهنده اش را، راضی نماید.بطورنمونه،لجبازی درامضای معاهده وکته کردن حمله ی روزپنجشبه 7قوسِ درونزدرهلند که درآن یک کودک کشته ودوزن،زخمی شده اند، باسفرنخست وزیرپاکستان به کابل همزمان شده است.به احتمال قوی،این پرسمان برای رضایت مهمان وجلب حمایت طالبان، توسط نوکران پاکستان دردفترکرزی،راه اندازی شده است.دررابطه به تعلل درامضای معاهده وبزرگ ساختن حمله ی درونزدرهلمند وخود داریی کرزی ازسرزنش حمله ی خود کشانه ی یک طالب درمردم داریی دمان درولایت قندهاردرروزجمعه8قوس،که دردومی یک کودک وخود تروریست،کشته ودوسربازامریکای هم زخم برداشتند،باعث ناراحتی درسطح وزیران وحکومتی های کرزی شده است.مثلن،روزشنبه30نوامبر-9قوس،نوشته ی در"نیویارک تایمز"توسط رادناردلند،زیرعنوان"افغان هاازتمیزگذاریی کرزی درباره ی کشته هانفرت دارند"به نشررسید.درنوشته که گزارش گرانش ازکابل،الیساژی پبین وتمورشاه می باشند،آمده است که"1038نفرملکی ازفوریه تاجولای2013،کشته شدند که سه چهارم آن هاتوسط طالبان وکمترازیک دهم آن هاتوسط نیروهای امریکائی وائتلاف کشته شده اند.کرزی ازحمله ی درونز، در روزپنجشنبه 7قوس درهلمند که درآن یک کودک کشته ودوزن زخمی شده اند،عصبانی شد اماازحمله ی روزجمعه8قوس که توسط یک طالب خودکش درولسوالی دمان، درقندهارصورت گرفت و درآن خودکش ویک کودک کشته ودوسربازامریکائی زخمی شدند،ابرازغم واندوه نکرد.دراین رابطه،جاوید فیصل،یکی ازسخن گویان والی قندهارباتاسف گفت که تاکنون ابرازغم شریکی واندوه ازکابل دریافت نکرده است.درعین نوشته،ازانتقادهای برخی وزیران هم یاد شده است که ازبازیی دوگانه ی کرزی ناراحت شده اند" درواقع،این وضعیت پیچیده ی می باشد که درآن کرزی گرفتارشده است وگمان می کند که می تواند باعصبانی گری وپرده کشیدن روئی جنایت طالبان وبزرگ کردن کشته هادرحملات ناتوعوام فریبی نماید تابدین وسیله طالبان رابه خود نزدیک ونوازشریف راهم خرسند نماید. ازاین رو،دستاوردی چندانی برای سفرشریف به کابل نمی توان پیش بینی کرد؛ازدونگاه:نخست،امریکا،ازشریف وکرزی عمل می خواهد،نه سخن رانی های تکراری که شریف هوشمندانه وکرزی غیرهوشمندانه ایراد می نماید.
تاجائی که به نقش امریکا درکاهش وافزایش بحران های پاکستان وافغانستان ارتباط پیدا می نماید،به صراحت می توان گفت که هم شریف وهم کرزی وجانشینش،بدون کمک امریکاغرق می شوند.مثلن،پاکستان پیش ازبازیی دوگانه دربرخورد باتروریسم درافغانستان که براه راست باامریکا درگیرشده است،همیشه بایک حکومت دموکرات درکاخ سفید دشواری داشت.دشواریی که بازیی دوگانه ی کنونی ای اسلام آباد، دربرخورد باتروریسم درافغانستان،به پیچیدگی ای آن افزده است.درواقع،همین پیچیدگی باعث شده است که مثلث واشنگتن،لندن واسلام آباد،جای خود رابه همتایش،مثلث واشنگتن،لندن ودهلی بسپارد.مثلثی که درکابل باهم تلاقی می کند وپاکستان را رنج می دهد.ازاین سبب،حسین حقانی،سفیرسابق پاکستان درواشنگتن،درکتاب خود، زیرعنوان"خوش فهمی بزرگ"که بتاریخ19نوامبر،درواشنگتن توسط نهاد"هد سن"به نشررسیده است؛برای کشورداران خود، توصیه می کند که پس از2014که ناتوازافغانستان بیرون می شود،سیاست عقلانی درپیش گرفته بجای نظامی گری،علیه فقر،نادانی وافلاس مبارزه کرده وازتمرکزبدفاع ملی پرهیزنمایند.حقانی،همچنان،تاکید کرده است که امریکا،ازافغانستان بیرون نمی رود.به این معناکه پاکستان باحضورامریکا درافغانستان همسازی کرده بیشترازاین، درد سرآفرینی برای خود وافغانستان نه نماید.نویسنده به این باوراست که توصیه ی حسین حقانی،سفارت کارپاکستانی،بهترین راه کاربرای ارتش پاکستان ونوازشریف می باشد که بارعایت آن می توانند هم درمهارتروریسمِ درونی ای خود وهم ایجاد سازش میان کرزی وطالبان، کمک نمایند.درغیرآن،جویائی عمق استراتژیک ماندن درافغانستان،خطرمواجه باعمق استراتژیک امریکا،درکابل رادربرداشته پاکستان رابه سوی بحران های بیشتری می راند.بحران های که درهمسازی بانگرش منفی امریکانسبت به پاکستان،چاره ی جزفروپاشی درپیش نخواهد داشت.ازاین رو،لازم است که سیاست کاران ونظامی های پاکستانی،این سخن مشهوردرسیاست رادرنظرداشته باشند که"کسانی که درکاخ های شیشه ی زندگی می کنند،نباید سنگ پرانی نمایند"!به این معناکه،سنگ هاشیشه هارابرسرخود شان می ریزانند!

0 comments:

Post a Comment