Sunday 4 August 2013

پیشنهادِ ما دررابطه به انتخاباتِ ریاست جمهوریی پیشِ رووراه بیرون رفت کشورازبحران


ابراهیم ورسجی
14-5-1392
برای همه ی مردم افغانستان،بویژه آگاهان،فرهنگیان، روشنفکرانِ مبارز،مدیران وسیاست کارانِ فاسد ناشده ی آن ها روشن شده است که کشورشان به گونه ی بی پیشینه ی دربحرانِ مدیریت،مدیریت بحران، بحرانِ اعتماد درمناسبات حکومت ومردم وازهمه غمباراینکه،بخاطرسلطه ی بی مهارقانون گریزان وغارتگران،حکومت شان به سویی بد ترین نوع حکومت داری دیگر گون شده است. روشن است که بخاطربد ترین نوع حکومت،مردم گرفتارخشونت های بی شمارِطالبی- تروریستی ودست اندازی هایی بیرونی شده اند.ازهمه مهم تراین که، بحران،خشونت وتروریسم درگام نخست، از حکومت داریی بد مایه می گیرند؛ ودرگام دوم است که، دست اندازی های بیرونی درپیدایش وگستره ی آن ها نقش بازی می کنند. درواقع، حکومت داریی بد باعث بحرانی بی پایانی درافغانستان شده است که هم فرایندِ دولت – ملت سازی وهم بازسازیی اقتصادی را با وجود هزینه های بی شمارمالی- جانی ملت وجامعه ی جهانی، ناکام ساخته است.هم چنان، بدترین گونه ی حکومت داری، شرایطِ غمباری سیاسی- اجتماعی ای را فراهم نموده است که سبب ادامه ی دستِ بالای دسته های واپس گرا- متعصب- تروریست پروروغارتگربرنهادهای دولتی گردیده است.اگرازپرداختن بیشتربه خطاهای بی شمارافغانستانی ها وغربی ها درآغازشرایطِ پسا طا لبانی خود داری نمائیم،آنچه که بسیارمهم می نماید،این است که علتِ بسیارموثرِ برآمدن وادامه ی حکومت کنونی که سزاوارپیشوندِ بد ترین حکومت است وکارکردش هم این پیشوند را تایید می کند،انتخاباتِ2009-1388می باشد. انتخاباتِ تقلبی ودست کاری شده ی که بد ترین نوعِ حکومت را برشانه ی مردم افغانستان بارنمود.درحقیقت،حکومتِ فساد پیشه ی که به فقرهمگانی،بی اعتمادیی ژرف درمناسبات اقوام ومناسبات بالا- زیرینِ مردم وخودش دامن زده است! به سخن دیگر،حکومت درمانده وفاسد کنونی،حکومتی می باشد که ازشکمی انتخابات دست کاری شده ی1388،نبود احزاب سیاسی، بی امنیتی، فساد گسترده ی اداری- مالی ودست اندازی هایی نا درستِ درونی ها و بیرونی ها سربلند کرده است. عامل های که بجای ثبات به ناتوانی اش وفربه شدن طالبان کمک نموده اند.اگرازوا قع بینی کارگرفته شود، روشن می شود که بقای این حکومتِ نهایت فاسد رانه طالبان،بلکه فساد وتعصب قبیلگی ای گسترده درخودش تهدید می نماید.عامل های که به بی امنیتی بیشتر،فساد فراگیر،سربلند کردن دوباره ی تروریسم وخشونت منجرشده اند. روشن است.تا زمانی که این حکومت که بدترین نوع حکومت داری را به نمایش گذاشته است،ادامه داشته باشد،هم بحران ادامه میابد وهم ماندن کشوردرفقر،نادانی ،چند دستگی وبی ثباتی حتمی می شود.ازاین رو،همه نگاه های درونی وبیرونی به انتخابات ریاست جمهوریی پیشِ رُو وحکومتی که ازشکم آن بیرون خواهد شد، متمرکزشده است.حکومتی که توقع برده می شود به مهاربحران ورسا نیدن کشوربه ثبات وامنیت موفق شود!
بنابراین، زمانی که هم بحران ژرفتر شده وهم ، همه نگاه ها درجهت بیرون رفت ازآن متوجهِ انتخابات سال آینده ی ریاست جمهور شده است.لازم به نظرمی رسد که عامل های درجه اول ودوم، و... بحران ریزبینانه بررسی وراه های درست بیرون رفت ازآن روی دست گرفته شوند.دراین راستا،می توان چنین ابرازنظرنمود که بد ترین گونه ی حکومت داریی را یج درکابل ، و تروریسم وخشونتِ برخاسته از آن است که دستِ پاکستان را دردورترین گوشه های کشورما با زنموده است.درواقع، بدترین نوع حکومت درکابل وتروریست پروریی پاکستان به حیث دوعامل درونی- بیرونی وحضورسازنده وناسازنده ی نظامی- سیاسی ای غربی ها وناسازگاریی منافع آن ها با منافع کشورهای منطقه درافغانستان، به حیث عامل هایی بیرونی- فرامنطقه ی بحران وکمک رسان به بد ترین نوعِ حکومت داریی کنونی درافغانستان، به شمارمی آیند.بزبان دیگر، بدترین گونه ی حکومت داری درکابل وطالبان دو روی یک سیکه می باشند.به این خاطرکه، این گونه حکومت داری به نفع طالبان وطالبان هم کمک کننده درجهت دوام آن می باشند! پس، زمانی که عامل های بحرانزایی یاد شده را با بحرانِ اعتمادِ گسترده میان حکومتِ فاسد ومردم جمع نمائیم، این پرسشی پاسخ طلب خود نمایی می کند که افغانستان باچه مصیبت وحالتِ پیچیده وبغرنجی روبرومی باشد؟ وضعیتی اندوهناک ودرد سرآفرینی که هم بررسی ای ژرفتروهم راه های سنجیده تروبرنامه ریزیی ریزودرشت وهمچنان،کوشش ها وفدا کاری های بیش ازاندازه درجهت بیرون رفت ازبحران را طلب می نماید.درواقع، بحرانی ژرفی که گام نخستِ بیرون شدن ازآن، ایجاد وگسترش ذهنیت وفرهنگِ بحران زدایی درمیان مردم وسیاست کارانِ فاسد ناشده ، نهادهای کم خونی جامعه ی مدنی تاجرنشده ، فرهنگیان وروشنفکران را می خواهد.ازسوی دیگر، بحران افغانستان ازاین نگاه هم پیچیده ودوام دارشد که سرگردانی ای زیستِ مبهم سیاسی درسردوراهی متکی براین که ماچه کرده می توانیم وبیرونی ها درجهت بدحالی وخوشحالی ای ما چه کرده می توانند، ادامه یافت؟ ماندن درسردوراهه ی که بگونه ی شک وگمانه زنی ها برذهنیتِ مردم وسیاست کاران خوب وبد بیش ازاندازه اثرگذارشد.همچنان،شایانِ یاد آوری است که دوراهه ی سیاسی با دورنمای تاریک ونبود بینش ودانش آینده نگرانه، زمانی دهن می کشاید که مردم به نا امیدی وسیاست کا ران به فساد وچند دستگی مبتلا شوند وجامعه ی مدنی کم خون وفرهنگیان وروشنفکران کرخت باشند.اینجا است که روحیه ی گسست ورفت وبرگشت ازبد به بد تروازبد تربه بدترین برفرهنگ سیاسی وفرهنگ عامه دستِ بالاپیدا می نماید.وضعیتی نابسامانی که بذات خود اصلاح گری ومصلح بودن ومصلح شدن وبحران زدایی را درجامعه ی جنگ زده ی مانند افغانستان که خیر،درهرجامعه ی روبه سازندگی وپیشرفتی دشوارترمی سازد.به سخن دیگر،حالت یاد شده بیماریی فرسایشی ونیست کننده ی می باشد که سرتا پای جامعه وسیاست افغانستان،بویژه محیطِ درهم تنیده ی بازیی سیاست کا رانِ خوب وبد آن با درون وبیرون کشوررا فرا گرفته است.ازاین رو، اکنون، همه توجهات به سوی امضای معاهده ی اسراتژیک با امریکا متمرکزشده است. درغیرآن، مردم وآگاهان باورندارند که حکومت بد کاره ی کنونی که خیر، دیگر امکانی برای ماندن ندارد؛حکومت زاده ی انتخابات1393هم بتواند پس از2014، سراپی خود ایستاد ودربرابرتروریسم وآشوب سرجای خود بماند!
باتوجه به آنچه که گفته شد، پرسش های پاسخ طلب درباره ی بحران کنونی ای افغانستان که دربخش درونی ازبد ترین حکومت داری مایه می گیرد وبخشِ بیرونی ای آن، یعنی غربی ها هم نسبت به آینده دچارشک وتردید شده اند. وچنان حکومت داریی نمی گذارد که این کشورِدارای تاریخ ناشاد، موقعیت درونی ای خود را تثبیت وخواستاردست یابی به جایگاه شایسته ی خود درجامعه ی جهانی شود.اینکه افغانستان با وجود کمک های بی شمارِمالی - سیاسی وحضورنظامی کشورهای غربی درقالب"ناتو"، نتوانست ازبی حکومتی به حکومت داری برسد وبرخلاف انتظار، به بد ترین نوعِ حکومت گرفتارشد.حکومتی که به حیث ریشه ی بحران جاری شناخته می شود؛برمی گردد به نا دا نی ونا آگاهی ای دسته ی واپس گرا و متعصب حاکمِ تحمیل شده برمردم که ازدو وا قعیت زیرمایه می گیرد:نخست،جنگ دوام دارعلیه کمونیسم وبدنبال آن جنگ امریکاعلیه تروریسم، مردم رابه میدان سیاست کشاند.دوم،سیاست کاران مزدورونادان ومدیران دوره گردِ وارداتی ازهتل ها وپارک های کشورهای غربی وتفنگ داران غارتگرودست اندرکارانِ مواد مخدر،ناتوان ترازاین هستند ومی باشند که پیچید گی برهه ی گذارسیاست ازعصرکهنه به عصر دیجیتال / آگاهی بخشی ای نمبری- حسابی را درک نمایند.
دراین راستا، واقعیتِ تلخ درزندگی سیاسی- تاریخی ای مردم افغانستان این است که تاکنون نه ازتاریخ درسِ عبرت گرفته اند ونه ازشکست های تحمیلی توسط حکومت های مزدور که ازروی نا دانی- تعصب - غرض ورزی وقبیله گرایی هم کشوررا گرفتاردورباطلِ افتادن بدامن هند بریتانیا،پس ازآن افتادن بدامن اتحاد شوروی وبا فروپاشی ای آن گرفتارجنگ داخلی ایی زاینده ی تاریک اندیشی طالبی- قبیلگی - تروریسم القاعده ی ودرادامه ی آن افتادن بوضع کنونی رارقم زده وهمچنان نظریه ی توطئه را درجهت فرارازپذیرش مسئولیت فربه نموده اند تا موفقانه عوام فریبی کرده باشند.خوشبختانه،اکنون، انقلاب اطلاعاتی- آگاهی بخش ورسانه های آزاد وفراگیردرعصرجهانی سازیی اقتصادی- فرهنگی، شرایطی اجتماعی- سیاسی- روانشناختی ای را ایجاد نموده است که دیگردجالان سیاسی- مذهبی – قبیلگی نمی توانند مانند گذشته عوام فریبی وازتن دهی به واقعیت های تلخ زندگی ای اجتماعی- سیاسی ای کنونی سرپیچی نمایند.زمانی که ازانقلاب آگاهی بخشِ زاده ی جهانی سازیی اطلاعاتی-فرهنگی سخن به میان می آید، بی درنگ تا ثیرژرف آن برجهان سیاستِ کهن ورانش آن به سوی جهان سیاستِ نو،خود نمایی می نماید.
بنابراین، جهان سیاست دردوران کنونی به گونه ی شرایطی دوران گذار ازعصرکهنه به عصردیجیتال / آگاهی بخشی ای نمره ی یا تارنمایی را می گذ راند که لازمه ی آن نرمش وانعطاف پذیری،شناخت منطقی، دقیق وریزدیگرگونی های پیش بینی نا شده ی علمی- فنی- سیاسی- اجتماعی وفرهنگی،آمادگی ای هم زمان درجهت روی دست گرفتن استراتژیی موزون ومتناسب باشرایط ویژه، دریافت فراملی ازمنافع ملی وشیوه ی بدست آوردن آن وپذیرش آگاهانه ومتعهدانه ی عنصررقابت وهمکاری یا کاربرد سیاست به معنایی چالش وسازش بدورازناهمسازی ها وبرخوردهای ایدئولوژیکی- مذهبی- قومی می باشد.همچنان،درشرایطی باشتاب روبه جهانی شدن که پیشِ روداریم،همه ی پدیده ها چه سیاسی، چه اقتصادی ،چه فرهنگی- زبانی و...رنگ وگونه ی جهانی به خود گرفته است که دیگرگونی های سیاسی- فرهنگی واقتصادی دردرون هرکشوری تابعی ازدیگرگونی ها درسیاست جهانی می باشد.پرسمانی که نه سیاست کاران افغانستانی ونه سیاست کاران پاکستانی موفق بدرک وشناخت آن شده دشواری های فراوانی برای کشورهای خود ایجاد نموده اند.پاکستانی ها که خیر، دچارفروپاشی ای ساختاری نشده اند،اما، افغانستانی ها بخاطرنا بخردیی سیاسی ای رهبران مزدورودست اندازی های بادارانشان به بد ترین گونه ی فروپاشی ساختاری گرفتارشده اند که بحران مزمن وحل طلب کنونی زاده ی آن می باشد و ایجاب می کند که درباره ی بیرون شدن ازآن اندیشه ی بنیادی کرده شود.
باتوجه به گفته های بالاکه درآن ها تا اندازه ی بحران افغانستان وعامل های درونی وبیرونی آن بازتاب داده شد،نویسنده می کوشد راه کارها وشیوه هایی بیرون رفت ازبحران را بررسی وپیشنهاد نماید: نخست، دشواریی بیش ازاندازه ی افغانستان که هم به ادامه ی بحران کنونی کمک نموده وهم مانع کاربردی کردن راه کاری کارآمد درجهت بیرون رفت ازبحران شده است،حکومت کرزی می باشد که ازآن به حیث بد ترین حکومت نامبرده شد.اکنون که ازحکومت کرزی به حیث بد ترین حکومت که هم فرصت ها را تلف کرده وهم کمک های بزرگ جامعه ی جهانی ومنابع درونی راضایع کرده است،نامبرده شد.به یکی ازسیاه ترین کارنامه های آن اشاره ونوشته پی گرفته می شود.برای همه ی آگاهان سیاست،حقوق وجامعه شناسی ای سیاسی، آشکاراست که حزب یا حزب های سیاسی ای کارآمد حیثیتِ حکومتِ سایه را درنظام سیاسی دارند.ازاین رو، زمانی که نظام سیاسی دچاربحران شده ونمی تواند درمهارآن موفق شود، برای حزب سیاسی ای رقیب جاخالی می کند تاهم رفع بحرانِ رهبری را بکند وهم خالیگاه قدرت را پُرنماید.بد بختا نه، حکومت کرزی که سزاواربد ترین حکومت بودن دانسته شد،به کمکِ حامیانش بسیارکوشش نمود تاحزب سیاسی واقعی ای مهارکننده ی بحران وپُرکننده ی خا لیگاه قدرت درافغانستان برآمد نکند؛ وبرآمد نکردن چنان حزب سیاسی ای سبب شد که تروریسم وخشونت فراگیروازهمه فرساینده تر، بحران اعتماد درمناسباتِ مردم وحکومت گسترش یابد.
اکنون که حکومت فاسد کرزی نگذاشت حزب سیاسی فراگیرقد برافرازد وجایگاه چنان حزبی را البته به حیث بد ترین بدیل، طالبان، تند روان، خشونت گران وتروریستان می کوشند پُرنمایند،پرسش بنیادی این است که با فرا رسیدن زمان برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری،تکلیف سیاست کاران فاسد نشده درکناره ی حکومت یاشامل در ائتلاف های سیاسی نمای که دراکثرزمینه ها شریک سیاه کاریی حکومتِ درمانده ی کابل می باشند،مدیرانِ دلسوزوناراض ازکارکرد حکومت، روشنفکران وفرهنگیان چیست؟ درصورتی که این جناح ها ودسته ها کاری سازنده درفرایند بحرانزایی وبرگزاریی انتخابات انجام ندهند،به این معنا است که اجازه میدهند بابلند کردن مهرهای سوخته ی خود، حکومتِ افسد بادستکاری درانتخابات ریاست جمهوری با زهم به فساد وبد ترین حکومت داری ادامه داده مانند دیروزوامروز، مردم را درفردا وپس فردا نیز بیازارد وبیشترازپیش غارتگری وبحرانزایی نماید. سیاستِ ناشایسته ی که دستا ورد آن چیزی جزژرفنا بخشیدن به بحران وجاده سازی برای طالبان وگسترش خشونت وتروریسم نمی باشد. برای اینکه، چنان کاروسیاستِ ناروای جامه ی کاری به تن نکند،لازم است که دیگرنهادها ازجمله:سیاست کاران فاسد نشده، سازمان های سیاسی ای غیرتجارت پیشه ، نهادهای کم خونی جامعه ی مدنی،فرهنگیان وروشنفکران دنبال ایجاد بدیل به گونه ی جبهه ی- فراگیر- فراقومی- مذهبی گشته، به رفع بحران کمک نمایند؛ وبخشی مهمی سیاستِ رفع بحران هم پیشنهاد یک کاندیدای مشترکِ جبهه ی وحمایت ازآن می باشد.
پس ازارج نهادن به اهمیت شکل دهی ای ائتلاف انتخاباتی وکاندیدای پیش کش شده توسطِ آن، دوپرسمانِ زیربسیارمهم به نظرمی رسد:نخست،زیرفشارگرفتن دستگاه فاسد حکومت درجهتِ دست اندازی نکردن درفرایند انتخابات.دوم، خود گردان وبدورازاثرورسوخ حکومت ماندن کمیسیون انتخابات.دررابطه به اصل نخست،کارکرد نهادهای نیمه جان وکم خونِ جامعه ی مدنی ورسانه های آزاد که مبارزه نمایند وحکومت را زیرفشارقراربدهند تا تجربه ی تلخ انتخابات2009-1388را درانتخابات2014-1393،تکرارنکند.دراین زمینه،همچنان،نقش شماری ازاعضای پارلمان که خود را دربدل پول نه فروخته اند،مهم می باشد.پس ازآن،اصل دوم یا خود گردان ماندن اعضای کمیسیون انتخابات است که می تواند نقش مسئولانه بازی کرده نگذارد انتخابات به بیراهه برود.دراین صورت،ازشکم انتخابات،رئیس جمهوروحکومتی بیرون می آید که می تواند دردوزمینه،انجام وظیفه نماید:نخست،بجای روابط به ضوابط وارزش ها اهمیت قایل شده کسانی را درمقام های دولتی بالامی کشند که بدرستی امورحکوت را به پیش ببرند.دوم،ازچنان حکومتی است که می توان خواست به مهاربحران بپردازد.روشن است که درمهاربحران مزمنِ افغانستان؛ دوعامل نقش تعیین کننده بازمی کند:نخست،حمایت دوام دارمردم ،فرهنگیان،روشنفکران ،نهادهای کم خونی جامعه ی مدنی وسازمان های سیاسی هرچند کم خون ازحکومت.دوم،حمایت دوام دارجامعه ی جهانی ازحکومت.درصورتی که انتخابات درست برگزارشود وحکومت بیرون شده ازشکم آن بافاصله گرفتن ازبدکاریی حکومت قبلی، دستگاه دولت را پاک بازی نماید که برابرسازیی تنخواه های همه ی کارمندان دولتی،بخشی ازآن می باشد،بدون گمانه زنی حمایت مردم وجامعه ی جهانی را ازآن خود می کند.دراین صورت،می توان باورمند شد که تروریسم کمرنگ وبحران مهارمی شود.
فرض می کنم که گربه عابد شد وحکومت بد کاره ی کرزی درا نتخابات ریاست جمهوری درجهت بالا کشیدن یکی ازمهره های سوخته وفاسد خود تقلب نکرد وکمیسیون انتخابات هم خود مختارانه کارکرد، رسانه ها،حزب ها، ائتلاف ها، نهادهای کمرنگ جامعه ی مدنی،فرهنگیان وروشنفکران هم خوب عمل کردند وحکومتِ بهترازحکومت درمانده ی کنونی ازشکم انتخابات بیرون شد.آیا بسیارخوش بینانه نخواهد بود اگربا ورمند شویم که حکومتِ برخاسته ازفرایند انتخابات درمهارنمودن بحران موفق خواهد شد؟ نه خیر! نباید بسیارخوش بین بود،به سه دلیل:نخست،حکومت کرزی در12سال گذشته باندازه ی درکشورچتلی کرده ودشواری آفریده است که دستِ بالاپیدا کردن بر آن بزودی وآسانی میسر نیست.به سخن دیگر،برتری یافتن بردشواری های زاده ی حکومت کرزی زمان گیرمی باشد. دوم، درافغانستان ظلم ها،غارت ها ،ستمگری ها وغصب های بی شماری با دستبرد زدن به زمین ها ودارای های مردم ودولت صورت گرفته است که سرنوشت بحران را باسرنوشت تحققِ عدالت که برابربه تامینِ صلح می باشد وبه رفع ظلمِ ظالم ازمظلوم منوط می باشد،گره می زند.سوم،تامین امنیت درمرزها وزیرفشارگرفتن پاکستان درجهت بستن مرکزهای تروریست پروری وپایان دادن به کالای صادراتی- تروریستی ای آن.به عبارت دیگر،تازمانیکه حکومت کابل توانمند به تحکیم حاکمیت ملی درمرزها وحکومت قانون درجامعه نشود،پاکستان واداربه بستن مرکزهای تروریست پروری درسرزمین خود نخواهد شد. ازهمه مهمتراین که،حکومت های پیشین افغانستان با پشتونستان خواهی، ادعای سرزمینی علیه پاکستان نمودند وحکومت فاسد کنونی هم درسرچنان خیالاتِ بهوده ی را می پروراند. ازپیش آشکارشده بود که ادعای سرزمینی علیه پاکستان به سه دلیل غیرعملی می نمود:نخست،پشتون های پاکستان به جزیک دسته ی کوچک تاجرپیشه وجاسوس، ازخواست حکومت های افغانستان حمایت نکردند وسردسته های گروه کوچک، یعنی غفارخان وپسرش ولی خان واجمل ختک، غیراز پول درآوردن ازسفارت های شوروی وهند بویژه پسینی درکابل،هدفی دیگری نداشتند.ازهمه خنده دارتراین که،بازوال شوروی وحتمی شدن فروپاشی رژیم کمونیستی درکابل،ولی خان واجمل خان، متحد حزب مسلم لیگ،بانی پاکستان وپاکستانی های وفادار شده به سوی جنازه ی پشتونستان تُف انداختند!
بطورنمونه،درسال1986،نویسنده درلاهور،دردانشگاه پنجاب، دانشجوبود وشاهد بود که ولی خان دریک گردهمایی پنجابی هاگفت که:"ای پنجابی ها! من یک پاکستانی می باشم وسه باراین سخن را تکراروهمچنان تاکید نمود که دیگرپشتونستان نمی خواهد! ونظربه اسناد فاش شده،خانم بی نظیربوتو ازحکومت کارمل خواستارکمک مالی شده بود که پیام رسان ولی خان بود.زمانیکه نجیب الله،رئیس خاد گفته بود که ازچه طریق برایتان پول داده شود؟ پاسخی ازجانب بوتونیافته بود.مدتی بعد که زمینه ی تماس بابوتو برقرارشده بود،بوتویاد آورشده بود که پاسخ را ازآی اِس آی دریافتم! به این معناکه ولی خان پیش ازبی نظیر،پیام رابه سازمان امنیتی پاکستان داده بود! دوم،حکومت های افغانستان، هم ادعای سرزمینی علیه پاکستان داشتند ودارند وهم درپشاورهمیشه کنسولگری داشتند ودارند وپاکستان هم با بهره برداری ازاین خواست غیرعملی حکومت افغانستان،همیشه کوشید ومی کوشد که مسیرتجارتی افغان ها را بسته مردم کشورما را ازنظراقتصادی زیرفشاربگیرد. حربه ی که زیان های فراوانی مالی-تجارتی برای مردم ما دربرداشت ودارد.اکنون که هند نقش سازنده ی را درفرایند بازسازیی اقتصاد افغانستان بدوش گرفته است، پاکستان که توان سرمایه گذاریی اقتصادی درکشورما ندارد، انتقام جویانه به فشارخود برکابل بیشترازپیش افزوده است.فشاری که با راه اندازیی ابزارطالبی- تروریستی کاربرد پیدا نموده است و بم گذاری های روزهای شنبه ویکشنبه،12و13ماه اسد،درشهرجلال آباد،علیه کنسولگریی هند ومردم بی گناه آن شهر،و...نماد برجسته ی آن می باشند! سوم ،پشتونستان خواهی حکومت های پشتون کارافغانستان مورد تایید غیرپشتوزبان های افغانستان که اکثریت قاطع مردم کشوررا شکل میدهند، نبود ونمی باشد! ازاین رو،لازم است که حکومت پسینی افغانستان وامریکا بکوشند به نزاع مرزی میان هردوکشورپا یان بدهند. دراین صورت،می توان امید کرد که پاکستان مرکزهای تروریستی درخاک خود را بسته ودر مهاربحران به حکومت کابل، کمک نماید.
باتوجه به دشواری های یاد شده،به روشنی می توان گفت که تاچه اندازه مانع ها درسرِراه مهاربحران وجود دارند وتاچه اندازه مهارت،تجربه ، درست کاری وایستادگی را ازحکومت پسینِ افغانستان طلب می نماید؟ ازاین رو، برای جامعه ی سیاسی،جامعه ی نیمه جان مدنی،فرهنگیان،روشنفکران ومردم افغانستان لازم است که دست بدست هم داده کارهای زیررا بدرستی انجام دهند:نخست، برای جامعه ی سیاسی یا حکومت وحزب ها وائتلاف های سیاسی لازم است که مهره های بد نام وسوخته و آلوده درناپاکی های حکومتِ کنونی را برای مقام ریاست جمهوری کاندید نه نمایند.وبرای جامعه ی مدنی لازم است که درهمکاری وهمراهی با روشنفکران وفرهنگیان، به سراغ مردم بروند وآن ها را آگاه وبسیج نمایند تا هم درفرایند رای دهی شرکت نمایند وهم به کسانی رائی بدهند که آزمون بد نداده باشند.باچنین کارکرد ورویکردی،می توان باورکرد که دوکارزیرجامه ی کاری به تن خواهد کرد:نخست،شماری بیشتری ازکارکنان درشت وریزحکومت فاسد کنونی به پشت معرکه پرتاب می شوند.دوم،یک چنان رئیس جمهوروبدنبال آن، حکومتی بمیان می آید که آهسته آهسته می تواند کشوررا ازبحران بیرون وبه سوی توسعه وپیشرفت رهبری نماید.درغیرآن، باید باورداشته باشیم که یا انتخابات برگزارنمی شود که خواست حکومت فاسد کنونی می باشد،یا این که انتخاباتی برگزارمی شود که مهره های فاسد جای دوستان پیشین شان را می گیرند وبحران بیشترشده فروپاشی وجنگ داخلی را دوباره به ارمغان می آورد!

0 comments:

Post a Comment