Saturday 20 June 2015

درافغانستان،انسان وانسانیت موردهجوم تروریسم وزورمداری قرارگرفته اند


ابراهیم ورسجی
31-3-1394
خداوند همه فرزندان آدم رامحترم دانسته است
قرآن
بهترین مردم کسانی هستند که به مردم فایده برسانند
حدیث
دی شیخ باچراغ همی گشت گرد شهر
کازدیوو دد ملولم و انسانم آرزوست
زین همرهان سست عناصردلم گرفت
شیرخداو رستم دستانم آرزواست
مولانا
پس یقین شد آدمی معنی بود نه دست وپا
ورنه خرس اندربزرگی ازکی کمتربوده است
بیدل
بنی آدم اعضای یک دیگرند
که درآفرینش زیک گوهرند
چوعضوی بدرد آورد روزگار
دیگر عضوها را نماند قرار
توکزمحنتی دیگران بی غمی
نشاید ک نامت نهند آدمی
سعدی
من فقط به جنبه های خوب انسان ها توجه می کنم. ازآنجا که خودم بی عیب و نقص نیستم، علاقه ی به کشف خطاهای دیگران ندارم
گاندی
بخش نخست:
درهرکشوری، احترام به انسان، کرامت انسانی، آزادی فردی و حقوق شهروندی انسان ها، را بطه ی تنگاتنگ با فرهنگ عامه و فرهنگ سیاسی رابطه ی باهمی میان هر دو نگاه و احترام حکومت گران و حکومت شونده ها نسبت به یک دیگر دارد. رابطه ی که هم در افغانستان پیش از تهاجم شوروی وجنگ های برخاسته ازآن و هم دراوضاع نا به سامان- تروریسم زده ی کنونی که درواقع بیشتر زاده ی همان تهاجم می باشد، امید بخش نبوده و نیست. دلیل امید بخش نبودن رابطه میان حکومت گران وحکومت شونده ها درافغانستان؛ بیشتر پیوند به ماهیت نا مردمی حکومت ها و بی تفاوتی حکومت شونده ها نسبت به آن ها دارد که فرهنگ زمخت - ناپویای عمومی و فرهنگ سیاسی مملو از نظریه ی توطیه را در این کشور دارای تاریخ سیاسی ناشاد شکل داده است. به طورنمونه، حکومت های پیشاچپ گرایی افغانستان، به سوی مردم به حیث توده ی بی سروپا نگاه می کردند که نیازمبرم به کنترول سخت ازبالابزیردارند.ازاین رو،مردم اغلب به گونه ی قبیلگی یاپیشا دولت باقی ماندند.برخلاف،حکومت های چپ گرای افغانستان شعارخلق دادند امابرای همان خلق آزادی،حق انتقاد وحقوق شهروندی قایل نشدند.بنابراین،خیزش های مردمی بنام جهاد علیه خود را سبب گردیدند.دردوره ی دولت اسلامی که خود رامیراث خوارجهاد می دانست،تفنگ برقلم،احساسی گری بر عقل ومنطق،جنگ طلبی برسیاست وخانه - زمین خریداری کردن برانسانیت برتری یافت که درگام نخست کابل راویران ودرگام دوم عامل درونی برآمدن طالبان وتروریسم کورآن ها وبا داران شان را فراهم کرد.طالبانِ خشن- بی منطق- نادان- تروریست که مدعی اجرای شریعت مورد فهم ودریافت خود بودند؛ غیرازدرازکردن ریش مردم آن هم بطوراجباری- زورمدارانه،حقوقی برایشان قایل نبودند ونیستند.
همچنان،طالبانِ مدعی اجرای شریعتِ خلاصه شده درریش - حقوق بشربویژه حقوق زن ستیز؛ باتروریسم خود والقاعده،کمک و هدایت گیری از پاگستان، زمینه سازی برای رخ داد یازدهم سیپتامبر2001 وجنگ علیه تروریسم توسط امریکا وبرتانیه وایجاد دولت های انتقالی- موقت - جمهوری اسلامی زیرریاست کرزی وادامه ی آن درزیرسایه ی ناتوکردند که دنباله ی آن حکومت نابسامان - تروریسم زده ی کنونی می باشد.درحالیکه، درحکومت کرزی وحکومت کنونی، قانون تصویب شده با برخی نهادهای دموکراتیک ازجمله: پارلمان،کمیسیون حقوق بشرو...فعالیت داشتند ودارند؛اما خشونت،تندروی ،تروریسم ونابکاری در مدیریت بحران مانع ازآن شد که حاکمیت قانون تحقق و ازحقوق شهروندی وکرامت انسانی مردم افغانستان دفاع و پاسداری شود.مسئله ی که ایجاب می کند کمی به ریشه های آن پرداخته شود.روشن است که، ریشه ی وضع خشن - تروریسم زده - نابسامان کنونی،برمی گردد به جنگ ، خشونت ،کمبودی وانقطاع درسامانه ی آموزشی- پرورشی افغانستان که درنتیجه ی آن جنبه ی علمی - این جهانی / سکولارمعارف ناچیزوجنبه ی دینی- سنتی- جنگ طلب- خشونت زا- شبه مذهبی آن فربه ترساخته شد.درواقع،جنبه ی مذهبی- سنتی آموزش وپروش به این خاطرپررنگ کرده شد که گویا دین مداران ودین سیاست زده شان به اصل دین خدمت می کنند؛ وخدمت آن چنانی به دین هم تروریسم- کارهای خود کشانه ی دیگرکشانه درپوشش مذهب را ایجاد کرده دین ودنیای مردم را متزلزل نمود.
اکنون که، به بهانه ها ورخ دادهای دلخراش، انسان وانسانیت درافغانستان زیان های کمرشکن دیده است؛پرسش عمده این است که، چگونه می توان برفرهنگ خشونت - تروریسم / هراس افگنی برتری پیدانمود؟ درحالیکه، برآمدن ازوضع خشونت بار- انسانیت سوز کنونی ازاهم مسایل افغانستان می باشد،اما ازاین واقعیت تلخ نمی توان انکارورزید که مبارزه درجهت برتری دادن کرامتِ انسانی وتحقق حقوق شهروندی مردم برخشونت وتروریسم هم دشوارهم ضروری به نظرمی رسد.زمانیکه، مبارزه درجهت غالب ساختن کرامت وحقوق شهروندی انسان هابرتوحش وتروریسم،ازنیازهای مبرم افغانستان می باشد،نباید غفلت ورزید که رسیدن به چنان هدف والایی مبارزه وایستادگی سرسختانه را می طلبد.ازاین رو،برای فرهنگیان ،حقوق دان ها،روشنفکران وزنان افغانستان لازم است که کمرهمت بسته مبارزه نمایند؛ ومبارزه آن چنانی ایجاب می کند که بردوپرسمان زیرتمرکزجدی کرده شود:نخست،بالابردن سطح فرهنگ وآموزش وپرورش روشنگرانه - آگاهی بخش- خشونت ستیز درجهت مهارتروریسم وتندروی مذهبی یاشبه مذهبی.دوم،بهره برداری ازتجربه ی نهضت اصلاح مذهبی- اروپائی که دین داریی تاریک اندیش- سازمان یافته - ابزارشده توسط قدرت خود کامه - کلیسائی را با تحقق جدائی انگاری میان دولت وکلیسا به سود دین داریی نواندیش - انسان مدارانه کنارزد.
درپیوند به اصل نخست، باید گفت که، علم،معرفت،آموزش وپرورش،توسعه ی اجتماعی- فرهنگی- سیاسی- اقتصادی ازبهترین وسایل برتری یافتن برفرهنگ تروریسم وخشونت وفربه کردن فرهنگ انسان مداری ورسیدن به جهان نومی باشد.درحالیکه، دانش ،معرفت،علم وفن آوریی نو،جامعه های بدون فرهنگ خشونت،دارای حقوق شهروندی وبرابری حقوق زنان ومردان رارقم زده است؛ برخلاف،درجامعه های مسلمان که آشوب زده ترین شان: افغانستان،صومالی،سودان،یمن،سوریه وعراق می باشند،بخاطرعقب ماندگی مادی- فرهنگی، نه دین به گونه ی نواندیشانه - امروزین خود رامطرح کرده توانست ونه علم وفن آوری مدرن توانستند دراین بخش ازجهان راه یافته نازلترین سطح پیشرفت مادی - فرهنگی- علمی- فنی را به ارمغان بیا ورند.افزون براین که ،چنین دستاوردی نصیب مسلمان هانشد،درحلقه های مذهبی- سنتی مسلمان ها،این برداشت دست بالاپیداکرد که چنان دستاوردهایی غربی است ومی تواند دین وسنت اسلامی رانیست ونابود نماید.ازاین رو،برای این گونه تاریک اندیشان می گویم که بدون پیشرفت مادی- فرهنگی زاده ی پیشرفت علمی- فنی- صنعتی،نمی توان خدمتی برای دین ودین داران کرد.بنابراین،به نفع مسلمان ها ودین شان می باشد که کاردین رابه دین وکارعلم رابه علم وکارسیاسی رابه سیاست سپرده بیشترازاین باعث پس ماندگی وسرافگندگی خود درجامعه ی جهانی نشوند.
ازجانب دیگر،برای همه آگاهان مسلمان آشکارمی باشد که پس ماندگی علمی ،تحجرمذهبی وعقده ی حقارت دربرابرجهان پیشرفته باعث شده است که، طبقه ی حکومت گرنفت داروبی نفت عرب وغیرعرب هم به اصلاحات سیاسی یا پذیرش نرم افزارمدرینته / نواندیشی مانند دموکراسی وحقوق بشرموقع ندهند وهم سخت افزارمدرنیته / جنبه ی مادی- ابزاریی آن را تند روانه ازخود کرده یک زندگی دوگانه را بیاغازند که ازناخن پا تافرق سر درماده گرائی غرق وبه حیث عکس العمل / واکنش ،اول بنیاد گرائی اسلامی الهام گیرنده ازوهابی گری را تولید ودوم ازشکم آن تروریسم ازگونه های القاعده ،طالبان،داعش،بوکوحرام و... را خلق کرده اسلام رادین تروریسم وتوحش معرفی ودرمجموع علیه انسان،انسانیت وکرامت انسانی مبارزه نمایند که اوضاع ناگوارکنونی ازخاورمیانه تاافغانستان وپاکستان دستاورد آن می باشد.پس،برای عرب ها وغیرعرب های حکومت گرومذهب ابزاری شان دوراهکارباقی می ماند:نخست،تن دادن به ماده گرائی مسخره وفرزندش، یعنی تندروی وتروریسم شبه مذهبی رایج درخاورمیانه وآسیای جنوبی- مرکزی.دوم،دست زدن به انتقاد ازخود وبازنگری در سنت ها، پذیرش خرد گرائی وترویج آموزش وپرورش نو.دراین صورت،بدون شک،مسلمان هامی توانند خود را بانیازوگردش پرشتاب زمان وجهان هم گام نمایند.درغیراین صورت،آشکاراست که مسلمان ها درمنجلاب بدبختی وپس ماندگی غرق خواهند شد.ادامه دارد


0 comments:

Post a Comment