Thursday 30 March 2017

بحثی واژه شناسانه درباره خشونت

ابراهیم ورسجی
دهم حمل 1396
چند روزقبل ، نوشته ای داشتم زیرعنوان" فرهنگ خشونت بیشترازتروریسم برای مردم افغانستان زیان رسانده است." درپایان آن نوشته ادامه دارد، ثبت شده بود. امروز، ازطریق فسبک آگاه شدم که یک مرد تباه کارعروس خود را درهرات با شلیک گلوله شهید کرده ومی خواسته که شهید را بنام یک مرده عادی دفن نماید که دستگیر شده است وجسد شهید دربیمارستان وقاتل درزندان می باشد. قتلی ترسناکی که نشان داد خشونت علیه زنان درافغانستان افسارگسیخته است. شایان ذکراست که ، این گونه قتل های ترسناک درهمه بخش های افغانستان علیه زنان ومردم ضعیف ادامه دارد.
بنابر قتل عروس توسط پدرشوهر که آن پدرشوهرقبلا عضو طالبان بوده وبه پروسه صلح پیوسته بود وسرانجام قاتل سنوی خود هم شد، لازم دانستم که بحثی درباره خشونت ازنظر لغوی / واژه شناسانه نمایم. ازاین که ، درنوشته قبلی ، فرهنگ را تعریف کرده بودم ، بررسی واژه شناسانه خشونت چه خشونت مذهبی چه خشونت فرهنگی وچه خشونت سیاسی وچه خشونت ایدئولوژیکی لازم به نظرمی رسد.
ازاین رو، می پردازم به بررسی واژه شناسانه ی واژه ای خشونت. درلغت نامه دهخدا، بزرگترین واژه نامه فارسی ،خشونت این گونه تعریف شده است: خشونت ازنظرلغوی به معنای خشکی، تندی وسختی است. درفرهنگ عمید که زیاد درافغانستان بکاربرده می شود،خشونت به معنای درشت شدن، درشتی کردن ، درشتی ، زبری ،ناهمواری ، مقابل نرم خوی، درشت خوی وتند خوی ، تعریف شده است. درفرهنگ آکسفورد،خشونت به معنای تجاوز، زیان ، آسیب، شد ت، تهدید، غضب، بی حرمتی کردن ، توهین کردن ، به حریم کسی یا چیزی تجاوزکردن، وتجاوزوعنف آمده است. همچنان ، به شکستن وتخلف کردن وغضب نیزخشونت گفته شده است. درزبان روسی ، خشونت ، درشتی، تندی کردن، ضد نرمی وآرامش تعریف شده است. خلاصه به هرگونه رفتار تند وخشن که برای رنج دادن وآسیب رساندن به فرد یاگروه مخالف صورت بگیرد، خشونت نامیده می شود.
درواقع ، تعریف های ارایه شده ازخشونت تعریف های فرهنگ شناسان وواژه شناسان ومردم شناسان می باشند. پس ، بی فایده نمی باشد اگردرزمینه نگاه روان شناسان وجامعه شناسان هم بازتاب داده شود. بلی ، روان شناسان وجامعه شناسان ریشه اصلی خشونت وپرخاش گری را درعامل های چون: ویژگی های ژنتیکی ، اختلالات عصبی وهورمونی، عقده های سرکوب شده ، محرومیت، ترس ، تاثیرخرده فرهنگ ها وبحران هویت میدانند. برای مهارخشونت هم ، قانون درکاراست. روشن است که یکی ازکارکردهای قانون البته قانون ساخته شده درنتیجه اجماع نه قانون تحمیلی ، تعدیل ومهارخشونت می باشد که درزمینه نظرات موافق ومخالف دیده می شوند.
با درنظرداشت تعریف های واژه شناسانه ، جامعه شناسانه وروان شناسانه ازخشونت که مختصرا ارایه شد ند، نمایان می شود که همه تعریف های یاد شده چه ازنظرفرهنگی به خصوص خرده فرهنگ ها چه ازنظر مذهبی چه ازنظر قومی چه ازنظر ایدئولوژیکی چه ازنظرسیاسی چه ازنظرکم بینی نسبت به زنان ، درافغانستان یافت می شوند. ازاین رو، اگربگویم که همان خشونت ها کمک به پیدایش تروریسم مذهبی به کمک پاکستان با انگیزه های تاریخی- سیاسی- اقتصادی- استراتژیک کرده است ، مبالغه نکرده ام. بهرحال ، دراخیر، به عرض دوستان وخوانند گان به خصوص فرهنگیان برسانم که افغانستان به یک نهضت خشونت پرهیزنیازمبرم دارد وتنها همین حرکت است که درنهایت عامل های درونی ستم وخشونت به خصوص خشونت علیه زنان ومردم ستم دیده را ریشه کن می نماید. معلوم است. اگرخشونت ریشه کن شود، هم حکومت فاسد هم تروریسم زباله می شوند. زیراکه ، هردو کنش وواکنش یک دیگرمی باشند! درغیرآن ،اگراین مکتب است واین ملا / وضع طفلان(مردم) خراب می بینم!

Wednesday 29 March 2017

واژه جنگ سالار چگونه وارد فرهنگ چتل سیاسی افغانستان کرده شد؟

ابراهیم ورسجی
نهم حمل 1396
دوستان فسبکی وخوانند گان نوشته هایم بیاد دارند که بحثی را درباره فرهنگ خشونت وخطرآن بیشترازخطرتروریسم یا مادرتروریسم بودن آن شروع کرده بودم که دراخیرآن ، ادامه دارد، نوشته شده بود. شایان ذکراست که ، افزوده شدن واژه جنگ سالاردرفرهنگ چتل سیاسی افغانستان ادامه آن می باشد. افزایش بی موردی که بحث درباره آن نه به حیث دفاع از جنگ سالاران بلکه به حیث بیان یک واقعیت تلخ مفید می باشد.
ازاین رو ، بهتراست که کمی متعرض جهاد ومنافقت پاکستان وحامیان فرامنطقه جهادی ها وبعد ترطالبان شوم. حقیقت این است که ، دردوره حضورارتش سرخ درافغانستان، جهادی ها مبارزان راه آزادی درفرهنگ سیاسی امریکا وبرتانیه بود ند. بعد ازعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان ، جهادی ها بنیاد گرا تعریف شدند وسخن گوی ناتو در روزهای بعد ازلغو ورشو ،درسال 1989 ، درمسکو گفت که حضورناتو / رقیب ورشو، برای کوبیدن اسلام گرای ضروری می باشد.چون شوروی درحال جان باختن بود، رهبران آن درزمینه واکنش نشان نداد ند.
بنابرآن ،ازحکومت جهادی های بنیاد گرا نه تنها امریکا حتا پاکستان حمایت نکرد وعلیه آن موضع گرفت که ویرانی کابل نتیجه آن بود. ازاین که، تاریخ مصرف جهادی ها درفرهنگ سیاسی غرب تمام شده بود، مطابق مصاحبه بی نظیربوتو نخست وزیرقبلی پاکستان درسال 2001 با لوموند فرانسوی، پروژه طالبان توسط انگلیس پیریزی ، توسط امریکا اداره، توسط عربستان تمویل وتوسط ارتش پاکستان اجراشد.
درواقع، پروژه طالبان - القاعده ، آمادگی گرفتن برای آمدن خود امریکا وانگلیس برخلاف میل پاکستان به افغانستان بود که درآن عمق استراتژیک می خواست. چون درپروژه بازگشت امریکا وبرتانیه، آوردن طالبان دریشی پوش جمع جیلک پوشاندن به کرزی ، عضوقبلی طالبان درجای اداره طالبان - القاعد- آی اِس آی درمیان بود؛ پروژه که درآغازباید فرمانده مسعود وبعد تر استادربانی را قربانی برای تحقق آن می کردند که کردند. بلی ،پروژه یاد شده باید برای فریب کاری، بقایای جهادی های مسلح به خصوص شورای نظار ، استاد سیاف ، ژنرال دوستم وژنرال سید حسین انوری وگروه های وابسته به حزب وحدت را موقتا با خود می داشت. زیراکه، درعدم حضورآن ها، طالبان دریشی پوش برای حذف طالبان ریشو ناکاره بودند.
دراین راستا ، ژنرال پرویزمشرف، رئیس جمهورکودتاچی پاکستان که درپروژه بن برای رئیس جمهورساختن کرزی عضوقبلی طالبان همکاری کرده بود، ازبرگشت جهادی های مسلح به خصوص شورای نظار احمد شاه مسعود شهید رضایت نداشت وباگرفتن امضای تا ئید یه وزیرخارجه عربستان به امریکارفت تا مانع رسیدن قومندان های جهادی به خصوص فارسی زبان های آن هابه کابل شود. جورج بوش که نمی توانست چنان خواستی را درآن وقت تائید کند، به گفته احمد رشید" یک میلیارد دالربه ژنرال مشرف داد ومرخصش کرد."
ژنرال مشرف که نتوانسته بود که جورج بوش را باورمند به نه آمدن جهادی ها به کابل نماید وقبلا این کاربی حاصل را زلمی خلیلزاد ازطرفداران طالبان وهمکار آی اِس آی وکرزی هم کرده بود! درواقع، کرزی ودیگرطالبان دریشی پوش ازدونگاه در تنگنا بود ند: نخست، پایگاه مردمی درجنوب نداشتند؛ دوم، بخاطرنوکری سه گانه شان به امریکا- انگلیس وپاکستان ، دربلند مدت دالری- پوندی می شدند نه کلداری. بنابرآن، ژنرال پرویزمشرف واژه جنگ سالاررا تولید وبه خورد امریکا، انگلیس ، وسازمان ملل داد ؛ وطالبان بی سواد تکنوکرات شده هم این واژه را وارد فرهنگ چتل سیاسی افغانستان کرد ند!
درادامه گستردن واژه جنگ سالارکه بی معنا می باشد! به این خاطرکه، جنگ سالارکلان دولت های خود سرمی باشند نه افراد وگروه های که به کمک شبکه های جاسوسی همان دولت ها موقتا تولید وجهیز وبعد تر زباله شدند ومی شوند! مثلا، همان شبکه ها ، خلع سلاح جنگ سالاران را بنام( دی دی آر) براه انداختند وتاحدی موفق هم شد ند. این بازی ازاین نگاه مسخره بود که طالبان والقاعده که بنام تروریست وعامل رویداد یازدهم سیپتامبر 2001 به پاکستان رانده شده بودند ، توسط ارتش پاکستان یا جنگ سالاربزرگ بازسازی وبه افغانستان برگشتانده شدند.ازاین رو، دی دی آر برابر بود به جاده سازی برای بازگشت مجدد طالبان اول به جنوب افغانستان وبعد ترانتقال آن ها توسط طالبان دریشی پوش به شمال که صورت گرفت.اگرامریکا درکتاب " جنگ اوباما " نوشته باب ود وارد ، اعتراف کرده است که " حکومت افغانستان با طالبان فرقی ندارد"؛ درواقع ، به این حقیقت اعتراف کرده است که پاک سازی نکردن افغانستان ازطالبان والقاعد وآی اِس آی وبه حکومت رساندن طالبان دریشی پوش درجای طالبان ریشو یا شاخه ریشوی ارتش پاکستان ، اشتباهی بود که کمراقتصاد امریکا را شکست واعتبارجهانی ای آن را ضرب صفر وکمرتروریسم مذهبی را درافغانستان وجهان بسته کرد!

Monday 27 March 2017

مردم افغانستان خوشحال باشند که وکیلانی درپارلمان نام نهاد دارند

ابراهیم ورسجی
ششم حمل 1396
یارب وکیل ملک چرا می خورد پلو / گرکاه و یونجه است بد نیا طعام خر
میرزاده عشقی
خبرشد م که وکیلان یا اعضای پارلمان ودرواقع همان وکیلان باصطلاح منتخب شده با پرکردن صند وق های رائی ریزی با کارت های جعلی درنبود تذکره؛ وزیران بی سواد داخله ، دفاع ورئیس امنیت ملی حکومت فخیمه وحدت ملی را استیضاح وکارشان را تمدید کرده اند. این هم درشرایطی که ، وکیلان سخن ازاستیضاح ومرخص کردن ان ها بخاطر رویداد مرگبار وکشنده بیمارستان اردو به میان آورده بودند.
درواقع ، تمد ید کاروزیران ورئیس شکست خورده امنیت ملی درانجام مسئولیت هایشان ؛ نشان داد که همه سخن ها درباره دالرگیری های وکیلان ازوزیرهای های حکومت نه تبلیغ بلکه درست می باشند. بلی، چنان معامله گری های سیاه کارانه بیانگر فرهنگ چتل سیاسی افغانستان ومسئولیت نا پذیری وزیران ورئیس جمهور ورئیس اجرائیه ووالیان ورئیسان ووکیلان می باشد. مسئولیت نا پذیریی که دموکراسی وحکومت قانون را مسخره وکمرتروریستان وحامی شان را بسته ومردم را بسیار زیانمند نموده است.
آری ، با ید وکیلان چنان می کردند ؛ به این خاطرکه ، رئیس غنی طبق بیان رسانه ها گفته بود که استیضاح وبرکناری وزیران ورئیس امنیت اگرعملی شود، پارلمان را مرخص می کند. ازاین رو، وکیلان یا برای ادامه کاربی حاصل شان ویا بخاطر دالرگیری های معمول ، وزیران ورئیس امنیت ملی نابکار وشکست خورده را تمدید کاروصلاحیت کرده اند. وزیران ورئیس امنیت که درعمل نشان داده اند که توان صفری درانجام ماموریت شان دارند!
اکنون که وزیران نا بکار ورئیس نابکارتر ریاست امنیت ملی موقع ادامه کارشان را یافته اند ، ممکن است که طالبان ومسئول مرکز فرمان گیری شان در راولپندی یا فرماندهی ارتش پاکستان ازخنده روده درد شده باشند! خنده ی که بزودی اثرزشت آن را مردم کابل وولایت ها خواهند دید. من درحالیکه تمدید کار وزیران داخله ودفاع ورئیس نام نهاد امنیت ملی را ادامه همان روند بی حاصل می دانم؛ قابل پیش بینی می دانم که بارقبلی تروریستان بیمارستان اردو را مورد حمله قرارداده بودند؛ باحتمال قوی این بار در زیر صندلی وزیران ورئیس تمدید شده ی امنیت ملی بم گذاری خواهند کرد!
ازاین که طالبان وحامی شان می دانند که ازوزیران یاد شده ورئیس امنیت ملی کاری درانجام مسئولیت هایشان ساخته نیست، ممکن است درزیرصندلی های آن هابم نگذارند، اما دیده شود که کجا درزیرصندلی مقام های حکومتی یا کنارجاده ها بم گذاشته مردم عادی را می کشند؟ ازسوی دیگر، ممکن است که تروریستان درزیر صندلی های مقام ها بم نگذارند؛ به این خاطرکه ، باداران مصلحت را درچنان بم گذاری ها نمی بینند!
بهرحال ، ازمرم افغانستان به خصوص آگاهان کشورمی خواهم که به سه مسئله سخت پافشاری کنند: نخست ، به توزیع تذکره ؛ دوم، به خیانت وکیلان به مردم ؛ سوم، به ناتوانی حکومت درتامین امنیت درراستای تحقق اصلاحات درکارنامه آن ها یا مرخص کردن آن ها تا جاده سازی برای طالبان وجنگ داخلی نکنند. بلی، درصورت توزیع تذکره وکارروشنگرانه ی فرهنگیان وروشنفکران ، مردم یا به صندوق های رائی دهی نمی روند واگر بروند ، به این وکیلان نابکار ودزد دارای های عامه رای نمی دهند.ازداری های عامه به این خاطر نام بردم که ، این وکیلان هم زمین وزندگی مردم را غصب وغارت کرده اند هم ازبودجه وزارت خانه توسط وزیران دالرگرفته به آن ها رائی داده اند.درهردو حالت ، بدون شک ، مرتکب خیانت ملی شده اند. خیانتی که درآن مسئولان حکومت همکاسه شان می باشند!

Sunday 26 March 2017

فرهنگ خشونت بیشتراز تروریسم مردم افغانستان را زیانمند کرده است

ابراهیم ورسجی
پنجم حمل 1396
درباره سیاست ، تاریخ ، جنک ، تروریسم ، اید ئولوژی ، حکومت فاسد ونا بکارو...بسیار سخن گفته ام . ازاین رو، بعد ازاین ، می خواهم درباره فرهنگ وخشونت های فرهنگی پیوسته با مذهب وگسیخته ازآن سخن بگویم. به این خاطرکه، بسیاری دشواری های کنونی جامعه افغانستان ریشه در ضعف فرهنگ شهری وفربه شدن فرهنگ قبیلگی- روستایی درازدواج نا مشروع با مذهب قبیله زده - روستای - جنگ - تروریسم - زده دارد.
واقعیت این است که ، ما درافغانستان با تشویق برد باری فرهنگی - مذهبی درجهت تضعیف نابرد باری فرهنگی- مذهبی نیاز مبرم داریم. نیاز یا کمبودی که مد ت هاست برآن چشم بسته شده است. افزون برآن ، گسترش فن آوری اطلاعاتی ووارد میدان فسبکی- انترنتی یا فضای مجازی شدن بسیاری کم سویه ها حتا بی فرهنگ ها بویژه تند ر وان وتاریک اند یشان مذهبی ، کمرخشونت های فرهنگی ومذهبی را بسته اند.
بطورنمونه ، دیروز ، نظر پاپ فرانسیس ، رهبرکلیسای کاتولیک رومی را که درآن از قیامت وبهشت ودوزخ انکارکرده بود را با تبصره کوتاه بازتاب دادم تا واکنش ملاهای تکفیری را که خود را درجنگ بیهوده علیه نوروز مصروف کرده اند ؛ جلب نمایم. متاسفانه ، واکنش های بی منطقانه ی ازتند روان وتاریک اندیشان مذهبی ای خود علامه دان ودرواقع نادان دریافت کردم که هم متعجبم ساخت هم مشوقم شد تا درباره خشونت فرهنگی وفقر دانش انسانی - برد بارانه بحثی ادامه داری را بیاغازم.
دراین راستا، می خواهم بگویم که فرهنگ مجموعه دانش های دینی ( فقهی - صوفیا نه ) - هنری- ادبی- فلسفی - سیاسی- تاریخی- اقتصادی - اجتماعی- فنی و... مردم ما می باشد که ازپد ران خود به میراث گرفته وبه نسل فردا انتقال می دهند. معلوم است که دراین تعریف ، دین ، دنیا ، کفر والحاد ، خرافه ها ، کهانت ها ، غیب گوی ها وتعویذ نویسی های جادوگرانه - پول درآوردی همه جای دارند. پس ، مسئولیت عالمان روشنفکران دینی وسکولار/ این جهانی اند یش می باشد که آن را شفاف ودرواقع خرافه زدای ودور ازخشونت های زاده ضعف عقل ومنطق وبرد باری کنند.
با درنظرداشت تعریفی که ازفرهنگ ارایه شد، لازم است بنگریم که فربه شدن خشونت درآن چه عامل های را پشت سرخود داشت ودارد؟ معلوم است که، فرهنگ پیشا چپ روی وابسته به کمونیسم روسی- چینی ومذهب گرای افتاده در دامن پاکستانِ منافق وطالبان سازی های تروریست گرانه اش، بدور ازخشونت نبود، اما این گونه خشونت گسترده هم نداشت. پس ، می توانم بگویم که اید ئولوژی های چپی وقوم گرایا نه ی درظاهرملی گرا واید ئولوژی های مذهبی با فرارازفرهنگ گفت وگو وروی آوردن به جنگ طلبی ای ناشی ازنافهمی درتاریخ وسیاست واداره کمک به گسترش خشونت درفرهنگ نیمه بیمار افغانستان کرده اند که میوه تلخ آن تروریسم مذهبی وحکومت درمانده زیر سایه ناتو می باشد. ادامه دارد!

Friday 24 March 2017

چرا با وجود این همه کمک های بزرگ خارجی ؛ حکومت افغانستان تثبیت نشد؟

ابراهیم ورسجی
چهارم حمل 1396
همه می دانند که چه مصرف های مالی وجانی نبود که امریکا درافغانستان کرد وموفق درتثبیت پایه های حکومت های کرزی وغنی- عبدالله نشد! ازتلفات جانی ومالی مردم افغانستان درجهت تثبیت حکومت های کرزی وغنی- عبدالله هم که همه مردم می دانند! پس ، پرسان این است که ، چراحکومت تثبیت نشد وتروریستان گستاخ ترهم شد ند؟ بلی ، پیدا کردن پاسخ پرسش یاد شده مدتی است که ذهن مرا مصروف کرده است. مصروف ازاین نگاه که ، آیا پاکستان به حیث بانی وحامی طالبان ازامریکا بانی وحامی حکومت افغانستان قوی تراست؟
معلوم است که هم پاکستان ازامریکا قوی ترنیست هم حکومت افغانستان ازطالبان ضعیف ترنیست. پس ، تناقض رونما می شود وآن اینکه ، اراده درجهت تثبیت حکومت افغانستان هم درخود حکومت هم درحامی های آن درجهت تضعیف ومهارتروریسم وارداتی ازپاکستان به افغانستان دیده نمی شود. اینجاست که هم تئوری توطئه هم واقع بینی درسیاست اهمیت پیدامی کنند. من اگرچه به تئوری توطئه باورندارم. بهرحال ، ازاین نگاه که فرهنگ تئوری توطئه درافغانستان بسیارقوی می باشد ، با حفظ واقع بینی سیاسی ازکنارآن سرسری گذ شته نمی توانم
ازاین رو ، اول به علت فربه بودن تئوری توطئه درافغانستان پرداخته آنگاه علت های تثبیت نشدن حکومت افغانستان وگستاخ ترشدن تروریستان وپاکستان را بررسی می کنم. واقعیت این است که ، درتاریخ تفکرسیاسی همواره حکومت های مفسد ونابکار که مطابق خواست مردم کارکرده نمی توانند ودرحل مشکلات مردم موفق نیستند ، با فربه کردن تئوری توطئه که ساختن دشمنان دروغین یا واقعی دربیرون زاده آن می باشد، هم عوام فریبی می کنند هم به عمر سیاه کارانه ی خود می افزایند.
بطورنمونه، حکومت های نابکار- قبیلگی افغانستان ازشاه شجاع خان تا هاشم خان همه دست نشانده هند برتانیه بودند وبه هدایت بادار هندی خود مسئولیت داشتند که با روسیه تزاری وبعدا با شوروی هم سروکله بجنبانند تا حق مطلب کرده باشند. به این خاطرکه، ازشروع تا پایان بازی بزرگ که کمک به تحکیم قبیله سالاریی وطن فروش درافغانستان برخلاف منافع مردم کرده بود، توافق بادار همین بود که با مسکو هم نوعی معامله بشود که شد. بنا برآن ، رفتن استعمار انگلیس وظهور پاکستان معادله را هم ازنظر واقعی برهم زد هم میدان برای تئوری توطئه برای حاکمان نادان وفرصت طلب افغانستان داد.
مثلا، بارفتن استعمار وبرآمدن هند وپاکستان پسا استعماری ، حکومت افغانستان که بدون بادار زندگی کرده نمی توانست؛ دست بدو کارزیرزد: نخست، نزاع مرزی با پاکستان را زیرعنوان پشتونستان خواهی شروع کرد؛ دوم، به ملی گرای کاذب افغانی دامن زد تا نسل نو با سواد شده را مد تی مصروف نماید. جالب این بود که ، نوکراستعماریک دم ملی گرا شد! درحالیکه ملی گرای دراصل زاده استعمار وبرخورد با آن درجهت رهای بود. اگرچه بسیاری ملی گرای ها درآسیا وافریقا بی میوه بار آمدند، اما درافغانستان هرگزنه ظهورکرد ونه وجود داشت ودارد. بلی، برای فریب کاری ، درسطح شعارهنوزهم به آن استناد ووقت تلفی- خود نمای می شود.
آری ، ازاین نگاه که حکومت های افغانستان ازنوکریی هند برتانیه به نوکریی شوروی وازآن به بعد به ویرانی کابل درجنگ های جهادی ها ونوکری طالبان به پاکستان واکنون به نوکری امریکا نایل شده است، سخن ازملی گرای هم باطل هم تکرار ملی گراشدن منافقانه ی هاشم خان ، شاه محمود خان و داودخان بعدازاستعمارهند برتانیه میباشد. ملی گرای که کمک به کسب دشمنی پاکستان کرد. دشمنی ای که موقع نمی دهد حکومت کابل درزیرسایه ناتو وامریکا هم زمین را درزیرپای خود آرام نماید.
ازاین رو ، به صراحت گفته می توانم که نه ملی گرای داشتیم وداریم ، همچنان که ، درنبود ملی گرایی سرزمینی وبود فربه قبیله گرایی ملی نما ، ازروی نافهمی ای سیاسی مردم ومنافقت زمام داران ، همواره افغانستان دردام استعمار غیرمستقیم ماند ونمایش داد که هم مستقل است هم قهرمان پرور.البته که قهرمان های بی دستاورد زیاد داریم ، اما ملی گرای نداشتیم ونداریم. بلی ،درتثبیت نشدن حکومت های کرزی وغنی - عبدالله هم،هم فقدان ملی گرای هم خیزش مردم با مطالبات تازه هم ناتوانی تکنوکرات های نام نهاد در اداره سازی هم تروریسم پاکستانی هم سرگردانی امریکا میان کابل ودهلی واسلام آباد ، تاثیرهای منفی خود را داشتند ودارند.خلاصه سخن اینکه ،حکومت افغانستان درزیرسایه ناتو وامریکا بخاطر نافهمی اداری وسیاسی ای سیاسی ها ومدیران خود نتوانست که خود را تثبیت نماید. بنابراین ، مسئولیت مردم به خصوص آگان کشوراست که گردهم آمده درجهت اصلاح وتثبیت حکومت کوشش کنند؛ اگرقابل اصلاح نیست، مرخصش کنند. باورمن این است که امریکاهم دیگربه دوام این حکومت نابکاروفاسد دلچسپی ندارد.فقدان یا کمبود دلچسپی ای که مشوق پاکستان درتقویت تروریسم بنام مبارزه علیه نفوذ موهومی هند درکابل شده است.

Wednesday 22 March 2017

سخنانِ چند با فرهنگیان فسبکی بدخشان

ابراهیم ورسجی
سوم حمل 1396
دیروز، سخنانی ازبرخی جوانان فسبک کاربدخشانی درصفحه فسبک خواندم که حکایت ازاعتراض برفرهنگی بودن بدخشان وخلاف آن را تداعی می کرد. ازاین رو، بهتردانستم این نوشته هرچند کوتاه را تقدیم شان کنم. واقعیت این است که ، درمیان عوام شهره شده است که بدخشان سویه فرهنگی ای بهتری دارد. بلی ، بدخشان سویه فرهنگی دارد؛ برخلاف ، سویه فرهنگی آن به معنای بی فرهنگی وکم فرهنگی دیگرولایت های افغانستان نمی باشد.
به این خاطرکه ، فرهنگ وفرهنگی ها به سویه های مختلف درهمه ولایت های افغانستان حضوردارند. بلی ، می دانم که پیدایش طالبان ورونق گرفتن بازارشان دربخشان باعث طرح این گونه فرهنگ باوری وذهنیت مخالف آن درآن ولایت شده است.اگرچه بحث درباره ظهورطالبان دربدخشان را به نوشته دیگر می گذارم، اما دراین نوشته می خواهم نشان دهم که بدخشان هم فرهنگی دارد هم بی فرهنگ دارد هم فرهنگ ستیزدارد هم آن قدر عقب مانده نبود که بستر ظهورطالبان وقومندانچه ها ی فاسد شود.
دراین رابطه ، بیماری ذهنی- روانی ای درافغانستان وجود دارد که گه گاهی باعث می شود که مردم یک ولایت یا یک منطقه خود را نسبت به ولایت ها ومنطقه های دیگر ازنظر دانش وفرهنگ برتر وبهتر فرض نمایند ؛ مسئله ی که با واقعیت همراه نمی باشد. روشن است که ، افتخاربرخی بدخشانی ها رابطه به همین ذهنیت دارد که دیروز خود آن ها علیه آن سخن گفته اند. من درحالیکه سخنان برخی فرهنگی های بدخشان را درزمینه درک می کنم؛ اما موافق شان نیستم. به این خاطرکه، دودسته معلوم می شو ند: دسته ی مدعی فرهنگی بودن ودست ی هم مخالف آن.
بلی، وقتیکه مخالف هردو گرایش سخن می گویم ، منظورم باورمند ساختن آن ها در قرارگرفتن درموقعیت درمیانی می باشد. یعنی بدخشانی ها هم فرهنگی دارند هم بی فرهنگ دارند هم مخالفان فرهنگ را دارند. وقتیکه دروسط جای بگیرند، به نقد ازخود شروع کرده واقعیت ولایت خود را درپیوند با فرهنگ وبی فرهنگی ونیمه با فرهنگی بهترمی شناسند. شایان ذکر است که ، این مسئله همه کشوررا دربرمی گیرد وتنها ویژه ی بدخشانی ها نمی تواند باشد.
اما درباره روشنفکر ، سخنی دیگری دارم که مرزمی کشد میان فرهنگی وروشنفکر. مرزکشی تا حدی که به مشکل می توان فرهنگی وروشنفکررا دربدخشان وولایت های دیگرحتا کابل یافت. مثلا، درسال 2000 ، سازمان ملل به خصوص بخش فرهنگی-علمی آن / یونسکو ، اعلام کرد که با سواد دارای دو ویژگی می باشد: زبان انگلیسی وکمپیوتررا درکنار زبان مادری خود بفهمد.
وقتیکه سازمان ملل درتعریف با سواد گفته است که باید زبان وانگلیسی وکمپیوتررا بفهمد، تعریف فرهنگی آن هم روشنفکر بسیاردشوارمی شود. به این خاطرکه ، مطابق ویژگی یاد شده ، خود باسواد شدن مشکل شده است.
بهرحال ، روشن است که دانش کمپیوتری تا حدی درافغانستان رایج شده است، اما دانش زبان انگلیسی بسیار کم است. تا جای که درصفحه های فسبک می بینم، 80 درصد دانشگاه دیده ها درنوشتن زبان مادری شان مشکل دارند. به خصوص درکاربرد واژه های عربی رایج درزبان فارسی .معلوم است. وقتیکه فارغان دانشگاه ها درافغانستان ، درنوشتن درست زبان مادری شان مشکل دارند، می دانم که بحث ازانگلیسی دانی شان بیرون ازموضوع می باشد. ازاین رو، فرهنگی وروشنفکر شدن هم دربدخشان هم دردیگر ولایت ها ناممکن می شود.
بطورنمونه ، فرهنگی وروشنفکر هردو کسانی می باشند که اندیشه وفکر تولید می کنند. برعکس، وضع تولید اندیشه وفکر درافغانستان نشان می دهد که فرهنگی وروشنفکرنداریم یا انگشت شمارداریم. بنا براین ، فرقی نمی کند که بدخشانی باشند یا مزاری وننگرهاری. وقتیکه درداشتن فرهنگی وروشنفکرکمبودی داریم ، پس ، یک راه فرارهم داریم وآن این که ، افغانستان وفرهنگی وروشنفکرآن را درنظربگیریم نه دیگر کشورها را. دراین صورت است که می توانیم بگوئیم که به سویه کشور خودمان فرهنگی وروشنفکر داریم. حال که به سویه افغانستان فرهنگی وروشنفکر داریم ، ایجاب می کند میان فرهنگی وروشنفکر مرزکشی هم بکنم! بلی، فرق فرهنگی وروشنفکر این است که ،دومی درکنار تولید اندیشه وتفکر، منتقد اوضاع اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ، اقتصادی به خصوص وضع مذهبی جامعه هم می باشد.همچنان ، اگر منتقد هست، بهتراست که درضمن بررسی مشکلات کشور، راه بیرون رفت هم نشان دهد! درغیرآن ، روشنفکر بود نش زیر پرسش می رود! شایان ذکر است که ، برخی ها فرارازدین یا انتقاد ازدین را روشنفکری می دانند که تعریف کهنه وزنگ زده ازروشنفکری وروشنفکرمی باشد. بلی ، هم تعریف کهنه ازروشنفکر ی وروشنفکرمی باشد هم زیانمند به خود روشنفکران وکشورتمام شده است. مثلا، پیوستن بسیاری چپی ها درشرایط پساکمونیستی به جهادی ها بخاطرگرایشات قومی وپیوستن بسیاری خلقی ها وافغان ملتی ها به ظالبان علیه جهادی های غیرپشتوزبان، نشان داد که دین گریزی روشنفکران افغانستانی به زیان خود شان وکشورانجامیده است.

Tuesday 21 March 2017

باید ها ونباید های حکومت افغانستان درسال 1396

ابراهیم ورسجی
اول حمل 1396
حکومت افغانستان سال نا خوشا یندی 1395 را پشت سرگذا شته ووارد سال 1396 شده است. بنا برآن ، من این نوشته را درادامه مقاله "رویداد های مهم سال 1396 درافغانستان " می نوسم. بلی ، دوستانی که آن نوشته را خوانده باشند ؛ خوب ترمی توانند به این نوشته دقت کرده متوجه شوند که سال 1396 چه چالش های را متوجه حکومت لرزان افغانستان خواهد کرد؟ واقعیت این است که، سال گذ شته سال بی دستاورد برای حکومت افغانستان بود. ازاین رو، این نوشته را می نوسم تا حکومت فخیمه را متوجه سازم که باید ها ونباید ها برای بقا وادامه اش چه ها می باشند؟
معلوم است که ، سران حکومت قبول نمی کنند که سال بی دستاوردی را پشت سرگذاشته اند. بهر حال ، قبول وعدم قبول بی دستاورد بودن حکومت توسط چرخانند گانش آن قدر مهم نیست که برای منتقدان درونی وحامی ها ومخالفان بیرونی اش مهم است. من که منتقد حکومت هستم ؛ می دانم که سال فاجعه باری را پشت سرگذاشته است. بلی ، یک دستاورد مهم دارد وآن اینکه فرونه پاشیده است؛ وعدم فروپاشی اش هم نه درخوبی هایش بلکه درنفرتی نهفته است که مردم افغانستان نسبت به طالبان وپاکستان دارند.
آری ، هم طالبان هم حکومت برای بقا و ادامه خود به یک دیگرنیازدارند. به این خاطرکه ، حکومت بد وطالبان نزد مردم بد تر هستند! ازاین رو، طالبان بخاطرمنفوربودن خود شان نزد مردم کمک به دوام حکومت ناکاره کرده اند. آری ، دراین بازی بد وبد تردرافغانستان ، پاکستان هم تا حدی زیان کرده است. به این لحاظ که ، بازی دوگانه اش نزد بادارانش ، یعنی انگلیس وامریکا فاش شده است. ازاین سبب، دوکارزیر را کرده است: نخست، برای بخشی ازطالبان چپن داعش پوشانده است تا بخشی دیگری آن ها را میانه رو وقابل قبول برای روسیه وایران نما ید. افسوس که دراین بازیی چتل حکومت کابل هم کمک به پاکستان کرده است! دوم، سیاسی ها ونظامی های پاکستانی زیاد به پرسه زدن درمسکوپرداخته اند تا دوباره توجه واشنگتن را به خود جلب کنند. البته جلب توجه به این خاطرکه ، کمک دالری یک ساله امریکا را مسکو در ده سال هم برای پاکستان دلال ودوپه کرده نمی تواند.
اینجاست که ، دشواری های زیادی برای حکومت افغانستان خود نمی می کنند. اگردشواری های حکومت افغانستان را ریف بندی کنم ، این ها برجسته می شوند: نخست ،بازی پاکستان درمسکو،تهران وپکن ، به انزوای حکومت افغانستان درمنطقه می افزاید؛ دوم، رقابت دهلی واسلام آباد درکابل تشدید می شود ؛سوم ،تاثیرمنفی درگیری های رئیس جمهور ترامپ با دموکرات ها، جمهوری خواهان کهنه کار، دستگاه قضای ورسانه های امریکا وجدای امریکا ازاروپا ، کمک به کاهش توجه نسبت به افغانستان می کند. مسئله ی که تا حدی مشوق پاکستان در تقویت تروریستان درافغانستان می شود.
ازسوی دیگر ، تا یید عربستان از سیاست ترامپ علیه مسلمان ها هم ایران را تقویت می کند هم موضع امریکا را درجهان اسلام تضعیف می کند هم موضع پکن ومسکورا درکشور های مسلمان تقویت می کند هم نیروهای تند رو مسلمان به شمول تروریستان افغانستان را تشویق می کند. بنابرآن ، به دشواری حکومت افغانستان افزوده می شود. مسئله ی که کمک به کاهش فشاربرپاکستان می کند.
ازاین رو، برای سران حکومت افغانستان باید ها نباید های زیررا پیش کش می کنم:نخست ، اطراف خود را ازافراد نا اهل ونابکار پاک کرده جای آن ها را به افراد کارفهم وپاک بازبسپارند؛ دوم، با دورشدن ازبدان ونا بکاران وموقع دادن به افراد کارفهم ودرست کار، حکومت را اصلاح وکارآمد نمایند؛ سوم ، درولایت ها به خصوص درولایت های هم مرزپاکستان افراد لایق را والی وقومندان امنیت ورئیس امنیت واطلاعات ونشرات مقررنمایند؛ چهارم ، روابط خارجی افغانستان را منظم کرده با قدرت های جهانی ومنطقه زبان گفت وگووتعامل برقرارنمایند ؛ پنجم ، ازرقابت های هند وپاکستان درافغانستان استفاده هوشمندانه کنند؛ ششم ،ایران وعربستان ازنگاه مذهبی باهم مشکل دارند ودرخاورمیانه اولی دومی را شکست داده است. نشانه ها دیده می شوند که عربستان دنبال تقویت سنی های تندرو علیه ایران درافغانستان می باشد. حتا این مسئله هم درمیان است که داعش علیه ایران وروسیه درافغانستان تقویت شود. اگرتماس های میان روسیه وایران وطالبان برقرارشده است ، واکنش سیاست یا شده می باشد. ازاین رو، به نفع حکومت افغانستان است تند روان وهابی فعال دراین کشور را زیرکنترول بگیرد تا دشمنی میان سنی ها وشیعه هارا دامن نزنند.اگرحکومت افغانستان چنین نکند، عربستان هم هم مرزوهم زبان افغانستان نیست هم پاکسستان را به افغانستان برترمی داند. درحالیکه ایران هم هم مرزاست هم با افغانستان زبان وفرهنگ مشترک دارد. به این معناکه ،موضع منفی اش نسبت به افغانستان جمع موضع منفی پاکستان ، حکومت افغانستان را درتنگنای نابودی قرارمی دهد. با درنظرداشت آنچه که گفته شد، به نفع حکومت افغانستان می دانم که مسایل یاد شده را درنظرگرفته سیاست های خود را درسال 1396 تنظیم وبه آن عمل نماید. درغیراین صورت ، فروپاشی حکومت وفرورفتن افغانستان درتروریسم ، آشوب ، کشمکش های گروهی ونژادی حتمی به نظرمی رسد.

Sunday 19 March 2017

نگاهی به مهم ترین رویداد های سال 1395 درافغانستان

ابراهیم ورسجی
بیست نهم حوت 1395
سال 1395 که روزاخیرآن را سپری می کنیم ؛ بد ترین سال درافغاانستان بود. ازاین رو ، بهتردانستنم که بد ترین رویداد های آن را دریک تحلیل نه چندان دراز بررسی ونمایش دهم. اگرچه سال های قبل هم سال های خوبی درافغانستان نبود ند ، اما مانند سال رو به پایان 1395 شاهد تباه کاری ها وکشتارهای طالبان درنهاد های مهم دولتی نبودند. بهرحال ، بهتراست که رویداد های سال نامیمون رو به پایان مرتب بررسی وبه آگاهی مردم رسانده شوند تا مردم به خصوص آگاهان حکومت را زیرفشارقراردهند تا وضع امنیتی را بهترنماید.
شایان ذ کراست که ، نوسنده دراین نوشته نه تنها رویداد های مهم را بیان می کند بلکه به ضعف های حکومت وتباه کاری های طالبان با استفاده ازآن ها هم انگشت می گذارد. به این خاطرکه ، ضعف های درونی حکومت وفساد گسترده درآن بود ومی باشد که طالبان را گستاخ تر وتباه کارتر ساخته اند. به سخن دیگر ، اگر حکومت خانه خود یعنی کشوررا امن ترمی ساخت ، نه دشمنان درونی گستاخ ترمی شد ند ونه پاکستان این قدر افسارگسیخته تروریستان را روانه افغانستان می کرد.
ازاین رو، لازم می بینم که بد ترین رویدادهای افغانستان را بدو دسته نزاع های مقام های بالا ونابکار حکومتی وتوحش طالبان با استفاده ازآن ها طبقه بدی کرده نوشته را پایان دهم. روشن است که اینجا بحثی سیاسی می باشد ودرسیاست ، معلوم است که ازدوران یونان باستان یا پدران فلسفه سیاسی وعلم سیاست به خصوص ارسطو که گفته است : اگریک نفر درسیاست تصمیم بگیرد، شاهی واستبداد است، اگرمردم تصمیم بگیرند دموکراسی است واگر چند نفرتصمیم بگیرند، آلیگارشی وآشوب ونابسامانی است.
بنابه گفته با لا، درافغانستان یک نفرشاه گونه تصمیم می گیرد ، اما درزیر، تصمیم های او توسط دیگر مرکزهای قدرت به چالش گرفته شده کمک به بی حکومتی، بهودگی تصمیم ها وگسترش تروریسم کرده است. جالب این است که ، تصمیم های فردی درزمان وشرایطی صورت گرفتند ومی گیرند که افغانستان هم حکومت وحدت ملی سازشی- امریکای هم پارلمان هم دومعاون رئیس جمهور متعلق بدو قوم دارد.
ازاین رو، دیده شد که مهم ترین رویداد های بد سال 1395 با اتهام وضد اتهام غنی وعبدالله به یک دیگردرپیوند به تصمیم گیری های نفر اول بدون اطلاع رئیس اجرائیه شروع شد. درواقع ، گفته می توانم که نزاع غنی وعبد الله ، رئیس های دوتیم تشکیل دهنده حکومتی وحدت ملی ودراصل دست ساخت وزیرخارجه امریکا ، مهم ترین رویداد سال روبه پایان بود. بعد ازکشمکش های غنی وعبدالله ، آقای دوستم ، معاون اول هم صدا بلند کرد که مقامش بیکاره می باشد. اعلامی که رسانه ی شد وتاثیر منفی زیادی براوضاع امنیتی گذاشت. اینکه بود واکنش های آقایان: دوستم وعبد الله. معاون دوم رئیس جمهور که یک ملا بنام اسماعیل دانش است ؛ وهنرملا همواره اطاعت مطلق ازدربارمی باشد، سکوت پیشه کرد تا دانش ونانش کم نشود.
افزون بر سکوت ملا دانش ، ملا منصور سردسته طالبان هم توسط هواپیمای بی خلبان امریکای در بلوچستان پاکستان کشته شد. بنابراین، مردم افغانستان شاهد مرگ معنوی وفیزیکی دوملا بود ند. درواقع، با مرگ فیزیکی ومعنوی دوملا درافغانستان ، آی اِس آی مولوی هیبت الله را به حیث رهبرطالبان بالا کشید. یعنی دور ملاها پایان ودور مولوی ها شروع شده است. درحالیکه مولوی هیبت الله به تروریسم وجنگ درافغانستان شدت بخشیده است، مولوی قیام الدین کشاف ، رئیس شورای ملاهای کرزی وغنی ومعاش خورسفارت امریکا موفق نه شد بگوید که تروریسم مولوی هیبت الله ازنظر اسلام حرام است.ازاینکه مولوی قیام الدین کشاف مصروف شمارش سالانه ی کرایه خانه اش ازکنسولگری هند درجلال آباد ودیگر داری های حرام کسب کرده اش درکابل بود، وقت نیافت یانخواست جنگ وتروریسم طالبان یا رفقای خود را حرام اعلام کند.
وقتیکه طالبان دید ند که مولوی قیام الدین کشاف وشورای مولوی ها سخنی ازحرام دانستن تروریسم نمی گویند وحکومت غنی وعبدالله وسفارت امریکا هم کاهشی درمعاش ماهوار اعضای آن ها نمی آورند، و شورای صلح متشکل ازمولوی ها هم که فضول تراست! ازاین رو، طالبان گستاخ ترشده هم به کشتار وترورافزودند هم به عشروزکات گیری ازمردم شروع کردند. افزون برآن ، طالبان تمرکز به انجام عملیات تروریستی درکابل کردند تا آبروی برای حکومت نابسامان غنی وعبدالله باقی نگذارند.
مثلا، حمله طالبان بر مظاهره کنند گان صلح جو دردهمزنگ ، حمله به آن بخش از ریاست امنیت ملی که امنیت رئیس جمهور ورئیس اجرائیه واعضای کابینه ودیگر مقام های مهم دولتی را بدوش داشت، حمله برحوزه ششم پولیس وبیمارستان اردو با تحمیل تلفات بی سابقه ، مهم ترین رویداد های سال روبه پایان ونمایش دادن به حکومت بود که ازخانه خود دفاع کرده نمی تواند وهمچنان نمایش دادن به مردم بود که حکومت چنان ضعیف است که ازخود دفاع کرده نمی تواند وطالبان تنها نیروی می باشند هم امنیت راتامین کرده می توانند وهم به حکومت اجازه دوام کاری نمی دهند.
ازهمه خنده داراین که ، این گونه گستاخی های طالبان درشرایطی صورت می گیرد که همه روزه می شنویم که مقام های امنیتی ومشاورامور امنیتی رئیس جمهور دراین وآن کشور به خصوص درلندن ومسکو رفت وآمد دارد ودررابطه به مهارتروریسم کارمی کند. بلی ، مقام های امنیتی نه تنها رفت وآمدهای بهوده به بیرون برای مذاکره با دوستان وغیر دوستان زیاد داشتند ودارند، بلکه یک غلطی دیگرهم کردند وآن اینکه خطرداعش رابزرگ وازطالبان به حیث برادران ناراضی چهره میانه رو وقابل مصالحه نمایش داند. درحالیکه درافغانستان داعش وجود ندارد وپاکستان بخاطراینکه منافقتش برای امریکا برملا شده بود ؛ برای برخی طالبان چپن داعش پوشانده بود تا به امریکا دروغ گفته پول بگیرد. خوب شد که امریکا منافقت پاکستان را درک کرد!
وقتیکه پاکستان دوباره مورد توجه امریکا واقع نه شد، چهار کارزیرراکرد: نخست ،به ملیشه های مرزی ای خود امرکرد که به منا طق مرزی ولایت های ننگرهاروکنرحمله کنند وحکومت افغانستان هم آن حمله ها را حمله های داعش نام گذاری کرد؛ دوم، پاکستان باهواپیما وموشک بنام بمبارد مرکزهای تروریستان پاکستانی به مناطق مرزی افغانستان حمله کرد؛ سوم ، پاکستان مرزهای سفید بولدک وتورخم را برای زیرفشارگرفتن اقتصاد افغانستان بسته کرد؛ چهارم ، مهاجران افغانی را زیرفشارگرفت تا درزمستان روانه افغانستان شوند وفشاربرحکومت واقتصاد لرزان آن بیاورند. بلی ، واکنش حکومت افغانستان دربرابر پاکستان نزدیکی به هند بود.
بطورنمونه ، درکنفرانس امرتسر، موضع رئیس جمهور افغانستان ونخست وزیرهند دربرابر پاکستان یکسان بود؛ ودرهمان کنفرانس ، سرتاج عزیز نماینده پاکستان اعلام کرد که کشورش مبلغ پنج صد میلیون دالر به افغانستان کمک می کند. برخلاف، موضع رئیس جمهور افغانستان اهمیت قایل نه شدن به آن بود. درادامه کنفرانس امرتسر، کنفرانس همکاری های اقتصادی به شرکت سران ونخست وزیران ده کشورمسلمان منطقه دراسلام آباد برگزار شد. رئیس جمهورافغانستان ازشرکت درآن خود داری وبه سفیرخود امرکرد که درآن شرکت کند. درحقیقت ، خود داری رئیس جمهور افغانستان ازشرکت درکنفرانس اسلام آباد ، نشان داد که مناسبات افغانستان وپاکستان در زیرترین سطح خود رسیده است. اینکه نزدیکی به هند ومخالفت زیاد نشان دادن به پاکستان مفید به حال افغانستان هست یا نیست ویا پاکستان تاچه حد به گسترش تروریسم درافغانستان ادامه می دهد ، موضوع بحث دیگری می باشد. بهرصورت ، سال 1395 بد ترین سال در 16 سال اخیربود! درهمین سال ،پارلمان خلاف قانون تمدید شده بکارخود ادامه داد، رئیس جمهور ماده ششم قانون احوال نفوس را که خودش توشیح کرده بود، طی فرمانی باطل اعلام کرد تا ملت افغان را برخلاف رای وخواست اکثر مردم غیرپشتون افغانستان بسازد ! مسئله ی که واکنش های منفی زیاد داشت ودارد. درشرایطی که رئیس جمهور خلاف قانون فرمان داده است، فرانتزمیلبین ، نماینده اتحادیه اروپا ، قانون اساسی افغانستان را مانع تحقق دموکراسی نامیده است، نهاد های حقوقی- جهانی حکومت افغانستان را قانون شکن نامید ند ؛ نهاد های حقوق بشری- جهانی سال 1395 را بد ترین سال برای زنان ونهاد خبرنگاران بدون مرز سال 1395 را بد ترین سال برای خبر نگاران نامید ند. بهرحال ، سال 1395 باهمه بدشگونی هایش پایان یافت! امید وارهستم که سال 1396 این گونه رقم نخورد!

Friday 17 March 2017

کسانیکه گذشته خود رانقد نکنند ؛ آینده شان بد ترازگذشته شان خواهد بود

ابراهیم ورسجی
بیست وهشتم حوت 1395
این نوشته ادامه نوشته قبلی با کمی تفاوت درعنوان می باشد. ازاینکه ، درپایان نوشته قبلی ، نوشته بودم که ادامه دارد، بخش دوم را خد مت دوستان وخوا ننده گان را ارایه می کنم. واقعیت این است که ، بسیارکشورها درجهان یا فت می شوند که امروزشان بهترازدیروزشان می باشد ؛ کشورهای هم یا فت می شوند که امروزشان بهترازدیروزشان نیست. اما افغانستان تنها کشوری درجهان می باشد که امروزش نسبت به دیروزش بد ترین وآینده اش بسیار تاریک قابل پیش بینی می باشد. ازاین رو ، لازم است که به علت این بد بختی پرداخته شود.
بطور نمونه ، وقتیکه ، درسال 1352 ، حکومت ظاهرشاه را داود خان توسط کودتا سرنگون واعلام جمهوریت کرد ، کم دانش های جا معه خوشحال وآگاه ترها آن را دسیسه تازه ی آل یحی نام نهادند. بلی ، عملا هم دیده شد که چنان بود. حتا خود داود خان هم فهمیده بود که غلط کرده است. مثلا ، این داستان را ازبقایای دوره داودخانی شنید م وآن این که ، روز خود داود خان درموتریکه خودش رانند گی آن را از کاریزمیربه کابل می کرد ، در سرکتل خیرخانه مردی سبزی فروشی را دید که منتظر بس است تا با بارش به کابل برود. داود موترخود را ایستاد کرد وسبزی فروش با تره بارش درموترنشاند وروانه کابل شد ودرراه ازاو پرسان کرد که رئیس جمهور وپاد شاه چه فرق دارند؟ مرد سبزی فروش که نمی فهمید همین اقا رئیس جمهوراست، گفت که سگ زرد برادرشغال است. داودخان که تکان خورده بود، چیزی نه گفت وآن مرد را دردکانش درنزدیک باغ زنانه پیاده کرد ، اما نشانه دکانش را گرفت.
بلی ، فردای آن روز که جلسه کابینه بود ، به یک نفردستورداد که به همان دکان رفته دکان داررا بیاورد ونفرهم با راننده رفته آن مرد را آورد به ریاست جمهوری وجلسه کابینه. مرد عاجزکه دید همان شغال رئیس جمهوراست؛ تکان خورد وفکرکرد که مرگ نو مبارک ! واقعیت این است که ، داود خان آن قدرکه درشهر خشن معرفی شده بود خشن نبود. ازاین رو، با خنده به دکان دار گفت که همان سخن دیروزت را تکرارکن. دکان دارکه ترسیده بود، گفت که بدی کرده ام ! مرا ببخش ! داودخان باخنده بازگفت که تا همان سخن را نگوی اجازه رفتن برایت نمی دهم ! مرد دکان دار که ازخنده داود خان ترسش کم شده بود، گفت که گفتم سک زرد برادر شغال است! داودخان با خنده زهر آلود روبه وزیران خود کرده گفت که ما اعلام جمهوریت کردیم که بهترازحکومت شاهی کارکنیم، اما سخن این دکان دار نشا ن می دهد که کاری بهتر ازحکومت شاهی نکرده ایم وبادادن چند افغانی برای دکان دار، موترران را گفت که این نفررا به دکانش برسانید!
درظاهر، گفته ی دکان دارکه جمهوریت وشاهی ورئیس جمهور وشاه ، سگ زرد برادرشغال می باشد؛ باکاربرد قصه عامیانه ، تاریخ سیاسی ناشاد افغانستان را بیان کرده بود. تاریخی که درآن امیران یا سگان زرد یا شغالان بودند ومی باشند! سگان زرد وشغالانی که آقایان مردم ونوکران بیگانگان بودند ومی باشند! روشن است. وقتیکه ، یک دکان دار آن وقت فرق نظام جمهوری با نظام شاهی افغانستان را فرق سگ زرد وشغال می دانست؛ درواقع، ازحقیقتی پرده برداشته بود که گذ شته افغانستان وامروز آن را بیان می دارد. یعنی تغییرات سیاسی که درافغانستان دیروز وامروز رونماشده ومی شود ، چیزی نبود ونیست جز رفتن سگان زرد واشغال جای شان توسط شغالان. سگ های زرد وشغال های که عامل عمده ادامه دور باطل یا رفتن ازنوکری هند برتانیه به نوکری اتحاد شوروی وباختن همه چیزی آن هم بنام جهاد وتبدیل آن به تروریسم وخود را شهید ومجاهد وقهرمان وتکنوکرات نامیدن ودین اسلام را دین ترورساختن وکشانیدن پای ناتو و48 کشورغربی به افغانستان زیر سایه امریکا ورسیدن به فاسد ترین حکومت های نوکرمنش کرزی - غنی- عبدالله که بدون کمک روزانه 12 ونیم دالری امریکا برای هزینه نیروهای دفاعی شان نابود می شوند وجز آشوب ، تروریسم وجنگ داخلی دستاوردی دیگری ندارند! ادامه دارد!

کسانی که گذ شته خود را نقد نکنند ؛ آینده ندارند

ابراهیم ورسجی
بیست وهفتم حوت 1395
افغانستان با دشواری های زیادی مواجه می باشد ؛ دشواری های که ازگذ شته های نا شاد دور ونزد یک برای نسل امروز به میراث رسیده است. معلوم است که ، نسل امروز هم درمهارمیراث های زشت باقی مانده ازگذ شته موفق نیست هم عدم موفقیت آن ها به عامل های وابسته است که برای بررسی انتقادی آن ها همسوی میسرنیست. نباید هم همسوی میسرشود؛ به این خاطرکه ، گذ شته ی مصیبت باربرای عده ی مشخص بهشت وبرای عده ی زیادی دوزخ است. دوزخی که وضع کنونی نتیجه ی آن می باشد.
مثلا ، گذ شته ی سیاه دوقرنه ی افغانستان بیانگر ادامه دورباطل است ؛ نه تعیین سرنوشت توسط خود مردم. منظورم ازدوربا طل ، نوکری امیران افغانستان به هند برتا نیه بعد ازآن به اتحاد شوروی وبعد ازوفات شوروی، جنگ باهمی جهادی ها، ویرانی کابل وزمینه سازی شان درداخل برای ایجاد طالبان والقاعده توسط ارتش پاکستان ؛ وکمک این هرسه برای تشریف آوری امریکا وانگلیس بنام جنگ علیه تروریسم وتشکیل حکومت منحط کرزی درزیرسایه ناتو واستوارنشدن آن دردوره ی خود کرزی وبحرانی ترشدن آن در دوره ی غنی - عبدالله وادامه تروریسم پاکستانی . به سخن دیگر، دور باطل یعنی رفتن اززیر سلطه برتانیه بزیر سلطه شوروی واززیرسلطه شوروی به جنگ وتروریسم مذهبی هدایت گیرازپاکستان وبعد ازآن متکی مرگبار شدن حکومت کابل به امریکا وانگلیستان می باشد.
در ادامه دور باطل ، مسئله جالب وخنده آوراین است که، افغانستان هم وابسته به قدرت های بزرگ مانده است هم قهرمان ها زیاد تولید کرده است. مثلا، وزیراکبرخان که با رسیدن قطی نسوارپدرش ازلود یا نه ازجنگ دست کشید وکمک به ویرانی کابل توسط سربازان شرکت هند شرقی کرد ، هم شهید است هم قهرمان. امیرعبدالرحمن خان که درگورستان شهدای جنگ دوم افغانستانی ها علیه انگلیس ها وحشی ترین حکومت دا نش وعلم ستیزرا به کمک شرکت هند شرقی وروسیه تزاری برمردم تحمیل کرد؛ هم خودش قهرمان است هم شهدای مخالف اوقهرمان می باشند. حبیب الله ، پسر مفسد ش هم با زن باره گی های بی سابقه اش امیرشهید است.آری ، ازچنان شهید وشها دتی به خدا باید پناه جست !
ازهمه ناجورتر،امان الله خان می باشد که هم محصل استقلال نا پا یدار - موهومی است هم غازی است هم فراری ازمیدان جنگ با جیب ها وبکس های پرازپول وطلا به گفته عبدالهادی داوی. نادرخان ، نسخه دوم عیدالرحمن خان ، هم نوکر هند برتانیه هم ناجی افغانستان ومعمار مینار نجات است هم قاتل روشنفکران بنام طرفداری ازامان الله خان فراری. بلی، بی چاره حبیب الله کلکانی است که به نوکران شرکت هند شرقی متعلق نبود وازنظر نژادی هم به آن ها پیوند نداشت، شد دزد وسقاء آن هم درافغانستانی که هرگزکمبود آب ندا شت وندارد که سقاء داشته باشد. خوب است که استاد خلیل الله خلیلی درکتاب " عیاری ازخراسان " نوشته است که " پدر حبیب الله کلکانی به مجاهدان جنگ علیه هند برتانیه به کوه ها آب می برده است.ازاین رو، نادرخان وهاشم خان دونوکردیره دونی هند برتانیه حق داشتند فرزند آب رسان برای مجاهدان را سقا ء / آب رسان نامیده توهین کنند! ادامه دارد!

Thursday 16 March 2017

اینکه ، ملاهای ایران موافق نوروز وبرخی ملاهای افغانستان مخالف آن می باشند ؛ سوال برانگیز است ؟

ابراهیم ورسجی
بیست وهفتم حوت 1395
سه روز بعد ، سال نو آغازمی شود. معلوم است که روز اول سال نو آغازموسم بهارونوروزمی باشد. همه می دانیم که نوروز دارای برخی رواج ها ورسم های خوراکی مانند هفت سین یا تهیه خوراک ازهفت موادی که آغازبه سین می شوند جمع برخی دیگرازنمایش های پوشاکی- خوراکی می باشد که به فرهنگ وتاریخ فرهنگی آریای ها پیوند دارد. رسوم ورواج های که ترک های کناره آریانای بزرگ هم آن ها را پاس می دارند. درقوم های اصلی آریانای کهن ، پارسی ها ( ایرانی های فارسی زبان و تاجیک ها) که نزد عرب ها به عجم ونزد ترک ها به تاجیک شهرت دارند، پشتون ها، بلوچ ها ، کرد ها وتالاش های فارسی زبان باشنده جمهوری آذربایجان قابل یاد آوری می باشند.
طوریکه تذ کردادم ، مسئله نوروز ورواج های منوط به آن مسئله تاریخی- فرهنگی می باشد نه مسئله مذهبی که ملاها علیه آن بنام دین ومذهب صف آرائی کرده ومی کنند. ازاین رو ، لازم می دانم که بحثی کوتاهی درباره فرهنگ ورابطه آن با دین نمایم. معلوم است که دین ، پد یده ی آسمانی وفرهنگ پدیده زمینی می باشد که انسان ها آن را دربرخورد با دشواری های طبیعت وتاریخ ایجاد واز نسل به نسل انتقال وادامه داده اند. پس ، می توانم بگویم که همه دستاورد های ذهنی وفکری ومادی بشر مانند: علم ، فلسفه ،هنر، زبان وشیوه زندگی حتا دین های زمینی مانند ،بودای ،هندی ،لائوتسی به شمول شرک وچند خدای زیر عنوان فرهنگ جای می گیرند که وجه مادی آن تمدن ووجه ذهنی - معنوی آن فرهنگ نامیده می شود.
دررابطه به دین وپیوند آن با فرهنگ ، معلوم است که زمینی وآسمانی بودن میان هردوی آن ها مرزکشی می کند. یعنی در فرهنگ ، دین ، شرک وبی دینی یا هرسه و...حضور دارند. اینجاست که ریزبینی ودقت لازم است تا دررابطه به مناسبات دین وفرهنگ بحث کرده شود. ازاین رو ،ایجاب می کند که به تاریخ وقرآن نگریسته بنگریم که اسلام درآغاز با فرهنگ شبه جزیره عربستان وفرهنگ های آریانا ومصر چگونه برخورد کرده است؟ نگاهی به قرآن روشن می سازد که اسلام با شرک درفرهنگ ها درافتاده وعناصرغیر شرکی ای همه فرهنگ ها را قبول کرده است. اگر جمال عبالاصر، رئیس جمهورمصرمی گفت: نحن عرب ومن ابنای الفراعنه / عرب وازفرزندان فراعنه می باشیم. به این معنا است که ، ازنظردین وزبان عرب شده ایم اما فرهنگ وتاریخ مان همان فرهنگ وتاریخ فراعنه است. اززکی نجیب محمود ، دانشمند مصری وبرنده جایزه صلح نوبل درادبیات ، محی الدین عالم پور، روزنامه نگارتاجیک پرسان کرده بود که چرا زبان وفرهنگ باقی مانده ازدوره فراعنه تان را ازدست دادید؟ درپاسخ گفته بود که : فردوسی نداشتیم.
درواقع ، نجیب محفوظ ازرابطه دین وفرهنگ پرده برداشته است. بهرحال ، درپیوند با مخالفت برخی ملاهای افغانستان با نوروز وموافقت ملاهای ایرانی با آن ، می توان گفت که رابطه میان دین وفرهنگ را اولی نه فهمیده ودومی فهمیده است. به زبان دیگر،اسلام عناصر شرکی فرهنگ را نابود ودیگرجنبه های فرهنگ را پذیرفته است. اگر اسلام عرف را پذیرفته است، درواقع فرهنگ وتمدن را پذیرفته است. اینجا است که ملاهای ایرانی با سویه بالاتر همساز نوروز وفرهنگ آریانا وبرخی ملاهای افغانی با سویه کم به مخالفت با نوروز برخاسته اند. ازاین رو ، دراخیر ، ازملاهای مخالف نوروز درافغانستان می خواهم که هم به دانش دینی خود بیفزایند هم کوشش کنند درباره فرهنگ وتمدن آگاهی بیشترپیدا کنند. درغیر آن ، هم به خود هم به دین اسلام ضربه می زنند!

Wednesday 15 March 2017

غنی ماده ششم قانون ثبت احوال نفوس را لغو کرده است ؛ ندانستم که اعضای پارلمان چه می کنند؟

ابراهیم ورسجی
بیست وپنجم حوت 1395
عالی جنا بان ، وکیلان انتخاب شده با کاربرد کارت های جعلی نه تذ کره ؛ قانونی بنام قانون ثبت احوال نفوس ساخته بودند که درماده ششم آن آمده بود: واژه افغان درتذ کره درج نه شود و تنها به کاربرد نام قوم ها درآن بسنده شود. جالب این است که ، درجریان رخصتی های زمستانی وکلای درظاهرمعظم ، معظم ترازآن ها ، رئیس غنی برای جای پا پیدا کردن درمیان قبایل پشتون جنوب که خود را پشتون می نامند نه افغان ، ماده ششم را طی فرمانی لغو و می خواهد که پسوند نامروج قومی یک قوم یا افغان را به دیگران تحمیل کند.
درزمینه ، پرسش این است که ، آیا وکیلان بدفاع ازقانون دست ساخت خود برمی خیزند یا سکوت کرده با تشویق قانون گریزیی ارگ ، روی خود را نزد مردمی که خود را نماینده آن ها می دانند ، سیاه ترمی کنند! درحالیکه ، وکیلان دررابطه با قانون گریزی غنی تا کنون سکوت پیشه کرده اند؛ خوب است که صدای توسط گروهی بنام جمعیت مدافعان قانون درکابل بلند شده است. من ؛ درحالیکه ، برای دفاع ازقانون گرای ، ازخواست جمعیت تازه ظهور کرده مدافعان قانون درکابل ، حمایت کرده ام که درصفحه فسبکم قابل دید می باشد، به و کیلان وغنی پیشنهاد زیررا پیش کش می نمایم:
نخست، وکیلان درک کنند که سکوت شان درباره لغو قانون احوال نفوس توسط غنی آبروی برای آن ها نزد مردم باقی نمی گذارد. ازاین رو، به وکیلان می گویم که برای منافع فرصت طلبانه تان هم که می شود، ازاجرای قانون دست ساخت خود برای توزیع تذکره دفاع کنید. درغیرآن ، آینده ندارید. دوم، وکیلان درک کنند و افغانستان امروزرا باافغانستان دیروز اشتباه نگیرند. به این خاطرکه ،انفجار اطلاعاتی مردم به خصوص تحصیل کرده های افغانستان را به میدان آورد ونمی گذارد که دغلکاری ادامه یابد. به گونه ی که تاکنون ادامه یافته وکمرتروریستان وقانون گریزان را بسته ومردم اندوهگین ساخته است!
همچنان ، برای رئیس غنی می گویم که با اصرار به پسوند وپیشوند کردن واژه افغان درتذ کره مردم ، ملت افغان ساخته نمی شود. اگرمی شد، افغان های مانند شما در دونیم قرن گذشته به کمک هند برتانیه واتحاد شوروی وطالبان پاکستانی این کاررا کرده بود ند. وقتیکه آن ها دراین امر موفق نه شده اند، دقت نمائید که شما هرگزدرزمینه موفق نمی شوید. این هم درزمانیکه درقریه پدری ات در نزدیک خط دیورند نه لوگرکه دردومی ناقل هستی، افسران آی اِس آی بنام طالبان پشتون حکومت می کنند. بله ، آقای غنی ، چنان ناتوان هستی که ازبیمارستان اردو دفاع کرده نمی توانی وازنهایت ناتوانی ات اززیر ریشت درارگ ونهاد های امنیتی ، تروریستان دربیمارستان اردورخنه کرده صدها نفرنرس ، داکتر وسرباررا زخمی وشهید کرده اند.دراخیر ، آقای غنی ، متوجه شو! وقتیکه امنیت بیمارستان اردو درکنار ارگ وسفارت امریکا را گرفته نمی توانی ، ملت افغان سازی را با درنظرداشت فقدان زیر ساخت تاریخی ، فرهنگی - پشتونی درافغانستان نام گذاری شده توسط روسیه تزاری وهند برتانوی ، بخواب هم نخواهی دید!

Tuesday 14 March 2017

ناتوانی سران حکومت درتامین امنیت وناتوانی امریکا دربستن مرکزتروریسم درپاکستان ؛ وضع بد تری را در افغانستان رقم می زند

ابراهیم ورسجی
بیست وچهارم حوت 1395
کشتار بی رحمانه بیماران ، سربازان زخمی ، نرس ها وداکتران در بیمارستان اردو وپیشترازآن کشتار افراد راه گذردرحوزه ششم پولیس وخود پولیس ها درکابل ، نشان داد که نهاد های دفاعی وامنیتی افغانستان کارکرد وموثریت خوبی درانجام مسئولیت های خود ندارند. بله ، نا توانی نهاد های امنیتی ودفاعی ، مشاورت ها ، سرمشاورت ها وپندا نیدن دستگاه های مشاوران بی شمارغنی وعبدالله ازافراد بی تحصیل - بی تجربه - بی دانش- واسطه دار- مصلحتی همراه با فقدان سیاست کادری در گزینش وزیران ، رئیسان ، معینان ، والیان و... دستاورد تلخ خود را به گونه حمله تروریستی درد ناک دربیمارستان اردو در کنار سفارت امریکا وکاخ ریاست جمهوری به نمایش گذاشت. ازسوی دیگر، نمایش ضعف نهاد های دفاعی- امنیتی وقدرت نمای تروریستان وحامی شان در شرایطی صورت می گیرد که سیاست افغانی دانالد ترامپ ، رئیس جمهور تازه کار امریکاهم مبهم به نظرمی رسد.
درواقع ،ابهام درسیاست افغانی رئیس جمهور امریکا و کشتار بی رحمانه ای بیماران ، زخمی ها ، نرس ها وداکتران ، توسط تروریستان در بیمارستان اردو وپیشترازآن درحوزه ششم پولیس درکابل ، به نمایش گذاشت که نهاد های دفاعی وامنیتی افغانستان درانجام مسئولیت های خود موفق نیستند. بله ، نا توانی نهاد های امنیتی ودفاعی ومشاورت ها وسرمشاورت ها وپندا نیدن دستگاه های مشاوران غنی وعبدالله ، همراه با فقدان سیاست کادری دستاورد تلخ خود را به گونه حمله تروریستی ای درد ناک دربیمارستان اردو در کنار سفارت امریکا وکاخ ریاست جمهوری افغانستان نشان داد.
ازنگاه نویسنده ، هم سردرگمی درسیاست افغانی رئیس جمهور دانالد ترامپ هم ضعف کارایی نهاد های دفاعی - امنیتی ودودستگی تیم های کم تجربه واغلبا امتحان ناکام داده ای غنی وعبدالله ، بیانگر این است که ، مردم افغانستان سال نوی خوبی درپیش ندارند. درحقیقت ، حملات تروریستی ماه حوت به خصوص حمله به بیمارستان اردو ازنهایت نا توانی بخش کشف اردو ، وزارت داخله ، ریاست امنیت ملی ودستگاه امنیتی رئیس غنی پرده برداشت. اکنون که چنان شده است ، سوال چه باید کرد خود نمای می کند؟ بله ، می دانم که پاسخ پرسش چه چه باید کرد آسان نیست. به این خاطرکه ،حکومت افغانستان هم دودسته ، ضعیف وفساد زده است هم اختیاردارتام درتعیین سرنوشت خود وکشورنیست. پس ، بهتراست که دربحث درباره چه باید کرد ؟ عامل های درونی وبیرونی درنظرگرفته شوند.
معلوم است که، در بررسی چه باید کرد؟ ناگزیر ، اول ، باید به عامل های درونی پرداخته شود ؛ وعامل های بحران زای درونی هم این ها می باشند : نخست ، دودستگی تیم های غنی وعبدالله وکسربودجه دانش وتجربه آن ها ؛ دوم ، فعالیت ستون پنجم دردرون دستگاه حکومت که کشتار دربیمارستان اردوتوسط تروریستان بدون کمک آن ممکن نبود ؛ سوم، سرگرم ساختن رئیس غنی توسط برخی افراد متعصب در نا دیده گرفتن قانون تصویب شده در پارلمان درباره توزیع تذکره به بهانه افزودن پسوند وپیشوند افغان درآن .درحالیکه رئیس غنی هم مسئولیت های بزرگ ملی وامنیتی مانند فرماندهی ارتش واداره افغانستان را دارد هم درتصویب همان قانون پشتوزبان ها درپارلمان حضورداشتند؛ چهارم ،امنیت وصلح درافغانستان مهم تر است از درگیرشدن به بحث ها ازگونه ی افزودن افغان ونه افزودن آن درتذکره. زیراکه ، ملت سازی تنها بادرج اجباری واژه افغان درتذکره ممکن نیست. این هم درزمانیکه ، ملی گرای درتمام جهان شکست خورده ودرجاهای هم که شعارمی دهد جز فاشیسم چیزی دیگری برای عرضه کردن ندارد وانفجار اطلاعاتی زاده فن آوری مدرن ، تند روی وتروریسم مذهبی وجهانی سازی اقتصادی- سیاسی - فرهنگی کفن آن را مدت ها است که تیارکرده ودفنش می کنند!
ازاین رو ، برای رئیس غنی پیشنهاد می کنم که مسئولیت های بزرگ خود را انجام دهد تا بحران را مهاروتروریسم را ریشه کن کرده بتواند. معلوم است که کارهای بزرگ رئیس غنی هم این هامی باشند: نخست ، مهارکردن کشمکش های تیم های خودش ورئیس اجرائیه با خانه تکانی درآن ها تا به حال کشور مفید تمام شوند؛ دوم ، پاکسازی نهاد های دولتی به خصوص امنیتی - دفاعی ازستون پنجم تا حملات ازگونه حمله به ریاست امنیت ، حوزه ششم پولیس وبیمارستان اردو صورت نگیرند. زیراکه ، حملات یاد شده به کمک ستون پنجم صورت گرفته است؛ سوم ، توجه به سیاست کادری وعرضه خدمات به مردم که با اداره سازی ورشد اقتصادی و کاربرد درست کمک های بیرونی میسرمی شود. درچالش های پیش روی رئیس غنی وعبدالله ، ناتوانی ها وکشمکش های تیم های آن ها را به این خاطر اولیت دادم که بیشترین زیان را با تخریب دراداره سازی وتامین امنیت ، نابکاری آن ها به کشوررسانده است. زیان ازاین گونه که ، دودستگی دررده های بالای حکومت همه فرصت ها وامکان های فایده رسان را نابود کرده ومی کند ودشمن را امید وارمی سازد تا به سازش ومصالحه تن ندهد. ادامه دارد.

Monday 13 March 2017

سپاس فراوان ازدوستانیکه ازنویشته ام درباره کتاب های حکمتیار پذ یرای کردند

ابراهیم ورسجی
بیست وپنجم حوت 1395
درباره نویشته ام منوط به کتاب های حکمتیار، سه گونه نگاه را دریافت کردم: نخست، نگاه مقصردانستن حکمتیار بخاطر جنگ های ویران گرانه کابل؛ دوم،نگاه همساز با نویشته های حکمتیار؛ سوم، نگاه ترس ازبازگشت حکمتیار به عرصه سیاست. درپیوند با اصل نخست،باید بگویم که درجنگ های ویران گرانه ی کابل، نباید حکمتیاررا به تنها ی سرزنش کرد. زیراکه ، اصل عدالت رعایت نمی شود.
بطورنمونه ، درجنگ های ویران گرانه ی کابل ،حکمتیار، احمدشاه مسعود،استاد ربانی ، استاد سیاف ،استاد مزاری ، ژنرال دوستم ، فهیم ، شیخ آصف محسنی ،پیرسید احمد گیلانی ، حضرت صبغت الله مجددی، مولوی خالص ، مولوی نبی وقومندان های پسینی ها همه بدرجه های متفاوت مسئول می باشند. به این خاطرکه ، درشورای ننگین پشاور که درآن پاکستان ، عربستان وایران شرکت کرده بودند، فیصله شده بود که مجددی برای دوماه واستاد ربانی برای چهارماه رئیس جمهوری کنند ؛ وشورای قیادی ، یعنی شورای متشکل ازهمه سردسته های تنظیم های جهادی همکار ومشارو آن ها باشند ؛ وبعد ازدوره چهارماهه استاد ربانی ،جرگه بزرگ درفرهنگ سیاسی افغانستان وشورای اهل حل وعقد ازنگاه رهبران جهادی برگزار ورئیس جمهور وحکومت بعدی را تعیین نماید.
آری ، حکمتیاردرهمان شورا نخست وزیرتعیین شده بود وازچهارآسیاب به کابل نیامد ودیگررهبران شورای قیادی پشاوری همه مطابق همان شورا باهم کمک نکردند. بله، رهبران کمک دررفع بحران نکردند وحکمتیار ازچهارآسیاب به کابل به موشک پرانی ادامه داد. موشک پرانی های که توسط استاد ربانی واحمد شاه مسعود پاسخ خود را گرفتند. همچنان ، دردرون شهرکابل، بخاطراداره ساخته نه شدن ، هرقومندانی فضولی خرد وبزرگ باصطلاح جهادی هم جنگ کردند هم دزدی کردند ودزدی شان بخاطرضعف مدیریت به آدرس استاد ربانی واحمد شاه مسعود واریزشد. ازاین رو، دررابطه به جنگ های تباه کارانه کابل ، باید نقش تمام بازی گران آن را ریزبینانه درنظرگرفته بخوبی وبدی شان پرداخت.
دررابطه به اصل دوم یا نویشته های حکمتیار،معلوم است که او وحزب فروپاشیده اش هنوزهم طرفدارانی دارند وحق شان می دانم که ازکتاب های نویشته شده توسط رهبرحزب استقبال کنند. به این خاطرکه ، اصل کتاب نویشتن این قدرمهم نیست که نویسنده چه نویشته است مهم است! پس ، برای من نه نویشته های حکمتیاربلکه محتوی آن ها مهم می باشد. باوجود اینکه ، شخصیت وکارنامه نویسنده اثرات منفی ومثبت خود را بالای نویشته هایش می گذارد. ازاین رو، ازدوستان می خواهم که نویشته های حکمتیاررا بخوانند وبه رد وتایید آن ها بپردازند ؛ نه اینکه حکمتیار درجنگ های کابل نقش ویران گرانه داشته است؛ پس ، نویشته هم نکند! بله ، حکمتیار هم نویشته کند هم قبول کند که درجنگ های ویران گرانه ی کابل مسئولیت عمده دارد. اینکه کوشش نماید همه مسئولیت های آن جنگ را بدوش استاد ربانی واحمد شاه مسعود بیندازد وخود را غیرمسئول وواجب الاحترام بداند،همه برویش خواهند خندید.
دررابطه به محتوای نویشته های حکمتیار، خوب شد که عنوان کتاب های او برایم رسید. بله، ازعنوان های کتاب های حکمتیار درک کردم که هنوز درگذشته مانده وکوشش نکرده است که به روز شود. مثلا، بحث درباره تفسیر، حیث وعقاید وجهاد و.... مسایلی می باشند که هم تکرارگذ شته بدون به روزکردن آن ها می باشد هم درجامعه افغانستان که گرفتار مصیبت های زیادی بخاطر انحراف ازجهاد قرآنی براساس ضعف های مالی وسیاسی رهبران جهادی ومنافقت پاکستان یا مدافع جهاد افغانستان برای دفاع پاکستان درجهت ویرانی وطن ما شده است،بی تاثیرمی باشد. بهرحال ، ازحکمتیارمی خواهم که اگر زبان انگلیسی اش خوب است که حتما خوب است، تفسیر پیام قرآن ازمحمد اسد ونویشته های دکترطارق رمضان ، نواسه دختری حسن البنا ء را بخواند. درغیرآن ، همان می شود که پسر دکتر یوسف قرضاوی برای پدرش گفت که تفسیرتو ازاسلام را قبول ندارم. درحالیکه قرضاوی ازنظر تفکر اسلامی درمریخ می باشد وحکمتیار درزیرزمین!
دررابطه به نگرانی ها بخاطر تشریف آوریی حکمتیار به کابل وسیاست کردنش ، به عرض دوستانم برسانم که درسیاست لحظه کوتاهی فرامی رسد که سیاست مدارباید ازآن بهره برداری وسیاست کند. اگرآن لحظه رسید وبهره برداری کرده نتوانست ، بدون شک ، دیگر سیاست کرده نمی تواند. بله ، فروپاشی حکومت نجیب الله وپیروز مجاهدین به کمک ژنرال دوستم، مناسب ترین فرصت بود که حکمتیار ، واستاد ربانی ، احمد شاه مسعود ، استاد سیاف و...سیاست می کردند. متاسفانه ، آن فرصت بخاطر ضعف دانش وتجربه سیاسی ازدست حکمتیار رفت. ازاین رو، دیگر سیاست کرده نمی تواند. بله ، ابزار غنی می شود آن هم ابزار کم تاثیر. ازاین رو، ازحکمتیار می خواهم که کتاب بنویسد وخیال سیاست کردن وابزار غنی شدن را ازسر بیرون کند. البته که، سخن گفتن درباره سیاست وبهبود اوضاع کشور وظیفه همه ازجمله حکمتیارمی باشد. درغیرآن ، سیاست حکمتیاررا می کند!

Sunday 12 March 2017

خبرشدم که حکمتیار کتاب ها زیاد نویشته وکتاب هایش درکابل رونمای هم شده اند

ابراهیم ورسجی
بیست ودوم حوت 1395
با اسقبال ازکتاب نویسی های حکمتیار،نمی دانم که کتاب های تازه نشرکرده اش درمحور همان حقیت نفاقش دورمی زنند یا مطالب تازه را دربرمی گیرند؟ معلوم است که "حقیقت نفاق "اولین کتاب حکمتیار درمحورمنافق نمایش دادن استاد ربانی دورمی زد ؛ واستاد ربانی هم حکمتیاررا یک خوارجی نومعرفی کرده بود که به عمق تفکر واندیشه اسلامی نه رسیده است. بهرحال ، امید وارهستم که فهم حکمتیار ازقرآن نوترشده باشد!
قبل ازاینکه ، به عنوان ها وفصل های کتاب های حکمتیار اطلاع کمای کنم ، خد مت اوعرض می کنم که اشتباهات وغلطی های کرده است که ترمیم آن ها ایجاب بازنگری وعذرخواهی ازمردم را می کند. البته که ، عذرخواهی را نه منحصربه حکمتیاربلکه قبلا ازجناب استادربانی هم خواسته بودم. مثلا، بعد ازآن که طیاره های بی 52 امریکای طالبان را بدون خون کردن بینی شان به پاکستان راند ند وکرزی نوکرآی اِس آی وعضوقبلی طالبان را ارگ نشین ساختند ،ازجانب جناب استادربانی یک پیام درپشاوردریافت کردم که به کابل برگردم. برای جناب استاد پیام دادم که کتاب" جهاد افغانستان وجنگ سرد قدرت های بزرگ" را که درحال نویشتن پیش نویسش می باشم ، به چاپ خانه سپرده به کابل می رسم!
آری، چنان کرده وبه کابل رسیدم وخد مت جناب استاد به هتل زنبق طلای رفتم که منتظرنشسته بود. درشروع سخن، به جناب استاد گفتم که " اسپ هایت قاطرشدند! گفت که بله اسپ هایم قاطرشدند! درادامه گفت وگو، برای استاد گفتم که بسیارکوشش کن که دیگراسپ هایت قاطرنشوند.این مطلب را به این خاطرگفتم که نیمچه ملا فهیم چند اوباش را به هدایت طالب خلیلزاد به خانه استاد فرستاده ودرزیرگوشش تفنگچه نشانه رفته بود تادرتحویل قدرت به طالب کرزی تعلل نکند! همچنان، درنشست های بعدی برای استاد گفتم که اگرمی خواهی سیاست کنی،ازمردم افغانستان عذرخواهی بکن وصریحا بگو که مطابق وعده هایم کارکرده نتوانستنم. وبعدا، جمعیت اسلامی راخانه تکانی ازقاطرهاکن.
اکنون ، ازحکمتیار همان خواست را می کنم که ازاستاد ربانی کرده بود! یعنی عذرخواهی ازمردم افغانستان! ازبهانه تراشی های افراد وفادار به حکمتیار، می دانم که درویران کردن کابل وجاده سازی برای ایجاد طالبان ، خود را مقصر نمی داند. بله، نه استادربانی عذرخواهی کرد ونه حکمتیارعذر خواهی می کند! بهرحال ، این مسئله مهم نیست که عذرخواهی کنند یانکنند، امااین مسئله مهم است که واقعا همه شان جاده سازی کردند برای برآمدن طالبان باتد بیر انگلیس. زیراکه،انگلیس درهند برتانیه نشان داده بود که ازملا، طالب ، صوفی ، پیرورئیس های قبیله ها ، هنر استفاده کردن را زیاد دارد! البته که، پروژه طالبان را انگلیس با تد بیرخود ومدیریت امریکا، تمویل عربستان واجرا توسط ارتش وملاهای منافق- انگلیسی - تروریست پرور پاکستانی به پیش برده ومی برد .
بهرحال، مسایل مهم وسرنویشت سازی که اسلام درجهان کنونی به خصوص درافغانستان با آن ها مواجه می باشد را درنویشته ی بعدی ردیف بندی وبحث می کنم ودراین نویشته ازدوستانم می خواهم که عنوان ها ونام های فصل های کتاب های حکمتیاررا برایم ازطریق فضای مجازی بنویسند تا بررسی کنم که حکمتیار ودیگر استادان جهادی چگونه می توانند اندیشه ورزی کرده اسلام را حد اقل ازشر تروریسم وملائیزم وملیتاریسم پاکستانی درافغانستان نجات دهند.ادامه دارد!

Saturday 11 March 2017

قحطی سه کشوراسلامی را تهدید می کند؛ نمی دانم که ملاهای مخالف نوروز برای مهارآن چه برنامه دارند؟

ابراهیم ورسجی
بیست ویکم حوت 1395
لحظه ی قبل ، دبیرعمومی سازمان ملل چهارکشورزیررا گرفتارقحطی اعلام وخواستارکمک دیگر کشورها شد: یمن، سومالی، شمال نیجریه وسودان جنوبی.غیر ازسودان جنوبی ، سه کشوردیگر اسلامی می باشند؛ ودرجنوب سودان که ازسودان شمالی اکثرا مسلمان جداکرده شده است ، مسلمان ها به حیث اقلیت زندگی می کنند همچنان که درسودان شمالی مسیحی هابه حیث اقلیت زندگی می کنند. درنیجریه ، دربخش شمال اکثرا مسلمان ها ودرجنوب اکثرامسیحی هازندگی می کنند؛ ودرمجموع این کشورداری اکثریت مسلمان می باشد.
جالب این است که ،درشمال نیجریه ، بوکوحرام یا طالبان - القاعده ی نیجریه ی، درسومالی ، الشباب یا داعش وطالبان - القاعده ی بومی مصیبت خلق کرده اند؛ ودریمن که معلوم است عربستان وهابی علیه زیدی ها بنام مبارزه علیه نفوذ ایران دست به تباه کاری زده است؛ درحالیکه ، زیدی ها سنی هستند نه شیعه. ودرمیانه فقه های حنفی وجعفری ، به فقه حنفی نزدیک ترند. حتا گفته می توانم که فقه های زیدی وحنفی 70 درصد یکسان می باشند. افزون برآن ، درتاریخ یمن همواره زیدی ها حکومت کرده اند ، واکنون هم حزب کنگره ملی علی عبدالله صالح ، رئیس جمهورقبلی یمن متحد آن ها دربرابر تهاجم وهابیت عربستان وشیخ های نفتی عرب می باشد. دراین میان، تنها حکومت عمربشیر درسودان تباه کاری درجنوب نمی کند، دردیگرکشورهای یاد شده، شبکه های زیرزمینی وتروریسم مذهبی جمع قحطی کمک به فاجعه کرده اند. فاجعه ی که سرمنشی سازمان خواستار کمک درجهت رفع آن شده است.
اکنون که ، منشی عمومی سازمان ملل که اروپای ونامسلمان می باشد وخواستارکمک جامعه بشری برای مهارقحطی درکشورهای یاد شده شده است،برای ملاهای مخالف نوروز ومتحدان نیمه با سواد مکتبی شان می گویم که برای رفع قحطی چه برنامه دارند؟ بله، این مطلب را به این خاطرمی نویسم که دیروز دریک نویشته کوتاه نویشته بودم که چرا ملاهای مخالف نوروز با ظلم وبی عدالتی وحکومت های غیرمسئول وشورا گریز مقابله نمی کنند وتنها خود را به مخالفت علیه نوروزمصروف کرده اند؟ درزمینه ، برای ملاهای مخالف نوروز ومکتبی های کم سویه همفکرشان می گویم که قرآن به براندازی شرک درفرهنگ های عرب وفارسی و...تاکید کرده است نه نابود کردن ارزش های تاریخی- فرهنگی غیرشرکی آن ها. اگر اسلام زیرعنوان عرف بسیاری دستاوردهای فرهنگی- تاریخی بشررا پذیرفته است، مخالفت با نوروزچیزی جز دشمنی با فرهنگ وتمدن بشری بوده نمی تواند.
افزون برآن ، به عرض ملاهای مخالف نوروز ومکتبی های نیمه باسواد مدافع وهم نظرشان می رسانم که پیش ازاسلام درخراسان بزرگ یا قلمرو نوروز، دین زرتشت حکومت داشت. توجه نمایند که بنیاد دین زرتشت این ها می باشند: پندارنیک، کردارنیک وگفتارنیک! درقرآن ، درسوره عصر، جز دارندگان ایمان وعمل صالح ، همه درخسران و زیان معرفی شده اند. پس ، ازملاها وطرفداران کم سویه ی مکتبی شان سوال می کنم که چه فرقی میان : پندارنیک، گفتارنیک وکردارنیک و ایمان وعمل صالح آمده درسوره ی عصر وجود دارد؟ پاسخ این سوال را به دوستان فسبکی ام گذاشته به طرفداران ملاهای جاهل مخالف نوروزمی گویم که من چهار روز قبل برای دوست نگهداشتن ودوست قبول کردن درفسبک شرایط پیش کش کرده ام. شرایط ارایه شده این بود که طرف یا توان فکرکردن وارایه اندیشه را داشته باشد یا توان گرفتن آن را داشته باشد! ازاین رو، ازآن ها می خواهم که با قبول شرایط درصفحه من بمانند ودرغیرآن قبل ازحذ ف کاری من، خود بیرون شوند!

Friday 10 March 2017

برخی ملاهابا ظلم ، ستم ، بی عدالتی، معاش گرفتن ازسفارت امریکا وتروریسم مشکلی ندارند، اما با نوروزمشکل دارند

ابراهیم ورسجی
بیست حوت 1395
موسم زمستان به پا یان وموسم بهار فرا می رسد. معلوم است که موسم بهاربا جشن روزی شروع می شود؛ جشن فرهنگی خرا سا نیان ومرد مان کرانه ی آن. ازاین رو، خراسانیان وترکان وکردان آماده برگزاریی نو روزمی شوند. برخلاف ، برخی ملاهای بی سواد ازمناره های مساجد بجای دفاع ازشورا، عدالت ، برادری ، ارزش حیات ازنگاه اسلام وسرزنش کردن تروریسم طالبان یا شاگردان خود شان، به سخن سرای ها علیه نوروز شروع کرده اند! سخن سرای های که درتضاد آشتی نا پذیربا فرهنگ مسلمان های خراسان بزرگ وارزش های اسلامی قراردارند!
ازاین رو، برای ملاهای مخالف نوروزمی گویم که اسلام رایج وعامیانه ی مخالف قرآن وسنت رسول ص که با تفنگ عرب بدوی وتکفیر بردیگران وفرهنگ شان تحمیل شده است، بخاطررشد فن آوری اطلاعاتی ، ازلیبیا تاپاکستان دربحران قرارگرفته واید ئولوژی تروریستان شده است. برخلاف، اسلام قرآنی- عرفانی - تبلیغی که باحکمت ، تبلیغ وتزکیه نفس به جنوب هند واندونیزیا رفته است ، سربلند وازبحران بدورمی باشد. بله، بحران مذهبی جاری ازلیبی تا پاکستان که به نفع تروریسم ودشمنان اسلام می باشد، تنها با مراجعه ی هوشمندانه به قرآن مهارمی شود نه با تروریسم وتکفیر ودشمنی با فرهنگ خراسانیان به خصوص جشن نوروزیی آن ها.
افزون برآن، یک نمونه ازمخالفت اسلام عرب بدوی با قرآن واصل اسلام را برای ملاهای جاهل - نوروزستیزیاد آورمی شوم وآن اینکه ، رئیس جمهورترامپ هم مسلمان های امریکا را زیرفشارگرفته هم برای مسلمان های شش کشور بزرگ مسلمان ورود به امریکا را منع کرده است. اقدامی که توسط دیوان عالی امریکا ، سازمان ملل وبسیاری رهبران کشورهای اروپای رد شده است. برخلاف ، عربستان وشیخ های جنوب خلیج فارس ووهابی ها وسلفی های کته شکم - تهی مغزآن ها ازآن حمایت کرده اند. روشن است که ، همه ملاهای مخالف نوروزدرافغانستان یا مرکزخراسان بزرگ، هم فکر وهابی ها ومعاش خورعربستان می باشند. بنابراین ، ازفرهنگیان وروشنفکران وملاهای با سواد می خواهم که ملاهای مخالف فرهنگ نوروزی را به شدت سرزنش کنند!

Tuesday 7 March 2017

بمناسبت روزجهانی زن وتشویق زنان افغانستان به مبارزه علیه توحش وارتجاع

ابراهیم ورسجی
هژدهم ماه حوت 1395

این نویشته دردوبخش تنظیم شده است : نخست ، ستایش از هشتم مارس / روزجهانی زن ؛ دوم ، تشویق زنان افغانستان به مبارزه علیه مانع ها ودشواری های که توسط توحش وارتجاع قرون وسطای درسرراه حقوق انسانی آن ها درنیمه اخیردهه دوم سده بیست ویکم ایستادگی می کنند.
دررابطه به اصل نخست ، می خواهم بگویم که این بورژوازی یا سرمایداری درادامه یا پس ازانقلاب صنعتی بود که دست بدوکارزیرزد: نخست ، ژورنالیسم را برای تبلیغات وبازاریابی برای فروش کالای خود ایجاد کرد؛ دوم، زنان را به حیث یک نیروی کارگرارزان قیمت وارد بازارکارودستگاه های صنعتی - کارگری خود کرد. اگرچه کشاندن زنان به بازارکار توسط بورژوازی / سرمایداری آغازین کارخوبی بود، اما مزد درخور زحمت زنان را برای آن ها نداد. جالب این است که ، همان گونه که انقلاب صنعتی وبورژوازی اش حقوق لازمه زنان را نداد، اما تکنولوژی اطلاعاتی همزمان با انقلاب صنعتی گسترش یافت. گسترشی که کمک به بلند رفتن شعوروخواسته های کارگران وزنان کرد.
درمیان دانشمندان مخالف بورژوازی ، کارل مارکس اولین کسی بود که ابرازکرد که تکنولوژی جهان را تغییرمی دهد. تغییری که اکنون شاهد آن می باشیم. دررابطه به مسئله زنان وحقوق کم شان درمقایسه با مردان،نگاهی به سابق نشان می دهد که نخستین بارزنان درهشتم مارس سال 1857 درشهر شیکاگوی امریکا بخاطروضع نامناسب محیط کار وناچیزبودن معاش شان وتاکید برکاهش ساعات کاری، آوازاعتراض بلند کردند. اگرچه کارخانه داران شیکاگوی به آواز اعتراضی ای زنان بهائی درخورنشان ندادند، اما زنان وحق خواهی شان درجامعه جا بازکرد. افزون برآن، شکست انقلاب 1848 اروپا ونشرمنشور کمونیستی مارکس وانگلس درسال1848 که درلندن به نشر رسیده بود، حکایت از شروع مبارزه سوسیالیستی وجنبش های کارگری داشت. جنبش های که زنان هم بخشی ازآن ها بودند ومی باشند.
دراین راستا، درسال 1887 ، یا سی سال بعد ازاعتراض زنان درشهرشیکاگو،زنان کارگردریک کارخانه نخ ریسی درشهرنیویارک دست به اعتراض زده با آوازبلند گفتند که وضع محیط کار ومعاش شان وساعات زیاد کارشان به هیچ صورت قابل قبول نیست. حکومت وپولیس که همواره درخد مت طبقه سرمایداروکارخانه داربود ومی باشد، زنان معترض نیویارکی را سرکوب کردند. بله، سرکوب زنان صورت گرفت اما عزم واراده آن ها را تضعیف کرده نتوانست. به سخن دیگر، مبارزه زنان وجنبش های سوسیالیستی ادامه یافتند. ادامه ی که به نگرانی های سرمایدا را ن وکارخانه داران افزوده رفت.
افزون براینکه ، سرکوب زنان کارگردر شهرنیویارک باعث نا امیدی وضعف اراده آن ها نشد، یعنی با عزم راسخ به مبارزه ی خود ادامه دادند. بله ، درادامه مبارزه زنان بود که درسال 1908 ، حزب سوسیالیست امریکا خواست که دردو سال یک روزبرای اعتراض زنان تخصیص داده شود. ازاین رو، درهشتم مارس همان سال زنان دست به تظاهرات زد ند. تظاهراتیکه به گوش زنان کارگراروپای رسید وآن ها هم به میدان آمد ند وحکومت ها وسرمایداری را زیرفشار بی سابقه گرفتند. دراین راستا، روز هشتم مارس درسال 1911 ، درآلمان ، اتریش ،دنمارک وسویس برگزارشد. ازآن به بعد ، روزهشتم مارس شد روزجهانی زن ؛ وزنان سراسرجهان ازاین روز جشن گرفته ومی گیرند.
طرفه اینکه ، هم روز هشتم مارس به حیث روزجهانی زن پذیرفته شد هم جنبش فمینیستی یا جنبش حق خواهی زنان قوت وشهرت واهمیت جهانی پیداکرده درجهت بسیج زنان به حق خواهی وتاکید بر برابری زنان ومردان داغ ترشد. درحالیکه روز جهانی زنان ونهضت فمینیسیتی یا حقوق زن خواهی گسترش یافته است، پرسش این است که زنان درجامعه های پس مانده که خیر برده گونه مانده اند؛ درجامعه های پیشرفته چه دستاوردی دارند؟ برای پاسخ به پرسش یاد شده ،کشور هلند را نمونه می گیرم ، تا نمایان شود که زنان تا چه اندازه دررسیدن به خواست شان موفق شده اند؟ بله ، پاسخ پرسش یا شده ایجاب می کند که ازدستاوردهای زنان تاسال 2017 سخن به میان بیاورم آن هم درکشورهلند به حیث نمونه.
بررسی ها درباره دستاور زنان درکشورهلند ، این گونه قابل بازتاب می باشند:اول که معلوم است که نیم مردم جهان را زنان تشکیل می دهند. دراین نیم مردم جهان ، 60 درصد آن ها دربازارکارمشغول می باشند، اما 10 درصد درآمد جهان به آن ها تعلق دارد. درعرصه سیاسی- اداری، تنها 5 درصد زنان دررهبری دولت ها قراردارند.ازتمام محرومین جهان ،75 درصد شان زنان می باشند. درتوده بی سوادان جهان، 66 درصد زنان هستند.ازتمام پناهندگان جهان ، 75 درصد زنان هستند.از150 نماینده مجلس هالند،38 نماینده زنان هستند. زنان درهلند کمتر ازمردان مزد می گیرند (میانگین 23 درصد) ! ( منبع : المانک).
درحقیقت ، وضع زنان درهلند به حیث نماد جهان پیشرفته نشان می دهد که آن ها درحالت خوبی قرارندارند. بله ، وقتیکه وضع زنان درهلند این گونه است، وضع اسفبارزنان درکشورهای مسلمان اندوه بارباید باشد که هست! اینجا است که ، به زنان افغانستان درروز8 مارس یاروزجهانی زن ، باید بگویم که راه درازی برای رسیدن به حقوق انسانی شان درپیش دارند. راهی پر ازمانع ها ودشواری ها. بله ، مطابق سخن مشهورکه "حق داده نمی شود بلکه گرفته می شود" ! پس ، زنان باید مبارزه دشواری را درپیش بگیرند. بهرحال، خوبی برای زنان این است که انفجاراطلاعاتی نسل نوی ازدختران وپسران را به میدان آورده است که دربرابر توحش وارتجاع تاریخ زده سرخم نمی کنند. روشن است. وقتیکه ازتوحش وارتجاع سخن می گویم، منطورم جاهلانی هستند که قرآن رانمی فهمند وفقه راهم درست نمی فهمند وازجهان هم اطلاع صفری دارند وخود را علامه دهردردین ودنیا می دانند ، وبسیاری شاگردان شان که ناتوان ازخواندن قرآن می باشند تروریست هم شده اند، متولی دین ودنیای مسلمان ها شده بیشترین ضربه را به زنان زده ومی زنند.
اگرچه ، در16 سال گذ شته یا دردوره حکومت های پسا طالبانی ای کرزی وغنی- عبدالله، وعده های زیادی برای زنان داده شد، اما درعرصه عمل کاری نه شد. برخلاف، چند زنگی اضافه شد، خشونت علیه زنان اضافه شد، ازدواج های اجباری یااغلب ازدواج کهنه سالان پول دار با دختران خرد سال خانواده های فقیر اضافه شد، فرار دختران وزنان از خانه پدران وشوهران به خاطر زورگوی وخشونت به خانه های امن حکومتی وغیر حکومتی اضافه شد. بله ، دراین اواخر،ازمعتاد شدن زنان هم سخن ها رسانه ی شد ند.این هم درزمانیکه ، حکومت کابل یک کمیسیون حقوق بشر به ریاست یک زن تجارت پیشه دارد.کمیسیونی که کارنامه ش صفر است. به این خاطرکه ، حقوق بشر هم حقوق زنان می باشد هم فرهنگ است نه نمایش. ازاین رو، به نفع زنان می دانم که مبارزه فرهنگی- حق خواهانه کنند؛ وروشنفکران هم باید ازآن هاحمایت کنند. به این سبب که ، روشنفکران پیشرفت می خواهند وپیشرفت بدون به میدان آمدن زنان وحقوق برابرشان بامردان میسرنمی شود!

نامه سرکشاده برای آقایان: غنی وعبدالله

ابراهیم ورسجی
هفدهم حوت 1395
آقایان: غنی وعبدالله ، سلام واحترام به شما! بعد ازعرض سلام ، امید وارهستم که تنجورباشید! افزون برامید تنجوری شما، می خواهم بدلیل های بپردازم که باعث نویشتن این نامه شده اند. اول ، توجه نمائید که درنامه ها نامه نویسان خواستارتنجوری وکامیابی طرف گیرنده نامه ها می شوند! چون ، شما درکارهایتان موفق نیستید؛ درشروع نامه تنها خواستارتنجوری تان شدم. بهرحال ، می پردازم بدلیل های نویشتن این نامه وبه پایان بردن آن تا ادای مطلب کرده باشم. یعنی به گونه روشن پیام دهی کرده باشم.
دراین راستا ، به آگاهی شما برسانم که درهرجامعه دومحیط داریم: محیط سیاسی ومحیط فرهنگی. معلوم است که شما درمحیط سیاسی ومن درمحیط فرهنگی عرض موقع کرده ام. ازاین لحاظ که ، درافغانستان محیط سیاسی درپانزده سال ودوماه ویک هفته گذ شته بسیار آلوده شده است وتاثیرناگواری برمحیط فرهنگی گذا شته است، به شما نامه نویشته هم هشدارتان می دهم ، هم پیشنهاد بیرون رفت برایتان می دهم. این هم درزمانیکه ، محیط فرهنگی را صد درصد مخالف تان می دانم ومی خواهم که مخالفت آن با کارنامه تان راجدی بگیرید. البته که ، مخالفت محیط فرهنگی با محیط سیاسی هشدار ورهنما برای کاربران محیط سیاسی می باشد ؛ اگر بهره برداری کرده بتوانند. اگربهره برداری نکنند ، خود را غرق وهردومحیط سیاسی وفرهنگی را بحرانی ترمی کنند. بدبختانه ، وضع افغانستان نشان می دهد که درچنین سمتی روان است ؛ ویک علت عمده نویشتن نامه هم همین است تا هشدارتان دهم که درلبه پرتگاه رسیده اید!
آری ، درک رسیدن درلبه پرتگاه به کتاب ومقاله خواندن رابطه دارد. فکرمی کنم که آقای غنی فرهنگ کتاب ومقاله خوانی دارد، نمی دانم به نامه سرکشاده قبلی من که درآن به سیاست کادری تاکید کرده بودم دقت کرده است یانه ؟ درآن نامه ، من سیاست کادری را مختصرا پیداکردن افراد لایق وکارفهم برای انجام مناسب کارها بیان کرده بودم؛ نه پیداکردن کاربرای بیکاران نابکارکه درحکومت کرزی رایج بود وتاحدی اکنون هم ادامه دارد. ازاینکه ، آقا یان: غنی وعبدالله ، بجای گزینش افراد مناسب برای انجام مناسب کارهای حکومتی به استخدام افراد بیکارنابکاردرکارهای مهم اداری- سیاسی دست زده اند وبحران کنونی جمع افسارکند گی تروریسم را خلق کرده اند، معلوم می شود که عبدالله که فرهنگ کتاب خوانی ندارد وغنی که فرهنگ کتاب خوانی دارد، نامه قبلی مرا درست نخوانده است یا اصلا ازآن خبری ندارد.
ازاین رو، این نویشته درادامه نویشته قبلی ، تاکید بر سیاست کا دری ومد یریت بحران وبحران مد یریت دارد. ازاینکه ، گفتم که آقای عبدالله فرهنگ کتاب خوانی ندارد؛ امیدوارهستم که بی احترامی به خودش فرض نکند. زیرا که، همه جهادی ها فرهنگ پول پیدا کردن وفرهنگ کتاب گریزی داشتند ودارند. ازاین رو، جهاد با تفنگ برخلاف معنای قرآنی جهاد را به کمک مخالفت آقای دوستم با حکومت نجیب الله بردند، اما درجهاد بازسازی با ویران کردن کابل وجاده سازی برای تولید طالبان توسط پاکستان ویرانی شمالی وبت های بامیان درجنگ با طالبان شکست خوردند.
بهرصورت ،امیدوارهستم که عبدالله فرهنگ کتاب خوانی پیدا کند وغنی بافرهنگ کتاب خوانی ای که دارد، کوشش درست درفهم دشمن ومهاربحران اداری- سیاسی ازطریق سیاست کادری نماید. اگرچه به سیاست کادری تاکید می کنم،اما می دانم که اطراف غنی وعبدالله ازکسانی پرشده است که نه تنها بدرد اداره سازی نمی خورند ، بلکه درجهت خلاف آن فعالیت دارند. درواقع ، نابکاریی اطرافیان غنی وعبدالله ، جمع ویرانگریی ستون پنجم باعث شده است که پاکستان گستاخ ترشده هم روسیه وایران را فریب دهد هم تروریسم ر ادرسوی افغانستانی ای مزهای آسیای مرکزی برساند هم ازطریق روزنامه دیلی تلگراف انگلیس به حکومت ترامپ پیام برساند که وصع درافغانستان درحال بیرون شدن ازکنترول وفربه شدن طالبان وداعش دولت می باشد.برای پاکستان جای شرم این است که ازقوی شدن طالبان وداعش به امریکا سخن می گوید اما نمی گوید که این دوگروه تروریستی ازکجاوارد افغانستان شده ومی شوند؟ خوب است که امریکای هامی دانند که پاکستان مرکزمهم تروریسم علیه افغانستان می باشد.ازاین رو، اکنون ، پاکستان درمسکو وپکن پرسه می زند دودوباره دالرهای امریکای را به جیب بزند!
دراین زمینه ، به آقایان : غنی وعبدالله ، می گویم که چه تروریسم را قوی وپاکستان را جرئت داد تا این گونه تروریست پروری خود درافغانستان را توجیه کند؟ بله، نابکاری تیم های کرزی ، غنی وعبدالله دردولت سازی ومهارتروریسم زمینه سازی برای پاکستان کرد تا هم طالبان را تقویت کند هم روسیه را اغفال کند هم به امریکا پیام برساند که سیاست آن درافغانستان به بن بست رسیده است. می دانم که سیاست امریکا درافغانستان دچارمشکل شده است، اما آن گونه نیست که پاکستان بیان می کند. بهرحال ، من زیاد به شیطنت های پاکستان دراخیرنویشته تمرکزنکرده برای آقایان : غنی وعبدالله ، می گویم که کارهای زیررا بکنند: نخست، تیم های خود را خانه تکانی وبعدا دستگاه دولت را ازستو پنجم پاکسازی کنند؛ دوم،دولت را اصلاح وکارآمد نمایند؛ سوم ، سفارت های افغانستان اکثرا به گاوداری تبدیل شده است؛ وگاوها همان واسطه ی های وزیران ، وکیلان ، والیان و...می باشند که بعد ازتکمیل دوره دیپلمای گاوی پناهنده شده ومی شوند. پاکستان هم که دربیرون پیشرفت های کرده است به خصوص درمسکو، پکن ، تهران وترکیه ، رابطه دارد به گا وهای توظیفه شده توسط حکومت های کرزی وحکومت غنی وعبدالله درسفارت های افغانستان. معلوم است. اگر غنی وعبدالله به گفته های یاد شده توجه نکنند، بدون شک ، ازلب پرتگاه می افتند به گودال یاهمان پرتگاه که خود درکندن کاریی آن سهم بنیادی دارند.

Sunday 5 March 2017

نامه سرکشاده برای آقایان : ژنرال دوستم، ژنرال شهیم وژنرال مراد

ابراهیم ورسجی
پانزدهم حوت 1395
سلام به شما ژنرال های محترم که درمعاونیت ریاست جمهوری وفرماندهی ارتش / اردو انجام وظیفه می نمایئد! بعد ازعرض سلام خد مت شما ژنرالان وا بسته به ازبک ها، تاجیک ها وهزاره ها، خد مت تان عرض نمایم که به این خا طربرای شما این نامه را می نویسم تاکمک کنید به پایان یا کاهش کشتار سربازان وابسته به قوم های تان درسنگرهای جنگ ازهلمند تا ننگرها وکنر ، ازعقب سنگر توسط ستون پنجم ودر میدان جنگ توسط تروریستان وابسته به ارتش پاکستان.
آقایان ، بیاد تان بدهم که سال گذشته ، روزی به بیمارستان اردو/ ارتش رفتم ودیدم که همه سربازان زخمی ازقوم های شما می باشند. سربا زانی که دا رای سه مشکل می باشند: نخست، درجنوب ، درمناطق هم مرزپاکستان جنگ می کنند؛ مناطقی که باید سربازان پشتو زبان درآنجاها استخدام شوند: دوم، سربازان نه اکمالات درست می شوند ونه مرده هایشان به وقت به خانواده هایشان رسانده می شود؛ سوم، سربازان بیشترتوسط خودی ها یا طالبان درون حکومتی شهید وزخمی می شوند. من ؛ با بسیاری مردم دیدارکردم که معترف بودند تلفات سربازان توسط خودی ها یا طالبان درون حکومتی بیشترازتلفات توسط طالبان بیرون حکومتی می باشد.
ازاین رو، برای شما پیشنهاد می کنم که سه کارزیررا بکنید: نخست، درهنگام سوق واداره جنگ ، به خطرطالبان درون سیستمی توجه نمائید؛ دوم، به خطرطالبان بیرون سیستمی؛ زیراکه ، این ها ازپشت به نفع دشمن خنجرمی زنند! سوم، زخمی ها را دروقت مناسب به بیمارستان برسانید وشهید ها راهم زود تربه خانواده هایشان تحویل بدهید. همچنان ، ازنظرمن که نویسنده وتحلیل گرهستم نه نظامی ، وضع نابسامان بیمارستان اردو به هیچ صورت قابل قبول نیست. اینکه دراکمالات هم سربازان دارای حق خورا کی وپوشاکی تعیین شده برای خود شان نمی شوند؛ برکسی پوشیده نیست.
دراخیر، برای شما ژنرال ها، پیشنهاد می کنم که بدو کارزیر توجه نمائید : نخست، بهتراست که درجنوب به خصوص درمناطق هم مرزپاکستان ، سربازان ازبک، تاجیک وهزاره دردفاع ازشهرها استخدام شوند وسربازان پشتون درجنگ استخدام شوند. به این خاطرکه ، به موقعیت منطقه وزبان مردم آشنای کامل دارند ؛ دوم، علیه ستون پنجم هم دراردو/ ارتش هم درساختاردولتی مبارزه نمائید! زیراکه ، خطرستون پنجم بیشترازخطردشمن شناخته شده دربیرون سنگریا سنگرمقابل باشد. دراین راستان ، بهتراست که به پیدایش وفلسفه ونام گذاری ستون پنجم هم اشاره کنم ، تا بیشترمتوجه خطرآن شوید! معلوم است که ژنرال فرانکو، ژنرال دست راستی اسپانیا که دردوران جنگ های داخلی آن کشور دربرابر نیروهای مترقی وجمهوری خواه جنگ می کرد؛ روزی به قومندان ها وسربا زان زیرفرمان خود امرلشکرکشی داد. یکی ازقومندان های برجسته برایش گفت که آماده گی لازم نداریم. اوبرایش گفت که :" تشویش نکنید، ستون پنجم یا همکاران ما دردرون دشمن فعالیت دارند. ازآن روز، ستون پنجم به حیث یک واژه ی دارای کاربرد هم نظامی هم سیاسی وارد فرهنگ سیاسی- جنگی شد. ازاین رو، به شما می گویم که کمرخود را علیه ستون پنجم بسته وبه پاکسازی آن اقدام نمائید. درغیرآن ، سال نو سال خوبی برایتان نخواهد بود!

Saturday 4 March 2017

جنگ بلند مدت امریکا درافغانستان ؛ مصرف زیاد ودستاورد هیچ

ابراهیم ورسجی
چهاردهم حوت 1395
من ؛ هفته وار، تحلیل ها وگزارش های نهاد صلح امریکای را که درجهت تحقق صلح وامنیت درجهان فعالیت می کند، درروزپسین هفته دریافت می کنم. درهفته ی گذشته که دیروزجمعه به پایان رسید، بحث های نهاد صلح امریکای متمرکزبرگرد همای کهنه کاران آن کشور درباره جنگ پرمصرف وبی دستاورد امریکا در افغانستان بود.اگرچه ، درباره آن ، یک تبصره بزبان انگلیسی کردم که باعکس های تجمع کننده ها دربحث درصفحه فسبکم قابل دریافت می باشد. اما، مفید می دانم که درزمینه درزبان فارسی هم تحلیلی کوتاهی داشته باشم تا خوانند گان دریابند که چگونه کمک های بزرگ امریکا بنام جنگ علیه تروریسم ودولت سازی درافغانستان توسط کرزی وحکومتی های فاسد ش وحکومتی های فاسد کنونی غارت شد ند ومی شوند وتروریستان شاخ ودم کشیدند ومردم قربانی دادند ومی دهند!
جالب این است که ، درگردهمای کهنه کاران وبزرگان امنیتی ونظامی وملکی امریکا که روزچهارشنبه یازدهم حوت - اول مارس برگزارشده بود، هزینه های امریکا درافغانستان چهارهزارو هشت صد میلیارد دالر برآورد شده است.ازسوی دیگر، درگزارش جان ساپکو/ بررسی کننده مصارف امریکا درافغانستان ، پیش ازشروع دوره ریاست جمهوری رئیس جمهور دونالد ترامپ، مصارف امریکا یک هزارویک صد وپانزده میلیارد برآورد شده بود که یک صد وپانزده میلیارد آن برای بازسازی هزینه شده وبازسازی هم نه شده است. بنابرهزینه زیاد وبازسازی نه شدن درافغانستان، رئیس جمهورترامپ درسخنرانی خود درکنگره امریکا درروز28 فوریه یادی ازافغانستان نکرد.
برخلاف برآورد جان ساپکو، درگرد همای کهنه کاران وکارشناسان درمرکزنهاد صلح امریکای ، دراول مارس، هزینه امریکا چهارهزارو هشت صد میلیارد دالربرآورد شده است که درتاریخ جنگ ها ازجنگ جهانی اول ودوم وجنگ سرد وجنگ های کوریا وویتنام برای امریکا، بی سابقه می باشد. شایان ذکراست که ، درگردهمای نهاد صلح ، ازشمارمرده های ملکی ونظامی وزخمی هاهم ارقام ارایه شده است که تکان دهنده می باشد.ازتلفات نظامی ها وغیرنظامی ها چه امریکای وچه افغانستانی ،مردم عادی افغانستان هم تاحدی مطلع هستند. ازاین رو، درباره آن نمی پیچم. بله، برای کسانیکه بزبا انگلیسی آشنای دارند ، پیشنهاد می کنم به وب نهاد صلح رفته به آمارتلفات نظامی ها وشهروندان آگاهی پیدا کنند.
آری ، ازآن گذ شته به این مسئله تمرکزمی کنم که چرا با این قدرمصرف زیاد، امریکا درافغانستان درمدت زمانی بیشترازپانزده سال نتوانست دولت سازی ومهارتروریسم نماید؟ درباره پاسخ پرسش یاد شده ، مسئولیت آگاهان افغانستان می دانم که دوکاررا بکنند: نخست، کرزی و غنی وعبدالله ودسته هایشان را مقصر بدانند؛ دوم، امریکای های سیاسی ونظامی امورافغانستان را مسئول تلف شدن جان ها ومال های زیاد معرفی نمایند. من درحالیکه دواختیاررا پیش روی آگاهان افغانستان گذاشتم؛ اما کرزی ودسته اش ودودسته حکومت غنی وعبدالله را مقصردرجه اول درتلف شدن کمک های امریکا برای بازسازی می دانم. باز سازیی که مطابق بررسی سیگار/ بررسی کننده کمک ها صورت نگرفته است.
بهرصورت، برای من برآورد تازه ی کهنه کاران امریکای درگردهمای روزاول ماه مارس که مطابق آن امریکا درافغانستان چهارهزاروهشت صد میلیارد دالرهزینه کرده ودستاورد ندارد، مهم است نه برآوردهای قبلی. به این خاطرکه ، دربرآوردهای قبلی ، کمک هابرای بازسازی را 140 هزارمیلیون دالر به شمول کمک های دیگرکشورها برآورد کرده بودم. اما، اکنون، برآورد کهنه کاران امریکای درنهاد صلح نشان می دهد که کمک ها برای بازسازی بیشتر ازمبلغ یاد شده می باشد. بله، کمک های بزرگ برای بازسازی وبازسازی نه شدن وشاخ ودم کشیدن تروریستان، به این معنا می باشد که هم امریکا هم حکومت دست نشانده اش درکابل شکست خورده اند. باتوجه به شکست یاد شده، سناتورجان مکین رئیس کمیته ی دفاعی مجلس سنای امریکا روزقبل ابرازکرد که کشورش باید به حضورنظامی خود درافغاستان بیفزاید؛ درغیرآن ،همان دستاورد های کم هم همراه حکومت کابل نابود می شوند.
شایان ذکراست که ، دراین بازنده بودن امریکا درصورت عدم افزایش نیروهای نظامی ، جان مکین تنها نیست، بلکه قبل ازاو، مایکل فالون وزیردفاع برتانیه هم این گونه ابرازنظرکرده بود که اگرازافغانستان عقب نشینی کنیم، مردم این کشور روانه اروپا می شوند. یعنی تروریسم وفقر مردم افغانستان واداربه حرکت به سوی اروپا می کند! دراین رابطه ، به دوستانم می گویم که گفته های مقام های امریکای وانگلیسی درصفحه فسبک بنده قابل دریافت می باشند.
ازاین رو، ازتمرکزبه آن هاخود داری وبه مسئله اصلی مورد نظرخود پرداخته نویشته را پایان می دهم. معلوم است که ، مسئله مورد نظرمن ، حیف ومیل شدن کمک های بزرگ امریکا برای دولت سازی ، مهارتروریسم وبازسازی افغانستان می باشد ؛ سه ماموریت عمده ی که عملی نه شد.ازاین نگاه که همه کشورها چه درحال جنگ وچه درحال صلح ، منافع ملی دارند، می توان مطابق تئوری توطئه گفت که امریکا درافغانستان دولت سازی، مهارتروریسم وبازسازی را نمی خواست. من سیاست خوانده وتحلیل گرسیاسی تئوری توطئه را مال حکومت های ناتوان وذلیلی می دانم که درداخل کشورهای خود کارهای مردمی کرده نمی توانند ودربیرون دشمن تراشی می کنند تا عوام فریبی کرده وبه حکومت های نالایق خود ادامه دهند.
بطورنمونه، ازشاه شجاع تا هاشم خان، ابدالی ها ومحمد زای ها نوکران شرکت هند شرقی، رنجیت سینگ ، حاکم پنجاب ودراصل پاکستان کنوونی وهند برتانوی بودند. وقتیکه درسال 1947، هند برتانوی رفت وپاکستان هم مرزافغانستان شد،ازهاشم خان ذلیل تا داودخان نادان، برای به گردن گرفتن یوغ نوکری شوروی بجای یوغ نوکری برتانیه وماندن درقدرت، شعارپشتونستان دادند تا حکومت های نابکارخود را ادامه دهند. جالب این است که ، با پشتونستان بازی، کله با سوادان پشتون را درمسئله احمقانه پشتونستان بسته کردند وروشنفکران تاجیک را زندانی کردند.
ازهمه خنده آوراینکه ، کرزی وغنی که حکومت شان بدون کمک امریکا یک روز زنده مانده نمی توانست ونمی تواند، آماده رسمیت دادن به خط دیورند نمی باشند؛ خطی که ازعبدالرحمن خان تا نادرخان، همه نوکران هند برتانیه حتا امان الله محصل استقلال ناموجود آن را برسمیت شناختند . طرفه اینکه ، آقایان خط دیورند را برسمیت نمی شناسند ؛ ونظامی های پاکستانی هم ازقبایل خود آن ها تروریست تربیت کرده مردم افغانستان را می کشند! بله، نتیجه تئوری توطئه ، ادامه پشتونستان خواهی کرزی- غنی وتروریست صادرکردن پاکستان ، شکست سیاست افغانی امریکا درباره ی دولت سازی ومهارکردن تروریسم وبازسازی افغانستان می باشد.
بهرحال ، طوریکه گفته شد، حد اقل 300 هزارمیلیون دالر توسط امریکا برای دولت سازی، مهارتروریسم وبازسازی افغانستان پرداخت شده وهمه کمک های توسط حکومت کرزی ودسته اش وحکومتی های غنی- عبدالله غارت شده اند.غارت هم این گونه که عده معلوم حال میلیاردر، مردم فقیر،تروریستان قوی تر، تولید مواد مخدر افزایش یافته، شمارمعتادان بیشتروحکومت هم فاسد ترشده است. حکومت فاسد تری که تنها دو دستاورد دارد: نخست، امکان فروپاشی حکومت درسال آینده قوی ترشده است؛ دوم، رشد سرسام آوری بیکاری وفرارجوان به سوی غرب ورشد بی سایقه ی آمارمعتادان ، تجاوز به زنان وده ها مصیبت دیگر! بله ، درچنان حال وهوای حکومت داری درکابل، نهاد صلح امریکای ازهزینه زیاد وبی دستاوردی امریکا سخن گفته ونهاد های جهانی حقوق بشر، شفافیت بین المللی ،قانون مداری و، مبارزه با فساد ، آزادی رسانه ها وچند نهاد دیگر،افغانستان را بدترین کشوربرای زنان ، روزنامه نگاران ودارای فاسد ترین وقانون گریزترین حکومت درجهان پس مانده معرفی کرده اند! ازاین رو،حق با وزیردفاع انگلیس ورئیس کمیته دفاعی مجلس سنای امریکا می باشد که به شمارنیروهای نظامی درافغانستان افزوده شود! درغیرآن ، تروریسم قوی تر، حکومت کابل سرنگون ومردم افغانستان روانه اروپا می شوند!
پانویشت ها:
U.S.Afghanistan Veterans Recalls The Costs of War.
www.usip.org/publications/2017/03/us-afghanistan-veterans-recalls-costs-of-war
wednesday/ march1 ,2017/by: u s i p staff
us,spent money in afghanistan,4.8 trillion dollar.
sigar.org

Thursday 2 March 2017

بافرمان ، نمی توان ملت ساخت

ابراهیم ورسجی
سیزدهم حوت 1395
همه می دانند که قانون توزیع تذ کره بدون ذ کرنام افغان توسط پارلمان تصویب وشخص رئیس جمهورغنی آن را توشیح کرده است. معلوم است که براساس قانون مصوبه پارلمان نباید واژه افغان درتذ کره ی شهروندان افغانستان بکاربرده شود. همچنان ، همه می دانند که اطرافیان غنی وخود ش برخلاف قانون بخاطرواژه افغان تاکنون مانع توزیع تذ کره شده اند. ازسوی دیگر، توزیع تذ کره ازنیازهای مبرم جامعه ی افغانستان می باشد.
بطورنمونه ، نبود تذ کره باعث شده است که با تذ کره های جعلی ساخت آی اِس آی ، صدها وهزاران پاکستانی حتا عده ی که پشتون پاکستانی هم نیستند زیرنام طالبان وارد افغانستان شده به جنگ ووتروبپردازند. ازهمه مهم اینکه ، درقانون اساسی افغانستان ازدموکراسی وانتخابات تایید به عمل آمده وچند ین انتخابا ت بدون تذ کره با کارت های جعلی برگزار ودموکراسی وحکومت قانون به مسخره گی گرفته شده اند! همین که ، غنی وعبدالله ، مطابق قا نون رئیس جمهور ورئیس اجرائیه نیستند ودرنتیجه ی میانجیگری وزیرخارجه قبلی امریکا تعیین وظیفه شده اند ، نهایت کمبودی وبی چاره گی شان درافغانستان می باشد! بله ، تعیین وظیفه شدن زیرسایه وزیرخارجه امریکا موقتی بود واین شرط را داشت که بزودی قانون تغییر وریاست اجرائیه نهاد قانونی شود. برخلاف ، چنان نه شد وبحران آفرینی ونا بسامانی آفرینی کرد.
آری، این همه نابسامانی های اجتماعی- سیاسی - اقتصادی، گسترش تروریسم وازهمه مهمتر تلف شدن 140 هزارمیلیون دالرکمک های امریکا واروپا ودیگرکشورها برای باز سازی وبازسازی نه شدن ؛ ونابود شدن سرمایه اجتماعی یا اعتماد باهمی مردم یا اقوام افغانستان ؛ برمی گردد به ساده انگاری وسرسری اند یشی ای سیاست کاران درباره مسایل سرنویشت سازکشورما. مثلا ، قانون گریزی ، عدم توزیع تذ کره به دلیل های قومی- قبیله گی مطابق قانون مصوبه پارلمان، وساده انگاری درباره ملت سازی و...مسایلی می باشند که افغانستان را سردرگم وگرفتار آینده ناروشن کرده است.
برای اینکه بحث بد را زا نکشد، بررسی برخی مسایل مورد اشاره قرارگرفته را به نویشته ای دیگر گذا شته با تمرکزبه این موضوع که ملت سازی چگونه درافغانستان ساده گرفته شد ؟ نویشته را ادامه می دهم ؛ این هم درزمانیکه ، جهانی سازی وانفجار اطلاعاتی زاده فن آوری مدرن بسیاری کشورهای پوشالی چند قومی فاقد فرهنگ تاریخی را گرفتاربحران های ژرف کرده است. با وجود ادامه ی بحران وتروریسم ، خوب است که افغانستان را همه فهمی زبان فارسی وفرهنگ خراسانی وهم دینی یا مسلمان بودن تاکنون زمین بوس نکرده است! درست است که افغانستان تجزیه طلبی ندارد ، اما زیاده خواهی به شیوه قبلی درلایه ی مشخص سیاسی ها دیده می شود که هم باعث قانون گریزی هم بحران سازی هم مانع ملت سازی که خیرحتا مانع دولت سازی شده است.
درچنان شرا یطی ، رئیس جمهورغنی با نا دیده گرفتن قانون تصویب شده درپارلمان وتوشیح شده توسط خود ش درباره توزیع تذ کره بحرانی بر بحران های دیگر افزود که به موضوع داغ رسانه ی مبدل وبه فحش ونا سزا گوی هم دامن زده است. بله ، باید چنین می شد! به این خاطرکه ، رئیس جمهورغنی فکرکرده است که با فرمان می شود ملت ساخت. درحالیکه ، بسیاری ملت های پوشالی وزوره کی زاده دست استعمار کهنه وزیرسرپرستی استعمارنودرآسیا وافریقا ، رو به فروپاشی دارند.
بله ، باید ملت ساخته شود. اما درکشورچند قومی ای مثل افغانستان لازم است که به عامل های ملت سازی توجه شود. آری، یکی ازمهمترین عامل های ملت سازی ، تقویت سرمایه اجتماعی یا اعتماد متقابل میان همه قوم ها درجامعه ی چند قومی ما می باشد. سرمایه ی که با زور ودغل کاری ویران می شود نه تقویت. روشن است که، درکشورهای چند قومی ، مهم ترین مسئله نام مورد قبول همه برای کشورمی باشد. چون نام افغانستان نه درنتیجه تفاهم باهمی اقوام آن ، بلکه درنتیجه ی داد وگرفت هند برتانیه وروسیه تزاری درربع پسین سده نزدهم به حیث منطقه حایل میان خود شان تعیین شده است. نام گذاری که اکنون مسئله سازشده است.
اگربرخی دوستان پشتو زبان استدلال کنند که احمد خان ابدا لی نام افغانستان را برگزیده است، برایشان می گویم که اشتباه می کنند. واقعیت این است که، احمد خان ابدا لی افسر نادر افشاروهمرکاب اودرسفرتهاجمی به هند که هدف کشتن هوتکی های پناه گرفته درآنجا بود ؛ وافشار بعد ازقتل عام هوتکی ها دردهلی وغارت خزانه شاه مغلی هند، درحال بازگشت به ایران کشته شد؛ واحمد خان با رسیدن به قند هار خود را درخالیگاه قدرت ناشی ازکشته شدن فرمانده خود، شاه اعلام کرد. شاهی که قلمرو سرزمینی اش ازبلخ تا لاهوررا دربرمی گرفت نه افغانستان کنونی را. بله، احمد شاه ابدالی گاهی هم نام افغانستان وافغان را یاد نکرده بود وفرمان روای خراسان بزرگ بود.افسوس که تمورشاه ، پسر فاسد ش وپسران جمال خان محمد زای ، امپراتوری احمد شاه را درسده نزدهم کوچکتر ومیدان بازیی بزرگ روسیه تزاری وهند برتانیه کردند.
دراین راستا ، وقتیکه درسال 1870 میلادی، ژنرال بسمارک ولایت های پروس را جمع وامپراتوری آلمان را ایجاد کرد؛ روسیه تزاری وهند برتانیه ازترس قدرت نمای آلمان بسمارک، در آسیای مرکزی تفاهم کردند وافغانستان را به حیث منطقه حایل میان خود شکل دادند. منطقه ی حایلی که بعد ازهند برتانیه وظهورهند وپاکستان ، توسط شوروی تا 1992 حفظ وبعدازآن پاکستان ، با تروریست پروری وضع کنونی را برایش رقم زد. وضعی که ادامه دور باطل ، یعنی رفتن اززیرسلطه ی یک ابر قدرت بزیرسلطه ابرقدرت دیگر وفقدان استقلال می باشد. فقدان استقلال ازاین نگاه که ، حکومت کنونی افغانستان بدون کمک امریکا بزودی نابود می شود.
ازاین رو، برای رئیس غنی وپشتو زبان های کم سواد ومتعصب همکارش می گویم که بافرمان نمی توان ملت ساخت.این هم درزمانیکه ، کشورهای باثبات وثروتمند تری مانند ترکیه ، عراق و سوریه ، درآتش نزاع های قومی ومذهبی می سوزند! وقبل ازآن ها، دیده شد که چگونه پاکستان براساس شرقی وغربی با کشتن سه ونیم میلیون مسلمان تجزیه شد ؛ واکنون پاکستان غربی باخیزش بلوچ ها وتروریسم دست ساخت خودش دست وپنجه نرم می کند؟ خوب است که درافغانستان چند قومی تجزیه طلبی نیست، اما قدرت خواهی های نیست کننده دیده می شود که ازتجزیه طلبی وتروریسم هم مرگبارترمی باشند.
بنابراین ، برای غنی وهمکارانش پیشنهاد می کنم که ملت سازی توسط فرمان راکه خنده آوراست پشت سرگذا شته درزمینه فکر وبررسی درست نمایند. می دانم که از افزونی مشکلات توان فکرکردن را هم ندارند. بهرحال ، باید فکرکرد وافغانستان را ازمخمصه کنونی وتروریسم روبه فزونی ووابستگی ای مرگباربه غرب بیرون کرد. بله، برای بیرون کردن افغانستان ازمخمصه ی سیاسی وتروریسم، بهترین راهکاراین است که تذ کره مطابق قانون مصوبه پارلمان توزیع شود نه مطابق فرمان تا تنش ها کاهش پیدا کنند. وقتیکه تذ کره توزیع شد، مردم شماری دقیق شود. بعد ازآن ، بدومسئله زیرتوجه شود: نخست، همه پرسی برای قبول نام های: افغانستان ، آریانا وخراسان که نام های قبلی این سرزمین بودند ، صورت بگیرد. اگرنتیجه همه پرسی تایید افغان وافغانستان توسط همه ی اقوام بود ، ماهمه می شویم دارای ملت افغانستان. درغیر آن ، به مسئله دوم توجه شود وآن اینکه، بعد ازتوزیع تذ کره وسر شماری ، واحد های اداری براساس شمارمردم تعیین شود. بعد ازآن ، انتخابات وتغییرقانون اساسی ازریاستی به پارلمانی صورت بگیرد. معلوم است که درنظام پارلمانی تمرکززدای صورت گرفته حرکت به سوی ملت سازی شروع می شود. درغیرآن ، به گفته ی شاعر: اگراین مکتب است واین ملا / وضع شاگردان خراب می بینم!