Sunday 28 September 2014

حکومتِ فاسد کرزی؛ازدیدگاه رابرت گیتس،وزیرسابقِ دفاع امریکا


ابراهیم ورسجی
6-7-1393
نگاه ابزاری امریکا وپاکستان به افغانستان
این نوشته دردوبخش تهیه شده است:نخست،نگاه ابزاری امریکا وپاکستان به افغانستان . دوم،حکومت فاسد کرزی؛ازدیدگاه رابرت گیتس،وزیرسابقِ دفاع امریکا.ازیک ماه بدین سو،نوشته های درباره ی میراث کرزی داشتم که تنها درهفته ی گذشته؛نوشته ی زیرعنوان"دموکراسی یک پارچگی انگلیستان را نگهداری؛اما استبداد،دولت های پوشالی مسلمان رانابود می کند"، گسست درنوشتن درباره ی میراث کرزی وارد کرد.این هفته،نوشته ام درباره ی حکومت وحکومتی های فاسد کرزی ازدیدگاه رابرت گیتس، وزیردفاع سابق امریکا می باشد که رابطه ی تنگاتنگ بامیراث ننگین کرزی دارد.همه ی آگاهان افغانستان می دانند که رابرت گیتس،سکرترسابق وزارت دفاع امریکا که من ازاو به نام وزیردفاع یاد کردم؛کتابی زیرعنوان"وظیفه"برشته ی تحریردرآورده است.چون ،رابرت گیتس،معاون سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا دردوران جنگ مردم افغانستان علیه تهاجم شوروی، ودردوره ی جورج بوش وتا سال2011 یا دوره ی اول اوباما،وزیردفاع امریکابوده است.ازاین رو،نوشته ی او بیانگربسیاری دشواری های امریکا درافغانستان وفساد ونابکاریی گسترده ی حکومت کرزی ودسته نابکار- فاسدش می باشد.
پس،عزم براین کردم که کتاب گیتس راپیداکرده وپس ازخوانش،مقاله ی به نگارش درآورم.مقاله ی کنونی که بدون شک؛بخشی ازمیراث ننگین کرزی وداردسته ی فاسدش می باشد.به سخن دیگر،بحث درباره ی فساد ونابکاریی حکومت کرزی وهمکاران فاسدش ازدیدگاه وزیردفاع امریکا،بخشی ازنوشته های قبلی نویسنده درباره ی میراث کرزی درافغانستان می باشد.واقعیت این است که، ازچهاردهه بدین سوحتاپیشترازآن؛تحولات داخلی افغانستان پیوند نزدیک وناگسستنی با سیاست های پاکستان وامریکا داشته است.به این خاطرکه،ازآغازجنگ سرد تاکنون،پاکستان پایگاه امریکا درمنطقه بوده وآن کشورهرکاری را درافغانستان ازطریق پاکستان کرده است.درواقع،همه کارگی پاکستان درتعیین سیاست افغانی امریکا؛بیانگرنابکاریی حکومت های افغانستان ازپاد شاهی قبیلگی ظاهرشاه تاکنون می باشد.
ازاین رو،نوشته را ازپیوندهای امریکا با پاکستان واثرات منفی آن براوضاع دیروز وامروزافغانستان می آغازم.دررابطه به کمک امریکا به پاکستان دردوره ی مقاومت ضد شوروی جهادی هاتا افغانستان را زیرسایه ی خود بیاورد،رابرت گیتس می نویسد:"درماه اکتوبر1986،به حیث معاون سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا،درمرزافغانستان،کمپ آموزش مجاهدین رامی دیدم وپذیرائی مراهم آی اِس آی / سازمان امنیت پاکستان می کرد.درآنجا،30تا40نفرجنگی آموزش داده می شدند.من دانستم که هرکه می داند که سیا،جهادی ها را تمویل می کند.برای من، آن مرکزآموزشی را نشان دادند؛ البته برای کسی که چک های مصرف جنگ آن ها را امضامی کند؛ وآموزش دهی هم درباره ی کاربرد موشک"ستنگر"مابرای براندازیی هواپیماهای جنگی شوروی ،صورت می گرفت.اما، آن سوی مرزهای پاکستان، آن روز،پشت میدان، واقعیت های پنهانی دیگری هم بودند؛وآن این که،آی اِس آی،مانع سپردن ستنگروابزارجنگی ما برای تاجیکان دره ی پنجشیرودیگرمبارزین غیرپشتون مخالف شوروی می شد.دراقع، این پاکستانی ها بودند که تصمیم می گرفتند به کدام گروپ یاجنگ سالارسلاح بدهند؟البته،سلاح ما را! ضیاء وآی اِس آی تصمیم گیرنده بودند؛ وماکاری می کردیم که شوروی شکست بخورد؛ وآن، زمانی بود که پاکستان اسلامیزه وبنیاد گرائی رافربه می کرد(ص335)."
اگربه معامله ی امریکا باپاکستان درراستائی شکست دادن شوروی مبنی براین که ضیاء وآی اِس آی حق داشتند سلاح وابزارجنگی آن کشوررابه هرگروهی که می خواهند درافغانستان بدهند،نگریسته شود؛ روشن می شود که، واشنگتن ازافغانی های جهادی سپری بلادربرابرکمونیسم ساخته بود وبه این کاری نداشت که پشت پرده پاکستان چه برنامه ی سیاهی رادرافغانستان دنبال می نماید.بهرحال،رابرت گیتس ادامه می دهد:"بسیاری سلاح های ما(ازطریق پاکستان)بدست بنیاد گرایان افتاد.بی خبریی ما ازفرهنگ افغانستان وخودافغانستان وسیاست های قبایلی ونژادی آن،قدرت سازان آن وروابط شان ژرف بود.بعد ازآن که، 20سال بعد، وزیردفاع شدم،افغانستان وعراق راشناختم.درواقع،ما20 سال بعد ازشوروی راجع به افغانستان چیزی نمی دانستیم(ص336).واقعیت این است که، ازهمین ناآگاهی امریکا نسبت به رخدادهای افغانستان؛بیشترین استفاده راپاکستان کرد آن هم علیه امریکا ومردم افغانستان.
درراستائی برخورد باتروریسم وباثبات سازیی افغانستان،...پاکستان موضوع مهم دربحث های ما بود؛ازاین رو،جوبایدن گفت:اگرپاکستان درموقعیت استراتژی مامهم است،پس چرا ما33 دالردرافغانستان ویک دالردرپاکستان هزینه می کنیم؟ بسیاری بحث های ما درباره ی کمک های نظامی وملکی برای پاکستان بود.ارتش پاکستان بدبین کارهای امریکا درآن کشوربود.افزایش افراد نظامی ما رابرنامه ی برای خلع سلاح اتومی خود می داند.آن ها پول واسلحه ی ما را استقبال؛اما افراد ما رانمی خواستند.علاقه ی نداشتند که برایشان بگوئیم که دنبال هدف های مورد نظرما درخاک تان بروید! درباره ی کمک های غیرنظامی ماهم مسئله یابدگمانی داشتند.(به این معناکه،جامعه ی مدنی،حقوق بشرودموکراسی راتقویت می کنید که مخالفت بابرنامه ی ارتش می باشد)بعداززحمت های زیاد،کمک های پنجساله برابربه 7میلیارد و5 صدمیلیون دالربرای پاکستان تصویب شد که دستاورد بزرگ بود.اما،می دانستیم که استرتژی پاکستان تغییرنمی کند؛بهرحال،نیازداشتیم با آن هاکارکنیم وبرخی ها درارمیکا کمک ها رابه عدم مداخله ی ارتش پاکستان درسیاست هم منوط ساخته بودند(ص372).
باوجود این که،کمک هابه پاکستان ادامه داشت،...من شک داشتم که بتوانیم پاکستان را وادارکنیم که محاسبه ی خود راتغییردهد وعلیه طالبان افغانی ودیگرتندروان درطرف مرز خود اقدام نماید.وقتیکه حملات طالبان دربهار(2009)در60کیلومتری اسلام آباد رسید(که منظورحمله ی طالبان پاکستانی دروادی سوات می باشد)،ارتش پاکستان برای نگهداریی خود به سراغ آن ها دروادی سوات ووزیرستان شمالی رفت.درعین زمان،ادامه ی نگهداری امیر وتحمل رهبران طالبان افغانی درکویته،استراتژی است که ازعدم اعتماد پاکستان برمامایه می گیرد وبرمی گردد به مصروف نماندن ما دردهه ی 1990درافغانستان.اوباماکوشش کرد که آن عدم اعتماد راکاهش دهد؛اماتاریخ علیه ماکارکرد(ص ص343-344).درحالیکه،گیتس،مشکل پاکستان با امریکا رابه تنهاگذاریی آن دردهه ی 1990یاکشمکش های پساشوروی درافغانستان می داند؛ازنظرنویسنده،کارشکنی پاکستان دربرابرسیاست افغانی امریکا بسیارژرفترازآن است که وی یاد کرده است.فرض می کنم که چنان باشد؛توقع پاکستان ازامریکا این بوده است که باید کمک نماید که بادالرامریکایی حکومت زیرسلطه ی خود را درافغانستان بسازد.به سخن دیگر،امریکابرای تحکیم پایه های ننگین حکومتِ دست نشاند ی پاکستان درافغانستان،دربرابرمردم افغانستان ومخالفان منطقه ی خودش کمک نماید.توقعی احمقانه ی که شاخ زدن دربرابرحقوق بین المللی نیزبود ومی باشد.
نگاه و برداشت امریکا درشرایطی پساطالبانی- القاعده ی افغانستان درباره ی پاکستان وتروریست پروریی اش دراین کشور هرگونه که باشد؛براین واقعیت تلخ نمی توان چشم بست که هم امریکا وهم پاکستان با افغانستان ومردمش برخورد ابزاری کرده اند ومی کنند.به این معناکه، امریکا درافغانستان انتقام ازشوروی بخاطرکمک آن کشوربه مبارزین ویتانمی را گرفت؛ واکنون هم، ازافغانستان درجنگ علیه تروریسم بهره برداری می کند؛ وپاکستان هم دردوره ی جنگ علیه شوروی به خون افغان هاتجارت کرد؛ واکنون امنیت افغانستان رابرابربه بی امنیتی خود پنداشته برای اینکه مانع ثبات شود،کالای تروریستی به کشورما صادرمی نماید ویول هم ازامریکامی گیرد؛البته دربرابرکاری که نکرده است،یعنی مبارزه باتروریسم.برخورد ابزاریی که نه تنهامردم افغانستان،بلکه مردم های امریکا وپاکستان هم ازآن زیان کرده اند.البته که،امریکابسیاربیشترازپاکستان زیان کرده است وباید زیان می کرد.به این خاطرکه،درشرایط پساشوروی،به پاکستان موقع داد که تاحد توانش تروریست پروری برای بی ثباتی دوام دارافغانستان ودرد سرآفرینی برای هند نماید.هند که افغانستان زیراداره ی طالبان – القاعده – آی اِس آی رابه حیث یک مرکزتروریست پروری برای نا آرام سازی خودش درک کرده بود؛براندازیی آن اداره ی تروریستی- پاکستانی راغنیمت شمرده درافغانستان سرمایه گذاری کرد تا این کشور ازگردونه ی بازی تروریستی پاکستان رهاشود.متاسفانه،امریکابه گونه ی هند،پاکستان پساطالبانی رابرای افغانستان نه تنهازیان بخش ندانست،بلکه به حیث یک عضودغلکاردرکمپ مبارزه علیه تروریسم آن راقبول کرده بیش ازاندازه برایش کمک نظامی- مالی کرد.پاکستان دورنگه بازبجای اینکه ازکمک امریکا برای بهبود اوضاع اجتماعی- اقتصادیی مردم خود بهره برداری نماید؛ازآن دربازسازیی طالبان افغانی وایجاد طالبان پاکستانی بهره برداری کرده به بهانه ی مبارزه بانفوذ موهومی هند درافغانستان، هم افغانستان وهم امریکا را گرفتارگونه ی تازه ی ازتروریسم طالبانی- القاعده ی دردوسویی مرزهای غربی خود ساخته است.
حکومتِ فاسد کرزی؛ازدیدگاه رابرت گیتس،وزیرسابقِ دفاع امریکا
جالب این است که، پاکستان نه تنهابا افغانستان برخورد ابزاری- بهره کشانه کرد ومی کند،بلکه درمناسبات وتعهدات خود با امریکا بویژه درجنگ علیه تروریسم هم برخورد ابزاری - بهره کشانه کرد.ازاین رو،تمام تلاش های امریکا دردوره ی دوم ریاست جمهوری جورج بوش بهوده تمام شد وپاکستان درواقع هم کمک گرفت وهم ازآن کمک علیه امریکا وافغانستان بهره برداری کرد.به گمان نظامی های پاکستانی،برداشت رفتن امریکا به عراق این بود که بادارکرزی درساختن اداره درافغانستان جدی نیست.پس،باید طالبان افغانی رابازسازی وبه حیث عقب گاهشان،طالبان پاکستانی را تولید کرد تاافغانستان راهمان گونه که برای مسکو دردناک تمام شده بود؛برای امریکاهم دردسرسازشود تابادارقبول نماید که کابل ازطریق اسلام آباد خوبتراداره می شود تامستقیم درگیرشدن واشنگتن درآن.ذهنیت وکارکرد جنایت کارانه ی که باکاربرد کمک های نظامی ومالی امریکاهم امریکای ها وهم مردم افغانستان را گرفتار تروریسم کورساخت.افسوس که امریکاهم دردوره ی دوم جورج بوش وهم دردوره ی اول حکومت اوباما،تروریست پروریی پاکستان درجهت بی ثبات سازیی افغانستان راجدی نگرفت!
افزون براین که، جورج بوش خراب کاریی پاکستان رادرافغانستان جدی نگرفت،حتابرای آن دردوزمینه کمک هم کرد.مثلن،عده ی ازافراد مهم طالبان والقاعده به شمول افسران ارتش پاکستان که بعدن گردانندگان دربازسازیی القاعده وطالبان حتاایجاد طلبان پاکستانی شدند،درلایت کندز درشمال افغانستان درمحاصره نیروهای جبهه ی مخالف طالبان افتاده بودند.پرویزمشرف،رئیس جمهورنظامی پاکستان وپدرطالبان دردوره ی حضورامریکا درکابل،ازجورج بوش اجازه گرفت که مهره های مهم تروریسم جاری درافغانستان وشرق مرز دیورند را ازطریق هوابه پاکستان انتقال دهد وجور بوش هم چنان کرد.دوم،خانم هیلاری کلینتن درکتاب خود"گزینه ی دشوار"نوشته است که امریکا ازسال 2002تاسال 2011، 25میلیارد دالربرای پاکستان کمک کرده است." کمک های که بخشی ازآن هادربازسازیی القاعده وطالبان افغانی وایجاد طالبان پاکستانی وهزینه هایشان تاکنون بکاررفته است.مزید برکمک های یاد شده،جورج بوش دربالاکشیدن کرزی به مقام ریاست جمهوری افغانستان،مشوره ی ژنرال مشرف ،رئیس جمهورپاکستان را نیزگرفته بود.به این خاطرکه،کرزی هم مزدوردوجانبه وهم ناتوان ازحکومت کردن برافغانستان است وکارهای خواهد کرد که جاده سازی برای بازگشت طالبان واحیای نفوذ پاکستان می باشد.کارهای که کرزی بدرستی انجام داده هم افغانستان وهم امریکا را زیانمند ساخته است.
اگرپس از13سال حکومت کرزی،کمک های 104میلیارد دالری امریکا ومنابع درونی افغانستان به شمول بخشی ازنیری بشری هردوکشورتلف شده وتروریسم هم بدون هراس گردن کلفتی می کند؛ برمی گردد به ناتوانی کرزی ودارودسته اش وفساد پیشگی شان درشیوه ی حکومت داری.فساد پیشگی که مردم افغانستان رانسبت به امریکا بدگمان وکمرتروریستان پاکستانی راهم بسته است.اینجاست که، باید بدانیم،مقام های حکومت اوباما، درباره ی کرزی وحکومت فاسدش چگونه می اندیشند.دراین زمینه،رابرت گیتس می نویسد:"پیش ازآغازبکاراوباما،جوبایدن(معاون او)به افغانستان وعراق رفته بود؛وطوریکه من به دیپلمات های امریکا،فرماندهان وسربازان گفتم؛درکابل ،جوبایدن سرگیجگی درهمه سطوح راجع به اهداف استرتژیک مایافته بود.رودررویی اوبارئیس جمهورکرزی دروقت نان شب درفوریه2008 درکابل، بد بود؛ رئیس روابط خارجی ماهم که باوی بود، ازمهمانی رئیس جمهورعصبانی بیرون شده بود.درنان شب اول ژانویه 2009،بازجوبایدن باکرزی درباره ی حکومت داری وفساد بحث داشت؛ ویکی ازپیام های جوبایدن به کرزی ومالکی این بود که اوباما،مانند جورج بوش باشماکارنمی کند.تیم اوبامانگران هستند که گفت وگوهایی ویدیوئی/نواری جورج بوش باهردورهبروابستگی بیمارگونه راسبب می شود.یعنی روابط براه راست باشماتوان امریکائی ها رادرانجام وظایف شان کم می کند(ص ص336-337).
درادامه ی سرگیجگی امریکای های مسئول درافغانستان،...وقت برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری22ماه می2009بود که دوره ی کرزی تمام می شد؛اما،امریکا وهم ائتلافی های غربی اش به تعویق انتخابات تا20اگست پافشاری کردند.هالبروک(نماینده ی امریکا درافغانستان پاکستان)گفته بود که برگزاری انتخابات درماه می،توان مخالفین را دررقابت پایین می آورد وآیساف/ نیروهای کمک به امنیت افغانستان هم توان تامین امنیت راندارند.رئیس جمهوربه هالبروک گفته بود که به کرزی بگوید که مامشکل قانونی رامی دانیم؛امامی کوشیم که انتخابات درماه اگست برگزارشود.من متوجه بودم وگفته بودم که اداره ی نوامریکا وفاداربه حکومت قانون درافغانستان است.اماهمان اداره قانون رانقض وکرزی را چندماه غیرقانونی درقدرت نگهداشت...درماه مارس،من که ناامید شده بودم به تجزیه وتکراررایدل که چیزهای نوداشت ومشاوران زیادی امریکائی رادرنظرداشت.البته، بدون پراپوزل آن رادرنظرگرفته بود،ودرواقع پیش نویسی به گفته ی فلورنای درباره ی چه باید کرد بود؟آنجا، چهاراختیارپیش روبود:تاکید بربرنامه ی ضد تروریسم وگذرازهدف های دیگر.دوم،مبارزه باتروریسم جمع آموزش نیروهای امنیتی افغانستان.سوم،پایان معامله باجنگ سالاران وبیرون شدن ازافغانستان بزودی.چهارم،مبارزه علیه خیزش به گونه ی محدود یازیاد وگام برداشتن آن سوی درخواست جان مکین که خواهش افزایش نیروها راکرده بود(ص ص340-341-342).
روشن است.وقتیکه، کارگزاران امریکائی مبارزه علیه تروریسم درافغانستان هم سرگیجگی دراستراتژی وکاربرد آن دارند وهم ازگسترش بی رویه ی فساد درحکومت کرزی به ستوه آمده اند؛ازقبل،آشکاراست که مبارزه شان علیه تروریسم به بن بست رسیده ودراین بن بست هم سه عامل زیرنقش عمده دارند:نخست،برنامه ریزی نا درست مبارزه علیه تروریسم توسط حکومت جورج بوش.دوم،بازیی دوگانه ی پاکستان که هم درکمپ مبارزه علیه تروریسم کارمی کند وهم به کمک با تروریسم ادامه می دهد.سوم،ناکارآمدی وفساد گسترده درحکومت کرزی.سه عاملی که ازآینده ی روشنی برنامه ی ضد تروریسم دردوره ی حکومت اوباما،حکایت نمی کند.پس،لازم است که خرابی اوضاع افغانستان را اززبان گیتس بشنویم:"در24ماه جون (2009) دریک گفت وگوی ویدیوئی / نواری،مک کریستال برای اولین باربه من گفت که اوضاع افغانستان رابسیاربد می نگرد،حتابد تر ازآنکه فکرمی کردم.درجنوب،خیزش گران 5 ولسوالی ر ادرهلمند درکنترول دارند،قندهارزیرفشاراست وبسیاری منطقه زیرکنترول مانیست.نیروهای افغان درجنوب تنها70 درصد دارای توان مجوزهستند ومشکل نگهداری بس بزرگ است.درشرق،گروه حقانی فعالیت خود رامی گستراند؛اما افراد ما آنجاخوب عمل می کنند.بهرصورت،حکومت کرزی بسیاربد است وبسیارمشکل آفرینی می کند ودرحکومت اومشروعیت نیست...ماوقت زیاد مان رادرباره ی ارزیابی ستان راجع به اوضاع افغانستان صرف کردیم.اوتاکید داشت که اوضاع بسیاربداست وبدترهم می شود.
طوریکه، اوچندهفته قبل به من گفته بود؛اوازناتوانی کرزی وحکومت افغانستان درسراسرکشوربابرخی استثناها سخن گفته بود.نبود مشروعیت،رشوت وفساد گسترده.وما درباره ی تلفات مردم ملکی گپ زدیم وکاردوباره ی آن وبرخورد نوبا افغان ها؛البته،محترمانه.بحث ها این بود که کاربانیروهای امنیتی افغان شود؛ وتقویت شوند.عملیات ضد تروریسم ادامه،فرماندهان طالبان درمیدان(جنگ) گرفتارشوند.همچنان،بحث کردیم که همکاری وپیوستگی بانظامی های پاکستانی شود، تا تشویق ووادارشوند که به سراغ بهشت طالبان رفته آن ها راختم کنند البته، درطرف مزرخودشان؛وبدبینی ماهم وجود داشت وزیانی هم درکوشش نبود.گفتم؛ اگراداره ی افغانستان بدست طالبان بیفتد، یاتوان افغانستان کم شود؛افغانستان بازبه مرکزتروریسم تبدیل می شود که اثرات بدی برمنطقه خواهد داشت(ص ص 352-353-354-355).باوجود اینکه،امریکاقانون دست ساخت خودش رانقض کردکه انتخابات ریاست جمهوری سال2009خوب برگزارشود؛امانتیجه آن گونه نبود که مردم افغانستان وامریکا توقع داشتند.بطورنمونه،گیتس می نویسد:نتیجه ی انتخابات بخاطرمشکلات امنیتی، تقلب گسترده ی کرزی، تکان دهنده وغیرقناعت بخش بود! کرزی ازاین که نتوانست 50 درصد رای دردورنخست بدست آورد؛ ناکام شد وانتخابات بدوردوم رفت.این کاربسیارزشتی بود؛به این خاطرکه،رئیس جمهورافغانستان وشریک ما آلوده شده بود ودست ماهم درآلودگی اوچتل شد! کای آیدی،نماینده ی سازمان ملل متحد درافغانستان،دریک گزارش درباره ی انتخابات افغانستان که به وزیران خارجه ی کشورهای عضوناتوداد؛دردوران گزارش دهی درکنارمن نشسته بود.پیش ازگفتن علنی،درگوشم گفت که دست اندازی های زیاد درانتخابات صورت گرفت.اودرذهنش،هالبروک وامریکا راداشت(یعنی مداخله کردند)!همچنان،گفت که معامله ی آینده ی ما باکرزی بسیاردشواراست.انتقادهای اوازما؛قابل فهم است.یعنی تلاش های ناخوشایند ما(ص ص 358-359).
دررابطه به تقلب کاریی کرزی درانتخابات 2009که بدترازآن رادردوردوم انتخابات ریاست جمهوری درماه جون 2014کرد،افزون بردست های منابع امریکائی درکنارکرزی،کناررفتن فرصت طلبانه ی عبدالله،رقیب انتخاباتی کرزی هم ازرقابت دردوردوم ، سوال برانگیزبود.به این خاطرکه،بسیاری ها دریافتند که عبدالله با دریافت پول های کلان ووعده های دروغین کرزی ازروند بازی بیرون شد،تااینکه کمیسیون تقلب کارانتخاباتی،کرزی جعل کاررارئیس جمهوراعلام نماید که کرد.درادامه ی این بازیی ناپاک کرزی ودسته ی قرون وسطائی- تاریخ زده اش درانتخابات ریاست جمهوری،مسئله وپرسش مهم این است که، چگونه امریکاغافل شد وشخصی نادان - بی پایه ی راکه جورج بوش به مشوره ی ژنرال مشرف کاخ نشین کرده بود؛موقع داد که مشکلات زیادی هم برای افغانستان وهم برای امریکاخلق نماید؟ مشکلاتیکه باعث شد امریکا درفکرافزایش نیروهای نظامی خود ودوستانش درافغانستان شود.مثلن،رابرت گیتس می گوید:ازخطرافزایش نیروهاهشدارداده بودم؛اما درآن دوره،نیروها را از21هزاربه 68هزارافزایش دادیم.به این خاطرکه،مکنیل،مک کرستال ومکینان بسیارسربازخواسته بودند.ازدیدگاه من،مولن ومایک،جنگ افغانستان دردوره ی جورج بوش بسیارکم گرفته شده بود.اما دراین باره که چه شمارسربازباشد،بدیدگاه افغان ها وحمایت آن ها ازآن وابسته بود.سروی یاذهنیت سنجی سفارت ما درسال2005این بود که80 درصد افغان ها مارامتحد وهمکارخود می دانستند.درتابستان 2009،بعداز8سال جنگ،آن درصدی به 60درصد کاهش یافته بود....
پس ازکاهش درجه ی محبوبیت حضورمان درافغانستان،...به من معلوم شد که، ماچندین نقطه ی ضعف درمیان مردم افغانستان داریم:یکی، تلفات ملکی هاکه باعث بهره برداریی طالبان ازآن شده ومی شود؛ وتوسط کرزی هم بزرگ ساخته می شود که شریک استرتژیک ماهم می باشد.دوم،برخورد نادرست ما با افغان ها درمسایل رومره یابرخورد های معمولی – روزانه مانند مشکلات خلق کرده ی ما وآیساف/ نیروهای کمک به امنیت افغانستان درشهرالبته توسط کاروان های ما.سوم،به فرهنگ شان ازجمله اسلام،بی حرمتی کردیم وناکام شدیم دراین که احترم کنیم به بزرگان شان.چهارم،همکاری بامقام های رسمی کردیم که مردم افغانستان راغارت کردند؛البته،مردم عادی افغانستان را درکابل وولایت ها وهمه ی این کشور.هم ما وهم ائتلافی های ما،وسازمان های غیردولتی،معمولن تصمیم می گرفتیم که پروژه های توسعه ی بدون مشوره ی افغان ها راه بیفتد.با آن ها کارنکردیم ونیازهایشان رادرنظرنگرفتیم که چه می خواستند وبه چه نیازداشتند؟ ازاین رو،کرزی وبسیاری دیگران شکایت کردند که درکشورخود بی قدرت هستند! افغان های مسئول وپاک بازهم ازاین خاطردرمیان مردم احترام نشدند،حتا احترام خود را ازدست هم دادند!یعنی توهین شدند توسط مردم خود شان!
باوجود شکایت های ما ازفساد درحکومت،ماهم شریک آن بودیم؛هرچند سهم مان را کوچک نشان دادیم.ده هامیلیارد دالرازامریکا ومتحدانش وارد افغانستان شد؛اما ،ماچشم بستیم یا ساده ونادان بودیم که چگونه بخش های ازآن ضایع شدند؟به سخن دیگر،چشم بستن مابرهزینه ی پول ها؛باعث شد که آن هاتلف شوند یابه رشوت هایابه شماره های بانکی دردوبی واریزشوند! نگران های ماارزیابی کردند که چقدر کنترول حکومت امریکا درزمینه کمرنگ یاناچیزبود.ازکرزی بزیر،مسئولان افغانستان به شکایت هابخاطرفساد شان سرشورمی دادند؛درحالیکه،عناصری ازحکومت امریکا(حتاعده ی نزدیک ترین افراد)به ما،برای آن ها ووابستگانشان پول می دادند، تابه حیث جاسوسان کمک شان رابدست بیاورند.من وهیلاری کلینتن،بارها انتقاد کردیم ازاین برخورد دوگانه ی امریکا؛اماسودی دربرنداشت(ص ص 359-360).به این معناکه ،سیا / سازمان اطلاعات مرکزی امریکا کارخود رادرسمت مزدورگیری وجمع آوریی اطلاعات می کرد واعتنای هم به انتقادهای وزیران دفاع وخارجه نداشت.
درکنارشکایت ازکارکرد حوزه ی زیرزمینی امریکا درافغانستان،گیتس بسیارازفرید کاگان به خوبی یاد می کند.به این خاطرکه،اوطرفدارافزایش نیروها درعراق بود وباهم درباره ی جنگ عراق وافغانستان بحث می کردیم.ازجمله ،یک بحث طولانی دریکی ازقصرهای صدام حسین دربغداد.مقاله ی او"ما درافغانستان،شوروی نیستیم"که درهفته نامه ی ستندرد/ معیار،پخش شد ومرابیاد واقعیت های دردناک جنگ اول مان درافغانستان انداخت یا آن را بذهنم آورد.درآن جنگ،ارتش بی آموزش وشراب خوار شوروی بیرون رفت ودستکم یک میلیون افغان کشته 3تا5میلیون آواره شدند.کاری راکه من به حیث سکرتردفاع نکردم ومقاله ی کاگان به من آموخته بود،تفاوت میان سربازان ما وسربازان شوروی، می باشد.اکنون،ماتجربه ی خود راکمی متفاوت ازتجربه ی شوروی می بینیم.با این که،دلایلی هستند که باید درباره ی سربازان مان زیاد محتاط باشیم؛طوریکه مک کرستال دربلژیک به من گفت ومحتاط هم بودم (360).
باوجود این که،رابرت گیتس،ارتش شوروی را شراب خوروارتش زیرفرمان خود را برترازآن می داند؛اما،واقعیت ها درافغانستان هردوارتش رابرابریادریک سویه جای نمی دهد.بطورنمونه،کمک ها ودستاوردهای هردوارتش فرق های بسیاری رابه نمایش می گذارند.مثلن،کمک های اقتصادی شوروی به شکم مردم افغانستان وکمک های مالی امریکابه جیب مافیای شریک درحکومت کرزی وجنگ سالاران واریزشد که خود گیتس هم ازآن شکوه دارد.دربخش دستاورد حکومتی هم،روشن است که حکومت وابسته به شوروی، ارتش پاکستان و جهادی های زیرفرمانش را درجلال آباد وگردیز؛ بدون حضورارتش سرخ ، بشدت سرکوب کرد.برخلاف،بعداز13سال حضورارتش امریکا وکمک 104میلیارد دالریی آن کشوربه افغانستان،حکومت کرزی وجانشینش بدون حضورنظامی واشنگتن یک ماه هم زنده مانده نمی توانند.درواقع،حکومت وابسته به مسکودرکابل نه زیرفشارجهادی های غارتگر- شکست خورده،بلکه 5ماه بعدازفروپاشی شوروی ازپا درآمد.ازاین رو،ازآقایان گیتس وکاگان می خواهم که درزمینه بازنگری نمایند!
بهرحال،همین که گیتس می نویسد:خیزش درافغانستان دریک شب بلند نشده است که دریک شب سرکوب شود واین کاربزودی نمی شود وآسان هم نیست! نباید فراموش کنیم که این جنگ اختیاری نیست ویک جنگ ضروری است.آن های که در11/9 علیه امریکاحمله کردند؛باردیگرحمله می کنند.اگراجازه اجازه می دادیم،خیزش طالبان پناه گاه بزرگی برای القاعده فراهم می کرد،تابیشترامریکای ها رابکشد.این جنگ دفاع مردم ما است.ماباید این جنگ رابه هدف برسانیم.یعنی به نتیجه ی خودش.ازاین رو،به ایمانویل،گفته بودم که به رئیس جمهوربگوید که مسئولیت جنگ رابدوش بگیرد.چراکه پنتاگون عادت رویه ی جرج بوش راگرفته بود،تا اوبامارا....پنتاگون سربازان زیادی خواسته بود.دراخیرسیپتامبر(2009) که بهوده یا بی مورد بود،بالآخره،پتریوس به گفته ی ستان تن داد که: رده های زیرین جنگنده های طالبان درجامعه جذب وبافرماندهان بزرگ شان مصالحه شود(ص 361).نظریه ی جذب کردن رده های زیرین طالبان درجامعه ومصالحه بافرماندهان شان ،مسئله ی خوب؛اما دومانع داشت ودارد که درنوشته ی گیتس به آن پرداخته نشده است:نخست،حکومت پاک بازوکارآمد درکابل می تواند طالبان ریز رامدنی و طالبان بزرگ را به سیاست کردن وادارنماید.دوم،لجام زدن برکله ی ارتش پاکستان تا دروازه ی مرکزهای آموزش وتروریستان وصادرکردن آن هارا به افغانستان بسته نماید.دودشواریی مهمی که امریکا در13سال گذشته ازکنارآن سرسری گذشته وخود وافغانستان رادرمخمصه انداخته است!
روشن است که، حکومت پاک وکارآمد درافغانستان وپایان دادن به کالای تروریستی- صادراتی پاکستان به این کشور؛ یک استراتژیی کارآمد درتبانی نظری وعملی میان امریکا وافغانستان را ایجاب می کرد ومی کند.خوب است که،گیتس می نویسد:در27مارس،به رئیس جمهورنوشته دادیم که مسئولان دفاعی باوردارند که مک کرستال،مناسب ترین فرد برای انجام مسئولیت می باشد؛ ومقام های دفاعی به این باورهستند که هیچ استراتژیی کارآمد واقع نمی شود؛درصورتیکه،فساد گسترده مشخصه ی حکومت افغانستان باشد،یافساد گسترده وغارت دارای های مردم توسط حکومت افغانستان ادامه داشته باشد....درواقع،...نحوه ی برخورد برای شکست دادن القاعده،وتاثیرمنفی فساد وغارت یاچگونگی فساد وغارتگری حکومت فاسد وناتوان افغانستان برکارهای خوب نظامی ماتاثیرمنفی می گذارند.ازاین رو،این مسئله ی مهم مابود ومی باشد که چگونه تغییرموضوع بدهیم ازملت سازی به حدکمترظرفیت سازی به خصوص درزمینه های امنیت،اطلاعات وتطبیق قانون؛ وباپاکستان چه بکنیم که طالبان افغان رادرقلمروش مهارکند.ودرآن سوی مرزهای افغانستان،چگونه منبع مالی طالبان را دردولت های جنوب خلیج فارس نابود کنیم؟ وچه کاری کنیم که متحدین ماکارهای زیادی درزمینه های نظامی وملکی بکنند؟همچنان،درباره ی شمارسربازان خود مان وکارهایشان....تنهاحمایت سربازان نیازنیست،بلکه یک استراتژی وهدف های قابل دسترسی مهم می باشند....آشکاراست که....پیروزی طالبان والقاعده برای مامشکل جهانی خلق می نماید....درداخل امریکاهم،...دیوارمیان ارتش وکاخ سفید بالامی شد که بزیان کشوربود ومن باید آن رادرست می کردم.سیاست مداران وکارشناسان درواشنگتن درباره ی برخورد با مسئله ی افغانستان دیدگاه یگانه نداشتند....توجه به تنش میان فرماندهان وسفیران مان هم داشتیم.از2003تا2005،سه سفیردرکابل داشتیم که خلیلزاد درکارومشوره باکرزی موفق تربود.ازسیپتامبرتا اکتوبر،سه موضوع داشتیم:روابط میان القاعده وطالبان ودیگرتروریستان درافغانستان ومنطقه ی سرحدی وداخل پاکستان چگونه است؟ اگرطالبان دوباره قدرت رابدست بگیرند،بازالقاعده به افغانستان برمی گردد یانه؟ یک افغانستان باثبات، نگاه پاکستان ومحاسبات استراتژیک آن راعوض می کند یانه؟کدام استرتژی زیاد موثرخواهدبود؟مبارزه باتروریسم ویایک مودل افغانی حکومت تاهدف های ما راتحقق بخشد.آیاحکومت افغانستان مشروعیت دارد که به استراتژیی ما اجازه دهد(ص ص 364-365-366-367-369-371)؟
جالب این است که،نفرت مردم افغانستان ازطالبان وپاکستان به حدی بالارفته است که تاثیری منفی برمشروعیت حکومتی که معاهده ی استراتژیک – امنیتی با امریکا را امضانماید؛نمی گذارد.مثلن،درخزان سال گذشته اگرجرگه ی بزرگ افغانی برامضای معاهده ی امنیتی با امریکا مهرتایید گذاشت،نه ازلحاظ دوست داشتن امریکا،بلکه برخاسته ازنفرت علیه پاکستان وشاخه ی ریشوی ارتش آن یعنی طالبان تروریست بود! ازاین رو،گمان نمی کنم که همراهی حکومت بعدی بااستراتژیی امریکا ازمشروعیت آن بکاهد.ازجانب دیگر،فساد وغارتگریی حکومت آبروی برای کرزی وودسته ی کاری اش باقی نگذاشت.بنابرآن،به نفع امریکاست که مسایل زیررادرافغانستان رعایت نماید:مبارزه با القاعده وطالبان خواه توسط حکومت افغانستان خواه توسط امریکا امرزشتی پنداشته نمی شود.به شرطی که،حکومت کابل خوب وکارآمد ساخته شود.دوم،امریکا مرکزهای تروریسم را درپاکستان زیرضربه بگیرد نه اینکه باحملات کمترموفق هواپیمای بی سرنشین، مردم غیرنظامی افغانستان را بکشد.سوم،امریکا ومتحدانش برای مردم افغانستان واضحانه بگویند که چقدر پل به افغانستان آمد وچرابازسازی ناچیزاست.چهارم،محاکمه ی کرزی ومسئولان حکومتی اش که کمک های بشردوستانه ی جامعه ی را جهانی تلف کرده اند،به مشروعیت حکومت بعدی وحضورامریکا درافغانستان می افزاید.پنجم،بازگرداندن پل های غارت شده توسط کرزی وتیم حکومتی اش وبکارانداختن آن هابرای بازسازیی افغانستان ازفشاربرمالیه دهندگان امریکائی واروپائی می کاهد.درغیراین صورت،هم طالبان می مانند وهم القاعده وهم ممکن است داعش افغانی جایشان را بگیرد.
بادرنظرداشت گفته های بالا،دومسئله برای افغانستان فردا سرنوشت سازمی باشد.نخست،تشکیل حکومت خوب ومردمی.دوم،حمایت آموزشی،نظامی ومالی ازآن تاخودش علیه القاعده وطالبان مبارزه نماید،نه اینکه امریکاازموجودیت آن دفاع نماید؛به گونه ی که ازحکومت کرزی تاکنون کرده وطالبان والقاعده ومتحدانشان هم بی ترس سروکله نشان می دهند وترورمی کنند.دراین راستا،مسئله ی مهم این است که رابرت گیتس هم نظام سازی ومبارزه بافساد حکومت درافغانستان را کمک به موفقیت استراتژی امریکا درمبارزه علیه تروریسم برآورد کرده است؛امابسیارنا وقت.بطورنمونه،گیتس ، می نویسد:مسایل مهم ما:چگونگی آموزش ارتش افغانستان است تاموقع دهد درزمان مناسب برویم؛چگونه بامخالفت ارتش پاکستان با افزایش نیروهایمان برخورد نمائیم؟...این که مربوط به گذشته است؛اما امریکاباید بیشترتوجه به مرکزهای آموزش تروریستی درخاک پاکستان برای تروریزه کردن افغانستان نماید! بهرحال،گیتس می نویسد که:وضع موجود هم قبل قبول نیست وهم تغییرش داده نمی توانیم....درحالیکه،القاعده زیرفشاراست،نیازبه دیگرتروریست ها دارد.کامیابی دیگران بویژه طالبان به مسلمان های جهان والقاعده این پیام رامی دهد که خداباماست وما درطرف برنده ی تاریخ هستیم.چیزیکه افغانستان ومنطقه ی مرزی پاکستان را ازصومالی ویمن تمیزمی دهد؛ این است که اولی، مرکزجهادی هاشده است.جای که مردم بومی وبیرونی هایک ابرقدرت یعنی شوری راشکست وفروپاشانده اند.
ازاین رو،پیروزیی طالبان دیگران راتقویت می نماید.یعنی پیروزی آن ها وشکست ازدیگران یا امریکامی باشد....ماطالبان راشکست داده نمی توانیم؛آن هابخشی ازواقعیت جامعه ی افغانستان شده اند،اماموج شان راکاهش داده می توانیم.به اوباما،گفتم که مانع پیروزی بیشترشان می شویم.درمرزپاکستان فشارشان می دهیم.ازاین سبب،به حضورمان درجنوب غرب وجنوب شرق افغانستان تاکید کردم.باید حکومت مرکزی افغانستان راتقویت کنیم؛ازطریق تقویت وزارت های دفاع،داخله،مالیه وتوسعه ی رستائی ووحدت ملی تابه آن مشروعیت دهیم درنظرافغان ها.بافساد مبارزه نمائیم وبچه های مانباید دربدل پرشدن جیب های مقام های فاسد افغانستان،قربانی شوند! این هابه ماموقع می دهند تاانگیزه ی طالبان را کم،ومهاروبه همسوئی جامعه کمک وظرفیت حکومت رابالاببریم.گزینش نیرومند کردن نیروهای امنیتی افغانستان،انتقال مسئولیت به آن ها وشکست القاعده....فکرمی کنم که به عمل دراماتیک نیازاست تاحکومت های مرکزی وولایت های افغانستان مسئولیت امنیت این کشوررابدوش بگیرند....ایکنبری،سفیرامریکا درکابل،کرزی راهمکارخوب نمی دانست.ماتوان نیروهای افغانستان را درگرفتن مسئولیت بالاگرفته بودیم وبا ورداشتیم که سربازان زیاد وابستگی آن ها راسبب می شود....ایکنبری طرفدارافزایش سربازان بود؛امابدگمان بود بخاطرناتوانی حکومت افغانستان....نفرت کاخ سفید وعدم اعتماد آن به هالبروک؛باعث شد که به جنبه های غیرنظامی مسئله ی افغانستان توجه نشود! جان همر،معاون وزیردفاع درحکومت بل کلینتن می گوید که:تصمیم گیری ها درپنتاگون، مانند میدان روم قدیم است که گلادیاتورهاپیش امپراتورجنگ می کردند وشماتصمیم بگیرید که برنده کیست؟حضورکسی درمیدان لازم است تااطمنان دهد که عملیه درمیدان درست بود(ص ص 372-373-374-375-379-380-384-21)! بله،درشرایط کنونی،موفقیت عمل یا عملیه درمیدان افغانستان وداوری درباره ی آن این است که حکومت های مرکزی وولایت ها به اندازه ی تقویت وپاک باز ساخته شوند که دوکارزیرراکرده بتوانند:نخست،حکومت داریی خوب ،تامین امنیت وعرضه ی خدمات برای مردم نمایند.دوم،تروریسم راخود سرکوب کرده بتوانند.درغیراین صورت،فروپاشی آن حتمی به نظرمی رسد.
پانویس:
1-Duty
Memoirs of A secretary at war,Robert Gates
Al Fred A.knopf,New York2014,copy right@2014 by Robert M-Gates


0 comments:

Post a Comment