Wednesday, 27 May 2015



جنگ مذهبی و آینده تیره و تار منطقه

فرخ نعمت پور

• علیرغم اتحاد چهل کشور علیه داعش و عملیات هوائی آنان، اما داعش در غیاب توان هوائی اش در پیشرویست! پیشروی ای که خلاف منطق نظامی موجود است. چنین می نماید که اگر هدف حتی کشانیدن جنگ به درون ایران نباشد، اما ایجاد قدرت آنچنانی در منطقه است که بتواند دوباره موازنه قدیم را در کل خاورمیانه احیا کند، و ایران را تنها به یکی از مدعیان قدرت تبدیل کند، آن هم قدرتی با رقیب جدی منطقه ای ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه ۲ خرداد ۱٣۹۴ - ۲٣ می ۲۰۱۵

دو خط عمده با خصوصیات خود
منطقه خاورمیانه وارد یک جنگ مذهبی خطرناک شده است که در آن در یک طرف نیروهای سنی و در طرف دیگر شیعیان قرار دارند. اگر بهار عربی در بطن خود یک دوران دمکراتیک را با خصوصیت سکولار مژده می داد که در آن نیروهای اسلامی به عنوان یکی از گرایشهای موجود می توانستند در بطن رقابتهای سیاسی حضور داشته باشند، اما با شکست این جنبش و عقب نشینی آن به نفع آنارشیسم (در لیبی)، و برگشت به دیکتاتوری سکولار (در مصر)، جریانهای اسلامی خشن نظامی رشد کردند که بنوبه خود هویت دمکراتیک آن را به چالش کشیدند.
البته در بطن این خط کشی کلان سیاسی، همزمان نیروهائی دیگر در کنار این دو نیروی عمده حرکت می کنند که از آبشخور فکری ـ سیاسی دیگری تغذیه می کنند، مانند کردها در کردستان عراق که به عنوان حامل ناسیونالیسم کردی در کنار نیروهای شیعه علیه نیروی مذهبی متعرض سنی در حرکتند، و نیروی علی عبدالله صالح در یمن که در کنار نیروهای شیعی حوثی، و حزب بعث عراق که در کنار داعش در عراق قرار گرفتهاند.
اما این باز کل صحنه نیست. واقعیت این است که در سطح گسترده تر، ناسیونالیسم عربی و ایرانی هم در کل سناریو حضور چشمگیری دارند، که اگرچه هر کدام اسلام را به عنوان ایدئولوژی مسلط، اصل قرار داده اند، در واقع حفظ منافع هر کشور، خود عامل دیگریست که در کنار هویت مذهبی حرکت می کند، و کل تصویر را تحت تاثیرات معین خود قرار داده است. شاید بتوان گفت که دو جبهه مطرح شده در سطح کلان در یک نامگذاری دقیقتر عبارتند از ناسیونالیسم ایرانی شیعی گرا و ناسیونالیسم عربی سنی گرا. در واقع این دو ناسیونالیسم با تکیه بر مذاهب شیعه و سنی خود را فراکشوری می کنند و به این ترتیب وارد دالانهای فراملی می شوند.

یک مقایسه
با توجه به پتانسیل تفوق کمیتی جریان سنی نسبت به جریان شیعی، واقعیت این است که جریان سنی از پتانسیل بهتر و بیشتری برای رشد و تقویت خود در منطقه برخوردار است. اما آنچه این جریان را بیشتر نسبت به جریان شیعی تضعیف می کند مماشات این جریان و بویژه دولتهای حامی آن با دولت اسرائیل می باشد که بشدت به پاشنه آشیل آن در جذب هرچه بهتر افکار عمومی کشورهای سنی عربی تبدیل شده است. در واقع تنها نیروی جدی ای که این جریان می تواند از آن سربازگیری واقعی (سربازانی با انگیزه و نیت مبارزاتی) کند، خود سنیهای سوریه و بویژه عراق می باشند که مستقیما با جریانات علوی درگیرند، واللا ماباقی که از کشورهای دیگر می آیند اکثریتشان بنوعی در آخرین تعریف مزدورند. در واقع فاصله زیاد رژیمهای دولتهای عربی با مردمان کشورهایشان به آنان این امکان را نمی دهد که به موتور محرکه اصلی در تهیج و بسیج عمومی نیروهای سنی در سطح مطلوب تبدیل شوند. بنابراین در یک کلام اگر سنی ها از لحاظ کمیتی تفوق دارند، اما شیعیان از لحاظ انگیزه و تاریخ ضد اسرائیلی خود از لحاظ کیفیتی در موقعیت مطلوبتری قرار دارند.

حرکت در یک دایره بسته
در جریان حاکمیت رژیم بعث در عراق، سنیها بنیاد توده ای این حزب را تشکیل می دادند. یعنی یک جریان سکولار دیکتاتور، بر مذهب خاصی برای بنیادگذاری پایه های قدرتش تکیه داشت. با سقوط صدام معادله عمومی عوض شد و حکومت جدیدی با بنیانهائی متکی بر مذهب شیعی شکل گرفت. در سوریه هم همین داستان بود: دولت بعث سکولار این کشور به علوی ها متکی بود و هست، و حال سنی ها در صدد تشکیل دولتی در این کشورها هستند با پایهها و بنیادهای مذهب سنی (ویترین سکولاریسم در این سناریوی جدید از صحنه رخت بر بسته است). در واقع آنچه ما شاهدش هستیم یک دور باطل از تلاش برای جابجائی قدرت می باشد که در آن همیشه بخش مهم و کثیری از مردم کماکان زیر تازیانههای جریان مسلط مقابل قرار می گیرند، و این درست همان علت بنیادی عدم آسایش و ادامه جنگ در منطقه می باشد. ایجاد دولتها و حکومتها با بنیادهای مذهبی، سرچشمه اصلی فاجعه است. در کمترین حالت در حالیکه این یکی خواب صعود دوباره بر اریکه قدرت را می بیند، بذرهای شورش و خشمی دگر شروع به رویش و جوانه زدن در دیگری می کند.

قدرتهای جهانی و جنگ مذهبی
قدرتهای جهانی و منطقه ای، هم در برافروختن این جنگ بشیوه مستقیم و غیرمستقیم سهیمند، و هم در ادامه آن. علاوه بر تامین منافع معین اقتصادی، بازی تاثیرگذاریهای معین خود را بر این یا آن جریان معین به پیش می برند. فروش تسلیحات، ادامه حضور و نیز تغییر آرایش صحنه شطرنج سیاسی به نفع خود هم در کوتاه مدت و هم در درازمدت آن اهدافی هستند که تعقیب می شوند. اگر هانتینگتون دههه ها قبل، پس از فروپاشی شوروی، از تقابل فرهنگها میان شرق و غرب گفت، حال این تقابل به استراتژی تقابل در میان خود طرفهای موجود در یک فرهنگ فرا روئیده است. و بدین ترتیب طرف غربی مورد نظر هانتینگتون، بطور موقت هم که شده از میدان فعلا بدر می شود.
اگر سقوط صدام و طالبان به تقویت موقعیت ایران انجامید، اگر نقش مهم ایران در جنگ سوریه به تقویت نقش ایران در منطقه انجامیده، اگر ایجاد حزب الله لبنان سایه خطر ایران را بر اسرائیل گسترانیده است، اگر آمریکا خود از توان تحدید قدرت ایران به شیوه مطلوب بازمانده است، باید فاکتور دیگری وجود داشته باشد تا بتواند قدرت ایران را تا حدود زیادی به پشت دیوارهای این کشور برگرداند. بویژه آنکه با پیشرفت حل پرونده هستهای، امکانات ایران برای گسترش بازی سیاسی خود هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانی بیشتر شده است. و برای این تحدید، چیزی بهتر از بازگشت به همان سیاست کلان کلاسیکی فعلا وجود ندارد، که آن نیز همانا مهار ایران از طریق یک رقیب جدی سنی در منطقه است، و البته نه سنی سکولار، بلکه سنی مذهبی.
نکته پایانی
و اکنون خبرهای جدیدی از تغییر آرایش قوای نظامی هم در سوریه و هم در عراق به نفع داعش به گوش می رسد. علیرغم اتحاد چهل کشور علیه داعش و عملیات هوائی آنان، اما داعش در غیاب توان هوائی اش در پیشرویست! پیشروی ای که خلاف منطق نظامی موجود است. چنین می نماید که اگر هدف حتی کشانیدن جنگ به درون ایران نباشد، اما ایجاد قدرت آنچنانی در منطقه است که بتواند دوباره موازنه قدیم را در کل خاورمیانه احیا کند، و ایران را تنها به یکی از مدعیان قدرت تبدیل کند، آن هم قدرتی با رقیب جدی منطقه ای.

Saturday, 16 May 2015

نواز،راحیل شریف ها؛بازدرکابل،بازی دوگانه کردند!


اگرشرم نداری،هرچه دلت می خواهد بکن!
پیامبر اسلام ص
ابراهیم ورسجی
26-2-1394
درسه هفته ی گذشته،نویشه های بنده همه زیرعنوان های:"افغانستان؛طالبان،داعش وبازی دورخه ی تازه ی پاکستان"، "سفررئیس جمهورافغانستان به هند وتاثیرآن برمبارزه علیه تروریسم"،"پاکستانی ها ازسفرهای اخیرشان به کابل، چه می خواهند؟" ؛ متمرکزدرباره ی رفتاردوگانه - ریاکارانه ی پاکستان دررابطه با افغانستان بودند.وارونه ی آن ها،این هفته، تصمیم نداشتم که مقاله ام درباه ی گفتارها ورفتارهای باهم ناسازگارسیاست کاران ونظامی های پاکستانی درپیوند با افغانستان باشد.متاسفانه،سفر روزسه شنبه 22 ماه ثور نوازشریف،نخست وزیر وراحیل شریف،فرمانده ارتش پاکستان به کابل وبم گذاری های رزچهارشنبه طالبان در لشکرگاه دردفتروالی ودفترشورای مولوی های آن شهر وهجوم تروریستی همان شب آن هابه مهمان خانه ی درکابل وترور دادستان / سارنوال ولایت پکتیا درروزپنجشنبه درکابل که هرسه تلفات جانی فراوانی داشت،باعث شد که نویشته ی هفته ی کنونی ام هم درباره ی سفرمهمانان پاکستانی ای رئیس جمهورافغانستان باشد.سفریکه ترورهای یاد شده وشدت گرفتن حمله های تروریستان ونبرد نیروهای دولتی علیه آن ها در14 ولایت افغانستان را باخود به همراه داشت.
طوریکه، درنویشته های پیشتر یادآورشده بودم،تمام سفرهای مقام های پاکستانی به کابل،پیش یاپس ازسفر،بم گذاری ها وعملیات خود کشانه ی طالبان درکابل وولایت ها را بدنبال داشته است.درواقع،سخت ترشدن حملات تروریستی طالبان هم زمان با سفرهای مقام های نظامی- امنیتی - سیاسی پاکستان به کابل،ازاین پرسمان سخن درآستین دارد که، همسایه ی شرقی ومسلمان افغانستان چیزی بنام اخلاق وبرا دریی دینی وهمسایگی نیکورا درگفته ها وکرده های خود درپیوند باکشورما نمی شناسد وهمچنان گمان کرده ومی کند که طرف مقابل چنان بی خاصیت ونادان است که نمی داند دغلکاری ودوگانه بازی کردن ها سالها است که درکشورشان توسط پاکستان جریان دارد.اینکه، سیاست کاران ونظامی های پاکستانی درپیوند با میزبانان افغان خود چه فکرمی کنند،مسئله ی منوط به خود شان می باشد؟ اما مردم وسیاست کاران افغانستان دانسته اند که با شیادی وریاکاری ومسلمان نمایی همسایه ی خاوریی خود روبرومی باشند؟ همسایه ی شیادی که به گفته ی پیامبراسلام ص ،بی شرمی چنان ازانسانیت بیرونش کرده است که نمی داند که نه تنها افغان ها،بلکه جامعه ی بشری دریافته است که پاکستان نه کشورپاکان بلکه به کشورناپاکان وتروریستان تبدیل شده است! تغییرماهیتی که برخلاف اندیشه های مبارزان وپایه گذاران تحریک پاکستان بویژه اقبال وجناح می باشد!
بهرصورت،همسایه وهمسایگی جبرطبیعت وجغرافیا است؛ نه مسئله ی اختیاری که تعویض کرده شود.ازاین رو،مسئولیت تاریخی افغان ها وپاکستانی های سیاست کارونظامی می باشد که اهمیت جبرطبیعت وجغرافیا وتغییرناپذیری آن را درک کرده دنبال احترام متقابل وپذیرش منافع یک دیگربگردند؛ نه این که، بزرگی وکوچکی خاک را بهانه ساخته برخلاف منافع هم دیگرعمل نمایند.عملی که چهل سال است توسط پاکستان علیه افغانستان ادامه دارد وکمکی برای منافع هردوطرف که خیر،هرگز،حتابه نفع دوگانه بازان پاکستانی وکشورشان هم نکرده است.بنابراین،بهتراست بدومسئله اشاره کرده نویشته را ادامه دهم:نخست،اشرف غنی،رئیس جمهورافغانستان پیش ازرسیدن مهمان هایش به کابل ،به صراحت گفته بود که"جنگ برماتحمیل شده است وجنگ را باجنگ پاسخ می دهیم" که نظرونگاه عاقلانه ودرست می باشد وباید برآن اصراروعمل کرده شود.دوم،برپایه ی مطالب پخش شده دررسانه ها،بخش های ازگفت وگوهای دوطرف درکابل برملا شده است که هم دقت جانب افغانستان رامی طلبد وهم نمایانگر دغلکاری کاری پاکستانی هامی باشد.
بطورنمونه،اشرف غنی گفته است که:"افغانستان وپاکستان،قربانی کوتاه نظری های گذشته نمی شوند" که برداشت بسیارآرمان گرایانه می باشد؛ ونوازشریف،طوریکه دربخش بی بی سی فارسی وتارنمای روزنامه ی دان / بامداد،چاپ پاکستان خواندم،گفته است که:"حملات وجنگ های جاری طالبان درافغانستان رامحکوم می نماید"! جالب این است که، پیشتر،رویترز/ خبرگزاریی برتانیه گزارش داده بود که نوازشریف، جنگ های جاری درافغانستان راسرزنش کرده بود که درآن ابهام دیده می شد.به این معناکه،جنگ های طالبان ونیروهای دفاعی افغانستان راکه اولی برای پاکستان ودومی برای دفاع ازافغانستان می رزمد،محکوم می نماید. اینکه، سخنان اشرف غنی ونوازشریف تا چه اندازه موثردرپالیسی سازی ها واجرای پالیسی ها می شوند،منتظرکردارها،نه گفتارهاباید ماند.بله،درطرف افغانستان همواره موضع درست بوده است؛ به این خاطرکه،خواستاربسته شدن مرکزهای تروریستی علیه سرزمین ما درپاکستان بوده ومی باشد.درحالیکه،برخلاف،پاکستان همواره ازمبارزه ی مشترک علیه تروریسم سخن گفته وخلاف آن کارکرده است.
بطورنمونه،درهمین سفراخیر شریف های سیاسی - نظامی هم،طرف پاکستان براین اصل تاکید داشته است که ازمناطق مرزی خودش اجازه نمی دهد که تروریستان علیه افغانستان عمل کنند.وعده ی که درآغازبرای افغانستان امیدوارکنده بود؛اما حمله ی های تروریستی روزبعد درهلمند،کابل،آدم ربای درپکتیا ودرگیری های روزشنبه درننگرهار وجنگ هاوترورها دردیگربخش های افغانستان نشان دادند که میان گفتاروکردارطرف پاکستانی فاصله ی آسمان تازمین وجود دارد.ازسو دیگر،این خبرهم ازدرون اتاق گفت وگوهای دوطرف به بیرون درزورسانه ی شد که هیات پاکستانی اصرارداشته است که دولت افغانستان باید طالبان پاکستانی وبلوچ های ناراضی پناه برده درخاک خود راکه علیه پاکستان کارمی کنند تحویل آن ها دهد؛اماهرگزنگفته است که طالبان ودیگرتروریستان افغانِ پناه برده به پاکستان وکمک گیرنده از آن راتحویل دولت افغانستان می دهد یانه؟ افزون براین که، اشاره ی مبنی برتحویل دهی طالبان مقیم کویته وپشاوررا برای دولت افغانستان نکرده است؛درواقع،براین اصل تکراری وبهوده بازپا فشرده است که طالبان را برسرمیزمذاکره آماده می سازد.
دراین زمینه،مسئله ی پرسش برانگیزاین است که، ارتش پاکستان تاکنون چندین جنگ علیه طالبان خودش بنام های المیزان،راه راست،راه نجات،راه حق و اخیرینش ضرب عضب / شمشیرپیامبررا ازماه جون 2014تاکنون دروزیرستان راه انداخته است.بنا براین،سوال این است که،ازنظر باوروکارکرد، فرقی میان طالبان افغان- پاکستانی وجود ندارد. پس،چراعلیه یکی جنگ می شود ودیگری برای گفت وگوباحکومت کابل باید تشویق شود؟ ازهمه مهم تراین که،حکومت پاکستان ازماه اگست سال گذشته تاکنون، امنیت اسلام آباد را برای نظامی های ویژه ی خود داده است تا خطرتروریسم طالبان را دفع نمایند؛اما کمک می کند به این که طالبان افغانی باحکومت افغانستان مذاکره نمایند.این تاکید هم درزمانی می شود که، طالبان دارودسته های پراکنده - تروریست - جنایت کاری می باشند که باید سرکوب یامدنی- سیاسی ساخته شوند؛ نه اینکه، امتیازهای سیاسی - حقوقی دریافت کرده بیشترازپیش تروروتباه کاری نمایند.
با درنظرداشت موضع دوگانه - ریاکارانه ی پاکستان که هم تروریسم را به افغاستان صادرمی کند هم دست دوستی ومبارزه ی مشترک با کشورماعلیه تروریسم دست ساخت خودش درازمی کند،سوال این است چه شیوه وسیاستی باید توسط دولت افغانستان درپیش گرفته شود تا هم تروریسم مهارشود هم پاکستان سرعقل آورده شود؟ روشن است که، هم درپاکستان هم درافغانستان ؛مردمان هردوکشوربا دولت های ناکام روبرومی باشند.البته با این فرق که، درپاکستانِ دارای دولت شکست خورده،ارتش به حیث دولت مافیای دردرون دولت شکست خورده فعال است.برخلاف،درافغانستان هم دولت کارآمد نیست وهم ارتش آن درموقعیتی نیست که نقش دولت مافیای درون دولتی مانند نقش ارتش پاکستان را بازی نماید.کمبودی که ارتش مافیایی- غارتگرپاکستان با صادرکردن تروریسم به گستردگی آن می افزاید.اکنون که، پاکستان وافغانستان گرفتاردولت های ناکام می باشند وائتلاف جنایت کارانه ی ارتش پاکستان با ملاهای آن کشور تروریسم طالبان افغان - پاکستانی راتولید وبجان افغان ها انداخته است،به نفع دولت افغانستان می باشد که کمبودی های خود وپاکستان را دیده خود را آماده ی دفاع خودی دربرابر تروریسم صادراتی همسایه ی خاوری خود نماید.
روشن است که، برای رفع چنان کمبودی ها ومبارزه ی سرنوشت سازدرجهت مهارتروریسم، دست زدن به اقدامات زیر بسیارکارسازتمام خواهد شد:نخست،پاکسازی ستون پنجم پاکستان ازدستگاه دولتی به خصوص نهاد های دفاعی- امنیتی.پاکسازی که کمک بزرگی خواهد کرد برای روند دولت سازی؛ ودولت سازی هم تنهاعاملی سرعقل آورنده ی پاکستان درسمت دست برداشتن ازحمایت تروریستان علیه افغانستان می باشد.دوم،بسیج مردمی درسمت جنگ علیه تروریسم صادراتی ازپاکستان.مسئله ی که اکنون دربسیاری بخش های کشوربه خصوص درشمال داغ ترشده است.سوم،غوربالای کمبودی های پاکستان در سطح درونی اش وبی اعتمادیی که نسبت به آن به حیث یک کشور پرورش دهنده ی تروریسم درسطح منطقه وجهان رونماشده است.درگام چهارم،اعتناکردن به وعده های پاکستان درجهت کمک به مذاکرات آشتی جویانه میان دولت وطالبان؛ البته با این شرط که، هرگونه مذاکره با طالبان با پایان فوریی عملیات تروریستی - خود کشانه توسط آن ها وروی آوردن شان به شیوه های مدنی- سیاسی- حقوقی مبارزه وابسته ساخته باشود.
برای این که، نویشته بد را زا نه کشد؛درباره ی سه مسئله ی یاد شده توضیح کوتاه داده مقاله را به پایان می رسانم:نخست،پاکسازی دستگاه دولت ازمهره های پاکستانی وشتاب بخشیدن به روند دولت سازی.کاریکه همسوئی کامل رئیس جمهورورئیس اجرائیه وتیم هایشان را طلب می کند.دوم،بهره برداری ازکمبودی های درونی پاکستان درجهت مهارتروریسم.سوم،مشروط کردن مذاکره با طالبان با پایان عملیات تروریستی- خود کشانه- دیگرکشانه وروی آوردن آن هابه مبارزه ی مدنی- سیاسی- قانونی.مبارزه ی که درقانون اساسی افغانستان بسیارخوب تصریح وپذیرفته شده است.بهرحال،تجربه های تاریخی- سیاسی نشان داده اند که دشمنان درونی خانه بیشترازدشمان بیرونی آن ویرانگری کرده می توانند.ازاین رو،پاکسازی دستگاه دولت ازستون پنجم پاکستان هم کمک به دولت سازی هم کمک درمهارتروریسم می کند.اگراین پاکسازی با بهره برداری ازکمبودی های درونی وبدنامی پاکستان به حیث یک کشورحامی تروریسم درسطح جهان ومنطقه همراه ساخته شود،بدون شک،افغانستان هم دارای دولت کارآمد می شود هم برتروریسم ودیگرباندهای جنایت کارِ مخل امنیت غلبه پیدامی کند.روشن است.زمانی که دستگاه دولت ازستون پنجم پاکستان پاکسازی شود،عامل ویرانگردرون خانگی نیست شده افغانستان تنها با دشمن بیرونی وابزارجنگ نیابتی اش یعنی تروریسم مواجه می شود.دراین صورت،دولت به سوی کارآمد شدن وعرضه ی خدمات برای مردم حرکت می کند.مسئله ی که پاکستان رابه تغییر رفتاروکردارش درافغانستان وادارمی کند.درواقع،وادارکردن پاکستان به تغییرپالیسی باعث دومسئله خواهد شد:نخست،بالارفتن توان دولت درسمت تامین حاکمیت سرزمینی.دوم،زیرفشارقرارگرفتن پاکستان درجهت بستن مرکزهای آموزش وصادرکردن تروریستان به افغانستان.دراین صورت،نتیجه روشن می شود وآن این که: پاکستان سرعقل می آید؛ وباسرعقل آمدن آن، طالبان افغان یا روی به سازش باپذیرش قانون اساسی افغانستان می گذارند ویامنزوی شده به کناره ی جامعه وسیاست رانده می شوند.

Saturday, 9 May 2015

پاکستانی ها ازرفت وآمدهای اخیرشان به کابل چه می خواهند؟


ابراهیم ورسجی
19-2- 1394
درروزهای اخیر،سخن ها وگزارش ها دررسانه های افغانستان ومنطقه از رفت وآمد های پنهان وآشکار مقام های پیشین و کنونی پاکستان به کابل پخش شدند.سخن ها وگزارش های که شک وبدگمانی برانگیزند تا امید بخش.بهرحال،چون سیاست افغانستان بی ثبات - نابسامان وسیاست پاکستان دغل ومافیای- تروریست پرورمی باشد،حق با مبصران وتحلیل گران خام وپخته ی افغانستان می باشد که درزمینه ابرازنظردرخورتوجه نمایند.درحالیکه،ابرازنظرهای گونه گون تحلیل گران ومبصران افغانستان درجای خود ارزشمند می باشد؛امانویسنده درزمینه نگاه خاص خود را دارد که ابرازمی نماید.روشن است که، درزمینه با پرسمان های بدگمانی برانگیزی روبرومی شویم که لازم است به بررسی آن ها پرداخته شود.واقعیت این است که، ازآغازبکاراشرف غنی احمدزی به حیث رئیس جمهوردرتاریخ نهم میزان سال گذشته تاکنون ،آقای رئیس جمهور دررابطه به پاکستان چنان خوش بینانه برخورد کرد که گمان می رفت نشانه های استواری ازطرف پاکستان دریافت کرده است.ازاین رو،چنان شتاب زده وغیرمعمول به مرکزفرماندهی ارتش پاکستان درراولپندی رفته طوری وانمود کرد که کفتاریک شبه گوسفند شده وروابط کابل - اسلام آباد،وارد برهه ی پساتروریسم دست پرورده ی پاکستان می شود.
پس ازرفتن آقای غنی به مرکزفرماندهی ارتش پاکستان درراولپندی وابرازآمادگی اش درکابل که دانشجویان اردوی افغانستان را برای آموزش فن آوری نظامی به پاکستان می فریستد ودرمعاهدات نظامی- امنیتی میان کابل - دهلی نو،امضاشده توسط کرزی نیزبازنگری می کند، زنگ خطرنواخته شد که فریب کاری پاکستان دردوره ی کرزی دردوره ی اشرف غنی هم تکرارمی شود.با وجود این سخن فرمانده ارتش پاکستان درکابل پس ازسفر غنی به اسلام آباد وراولپندی که" دشمن افغانستان ،دشمن پاکستان می باشد" و دغلکاری های بی شمارقبلی پاکستان،هم بدگمانی ها ادامه یافت وهم یک شمع کمرنگ در دروازه ی ورودی یک تونل تاریک – درازوژرف، بنام روابط پرفرازوفرود افغانستان - پاکستان روشن شد.پرسمانی که هرپژوهش گرسیاست وامورامنیتی- درون - میان کشوری را به غور وژرف نگری وادار می کند.بهرحال،برپایه ی این سخن نغزپارسی که "خوش بود گرمحک تجربه آید به میان / تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد"! بزودی، دغلکاریی پاکستان باردیگرخود نمائی کرد.
بنابربرآن،دیری نه پایید که کفتار پوست گوسند راکه به تن کرده بود دورانداخته به قیافه ی اصلی اش خود نمائی کرد؛البته با سخت ترین حملات تروریستی نه دراطراف بلکه درکابل.ازاین رو،درزمستان گذشته، کابل پذیرای بیشترین حملات تروریستی- پرتلفات شد.حملاتی که هم رئیس جمهورغنی را سرگیجه کرد وهم تیغ رقیبانش به خصوص بی باوران به صداقت پاکستان به وعده هایش را بیشترازپیش تیزترکرد تا به نفراول بگویند که ره به ترکستان دارد نه کعبه.درحالیکه ، زمستان گذشته، مردم کابل شاهد زشت ترین حملات تروریستی طالبان بودند؛ رئیس جمهورسفرهای زیارتی وسیاسی چندگانه به عربستان کرد.دراصل ، سفرهای رئیس جمهوربه عربستان این گونه تفسیرشد که این کشوربا پاکستان هم مناسبات دوستانه دارد وهم منبع مالی برنامه های تروریستی آن درافغانستان می باشد.درشرایطی که هم افغان های آگاه وهم پاکستانی های سیاسی- نظامی بحث ها درباره ی نتایج سفرغنی به عربستان می کردند،هم تروریسم پاکستانی درکابل وولایت های افغانستان داغ ترشد وهم توقع به توان عربستان درتغییر سیاست تروریست پروری پاکستان بالاگرفت.
درچنان شرایطی،ملک عبدالله،پادشاه عربستان در17 هم ماه جدی مرد وجایش را ملک سلمانِ تازه کارگرفت.چون پادشاه تازه کار،سیاست سلف خود را دربرخورد با رخنه ی ایران درخاورمیانه به خصوص در یمن کمرنگ دیده بود،فورن دست به تحرکات بی سابقه زده هم رئیس جمهورافغانستان هم نخست وزیرپاکستان را بریاض دعوت وازایشان خواست که دریمن به کمک باصطلاح خادم حرمین - شریفین با توان نظامی دست بزنند.ازاین رو،دغلکارانه درپاکستان وافغانستان این ذهنیت تقویت شد که حرمین - شریفین یا کعبه ومدینه درخطراست وباید مسلمان ها بدفاع ازآن ها برخیزند! درپاکستان که ، دغلکاری وپول گیری ازعربستان همیشه بازارگرم دارد،اما درافغانستان نه توقع پول گیری بلکه توقع به کمک عربستان دروادارکردن پاکستان به بستن مرکزهای تربیت تروریستان وصادرکردن آن هابه افغانستان برجسته شد.ازاین که، رئیس جمهورافغانستان وعده ی هرگونه کمک به عربستان درجهت حمایت ازسیاست آن دریمن را داده بود،این بحث درکشورجنگ زده ی مابالاگرفت که با ایران چه باید کرد؟ ایرانی که هم درعراق وسوریه پوزعربستان رابه خاک مالیده وهم دریمن توسط زیدی ها وسنی های مخالف ریاض چنان ترس درخانواده ی السعود / خانواده ی حاکم برعربستان خلق کرده است که برای دفع آن شاه کهنه سال عربستان آماده ی پذیرش هرگونه ماجراجوی شده است.
طوریکه دیده شد،پادشاه عربستان بتاریخ 26 مارس- 6 حمل،بمباردمان هوای یمن را آغازوتوقع داشت که رئیس جمهورافغانستان ونخست وزیرپاکستان به کمکش بشتابند.ازقبل معلوم بود که افغانستان درگیرمبارزه باتروریسم صادراتی ازپاکستان می باشد وتوان فرستادن سربازان به یمن را ندارد.اما پاکستان صادرکننده ی تروریسم به افغانستان وپول های گزاف گیرنده ازعربستان،ازترس جامعه ی شیعه ی خود وترس ایران مسئله رابه پارلمان سپرد که توسط آن سهم گیری نظامی پاکستان درجنگ عربستان بریمن ردشد.درحالیکه، رد شدن سهم گیری نظامی پاکستان درجنگ یمن به نفع افغانستان بود،به این خاطرکه،منافقت مرکزتروریسم برای ریاض هم برملا شد. اما، افغانستان هم دردرون وهم دررابطه به ایران دشواری های داشت که نمی توانست حتا ازحمایت سیاسی ازموضع عربستان هم دفاع معقول نماید.ایران که هم درخاورمیانه هم درمنطقه ی ما موضع قوی تری داشت ودارد، درمبارزه با تروریسم ، همسویی با هند،روسیه،چین وکشورهای آسیای مرکزی دارد.ازاین رو، می تواند هم به افغانسان درمهارتروریسم کمک گیرنده ازپاکستان کمک نماید وهم موضع پاکستان را درتمام منطقه دچارآشفتگی کند.پرسمانی که بهره برداری ازآن توان و پختگی سیاسی دستگاه رهبری افغانستان را اقتضا می کرد ومی کند.
دراین راستا،رئیس جمهورافغانستان سفری کرد به تهران وتوانست که پل تخریب شده درمناسبات دوطرف بخاطرحمایت ازموضع عربستان دریمن را تا اندازه ی ترمیم نماید.پس ازسفربه تهران،رئیس جمهورافغانستان به هند سفرکرده به میزبان خود اطمنان داد که تغییری درسیاست ازپیش عیارشده میان کابل ودهلی صورت نمی گیرد ودرواقع قول وقرارهای دفاعی - امنیتی امضا شده توسط کرزی باهند راتوثیق کرد.موضوعی که، باعث نگرانی وتشویش درپاکستان گردید.به سخن دیگر،گرایش قبلی رئیس جمهورافغانستان به سوی پاکستان وبرخلاف تاکیدش برمناسبات همه جانبه باهند وتاکید براین اصل که اگرپاکستان ازخاک خود اجازه ی تجارت دوطرفه میان کابل ودهلی راندهد،برای آن اجازه ی دسترسی به آسیای میانه ازخاک افغانستان داده نمی شود،خواب نظامی ها وسیاسی های پاکستانی راپریشان کرد.پس ازپریشان خوابی،پاکستان دوکارزیررادرافغانستان راه اندازی کرد:نخست،طالبان را تشویق کرد تا بنام حملات بهاری تروریسم وجنگ را درافغانستان به خصوص درشمال گسترش دهند.دوم،سخن ازخطرداعش برای افغانستان ومذاکره میان کابل وطالبان راداغ کرد.
درواقع،هدف پاکستان ازداغ کردن بازارخطرداعش وجنگ بهاری طالبان این بود که نیروهای دفاعی افغانستان درنبود نقش جنگی ناتو کم آمده باعث می شود که حکومت کابل به خواسته های اسلام آباد زیرنام مصالحه باطالبان تن بدهد.برخلاف توقع پاکستان،توحش طالبان دربدخشان وجلال آباد وجاهای دیگروطن ما؛ مردم راعلیه آن ها بسیج ونیروهای دفاعی چنان به تروریستان درقندز تودهنی زدند که برای نظامی های پاکستانی غیرقابل پیش بینی بود.ازاین رو،طالبان را درقندز درمخمصه دیده،باردیگرنظامی ها وسیاست کاران شیاد پاکستانی ازکانال های علنی وزیرزمینی وارد شده گردهمای دوحه رابرای اززیرفشاربیرون کردن طالبان درقندزراه اندازی کردند.درچنین حالتی،اشتباه رئیس جمهورافغانستان این بود که فرماندهان جنگ را ازقندزبه کابل خواسته کمک به کاهش فشار سربازان افغانستان برطالبان کرد.موضوعی که هم درفضای رسانه ی- مجازی هم درفضای رسانه ی- واقعی- درونی- بیرونی، انتقادهای سخت ونرم ازرئیس جمهوررا دامن زد.با وجود شیطنت پاکستانی ها، شکست مذاکرات دوحه وشکست طالبان درولسوالی ناوه ی غزنی دربرابرنیروهای دفاعی- امنیتی،بدشواری طالبان وبادارشان افزود.
بنابراین،پاکستان که توان رزمی اردو وپولیس افغانستان را درنبود ناتو درقندزدید ومذاکره ی دوحه هم بی نتیجه تمام شد،باردیگر،به بازی های شیادانه دست زد که اقدامات زیرنماد آن ها می باشند:نخست،آمدن بی سروصدی رضوان اخطر،رئیس آی اِس آی به روز چهارشنبه 16 ماه ثوربه کابل.دوم،آمدن زرداری ویوسف رضاگیلانی به روزپنجشنبه 17 ماه ثوربه کابل.درحالیکه،رسانه های پاکستان وافغانستان درباره ی علت های سفرهای یاد شده چیزی قناعت بخشی نه گفتند،اما این مسئله روشن است که دو عامل زیر انگیزه ی اصلی چنان سفرهای یاد شده می باشد:نخست،گرم شدن مناسبات میان کابل ودهلی که پاکستانی های دوگانه بازدرصدد برهم زدن آن برآمده بودند.دوم،ضرباتی سختی که طالبان درقندز واخیران درناوه ی غزنی ازنیروهای دفاعی- امنیتی افغانستان درنبود نقش جنگی ناتو خوردند.درواقع،ضربات یاد شده به ثبوت رساند که نیروهای دفاعی- امنیتی افغانستان توان مقابله باتروریسم رادارند ودرآغازین حرکت دفاعی خود پوقانه ی پندیده ی جنگی- بهاری طالبان راتهی ازهواکردند.
درواقع،تهی ازباد شدن پوقانه ی جنگ بهاری طالبان که جزسربریدن دروردوج بدخشان،بم گذاری ترسناک - پرتلفات درجلال آباد ،شکست رسواخیزدرقندز- غزنی،انگیزه ی تازه ی جنگی پیداکردن مردم به خصوص جهادی ها درشمال وبخش های دیگر افغانستان علیه پاکستان وطالبان،سروصدابلند کردن وکیلان درپارلمان علیه سیاست های کمرنگ دولت وتناقض گوئی های مقام های امنیتی دررابطه وبرخورد باتروریستان،مسئله های زیررا نمایان ساخت:نخست ،برای پاکستان نمایان شد که نیروهای دفاعی افغانستان درنبود نقش جنگی ناتوهم می توانند تروریسم طالبان - آی اِس راتودهنی دندان شکنی بزنند.دوم،بی تصمیمی رئیس جمهوررانمایان ساخت.سوم،کارنامه ی سیاه ستون پنجم پاکستان دردرون دستگاه دولت رابه نمایش گذاشت.دردوره ی حکومت ذلت بارکرزی که ستون پنجم پاکستان درتبانی باطالبان به پیش می تاخت،ازبدرخ دادها،کم تردرباره اش بحث می شد.برخلاف،اکنون،رخ دادهای راشاهد هستیم که نشان می دهد ستون نامبرده بیشترازتروریستان تباه کاری می کند وبحث های هم درباره ی آن دررسانه بالاگرفته است که خوشایند می باشد.
بطورنمونه،درفاجعه ی وردوج بدخشان،ستون پنجم بیشترازتروریستان درسربریدن سربازان نقش بازی کرد.مسئله ی که ژنرال بابه جان،قومندان امنیت بدخشان بسیارخوب به توضیح درباره اش پرداخته سخن ازبی هوش کردن سربازان با خوراک آلوده ،بعدن هجوم تروریستان برآن هاوبریدن سرهایشان وتداوی تروریستان زخمی توسط رئیس شورای ولایتی را فاش ساخت.ببینید! دربدخشان که ستون پنجم پاکستان این گونه جنایت علیه سربازان و مردم می کند،درجنوب ومرکزباید تباه کاریی آن صدهامرتبه بیشترباشد که هست.بهرحال،به نفع رئیس جمهور،رئیس اجرائیه وتیم هایشان ومردم افغانستان می باشد که کارهای زیر جدی وعاجل روی دست گرفته شوند:نخست،فداکاری وقربانی نیروهای دفاعی- رزمی وطن که درنبود نقش جنگی ناتو برنامه ی جنگ بهاری طالبان وپاکستان را کم اثرساختند ارج گذاشته شود.دوم،دستگاه تدارکاتی اردو،پولیس وکارکنان امنیتی ازبدکاران ودزدان پاکسازی شود تا معاش وخوراک وپوشاک سربازان، پولیسان وافراد امنیتی بدرستی پرداخت شود تا رخ دادهای زشتی مانند وردوج به نفع دشمنان وطن پیش نشود.سوم،ستون پنجم پاکستان یاتروریستان درون دستگاه دولت پاکسازی شوند.چهارم،رسانه های دولتی وخصوصی تا حدتوان به فاش سازیی تروریسم وستون پنجم طرفدارآن دردرون دولت بپردازند.پنجم،رئیس جمهورورئیس اجرائیه باید مسئولانه وقاطعانه باپاکستان وارد بحث وگفت وگوشده برای آن بفهمانند که دیگررفتاردوگانه ی آن به هیچ صورت قابل پذیرش نیست.
دراین راستا،معلوم است که افغانستان به حکومت خوب وکارآمد نیازمبرم دارد تا هم مشکلات درونی وهم دسیسه گری های پاکستان ودیگران را خنثی نماید.روشن است که، تنها باکارآمد ساختن حکومت وبالابردن توان آن درتامین حاکمیت ملی است که پاکستان درسیاست تروریست پرورافغانی اش بازنگری می کند.پس،لازم است که سران دولت افغانستان همه تلاش های خود را درمحور سیاست کادری وعزل ونصب های شایسته سالارانه متمرکزبسازند.تاکید برسیاست کادری وشایسته سالاری،ایجاب این رامی کند که دولت افغانستان هم ازستون پنجم پاکستان هم ازنااهلان بازمانده ازحکومت فاسد وتباه کارکرزی پاکسازی شود.متاسفانه،هنوزهم کرزی های فاسد درنهادهای دولتی هم فساد می کنند هم ازستون پنجم پاکستان درجهت فربه کردن تروریسم حمایت می کنند.برای اینکه، حکومت خوب وکارآمد شود وحاکمیت سرزمینی راتامین کرده بتواند،هیچ وسیله وابزاری جزراه اندازی یک سیاست کادری درست وزیروبالاکردن افراد شایسته،پاک ولایق درنهادهای دولتی بوده نمی تواند.زمانیکه سیاست کادری شایسته سالاروپیاد کردن درست آن باهماهنگی تیم های رئیس جمهورورئیس اجرائیه یک جاساخته شود،بدون شک،افغانستان دارای نظام سیاسی می شود.وقتیکه افغانستان دارای نظام سیاسی شد،پاکستان مرکزهای آموزش وپرورش تروریستان برای صادرکردن به کشورمارابسته باپذیرش احترام متقابل وارد صلح،همزیستی وهمسایگی خوب می شود.درغیراین صورت،ازرفت وآمدهای سیاسی ها وامنیتی های بازنشسته وبرحال آن کشوربه کابل،نتیجه ی درجهت مهارتروریسم وتامین صلح وآسایش،فراچنگ افغانستان نمی شود.

Tuesday, 5 May 2015

فرستادن طالبان زیرنام داعش ازطریق شمال افغانستان به آسیای میانه؛ازتئوری توطئه، تاواقعیت!


ابراهیم ورسجی
15-2-1394
ازیک ماه بدین سوکه جنگ دربدخشان وبعدن درقندزمیان طالبان ونیروهای حکومت زبانه کشید،این دیدگاه ونظردامن زده شد که امریکا،عربستان وپاکستان تصمیم گرفته اند داعش را ازطریق شمال افغانستان به آسیای مرکزی صادرنمایند! مسئله ی که ترکیبی ازواقعیت وتئوری توطئه را باخود دارامی باشد.من به حیث شخصی با پایه ی دانش وتحصیلات درسیاسست وروابط بین المللی، باور به تئوری توطئه ندارم وبرایم بزرگ ساختن خطرداعش درافغانستان بویژه درشمال، بدون رابطه به تئوری توطئه نمی باشد.پیش ازاینکه، این نویشته راتهیه وپیش کش دوستان نمایم، با یکی ازشاگردان قبلی ام دردانشکده ی حقوق دانشگاه کابل که درولایت سرپل می باشد،بحث ومبادله ی نظرداشتم.ازاوپرسش های دربار ی وضع سیاسی- امنیتی سرپل،سمنگان،جوزجان وفاریاب کردم، به من گفت که:" نابسامانی درسرپل ناشی ازبی کفایتی حکومت،زدوبندهای میان گروهی ودرون گروهی،تقسیم نادرست فرصت هاو...می باشد."موضوعی که برتری برتئوری توطئه دارد.ازاین رو،وضع بدخشان راهم نمونه ی مانند وضع سرپل می دانم که ناتوانی وفساد حکومت محلی جاده سازی برای طالبان کرده است.پس،حق باعلومی،وزیرداخله است که گفت:"جنوب رادشمنان خراب وشمال را دوستان بی ثبات کردند."منظورش ازدوستان؛ دولتی های می باشند که چه به حیث ستون پنجم پاکستان وچه ازروی حماقت ،شکم پرستی ،نادانی وناتوانی به کمک دشمن شتافته اند!
ازسوی دیگر،موجودیت ستون پنجم پاکستان دردرون دولت که ساخته ی کرزی وتیم فاسد- وطن فروشش می باشد،کمک به بحران وبازگشت تروریسم درکل کشور واکنون درشمال کرده است.دررابطه به این مسئله که غرب برنامه ی برای صادرکردن طالبان زیرپوشش داعش به آسیای مرکزی ازطریق شمال افغانستان دارد،من امریکا،پاکستان وعربستان را بسیارناتوان درپیاده کردن این برنامه می بینم.مثلن،امریکا،عربستان وپاکستان،ازلیبی تاپشاور،گرفتارتنش وبحران شده اند.بحرانی که مهارآن دشواربه نظرمی رسد.بطورنمونه،عربستان یمن را ازطریق بمباردمان های هوای ویران کرد؛همان گونه که پاکستان، افغانستان را باصادرکردن تروریسم ویران وتاکنون به ویران گری ادامه می دهد.جالب این است که، عربستان دردوماه گذشته ازطریق بمباردمان های هوای تمام زیرساخت های یمن راویران وکمک به تقویت بیشترزیدی هاوطرفداران علی عبدالله صالح،رئیس جمهورقبلی این کشور کرده است.اکنون که، زمان پیاده نظام به یمن فرارسیده است،عربستان سربازندارد که به خاک یمن پیاده نماید ومصروپاکستان هم برایش سربازنداده اند.ازاین رو،به کشورسنگال مراجعه کرده است تا سربازان اجاره ی برای جنگ داخلی یمن خریداری نماید.این است وضع عربستان،کمک کننده ی مالی برای پاکستان دربرنامه ی طالبان – تروریست پروری اش.
درچنان شرایطی،دومسئله برای من بسیارمهم می باشد:نخست،برخورد دولت وحدت ملی باستون پنجم پاکستان دردستگاه دولت.اگراین کاربشود،پروژه ی ویرانگری پاکستان درشمال وتمام کشوربی اثریاکم اثرمی شود.دوم،واکنش روسیه،کشورهای آسیای مرکزی،چین،ایران وهند.معلوم است که چین تجارت پیشه است ومقدارتجارتش باپاکستان بسیارناچیزاست درمقایسه باهند وروسیه،ایران وآسیای مرکزی.پس، درکنارپاکستان به حیث کمک کننده به صادرکردن تروریسم ازطریق افغانستان به آسیای مرکزی قرارنمی گیرد،یعنی متحد روسیه وایران می شود.روسیه هم مانند شوروی سابق به آسیای مرکزی برمی گردد.ازاینکه، روسیه امریکارادراوکراین شکست داده وکریمیه راهم گرفته است،گستاخانه درآسیابه پیش می تازد.دراروپاهم،پاریس وبن درمسئله ی اوکراین باامریکانیستند.حتاهمین دیروز ،رئیس جمهورچک برای غربی هاتوصیه کرد که تحریم علیه روسیه آن راخشن ترمی سازد.بناء باید حذف شود.ازاین رو،پیشبردن برنامه ی صادرکردن تروریسم به آسیای مرکزی ازشمال افغانستان بدونتیجه منجرخواهدشد:نخست،ازسرگرفته شدن جنگ های جهادی هاوطالبان که فرارتکنوکرات هاازکابل رارقم می زند.دوم،موضع مشترک قدرت های منطقه ی علیه امریکاوپاکستان ونتیجه هم درنهایت به فروپاشی پاکستان وخلع سلاح اتومی پنجاب توسط امریکا ازترس رسیدن سلاح اتومی آن بدست تروریستان خواهدبود.روشن است.تجزیه ی پاکستان کمک به یک طالبستان دروزیرستان وتغییرنام افغانستان به خراسان دربرهه ی بعدی راباعث خواهد شد.بهرحال،چه روسیه ضعیف شود یانه،چه داعش صادرشود یانه،سیاست های بعدی غرب کوچک کردن بسیاری کشورهای مسلمان می باشد که ازسوریه،عراق ویمن شروع وبه جنوب ومرکزآسیاخواهد رسید.برنامه ی که غرب بحرانسازشروع وازتثبیت اوضاع بعدازآن عاجزمی باشد.طوریکه درافغانستان پساطالبانی وعراق پسا صدام حسین ،دیده شد.


Saturday, 2 May 2015

سفررئیس جمهورافغانستان به هند وتاثیرآن برمبارزه علیه تروریسم


ابراهیم ورسجی
12-2-1394
هفته ی گذشته،آقای اشرف غنی،رئیس جمهورافغانستان سفرسه روزه به هند داشت.پیش ازآن سفر،بحث ها وسخن های بسیاری درباره ی ارزش سفررئیس جمهورافغانستان به هند باتوجه به گوشه ی چشم مهربانانه اش نسبت به پاکستان ابرازورسانه ی شده بود.اکثرمبصران درباره ی سفر آقای غنی به هند این گونه ابرازنظرکرده بودند که درنخستین برهه ی رسیدن به ریاست جمهوری درخزان سال گذشته، به اسلام آباد رفته وبازیرپاکردن عرف دیپلماتیک به پایگاه ارتش پاکستان به راولپندی سرزده وزیاد کرنش به نظامی ها وسیاست کاران پاکستانی به امید اینکه کمک به روند گفت وگوهای صلح میان کابل وطالبان نمایند،نشان داده است.ازاین رو،سفرش به هند مورد کم مهری میزبانش واقع خواهد شد.ازسوی دیگر،بارفتن کرزی ورسیدن آقای غنی به مقام ریاست جمهوری افغانستان وسخنان نرمش به نشانه ی پاکستان،این امید واری دامن زده شد که سیاست تروریست پروری پاکستان را دیگرگون می کند.وقتیکه نظامی هاوسیاسی های پاکستانی هم به کابل رفت وآمد کردند،به خوش بینی دررسانه های پاکستان وافغانستان دامن زده شد که گویا مناسبات هردوکشوروارد برهه ی پساتروریسم خواهدشد.
دراین راستا، زمانیکه راحیل شریف،رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان درکابل گفت که: "دشمنان افغانستان ،دشمنان پاکستان می باشند" وچودری نثارعلی خان،وزیرداخله ی پاکستان گفت که:"روابط افغانستان وپاکستان هیچ زمانی به اندازه ی امروز دوستانه نبوده است"؛همچنان،رئیس جمهورافغانستان سخن ازلغو معاهده ی استراتژیک با هند که توسط سلفش امضا شده بود گفت واقدام به فرستادن دانشجویان نظامی به پاکستان نمود،این بدگمانی را تقویت کرد که او دارد نقش سازنده ی هند درافغانستان را پشت معرکه انداخته بدام فتنه گری های پاکستان افتاده برای رسیدن تروریستان به قدرت زمینه سازی می کند.ازپیش معلوم بود که، پاکستانی هاچه سیاسی وچه نظامی دریک مسئله هنرمند می باشند وآن اینکه خوب وعده بدهند وخوب خلاف وعده کارنمایند.خلاف کاریی که با افزایش عملیات تروریستی دردوماه گذشته درافغانستان میوه ی تلخ خود را به با زارآورده نشان داد که "روباه برای لحظه ی عابد وبرای همیشه غداروفریب کارخواهد ماند"!
ازسوی دیگر،نبود یک رنگی میان رئیس جمهورورئیس اجرائیه ی دولت وحدت ملی که برای مدتی کم ترازهفت ماه باعث ساخته نشدن کابینه شد؛این امیدواری را درمیان نظامی ها وسیاسی های دغل کارپاکستانی تقویت کرد که هم تروریسم را علیه افغانستان تقویت می کنند هم خطرداعش رابزرگ ساخته ازامریکاپول می گیرندهم طالبان را درزیرسایه ی خطرداعش پنهان وازآن ها فرشته های صلح درست کرده خود را آشتی جووصلح خواه درافغانستان جامی زنند.البته که، درزیرسایه ی این همه شیادی ودوگانه بازی کردن ها،برهم زدن مناسبات هند وافغانستان را نیزدنبال می کردند.مسئله ی که باگذشت چند ماه برای افغان ها نشان داد که درذهن وکله ی نظامی های پاکستانی صدق وصفا دیده نمی شود.ازاین رو،هم دررسانه های افغانستان هم رقیبان آقای غنی وهم دربرخی رسانه های پاکستانی،ضربه زدن به اووتوصیه برایش که فریب بازی دوگانه ی پاکستان راخورده است،بازتاب بسیاری یافت.
بطورنمونه، رسانه های افغانستان،بویژه روزنامه ها وشبکه های تلویزیونی همه پرازاعتراض ها وسرزنش هاعلیه رئیس جمهورغنی شده بود که بدون کدام دستاوردی، بسیاربه پاکستان بامید کمکش درفرایند گفت وگوباطالبان کرنش وخوش باوری نشان داده است.درحالیکه رسانه های گفتاری ونویشتاری افغانستان همه ازانتقاد های نرم وسخت علیه رئیس جمهورغنی بخاطرتمایلش به پاکستان مملوبود،اما فضای مجازی افغان هابسیاربدگوی وداو ودشنام داشت که بدگمانی وضعف فرهنگ سیاسی کشورما را به نمایش گذاشت ومی گذارد.با این که، انتقاد ودشنام سرای های بی پایان رسانه های واقعی ومجازی افغانستان بخاطر گرایش رئیس جمهورغنی به سوی پاکستان مبالغه کارانه بود؛اما،دررسانه های پاکستان هم که همه روزه به سراغ شان می روم،گه گاهی ازبی نتیجه بودن خوش بینی رئیس جمهورافغانستان به بازی دوگانه ی ارتش پاکستان سخن ها درمیان بود.بطورنمونه،دوهفته پیش،مقاله ی زیرعنوان"نابسامانی دستگاه دفاعی افغانستان"نویشته ودرآن،ازقول اسماعیل خان، نویسنده ی پاکستانی درمقاله ی زیرعنوان"رئیس جمهورافغانستان می خواهد خانه ی خود را سامان دهد"، نشرشده درسایت روزنامه ی دان،یاد کرده بودم.درآن مقاله،اسماعیل خان یاد آورشده بود که:"اشرف غنی،رئیس جمهورافغانستان بدون اینکه تغییری درسیاست افغانی پاکستان رونماشده باشد،تمایل وگرایش به سوی این کشورنشان داده است که باعث انتقاد های سخت مخالفانش ازاو وتضعیف موقعیت سیاسی اش شده است."
بهرصورت،باتوجه به دوام بازی دوگانه ی پاکستان درافغانستان،هم اعتراض های مخالفان ورقیبان غنی بجابود وهم نویشته ی اسماعیل خان،نویسنده ی پاکستانی درسایت روزنامه ی انگریزی زبان دان/ بامداد.به سخن دیگر،آقای رئیس جمهورغنی توقعی که ازپاکستان داشت،باشدت گرفتن تروریسم زیرحمایت آن کشوردرافغانستان،ازماه حوت 93تاکنون نقش برآب شد.درواقع،نقش برآب شدن امید ها وتوقعات آقای غنی ازپاکستان،سبب شد که نگاه های مهرورزانه ازاسلام آباد به سوی دهلی نو سمت گیری نماید.سمت گیری که سفرهفته ی گذشته ی رئیس جمهورافغانستان به دهلی نو، ومهرتایید گذاشتنش برمعاهده ی راهبردی میان کابل ودهلی که توسط کرزی امضاشده بود وتایید نقش هند درکشورما نماد آن می باشد.ازهمه مهم تراین که،سفررئیس جمهورغنی به دهلی نو،درزمانی صورت گرفت که عملیات تروریستی طالبان بنام عملیات بهاری درگوشه وکنار افغانستان شدت گرفت است که سخت ترین آن ها تروریسم وتوحش طالبان دربدخشان،جلال آباد واکنون درقندزمی باشد. ازسوی دیگر،عملیات اردو ،پولیس وامنیتی های افغانستان نیز درجهت سرکوب وپاکسازی طالبان درکندزو13ولایت دیگرآغازشده است که دستاوردهای خوبی تاکنون داشته است.
درشرایطی که، نویسنده دستاورد سفررئیس جمهورغنی به هند را برجسته می داند؛ازاین مسئله غافل نیست که پاکستان به گونه ی بسیارآشفته وعصبانی متوجه سفرنامبرده وپیامدهای آن بود ومی باشد.مثلن،درسه روزسفررئیس جمهورافغانستان به هند،رسانه های پاکستانی بسیارسرسری ازکنارآن گذشتند.اگرازدلسردیی پاکستان نسبت به سفررئیس جمهورافغانستان به هند نمونه بیاورم،به همین بسنده می کنم که روزپنجشنبه 30آوریل-10ثور،تنها این سخن آقای اشرف غنی دررسانه های پاکستانی بازتاب داده شد که دردهلی گفته بود:اگرپاکستان به تاجران افغان برای مبادله ی کالای تجاری میان هند وافغانستان ازطریق خاک خود اجازه ندهد،مابرای پاکستان برای صدورکالابه آسیای مرکزی ازطریق کشورمان اجازه نمی دهیم."روزجمعه اول ماه مه - 11ماه ثور،خانم تسنیم اسلم،سخن گوی وزارت خارجه ی پاکستان،این اعلامیه ی وزارت داخله ی افغانستان رارد کرد که، گفته بود:"ازمرزهای پاکستان،تروریستان بداخل افغانستان وارد شده ومی شوند."درواقع،بازتاب هردومسئله، یعنی هشداررئیس جمهورافغانستان که مسیرتجارتی پاکستان به آسیای مرکزی درصورتیکه مسیرتجارتی میان کابل ودهلی درمیان نباشد بسته می شود ورد اعلامیه ی وزارت داخله افغانستان که ازپاکستان به افغانستان تروریستان وارد می شوند،نشانه ی این است که پاکستان ازدستاورد سفررئیس جمهورافغانستان بدهلی بسیارنگران می باشد.دراین راستا،صبح گاه شنبه 12ماه ثور- 2ماه مه،بوقت پاکستان،گزارشی مفصلی درسایت دان پخش شد .گزارشی که تاکید داشت :تبلیغات واتهامات افغانستان وپاکستان علیه یک دیگرازسرگرفته شده است.درضمن آن ها،این خبرهم درسایت جنگ بازتاب داده شده بود که نوازشریف،نخست وزیرپاکستان درهفته ی دوم ماه جاری میلادی به کابل می رود.یعنی به کابل می رود تاوعده های دروغین گذشته راتکرارنماید.
ازاین رو،لازم است بررسی شود که سفر رئیس جمهور به هند وتایید معاهدات قبلن امضاشده توسط کرزی چه تاثیری می تواند برمهارجریان تروریسم صادراتی پاکستان به افغانستان داشته باشد؟ برای پاسخ بهتراین پرسش،بهتراست که به عامل های زیرتوجه ژرف کرده شود:نخست،رقابت هند وپاکستان درافغانستان.دوم،تقویت تروریسم توسط پاکستان درافغانستان بنام مبارزه بانفوذهند.سوم،توان دولت افغانستان برای بهره برداری ازرقابت دهلی واسلام آباد،درجهت مهارتروریسم صادرشده وصادرشونده ازپاکستان.دررابطه به اصل نخست،باید گفت که پاکستان دررابطه به افغانستان بسیارکهنه فکرمی کند.به این معناکه،دردوران جنگ سرد قدرت های بزرگ،مثلث مسکو،کابل ودهلی حضورداشت وافزون بر آن، افغانستان نزاع مرزی با اسلام آباد درخط دیورند هم داشت.اگر،اکنون پاکستان ازنفوذ دهلی درکابل بزیان خود سخن می گوید،نهایت کهنه فکری اش می باشد.به این خاطرکه،شوروی مرده است وافغانستان دنبال نزاع مرزی هم نیست وهندهم سخن های اگرداشته باشد درباره ی هجمونی چین درمنطقه دارد نه پاکستان آن هم ازطریق نفوذ یابی درافغانستان.اگرپاکستان دربرابر چین برده منشانه گردن خم می کند،برمی گردد ازهراسی که ازهند دارد.درحالیکه میان دهلی وپکن،مبادلات تجاری وهمسوئی دراتحادیه ی بریکس / متشکل ازبرازیل،روسیه،هند،چین وافریقای جنوبی،پررنگترازرقابت های سیاسی هردو می باشد.درمسئله ی کشمیرهم که پاکستان درتمام عمرخود علیه هند تلاش ورزیده، بجای نرسیده است.اکنون که،پاکستان درسطح جهان به حیث یک کشورتروریستی معرفی شده است،ممکن نیست که سخنش درباره ی کشمیر گوش شنوای پیدانما ید.
بنابرآن،رقابت پاکستان باهند ونزاعش درمسئله ی کشمیربا آن وتباه کاری اش درافغانستان به بهانه ی خطردروغین نفوذ هند در کابل،ازنظرسیاسی فسانه ی بیش نیست.معلوم است.چون پاکستان هم بنام جهاد وطالبان وهم بنام جنگ علیه تروریسم طالبانی- القاعده ی همواره تجارت کرده است،ازاینکه اکنون افغانستان وارد برهه ی بازسازی شده است وهندهم دراین بازسازی درچهارده سال گذشته نقش پررنگ داشته است.ازاین رو،پاکستان تاجربه خون افغان ها وموقعیت جغرافیای کشورشان که پول برای سرمایه گذاری درافغانستان ندارد،به یک بهانه ی واهی به صادرکردن تروریسم مبادرت ورزیده است.بهانه ی واهی پاکستان هم این است که هند درافغانستان رخنه کرده است وبرای این رخنه باید تروریسم را به این کشور صادرکرد.واقعیت این است که، مبارزه ی پاکستان بانفوذهند درافغانستان بهوده وپوشاندن اصل مسئله می باشد واصل مسئله هم این است که، پاکستان عمق اسراتژیک درافغانستان می خواست که امریکا دستش را ازآن کوتاه کرده است.روشن است که پاکستان دربرابرامریکانه چیزی گفته می تواند ونه چیزی کرده می تواند.پس،نفوذهند درافغانستان رابهانه کرده دراصل با ابزارکردن طالبان وحشی- بی شعور- تروریست ،علیه منافع امریکا وکشورما مبارزه ی تروریستی می کند.
ازاین رو،برای سیاست کاران افغانستان لازم است که ازاین دغل کاری پاکستان بهره برداری کرده امریکا را ودارنمایند تا دربرابراین دوست دوگانه بازخود مبارزه نماید یاموضع بارزوسخت تربگیرد.ازجانب دیگر،دراین برهه از تحولات سیاسی افغانستان، مسئله ی قابل توجه این است که پاکستان نزد امریکا رنگ باخته وبدریوزگی چین رفته است تا با داری ناراض خود را باورمند نماید که درافغانستان نقشش نباید دست کم گرفته شود.به این خاطرکه،می تواند باورق چین هم بازی کرده به گسترش تروریسم درمنطقه بیفزاید.خوبی رخدادها این است که، چین هم فهمیده است که پاکستان دغل کاروتروریست پروراست.بنابراین،به پروژه ای کله اش راگرم کرده است که امکان عملی شدن آن نیست یاکمرنگ می باشد.مثلن،ساختن شاهراه قراقرم - کاشغر- گوادر؛ بالای طبیعت کوهستانی - نا امن - طولانی،پروژه ی می باشد که درشرایط کنونی کاربردی کردن آن دشوارمی باشد.ازاین نگاه که ولایت های خیبر- پشتونخواوبلوچستان ناامن می باشند،حکومت پاکستان مسیرسرک را ازطریق پنجاب به گوادرسمت داده است که باعث اعتراض قوم گرایان پشتون وبلوچ شده است.اگراعتراض قوم گرایان پشتون وبلوچ رابا خیزش جدائی خواهانه ی چریک های بلوچ افزون نمایم،روشن می شود که پاکستان راه پرخم وپیچی درساختن شاهراه نامبرده دارد.راهی پرخم وپیچی که ازناکاربردی بودن این پروژه سخن دردهن دارد.باتوجه به ناکاربردی بودن پروژه ی یاد شده،چین ازپاکستان خواسته است که با تروریسم هم مبارزه نماید.یعنی ادامه ی حمایت پاکستان ازتروریسم سبب می شود که بازی گران منطقه ی ازجمله هند نگذارند طرح یاد شده عملی شود.
پس،به نفع افغانستان می باشد که درسطح منطقه روابط خود را باچین ،هند ، ایران وروسیه،گسترش داده توسط آن ها پاکستان را ازحمایت ازتروریسم بازدارد.این رامی گویند سیاست ایجاد توازن میان بازی گران منطقه ی وجهانی.روشن است که، تنها با ایجاد چنان توازنی می توان تروریسم برخاسته ازپاکستان وسرازیرشده وشونده به افغانستان را مهاریاسرکوب کرد.دراین باره که،دولت افغانستان چگونه می تواند چنین سیاستی راتهیه وکاری بردی نماید،گام نخست را با توجه به دغل کاری دوام دارپاکستان، بازدن پل اعتماد میان کابل ودهلی که باسفراخیررئیس جمهوربه هند،برداشته وتازه شد،باید وارد برهه ی دوم شود.دربرهه ی دوم هم ، حکومت افغانستان باید کارهای زیررابدرستی انجام دهد:خوب وکارآمد ساختن حکومت.دوم،پاکسازی دستگاه دولت ازستون پنجم پاکستان که توسط کرزی وتیمش ساخته شده بود.سوم،جلب رضایت وحمایت مردم ازطریق عرضه ی خدمات.دراین صورت،هم پاکستان سرعقل می آید وهم تروریسم مهارمی شود.
دررابطه به اصل نخست یا ایجاد حکومت خوب وکارآمد،باید گفت که بسیاری مهره های درشت وریزدرساختاردولت کنونی که میراث سیاه کارکرزی می باشد،نه تحصیل دارند نه تجربه دارند ونه اخلاق.درواقع،حضوراین گونه افراد درساختارحکومتی هم باعث فساد اداری ومالی بیشتروهم باعث فربه شدن تروریسم وایجاد فاصله میان مردم ودولت شده است.این هم درزمانیکه، جوانان تحصیل کرده چند روزقبل شهادت نامه های تحصیلی شان رادرکابل آتش زدند که باعث کاریابی شان نشده اند.اگرچه، آتش زدن شهادت نامه های تحصیلی توسط تحصیل یافته هاکاری شایسته ی نیست،اما بیکاری رنج دهنده وبی درآمدی درشرایطی که بی تحصیل هاهمه کاره درحکومت می باشند،کاری قابل سرزنش هم نیست.ازاین رو،به نفع حکومت است که یک سیاست کادری درست را تهیه وعملی نماید.سیاستی که کارها رابه کارفهم ها سپرده ناکاره ها رابی کاریامطابق توان شان کاردهد ودولت رادرجهت دولت داری خوب و مهارتروریسم درداخل سوق ودرخارج هم سبب کسب کمک های بیشترجامعه ی جهانی شود.قابل توجه می باشد که، بیکاری وشهادت نامه سوزی به این معنانیست که نویسنده معترض دستگاه اداری نابکاردولت بخاطرحضوربی تعلیم هامی باشد،بلکه معترض وضع رایج درنهادهای دفاعی وامنیتی هم می باشد.
بطورنمونه،آمارموجود نشان می دهد که 352 هزارسربازوپرسونل کاری دروزارت دفاع داریم که به شمول پولیس ها وامنیتی های وزار داخله وریاست امنیت ملی ،شمارشان می رسد به بالای پنج صدهزار.سوال این است که این شماربزرگ سرباز،پولیس وکارمند امنیت،چرانمی توانند دو تاسه هزارتروریست بومی وغیربومی را سرکوب وریشه کن نمایند؟ بازهم پاسخ پرسش یاد شده برمی گردد به خرابی سیاست کادری وحکومت نابکاربرخاسته ازآن.به این معناکه،اگراین همه سرباز،پولیس وامنیتی ها طی یک سیاست کادری خوب ته وبالاو مدیریت درست می شدند،اکنون مانه تروریست داشتیم ونه حکومت فاسد که کمک کننده های برونی راهم فساد آن به ستوه آورده است! بنابراین،به صراحت می گویم همان گونه که حکومت فاسد ونابکارکرزی با وجود حضورجنگی ناتووکمک های کلان جامعه ی جهانی بویژه امریکا، باعث بازگشت تروریسم ووضع ناهنجارکنونی شد،سران دولت وحدت ملی هم اگربا روی دست گرفتن یک سیاست کادری ،حکومت راخوب وکارآمد نسازند،موفق به مهارتروریسم وتامین ثبات کشوروآرامش مردم نخواهند شد.ازاین رو،پیشنهاد من به رهبران دولت وحدت ملی این است که باشعار،دولت وحدت ملی،ملی ومردمی نمی شود.اگردولت واقعن ملی- مردمی نشود،کمک امریکا وغرب راکه دارد؛ با کمک هند هم موفق به مهارتروریسم وسرعقل آوردن پاکستان نخواهد شد.پس،لازم است که اموردرون خانوادگی بهتر نظم ونسق داده شود تا همسایه رافرصت برای ویرانگری میسرنشود؛به گونه ی که، تاکنون شده ووضع ناهنجارکنونی رارقم زده است.