ابراهیم ورسجی
3-4-1392
روزسه شنبه هفته ی گذشته،پس ازچند سال سخن پراگنی ورفت وآمدهای زیرزمینی- پنهانی بی نتیجه میان دوطرف،دفترتماس وگفتگومیان طالبان واداره ی ناکارآمد،فاسد ودرمانده ی کرزی در"دوحه"پایتخت امارت قطر، بازوآغازبکارکرد.روشن است که با بازشدنِ دفتر باچنان هدفی، باید گپ ها وسخن های ناسازوهمسازباخواست هردوطرف، هم توسط سخن گویان طرف های کشمکش وهمچنان توسط اهل رسانه های ملی،منطقه ی وجهانی راه نداخته می شود.سخن سرایی های بی ربط وباربطی که بادرنظرداشت ماهیت غیرسیاسی وفقدان تجربه وخود گردانی دربازی گرانِ اداره ی کرزی وطالبان،آن هم درشرایطی که مابه زمان تخلیه ی نیروهای"ناتو"،یعنی ماه دیسامبر،پسین ماه سال2014،ازکشورمان نزدیکتر می شویم،یک معمولی به نظرمی رسد.ازپیش روشن است که هردوطرف،یعنی اداره ی فساد زده ی کرزی وطالبانِ بی اختیاروفاقد سازمان سیاسی دربرابرسیاست افغانی پاکستان؛ بخاطرمحدودیت های زمانی ووابستگی مرگباری که هردوطرف به بیرونی هادارند، باید گرفتارتناقض گویی وبیهوده گویی فراوان شوند به گونه بارهاشده اند.
زمانی که ازیاوه سرایی وتناقض گویی اداره ی کرزی وطالبان سخن به میان می آید،باید پیشترازهمه، بد وعامل زیربه گونه ی عامل های اثرگذاربرروند گفتگوهای دوجانبه توجه جدی کرده شود:نخست این که،اداره ی کرزی بویژه نفراول آن باوجود سپری نمودن بیشتراز12سال درصندلی ریاست کشورهنوزهم نه فهمیده است که درچه موقعیتی قراردارد ومطابق مسئولیت هایی گفتاری-کرداریی نفراول کشورچه باید بگوید وچه نه باید بگوید؟! دوم این که،طالبان نه دارای سازمان سیاسی می باشند ،نه آدرسی مشخصی زمینی- اداری- سیاسی دارند ونه هم درجایگاهی سیاسی ی قراردارند که بتوانند باآزادگی ودورازرخنه گری واثرگذاریی ارتش وساختارامنیتی پاکستان / آی اِس آی ابرازموضع نموده هم خود رادرسیاست به گونه ی یک پدیده ی سیاسی مطرح نمایند وهم به سیاست افغانی- افغان ستیزانه ی اسلام آباد که سرخود رازیرسایه ی دین مداریی سیاسی- دروغین پنهان نموده وازتروریسم به گونه ی ابزارسیاست افغانی اش بهره برداری می نماید، سخن رد بگویند وبه منافع کشورخود بپردازند.
باتوجه به گفته های یاد شده،باید به آگاهی اداره ی کرزی وطالبان رسانیده شود که درشرایطی کنونی باتکیه برشعارهای عصبانی وسخن های تکراریی اغلب یک بارمصرف نمی توان دردی ازدردهای روبه گسترش جامعه ی جنگ زده وجفاکشیده ی افغانستان رامرهم گذاری وگامی به سویی آرامش وصلح پایداربرداشت.امروز،برای همه ی افغان هاروشن شده است که هم سیاست های اداره ی کرزی وپشتیبانانش یعنی کشورهای غربی وهم رفتارهراس افگنانه وراه اندازیی جنگ های خود کشانه ی طالبان وسیاستِ افغانی پشتیبان شان یعنی پاکستان وارد برهه ی پرفرازوفرود ودرواقع شکننده ی شده است که جزاعتراف به کمبودی هاوشکست سیاست های گذشته وتن دادن به واقعیت تلخ وآزاردهنده ی کنونی که به گونه ی فروپاشی اقتصادی،بی ثباتی اجتماعی،سیاسی،تروریسم وتند روی خرد ستیز وانسان دشمنانه درافغانستان وپاکستان خود نمایی نموده وهمچنان اعتراف به شکست سیاست دولت سازی وبازسازیی اقتصادی درافغانستان توسط غرب بویژه امریکاوسازمان ملل متحد؛ باوجودهزینه نمودن سرمایه های گزاف سیاسی،مالی،انسانی وزمانی وازهمه مهمتراین که بدون اهمیت قایل شدن به خواسته های برحق مردم ما، چاره ی دیگری ندارند.اهمیت گذاریی که فراورده ی آن به نفع همه طرف های درونی وبیرونی درگیریی جانکاه افغانستان می باشد.
روشن است که برای زمانی کوتاهی می توان مردم را با بازی باواژه ها و کلمات ازگونه ی شعاریی آن فریفت وازتن دهی به واقعیت هافرارنمود؛اما، برای زمانی درازتر، نمی توان با واژه ها بازی وعوام فریبی کرد.درشرایطی کنونی،بازی باواژه هاوسرگرمی باپرسمان هایی تکراری ویک بارمصرف ازدونگاه رنگ باخته اند:نخست،رسانه های آزاد به امپراتوریی سانسورومدیریت خبری- آگاهی دهی دروغین رسمی درجهت به کژراه کشانیدن ذهنیت عامه، پایان داده است.دوم،مردم بخاطرموج روبه گسترش جهانی سازی وهجوم بی پیشینه ی فرهنگ های پیشرفته برفرهنگ های سنتی وپس مانده و آزادی رسانه هاوفربه شدن آگاهی، به پختگی رسیده اند.ازاین رو،به صراحت می توان گفت که برای اداره ی کرزی ،طالبان وپاکستان، چاره ی دیگری جزتسلیم شدن به شرایط کنونی وخود داری ازبازی باواژه هابویژه بازی بادین وشریعت ودموکراسی مآبی ونمایش ملی گرایی دروغین، باقی نمانده است.
اکنون که، بخاطرفربه شدن آگاهی سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- ذهنی مردم،به زندگی سیاه وننگین زیرسایه ی شوم خود کامگی نظامی- سیاسی ، چه باشعاردین مداری عامیانه وچه باشعارملی گرایی سکولارِتاریخ زده،فرصت طلب وخشن پایان داده شده ویااگربطورهمگانی پایان داده نشده است،امابه اندازه ی زیادی ازدرازی عمرآن کاسته شده است.ازاین رو،برای سیاست کاران، چه مذهبی- ریاکار وچه سیاسی- ریاکارِستمگرودرواقع ضدمردمی لازم است که بجای بازی باواژه ها ووقت کشی وتلف نمودن سرمایه ی ملی،به واقعیت های ملی،منطقه ی وجهانی تن داده به گونه ی سخن بگویند وکارکرد مردم گرایانه ازخود نشان بدهند که سزاوارزندگی درجهان نوبوده وبه ملت ها بویژه افغان ها این امکان رافراهم می نماید تابتوانند درجهت بازگردانی آسایش وآرامش مادی ومعنوی خود که دستاورد زودرسِ آن براندازی تروریسم،عملیات خود کشانه،حکومت مردمی، تامین امنیت وگام برداشتن به سوی پیشرفت وترقی اقتصادی،اجتماعی،سیاسی وفرهنگی می باشد،گام بردارند.
دراین راستا،افغانستان که ازهرنگاه ازجنگ ،تروریسم ،عملیات خود کشانه ی برانگیخته شده ازمنابع غرض ورزمنطقه ی وتهاجم نظامی بیرون منطقه ی زیان های فراوان مادی وفرهنگی دیده است.برای سیاست کاران، چه آن های که درموقعیت حکومتی قراردارند وچه آن های که از حزب های سیاسی نمای مخالف نمایندگی می کنند وچه آن های که درموقعیت رهبریی دسته هاوگروه های جنگجوواغلب تروریست ودرمواردی بسیاری راه اندازنده ی عملیات خود کشانه که بیشترین قربانیان آن مردان،زنان وکود کان بی گناه می باشند جای گرفته اند،لازم است که بکوشند ازطریق کسب احترام میان مردم سیاست نمایند.درغیرآن،باید بدانند که سیاست کردن به گونه ی ملی گرایی دروغین ودین مداریی ستمگرکه ازآن ها یادکرده شد، جزفاجعه وویرانگری نمی تواند نتیجه ی دیگری دربرداشته باشد.نتیجه ی ناگواری که درنهایت تروریستان راپیشترازاداره ی درمانده وفاسد کرزی به سوی نابودی می راند.ازهمه مهمتراین که،خوش باورانِ جای گرفته درفرماندهی دسته های تروریستی ومشوق عملیات خود کشانه باید این اصل رانیزدرنظرداشته باشند که هم جامعه ی افغانستان وهم جامعه ی جهانی بارفتاروکردارآن هابه هیچ صورت خود راهماهنگ کرده نمی توانند.ازاین رو،این گونه سردسته های باندهای تروریستی وتباه کارکه به خواسته ی مردم افغانستان اهمیتی قایل نیستند،باید بدانند که هم خود شان وهم حامیان بیرونی شان، چه درصورت ادامه ی وضع کنونی وچه وضع بدتریابهترازآن که پسانتررخ خواهد نمود،بزیان خود کار خواهند کرد.ازاین نگاه که، هم اداره ی کرزی که ازناخن تاکله غرق درفساد وتعصب می باشد ،هم کشورهای غربی بویژه امریکا،هم طالبان وپاکستان، تمام زمینه های سیاسی- اجتماعی- فرهنگی ی برآمدن حزب های سیاسی- مردمی بخاطرحکومت کردن خوبتردرافغانستان را نابود کرده شرایطی دشواری برای مردم ما فراهم کرده اند.شرایطی ناگواری که سبب شده است که غرب وسازمان ملل تاکنون ازحکومت فاسد کرزی حمایت وفرداهم ازحکومتی فاسدی که ازشکم یک انتخابات تقلب زده مانندانتخابات 1388-2009،بیرون خواهد شدنیز حمایت نمایند. اداره ی که باحتمال بسیارکوششی جدی درجهت پذیرش طالبان یاسازش باحامی آن هاباتوجه به وضع منطقه ی وداشتن حمایت غرب، نخواهد کرد.
باتوجه به گفته های بالا،باید یاد آورشد که هم گفت وگوهای صلح مهم است وهم توجه جدی به ادامه ی سودمند آن وهم کاربرد شیوه ی مناسب درابرازکلمات وواژه ها درجریان به پیش راندن فرایندِ آن.باکمال تاسف،ازروزیکه پرسمان بازشدن دفترتماس باطالبان درقطررسانه ی شد؛هم اداره ی کرزی وهم طالبان واژه های رابکاربردند که به هیچ صورت سازگاربامحتوای گفت وگوهای صلح که هدف اصلی بازشدن دفترتماس می باشد،نیست.بطورنمونه،اداره ی کرزی بدوپرسمان زیردامن زد:نخست،امریکاباطالبان گفت وگومی کند وحکومت کابل رابه کناره می راند.دوم،بطورواکنشی گفت وگودرباره ی معاهده ی استراتژیک باامریکارامتوقف ساخت.معاهده ی که درگذشته بارهامهرهاوامضاهای تاییدی به آن زده شد ویک یادوبارجرگه ی هم به تاییدآن برگزارشده بود! ازهمه خنده دارتراین که،چنان معاهده ی غیرضروری باچندین کشوردیگرهم امضاشده است.ازسوی دیگر،کرزی باچنان سخن هاوموضع گیری های ناسنجیده می کوشد خود رابه سرنوشت"نکودین دیم"رئیس جمهورویتنام جنوبی مبتلانماید که باتوجه به شیوه ی معمولی به زباله دانی انداختن نوکران توسط امریکا،درسال1974،به بایگانی تاریخ سپرده شد! سوم، طالبان هم برای این که ازکاروان بیهوده گویی وبیهوده کاری ازاداره ی کرزی پس نمانده باشند، نام وپرچم امارت باصطلاح اسلامی- سرنگون شده ی خود رابربالای بام دفترنوشته وبرافراشتند وهم این گونه ابرازنظرنمودند که اداره ی کرزی دست نشانده ی امریکامی باشد وتنهابا بادارش گفت وگومی نمایند.موضعی که به هیچ صورت مورد تایید اداره ی کرزی وامریکانبوده وسازگارباقاعده ی بازی سیاسی هم نمی باشد.ازدونگاه:نخست،کدام امارت اسلامی؟دوم،همان امارت اسلامی که درعرصه ی جهانی نتوانست به جزحمایت بادارش / پاکستان،امارات متحده وعربستان راکمای نماید ودرعرصه ی ملی هم جزافزودن به درازناوفراخنای ریش های مردان وحقوق زدایی ازآن هاوننگین ترازهمه فربه نمودن تفرقه ی نژادی،مذهبی درمیان مردم ومحروم سازیی زنان از حقوق انسانی- اسلامی شان،گسترش فقر،نادانی وجنگ زیرفرماندهی مستقیم وزیرداخله ی پاکستان ودامن زدن به اسلام هراسی درجهان حتابسیاربد ترازسلف جهادی خود، کاری دیگری کرده نتوانست .بلی!کاری که کرد این بود که علیه دانش ،معرفت،آزادی بیان ورسانه ها وحقوق بشرشکم سیررزمید وزنان راچنان کفت که تاکنون سخن گفتن ازصلح باطالبان خواب وآرامش رابرهمه ی خواهران ومادران ماحرام می کند وازهمه مهمتراین که جاده رادرجهت برآمدن وضع ناپذیرفتنی وشایسته ی سرزنش کنونی هموارنمود! دروضعیت کنونی هم ،تروریسم وعملیات خود کشانه رابه اجرایی بی خِردانه،باورواخلاق گریزانه ی شریعت آن هم بدون کاربرد شیوه ی قضایی اسلام، افزود.
ازهمه جالب تراین که،همز مان با بازشدن دفترتماس درقطروپس ازآن،طالبان بازهم سخنان تکراری ویک بارمصرف خود را دوباره مبنی براین اصل به خورد مردم ورسانه ها داد ند که اداره ی کرزی دست نشانده ی امریکامی باشد.ازاین رو، می خواهند که بجای آن با بادارش امریکا گفت وگونمایند.دراین زمینه،جنبه ی جالب وخنده آورسخنان طالبان این است که آن هاهم دردوره ی امارت شان(1996-2001) زیر حمایت امریکابودند وهم دست نشانده ی پاکستان،این نوکرِمعامله گردیروزو سرکشِ امروزِ آن کشور.ازسرکشی دربرابرامریکاهم،پاکستان دنبال امتیازگیری به خون طالبان وبی گناهانِ افغان می گردد تا ارج نهادن به خود گردانی خویش وتقویت طالبان یاشریعت خودساخته ی دستگاه نظامی- اطلاعاتی- دین ستیزخود! برخلاف دوره ی امارتِ زیراثرپاکستان درقندهار،اکنون که طالبان جایگاه ومرکزفرماندهی مشخصی ندارند، بیشترازآن دوره دست نگروبی اختیاردرمقابل ارتش وسازمان امنیتی پاکسان / آی اِس آی می باشند.ازهمه مهمتراین که، پاکستان ازطالبان درجنگ نیابتی خودعلیه منافع افغانستان وامریکا بهره برداری می کند وزمانی که واشنگتن امتیازدرخوربرایش بدهد،آن هابقیه ی عمرخود را یا درزندان های کابل - اسلام آباد سپری خواهند کرد یا به گونه ی افرادعادی وارد ساختاراجتماعی کشورماخواهند شد! ازاین رو،نویسنده هم به کرزی وهم به طالبان پیشنهادمی نماید که اولی بجای سخن سرای های بیهوده ازمبارزه بافسادمالی واداری وراه اندازی حکومت خوب ودومی بجای توسل به تروریسم،خشونت وعملیات خودکشانه ی ضداسلامی ازروی آوردن به مبارزه ی سیاسی- مسالمت آمیز،پرهیزازخشونت وعملیات خودکشانه،پذیرش قانون وحقوق بشربویژه حقوق زنان درجهت تامین صلح وآرامش مردم افغانستان سخن بگویند.
باوجود دشواری هاوفرازوفرودهای پیشروکه ازبخشی ازآن هایادآوری شد،بازشدن دفترتماس تماس وگفت وگوی میان افغانی درقطر،یک امرپسندیده وسازنده است وپسندیدگی آن به این اصل منوط می باشد که هرچهارطرف: کابل،واشنگتن،اسلام آباد وطالبان ازآن چگونه بهره برداری می نمایند؟روشن است که طرف های چهارگانه مانع هاودشواری های ویژه ی خود رادارامی باشند.بطورنمونه،کرزی واداره ی فاسد وتعصب زده اش که مهره های کلیدی آن ازجنوب وازقوم ومنطقه ی برخاسته اند که پاکستان وطالبان درآن سرمایه گذاریی فراوان کرده اند ونگذاشته اند که آقایانِ وزارت- ریاست نشینِ همان قوم درکابل باوجود مناسبات پیشین باپاکستان وطالبان درمیان قبیله وتبارخود پایگاه پیدانمایند.پرسمانی که بیشترازترفندهای پاکستان، ازدرماندگی وناتوانی وزراندوزیی خود شان برخاسته است.ازسوی دیگر،دربخش های کم اهمیت ساختارنا استواراداره ی قبیله زده ی کرزی،کسانی ازدیگرقوم هاهم حضوردارندکه باطالبان وپاکستان پیشینه ی تلخ وسیاهی دارند.پرسمانی که درکناربی پایگی کرزی وقبیله گرایانش می تواند درفرایند گفت وگوهای قطر، دشواری آفرین تمام شود.زمانی که هردوعامل بی پایگی مردمی کرزی ومتعصبان همکارش ازجنوب وپیشینه ی دشمنانه ی بازمانده های جبهه ی متحدِ دیروزعلیه طالبان وپاکستان دربخشی ازساختارحکومتِ نا استوارکابل را باهراس جامعه ی زنان،فرهنگیان،حزب های کمرنگ سیاسی وهسته های کم خون کنشگردرسمت جامعه ی مدنی گردهم بیاوریم،روشن می شود که دشواری کرزی درروند گفت وگووسازش باطالبان تاچه اندازه پیچیده می باشد؟
درسوی دیگرپرسمانِ سازش باطالبان،پاکستان به حیث حامی آن هاجای گرفته است که درروند گفت وگوهای میان افغانی بامرکزیت قطربازی سه گانه می کند:نخست،ازطالبان به گونه ی ابزاردرجنگ نیابتی علیه افغانستان،امریکاوهند بهره برداری می کند.دوم،به شماری ازافغان های متعصب وپس مانده ی مستقردردستگاه لرزان کرزی این گونه تلقین می کند که ازطرزحکومت به شیوه ی تاریخ زده ی عبدالرحمان خانی-نادرخانی-هاشم خانی-داودخانی که درآن منافع انحصاری چند قبیله وباند تامین می شد،حمایت می کند.شیوه ی حکومتی- پس مانده ی که هم سرازگریبان قبیله گرای برمی آورد وهم بادموکراسی وحقوق بشروازهمه مهمترتامین آزادی وحقوق اقتصادی-اجتماعی-سیاسی-مذهبی وفرهنگی اکثریت مطلق مردم افغانستان سازگاری کرده نمی تواند.اگربه طرزدید یادشده بدقت نگریسه شود،روشن می شود که پاکستان هنوزهم ازبایگانی هند بریتانیا درراولپندی وتجربه ی شکست خورده ی شوروی درافغانستان الهام می گیرد وازاین راه می خواهد که کشورما را یک سده به عقب برگرداند تامنافع ننگین خود رابرآورده نماید.طرفه این که،درضمن دنبال نمودن سیاست های تفرقه افگنانه ی افغانی خود، گه گاهی با افرادی وابسته به مخالفان دیروزخود وطالبان درکابل هم چانه زنی می نماید تابه طالبان وکرزی بفهماند که درصورت بیرون پریدن آن ها ازگردونه ی سیاست اسلام آباد،راه سازش وبازی بادیگران هم هموارمی باشد!
درزمینه،ازهمه فربه تروپرامکانات تر،ضلع سوم مثلث اثرگذاربرروند گفت وگووسازشِ میان افغانی،امریکاومتحدانش می باشند.نیروی بزرگی که چند گانه بازی می کند وازامکانات فراوانی برخوردارمی باشد وازدشواری های روزافزون کابل واسلام آباد ونیازمندی های هردوطرف بخودش هم آگاهی گسترده دارد.چون، پرداختن به بازیی چند گانه ی امریکا درروند سازشِ میان افغانی ازحوصله ی این بحث بیرون است؛ازاین رو،بدوبازیی آن بسنده می شود.نخست این که،امریکااز تروریسم پروری وبازی دوگانه و بهره جویانه ی پاکستان دربرابرمنافع خود درافغانستان وبازیی ریاکارانه اش باچین به حیث بدیل واشنگتن به آگاهی وشناخت بنیادی رسیده است ودیگرممکن است موقع ندهد که این گونه رابطه ی موش-گربه بازی درمناسبات دوجانبه،ادامه یابد.موضوعی که کاهش کمک امریکا به پاکستان نمونه ی آغازین آن می باشد.درضمن،امریکا می خواهدازبحران کمرشکن انرژی واقتصادی جاری درپاکستان بهره برداری واین کشور تروریست پرورراهرچه بیشترفرتوت ومفلوک نماید.پرسمانی که سیاست کاران کم خردافغانستان توان بهره برداری ازآن راندارند.پاکستان هم که ازناتوانی خود وتنش درمناسباتش با امریکا آگاهی دارد درنمایش می کوشد خود راحامی دفترتماس درقطرنشان دهد.دوم،امریکامنافع بلند مدت درآسیای مرکزی دارد.منافعی که افغانستان نقش دهلیزورودی آن رابازی می کند نه پاکستان.ازاین رو،با توجه به این که پاکستانِ مفلوک وسلاح اتومی اش دردست های مغرض نیفتند؛امریکا درجهت به سازش کشاندن این کشورودست برداریش ازحمایتِ تروریسم،بی میل بدوام بحران درکویته،کراچی وپشاورونگهداری ثبات نسبی درپنجاب،نیست.پرسمانی که مورد دلچسپی دهلی نوهم می باشد.به سخن دیگر،افغانستان به حیث دهلیزورود یی آسیای میانه، همان اهمیتی رابرای امریکادرامروزوفردا پیداکرده ومی کند که درزمان جنگ علیه شوروی باابزارنمودن رهبران وفرماندهان نادان واستفاده ی جوی جهادی افغان،پاکستان پیدانموده بود.بنابرآن،این خواب پاکستان که درجنگ نیابتی باابزارسازیی طالبان در افغانستان،برکابل،واشنگتن ودهلی نو دست برتریافته وبه باورخود آن هارابه پذیرش خواسته ی ضدافغانی خود پس از2014،وادارمی سازد،بدون تعبیرخواهدماند.
بهرصورت،درپسین بخش نوشته،نویسنده می خواهد به طرف های درونی وبیرونی درگیردربحران جانکاه وفرسایشی افغانستان بگوید که سیاست های افغانی آن ها تاکنون دستاوردی جز فربه شدن بیش ازاندازه ی صندلی نشینان بالای دستگاه فاسد وآشوب زده ی کرزی ،نمایند گان دروغین مردم درپارلمان،قاچاقبران کالا،مواد مخدر وزیان های کمرشکن مادی وفرهنگی مردم افغانستان، نداشته است.روشن است.تازمانی همان سیاست ها ادامه داشته باشد،نه ازدفترتماس درقطرچیزی ساخته است ونه ازسازمان ملل ومعاهده های رنگارنگ استرتژیک حکومت لرزان کابل بااین وآن کشورمنطقه وجهان.درعین حال،از پاکستان، این طرف منطقه ی بحران دوام دارافغانستان باید پرسید که تاکنون سیاست افغانی اش چه دستاوردی داشته است؟ آری! یک دستاورد دارد وآن این که مارهای زهرآلود پرورش یافته دردامان سازمان امنیتی اش / آی اِس آی برابربا افغانستان درمهد تروریسم پروری،به تروروعملیات خود کشی دست می زنند؛وبرای امریکاهم هزینه ی جنگ وحضورش درافغانستان بادستاوردی ناچیزازمرزیک تریلیون / یک هزارمیلیارد دلارگذشته است.ازاین رو،به نفع همه طرف های درگیردرکشمکش درازمدت افغانستان است که ازاحترام به منافع مردم افغانستان، نه سیاست کاران فاسدوشکست خورده وطالبان خشن وپس مانده ی آن ها کارگرفته بانهایت توجه به کارکرد دفترتماس درقطر،بکوشند که هرچه زود تربه فساد اداری ومالی گسترده ی حکومت کابل وتروریسم وعملیات خودکشانه ی طالبان که بیشترین قربانیان آن افغان هابویژه کودکان می باشند،پایان دهند.دراین صورت،هم پاکستان بربحران اقتصادی- انرژی-امنیتی خود برتری پیدامی کند وهم طالبان وارد روند زندگی عادی وسیاسی افغانستان می شوند وهم اداره ی درمانده وفاسد کرزی درانتخابات پیشروجای خود رابه یک حکومت بهترازخودش می سپارد.ونتیجه کنش هاوکارکردهای نامبرده، هم عقب نشینی نیروهای نظامی غربی ازافغانستان وهم وارد شدن این کشورجنگ زده وقربانی تروریسم وارد برهه ی نوین زندگی همراه با آرامش وآسایش ملی،منطقه ی وجهانی می شود.