ابراهیم ورسجی
19-7-1392
یازده روزپیش،کشمکش میان گروه چای،نماینده ی تند روسرمایداری امریکایی که برحزب جمهوری خواه ومجلس نمایندگان مسلط می باشد وحکومت بارک اوباما؛بخاطراختلاف درموضوعاتِ پیوسته به بود جه، هزینه وچگونگی هزینه ی بودجه وبلندبردن سقف بدهکاری،چندین نهاد دولتی را ازکارانداخت وباعث شد که رئیس جمهورامریکا درگردهمایی سران آسیا-اقیانویسه دربالی دراندونیزی شرکت کرده نتواند.درواقع،ازکارانداختن نهادهای دولتی توسط دسته ی راست تندروکه به نمایندگی ازحزب جمهوری خواه،درکنگره دست بالادارد وبه نفع سرمایداران علیه حکومت گردن کلفتی می کند،این پرسش رابرای بسیاری ازجمله نویسنده برجسته ساخت که دموکراسی وسرمایداری تاچه اندازه ی می توانند باهم کارنمایند؟چون درگذشته،کمونیست ها وسوسیالیست ها، دموکراسی غربی را بنام ایدئولوژیی بورژوازی/سرمایداری سرزنش وتنها ایدئولوژیی خود راتمثیل کننده ی دموکراسی خلقی وترجمان خواسته های مردم، بویژه کارگران،زحمت کشان ودهقانان جازده بودند،نویسنده وبسیاری نویسندگان وفرهنگیان جهان سوم چنان دریافته بودیم که درمیان کشمکش کمونیسم وسرمایداری؛مردمان کشورهای پس مانده سرگیجه شده اند که"کی راست می گوید وکی دروغ وکی ازبخش های ازحقیقت نمایندگی می کند؟"
درزمینه،واقعیت تلخ این است که، درجریان جنگ سرد وادعای امریکا ومتحداننش برپا یه ی این منطق که کمونیسم برابربادیکتاتوری وسرمایداری برابربا آزادی ودموکراسی می باشد؛ماجهان سومی هادرسطح ملی وبین المللی بدوکمپ بخش شدیم:نخست،کمپ حکومت گران که ازغرب وکمونیسم درجهت ادامه ی زمام داریی خود کمک می گرفتند.دوم،روشنفکران وفرهنگیان وسازمان های سیاسی- مذهبی که درجهت آزادی،عدالت وتوسعه ی اجتماعی-اقتصادی کشورهای خود مبارزه می کردند.درجریان چنان نبردی بود که بخش بزرگ جوانان جهان سومی،بخاطرعدالت خواهی دروغین کمونیسم روسی،به کمپ کمونیسم گرایش پیداکردند.ازسوی دیگر،کمونیسم، سرمایداری رامجسمه ی شرارت واستثمار-استعمار؛وبرعکس،سرمایداری،کمونیسم رامجسمه ی برده داریی نو ودیکتاتوری ودردوره ی حکومت ریگان،امپرتوریی شیطان جازده بود.ازهمه مهم تراین که،نظام سرمایداری ازترس تبلیغات کمونیسم،دربیرون علیه آن مبارزه می کرد ودردرون،همراه بااحترام به آزادی می کوشید که ازخلیج بزرگ میان دارا ها ونادارهای خود بکاهد.
خوش بختانه یاشوربختانه، زمانی که درپسین روزسال1991،بااستعفای میخائیل گورباچیف،امپراتوریی کمونیسم فروپاشید،سرمایداریی امریکایی با ازمیدان بیرون شدن بزرگترین رقیب ازمیدان بازی، خود سرومغرورشده،بدوکارزیردست زد که نه تنها بزیان دیگران، بلکه بزیان خودش هم تمام شد :نخست،پس ازمرگ دیرهنگام کمونیسم،اعلام ساختنِ نظم نوین جهانی را کرد.دوم،تمام برنامه های مفید به طبقه ی ناداروکم درآمد را به پشت معرکه انداخت.ازپیش روشن بود که، نابود شدن بلاک کمونیسم نمی توانست برابربا غلبه ی بی وچون وچرای سرمایداری باشد؛زیراکه،بی رقیب انگاشتن جنگل سیاست ، نشان بی سنجشی می باشد.بهرصورت،سرمایداری به حیث یک شیردرنده ی بی رقیب درجنگل جهان سیاست پساکمویستی، چنان ترک تازی نمود که دورخداد زیرفراورده ی آن می باشد:نخست،اسلامیسم یاتروریسم اسلامی را درجای کمونیسم نشاند.دوم،به روسیه به حیث جانشین اتحاد شوروی،به دیدگاه کمینه نگاه کرد.درواقع،کمینه انگاریی روسیه توسط امریکا،دونتیجه داشت:نخست،چین را هراسمند و دررقابت نرم باامریکاکشانید.دوم،برآمدن ولادی میرپوتین درروسیه که هم خواستارپرکردن خالیگاه شوروی درجهان می باشد وهم سرکشمکش بامریکا دارد،حکایت ازبرآمدن جنگ سرد سوم می نماید.
درچنان شرایطی که،سرمایداریی امریکایی، سیاست نظم نوین جهانی راپی گیری می کرد وروسیه وچین درحال بازسازی ونوسازیی اداره واقتصاد خود درجهت بی نیازی سازیی خود وجهان ازامریکا،بودند؛رخداد یازدهم سیپتامبر2001درامریکا بوقوع پیوست.رخدادی که بخاطرآن،امریکا جنگ علیه تروریسم اسلامی را اعلام واداره ی طالبان راکه برای القاعده پناه گاه داده بود،سرنگون کرد.اگرچه درآغاز،به گونه ی کم دوامی،سرنگونی تروریسم طالبان والقاعده توسط امریکا کامیاب به پیش رفت وتروریستان به فرای مرزهای افغانستان درخاک پاکستان پناه گرفتند،اما،جورج بوش پیش ازاداره سازی درافغانستان به اشغال عراق پرداخت که دستاوردغمگینی برای طرفین داشت.پس ازهجوم امریکا به عراق،رهبران نظامی پاکستان این طوربرداشت کردند که امریکا درافغانستان دراداره سازی جدی نیست؛ازاین رو،طالبان افغانی رابازسازی وطالبان پاکستانی را ایجاد کرد ند تادرجهت مخالف اهداف ازپیش تعیین شده ی واشنگتن درمنطقه مبارزه نمایند.مبارزه ی دوفایده رابه شماره ی بانکی پاکستان واریزمی کرد:نخست،به بهانه ی مبارزه باتروریسم ازغربی هاپول درآوردی نماید.دوم،درصورت شکست امریکا، نفوذخود رادرافغانستان پسا2014،فربه ترنماید.
پس ازجنگ جورج بوش علیه عراق،به جزانگلیس که شریک درجنگ بود،دیگرکشورهای اروپایی وژاپان این گونه اندیشیدند که امریکاازطریق سلطه برعراق ودیگرمنابع نفتی خاورمیانه، درفکرزیرفشارگرفتن آن هاباکنترول شریان های انرژیی مورد نیازشان می باشد. روسیه وچین نیزفکرنمودند که امریکا درفکرپایگاه سازی درزیرگلوشان درمنطقه می باشد.ازاین رو،بسیاری کشورهای جهان که درآغازجنگ علیه تروریسم همکارامریکاشده بودند،آهسته آهسته عقب نشینی وازنیت جورج بوش درپشت سرجنگ علیه تروریسم احساس هراس نمودند.درواقع،جورج بوش باهراسان سازی دیگرکشورها بدوکارزیردست زد:نخست،مسلمان ها راترسانید که جنگ علیه تروریسم، جنگ علیه اسلام می باشد.دوم،کشورهای دیگربویژه مسکووپکن راعلیه امریکابسیج نمود که نماد آن ایجاد اتحادیه ی"شانکاهی"،به شمول کشورهای آسیای مرکزی می باشد.جالب این است که،ایران،پاکستان،هند،حتا افغانستانِ زیرسرپرستی امریکا رانیز عضوناظر اتحادیه ی شانکهای شده اند.
درواقع،سیاست های جورج بوش،سبب شد که جنگ امریکاعلیه تروریسم درافغانستان وعراق به سوی فاجعه ی انسانی ومالی برای امریکای ها،عراقی ها وافغان هابه پیش برود.سیاستی که سود آن به جیب تروریستان وفربه شدن تندروان مذهبی وزیان آن رامالیه دهندگان امریکایی بپردازند.برآوردهای هزینه ی اقتصادی درزمان جورج بوش نشان می داد که، هزینه ی مالی جنگ های بوش درافغانستان وعراق تازمان ریاست جمهوریی اوازمرزیک ونیم تریلیون گذشته بود.هزینه ی که بیشترازتمام هزینه های امریکا در تمام جنگ های سده ی بیستم که درآن ها امریکا درگیرشده بود،می باشد.بهرحال،زمانیکه هزینه ی جنگ های عراق وافغانستان بابحران اقتصادیی2008همراه شد،برای مردم امریکابسیارکمرشکن ثابت شد.
ازاین رو، زمانی که درمبارزه ی انتخاباتی سال2008،بارک اوباما،ازتغییرسخن به میان آورد؛مورد پذیرایی اکثریت امریکای هاقرارگرفت وکمک نمودند که اوبه کاخ سفید وارد شود.اماکاردرکاخ سفید،برای اوباما،درجهت پاک کاریی ناپاکی های صورت گرفته توسط جورج بوش، آسان نبود ونمی باشد.البته به دودلیل:نخست اینکه،سلطه ی راست افراطی برحزب جمهوری خواه که تندروترین شان گروه چای مسلط برمجلس نمایند گان می باشد، ازروزنخست ماه اکتوبربه این سو،باعث تعطیل نهادهای حکومتی شده است.دوم،مهارجنگ وبحرانی که جورج بوش درافغانستان ،عراق و...ایجاد کرده بود،بسیاردشوارمی نمود.به سخن دیگر،بیرون شدن ازبحران وپی آمدهای ویرانگرانه ی سیاست های نادرست جورج بوش،درافغانستان وعراق وادامه ی آن دردیگربخش های خاورمیانه،کاری ساده ی نیست که به این زودی هاتوسط بارک اوباما،انجام داده شود.
وقتیکه، دستاورد سیاست های تباه کارانه ی جورج بوش، درجهان اسلام ، بابحران اقتصادی سال2008که نتایج آن تاکنون گریبان گیرکشورهای جهان، بویژه امریکامی باشد،کنارهم گذاشته شوند؛روشن می شود که امریکا،زیررهبریی اوباما، باچه دشواری های کمرشکنی باید دست وپنجه نرم نماید.بهرحال،اوباما،باشعارتغییرش به کاخ سفید واردشد وطوریکه ایجاب می کرد نتوانست تغییربیاورد که بخشی ازاین ناتوانی به مخالفت راست افراطی طبقه ی سرمایداروبخشی ازآن هم ریشه درملاحظه کاریی خودش دارد.نویسنده ازشعارتغییراوباما وتاکیدِ اوبربیمه ی بهداشتی ای 50میلیون امریکایی کم درآمدی که بیمه نداشتند،این بود که، رئیس جمهورمی خواهد امریکا رابه سوی دموکراسی عدالت گرای شمال اروپا،نزدیک نماید.جالب این است که،اوباما،دردوره ی نخست ریاست جمهوری اش موفق به پاس کردن بیمه ی بهداشتی شد که گامی به پیش دردموکراسی ای سرمایداری زده ی امریکای می باشد.بهرصورت،رهاکردن دموکراسی درامریکاازدست سرمایداری ونزدیک کردن آن به دموکراسی های شمال اروپا،کاردشواری می باشد که باسرسختی درجهت تحقق آن بایدمبارزه شود.بهرحال،تصویب قانون بیمه ی بهداشتی گامی درست درسمت دموکراسی عدالت گراوتودهنی درشتی به سرمایداران فزونی خواه می باشد.
چون تصویب کردن قانون بیمه ی بهداشتی درنظام حقوقی امریکا، یک چیز،واجرایی کردن آن چیزی دیگری می باشد؛ازاین رو،دربخش جامه ی کاری پوشانیدن آن که ازسال2014باید آغازشود،دشواری ها رونماشدند.بطورنمونه،گروه چای،ازتندروترین محافظه کاران ونماینده ی طبقه ی سرمایدارِ امریکایی که مسلط برمجلس نمایند گان می باشد،مخالفت بابالابردن سقف بدهکاری وپرسمان های منوط به بودجه وهزینه ی آن راچنان گرم کرد که ازروزاول ماه اکتوبر،یعنی10روز پیش،بخش های بسیاری ازساختارحکومت تعطیل شده است.تعطیلی ای که دردرون باعث دشواری برای مردم ودربیرون نگرانی برای مجموعه ی اقتصاد جهانی ایجاد نموده است.ازپیش، آشکاربود که باید امریکا،بخاطربالاشدن بنیاد گرایان مسیحی وتندروان سرمایداری درحزب جمهوری خواه که درگروه چای گردآمده واکنون مجلس نمایند گان را نیزدراختیارگرفته اند،دچاردشواری های غیرقابل پیش بینی می شود.
پیشترازتعطیلی ای برخی نهادهای حکومتی درامریکابخاطرکشمکش میان دموکرات ها و گروه چای ازحزب جمهوری خواه، این کشوربخاطربالاآمدن افراطی های سرمایه سالاردرکنگره ی زیراداره ی گروه چای،شاهد بود که درماه سیپتامبر2011، گروه 99درصد درخیزش هاواعتراض های وال استریت ابرازموجودیت کرده بود.دلیل ازافزود کردن پیشوند یاپسوند " 99درصد"،به خیزش وال ستریت، به گفته ی هواداران آن،این استدلال ابرازشده است که مانماینده ی 99درصد مردم امریکامی باشیم وسرمایداران وسیاست مداران رده ی بالای حکومت یک درصد جامعه راتشکیل می دهند.درواقع،نام گذاری کردن سیاسی ها وسرمایداران به یک درصد نفوس کشور،یک اعتراض درشت به شیوه ی چرخانیدن سیاست واقتصاد امریکاازطرف طبقه ی درمیانی وزیرین جامعه می باشد.ازهمه مهم تراین که، دریکی ازپرچم های معترضین وال ستریت، این مطلب نوشته شده بود که:"درجهان منابع برای رفع نیازمندی های همه وجود دارد،اما برای برآوردن آز وحرص سرمایداران، نه"! به سخن روشنتر،تقسیم کردن جامعه ی امریکابه99درصد مردم ویک درصد سرمایداران وسیاست کاران،نه ازدموکراسی،بلکه ازاقلیت سرمایدارحاکم براکثریت99درصدی حکایت می کند که برضعف های دموکراسی امریکایی انگشت می گذارد.
درواقع،ازاول اکتوبرتاکنون که بخش های ازحکومت تعطیل شده وازتعطیلی هم 10روزمی گذرد،همان شعاردرج شده درپرچم تظاهرکنند گان وال استریت مبنی براین که" درجهان منابع برای رفع نیازهمه وجود دارد وبرای برآوردن آزوطمع سرمایداران آزمند وجود ندارد"، این حقیقت تلخ رابرملاساخت که سرمایداری نمی تواند بادموکراسی که حق انتخاب مردم می باشد،به پیش برود! ازهمه خنده آوراین که،نویسنده ازاول تا10اکتوبر، همه روزه بویژه درشبانگاه به سی اِن اِن،شبکه ی سخن پراگنی امریکاگوش میدهد؛برایش ثابت شده است که نمایند گان گروه چای که برمجلس نمایندگان دست بالادارند،درگفت وگوبانمایندگان حکومت تاچه اندازه نوکرسرمایداری ودربرابرخواسته های اکثریت مردم ایستاده اند! واقعاً،گفت گوی شبانگاه چهارشنبه9اکتوبر،میان نمایند گان گروه چای وحزب دموکرات،برای نویسنده نمایش داد که ازدواج دموکراسی باسرمایه سالاری یابه تلخی انجامیده یا این که به سوی طلاق به پیش می رود.طرفه این که،طرفداران گروه چای، هم نهادهای حکومتی رافلج کرده اند وهم این امتیازرا ازحکومت اوبامامی خواهند که لایحه یاقانون تصویب شده ی بیمه ی بهداشتی را باطل ودرامربودجه سازی آنها راشریک نماید.همین که نهادسیاسی آن هم درموقعیت حزب مخالف درمجلس نمایندگان تلاش درساخت بودجه می نماید،حکایت ازاین دارد که سرمایداران می خواهند درامربودجه شریک شده درجهت برآوردن منافع خود،منافع اکثریت یابه گفته ی گروه وال ستریت99درصد را لگد مال نمایند.
درحقیقت،کشمکش نمایند گان سرمایداریی حاکم برحزب جمهوری خواه بانمایند گان حزب دموکرات که اولی مدافع منافع شرکت ها ودومی میانه ی خوبی باطبقه ی درمیانی امریکا دارد،نویسنده رامتوجه این گفته نوام چامسکی،دانشمندمعترض امریکای ساخت که گفته بود:"قانون اساسی امریکااززمان جیمیزمیدیسن یاآغازساخت وتطبیقش تاکنون، نگهبان منافع سرمایداری بوده است."به باورچامسکی،میدیسن درهمان آغازبراین اصل تکیه کرده بود که این دارنده هامی باشند که حق رائی دهی دارند نه نادارها!درواقع، این گونه دموکراسی نمونه برداری ازدموکراسی انگلیس دربرهه ی آغازین انقلاب مشروطه ی آن کشورکه درجهت منافع لاردهامی چرخید،الهام گرفت.بدبختانه،برخلاف تحول درانگلیستان که لاردها راحاشیه ی ومردم رابه متن آورده است،دردموکراسی امریکایی، لاردها هنوزهم موقف خود را درقالب سرمایداران بزرگ ومسلط برسیاست وحکومت امریکا،نگهداشته اند وکاربرد سلطه شان هم راندن حکومت امریکاازروزاول ماه اکتوبرتاروزدهم ، به سوی تعطیلی می باشد.ازاین که تعطیل برخی ارگان های حکومتی باعث اوج گیریی نفرت ازحزب جمهوری خواه شد، جان بینر،رئیس مجلس نمایند گان وازشاخه ی چای وابسته به حزب جمهوری خواه،پس ازنیمه ی روزپنجشنبه10اکتوبر،درکاخ سفید،بااوباما،گفت وگووتصمیم گرفته شد که برای 6هفته سقف بدهی های دولت بالابرده شود تانهادهای حکومتی دوباره بکارخود بیاغازند.جالب این است که، این سهولت6هفته ی هم مشروط می باشد.البته مشروط به این شرط که، رئیس جمهوردرساخت بود جه به نظرگروه چای اهمیت بدهد.بهرحال،اگردموکراسی خواهان امریکایی به مبارزه ی جدی علیه سرمایداریی افزون طلب برنه خیزند،دقت نمایند که کاردموکراسی درکشورشان زیرفشارسرمایداری روبه پایان دارد.
0 comments:
Post a Comment