Monday, 26 October 2020
روشنگریی فراموش شده ای فارسی زبان های آسیای مرکزی
بخش چهارم
اشعری گری وغلبه ای آن بر معتزلی گری به کمک استبداد عقل گریز خلا فتی
ابراهیم ورسجی
ششم ماه عقرب سال 1399
دربخش سوم این سلسله مقا له های دوام دار، مقا له ای زیر عنوان: "جنبش عقلی وفلسفی معتزله " نوشته بودم. مقا له ای که نوشتن آن دو علت دارد:نخست، به گفته ابن خلد ون ،اکثریت اند یشمندان مسلمان غیرعرب بود ند ؛ دوم ، کنشگران جنبش معتزله باستثنای الکندی ، دیگران غیرعرب بویژه فارسی زبان بود ند واند یشه ورزیی آن ها نزد یکی ها وهما نند ی های با روشنگری فارسی زبان های آسیای مرکزی دردوره سا ما نیان (819-1005) ، سا حه ای زیراداره آن آسیای مرکزی با مرکزیت بخا را وشمال شرق فارس د یروز / ایران امروزدا رد. روشنگریی که درباره آن نوشته های پی در پی ارا یه خوا هم کرد. ازاین نگاه که ،جنبش معتزله همسازی با روشنگریی دوره ای سا ما نیان وجنبش عقل گریزونقل گرای اشعری مخالف آن می با شد، درباره ای دومی مفصل ابرازنظرمی کنم. به گواهی تاریخ اند یشه ها ،حکومت های استبدادی عقل ستیزوچا پلوس پرورمی باشند. بنا برآن ، درقلمرو آن ها اند یشمندان ظهورکرده نمی توا نند. به این خاطرکه ، مستبدان با اند یشمندان وخرد ورزان مبارزه وکمک به جزم اند یشان کرده ومی کنند. ازاین رو، خلافت مستبد عبا سی بعد ازمامون رشید که مادرش فارسی زبان وخو دش مد تی والی مرو بود ، با جنبش معتزله جنگید وجنبش ارتجا عی اشعری را جا یگزین آن کرد تا ادامه استبداد مذ هبی نمای خود را تضمین کند. جزم اند یشی که به کمک خلیفه های قبیله اند یش وعقل ستیز پسا مامون رشید دربغداد ، معتزلی گری ، یا فلسفه وعقل گرایی را منزوی واشعری گریی متحجروعقل ستیزرا به محیط فکری - فرهنگی مسلمان ها تحمیل کرد. جزم اند یشی مذ هبی که دستاورد آن ادا مه ای استبداد خلافتی - سلطا نی د یروزواستبداد شا هی وشیخی ونظامی امروز وتروریسم مذ هبی ازافغانستان تا شمال نیجریه ،درغرب افریقا می با شد. ازاین رو ، ابرازنظر منتقدا نه درباره جنبش قشری وجزم اند یش اشعری اهمیت ویژه پیدا می کند.
بنا برآن ، با نگاه عقل گرا یا نه ومنتقدا نه ، به سراغ اشعری گری می روم. نگا هی به پیشینه ای خانواد گی ابوالحسن علی بن اسما عیل اشعری ، بنیا نگذارجنبش قشری - عقل ستیزاشعری ،نشان می دهد که او نوا سه ای ابوموسی اشعری می با شد. همه آگا هان تاریخ نا شاد مسلمان ها می دانند که ابو موسی اشعری پدر بزرگ ابوالحسن اشعری توسط علی خلیفه چهارم نما ینده تعیین شده بود تا با عمروبن عاص شیاد درجه اول درتاریخ مسلمان ها ونما ینده معاویه شیاد وبا غی علیه خلا فت گفت وگو وبه نزاع ناشی ازبغاوت او علیه خلا فت پا یان دهد. به گوا هی تاریخ ، ابوموسی اشعری ازنها یت ساد گی بدام عمرو بن عاص افتاد وبجای رفع بحران نا شی ازبغاوت معاویه ،کمک به افزایش بحران وظهورخوارج کرد. خوارج هم که نخستین جریان تکفیری درتاریخ وجامعه ای مسلمان ها می با شد. جریان جزم اند یشی که با سوء تعبیراز آیه الحکم لله درسوره ما یده ، عزم ترور علی ومعاویه را کرد. طوریکه د یده شد، خوارج درترورعلی موفق ودرترورمعاویه شکست خورد. به روا یتی ، اصلن عزم ترورعلی را دا شت وعملی کرد وبا اقدام تروریستی نا موفق علیه معا ویه ، کمک به شکل گرفتن سلطنت ستمگراموی توسط او کرد.
ازاینکه که معاویه درنتیجه توطئه گریی عمروبن عاص به قدرت رسیده بود وحکومت او مشروعیت ندا شت ، دست به سه کارعقل گریززد:نخست، خلاف قرآن ،جبری گری را درجا معه مسلمان ها پیریزی ودامن زد. به این معنا که ، رسیدن او به قدرت جبرتاریخ است ؛ دوم، قشری به نام ملا های حکومتی را تو لید کرد تا د ین را به نفع حکومت مسخ ومصا دره کنند که کرد ند؛ سوم ، تقد یس صحا بی ها را به این خاطرکه باری رسول لله را د یده بود برای مصئونیت خود خلاف قرآن رایج کرد ؛ سوم ، حد یث سازی های جعلی را آغازورنگ ورونق بخشید. مثلا، حسن ما لکی دانشمند نا راضی ونو اند یش عربستان که درماه سپتامبر2017- ماه سنبله 1396 زندا نی شده است ومنتقد وها بیت وسلفی گری می با شد. یکی ازکتاب های نوشته شده توسط او " آزادی عقیده درقرآن وسنت پیامبرِ" یا" حریت الاعتقاد فی القرآن وسنت نبویه" می با شد که در آن قتل مرتدان را خلاف قرآن وسنت دانسته وحد یث های قتل مرتد راسا خته ای اموی ها برای انتقام گیری ازمخالفان شان می داند. همچنان ، مالکی حد یث های بخاری را رد کرده است. بطورنمونه ، ما لکی درکتاب خود: " درآمدی سیا سی به شنا خت تاریخ اسلام / المقد مه السیا سیه لفهم التاریخ " حد یث ها را نقد کرده است.
چند ی پیش ،آگا هی پیدا کردم که کتاب نامبرده ، به عنوان " نقش قدرت سیا سی درجهت دهی حد یث ها وروا یات تاریخی" درایران ، به فارسی ترجمه شده است. ازاینکه ، به گفته ای مرتضی مطهری ، مرتجمان ایرانی درمسخ نسخه برداری ها وترجمه ها هنرمند می با شند ، امید وارهستم که نوشته ای حسن مالکی با امانت داری برگردان فارسی شده با شد! بهر حال ، تاریخ عقل وخرد ورزی درجا معه ای مسلمان ها نشان می دهد که ،جنبش معتزله دربرابر جبری گری وملا گری وحد یث کاری های جعلی دست سا خت معاویه واموی های ستمگر بعد ازاو با ستثنای عمرعبدالعزیزسر بلند کرده است. اشعری گری ، حنبلی گری ووها بی گریی کنونی عربستان هم ادامه اموی گریی سفاک وستمگرمی با شند. اموی گریی که درنود سال دوره حکومت خانوادگی- ستمگرخود ،فارسی زبان ها را موالی / غلامان می دا نست وسرانجام توسط فارسی زبان ها به فرما ند هی ابومسلم خرا سا نی روا نه ای زباله دان تاریخ کرده شد!
به گوا هی تاریخ های سیا سی واند یشه ورزی ، استبداد ومستبد ها بسیاردوام نمی کنند ، اما جزم اند یشی وقشری گری به ویژه جزم اند یشی وقشری گریی د ینی بسیار ادامه میا بد ؛ به گونه ای که قشری گریی اشعری تا کنون درفضای فکری وفرهنگی مسلمان ها ادامه یا فته است. بنا برآن ، با نگاه نقا دانه به سراغ اشعری واشعری گری می روم. اینکه معتزلی گری عمر کوتاه داشت واشعری گری عمری بدرازنای تاریخ فکری- فرهنگی- سیا سی مسلمان ها دارد ؛ برمی گردد به سلطه ای دوام داراستبداد خلا فتی - سلطا نی- شاهی - شیخی وفقدان سلطه ای فرمان روایان شورا یی وعقلی ومردم دار. معلوم است ؛ اگراشعری گری بسیار ادامه یا فته است ،حما یت استبد اد را داشته است. بسیار خرسند هستم که انفجار اطلاعاتی زاده ای فن آوریی نوین رسا نه ای هم استبداد هم قشری گریی فکری را به چا لش گرفته است.
بنا برآن ،نخست ،اشعری گری وفکر آن را معرفی ودرادا مه ای آن به سراغ نومعتزلی گری می روم. نو معتزلی گریی که به کمک انقلاب رسا نه ای در جا معه ای فرهنگی اشعری زده وعقب مانده ای مسلمان ها دوباره سر بلند کرده وادامه خوا هد یا فت. به گوا هی تاریخ ...ابوالحسن علی بن اسما عیل اشعری نواده ای ابوموسی اشعری - یکی ازدوحکم میان علی ومعاویه درواقعه ای صفین به سال 260ه / 873م ، دربصره زاده شد. دراوا یل جوا نی به معتزله پیوست ، ونزد جبا ئی - ازمشا هیرپیشوا یان معتزله - به تلمذ پرداخت وتا چهل سا لگی ملازم او بود. اشعری خود بد فاع ازاصول اعتزال پرداخت ودریاری این فرقه کتب بسیار تا لیف کرد.
چون به چهل سا لگی رسید ، پا نزده روزدرخا نه ای خود اعتکاف کرد. آنگاه به مسجد بصره آمد وبرکرسی ایستاد وبا با نگ رسا ندا درداد که " ای مردم ! آنکه مرامی شنا سد ، می شنا سد وآنکه نمی شنا سد اینک خود را به اومی شنا سا نم. من ابوالحسن علی بن اسما عیل اشعری هستم. پیش ازاین به خلق قرآن معتقد بودم ومی گفتم خدا به چشم د یده نشود ، ومن خود فا عل اعمال شرهستم. اکنون ازاین عقیده دست برداشته توبه می کنم ، وبه مخا لفت با معتزله برخا سته ام ومی خوا هم فضا یح ومعا یب ایشان را برشمارم."
دراینکه چه چیزموجب جدا یی اشعری ازمعتزله شد ،اقوال بسیار است ، ودراینجا ما را قصد آن نیست که به ذکر همه ای آن ها پردازیم. شا ید علت اصلی شکا فی بود که درجا معه ای اسلامی پد ید آمده بود، وبیم آن می رفت که موجب نا بود یی دین گردد ، واشعری که مرد مسلمان وپرهیزگار بود نمی خوا ست دین خدا وسنت رسول اویکسره فدای عقا ید معتزله شود ، که پیروی ازعقل ایشان را به ابراز عقا یدی وادارسا خته بود که اسلام صحیح بدان اقرار ندا شت. نیز نمی خوا ست که قربا نی محد ثین ومشبهه گردد که تنها به ظا هر نص توجه دا شتند نه به روح وحقیقت آن ، که دین را به جمود وتحجرسوق می داد ، بدان گونه که عقل را راضی نمی سا خت واحسا سات دینی را سیراب نمی کرد. اشعری خوا ست که میان روش اصحاب عقل واصحاب نص ، راه میا نه ای را برگزیند ، را هی که نجات اسلام وخشنودی اکثریت مسلمانان درآن با شد.
اشعری تنها بدان اکتفا نکرد که مذ هبی معتد ل بیاورد ،بلکه درراه چنین مذ هبی نیزبه مبارزه برخا ست ودردفاع ونشرآن کتب بسیار تا لیف کرد، چنا نکه تعداد تا لیفا تش آنگونه که در" العمد" که آخرین کتاب اوهم نیست ،آمده است - ازنود بگذ شت. شا گردا نش درحد ود سه صد کتاب درمبا حث گوناگون به او نسبت داده اند، اشعری ازجمله کتبی درآداب جد ل وتفسیرقرآن وشریعت واخبارنوشت. اودرکتاب "السماء والعالم" و" الآثارالعلویه " عقا ید ارسطو را رد کرد. نیز براصحاب تنا سخ ودهریان ومجوس ومشبهه وخوارج وسا یر فرق اسلام رد های نگا شته است ، اما مهمترین کتب او دررد برمعتزله وسران ایشان است، چون جبا ئی وبلخی واسکا فی وابوالهذ یل ودیگران. همچنین بر عقا ید اشعری خود ،آنگاه که معتزلی بوده ،رد نوشته است.
ازمشهورترین تا لیفات او" مقا لات الاسلامیین" است. او دراین کتاب مذا هب مختلف را با دقت واما نتی خا ص بررسی کرده ، چنانکه می توان آن را یکی ازمراجع مهم تاریخ عقا ید واو لین کتاب درنوع خود درتاریخ فکراسلامی به حساب آورد."مقا لات اسلا میین" اشعری درسه قسمت است. قسمت اول، شرح مفصل ود قیقی از مذا هب وفرق اسلامی ( شیعه ،خوارج ،مرجئه ، معتزله ، مجسمه ، جُهیمیه ، ضراریه ، نجاریه ، بکریه ونُساک ) است ودرقمت دوم به شرح عقا ید اهل حد یث وسنت پردا خته ، ودرقسمت سوم ، مذا هب مختلف کلامی را مورد بحث قرارداده است. کتاب "الابا نه عن اصول الد یا نه " توجیهی است ازاصول اهل سنت ، که به ذکر اوصاف احمد بن حنبل آغازمی شود، آنگاه مقا لات ،تا آخرکتاب ، بدون ترتیبی منطقی ازپی یک دیگر آمده اند. اشعری پس ازآنکه عمر خود را درمبارزه درراه سنت ونبرد با معتزله گذرا نید ، به سال 324 ه / 935 م دربغداد بدرود حیات گفت.
مذ هب:دراشعری دونوع تما یل به ظا هر متنا قض ودرحقیقت مکمل یک د یگر، د یده می شود: یکی تما یلی که اورا به پیشوا یان مذا هب اهل سنت نزد یک می کند،چنانکه برخی او را شا فعی پندا شتند وبرخی ما لکی وبیشترحنبلی. ود یگرتما یلی که او را وادارمی کند تا همچنان دورازمذا هب مختلف فقهی با قی بما ند. واین دو تما یل نتیجه ای علا قه ای است که او به استما له ای همه ای مذا هب وفرق وراضی نگهدا شتن آن ها دارد، ومعتقد است که آن ها دراصول متفقند ، واگراختلافی هست درفروع است،چنا نکه ابن عساکرازاو نقل کرده که گو ید:"همه مجتهد ومصیب بود ند ، همه بر حقند ، دراصول اختلافی ندارند، اختلاف شان درفروع است." (1)
همین که ابوالحسن علی اشعری تا چهل سا لگی وفا دار یا پیرو جنبش عقل گرای معتزله بوده وبعد از چهل سا لگی با آن به مخا لفت برخاسته وبه کمک خلیفه های وقت بغداد درجهت براندازیی آن مبارزه ای دوام دارکرده است،خلاف عقل ومنطق می با شد. به این خاطرکه ، ابوالحسن اشعری تا سن چهل سا لگی که برهه ای جوا نی هرانسان ودرواقع برهه ای غلبه احساس برعقل ومنطق می با شد عقلانی وخرد ورز وبعد ازآن غیرعقلانی وخرد ستیز شده است! به سخن د یگر، ابوالحسن اشعری خلاف عقل ومنطق، پیش ازچهل سا لگی عقلمند وخرد ورز شده وبعد ازآن بی خرد شده است. روندی که وارونه ای زند گی عقلانی انسان ها درتاریخ فردی واجتما عی وفرهنگی آن ها می با شد. بهر حال ،دراین شکی نیست که ، جنبش معتزله خطا ها واشتباه ها کرده است ، اما نه آن گونه که اشعری دوره ای پسا چهل سا لگی خود را هزینه مبارزه علیه آن کرده است.
درباره مذ هب ها که اشعری همه آن ها را صحیح وبرابرنا میده است ، دو اشکال می بینم:نخست،درعقل گرایی ، همه مذ هب ها وامام های آن ها یکسان نیستند. مثلا، عقل گرایی نزد ابوحنیفه پا یه گذار فقه حنفی اهمیت بیشتری درمقا یسه با دیگر پا یه گذاران مذ هب ها دارد. طرفه اینکه ، شافعی ومالک / پا یه گذاران فقه های شافعی ومالکی ازستا یشگران عقل گرایی ابوحنیفه بود ند. برویت سند ها ، درمیان اما مان چهارمذ هب اهل سنت ، محمد بن حنبل بسیارقشری وجزم اند یش وبطورکا مل یک انسان نقل گرا وعقل ستیز بود. طرزفکر اشعری طوریکه دربالا بازتاب داده شد؛ بد ون شک، نشان می دهد که اویک فرد حنبلی-نقل گراوعقل ستیز می با شد.
درباره خلق قرآن که معتزلی ها به آن باورداشتند واشعری علیه آن ها زند گی خود را هزینه کرده است ، بدون شک ، دومی به خطا رفته است. مثلا ، قرآن خدا را خالق عالم وآدم معرفی کرده است. وقتیکه آدم وعالم مخلوق خدا می با شند ،چه اشکال اعتقادی پیدا می کند اگر معتزلی ها قرآن را مخلوق خدا بدا ند؟ معلوم است که ،درتاریخ فکر ها واند یشه ها، نویسند گان خلق کنند گان اثرهای گران سنگ علمی می با شند. درقرآن ، سوره ای به نام قلم است که درآن خدا به قلم سوگند خورده است. سوگند خدا به قلم ؛ درواقع ، بیانگرارزشمندیی قلم وقلم بد ستان می باشد وقرآن هم به حیث کتاب آسما نی چه نوشته خدا با شد چه مخلوق او فرقی نمی کند. بنا برآن، مخلوق خدا معرفی شدن قرآن توسط معتزلی ها وجنگ اشعری علیه آن ها، بیا نگراین است که د ومی درعقل ستیزی افسارگسیخته است. ازسوی دیگر، درقرآن ،ایمان به خدا وملائک ورسولان خدا وروزآخرت وزند گی بعد ازمرگ اصل وبقیه همه فروعات معرفی شده اند. همچنان ، درقرآن ، ایمان به عمل صالح پیوند زده شده است. ازاصل های نخست ،درچند سوره یاد آوری شده است وایمان وعمل صالح وتوصیه به حق وصبردرسوره عصرآمده است. البته با این تا کید که، آن های که ایمان آورده اند وعمل صا لح وتوصیه به حق وصبرمی کنند رستگارودیگر ان درزیان وخسران می با شند. دراخیر، این مطلب را به نوشته اضافه می کنم که عقل میان انسان وچار پا یان مرز بندی می کند. یعنی اگر انسان عقل نمی دا شت ،خدا با فرستا دن پیامبران اورا مکلف به عبادات وتکلیف های د ینی واین جها نی نمی کرد. بنا برآن، ازنظر بنده ، معتزلی های عقل گرا قا بل ستا یش واشعری قابل سرزنش می با شد. اگرمسلمان ها در مقایسه با پیروان دیگر دین ها درجهان عقب ما نده اند ، برخا سته از عقل ستیزیی اشعری ودنبا له روان بنیاد گرا وجزم اند یش اومی با شد. ادامه دارد.
پا نو یس:
1-تاریخ فلسفه درجهان اسلامی
نویسنده : حنا الفاخوری وخلیل جر
مترجم : عبدالمحمد آیتی
چا پ اول:1355
چا پ ششم:1381، تهران،شرکت انتشا رات علمی وفرهنگی ،ص ص 146-148
0 comments:
Post a Comment