برای شناخت بهترآدم ها،کافی است فقط یک باربرخلاف میل شان عمل کنید!
اِلن وودی
ابراهیم ورسجی
11-12-1392
درشرایط کنونی که، بازارمبارزه ی انتخاباتِ ریاست جمهوری درافغانستان بسیارگرم شده است؛ وازاین لحاظ که، انتخابات ومبارزه ی انتخاباتی، پدیدهای هم پیوند با دموکراسی می باشند؛وازهمه بارزتراین که، زیرنام دموکراسی، دغلکاری وشعبده بازی درکشورِمابسیارشده ومی شود،خالی ازفایده نخواهدبود اگرسخنانی گفته شود که به تمیزگذاری میان دموکراسی وموبوکراسی منوط می باشد.به این خاطرکه،آنچه که درافغانستان، از12سال پیش بدین سو، راه اندازی شده است؛ موبوکراسی می باشد نه دموکراسی.همچنان،برای اینکه، دوکارزیرراکرده باشم،لازم دانستم برای مرزکشیدن هرچه بهتروبیشترمیان دموکراسی وموبوکراسی،نوشته ی کنونی راخدمتِ خوانندگان پیش کش نمایم:نخست،روشنی اندازی دراین باره که دموکراسی حکومت مردم،توسط نمایند گان منتخب مردم ،برای مردم می باشد.دوم،موبوکراسی، حکومت موب یاتوده ی بی سروپا واغلب اراذیل واوباش علیه منافع مردم حتادردشمنی باآن هامی باشد.حکومتی که، 12سال می شود که درافغانستان، به کمک کشورهای غربی تشکیل،ادامه وهمه داروندارمردم کشورِما رابه غارت برده وزمینه سازی برای بازگشت تروریسم بزیان همان بیرونی های کمک کننده اش کرده است.
ازاین رو،بحث راازدموکراسی می آغازم.طوریکه درمقاله ی "دموکراسی و انتخاباتِ ریاست جمهوی"،پیشتریاد آورشدم،دموکراسی باخاستگاه یونانی اش،ریشه درزبان وفرهنگ آن کشور دارد.بنابراین،زمانیکه ازدموکراسی سخن گفته می شود،ناگزیرپای واژه شناسی،فرهنگ شناسی وفلسفه ی یونانی شناسی بویژه فلسفه ی سیاسی آن به میان می آید.روشن است که، درواژه شناسی ،فرهنگ وفلسفه ی سیاسی- یونانی، دمو/ مردم وکراسی / قدرت یاحکومت رامعنامی دهد.دراین راستا،ارسطوازچند گونه وشیوه ی حکومت داری یانظام سیاسی درنوشته ی خود"سیاست" یاد آورشده است که این هاازهمه برجسته می باشند:نخست،مونارکی / پادشاهی که درآن یک شخص یاپادشاه تصمیم می گیرد.دوم،آلیگاری / چند کسی که درآن چند نفرتصمیم می گیرند.سوم،دموکراسی که درآن مردم درباره ی مسایل منوط به سرنوشت شان تصمیم می گیرند.
جالب این است که،بخاطرکشته شدن سقراط توسط حکومت دموکراتیک آتن،شاگردانِ او،ازجمله:افلاطووارسطو، نسبت به این احتمال که ممکن است دموکراسی ابزاردست موبوکرات ها / توده فریبان یااراذیل واوباش شود، ابرازنظریابد گمانی کرده اند؛ابرازِنظرِ بدگمانی برانگیزی که به حیث یک نقطه ی ضعف دموکراسی تاکنون، ادامه یافته است.اگرچه، این گونه نگرشِ گمان برانگیزانه، به حیث عامل بازکننده ی دروازه ی نقدِ سازنده ازدموکراسی معتبرمی باشد؛اما،نباید غفلت کرد که مانند عوام فریبانِ دموکرات نما،خود کامه ی های دموکراسی گریزِعاشق شیوه ی حکومتِ استبدادی هم می توانند ازآن بهره برداریی سیاسی- فرصت طلبانه نمایند.به گونه ی که، اکنون، بخاطرهمه پذیرشدنِ دموکراسی درجهان،حتاکودتاچی های قاتلِ مصری هاهم ازانتخابات،همه پرسی وکاندِ ریاست جمهوری شدن ورسیدن ازاین طریق به ریاست جمهوری وبازسازیی حکومت مستبدِ قبلی سخن می گویند.درحالیکه،باکشتن هزاران نفرازراه پیمائی کنندگان آرام ومسالمت جو، وزندانی کردن هزاران نفرسیاست مدار،تحلیل گروروزنامه نگارِمعترض ،جنازه ی دموکراسی را درمصربرداشته ونخستین رئیس جمهورمنتخب آن کشوررازندانی کرده اند.ازهمه خنده دارتراین که،دموکراسی های سرمایه سالارغربی هم بخاطربرداشته شدن جنازه ی دموکراسی درمصرتوسطِ نظامی های خودسر؛نه تنهاابرازتاسف نکردند، بلکه کودتای خفقان آورِنظامی رادرجهت دموکراسی اعلام نمودند!
بادرنظرداشت گفته های بالا،دراین نوشته،به بررسی ای چند پرسمانِ زیر پرداخته می شود:نخست،دموکراسی / حکومت مردم برنوشت شان ازطریق کاربردِ حقِ انتخاب شان.دوم،موبوکراسی / حکومتِ توده گرا-شعاری ودرواقع حکومتِ اراذیل واوباش که به بهانه ی جنگ علیه تروریسم برافغانستان بارکرده شده است.سوم،پلوتوکراسی / حکومت سرمایداران برمردم.جالب این است که، حکومت پلوتوکراسی یاسرمایداران؛ اکنون،ازطریق پرداخت هزینه ی انتخاباتی سیاست مداران توسط سرمایدارانِ ریزودرشت شکل می گیرد.البته،این گونه که، پس ازانتخاب شدن،سیاست مداران رادرخدمت شرکت های نظامی- مالی- نفتی و..قرارمیدهد.تجربه ی تلخی که دامن گیرهمه دموکراسی های غربی بویژه دموکراسی امریکا،شده است.اگرچه درباره ی این خطرجانکاه علیه دموکراسی، آیزنهاور،رئیس جمهورامریکا،پیش ازترک کردن کاخ سفید درماه ژانویه1961،هشدارداده بود که:"اگرروزی،شرکت های تسلیحاتی،مالی،تجاری ونفتی برسیاست امریکاغالب شوند،جنازه دموکراسی خوانده می شود." شایانِ یادآوری است که، رئیس جمهورانِ بعدیی امریکا،به هشدارآیزنهاورتوجه نکردند؛ ونتیجه هم، همان شد که اوپیش بینی کرده بود؛یعنی سلطه ی شرکت های سلاح سازی ، نهادهای مالی- تجارتی- نفتی ولابی یهود برسیاستِ امریکابویژه سیاست خارجی ای آن.اگرسیاست مداران نوکرشرکت ها درغرب،ازخیزش اوکرانی هادربرابرحکومتِ منتخب متمایل به مسکودرکیف بخاطرمخالفتش به پیوستن به اتحادیه ی اروپایی حمایت و گذاشتند که نظامی های کودتاچی- دموکراسی ستیزمصری،خیزش دموکراتیک- آزادی خواهانه ی مردمِ آن کشور رابکوبند،حکایت ازاین دارد که منافع شرکت هامی توانند سیاست مداران برقصانند!
ازاین رو،لازم است که به هیچ کشوری به حیث نماد دموکراسی نگریسته نشود؛هم چنان که، از57کشورمسلمان،هیچ کدام الگوی اسلام قرآنی نه فقهی شده نمی توانند.باتوجه به آن،باید کوشش پی گیرکرده شود که موبوکراسی/ حکومتِ اراذیل واوبیش ،سوته کراسی ،چپال کراسی وپلوتوکراسی/ حکومت پول داران، درهمراهی باتروریسم طالبان، بیشترازاین، مردم افغانستان رارنج ندهند؛ وشیعه کراسی ای ایرانی ومزدورانش،نباید سنی های معترض عراقی وسوری را؛ ووهابی کراسی ای سرکوب گرِعربستان هم نباید شیعه های منطقه رادررقابت باملاکراسی ای ایران کوبیده اوضاع فلاکت بارخاورمیانه رابه سوی برزخِ این جهانی برانند.درافغانستان،واقعیت این است که، مردم افغانستان ازجنگ های کمونیست ها وجهادی ها،جهادی ها وطالبان،بسیارزجرکشیده ورنج دیده بودند.ازاین سبب،پس ازبراندازی حکومت تروریست،پس مانده وزمین سوخته ی طالبان،انتظارداشتند که دموکراسی به گونه ی که توسط کمپ مبارزه علیه تروریسم وحکومت دست نشانده ی آن درکابل،تبلیغات می شد، به رنج ها ودردهای بی پایان شان مرهم گذاشته، فصل نوینی را درتاریخ سیاسی کشورِ مابازنماید.
بدبختانه،حسب نیازومصلحت کمپ مبارزه علیه تروریسم؛ درشرایطِ پساطالبانی،کسانی به اریکه ی قدرت درکابل، بالاکشیده شدند که دردموکراسی ،مرگ خود رامی دیدند.ازاین رو،ازهمان آغازدرجهت راه اندازی وفربه کردنِ موبوکراسی/ حکومت اراذیل واوابیش، برای غارت افغانستان وکمک های بشردوستانه ی جامعه ی جهانی کمربستند.اگرگاهی هم ازدموکراسی درافغانستان سخن های گفته شده وشعارهای داده شده است،نه برای دموکرسی،بلکه برای فریب جامعه ی جهانی ومردم افغانستان وسرپوش گذاری برموبوکراسی/ حکومت اراذیل اوابیش بوده ومی باشد.ودستاورد موبوکرات هایااراذیل واوابیش درافغانستان برای خود ووابستگانشان سرمایه ی هنگفت،برای مردم ما،فقر،اعتیاد،گداگری،شش میلیون آواره دربیرون مرزها،بازگشت تروریسم؛ وبرای جامعه ی جهانی بویژه امریکا،شکست مرگبارسیاست افغانی اش وتاکیدِ آن برداشتن پایگاه نظامی پس از2014 درجهت ادامه ی مبارزه باترریسم می باشد.درغیراین،روشن است که افغانستان به شرایط دهه ی1990میلای ودهه ی1370خورشیدی برمی گردد.شرایطی که تروریسم رابیشترازگذشته فربه وتقویت خواهدکرد.
بادرنظرداشت آنچه گفته شد،برای مردم افغانستان بویژه آگاهانِ آن ها وجامعه ی جهانی لازم است که بدوپرسمان زیرتوجه ریزنمایند:نخست،مردم وآگاهان افغانستان بدانند که در12سالو2ماه گذشته، برکشورشان، موبوکراسی/اراذیل واوباش حکومت کرده است، نه دموکراسی.دوم،جامعه ی جهانی بویژه امریکا، بداند که این موبوکرات های وارداتی خودشان بودند که هم کمک های بی شمارمالیای آن ها راغارت کردند وهم باعث ناکامی مرگبارسیاست افغانی آن ها وبازگشت تروریسم شده اند.ازاین رو، پیشنهاد خود را هم به مردم بویژه آگاهان افغانستان وهم به غربی هابویژه امریکا،دردوبخش زیرپیش کش می نمایم:نخست،مردم افغانستان بویژه آگاهانِ آن بدانند که راه برون رفتِ کشورازبحران ومبارزه ی کاری علیه تروریسم،پشت سرگذاشتن موبوکراسی یاحکومت اراذیل اوباش که اکنون درکشورمصیبت آفریده است؛ازطریق کاربردی کردن دموکراسی واقعی می باشد که درباره ی آن بیشترروشنی انداخته خواهدشد.دوم،کشورهای غربی بویژه امریکا،باید بدانند که بهترین راه ریشه کن کردن تروریسم درافغانستان،ایجاد حکومت داریی خوب می باشد که باادامه ی کمک به موبوکراسی ای کرزی،مانع شکل گیریی آن شده اند.
تاجائیکه به اصل اول یاارزشمندیی دموکراسی وتحقق درست آن درافغانستان پیوند پیدامی کند،باید چنین ابرازنمود که دموکراسی،سه کارزیررابرای افغانستان کرده می تواند:نخست،حکومتِ خوب یا بازتاب دهنده ی خواسته های مشروع مردم افغانستان راتشکیل می دهد.دوم،آن های که سروکله شان درشعارِ حکومت اسلامی گرم می باشد؛لازم است بدانندکه، اسلام برای سیاست وحکومت کردن نیامده است،بلکه برای ساختن انسان مومن یاخوب آمده است.انسانی که می تواند حکومت سازگارباارزش های اسلامی راکه دموکراسی نمادِ آن می باشد،ایجاد وبه آن بخوبی کاربند بماند.سوم،غربی هابویژه امریکای ها باید بدانند که، ازتلف شدن وقت وامکانات فراوانی مالی- جانی خود درشکل دهی موبوکراسی کرزی که سیاست مبارزه باتروریسم شان راورشکسته کرده است،درس گرفته درجهت تحقق دموکراسی درافغانستانِ پس از2014،همکاری نمایند.دموکراسی ای که درآن مردم افغانستان بتوانند موافق میل خود سخن گفته وکارنمایند؛نه اینکه،بازهم موبوکرات ها واوباشانِ تفنگ بدست- تروریستِ شریعت شعار ازآن هابخواهند که مطابق میل وخواست آنها سخن بگویند وکارنمایند.
ازاین رو،بحث راباروشنی اندازی درباره ی دموکراسی واقعی واهمیتِ کاربردِ آن درافغانستان،به پایان می برم.دراین راستا،مردم بویژه آگاهانِ کشورماباید به این پرسش پاسخ دهند که آیا می خواهند به گذشته ی ناشاد برگردند یابه سوی آینده ی روشن ونو؟ واقعیت این است که، هیچ کسی درافغانستان، نمی خواهد به سوی گذشته ی عبدالرحمن خانی- نادرخانی واخیرن جهادی- طالبانی برگردد.همچنان،ادامه ی موبوکراسی کرزی هم چیزی جزجاده سازی برای بازگشت طالبان وعملیات خود کشانه وتباه کارانه نمی تواند باشد.پس،برای مردم افغانستان یک راه بازمی ماند که رسیدن به زندگی درجهان مدرن می باشد.روشن است که...جهان مدرن،به گفته ی توکوویل،جهان دموکراتیک است ودیگرامکان تاسیس اقتدارمشروع برمبنایی غیرازدموکراسی ازمیان رفته است.به سخن دیگر،خواست برابری،مهم ترین ویژگی جهان مدرن وسیاست جدیداست،هرچندممکن است نظام های مبتنی براندیشه ی برابری انسان هابه بهروزی یاتباهی سیاسی بینجامد(به گونه ی که، کمونیسم استالینی ونازیسم هتلری انجامید)....مهم ترین امتیازدموکراسی بردیگرانواع حکومت،به نظرپوپرآن است که درآن می توان حکام ناشایست وفاسد را(که حکام کنونی افغانستان،ناشایست وفاسدترینِ آن هامی باشند)برکنارکرد.بطورکلی به نظرپوپر،دموکراسی بااصل عمومی وکلی حاکم براندیشه ی اویعنی بازبودن جهان وغیرقطعی وناتمام بودن حقایق نسبتی اساسی دارد.(1)
اکنون که ازدموکراسی وبرتریی آن برگونه های دیگرشیوه ی حکومت داری سخن گفته شد،ایجاب می کند براین اصل تاکید نمایم که هم مردم بویژه آگاهان وسیاست کارانِ افغانستان وهم کشورهای غربی ای درگیردربحران جاریی این کشوربلاکشیده که، جنگ علیه تروریسم رابخاطرموبوکراسی 12ساله ی کرزی بی دستاورد وتهدید تروریسم راجدی می دانند؛لازم است بدوپرسمان زیردرافغانستانِ پس از2014، توجه وباهم کمک نمایند:نخست،موبوکراسی کرزی باید جای خود رابه دموکراسی به گونه ی که دربالاازآن نام برده شد،بسپارد.وقتیکه چنین شد،بدون شک ،مردم افغانستان ازحکومت دموکراتیک ونماینده ی واقعی شان حمایت وزمین رازیرپای طالبان وتروریسم چنان داغ می نمایند که فراررابرقراربرتری دهند.دوم،کشورهای غربی بویژه امریکا، باید بدانند که پایه ی گیریی چنان حکومتی که زمین رازیرپای طالبان وتروریسم داغ نماید،ازمهره های سوخته ی موبوکراسی کرزی ساخته نیست.به این معناکه،اگرازاین مهره های سوخته کسی به کمک های مالی وتقلب انتخاباتی رئیس جمهورمی شود،باید چنان زیرفشارگرفته شود که فرارازموبوکراسی وقراردردموکراسی یاحرکت درست درجهت آن راوظیفه ی اصلی خود بگرداند.درغیراین،موبوکراسی وتروریسم به حیث دورخ یک سیکه ادامه وسرمایه گذاری های غربی ها ومردم افغانستان بازهم بهوده تلف می شوند؛به گونه ی که، در12سال گذشته تلف شده اند!
پانویس:
1- درس های دموکراسی برای همه ازحسین بشیریه،چاپ دوم سال1381،نشرنگاه ص ص62 و77-78
0 comments:
Post a Comment