بیست پنجم اسد 1396
از پیش آشکار بود که طالبان دریشی پوش مشهور به تکنوکرات که تکنوکراسی جاهلانه شان درشکست جنگ علیه تروریسم و غارت کمک های 200 هزارمیلیون دالریی امریکا، اروپا ودیگرکشورها برای دولت سازی وبازسازی دیده شد، دنبال ادامه بحران و تروریزه کردن افغانستان بویژه شمال درجهت صادرکردن تروریسم به آن سوی آمودریا، در جهت تطبیق پروژه ی باداران منطقه ی وفرا منطقه ی شان دربرهه ی دوم بازی بزرگ می گردند. همچنان ، ازاین که ،طالبان دریشی پوش همکاروهم تبارطالبان ریشو وتعهد خوش خدمتی به پاکستان وباداران فرامنطقه ی اش داشتند و دارند؛ و نظامی های پاکستانی حضور بلند مدت امریکا را درافغانستان به نفع خود نمی دید؛ اول به کمک طالب کرزی وتیمش ستون پنجم را دردستگاه حکومت لرزان کابل ساخت؛ دوم ، طالبان والقاعده را بازسازی کرده به کمک همان ستون پنجم وارد جنوب افغانستان کرد. طرفه این که ، حکومت جورج بوش احمقانه کمک به پاکستان در بازسازی طالبان والقاعده واعزام آن ها به افغانستان کرد ؛ وحکومت اوباما هم مانع آن نه شد.
درواقع ، پاکستان که ازرسیدن طالبان دریشی پوش وقبلا نوکر خود به ارگ ورفتن امریکا به عراق درماه آوریل 2003 خرسند شده بود ؛ فرصت را غنیمت شمرده به کمک ستون پنجم وارگ نشین های کرزیی، طالبان والقاعده را وارد جنوب غرب وجنوب شرق افغانستان کرد. افزون برآن ، تبلیغات دارودسته ی طالبا نی- آی اِس آیی کرزی که غنی وتیمش هم بخشی ازآن ها بودند و می باشند، فرماندهان جهادی مخالف طالبان والقاعده وپاکستان را بنام جنگ سالار بخورد امریکا وانگلیس داده تضعیف کردند تا پروژه برهه ی دوم طالبان یا تروریزه کردن افغانستان وانتقال تروریسم به شمال وبعد تر به آن سوی آمو دریا موفقانه به پیش برود.
بطورنمونه ،رابرت گیتس ، وزیردفاع سابق امریکا ، درکتاب خود " وظیفه" نویشته است که " کرزی اصرارداشت که خطر اتحاد شمال بیشتر ازخطر طالبان می باشد." درکتاب " جنگ اوباما" نویشته باب ود وارد هم ، همین نگاه طالبان خواهی کرزی بازتاب یافته است. با توجه به نفرت کرزی وتیمش نسبت به مخالفان طالبان که همسوی دارد با نفرت ارتش پاکستان ازآن ها، حکومت کرزی وآی اِس آی ، طالبان والقاعده را دوباره وارد افغانستان کردند. روشن است. وقتیکه میخ تروریسم طالبان توسط حکومت آی اِس آیی - سیایی کرزی بزمین جنوب غرب وجنوب شرق افغانستان کوبیده شد ، برنامه انتقال آن ها با چرخبال ها وموترها ازطریق کابل وهرات دردوره وزیرداخله بودن حنیف اتمر براه انداخته شد. جالب این است که، امیر اسماعیل خان والی هرات ویکی ازفرماندهان مخالف طالبان به شیطنت خلیلزاد وکرزی ودسیسه گری آی اِس آی، توسط رامسفلد وزیردفاع امریکا دردوره اول حکومت سیاه کارجورج بوش، ازمقام ولایت برکنار وجبرا به کابل آورده شد تا طالبان ازکویته به هلمند وقندهار وازآن جا ازراه هرات به شمال برده شوند.
درولایت های کندز وبغلان که پشتون های وزیرستانی ، مومند ی- باجوری ، کُرم ایجنسی شرق خط دیورند که پدرحکمتیارازاخیری بود، توسط گل محمد خان مومند به هدایت نادرخان وهاشم خان به آنجا وارد کرده شده بودند، دردوره جنگ علیه شوروی به منطقه اصلی خود رفته دوباره تذکره پاکستانی گرفته به حیث طالبان درخدمت آی اِس آی درآمده دوباره به منطقه برگشتانده شدند. ازاینکه نه کرزی ونه غنی اجازه داد ومی دهد که طالبان درولایت های نامبرده توسط نیروهای دفاعی- امنیتی سرکوب شوند، برمی گردد به خصلت قبایلی وبی تفاوتی آن ها نسبت به منافع مردم افغانستان حتا پشتون های مخالف طالبان درمنطقه. اگر به ژنرال دوستم ، معاون اول غنی اجازه داده نه شد تا طالبان را در فاریاب ، جوزجان و سرپل ریشه کن نماید، بر می گردد به تکرار طالبان نوازی ارگ نشین ها بدلیل های قبایلی وزیرتاثیر ارتش پاکستان بودن آن ها. طالبان نوازی که مردم هزاره میرزاو لنگ تازه ترین تاوان آن را پرداختند ؛ ودیگرمردم آن ولایت ومردمان فاریاب وجوزجان ودیگرولایت ها درحال پرداختن تاوان های بیشتراز آن می باشند.
اگر ژنرال دوستم بخاطرتعصب قومی وتمرکزخواهی غنی ازحکومت او دورشد ، وحزب جنبش ملی- اسلامی او در همراهی با جمعیت اسلامی و حزب وحدت اسلامی، ائتلاف " نجات افغانستان" را ساخته اند؛ بدون شک ، زاده سیاست های انحصارگری و قبیله گرایی غنی وکمک های قبلا مرموز واکنون آشکار تیم او به تروریستان درهمه افغانستان به خصوص درشمال می باشد. بلی ، درجهت بی ثباتی وتروریزه کردن شمال ،طوریکه گفته شد، اول مرکز های کند ز و بغلان طا لبانی کرده شدند ؛ ودوم، مانع ژنرال دوستم درسرکوب طالبان درفاریاب وجوزجان شدند ؛ وسوم هم، ازطریق چترال کمک به وارد شدن طالبان دربخش های ازبدخشان کردند. روشن است. بعد ازبحرانی کردن دیگرولایت های شمال ،نوبت بی ثبات کردن بلخ با ثبات فرارسیده است. به این خاطرکه ، در34 ولایت افغانستان، تنها دربخش شمال ، درولایت بلخ اداره وامنیت یا حکومت محلی وجود وفعالیت دارد. ازاین رو، دارای حکومت بودن ولایت بلخ وحضورآقای نور،والی آن ولایت در رهبریی ائتلاف نجات افغانستان، عامل پریشان حالی تروریستان وهمکاران ارگ نشین وستون پنجمی شان شده است.
بنا برآن ، طالبان دریشی پوش با صطلاح تکنوکرات که شکست شان دردولت سازی نشان داد که ازتکنوکراسی که خیر حتا ازبروکراسی وکمترازآن ازاداره حکومتی به گونه ی قبیلگی- ظاهرخانی هم آگاهی شان صفراست؛ شروع کرده اند به برهم زدن نظم وامنیت درولایت بلخ. جالب این است که ، دراین راستا، با حکمتیار معامله کرده اند تا با درگیرساختن حزب متوفای او باجمعیت یا رقیب زنده اش ، برنامه خام خود را به پیش ببرند! ازاین رو ،به ارگ نشین های تاریخ زده ومتعصب که ازهمراهی شان درپاکستان با طالبان در پاکستان و تبلیغ به نفع آن ها درغرب آشنای تام دارم؛ پیشنهاد می کنم که درس گرفتن ازتجربه اداری بلخ برای ساختن حکومت های محلی برای آن ها بهتراست از برهم زدن اداره ونظم ولایت نامبرده. بهرحال ، اگرتکنوکرات های نادان ازتجربه موفق بلخ دراداره سازی درس نگرفته وکوشش درجهت برهم زدن نظم و امنیت درآن ولایت نما یند ،با اطمنان برای شان می گویم که منتظر نتایج یا واکنش های زیر باشند: نخست، فکرنمی کنم که موفق دربرهم زدن نظم وامنیت ولایت بلخ شوند؛البته که به نفاق وتفرقه قومی- گروهی- سمتی می توانند بیفزایند! دوم، فرض می کنم که موفق شد ند و نظم بلخ را برهم زدند؛ توجه داشته باشند که فروپاشی اداره بلخ وفروپاشی حکومت ارگ همزمان خواهد شد. این هم درزمانیکه ، حکومت مسترترامپ ازبی کفایتی تکنوکرات های نادان دراداره سازی ، مهارتروریسم وغارت کردن کمک های 125 هزارمیلیون دالریی کشورش به ستوه آمده و درحال بازنگریی سیاست افغانی امریکا می باشد. بازنگریی که ازدوحالت بیرون نیست: نخست،ارگ نشین ها را روانه ی زباله دان تاریخ می کند؛ دوم ، درصورت زنده بیرون شدن ازبحران سیاسی و شمشیرتیز طالبان ریشوکه خشم جهادی هاهم به آن افزون شده است ،با جیب های پر وشماره های بانکی پر ازدالر ویورو، به سوی امریکا واروپا فرارکرده وروسیاهی را درپیشانی خود وباداران منطقه ی وفرامنطقه ی خود چسپان خواهند کرد.
بهرصورت ، اینکه امریکا ازافغانستان برود یا درآن بماند؛ من به آن کاری ندارم. به این خاطرکه ،ازآمدن امریکا شما تکنوکرات های نادان ووطن فروش وطالبان هم تبارتان فایده بردید و به مردم افغانستان که من یک فرد آن می باشم زیان های جبران نا پذیری را بارکرد ید. بهرحال، با هشدار به شما ، درباره بازنگری سیاست افغانی امریکا وتلاش های مذ بوحانه تان در جهت برهم زدن امنیت در ولایت بلخ، به صراحت برایتان بازگومی کنم که بی نظم ساختن بلخ برابر به کندن گورسیاسی خود تان می باشد. اکنون که برهم زدن نظم وامنیت ولایت بلخ را برابر به کندن قبرشما ارگ نشین ها گرفتم، برای تان می گویم که برهم زدن امنیت آن ولایت برای تان سهل وآسان هم نیست. به این خاطرکه، سربازانیکه درکابل ، هلمند ، قندهار ، گردیز ، جلال آباد و...صندلی های لرزان شما حق ناشناس ها را دربرابر تروریستان هم تبارتان نگهداشته اند ؛ همه ازتاجیک ها، ازبیک ها وهزاره ها می باشند، نه ازپشتون های قبایلی تان. زیراکه، اکثریت آن ها را آی اِس آی درصف های طالبان، گروه حقانی وطالبان تازه داعش نام داده شده جذب وسامان داده است.
بنا برآن ، اگرشما طالبان دریشی پوش به توطئه در جهت برهم زدن نظم وامنیت در ولایت بلخ ادامه دهید ودراین راستا با لای حکمتیارفرمان بر ازبادارتان هم حساب بازکرده اید وافراد جنایت کاراوکه قبلا درتخار به نماز گزاران در روزجمعه درمسجد حمله کردند واکنون کوشش دارند نظم در ولایت بلخ را زیرنظرشما مختل نمایند! افراد پول پرستی که باری عضوحزب حکمتیار ، باری خادم ژنرال دوستم درجوزجان- مزار ،باری خادم کرزی- غنی وطالبان درپکتیا وپکتیکا واکنون درجهت برهم زدن اداره بلخ زیرفرمان ارگ نشین های سمت گرا درآمده اند! بنابرآن، به ارگ نشین ها می گویم که بدومسئله زیردقت نما یند: نخست، تمایل معامله گران حزب متوفای حکمتیار به برهم زدن اداره بلخ درواقع گرم کردن زمین در زیرپای تکنوکرات های نادان می باشد نه کمک به آن ها. زیراکه، درافغانستان ، سیاست قومی شده وجایگاه قومی حکمتیاررا غنی وکرزی وطالبان گرفته اند. به سخن دیگر، افتادن تکنوکرات های نادان ازقدرت برابر به جای پا پیداکردن حکمتیار درمیان پشتون ها درشهرها می باشد نه درروستاها. زیراکه، روستاهای پشتوزبان را طالبان ازغنی وحکمتیارربوده اند. دوم، تکنوکرات های نادان بدانید که همان سربازانیکه علیه طالبان هم تبارتان می رزمند؛ علیه شما ، درجهت نگهداری نظم ضد طالبانی بلخ وتقویت ائتلاف نجات ملی بسیج و وارد جنگ خواهند شد. افزون برآن ، ائتلاف "نجات افغانستان" که در رهبریی آن تاجیک ها، ازبیک ها وهزاره ها گردهم آمده اند ،هم سربازان هم مردمان خود را علیه طالبان دریشی پوش وطالبان ریشوی عمری- حکمتیاری بسیج خواهند کرد ؛ وذهنیت عامه هم برای چنین کاری صد درصد آماده است. ازاین رو ،به طالبان دریشی پوش وخد مه آی اِس آی ودیگرشبکه های زیرزمینی وغارت گر کمک های 200 هزارمیلیون دالری امریکا واروپا ودیگرکشورها توصیه می کنم که حکومت را در کابل ودیگر ولایت ها ما نند ولایت بلخ سازمان دهند تا تروریسم مهار وصلح درکشورتامین شود. حکمتیارهم که گفته بود حکومت برایش موقع دهد تا شمال را امن بسازد؛ برایش می گویم که جنوب ناامن تر وبی نظم ترازشمال می باشد. ازاین رو، اول درجنوب نظم وامنیت بیاورد وبعدا درفکرنظم آوردن در شمال شود. ازهمه خنده داراینکه، مردمان شمال وجنوب نظم سازی حکمتیاررا درکابل دیده اند. پس، فکرنمی کنم که به گفته های اوباورنمایند. پس، به تکنوکرات های نادان وحکمتیار فرسوده توصیه می کنم که تنها درباره ی اصلاح وکارآمد ساختن حکومت وهمه پذیرساختن آن کوشش نمایند نه برهم زدن نظم در ولایت بلخ. درغیراین صورت ،باورکنند که به نفع تروریستان عمل می نمایند! اگر طالبان دریشی پوش وآی اِس آیی سرعقل نمی آیند وطالبان گرای درشمال و تمام افغانستان می کنند، به رهبران ائتلاف نجات افغانستان پیشنهاد می کنم که با تهیه وارایه یک استراتژی ملی به میدان آمده مانع کمک طالبان دریشی پوش به طالبان ریشو یا شاخه ریشوی ارتش پاکستان ونجات افغانستان ازقبیله گرای وتوحش آن هاشوند.