Wednesday 30 November 2016

درهیچ کشوراسلامی ، مانند افغانستان فرهنگ اسلامی تد ریس نمی شود

بخش سوم

دهم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
درهمه کشورهای مسلمان ، دانشکده های بنام شرعیات ودرایران بنام الهیات ، بخشی ازدانشگاه ها بکارمشغول هستند که درآن ها: فقه ، عقاید ، تفسیر، ادبیات عرب،تاریخ اسلام وفلسفه ی اسلامی تدریس می شوند. درسو لیسه هاهم، مضامین عقاید وتفسیرزیرعنوان دینیات تدریس می شود وازتدریس فرهنگ یا ثقافت اسلامی خبری نبود ونیست. به این خاطرکه، اصلا چیزی بنا م فرهنگ اسلامی وجود ندارد. بله، فرهنگ ملی وجود دارد که مضامین دینی در درون آن حضوردارد وزیرعنوان تفکراسلامی یا ایدئولوژی اسلامی بعد از هجوم ایدولوژی کمونیسم درنیمه نخست سده بیستم به کشورهای مسلمان، به حیث واکنش مطرح شد که دارای اهمیت بسیارهم می باشد.
تاجائیکه در40 سال اخیر، من به حیث یک فعال فرهنگی شاهد بودم ومی باشم، فکراسلامی بیشتر زیرعنوان ایدئولوژیی اسلامی متحول شد واندیشمندانی مانند: ابوالاعلی مودودی درهند،سید قطب درمصر، بازرگان، مطهری، طالقانی وشریعتی درایران ،محمود صواف درعراق،وشماری ازدانشمندان دیگرازسوریه، لبنان ، سودان والجزایر، واژه ایدئولوژی اسلامی را بکاربرد ند وبازماند گان شان هنوزهم بکارمی برند.
برای اینکه بحث طولانی نشود، ازبحث درباره کاربرد ایدئولوژی اسلامی درهند، پاکستان، مصر وایران خود داری کرده تنها به کاربرد آن درافغانستان بسنده می کنم. معلوم است که درافغانستان، مبارزان مسلمان سویه تولید اندیشه نداشتند وندارند؛ ازاین رو، مصرف کننده اندیشه اسلامی هند، پاکستان وایران شد ند. البته با این فرق که ، اندیشه اسلامی مصر، هند وپاکستان را ازترجمه های مترجمان ایرانی گرفتند. مثلا، وقتیکه "ویژگی های ایدئولوژی اسلامی " نوشته سید قطب توسط سید هادی خامنه ترجمه وبه افغانستان آمد، کاربرد ایدئولوژی اسلامی در فرهنگ جوانان مسلمان که بعدا به جمعیت اسلامی وحزب اسلامی تجزیه شدند،معمول گردید. وقتیکه "احیای فکردینی" ازاقبال ، توسط علی اصغرحکمت ترجمه ووارد افغانستان شد وغلامرضا سیدی ، نوشته های مودودی ودیگرنویسندگان پاکستان وهند را اززبان های عربی وانگلیسی به فارسی برگردان کردند وبرگردان هایشان وارد افغانستان شد، تفکراسلامی مصر،ایران وهند وپاکستان وارد افغانستان شد.
درزمینه ، تاسف من این است که فارغان دانشکده شرعیات کابل وفارغان دانشگاه الازهرمصرموفق نشدند که آثارمصری هاراترجمه کنند ویاخود شان تولید فکری ارایه نمایند. ازسوی دیگر، وقتیکه "آشوب بزرک" نوشته دکترطه حسین را شفیق وجدان ترجمه کرد، حکومت شاهی افغانستان نگذاشت که توزیع شود وعلت آن این بود که ازاشتباهات دوران خلافت پرده برداشته بود ؛ ودرافغانستان که ، ملاها یزید راهم قابل نقد نمی دانند ، سانسورشد. درپاکستان وهند هم که ابوالاعلی مودودی "خلافت وملوکیت"را نوشت، ملاها عصبانی شده به لعن وطعن او پرداختند.
جالب این است که ، درفرهنگ مسلمانی- پیشرفته ی مصر والازهرش ، طه حسین بخاطر نوشتن" آشوب بزرگ" تکفیر نشد؛ ودرفرهنگ شبه مسلمان پاکستان، ملاها مودودی را بخاطرنوشتن" خلافت وملوکیت" ، نفرین کردند ؛ ودرافغانستان هم ، حکومت شخصی ظاهرخان وملاهای درباری اش ترجمه "آشوب بزرگ" را مجوزپخش ندادند.ازاین رو، می توان گفت که درافغانستان جهل بنام دین دربرابرفکردینی چاقوکشی کرده ومی کند.بله، باید که جهل بنام مذهب چاقوکشی کند! به این خاطرکه، درجای که عقل ومنطق به پایان خط می رسند، بی منطقی وتکفیروخشونت وارد میدان می شوند که شدند ووضع رقت بارکنونی افغانستان که بنام دین ، مسلمان ها کشته می شوند را رقم زد!
باتوجه به گفته های بالا، من به حیث یک مسلمان وفعال فرهنگی مشکل افغانستان را بیشترفرهنگی می دانم . بله، مشکل فرهنگی افغانستان باعث شد که این کشورتنها کشوری باشد که نتوانست مدرنیسم را پذیراشود. مسئله ی که تند روی مذهبی را به تروریسم مذهبی تبدیل واول کابل وشمالی را ویران کرد ودوم باعث پیاده شدن ارتش امریکا وناتو بنام جنگ علیه تروریسم به افغانستان شده کمک به ایجاد وادامه ی حکومتی کرد که بدون کمک مالی ونظامی امریکا می میرد! بهرحال،تغییر سیاسی آسان وتغییر فرهنگی دشواروزمان گیرمی باشد؛ وپاکستان که خود ش مانند افغانستان مشکل فرهنگی دارد تلاش می کند که باکمک به تروریستان وتند روان مذهبی کشورما را هم کنترول کند هم درلباس مذهب توحشی مذهبی را برآن غالب نماید تانسل آگاه ونوگرای دینی وغیردینی آن فراروبرای تند روان وتروریستان جاخالی کنند! خوشبختانه، نمونه ی ازموفقیت پاکستان درزمینه نمی بینم!
نگاهی به گذ شته ، نشان می دهد که افغانستان با وجود عقب ماند گی فرهنگی ومصرف کننده تولیدات فرهنگی ایران بخاطرهمزبانی بودن، برد باری ومدارای مذهبی داشت. متاسفانه، با وفات مولوی های افغانستانی فارغ مدرسته دیوبند ودیگرمدارس هند بخاطر حایل شدن پاکستان میان افغانستان وهند وتشریف آوری مولوی های پاکستانی، نابرد باری مذهبی وارد افغانستان شد. مزید برآن، جنگ علیه شوروی وحضورسردسته های مجاهدان ومهاجران درپاکستان ؛ به نظامی های منافق پاکستانی موقع داد تا به کمک ملاهای عقب مانده خود، تند روی مذهبی رادرافغانستان گسترش دهند؛ وعربستان که از جمهوری اسلامی وادعاهایش برعراق وصادرکردن انقلاب اسلامی به دیگرکشورهای عربی ترسیده بود، کمک به تند روی مذهبی حتا صادرکردن وهابی گری یا نمونه تند رو وخشن - عقل گریزاسلام ازطریق پاکستان به افغانستان کرد تا شیعه ستیزی حتا حنفی ستیزی وفارسی ستیزی نماید.اگرامروز ما تند روی وتروریسم مذهبی درافغانستان داریم، نتیجه ترس عربستان ازایران، ونزاع مرزی قبلی حکومت های افغانستان با پاکستان وفرصت طلبی پاکستان وبهره برداری نادرست آن ازملاهای ساده وطالبان بی دانش افغانستان می باشد. فکرمی کنم که بزرگترین ابزارما باید تقویت میانه روی دینی دربرابر تند روی وتروریسم دینی نما- صادراتی ازپاکستان می باشد. کاریکه هم حکومت هم آگاهان ومولوی ها فروخته نه شده ی افغانستان باید کمرهمت بسته آن را انجام دهند. درغیرآن، تروریسم وتند روی مذهبی دین ودنیای آن ها را خراب می نمایند! ادامه دارد.

Monday 28 November 2016

با انتقاد ازفرهنگ یا ردآن ، کسی گنه کار یاکافرنمی شود

بخش دوم
هشتم قوس 1395
ابراهیم ورسجی
دربخش نخست این نوشته ،هم ازفرهنگ تعریف کردم هم ازدیدگاه قرآن ، مومن به مسلمان هارا بازتاب داده به ملاها پیشنهاد کردم که تکفیرنکنند که درتکفیر خود شان به دین ضربه می زنند.این هم درعصر انفجاراطلاعاتی که بی دینان ودین گریزان ودشمنان دین چه بومی وچه غیربومی مسلح تر ازملاها می باشند ومی توانند آن ها را مسخره نمایند! بهرحال، مشکل ملاها این است که تعریف ازفرهنگ چه فرهنگ ملی وچه فرهنگ اسلامی مورد نظر خود ارایه نمی کنند وعدم ارایه تعریف باعث می شود که مسایل اعتقادی مسلمان ها را پشت معرکه انداخته مسایل فرهنگی وعامیانه وروزمره را جایگزین آن ها نمایند که تاحدی کرده اند.
بله ، تنها فهم بهترازقرآن می تواند باعث رفع این گونه کج اندیشی ها شود.مثلا، قرآن مسئولیت پیامبرص را براندازی شرک ، تبلیغ کتاب با حکمت، تزکیه نفس ومجادله با کفار به شیوه نیکو تعیین کرده است نه ریشه کن کردن فرهنگ.درباره فرهنگ وبرخورد با آن، قرآن واسلام اصل عرف یادستاوردهای تاریخی ای بشررا پذیرفته است.ازاین رو،درکشورهای اسلامی هم قرآن وسنت هم عرف منبع قانون پذیرفته شده اند وعرف هم همه خوبی های فرهنگی وعقلی بشر در طول وعرض تاریخ می باشد.
ازاین رو، بهتراست که با استناد به فرهنگ وتجربه تاریخی ای بشر،وضع دین وفرهنگ اسلامی - مسلمانی را درکشورهای مسلمان بازتاب دهم.اکنون، درجهان، 57 کشورمسلمان با جمعیت اکثرا مسلمان ودارای اقلیت های مسیحی،یهودی، هندو، زرتشتی و...حضوردارند.کشورهای که اسلام یک عامل موثردرفرهنگ شان می باشد.عاملی که دربرخی کشورها بیشترموثر ودربرخی کمترموثر می باشد.اقلیت های مسلمان هم درشرق وغرب جهان با دین وباوروفرهنگ های خود محترمانه یا غیرمحترمانه زندگی می کنند.دراین راستا، مسلمان ها چه عامی وچه ملا باید بدانند که برخورد انسانی شان با اقلیت های نامسلمان کمک به بهبود وضع اقلیت های مسلمان درجهان غرب وشرق می نماید.روشن است که اسلام برخورد خوب با اقلیت ها به خصوص با مسیحی ویهودی ها را به حیث اهل کتاب تایید وستایش کرده است.
بد بختانه، دربسیاری کشورهای مسلمان، فقه یا مومن به ملاها ومشغله تاریخی- نان آور شان درجای اسلام نشسته وابزاری شده برای شاه وشیخ تا برای ادامه قدرت خود هم اسلام را ابزار ومسخ کنند هم مردم را فریب داده آگاهان مخالف حکومت گریی غیرمسئولانه یا به گفته ی قرآن عدل گریز وغیرشورای را سرکوب وساکت نمایند.همچنان، برخی کشورهای مسلمان فرهنگ قوی وبرخی هم فرهنگ ضعیف دارند وفرهنگ ضعیف شان به دین زیان هم رسانده است.مثلا، ایران، هند ، مصر واندونیزی دارای فرهنگ قوی ، ترکیه فرهنگ غرب زده وعربستان فرهنگ قبایلی وپاکستان فرهنگ کمرنگ هندی- مسلمانی دارد وکوشش می کند که خود را دین مدارنشان دهد.بنگله دیش که جمعیت مسلمان بیشترازپاکستان ودین داریی بهترازآن دارد زیان های ازپاکستان دیده است که ازهند ندیده است.معلوم است که وضع اسلام درهند بهترازوضع آن درپاکستان می باشد.علت خرابی وضع اسلام درپاکستان درقیاس باهند، ائتلاف منافقانه ی نظامی ها وملا ها می باشد که طالبان تروریست را تولید کرده واسلام را دین تروریست پرورمعرفی کرده وبه فرهنگ برد بار افغانستان ازطریق طالبان تروریست یا تولید مدارس خود زیان بزرگ رسانده است.جالب این است که ، همه ملاهای متعصب وکم دانش افغانستان که برخی ازآن ها تکفیر کردن مسئولیت مذهبی شان شده است ، تولید ائتلاف نظامی ها وملاهای پاکستانی می باشند.ازاین رو، شماری بسیارشان طالبان را بخاطرتروروکشتارمسلمان ها تکفیرنمی کنند ویک خطای لفظی یک فرهنگی یانیمه فرهنگی مسلمان را بهانه کرده به تکفیرش می پردازند!
ازاین رو، بهتراست که با مرزکشی میان فرهنگ ومعتقدات مسلمان ها این بخش ازنوشته را پایان دهم.معلوم است که فرهنگ مجموعه متشکل از باورها،رسم ها ورواج ها، زبان وادبیات، هنر وفلسفه ،تاریخ ،موسیقی ؛ وخلاصه، تمام هستی معنوی ومادی یک قوم یا ملت می باشد که ازدیروزبه حیث میراث برای امروزآن مانده است.ازسوی دیگر، درفرهنگ ، عناصردینی وکفری وخرافی و...حضوردارند ؛ یعنی فرهنگ اسلامی وجود ندارد وفرهنگ مسلمانی وجود دارد ومسئولیت عالمان ونواندیشان دینی می باشد که عناصر دینی آن را فربه وعناصر شرکی- خرافی ای آن را لاغرنمایند.متاسفانه، کارهای که اکنون برخی ملاها درافغانستان می کنند نه تنها عنصر دین را درمتن بزرگ فرهنگ وخرده فرهنگ های جامعه فربه نمی کند بلکه لاغرهم می کند.ادامه دارد.

Sunday 27 November 2016

ملاها بدعت گذاری کرده اند؛ یعنی فرهنگ را درسطح مسایل ایمانی بالاکرده اند

ابراهیم ورسجی
هفت قوس 1395
درروزهای اخیر،ملاهای افغانستان با تبدیل فرهنگ به زبان فارسی / ثقافت به زبان عربی، به اصل ایمانی وچماق سازی ازآن بدعت تازه درفرهنگ مورد نظرخود آفریده اند. مثلا، آقای منصور یک عضو پارلمان گفته است که ثقافت اسلامی رایج درمد رسه ها ومساجد ودانشگاه ها تروریست تربیت می کند؛ وملاهاهم به تکفیر او پرداخته اند. ازاین رو، بعد ازامروز، کوشش می کنم تا نوشته های مختصری درباره فرهنگ / ثقافت ومومن به مسلمان ها داشته باشم تا " سیه روی شود / هرکه دراو غش باشد.ازاین رو، بهتراست که نوشته را ازتعریف فرهنگ واسلامی بودن واسلامی نبودن آن وفرق آن با مسایل ایمانی یا مومن به مسلمان ها بیاغازم. درباره فرهنگ ، هم ارایه تعریف مشکل است هم تعریف های جهان شمول ازآن تاکنون ارایه نه شده است. حتا یونسکو/ بخش فرهنگی ملل متحد هم ازفرهنگ تعریف جهان پذیر ارایه کرده نتوانسته است. بهرحال، تعریف های ازفرهنگ شده است که دوتعریف ازآن ها را اینجا بازتاب می دهم. تی اِس اِلیت ،دانشمند برتانوی در تعریف فرهنگ می گوید: فرهنگ اول ازهمه چیزی است که مورد نظرانسان شناس هاست: شیوه زندگی ملت معین که درمحل واحد باهم زند گی می کنند. این فرهنگ درهنرهای شان،درنظام اجتماعی شان، درعادات وآداب شان، درمذهب شان مشهود است. ولی همه این چیزها بروی هم فرهنگ بوجود نمی آورند،هرچند اغلبا ازآن ها به گونه ی سخن می گوئیم که گوی چنین کرده اند(1).
افزون برتعریف دانشمند برتانوی ازفرهنگ ،بهتراست که تعریف فرهنگ ازدید گاه یک دانشمند مسلمان راهم ارایه نمایم. دکترمحمود روح الامینی ،استاد دانشگاه تهران ازفرهنگ این گونه تعریف ارایه کرده است: فرهنگ به مفهومی که درعلوم اجتماعی بکارمی رود؛ عبارت است از:مجموعه ی پیچیده ی که شامل معارف،معتقدات ،هنرها، صنایع،متون ،اخلاق ، قوانین، سنن وبا الآخره تمام عادات ورفتاروضوابطی که فرد به عنوان عضوجامعه ،ازجامعه خود فرامی گیرد ودربرابرآن وظایف وتعهد اتی را به عهده دارد.(2)
براساس تعریف های یاد شده ازفرهنگ، چه آن را اسلامی بنامیم وچه ملی / سکولار/ این جهانی / عرفی ؛ بخاطررد یا تایید آن نه کسی کافرمی شود ونه مسلمان.ازاین رو، سخن منصورکه ثقافت اسلامی جاری درمدرسه ها ومساجد ودانشگاه ها تروریست تربیت می کند ؛ سخنی نیست که باعث کفراو شود. زیرا که، اصلا چیزی بنام فرهنگ ویا ثقافت اسلامی مطابق تعریف های یاد شده وجود ندارد.بله، نه فرهنگ اسلامی بلکه فرهنگ مسلمان ها راداریم.مثلا، اگرعربستان راکه مهد اسلام است درنظربگیرم، چیزی غیر ازقبیله گرای درآن ندیده ام.
پس، فرهنگ مسلمان ها راداریم که در ایجاد آن هند، ایران ومصر نقش مهم داشتند ودارند نه عربستان. بنابرآن، سخن منصور نقد ازفرهنگ مسلمان ها می باشد نه فرهنگ اسلامی که وجود بیرونی ندارد. ازاین رو، بهتراست که ازمومن به مسلمان ها سخن بگویم که رد وتایید آن ها مسئله کفروایمان را به میان می آورد.دراین راستا، دراخیر سوره دوم قرآن ، این ها مومن به مسلمان ها معرفی شده اند: ایمان به خدا، ایمان به ملائیک ، ایمان به کتاب های خدا، ایمان به رسولان خدا، ایمان به روزآخرت وزندگی بعد ازمرگ.با درنظرداشت تعریف ارائه شده ازفرهنگ ومومن به مسلمان ها درسوره دوم قرآن، ازملاها ومولوی ها می خواهم که باتکفیریافشار بر آقای منصور، بیشترازاین خود را بی قدروبی اهمیت نه کنند! ادامه دارد.
پانویس ها:
1- درباره فرهنگ، ازتی اس الیُت ،ترجمه ازحمید شاهرخ چاپ اول 1369 ص ص 149-150
2- زمینه فرهنگ شناسی، ازدکترمحمود روح الامینی ص 148

Saturday 26 November 2016

فیدل کاسترو، رهبرانقلاب کوبا درگذشت

فیدل کاسترو(1926-2016) ، امروز ، شنبه 26 ماه نوامبر- 6 ماه قوس ، به عمر90 سالگی درگذشت. فیدل ، دارای دکترای فلسفه، درآغازکمونیست ازنوع روسی آن نبود وبعد ازبراندازی حکومت امریکای باتیستا دریک جنگ گوریلای درسال 1959 ، رهبرانقلاب ورئیس دولت کوبا شد. بله، واشنگتن حکومت انقلابی او را نه پپذیرفت وبه کمک به مخالفانش مبادرت ورزید. کمک امریکا به مخالفان فیدل با اعزام نوکران کوبای سیا درسال 1963 درخلیج خوک ها ؛ باعث شد که او شخصا در خلیج خوک ها، خوک های صادرشده توسط امریکا را سرکوب کند . سرکوب گریی که باعث ناراحتی اعصاب امریکا شد.
درواقع ، جنگ درخلیج خوک ها وسرکوب خوک ها درخلیج نامبرده باعث شد که فیدل احساس خطرکرده درتماس تلفونی با نیکیتا خروشچف ، رهبر اتحاد شوروی خواستارحمایت ازاوشود ، واوهم به گونه ی شتاب زده راکت های اتومی شوروی را درمرزآبی کوبا مستقروبحران یازده روزه را ایجاد کرد که جهان راتکان داد. درحالیکه ، دربحران یازده روزه ، جهان درآستانه ی جنگ اتومی قرارگرفته بود؛ مک گویان ، دیپلمات روسی که مشهوربود که ازبزنرشیردرمیارود، به کاخ سفید نزد جان اِف کنیدی رسید وبه رئیس جمهوررامریکا گفت که اگرامریکا علیه حکومت فیدل اقدام نکند، شوروی موشک های اتومی خود را ازآب های کوبا بیرون می کند. کنیدی به طرف روسی اطمنان داد که علیه فیدل اقدام نمی شود.
بنا برآن ، روسیه موشک های خود را ازکوبا بیرون کرد وبحران یازده روزه پایان یافت. فیدل کاستروکه حکومتش تثبیت شده بود، هم گرایش به کمونیسم روسی پیداکرد هم به حمایت چپ های مخالف امریکا درامریکای لاتین وافریقا پرداخت. برای اینکه نوشته بد رازا نکشد، تنها به دستاوردهای فیدل برای مردم کوبا پرداخته نوشته را پایان می دهم. فیدل که از1959 تا2008 حکومت کرده بود، بخاطربیماری درسال 2008 ازقدرت کنارکشیده وراول ، برا درخود را جانشین خود مقررکرد که تاکنون رئیس جمهورکوبا می باشد.
دردوره 49 ساله حکومت فیدل، کوبا دارای 100 مردم با سواد، دارای سرک های پخته سرتاسری،شبکه برق سرتاسری، آموزش وخدمات رایگان بهداشتی وخانه برای همه شد. درحالیکه ، درامریکا وآلمان ،پیشرفته کشورهای جهان سرمایداری ، اکنون ، میلیون ها نفربی خانه وبی سواد یافت می شوند. دربخش صادرات هم، معلوم است که کوبا برای امریکای لاتین آموزگار وداکترصادرمی کند ؛ وامریکا، کودتا ها وحکومت های تباه کارنظامی. جالب این است که ، جنایت مسحیت صادراتی ازاروپا وکشتارمردم بومی توسط اسپانوی ها، انگلیس ها، فرانسوی وپرتگالی ها و انتقال سیاهان امریکا به قاره امریکا وبه بردگی گرفتن آن ها؛ باعث شد که هم فیدل ورفیقش چه گوارا آموزگارانقلاب های ضد سرمایداری شوند هم الهیات رهای بخش ومارکسیست های انسانی شده دست به ائتلاف زده جنازه سرمایداری را ازامریکای لاتین بردارند.

Friday 25 November 2016

سخنانی به مناسبت روزجهانی رفع خشونت علیه زنان


ابراهیم ورسجی
از ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ که سه خواهر میرابل در جمهوری دومینیکن در مبارزه با دیکتاتوری آن کشور به قتل رسیدند، تا سال ۱۹۹۹ که سازمان ملل متحد این روز را با صادر کردن اعلامیه ی روز جهانی رفع خشونت علیه زنان اعلام کرد، زنان و مردان مبارزوبرابری طلب درسراسرجهان بر ضرورت مبارزه برای پایان دادن به خشونت وبی عدالتی بر زنان تاکید کرده و در این راستا تلاش های پیگیرودوام دارکرده اند ومی کنند.درواقع، اعلامیه‌ رفع خشونت علیه زنان؛ هر عمل مبتنی بر تبعیض جنسیت را که احتمال آسیب فیزیکی، جنسی و روانی زنان را به دنبال داشته باشد، خشونت نامیده و دولت‌ها را وادارمی‌کند تا بر طبق قانون های کشورهای خود، فعالیت‌های خشونت‌آمیز علیه زنان را متوقف کنند.معلوم است که آزار واذیت زنان، کم و بیش در تمام کشورهای جهان وجود دارد؛ البته، با این تفاوت که امروزه چنین رفتارهایی در بسیاری از کشورها به موجب قوانین وضع شده، جرم محسوب می شوند و کسانی که به هرشکلی مرتکب یکی از موارد خشونت علیه زنان گردند، مجازات می شوند. اگرچه درقوانین بسیاری کشورهای پس مانده به خصوص کشورهای اسلامی تاکید به رفع خشونت علیه زنان شده وبرخشونت گران مجازات درنظرگرفته شده است؛ برخلاف، درعرصه ی عمل کم واقع شده است که خشونت گران برنان محاکمه وزندانی شوند!
بطورنمونه، این گزارش را که درباره خشونت علیه زنان درایران وپاکستان می باشد خواندم وبسیارناراحت شدم.ازاین نگاه که، باورداشتم که خشونت علیه زنان درایران وپاکستان کمترازخشونت علیه زنان درافغانستان می باشد. ازاین نگاه که مدت زیادی درپاکستان مهاجربودم وگه گاهی هم به ایران می رفتم وزبان فارسی زبان مادری ام درافغانستان می باشد ؛ زبان رایج درایران ودرپاکستان هم بزبان های اردو وانگایسی آگاهی داشتم ؛ کوشش کردم که راجع به هردو کشوراطلاعات خوبی پیداکنم وتاحدی موفق هم شدم. اکنون که ، دراین گزارش خشونت به زنان درایران وپاکستان را خواندم؛ تکان خوردم وخواستم که درباره خشونت علیه زنان درافغانستان نظری بدهم آن هم به مناسبت 25 نوامبر- 5 قوس، روزجهانی رفع خشونت به زنان .خوب است که ، دوروز قبل ، مراسمی درکابل درباره خشونت علیه زنان برگزارشده بود و برآورد رسمی حکومت درآن مراسم این بود که ازاول حمل تا اخیرعقرب سال جاری، 8000 مورد خشونت علیه زنان صورت گرفته است.
وقتیکه ، خواندم این اندازه خشونت علیه زنان در 8 ماه درافغانستان صورت گرفته است. فهیمد که افغانستان همان گونه که درحکومت داریی فاسد وتولید مواد مخدر درجهان نمره اول شده است، درخشونت علیه زنان هم نمره اول شده است. یعنی ازایران وپاکستان هم پیشی گرفته است! باتوجه به پیوندهای خونی- عاطفی ای که زنان با من وهرمردی دیگری دارند واین خشونت برآن شده است ومی شود،احساس می کنم ما مردان همه لازم است که احساس شرمساری کنیم! مثلا، زنان با ما پیوند های:مادری، خواهری، خاله گی، خواهرزاده گی، همسری، دختری، دخترعموی، دخترخاله گی،مادررضاعی / مادرازناحیه شیردهی نه طبیعی، معلمه گی، متعلمه گی، استاد ی ومحصله گی رادارامی باشند. پس، مردان که تمام پیوندهای یاد شده را بازنان ودختران دارند وبرآن ها خشونت هم روامی دارند؛ بنابرآن، بهتراست احساس سرافگند گی نزد خدا، رسول خدا وتمام بند گان خدا نمایند!

Sunday 20 November 2016

درروزجهانی کودک ،افغانستان جزفقر،گداگری وپالشگری چیزی دیگری برای کودکان تحفه ندارد

ابراهیم ورسجی
اول قوس 1395
افغانستان درروز20 نوامبر یا 30 ماه قوس ،روز جهانی کودک ،نه تنها با سونامی / طوفان کودکان بی سرنوشت بلکه با سونامی های بی شماردیگرهم مواجه می باشد. مثلا، سونامی حکومت داریی بد، سونامی قانون گریزی،سونامی گسترش مواد مخدر که میوه تلخ آن اعتیاد می باشد، سونامی ظهوریک طبقه ثروتمند ، مزدور- وطن فروش وبی فرهنگ وشراب خوار،سونامی تروریسم مذهبی وتندروی مذهبی،سونامی محیط زیست کشنده،سونامی 80 درصد مردم بیکار؛ ومهمترازهمه ، سونامی نهاد های تعلیمی- تجارتی بی شماربی کیفیت که نیمه با سواد های بیکار وفراری به سوی غرب تولیدکرده ومی کنند، سونامی بلند رفتن مهریه ومصارف ازدواج که نتیجه آن افزایش شمار دختران وپسران ناتوان ازشوهروهمسرپیداکردن می باشد،ودیگرسونامی ها که جای بحث درباره شان نیست ؛ مردم چه زنان وچه مردان را رنج می دهند وحکومتی نیست که درجهت مهارشان فکروبرنامه ریزی وکارنماید.
درحالیکه ، تمام سونامی های یاد شده مردم افغانساتان را شکنجه می دهند؛ قربانی اصلی این شکنجه دهی ، کودکان می باشند.من سال گذشته فرصت پیداکردم تا دراکثر کوچه پس کوچه های کابل رفت وآمد کنم ومشاهده کردم که کودکان خرد سال بجای اینکه مدرسه بروند، یا کداگری می کنند یا پالشی گری.ازهمه اندوه باراینکه ، درمیان کودکان پسر گداگروپالشگر، دختران خرد سال را هم دیدم که گداگری وپالشگری می کردند. بله، درمیان کودکان دختر وکمترپسر، کودکانی رادیدم که هم پالشگری می کردند هم دروقت نبود بوت داران ، کتاب می خواندند که هم خوشحال شدم هم اندوه گین.خوشحال به این خاطرکه،درس می خواندند وغم گین به این خاطرکه فقر وناداری وادارشان کرده بود که هم گداگری هم پالشگری کنند.هم چنان، بی وجدان های راهم دیدم که آزارشان می دادند.
افزون برآن ، دربخش های ازکابل افرادی بی ادب تازه بدوران رسیده ی رادیدم که با موترهای دودی یا دود زاکه ازپول مواد مخدر وجاسوسی پیداکرده بودند ورانندگی درست هم نمی دانستند وزنان ودخترانی را که روانه مکتب یا محیط کاری شان بودند دعوت به سوارشدن ورفتن به جایگاه های هوس رانی می کردند وزن ها ودختران هم با اندوه ازکنارآن بی وجدان هارد می شدند.ازهمه تاسفباراینکه،دریک نمایش تلویزیونی دیدم که یک زن محجوبه ازیک سرک خیرخانه تیرمی شود ویک موترداربداخلاق مکررا مزاحم اومی شود واوهم براه خود می رود.تاسف این بود که یکی ازمبصران یک تلویزیون نا نهاد آن زن محجوبه را ملامت می کرد نه آن مزاحم بی فرهنگ را!
دربخش دیگرکابل دارای کودکان گداگروپالشگر، کاخ های شیرپور وبه گفته کابلی ها چورپوررا دیدم که قصر داران بی عرضه با موترهای لوکس خود با نازوکرشمه وبادی گاردهای بی شماردرحال ورود به قصرها یا درحال رفتن به دفترهای کاری نابکارشان ویا رفتن به قرغه برای سیاحت بودند وموترهایشان بروی کودکان پالشگروگداگرخاک ودود تولید وپرت می کردند.دربخش دیگراین شهرفقر زده وقصر زده گداگرزده وپارک شهرباصطلاح نو پر ازمعتادش وزیرپل دهمزنگ مملو ازمعتادش ودیگرنقاط پرمعتادش، دیدم که کاروان های رئیس جمهور ورئیس اجرائیه ومعاونان ووزیران شان با ایجاد مانع های ترافیکی به سوی دفترکاریاخانه هایشان روان بودند ومردم هم بی شمار داودشنام به سراغ شان ارسال می کردند.درپارلمان حکومت فخیمه هم که بی سواد ترین افراد درآن بنام وکیلان اتراق کرده اند، اعضای آن یا دروزارت هادرحال گشت وگذاربرای تعیین خویشان ودوستان شان هستند ویا دردرون پارلمان در حال پول گیری ازوزیران برای تایید وزارت شان هستند وازهمه خنده داراینکه، رئیس جمهور خود ش دارای تذکره وپاسپورت امریکای می باشد ووکیلان وزیران را زیرفشارگذاشتند ومی گذارند که تذکره خارجی شان را پس دهند.ربانی وباری جهانی وچند تاوزیردیگرهم ورق نشان دادند که تذکره شان را پس داده اند.اکنون باری جهانی ازوزارت دورشده است وربانی هم سلب صلاحیت توسط اعضای جمعیت اسلامی پدرش شده است،حتمن به انگلیستان وامریکا می روند تاروی وکیلان راکه سیاه بود سیاه ترکنند.وقتیکه این گونه حالت فاجعه درکشورحاکم است،پس، حتمی می باشد که کودکان قربانی می شوند ودیگرسونامی های که یاد کردم افغانستان را ازلبه پرتگاه بزیرپرتگاه پرت می کنند! بهرحال ،دراخیر، با نهایت افسوس ، می توان پیش بینی کرد که حکومت باصطلاح وحدت ملی حاج آقایان:غنی وعبدالله که ممکن است تکت هواپیماهای سفربه سیاست وزیارت به کعبه ومدینه شان راهم مردم افغانستان پرداخته باشند؛درروز20 نوامبر - یاروز30 ماه قوس که روزجهانی کودک اعلام شده است وهمه ساله برگزارمی شود، جزفقر، گداگری ،پالشگروگرسنگی ،چیزی دیگری ندارند که به کودکان افغانستان هدیه کنند!

Wednesday 9 November 2016

نگاهی به پروزی ترامپ وتاثیرآن بر اوضاع افغانستان ودیگرکشورهای مسلمان

ابراهیم ورسجی
نزدهم عقرب 1395
این نوشته را دردوبخش تهیه وپیش کش می نمایم: نخست، علت های پیروزی ترامپ درانتخابات ریاست جمهوری امریکا؛ دوم، تاثیر منفی یامثبت ریاست جمهوری ترامپ براوضاع افغانستان وکشورهای مسلمان.دررابطه به اصل نخست، بهتراست بگویم که ازروز نخست کاندیداتوری مسترترامپ تا نا وقت شب گذشته که پیروزی او تایید وشکست هلاری کلنتن نیز تایید شد،گفت و گوها وبحث ها وانتقاد ها واعتراض ها ی هردو رقیب انتخاباتی علیه یک دیگر را با دقت پی گیری کرده ام. پی گیریی که دستاورد آن نوشته ی کنونی خدمت دوستان وعلاقمندان دررابطه به موضوع مورد بحث می باشد.
واقعیت این است که ، کمبودی های دموکراسی امریکا را حکومت استبدادی - استالینی اتحاد شوروی متوفا پنهان کرده بود. به این معنا که ، شرایط پسا شوروی برای امریکا هم فرصت بود هم چالش. چون امریکا که بدون دشمن زندگی کرده نمی تواند، بعد ازوفات شوروی یاکمونیسم روسی، اسلامیزم را خلق وبه حیث دشمن جهانی خود انتخاب کرد.مثلا، بیاد دارم . بعد از انحلال پیمان نظامی ورشو، سخن گوی ناتو درسال 1989 درمسکو گفت که :" ناتو بعد ازانحلال ورشو ازبین نمی رود ومبارزه با تهدید بنیاد گرای اسلامی یا اسلامیزم موجودیت ناتو را توجیه می کند " ! به سخن دیگر، اسلامیزم جانشین کمونیزم می شود که شد. زیان این دشمن بی هویت امریکا را مردم افغانستان پرداختند ومی پردازند. همان مردمی که بخاطر حماقت رهبران سیاسی- گروهی شان، انتقام شکست امریکا درویتنام را باکمی دالرازشوروی گرفتند ویا خوب ابزار علیه منافع کشورخود شدند!
دراین راستا، غلطی امریکا این بود که ، پیشنهاد میخائیل گورباچوف ، رهبر وقت شوری برای نظام ساختن درافغانستان پسا ارتش سرخ را نادیده گرفت وسرنوشت افغانستان را در دست ژنرال های جنایت کار وتاجرپیشه ی پاکستانی قرار داد. ژنرال های جنایت کار پاکستانی هم بعد از رهاشدن ایران ازجنگ با عراق ، احساس خطر کرده ، افغانستان را به دو ساحه ی فرهنگی فارسی زبان وپشتو زبان تقسیم وپشتو زبان ها را ازخود وفارسی زبان ها ازایران دانسته کابل را با استعمال طرفداران مزدور خود ویران کردند. اگرچه پاکستان به اجازه امریکا وپطرو دالر عربستان وبی خاصیتی سیاست افغانی ایران، کابل را ویران کرد، اما با ایستادگی شکست ناپذیر فارسی زبان ها ودیگر گروه های کوچک قومی مواجه شده طوریکه می خواست ، موفق نه شد! ازاین رو، با برنامه ریزیی انگلیس، مید یریت امریکا وتمویل عربستان، گروه نام نهاد طالبان ساخته شد ومسئولیت اجرای این پروژه جنایت کارانه را بازمانند پروژه جنگ علیه شوری، ژنرال ها وملاهای منحط پاکستانی بدوش گرفتند.
درواقع، ژنرال های پاکستانی تنها تطبیق پروژه انگلیسی طالبان را بدوش نگرفتند بلکه القاعده را هم مطابق خواست عربستان ساختند.القاعده ی که دووظیفه را انجام داد: نخست ،منبع مالی نظامی های پاکستانی وطالبان زیرفرمانشان شد؛ دوم،درافغانستان، هم علیه فارسی زبان ها به حمایت طالبان رزمید هم حمله یازدهم سیپتامبر 2001 را انجام داد وجاده سازی برای جنگ جورج بوش وتونی بلیربنام جنگ علیه ترورزم کرد. جنگی که سه پیامد داشت: نخست،امریکا را بنام جنگ علیه تروریسم وارد افغانستان کرد: دوم،جیب مالیه دهند گان امریکای را خالی وجیب نظامی هاوملاهای ی پاکستانی پرکرد؛ سوم، نظامی های پاکستانی ازهمان پول های مالیه دهندگان امریکای ، طالبا ن والقاعده را بازسازی کرده بجان افغان ها،سربازان امریکای، انگلیسی، کانادای وآلمانی درافغانستان انداختند.
بهرحال ، ازاین که جورج بوش درسیاست یک جفت شاخ ویک جوره دم کم داشت، یا برنامه ی ازقبل آماده شده را تطبیق می کرد، احمقانه پیش ازنظام سازی درافغانستان به اشغال عراق دست زد. حماقتی که نظامی های پاکستانی را دربازسازی وتقویت طالبان والقاعده تشویق کرد. همچنان، جورج بوش با نصب شیعه هادرقدرت دربغداد؛ باعث شد تاعربستان وپاکستان ، القاعده وبخشی ازطالبان به خصوص طالبان پاکستانی را به عراق برده داعش را تولید کنند. به این معناکه ،هم درافغانستان هم درعراق، امریکا غلطی های را مرتکب شد که کمک به تقویت تروریسم کرد. وقتیکه ، امریکا در اخیر سال 2011 حکومت قذافی را سرنگون کرد؛ درواقع، آن کشوررا بی حکومت وبه مقدار حد اقل 20 میلیارد دالر اسلحه های سنگین ، نیمه سنگین وسبک را دراختیار تروریستان ازصومالی درشرق افریقا تا مالی ونیجریه درغرب افریقا گذاشت.
افزون برآن ،امریکا درمارس 2015،عربستان را تشویق به حمله به یمن کرد وعربستان هم به آسانی دردام افتاده قبرخود را کند.معلوم است که تشویق عربستان به حمله به یمن بنام مبارزه علیه نفوذ بزرگ ساخته شده ی ایران درآن کشور، دراصل خالی کردن بانک های عربستان وپر کردن جیب های شرکت های تولید اسلحه درامریکا واروپا می باشد.جنگی که تا کنون 10000 یمنی ازجمله کودکان را شهید وتمام زیرساخت های آن کشوربدبخت را نابود کرده وچیزی نصیب عربستان جز بدنامی نکرده است.
درسوریه هم، سیاست نادرست امریکا درپشت سرعربستان به نفع تروریستان ونابودی این کشور ومهاجرت میلیون ها نفرمنجر شده است.ازاین رو، روسیه که بعد ازبراندازی حکومت قذافی توسط امریکا، اعلام کرده بود که نمی گذارد سوریه، لیبیا شود، وارد جنگ علیه تروریسم به نفع حکومت اسد شده سیاست امریکا درخاورمیانه را به چالش سخت گرفته است.معلوم بود که قبل ازچالشگری روسیه درسوریه ، سیاست امریکا درمنطقه به آشوب کمک کرده بود.ازاین رو، گفته می توانم که ازافغانستان تا لیبیا ، سیاست امریکا جز کمک به آشوب وتروریسم کاری دیگری کرده است.
درشرایطی که، امریکا درجهان اسلام کمک به تروریسم وآشوب گری کرده است،دونالد ترامپ، وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شده سیاست های اوباما ووزیر خارجه قبلی اش هیلاری کلنتن ورقیب خود را مورد انتقاد قرارداده تا این حد پیشرفت که رئیس جمهور ووزیر خارجه قبلی اش را پایه گذارداعش نامیده محکوم کرد. ترامپ نه تنها سیاست جاری امریکا درخاورمیانه وجاهای دیگررا سرزنش کرد بلکه تمام سیاست کاران کهنه کار حزب دموکرات وحزب جمهوری خواه را سرزنش کرده برایشان گفت که امریکا را تضعیف کرده اید ومن قدرت آن را اعاده می کنم.
روشن است. ازانتقاد ها وحمله های سخت ترامپ برسیاست های داخلی وخارجی سیاست کاران کهنه کارامریکای وتاکید او به مسایل داخلی این گونه برداشت شد که مخالف جهانی شدن سرمایداری می باشد.همچنان، ترامپ ناتورا بهوده خواند.مسئله ی که مورد استقبال پوتین قرارگرفت. وپوتین نسبت به ترامپ چنان دلگرم شد که خود را مدافع سیاست های اونمایش داد ؛ وجناج کلنتن هم ترامپ را دست نشانده پوتین لقب داد.افزون برآن ، هیلاری کلنتن خود را مدافع حقوق زنان نامیده ترامپ را مخالف زنان وسیاهان ولاتینی ها خوانده کوشش کرد که بهره برداری نماید.اما نتایج اعلام شده خلاف توقع خانم هیلاری می باشد.ازاین نگاه که هیلاری دردوره ریاست جمهوری شوهرش بر توحش طالبان نسبت بزنان خاموش مانده بود،دفاعش ازحقوق زنان برای من هم خنده آورمی باشد!
بهرصورت ،درباره ی برآمدن ترامپ درسیاست امریکا،اینجانب ؛ به این عقیده هستم که ، برای امریکای ها دیگر سیاست کاران کهنه کار بهوده شده اند ودراین بهوده شدن هم ، سخنان خوب اوباما وکارهای بدش در 8 سال گذشته ، بی تاثیر نبوده است. بنابرآن، اگر ترامپ به قدرت رسیده است، ازبحران دموکراسی امریکا وانتقاد سخت او ازساختارکهنه ونامردمی قدرت برمی خیزد واستقبال گرم مردم ازسخنان اغلب غیر سیاسی اونهایت ناراحتی بخش های ازجامعه ازسیاست کاران میراثی را بیان می نماید. بطورنمونه،بحران کنونی امریکا سه گانه می باشد: شکاف طبقاتی،بحران دموکراسی وبحران محیط زیست. بحران های یاد شده درواقع بیانگر رابطه ظالمانه سرمایداران وبی سرمایه ها درعرصه تولید وتوزیع،رابطه ظالمانه حکومت گران وحکومت شونده ها. رابطه ی که درآن حکومت گربنام دموکراسی رای را از ناداران وپول تبلیغاتی را از سرمایداران می گیرند ووقتیکه به قدرت می رسند کاررا به نفع پول داده ها می کنند نه رای داده ها ودرعرصه محیط زیست یا رابطه انسان با طبیعت هم معلوم است که شرکت داران کمک به ویرانی محیط زیست کرده اند.
آری! درمیان حکومت گران امریکا،مسترترامپ که تازه وارد معرکه شده است هم سرمایدار است یعنی پول از شرکت ها وبانک ها نگرفته هم ساختار ظالمان جاری را زیر سوال برده است.ازاین رو،من گفته های کسانی را شنیدم که گفتند که ترامپ سیاست مدارنیست؛ پس، برایش رای می دهیم. یعنی از ساختارقدرت وکارکرد سیاست کاران بسیارمردم خسته شده اند.دربرابر چنان خستگی هم،سیاست مداران موضع نادرست گرفته اند.مثلا،رهبران جهان سرمایداری که درراس شان امریکا قراردارد،درمقابل موج رشد یابنده لیبرالیسم ونو نازیسم ونو فاشیسم زانو زده اند ودائم علیه پناهندگان دنکشوت وار شمشیرمی کشند تابرای تحکیم پایه های قدرت پوشالی خود چند رای بیشتری بگیرند.ازبیانیه های ترامپ علیه مسلمان ها،مکزیکی ها ولاتینی ها این گونه برداشت شد که درزمینه تندعمل می کند.
باتوجه به گفته های بالا، توقع برده می شود که ترامپ به کاهش شکاف میان دارا ونادار درامریکا بپردازد ،نه مانع شدن دربرابر آواره های ناشی از جنگ وتروریسم. بله،کمک به آواره ها خودش جنگ علیه تروریسم می باشد. بهرحال،توجه جدی ترامپ را به تفاوت میان دارا ونادار درامریکا ورفع آن جلب می کنم. :جامعه امریکای شدید نابرابر شده است که 10 درصد بالانزدیک به 9 برابر 90 درصد پایین را دارند. یک درصد بالای امریکای ها به نحوحیرت انگیزی سهم بیشتری دارند.آن ها 39 برابر مجموع 90 درصد پایین درآمد دارند.اما این شکاف، درمقایسه با فاصله ملت با یک درصد بالا بی رنگ است.آن ها184 برابر مجموع درآمد 90 درصد پایین درآمد دارند! دموکراسی همیشه کاری است که جریان دارد.کاربهتربرای سروسامان دادن به امورکشورخود،پیش ازآن که حتابه صدورآن فکرکرد! وآن هامی خواهند به دیگران دموکراسی را بیاموزند(1).
دررابطه به اصل دوم یا تاثیر ریاست جمهوریی مستر ترامپ براوضاع افغانستان وکشورهای اسلامی ودیگربخش های جهان، می خواهم این گونه ابراز نظر نمایم که سیاست امریکا از افغانستان تا لیبیا به فاجعه انجامیده است. فاجعه ی که کمک به فربه شدن تروریسم وبی اعتبارشدن امریکا کرده است. به حیث یک نویسنده وتحلیل گرسیاسی، باوردارم که باید امریکا هم فاجعه آفرینی می کرد هم ازاعتبارخود می کاست.مثلا، برخورد ابزاری امریکا با جنگ علیه شوروی وتروریسم درافغانستان هم کمک به شکست امریکا درجنگ علیه تروریسم هم زیان های بزرگی رابه مردم ما تحمیل کرده است.مثلا، اول امریکا کمک به پاکستان درتباهی افغانستان کرد ودوم فردی نادان وخود فروخته ی مانند کرزی وهتلچی های همکارش را بنام تکنوکرات وارد افغانستان کرده آبروی دموکراسی وحقوق بشر وآبروی خود را هرچند قبلا ریخته بود، دوباره بیشترریختاند.
ازاین رو، ازترامپ می خواهم که بداند که ازحکومت دست نشانده جورش بوش درافغانستان که اوباما 8 سال به عمر سیاه کارانه آن افزوده است، درجهت مهارتروریسم ودولت سازی درافغانستان کاری ساخته نیست. به این معناکه، درفکر ایجاد حکومت نو ومهارتروریسم وعقب نشینی محترمانه ازافغانستان شود. درباره خاورمیانه هم، معلوم است که سیاست امریکا به فاجعه انجامیده وباعث شده است که روسیه وچین به منطقه آمده وضع را آرام نمایند.البته بنام مهارتروریسم که امریکا با کمک به عربستان به فربه کردن آن کمک کرده است.بنابرآن، مسترترامپ باید قبول کند که حکومت داری خوب وکمک به ایجاد آن توسط امریکا ازافغانستان تا لیبیا ، تنها شانس اعاده اعتبارامریکا درجهان اسلام می باشد. درغیرآن، شکست وفرار امریکا زیرنظر ترامپ حتمی خواهد بود.
پانویس:
1- www.mejalehhafteh.com/2016/01/و- آن ها-می خواهند-به- دیگران-دموکراسی-بیاوزند،منبع دموکراسی مردم،آر-آرون کمار- تارنگاشت عدال-.

Saturday 5 November 2016

پاسخ ها به پرسش ها ؛ درباره موقعیت تاجیک ها ،درحکومت وحدت ملی

بخش نخست
ابراهیم ورسجی
پانزدهم عقرب 1395
مد ت ها است که دوستان فسبکی ام ازمن پرسان می کنند که درباره موقعیت تاجیک ها درحکومت وحد ت ملی نظرخود را ارا یه نمایم ،اما نتوانستم بخاطرکمبود وقت ابرازنظرنمایم. ازاین رو، امروز، وقت را مناسب دیده کوشش می کنم نگاه خود را درزمینه بازتاب دهم. معلوم است که ، تاجیک ها می بینند که رئیس جمهورورئیس اجرائیه پشتوزبان، معاون های رئیس جمهور ازبک وهزاره ؛ ومعاون های رئیس اجرائیه ، پشتوزبان وهزاره می باشند . پس ، این پرسش درذهن تاجیک های تحصیل کرده پیدا شده است که خود شان وقوم شان درکجای حکومت وحدت ملی که برایش رای داده اند حضوردارند؟ معلوم است که ، پاسخ پرسش یاد شده هم آسان است هم درد سرساز ونا راحت کننده. البته برای عده ی کته شکم - تهی مغزکه ، درهمه حالات شکم خود را می خواهند پرکنند درد سرسازاست!
بهرحال ، بهترمی دانم که درباره ی پرسش یاد شده مفصل پاسخ ارایه نمایم. ازاین نگاه که مسایل قومی درافغانستان داغ شده وداغ ترهم می شود ، وبالاتران حکومت هم سیاست درست وتوجهی به خطرهای دامن زدن به مسایل قومی ندارند واگردارند ، دامن زدن به مسایل قومی را درجهت تحکیم صندلی های خود می دانند، خالی ازفایده نمی باشد اگردراین راستا بحثی مفصلی کرده شود. البته بحث مشکل کشا نه عصبانی وناراحت کننده. زیراکه ، بحث های عصبی وجهت گیرانه بجای کمک به مصلحت مردم زیان بارتمام می شوند.
ازاین رو، بهترمی دانم به مسایل قومی دردیگرکشورهای دور ونزدیک اشاره کرده بعدا به موضوع مورد نظردرافغانستان بپردازم. واقعیت این است که ، مذهب ها وقوم ها وزبان ها وفرهنگ ها چه بزرگ وچه کوچک؛ مسایلی می باشند که برخورد مغرضانه درباره شان توسط سیاست کاران می تواند نزاع آفرین تمام شود به گونه ی که شده است. مثلا، درامریکا ، مسئله سیا هان وسفیدان ولاتینی ها ومسلمان ها که ترامپ دیگ آن را گرم نه که سوزان کرده است، درکانادا، مسئله انگلیسی زبان ها وفرانسوی زبان ها، دراسپانیا ، مسئله باسک ها وکتلان ها، دربلژیک، مسئله فرانسوی زبان ها وغیرفرانسوی زبان ، ودرانگلیستان ، مسئله سکاتلندی ها وایرلند شمالی ، همواره نزاع آفرین بود ند ومی باشند. روشن است که کشورهای یاد شده کشورهای پیشرفته می باشند.
وقتیکه ، درکشورهای پیش رفته باوجود توسعه اجتماعی- سیاسی- اقتصادی- فرهنگی- علمی- فنی، مسایل قومی- زبانی هستند ودرد سرایجاد می کنند، ابرازنگرانی درباره آن ها درکشورهای عقب مانده مسئله عادی باید باشد. درکشورهای رو به پیشرفت ، ازجمله : درترکیه، عراق وسوریه که ، هرسه شان با داعش درگیرودرمعامله می باشند، مسئله کرد ها ، عرب ها وترک ها نزاع آفرین شده است ؛ البته درکنار تروریسم داعش. ایران هم که جمعیت کرد دارد، هم باکرد های عراق رابطه خوب دارد هم ازخیزش کرد ها درمنطقه نگران می باشد. درپاکستان بزرگ دیده شد که درسال 1971 بنگله دیش را تولید کرد ودرپاکستان کنونی ، پشتون ها تسلیم طلب وبلوچ ها دوگونه گرایش دارند: فدرال خواهی وجدای طلبی. رهبران پاکستان هم که به افغانستان تروریسم صادرمی کنند، مدعی هستند که همراه با هند ازطریق قندهار به بلوچ های تجزیه طلب کمک می رساند. ادعای که توسط سخن گویان حکومت افغانستان بارها رد شده است. درآن سوی آمو دریاهم ، دیده شد که فروپاشی شوروی ، جمهوری های قومی را تولید کرد ؛ ودردرون آن جمهوری ها هم قومیت ها مطالباتی دارند که حکومت ها آماده پرداخت به آن ها نمی باشند. اکنون که آن مطالبات زیرسایه خطر تروریسم مذهبی ناشی ازافغانستان رفته است، حتما فردا سربلند خواهند کرد.
اما بحث درباره تاجیک ها وموقعیت شان درحکومت کنونی افغانستان ، ازمسایلی می باشد که با نگاه به ترکیب قومیتی حکومت با صطلاح وحدت ملی بوجود آمده است. ترکیبی که درآن تاجیک ها حضوری گمرنگی دارند ؛ وباید چنین باشد. به این خاطرکه ، عده تفنگ داری بی خرد وکته شکم به کمک طیاره های بی 52 امریکای به کابل برگشته با کمک درغارتگریی کرزی میلیاردر شده اند وکمکی درکاریابی حکومتی به با سوادان مردم تاجیک غیر ازخویشاوندان خود نه کرده اند. معلوم است که ، چند نفرمسلح ازیک بخش خاص دربخش های کم اهمیت دولت حضور دارند ومانع رسیدن دیگرتاجیک ها درحکومت شده اند. بله، درحکومت ، خدمه های همان خدمه های بی 52 حضور دارند نه تاجیک ها. ازهمه خنده دار اینکه ، درحکومت های کرزی وغنی ، فراری ها ازکابل ازترس طالبان حضورداشتند و دارند، نه تاجیک ها. ازهمه اسف باراین که ، تاجیک ها درتلفات دادن سرفهرست می باشند نه درکارمناسب یافتن درحکومت. مثلا، درکشتارامین - تره کی وتوحش طالبان ، تاجیکان درسرفهرت بودند! درویران شدن کابل وشمالی هم بیشترین خساره را تاجیک ها کرده اند ودرخساره رسانی به مردم شمالی ، به توحش طالبان هم ،همان فراری ها ازکابل ویران شده آگاهانه ونا آگاهانه کمک کننده بودند.
ازاین رو، بهتراست که مسئله را هم با ذهنیت های قومی رهبران دیروز وامروز وکارکرد گروهک های جهادیی تقسیم شده درخط دروغین مذهبی- قومی بازتاب دهم. در میان رهبران پسا محمد زای افغانستان که رهبری شان با انفجار ساختار بیمار جامعه واداره وسیاست همراه بود، تنها ببرک کارمل، متوجه مسایل حساس قومی بود؛ ودرمیان روشنفکران هم، طاهربدخشی وهم فکرانش درمیان هزاره وازبک ها درفکر فرا قومی کردن حکومت بودند که به ستمی متهم شدند. تهمتی که تاکنون توسط پشتون ملتی ها به هرسیاست مدارغیرپشتو زبان پسوند وپیشوند می شود.
برخلاف، تره کی وامین با وجود ید ک کشیدن به کمونیسم، ذهن عصبی- قبیلگی- انحصارگر داشتند وبا تباه کاری درسیاست ، قبرببرک کارمل وحزبش را حفر کرد ند! نجیب الله هم که دراخیر خوب سخن می گفت، خوب عمل کرده نتوانست وقربانی شد. جالب این است که ، برخی طرفداران تره کی وامین سرازگریبان آی اِس آی وطالبان برآوردند. به سخن دیگر، کمونیسم قبیله زده بدامن اسلام قیبله زده افتاد. مسئله ی پیچیده - بی سابقه ی که جامعه شناسی مدرن هم ازبررسی آن ناتوان می باشد!
دردولت جهادی ها هم که ربانی بالا کرده شده بود، گرفتاردومصیبت شد: نخست، ناتوانی سازمانی- مدیریتی ای گروهش یا جمعیت؛ دوم، ناتوانی درکنترول قومندان سالاری تحمیل شده برگروهش که به رهبری کمرنگش هم ارزشی قایل نبود. دربیرون معرکه هم، پاکستان که افغانستان را تحفه امریکا بعد ازفروپاشی شوروی برای خود می دانست، ربانی نه درپشاورونه درکابل توانست آن را متقاعد نماید که رهبری اش برای اسلام آباد درد سرسازنمی شود. درزمینه ، مشکل پاکستان این بود ومی باشد که افغانستان را به حوزه فرهنگی- سیاسی ای خود ش وایران تقسیم وپشتو زبان ها را ازخود وفارسی زبان ها را درحوزه فرهنگی- سیاسی ایران گرفته بود.
با وجود تقسیم بندی فرهنگی- سیاسی یاد شده ، ایران که مذهبی می اندیشد نه فرهنگی- زبانی ،نه تنها کمکی به حکومت جهادی ها زیر رهبری ربانی نکرد بلکه بازی غلط کرده هم به تاجیک ها هم به هزاره ها وشیعه های فارسی زبان ، زیان رساند.ازاین رو ، ازتاجیک ها وهزاره ها می خواهم که فریب چرب زبانی های نماینده های جمهوری اسلامی ایران درکابل و... را نه خورند. زیراکه ، چرب زبان ها درعرصه عمل چیزی برای دادن به فارسی زبان ندارند. مثلا، ایران درسوریه در حدود 20 میلیارد دالر هزینه کرده ودشمنی تمام عرب ها را خریده است ، اما درافغانستان چه دردوره حکومت جهادی ها به رهبری ربانی وچه اکنون هیچ کاری موثری نکرد ونمی کند. بطورنمونه ، نصف آن مقدار دالر های را که به کرزی ودسته ی فاسد ش داده بود ، دربامیان ودایکندیی پس مانده واغلب هزاره نشین هزینه برای بازسازی نکرده است! ادامه دارد.