Sunday 20 October 2013

جوانان وانتخاباتِ ریاست جمهوری درافغانستان


ای کاش جوانان می دانستند وکهن سالان می توانستند!
ضرب المثل فرانسوی
ابراهیم ورسجی
28-7-1392
سال گذشته،جوانی درشهرمزار، نزد نویسنده آمده گفت که به نمایندگی" از انجمن جوانان بلخ سخن می گوید ومی خواهد مشوره دریافت نماید که درشرایط کنونی خود ودوستانش با این همه حزب های سیاسی بی شماری که ساخته وپرداخته شده اند،چگونه رفتارنمایند؟به سخن دیگر،به احزاب سیاسی ثبت نام شده در وزارت عدلیه / داد گستری بپیوندند یانه؟برایش وعده دادم که درزمینه یک مقاله زیرعنوان"جوانان وسیاست"نوشته تا اندازه ی توان به کمک یامشوره دهی تان می شتابم که چنان کردم.افزون برآن،یک مقاله ی دیگرزیرعنوانِ"درافغانستان،حزب وجبهه ی سیاسی مخالفِ حکومت وجود ندارد"، نوشته پخش کردم که مقاله ی اولی بیشترین خواننده را دروبلاک اینجانب"اندیشه" داشت.اگرکسانی مایل باشند،مقاله های نامبرده را بخوانند،دروبلاک نویسنده"اندیشه"،درماه سیپتامبر2012- سنبله1391،وماه اکتوبر- میزانِ همان سال می توانند آن ها رابه خوانش بگیرند.اکنون که به زمان برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم،بازشماری ازجوانان، این گونه پرسش نموده اند که با انتخابات ریاست جمهوری وکاندیداهای 27گانه ی رئیس جمهورشدن، چگونه رفتارنمایند؟ ازاین رو،نوشته ی کنونی خدمت جوانان پرسش گروجوانانی که مایل اند درزمینه اندیشه وپس ازآن تصمیم گیری نمایند،پیش کش می شود.
درافغانستان،واقعیت تلخ این است که سیاست کارانِ افغان دربی ارزش سازیی ارزش ها واندیشه هاهنرمندانِ چیره دستی می باشند.ازاین رو،موفقانه یاسرگشته به سراغ شاهی مشروطه،جمهوریت،سوسیالیسم،کمونیسم،ملی گرایی،جمهوریی دموکراتیک،خلافت یا دولت اسلامی،امارت اسلامی؛ واز12سال بدین سو، به سراغ دموکراسی لیبرال باشعار جمهوریی اسلامی- نام نهاد با اقتصاد بازارآزاد درزیرسایه ی نیروهای نظامی غرب / ناتو،رفته اند،تاازآن هابخوبی ارزش زدایی نمایند.تاجای که بدستاوردهامنوط می شود،همگان می دانند که غیرازویرانی،مصیبت،تروریسم،چند دستگی قومی- قبیلگی، نتیجه ی دیگری فراچنگ مردم افغانستان نشده است.ازاین سبب،دوپرسش زیرخود نمایی می کند:نخست،کمبودی در ایدئولوژی ها وشیوه های حکومت داریی وابسته به آن هامی باشد،یاناتوانی کاربران افغان درکاربرد اندیشه ها وسیستم ها.دوم،چه باید کرد تاهم ازارزش زدایی ارزش ها جلوگیری شود؛ وهمچنان، ازاندیشه ها وسیستم های یاد شده دربسترفرهنگی- مذهبی- اجتماعی- سیاسی افغانستان بهره برداری درست صورت بگیرد.اینجا است که مسئولیت فرهنگیان، روشنفکران وجوانانِ آگاه برجسته ترمی شود.
تاجائی که به اندیشه ها وارزش های نامبرده وسامانه های پیوسته به آن ها پیوند پیدا می کند، به صراحت می توان گفت که هرکدام ازاندیشه ها وسامانه های منوط به آن هاهنوزهم سخنی وپیامی برای گفتن دارند؛ به شرطی که، به گونه ی دیروز،امروزوفردای افغانستان بالای آن ها تجارت سیاسی- مالی صورت نگیرد.بطورنمونه،ازسوسیالیسم وکمونیسم تنهابه حیث مکتب های اقتصادی می توان بهره برداری کرد،وازناسیونالیسم منهای نژاد پرستی وتبعیض های قومی- فرهنگی – زبانی می توان بهره گرفت.دراین میان،باید دقت نمود که ارزشمند ترین پدیده ی جهان کنونی، لیبرالیسم / آزادی باوری می باشد که بدون آن پذیرش وناپذیرش هرارزش واندیشه ی دیگری بی پایه وخام می باشد.ازاین لحاظ که،انسانِ آزاد است که می تواند تصمیم بگیرد که کدام اندیشه رامی پذیرد وازپذیرش کدام یک خود داری می کند؛پس،لیبرالیسم / آزادی باوری ارزشمندیی ویژه ی خود راپیدا می کند.به سخن دیگر،استبدادهستی ای مادی وفرهنگی ای مسلمان ها راتباه کرده است وتنها ازطریق لیبرالیسم که سازنده ی انسان آگاه وآزاد می باشد،می توان به سوی حکومت قانونمند ومحدود / کرانمند، گام برداشت.وتنها، بادست یابی به چنان حکومتی است که می توان به سوی جهان نوگام برداشت.
بهرحال،چون بسترتاریخی- فرهنگی ما دینی – افغانی می باشد؛باید نهایت دقت رابکارببریم تاباعث تکرارتجربه های شکست خورده نشویم.با این که، بسیاری اندیشه ها وارزش های برخاسته ازآن ها دربسترفرهنگی- اجتماعی ای افغانستان بازدهی نداشتند؛نباید این پرسمان سبب شود که ازاندیشه ها وسامانه های حتاشکست خورده بهره برداری نکنیم.بطورنمونه،درجهان وافغانستان،اقتصاد کمونیستی واقتصاد بازار،شکست خورده اند؛اماشکست شان، نتوانسته است که پیروانشان را ناامید وباعث شود که کاملن ازآن ها دست بردارند.مثلن،اداره ی اقتصاد چه توسط دولت وچه توسط بخش خصوصی، به حیث پرسمان مورد بحث درعلم های سیاست واقتصاد،برای همیش باقی خواهد ماند.امادرباره ی دین،نباید غفلت کرد که نه تنها دین اسلام،بلکه دیگردین های آسمانی وزمینی،همواره مورد تاخت وتاز وبهره برداریی سیاسی شاه وشیخ قرارگرفته ورنج ها وغم های بی پایانی رابرشانه ی دین داران بارکرده است.ازاین رو،لازم است که بااحترام وباوربه دین یا دین ها، به نقد دین داریی دین داران پرداخته شود.زیراکه، نقد دین داریی دین داران به ماکمک می کند که حد اقل ازدغلکاری های شاه وشیخ کاسته دروازه ی به سوی جها نوبروی خود بازنمائیم.
پیشترازلیبرالیسم / آزادی باوری یاد کرده شد،این مکتب فکری- سیاسی درمقایسه بادیگرمکتب های فکری- سیاسی، بیشترین فایده رابه خانواده ی انسانی رسانیده است.بطورنمونه، دردرازنا وفراخنای تاریخ،استبداد سیاسی-مذهبی- نظامی،خطرهای بزرگ مادی- علمی- فرهنگی واخلاقی راتحویل جامعه ی بشری داده است.اگردرغرب،پیشرفت اقتصادی- فرهنگی- فنی- علمی وبدنبال آن پیشرفت سیاسی دیده می شود؛ وبرخلاف،درشرق پس ماندگی ای مادی- فرهنگی - اخلاقی بیداد می کند،علت آن را باید دراستبداد تمامیت خواه وگذشته گرای شرقی جویاشد.به سخن دیگر،درغرب مدرن که یک ونیم هزارسال پس ازدولت- شهر- دموکراتیک یونان،دموکراسی مدرن برای خود جای پیدانمود،نخستین دستاورد آن حق رائی دهی برای سرمایداران بود نه بی سرمایه ها.دموکراسی ورائی دهی که تاکنون دموکراسی امریکای تااندازه ی زیادی ازآن رنج می کشد.درواقع،درادامه ی چنان رنج کشی های بود که لیبرالیسم/آزادی باوری ازحق رائی دهی برای همه دفاع کرد که اکنون شاهدآن می باشیم وسوسیالیسم بویژه کمونیسم ، بدفاع ازحقوق طبقه ی کارگربرخاست که بی دستاورد یاکم دستاورد حتابرای کارگران ازآب برآمد ومیدان راناامیدانه به سود رقیب ترک کرد.
بدبختانه،سوسیالیسم وکمونیسم بنام دفاع دروغین ازطبقه ی کار،منافع نخبه گان ایدئولوژیکی- حزبی را درزیرسایه ی دیکتاتوریی حزبی باشعارطبقه ی کارگرتامین کرد وفروپاشید ودموکراسی هم بشدت زیرفشارسرمایداری رنج می کشد که نماد برجسته ی آن امریکا، درزیرفشارسرمایداری وبنیاد گرایی مسیحی- یهودی می باشد.ازاین رو،به صراحت می توان ابرازنمود که دموکراسی اصلی،حق رائی همگانی،حکومت قانون،انتخابات آزاد،کثرت گرای سیاسی- فکری و... تا اندازه ی زیادی دستاورد لیبرالیسم/آزادی باوری می باشند.اگردرکشورهای اسلامی، بویژه کشورهای عربی،استبداد تمامیت خواه وگذشته گرا بیداد می کند وتازه شبکه های نوین اجتماعی مانند:فسبک،تویتر،وب سایت ،تلفون های همراهِ پیام فرستنده وپیام گیرنده و...برای مردم آزادی وبرای حکومت گران قانون مندی راتبلیغ می کنند؛ ونسل نوِعرب،چندین زمام دارمستبد، بی منطق وستمگرراروانه ی تاریخ کرده است،برمی گردد به انقلاب رسانه ی زاده ی فن آوریی آگاهی بخش که ملت ها بویژه جوانان رابه میدان آورده است تاخواستارآزادی،عزت نفس،کارواحترام به خود به حیث عضومحترمِ خانواده ی انسانی شوند.
درحالیکه جوانان عرب بابهارعربی نیمه کاره ی خود،چندین زمام دارخود سرِقانون گریزرابه بایگانی تاریخ سپرده وپایه ی حکومت داریی بدوی- توحش باردیگر مستبدان را لرزان ترکرده اند؛درافغانستان،بخاطرهواوزمینِ داغِ جنگ نام نهاد علیه تروریسم ودموکراسی نمائی زیرسایه ی آن،سه کارزیرصورت گرفت که بیشترازهرقشری دیگری جوانان را زیانمند ساخت:نخست،بنام تکنوکرات های باصطلاح اداره سازودرواقع ناآگاه ازساخت وچرخانیدن اداره ی عامه ی سنتی،درراستای نیاز مبارزانِ فرامرزیی جنگ علیه تروریسم،افرادِ فرتوت وتاریخ تیرشده ی افغانی وغیرافغانی ای بدرد بخوربرای شبکه های زیرزمینی بیرونی ها وبدرد ناخوربرای افغان ها،باپرداخت تنخواه های دالریی ماهوارچندین برابرباتنخواه کارمندان افغانی ازبیرون وارد و بکارگرفته شدند.دوم،بازهم حسب نیازمبارزانِ جنگ علیه تروریسم،تفنگ بدستان غارتگروبی فرهنگ،نهاد کاران چپاولگرغیردولتی درکنارتکنوکرات های نادان نامبرده، بالاکشیده شدند.سوم،بنام دموکراسی،آزادیی رسانه ها وحقوق بشر،طبقه ی جوان را ذهنن مصروف کردند که گویا درکشورشان فصل نوآغازشده است.فصلی که به حالت سده های میانه ی- قبیلگی افغانستان پایان داده ومدرنیسم/ نوسازی رابه ارمغان می آورد.چون،ازهمان آغاز،بجای رفع دشواری های مردم ما،دستاورد کشورهای بیرونی درمبارزه علیه تروریسم درمیان بود؛ازاین رو، دوکارزیرجامه کاری به تن کرده نتوانست:نخست، دولت سازی وبه ادامه ی آن، بازسازیی اقتصادی صورت نگرفت.دوم،بخاطرشکست دولت سازی وبازسازیی اقتصادی، قناعت مردم طوری که لازم بود بدست نه آمد.روشن است که درشکست دولت سازی وبازسازیی اقتصادی ونارضایتی ای مردم،تروریسم بازگشت می کند که کرد.بازگشتی که ناخشنودیی مردم ازحکومت داریی درمانده وفاسد،بخش های ازنسل جون افغانستان رابه مواد خام ارزان قیمتِ مورد بهره برداریی تروریستان تبدیل نمود.
اکنون که، هم مبارزه علیه تروریسم شکست خورده وهم دولت سازی وپیوسته به آن بازسازیی اقتصادی درخورنیازفوریی مردم افغانستان صورت نگرفته است،این پرسش، پاسخ می خواهد که افغان ها بویژ طبقه ی جوان این کشورچه باید بکنند؟پاسخِ پرسش یاد شده را بدوگونه ی زیرمی توان پیش کش نمود:نخست،به گونه ی کارفکری- فرهنگی با دستاورد بلند مدت که زمان گیروکارفرهنگیان بویژه روشنفکران می باشد.دوم،پاسخ امروزین که پیوند با انتخابات ریاست جمهوری سال آینده دارد وبه موضوع نوشته درپیوند می باشد.بهرصورت،پاسخ مناسب باشرایط بلند مدت رابه نوشته ی دیگرسپرده به پاسخِ پرسشِ درپیوند به نقش جوانان درانتخابات پیشِ رو،پرداخته می شود.درافغانستان،همه ی آگاهان، بویژه جوانان می دانند که 70درصد مردم بیکارمی باشند ودرمیان بیکاران هم شماربیشترراجوانانِ بادرجه ی تعلیمِ بالا،درمیانی وزیرین تشکیل میدهند.جوانانی هم بیکارند وهم پول پرداخت ازدواج خود راندارند.ازاین رو،درروزهای گذشته،همراه باتظاهرات دختران جوان، عکس هاوشعارهای توسط دختران جوانِ منتظرشوهرپیداکردن به فسبک آمد که درآن ها ازهمسالان خود خواسته بودند که"ای جوانان فسبکی،ماشوهرمی خواهیم"! خواستی که هم معقول می باشد وهم دشواریی جوانان افغانستان رابازتاب می دهد.ازسوی دیگر،افزون برشوهرخواهی دختران وزنان جوان بی شوهر،سازمان ملل وچندنهادفرامرزی دراخیرسال2012،وضع بهره برداری ازانترنت را درافغانستان بررسی کرده بودند که حکایت ازاین داشت که"درسال2012،بیشترین کاربران انترنت بهره برداریی سیکسی وکمترین شان بهره برداریی فنی-علمی کرده اند.پرسمانی؛ درواقع، ازمحرومیت های عمیق جنسی بخاطرفقروبیکاری درمیان جوانان حکایت می کند.
ازآنجاکه، درافغانستان، جامعه ی مدنی وطبقه ی درمیانی بوجود نیامده است که درعرصه ی اقتصاد وکارآفرینی بادولت رقابت ومشکل بیکاران راکاهش دهد،روشن است که وظیفه ی دولت هم بسیارشده است وهم دشوار.بسیارازاین نگاه که، تمامیت خواهانه همه چیزرا بدست خود گرفته وقانون اساسی ای دست ساخت مبارزان فرامرزیی جنگ علیه تروریسم هم احمقانه یاخودغرضانه کمرآن رابسته است؛ ودشوارازاین نگاه که، درعصرکنونی،دولت نمی تواندهمه کارها رابه تنهایی به پیش ببرد.درکشورهای دیگری هم که دولت ها بدون رقیب وتمامیت خواهانه همه کا رها راباحذف نقش مردم بویژه جامعه ی مدنی وبخش خصوصی به پیش برده اند ومی برند،دیروزبه گونه ی کمونیسم روسی فروپاشیده اند؛ وامروز،مانند،افغانستان،عراق،صومالی ،لیبی وسوریه، گرفتارتروریسم وآشوب شده، یامانند:مصر،زیمبابویه،کوریای شمالی،کوبا،ایران و...بدون این که شکم مردم را سیرنمایند،دهن آن هابسته اند.استبداد تمامیت خواه وسرکوب گری که بابرآمدن انقلاب درفن آوریی رسانه ی وشکستن سانسوروبالارفتن توقعات مردم وخیزش های گرسنگان وآزادی خواهان علیه زورمداران وپول داران،موجودیت وکارکردش زیرپرسش رفته است.
اکنون که چنان شده است ودرهمه خیزش های مردمی هم جوانان پیش گام می باشند،جوانان افغانستان باید دررابطه به انتخابات ریاست جمهوریی پیشِ رو،دستکم به کارهای زیر دست بزنند:نخست،دقت نمایند که درمیدان سیاست انتخاباتی افغانستان، پرسمان مقایسه میان خوب وبد، حتامیان بد وبد ترهم درمیان نیست،بلکه انتخاب میان بد ترین وبدتردرمیان می باشد.ازاین رو،میان بدترین وبد ترباید بد تررابرپایه ی این مقوله ی رایج دراصول فقه،یعنی"اخف ضررین"یاگزینش ناچاریی ضررخفیف دربرابرضرربزرگ، به گونه ی برگزینند که درصورت غلبه بربد ترین،کشوررابه سوی بد وبدین ترتیب به سوی خوب شدن رهبری نماید.دراین صورت،روند مبتذل دموکراتیک نما که پس ازاداره ی زمین سوخته ی طالبان راه اندازی شده است،به سوی روند واقعن دموکراتیک به پیش می رود.دوم،جوانان نباید غفلت ورزند که کمک یارائی دادن به بدتردربرابربدترین درانتخابات،نباید بدون قید وشرط باشد.به سخن دیگر،باید قید وشرط های عملی وواقع بینانه به طرف بدترپیش کش کرده شود.قید وشرط های که تهیه وپیش کش کردنِ آن هابه طبقه ی جوان کشورمنوط است نه نویسنده.دراین بخش،شایان یاد آوری است که، درپیوند میان انتخاب بدترین وبدترکه درمقاله ی نویسنده زیرعنوان"داشتن عقل معاش،انتخابات وبیرون کردن کشورازبحران"،یادآوری شده بود؛آقای عالم افتخارباکژفهی یاازروی گرایش گروهی، انتقادی کرده است که به موضوع چسپ پیدانمی کند.ونویسنده پاسخ برچسپ های ناچسپ افتخاررا درنوشته ی زیرعنوان"روشنفکران وانتخابات"خواهد داد.بهرصورت،اگردربازیی انتخاباتی افغانستان،آقای افتخار کاندید خوبی را سراغ دارد،معرفی نماید تانویسنده ازتاکید برانتخاب میان بدترین وبدترخود داری وبه تایید او بپردازد.اگرندارد،این گمانه زنی فربه می شود که گوشه ی چشمی به عقل معاش داران کاندید درانتخابات ریاست جمهوری دارد.بهرحال،حکومت کرزی باشیوه ی بدترین حکومت داری سبب چنان تجاوزبی رحمانه ی به حقوق اجتماعی- اقتصادیی مردم افغانستان شده است که ازحمله ی چنگیزتااداره ی طالبان نشده بود.افزون برتجاوز بی شرمانه ی آنچنانی،تنهاامریکا85میلیارد دلاردرجهت بازسازیی افغانستان واریزنموده است وازبازسازی هم همه میدانندکه چه شده است؟ پرسمانی توسط کمیسیون مربوطه ی مجلس نمایندگان زیرنام سیگارزیرغوراست که این پول کلان چگونه هزینه شده است؟ روشن است که مبلغ یادشده اغلبن توسط حکومتی ها حیف ومیل وبخش های ازآن به بیرون بویژه دوبی برده وذخیره یاسرمایه گذاری شده است.چون کاندیدان کنونی ریاست جمهوری همه درتجاوزوحیف ومیل آنچنانی یاشریک اند یا درزمینه مهرخاموشی برلب زده اند؛ازاین رو،نویسنده پرسمان انتخاب میان بدترین وبدترراپیش کش نموده است.بازهم به آقای افتخارعرض می شود که توجه نماید که پارلمان کمیسیون بررسی ای ملکیت های دولتی- شخصی ای غصب شده راتوظیف کرده بود تادرزمینه بررسی ونام غاصبان را آشکارنماید.رئیس کمیسیون سه روزپیش گفته است که، حکومت بخاطرحضورغاصبان زورمند درحلقه ی بالایی اش، اجازه ی افشای نام غاصبان بزرگ حکومتی را نداد.پس ازآن، کمیسیون نام غاصبان ناتوانتررا افشانمود.ازاین رو،نویسنده درفسبک خود یادآورشد که" زورکمیسیون به کفتارنمی رسد،حق دارد که خرگوش رامتهم نماید"!
بهرحال،ازاین که درافغانستان،هم غاصبان ملکیت های دولتی ،مافیای مواد مخدرونهاد کاران غیردولتی، براقتصاد وسیاست ما فرمان می رانند وهم بدترین حکومت داری ،بازگشت تروریسم رارقم زده است.حکومت داریی که بیکاری بیش ازاندازه ی مردم بویژه جوانا زاده ی آن می باشد.ازجانب دیگر،جوانان متمایل به اخوان ، نوگرایی دینی ی رایج درترکیه وحزب تحریروچند گرایش بی سروپای دیگرفراوان یافت می شوند وبرخی ازآن ها،گناه سرنگونی حکومت مرسی توسط نظامیان رابه کمبودی ها وناتوانی هایی دموکراسی پیوند می زنند.ازاین رو،نویسنده لازم می داند که دردوپرسمان زیربه جوانان هم وطن مشوره ی دوستانه بدهد:نخست این که،حکومت منتخب مرسی رانظامی هاطی یک کودتای نظامی ای مورد سرزنش اکثریت کشورهای جهان سرنگون کرده اند که ربطی به کمبودی هایی دموکراسی ندارد.نظامی های کود تاچی که درهمه کشورهای مسلمان ونامسلمان ،دشمنی خود را با دموکراسی وآزادی نشان داده اند! دوم این که،ازرخدادهای مصربیاموزند که چگونه اشتباهات اخوان / برا دران ومخالفانِ کهنه سال وجوان سال تظاهرات چی شان، دموکراسی راقربانی ای نظامی گری را کرد؟
زمانی که پرسمان آموختن ازرخدادهای مصربه میان می آید،هدف نویسنده این است که ،طبقه ی جوان افغانستان نباید اشتباهات جوانان مصری را تکرارنماید.بطورنمونه،جوانان مصری بابهره برداری ازوسیله های نوین ارتباط همگانی، مانند:فسبک،تویتر،ویب سایت،وبلاک،تلفون همراهِ پیام گیروپیام رسان،اکثریت مردم مصری را به میدان تحریر/ آزادیی قاهره کشانیده،علیه حکومت مستبد وستمگرحسنی مبارک درجهت خواست برحق خود،یعنی،آزادی،کرامت انسانی،کار،تحقق عدالت اجتماعی وازهمه بارزتر،حق تعیین سرنوشت مردم توسط خودشان،بطورهمگانی شعار وحکومت نظامی- فاسد- امنیتی- طبقاتی را سرنگون کردند.روشن است که، درهرخیزش همگانی، تنهاتعویض چهره ها وشخصیت ها درمیان نمی باشد،بلکه تغییرساختارقدرت است که به خیزش ها وانقلاب ها معنامی بخشد.ازبدرخدادها،درمصررئیس جمهورِمخالف خواسته های مشروع مردم رفت وساختارقدرت درجهت منافع ارتش وبروکراسی کهنه- ضد مردمی بکارخود ادامه داد.ساختارفرسوده- ضدمردمی ای که اخوان ومخالفان میدان تحریری-تظاهرات چی شان بخاطرناپختگی ای سیاسی تاوان آن رامیدهند.درواقع،کنارگذاشتن نفراول کشوروبدام دسیسه گریی شورای عالی نظامی مدافع حکومت مبارک افتادن،نشان داد که ضرب المثل فرانسوی زیر"کاش پیران می توانستند وکاش جوانان می دانستند"! ارزشمندیی خود را دربهارنیمه کاری مصرنشان داد.به سخن دیگر،ناتوانی کهنه سالان وندانستن جوانان مصری،بهارمصرراپیش ازرسیدن به تابستان به خزان مبدل نمود.
دراین راستا،درحالی که نفراول رفته بود وارتش وبروکراسی به همه چیزکشورتسلط داشتند،کشمکش میان جوانان وابسته به جنبش اخوان المسلمون / برا دران مسلمان وجوانانِ غیراخوانی، ولیبرال- سکولارهای مخالف دموکراسی ونهضت اخوان، سربلند کرد.تحفه ی که، درآن شرایط، ارتش آن را ازخدا می خواست؛ ورسانه های غربی-عربی بویژه ارتجاع نفتی- شیخی- قبیلگی عرب،این گونه تبلیغ رابراه انداختند که اخوانی ها درخیزش میدان تحریر/آزادی نقشی نداشتند ونباید ازمزایائی انقلاب بهره مند شوند.نویسنده که ازآغازگردهمایی میدان آزادی،تحولات مصرراپی گیری وسه مقاله درزمینه نوشته بود،بی طرفانه می تواند بگوید که شاخه ی جوانان اخوان درکناردیگرجوانان مصری درمیدان تحریرپیشگام وگه گاهی ازبزرگان خود انتقاد هم می کردند که محافظه کاری می کنند.دربرابرخواست شاخه ی جوانان،نظربزرگان اخوان این بود که برای این که به حکومت گران بهانه ی خشونت وسرکوب بیشترندهند،ازملاحظه کاری کارگرفته می شود.بهرحال،درخیزش25ژانویه2011تا11فوریه که رئیس جمهورمبارک راواداربه کناره گیری کرد،همه گرایش های فکری- سیاسی ای مصری به شمول اخوان درمیدان تحریر/آزادی حضورداشتند؛ وشیخ یوسف قرضاوی،یکی ازرهبران اخوان، درمیدان تحریر،درخطبه ی نمازجمعه، ازشیخ ازهرخواست که حکومت رامحکوم وازحقوق مردم دفاع نماید.ازهمه جالبتراین که،روزی که حکومت مبارک، با اسپ- شتر- الاغ سواران چماق- تفنگ بدست وسنگ بدستان بالای بام خانه ها،به مبارزان میدان تحریرهجوم آورد،خبرنگارسی اِن اِن ودیگرخبرنگاران غربی ازشیخ قرضاوی پرسیدند که چه شد؟ شیخ درپاسخ آن هاگفت که "چوپان گرگ شد"! ازاین رو،استدلال گردانند گان رسانه های غربی وعربی- شیخی- نفتی مبنی براین که نهضت اخوان درخیزش میدان تحریر/آزادی حضورنداشت،پرازتعصب وگروه گرایانه می باشد.
باتوجه به آنچه گفته شد،به صراحت می توان گفت که ناچیزنشان دادن نقش اخوان درخیزش میدان تحریر،دوهدف زیررا دنبال می کرد:نخست،دامن زدن به اختلافات میان اخوان ودیگرمبارزان میدان آزادی درجهت دست نخورده ماندن ساختارحکومت قبلی.پرسمانی که خواست شورای نظامی ومنابع عربی-اسرائیلی وبرخی منابع غربی بود.دوم،تشدید نزاع میان جوانانِ اخوانی و غیراخوانی ای کنشگردرمیدان تحریروهمچنان تبدیل رقابت بدشمنی میان لیبرال- سکولار- ملی گراهای فاقدپایگاه مردمی ونهضت اخوان، تا ساختارقدرت دست نخورده بماند.ازپیش روشن بود که، نگهداریی ساختارقبلی،تنهاوسیله ی ادامه ی سلطه ی بیگانگان برمصرمی باشد؛سیاستی که درجهت برآوردن آن باید دوکارزیرصورت می گرفت:نخست،دامن زدن به اختلاف میان مذهبی ها وغیرمذهبی های خواهان تغییردموکراتیک درمصر.دوم، درصورت گسترش دشمنی و کشمکش میان مبارزان میدان تحریر،بویژه جوانان اخوان وغیراخوان،ازلیبرال- سکولار- ملی گرایان بدون پشتوانه ی مردمی درجهت تغییرساختاروراندن نظامی هاازمیدان سیاست، کاری چندانی ساخته نیست.ازاین رو، تنها اخوان رقیب ارتش شناخته شد که باید مهارشود.دراین راستا،تظاهرات سکولار- لیبرال- ملی گرایان دموکراسی گریزوجوانان غیراخوانی علیه حکومت محمد مرسی،رئیس جمهورمنتخب مردم وازنظرسازمانی وابسته به اخوان،در30جون،سالگرد ریاست جمهوریی اووخواستن ازوزیردفاع که ازطریق کودتای دموکراتیک،رئیس جمهوردستاورد دموکراسی راسرنگون نماید.کاری که در3جولای، ارتش کرد که نتیجه ی آن، نابودیی دموکراسی،آزادی وسانسوروحشت باررسانه های دیداری وشنیداری می باشد.بسیارشرم آوراست که مخالفان مرسی وبرخی غربی هاکودتای نظامی های مصری رادموکراتیک نامیدند! کودتای که ازپیش برایش زمینه سازی شده بود؛درواقع، دموکراسی رانابود، اخوان ازقدرت برکنار،مصرراگرفتاربحران،کشتار،خشونت،و لیبرال- سکولار- ملی گرایانِ دموکراسی ستیزوجوانان احساساتی- شعاریی میدان تحریر رامسخره نمود.

0 comments:

Post a Comment