Friday 18 October 2019

استبداد وسنت گرایی ؛ دومانع عمده درسرراه روشنفکری وروشنفکران ، درکشورهای مسلمان

پیش نو یس
ابراهیم ورسجی
بیست وهفتم ماه میزان 1398
هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوزاندر خم یک کوچه ایم
مولانا
میخا ئیل گوربا چوف درکتاب تازه نشرشده ای خود به عنوان" آینده د نیای جهانی" ، به یک میلیارد وهفت صد میلیون مسلمان روی زمین اشاره می کند ومی گوید که جوامع اسلامی نتوانسته اند خود را با د نیای مدرن سازگارکنند وبه همین دلیل جهان اسلام اکنون یکی ازپیچیده ترین دوره های خود را می گذ را ند!
درماه های پسین ، پس از پیدا کردن بسیاری نوشته های سیا ست مداران ونویسند گان امریکا یی وشنا خت نگاه های آن ها درباره جنگ بی دستاورد کشورشان علیه تروریسم درافغانستان وحکومت های بی دستاورد نوکران دست نشانده ای سیا / سازمان اطلاعات مرکزیی کشورخود شان درآن، نوشتن درزمینه را با بازتا ب نگاه جان کری وزیرخارجه امریکا درکتاب او " هرروزارزشمند است" درباره افغانستان وپاکستان ونگاه باب ود وارد نویسنده مشهورامریکا یی ونوسنده "جنگ های اوبا ما" درباره نخستین سفر جوبا ید به افغانستان شروع کرده بودم که درچهارمقاله بازتاب یافته اند. شا یان یاد آوری می دانم که ، مقاله های مورد نظر هم درصفحه فسبوکم هم درسا یت های "اند یشه" و" انسان گرایی" در خد مت دوستان وفرهنگیان می باشند. آری ، مصروف نوشتن درزمینه وادامه ای آن بودم که سا یت فارسی بی بی سی ، کتاب گورباچوف به عنوان " آینده دنیای جهانی " را معرفی ونگاه اودرباره جهان اسلام را بازتاب داد که درزیر پیش نویس آن را نوشتم. نا گفته نما ند که ، پیشتر عزم نوشتن درباره روشنفکری وروشنفکران درجامعه های مسلمان را کرده بودم، اما به تعویق افتاد. همچنان ، عزم کرده بودم که نوشتن درزمینه را ازجریان عقلی- معتزلی ای برآمد کرده درپسین بخش قرن نخست هجری بیا غازم.
ازاین نگاه که ، می خواستم درباره موجود یت روشنفکری وروشنفکران چه مذ هبی چه سکولار/ این جهانی اند یش وحضورکمرنگ ومسئو لیت آن ها درجامعه های مسلمان بویژه درافغانستان ابراز نظر نما یم ؛ لازم می دانم که بد و پرسمان بنیا دی اشاره ونوشته را ادامه بدهم: نخست،ایجاد خفقان اداری - فکریی دوام دارتوسط شا هان وشیخان ونظامی ها وبهره بر داریی نا درست آن ها از د ین وسنت ، جامعه های مسلمان را در گذ شته فلاکت بارنگهداری ومانع ظهور نیرومند روشنفکری وروشنفکران درآن ها شد. دوم، درافغانستان ، وضع روشنفکری وروشنفکران بد تر ازد یگر جامعه های مسلمان می باشد. به این خاطرکه ،حکومت های ستمگروقبیلگی ای استعمارزای ها از احمد خان ملتا نی تا غنی خان وزیرستا نی ،زبان وفرهنگ فارسی را که توان داد وگرفت با تمدن وفرهنگ مدرن غربی را داشت ،به نفع ترقی زبان بی تاریخ افغانی خود بسیارتضعیف کرد ند. درحالیکه ، زبان وفرهنگ افغا نی یا زبان وفرهنگ خود شان هم زاد گاهش هند د یروزو پاکستان امروز می باشد هم ریشه درتاریخ فرهنگی- زبا نی ای خراسانِ افغانستان نا میده شده توسط هند بریتا نیا وروسیه ای تزاری ندارد. غمباراین که ، استعمارزای ها مبارزه علیه زبان وفرهنگ فارسی وتاریخ غنی فارسی زبان ها را بنام کمک به ترقی زبان افغا نی کرد ند. زبان افغا نی که استعمارزای ها ازاحمد خان تا داوود خان به آن سخن گفته نمی توانستند، اما به بهانه ای ترقی آن ، زبان وفرهنگ فارسی را نا بسا مان کرد ند. ازاین رو ، افغانستان نتوانست حتا درسطح پاکستان مدرنیسم غربی را راه اندازی نما ید. خنده دار این است که ، استعمارزای ها بعد از رفتن انگلیس یا با دارشان ازهند وظهورپاکستان درمنطقه ، ازنوکریی انگلیس به نوکریی شوروی روی آورد ند. زیرا که ، حکومت پوشالی آن ها بدون حما یت استعمارسرخ زباله می شد. طرفه این که ، نوکریی آن ها به استعمارسرخ منجر به کود تاها وپیاده شدن ارتش سرخ شد.
طوریکه د یده شد ، شکست ارتش سرخ دربرابر جهادی های مورد حما یت امریکا وعربستان ازطریق پاکستان، رژیم استعمارزای های باصطلاح چپ گرا را زبا له وکا بل را ویران وپاکستان با استفاده از طالبان افغان وافغان های چپ گرا یی استعمارسرخ زایی ، تروریسم مذهبی - طالبا نی- افغانی را علیه تاجیک های مخالف سیاست خود رقم وزمینه سازی به جنگ امریکا وانگلیس علیه تروریسم وتشکیل حکومت پوشا لی کنونی یا استعمارزای های امریکایی وخود ش کرد. به گوا هی تاریخ ، استعمارزای های دست نشانده هند بریتا نیا توان استفاده از مدرنیسم انگلیسی را نداشتند وافغان های استعمارزا یی چپ گرا نتوانستند ازمدرنیسم روسی بهره برداری کنند وزبان وفرهنگ وتاریخ شان هم ایجاب چنان ناتوانی را کرد ومی کند. مسخره این که ، استعمارزای های نوکر سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ازکرزی تا غنی- عبدالله ، گرفتن مدرنیسم امریکا یی که خیر حتا اداره سازی با وجود کمک ناتو ومیلیارد ها دالرامریکای هم کرده نتوانستند! شا ید نو استعمارزای های افغان استدلال کنند که کمک نظامی های منافق پاکستان به تروریستان طالبان نمای همتبار شان مانع اداره سازی توسط آن ها شد. برخلاف ، به نواستعمارزای ها می گویم که زبان وفرهنگ نوسازی ونوگرا یی را ندارید وخوب است که با دارتان هم متوجه نا توانی خود تان وفرهنگ تان شده است! بهرحال، مسئولیت تاریخی- فرهنگی- علمی ای خود می دانم که با بیان روشن درباره روشنفکری وروشنفکران درجامعه های مسلمان به خصوص جامعه ای قبیله زده افغانستان ، نسل نو را هشداردهم وبه آن ها بگویم که بدون نقد گذ شته ای تاریک ونا شاد، آینده ای روشن نمی توانند داشته باشند وچنان آینده ای هم تنها با رسیدن به روشنفکری وروشنفکرشدن میسرمی شود.
بنا برآن ، بهتراست که به سراغ سرچشمه ای روشنگری وروشنفکری وروشنفکران بروم. معلوم است که ، سرچشمه ای آن ها اروپای غربی وادامه ای آن امریکا می باشد. امریکای که بیشتراز18 سال می شود که درافغانستان هم حضورنظامی هم حکومت دست نشانده دارد هم نوکرانش مدرنیسم کاری که دشوارمی باشد حتا توان اداره سازی ازخود نشان نداد ند! ازسوی دیگر، دربرخی کشورهای مسلمان ، مدرنیسم بزور یا ازبالا بزیر رایج کرده شد که دستاورد دلخواه نداشت ، اما ازافغانستان بهتر تمام شد. معلوم است که ، مدرنیسم یا نوکاریی که زورمندانه مبلغان ساده اند یش به گونه ای ستا یش از استبداد منور داشت. درحالیکه منور با مستبد واستبداد متنا قض می باشد. کاربرد استبداد منورکه زیاد توسط سید جمال الدین اسد آبادی برای ستا یش سلطان عثمانی بکاربرده شد ؛ بیانگر سطح پایین دانش او ازسرچشمه ای روشنفکری یا غرب مدرن می باشد. اگر مدرنیسم ونو اند یشی نتوانست بطور موثر وارد جا معه های مسلمان شود ،دو عامل عمده داشت ودارد: نخست ،مبارزه استبداد ومستبد با دانش نو برای ادامه عوام سواری. دوم ، خامی ای فکریی مبلغان منورفکری وستایش آن ها ازاستبداد یا مستبد منور!
ازاین رو ، بهتراست که ، درباره ناکا می یا کم تا ثیریی ورود نو اند یشی به جامعه های مسلمان وخامی منور فکران دیروز ودرس عبرت گرفتن روشنفکری وروشنفکران امروزی درچگونگی ای انتقال اند یشه نو به جا معه های مسلمان ابراز نظرنما یم. آشکار است که ، روشنفکری وروشنفکران درجا معه های مسلمان پیوند نا گسستنی با فلسفه ای نوونهضت روشنگریی فرانسه واید ئو لوژی های سیا سی ونشستن آن ها در جای الهیات درمسیحیت وفقه وعقا ید سنتی درجامعه های مسلمان دارد. بنا برآن ، بهتراست که هم به سراغ سرچشمه روشنفکری وروشنفکران هم به ما نع ها ودشواری های پیش رو آن ها درجا معه های مسلمان بروم. جا معه های که استبداد شاه وشیخ ونظا می ها هم عا مل عقب ماند گی آن ها شد ند هم تمام زمینه های ظهور ورونق روشنفکری وروشنفکران را در آن ها نا بود کر د ند. اینجا ست که شناخت درست عقب ما ند گی جامعه های مسلمان وعا مل های آن برجسته می شود.
نگا هی به علت های پیشرفت غرب وعقب ما ند گی ای مسلمان ها ، ضرورت شنا خت ژرف ظهورمد رنیته دراولی وراه اندازیی مدرنیسم نیم کاره دردومی را ایجا ب می کند. به همه ای آگا هان مسلمان آشکار است که ، مدرنیته هم تعبیردوره های تاریخی ، یا قرون اولا وقرون وسطی وعصرمدرن وعصرکنونی شده هم به نو اند یشی وکثرت گرایی وسکولاریسم یا این جها نی اند یشی تفسیرشده است. ازاین نگاه که ، قرون نخستین وقرون میا نه زیر فرمان شاه وشیخ ، یا قصرشا هی وکلیسا ومسجد بود والهیات وفقه نقش اید ئولوژیی سیا سی را درآن برهه تاریخی بدوش داشتند و امروزهم دربرخی جامعه های مسلمان به خصوص درایران وعربستان وپاکستان وتروریستان دست پرورده شان دارد. نا گقته نما ند که ، با آغاز عصرمدرن ، اید ئولوژی های سیاسی وحقوقی جای الهیات وفقه را گرفتند. به سخن د یگر، اید ئو لوژی های نوین سیا سی واقتصادی درجای الهیات وفقه نشست وجهان نورا درغرب رقم زد ند.
بنا برآن، بهتراست که با نگا هی کوتاه به تاریخ اروپای غربی ، به عا مل های شکل دهنده ای عصر مدرن پرداخته ودرادا مه ای آن پرسمان های رقم زننده ای روشنفکری وروشنفکران درجامعه های مسلمان را بازتاب داده به پیش نویس پا یان دهم. زیرا که ، شناخت درست عا مل های پا یان دهنده قرون میا نه وشکل دهنده عصرنو اهمیت فزاینده درکشورهای مسلمان پیدا می کند. دراین راستا ،اروپای غربی درقرن های چهارده وپا نزده رنسا نس / نوزا یی داشت ودرادامه ای آن نهضت اصلاح مذ هبی را تجربه کرد. بعد ازآن، غرب مدرن انقلاب صنعتی ، انقلاب دموکراتیک بریتا نیا برای نفی استبداد ونهضت روشنگری وانقلاب کبیر فرانسه وانقلاب امریکا را تجربه کرد. طوریکه دیده شد، انقلاب صنعتی ژورنالیسم را برای بازار یا بی برای تولیدات خود وزنان را را به حیث نیروی کار ازخانه ها بیرون وبه میدان صنعت وکارآورد! نهضت اصلاح مذ هبی ونهضت روشنگری وانقلاب های انگلیس وفرانسه وامریکا ، جا معه مد نی واحزاب سیاسی را به میدان آورد ند. نهضت های که با نفی استبداد کلیسا وشاه یا شاه وشیخ ، دموکراسی وانتخابات وآزاد یی بیان را رقم زد ند. معلوم است که ، نهضت های نامبرده ، با آزادی عقل وخرد اززیر سلطه ای کلیسا وپاپ وبا کنارزدن امپراتوریی مقد س روم ، جهان نو را رقم زد ند. ازاین رو، حق با مولانا می باشد که گفت: هفت شهرعشق را عطار گشت / ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم. یعنی جامعه های مسلمان درنتیجه استبداد وسنت گرایی در قرون میا نه ما ند ند. همچنان ،حق با گورباچوف می باشد که گفت : جهان اسلام پیچیده ترین دوره خود را می گذراند! دوره ای که بیرون شدن ازآن ایجاب نهضت روشنفکری وعزم استوارروشنفکران مذ هبی وسکولار درکشور های مسلمان را می نما ید. ادامه دارد.

0 comments:

Post a Comment