Sunday 25 January 2015

کرزی وطن فروش ومتحدانِ غارتگرش درشورای نمایندگان نما؛ دربرخورد بادوشهروندی ها،ملی گراشده اند!


ابراهیم ورسجی
5-11-1393
من درمیان حیوانات ازگاو می ترسم؛به این خاطرکه، مسلح است وعقل ندارد
بوعلی سینا
تفکرموجب سلامت روح می شود
بوعلی سینا
مردم درجامعه ی سالم دنبال شناخت ودرجامعه ی مبتذل دنبال لذت هستند
فارابی
این نویشته دردوبخش تهیه شده است:نخست، دسیسه گریی کرزی وتیم غارتگرهمکارش علیه دولت وحدت ملی درحال شکل گیری بخاطرپشت معرکه انداخته شدن کسانیکه به علت جنگ علیه تروریسم بدون تحصیل وتجربه ی اداری مانند خود کرزی بالاکشیده شده بودند وامتحان صفری دادند..دوم،برخورد نادرست اعضای نادان پارلمان با کاندیداتوریی وزیران دارای دوشهروندی.دررابطه به اصل نخست، باید گفت که،این روزهاکه دولت مشهوربه وحدت ملی زاده ی پا درمیانی وزیرخارجه ی امریکا درحال شکل گرفتن وآغازبکارمی باشد،درگیری های گروهی- سیاسی- سود جویانه به گونه ی سمت وسو پیداکرده است که گویا این کشورجنگ - تروریسم- غارتگر- مافیا- شبکه های نام نهادغیردولتی- کمیسیون حقوق بشرمآبی زده غیرازپرسمانِ افغان های دارای دوشهروندیی کاندید به مقام وزارت ورد یاتایید وزارت آن هاوجابجاکردن مهره های سوخته،دشواریی دیگری ندارد.ازهمه خنده دارتراینکه،شماری ازکته شکم های کله پوک دارائی پسوند وپیشوند جهادی- طالبانی، پرسمانِ وزیرشدن افغان های دوشهروندی را خلاف باصطلاح جهاد خود وانمود کرده ژست وخیزدینی- ملی می زنند.ازژست وخیزشان چنین برداشت می شود که افغان های دوشهروندی تنها درکابینه ی پیش کش شده توسط آقایان:دکترغنی ودکترعبدالله، خواهش رسیدن به وزارت دارند وباوزیرشدن شان جهاد وشریعت طالبانی - تباه کارانه ی آقایان روانه ی زباله دان تاریخ می شود.
روشن است.همه ی مردم افغانستان می دانند که افغان های دارای ویژگی ای دوشهروندی ازهمان آغازپایانِ اداره ی زمین سوخته - تروریستی طالبان- القاعد- آی اِس آی،زیرریاست کرزی وطن فروش ومزدور بنام تکنوکرات شریک جنگ سالاران- مافیای مواد مخدر- شبکه های باصطلاح غیردولتی- غاصبان زمین های دولتی- شخصی، شریک قدرت بودند.به این معناکه،ازبراندازی اداره ی دوزخی طالبان توسط جورج بوش تااخیرین روزحکومت مسخره - غارتگرکرزی،افغان های دارای دوشهروندی،شریک قدرت درسطح وزیر،بالاترازوزیر،والی ،سفیرو... بودند و پارلمان قبلی وهمین پارلمان که اکثریت شان دردوره ی قبلی هم باصطلاح نماینده ی مردم بودند هم به دوشهروندی ها رای دادند وهم درهمراهی باآن هاتاحد توان منابع مالی روی زمینی وزیرزمینی افغانستان را غارت وخویشاوندان خود را دربیرون به حیث دیپلمات های بیسواد جابجا کرده اند تاروزیکه وضع بحرانی کشوربی مهارشد جایگاهی دربیرون پیداکرده پول های حرام کمائی کرده ی خود را درفضای دورازوطن نوش جان کنند.پس،بهانه ساختن دوشهروندی داشتن کاندید وزیرانِ پیشنهاد شده توسط رئیس جمهورورئیس اجرائیه، توسط نمایندگان نانماینده ی مردم نه ازروی دلسوزی به کشوربلکه ازروی ریا ومنافقت واستفاده جوی می باشد.
ازاین رو،نزاعی شدن مسئله ی وزیران دارای دوشهروندی ودسیسه گری های کرزی وهمکاران غارتگرش درپارلمان وبیرون آن را هم ازنظرقانون، هم ازنظر مصلحت مردم وکشوروهم ازنظرعلمی- اقتصادی وهم انگیزه ها وبهانه های روی میدان وپشت میدان سیاست مبتذل کنونی بررسی ودراخیر، باپیشنهاد مشخص برای رئیس جمهورورئیس اجرائیه، نویشته را به پایان می رسانم.پس،درگام نخست،بررسی موضوع را ازمزدورپاکستان بودن کرزی می آغازم.به این خاطرکه،پاکستان ازامضای معاهده ی امنیتی با امریکا توسط رئیس جمهورغنی ناراحت شده وبه مزدورش یعنی کرزی هدایت داده است که کمک درآشوب گری علیه تشکیل کابینه نماید تا راه برای طالبان هم فکروهم رازش هموارشود.دراین بازیی بدفرجام کرزی ودیگرنوکران شبکه ی امنیتی پاکستان،نقش جگ سالاران باصطلاح مخالف طالبان جالب است که درحال کندن قبرخود می باشند.
درباره ی مزدورپاکستان بودن کرزی،به گونه ی زیراستدلال می نمایم:نخست،کمک کرزی به طالبان ازآغازتاکنون.دوم،تلاش کرزی درجهت نماینده ی طالبان شدن درسازمان ملل.سوم،خود داریی کرزی ازامضای معاهده ی امنیتی با امریکابه هدایت پاکستان برای کمک به بازگشت طالبان.چهارم،برخی اظهارات ضد پاکستانی کرزی مبنی براینکه جاسوس آن کشورنیست؛درحالیکه، همه می دانند که جاسوس است وبرای پرده پوشی وعوام فریبی ادای مخالفت با بادارخود می کند.همه می دانیم که کرزی خود را درظاهرطرفدارظاهرشاه جازده بود وزیرریش اودرروم وکویته برای پاکستان کارمی کرد ودرواقع نظامی های پاکستانی توانسته بودند بنام جاده صاف کن ظاهرشاه،پروژه طالبان را به پیش برانند.دراین راستا،نه تنهاکرزی بکارگمارده شده بود،بلکه پاکستان ملاربانی بی سواد ومعاون ملاعمر راهم میانه رووطرفدارظاهرشاه جازده بود.دررابط به طالب بودن کرزی ونوکری اش برای پاکستان،درکتاب جنگ های اشباح آمده است که،...کرزی درآغازپروژه ی طالبان،50هزاردالربرای آن هاکمک کرده وپنهانگاه های اسلحه درقندهاررابرایشان نشاندهی وبزرگان قبایلی راهم برایشان معرفی کرده بود.طالبان هم علحده با قومندان عبدالحق(که جبهه ی این آقاراکسی ندید) ودرانی های که باشاه سابق رابطه داشتند گفتگوکردند.ازنقل وقول های طالبان،درانی هااین گونه برداشت کردند که اکنون زمانی بدست آوردن چیزی است که سازمان ملل وپترتامسن درآوردن آن ناکام شدند وازطالبان پرچم سفید خواستند که شاه رابرگردانند...وبازی گران پشت سرطالبان یعنی نظامی های پاکستانی هنرمندانه این گونه نمایش دادند که طالبان جاده صاف کن ظاهرخان می باشند تا ازاین طریق پشتون هاراعلیه غیرپشتون های مخالف خود درافغانستان بسیج نمایند وخوب بسیج هم کردند.بطورنمونه،به هدایت باداران خود،...ملاربانی وشماری دیگری ازطالبان میانه رو،حرکت طالبان رانیروی انتقالی می گفتند که راه رابرای بازگشت شاه سابق هموارخواهند کرد وبرای پاکسازیی کشورازجنگ سالاران عمل می کنند.همچنان،برای تقدس نمائی عربستان،ملاربانی به ترکی فیصل،رئیس سازمان جاسوسی آن کشور گفته بود که:مایعنی طالبان،ملک فهد رابه حیث امام یارهبرروحانی خود قبول داریم.(1)
بنگرید! ظاهرخان خواهی طالبان وقبول ملک فهد به حیث امام توسط آن ها،بازیی شیطانی بود که پاکستان برای کسب پول ازعربستان درجهت پیش بردن برنامه ی ضد افغانی خود براه انداخته بود وموفقانه ازنام ظاهرشاه برای برنامه ی سیاه کارانه - طالبانی خود بهره برداری کرد.کرزی هم بنام طرفدارظاهرشاه درخدمت پاکستان ووفاداربه تحریک منفورطالبان بود.ازاین رو،تلاش کرد که نماینده ی طالبان درسازمان ملل متحد مقررشود.دراین زمینه،احمد رشید،نویسنده ی پاکستانی می نویسد:کرزی خواست که نماینده ی طالبان درسازمان ملل مقررشود و باید تصدیق نماینده شدن خود را ازوزارت خارجه ی پاکستان می گرفت که به گفته ی خودش رد کرده شده وازوزارت خارجه تهی دست برون شده است.به این معناکه،دیپلمات های طالبان راپاکستان گزینش می کرد.(2) شایان تذکراست که، تهی دست بیرون شدن کرزی ازوزارت خارجه ی پاکستان دال براین نیست که اومزدورآی اِس آی نیست.اصل مسئله این است که عبدالحکیم مجاهد قبلن به این مقام توسط وزارت خارجه ی پاکستان گماشه شده بود.
برای نمایش بهترنوکری کرزی برای پاکستان،بهتراست مثال دیگری هم بیاورم.دررابطه به نوکرآی اِس آی بودن کرزی،سلیم صافی،نویسنده ی پاکستانی وستون نویس روزنامه ی اردوزبان جنگ، چاپ پاکستان می نویسد:برای کرزی سابقه اش مصیبت بارتمام شد.اومدت ها درپاکستان زندگی کرده است البته باخانواده وخویشاوندانش.شناسنامه ی پاکستانی گرفته بود.دردولت مجاهدین معاون وزیرشده بود.باسازمان های زیرزمینی پاکستان نه تنهاکارکرده وجاسوس بود،بلکه اوبه کمک آی اِس آی واردوی پاکستان رئیس جمهورافغانستان شد.طعمه ی نوکری به پاکستان هم نصیبش شد.ازاین سبب،دردوره ی ریاست جمهوری اش به پاکستان نزدیک شده نتوانست! همچنان،برای اتهام زدائی ازخود، علیه پاکستان سخن های زیادی گفت.(3)جالب این است که، ازسخنان چند پهلوی کرزی علیه پاکستان،برخی نادان های متعصب - غارتگرهمکارش بهره برداری کرده کوشیدند که ازاویک قوم گرائی پشتون بسازند تا هم بخاطرموقع یافتن به غارتگری درحکومتش او رامحترم نشان دهند وهم به نمایش بگذارند که اوچیزی کمترازیک ملی گراندارد.بله،اگراجمل ختگ، جاسوس شناخته شده ی پاکستان، ملی گرای پشتون شده توانست،چراکرزی نتواند ملی گراشود؟!!
بهرحال،این حقِ دارودسته ی بدکاره ی کرزی است که ازولی نعمت خود البته بخاطر سهیم ساختن آن نابکاران درگنج باد آورده ی جنگ علیه تروریسم که بسیاری افغان هاراگوشت دم توپ تروریستان ودشمنان آن هاساخت پاسداری نمایند؛اما این راباید بفهمند که درفرهنگ سیاسی نوکه درافغانستان ریشه دوانده وگسترش یافته است،دیگرجای برای وطن فروشانی مانند کرزی ودارودسته ی غارتگرش یافت نمی شود.به این خاطرکه، دوران سانسوروتحمیق توده هابا شعارهای توخالی سپری شده است! اکنون که، ازدغلکاری،وطن فروشی وغارتگریی کرزی ودارودسته اش یاد کرده شد،لازم است که ازتبانی اش باتفنگ سالاران وقاچاقبرانی تکیه زده برکرسی های مجلس باصطلاح نمایند گان وواکنش های شان دربرابر کاندید وزیران دوشهرونده سخن های گفته شود.درزمینه،پرسش بنیادی این است که چرادر13سال گذشته اعضای پارلمان به وزیران دوشهرونده ،رئیس دیوان عالی دوشهرونده و...ی دوشهرونده، رای دادند اما اکنون رای به آن هارا ناجایزتشخیص داده اند؟بهتراست که این مسئله هم ازنظرقانون وهم ازگوشه های چشمان تاریک بین باصطلاح نمایندگان نادان که تنها ازمنافع خودشان نمایندگی می کنند نه منافع مردم،به بررسی گرفته شود"تاسیه روی شود هرکه دراوغش باشد"!
درقانون قانون اساسی افغانستان،مسئله ی وزارت افغان های دوشهرونده این گونه پیش کش شده است:ماده هفتاد ودوم، وزیران باید دارای تابعیت افغانی باشند؛درصورتیکه کدام وزیرتابعیت کشوردیگری راداشته باشد،پارلمان حق رد وتایید اورا دارد؛ ووزیرباید دارای تحصیلات عالی،تجربه وشهرت نیک باشد.ماده پنجاهم،اتباع افغانستان براساس اهلیت وبدون هیچ گونه تبعیضی به موجب احکام قانون به خدمت دولت گرفته می شوند.ماده سی وسوم،اتباع افغانستان حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را دارامی باشند.ماده شصت ودوم،رئیس جمهورباید تابعیت کشوردیگری رانداشته باشد.درباره ی وزیران،ماده72 می گوید که پارلمان حق تایید ورد وزیریاوزیران دوشهروندی را دا رامی باشد.ماده 33 می گوید که اتباع افغانستان حق انتخاب کردن وانتخاب شدن را دا رامی باشند.چون، دوشهروندی ها توسط قانون سلب حق انتخاب شدن وانتخاب کردن نشده اند؛پس،هرافغان دوشهروندی حق دارد که برای هرمقامی خود را کاندید نماید وپارلمان هم باید اهمیت به تایید قایل شود نه به رد.درضمن،ماده 62 قانون می گوید که رئیس جمهورباید تابعیت کشوردیگری رانداشته باشد.برای همه آشکارمی باشد که هم برخی وزیران وکاندید وزیران وهم رئیس جمهورافغانستان شهروندان کشورهای دیگری می باشند.
ازجانب دیگر،مسئله ی دوشهروندی براساس جنگ ومشکلات تحمیل شده برافغان هاپیش شده است؛ورنه،هیچ افغانی نیازی نداشت که به بیرون رفته شهروندی کشوری دیگری شود.ازهمه مهم تراین که،جنگ ها ودرگیری های چهاردهه ی گذشته درافغانستان باعث شده است که بهترین دانش آموختگان کشوریا شهید شوند ویا آواره ودارای شهروندی کشورهای بیرونی.همچنان،مسئله ی 10هزارو20 هزارافغان دارای شهروندی دوگانه درمیان نیست،بلکه مسئله ی دوشهرونده شدن چند صدهزارافغان است که یک جمعیت بزرگ بیرون مرزی راشکل می دهند.بطورنمونه،اکنون،حداقل،صدهزارپسرودخترافغان دربهترین لیسه هاودانشگاه های جهان دانش آموزودانشجومی باشند که جذب کردن شان درساختاردولتی کمک بزرگ به انتقال فن آوری مدرن،توسعه وپیشرفت مادی،علمی،فرهنگی،اجتماعی وسیاسی افغانستان می کند.مسئله ی که سرسری گذشتن ازکنارآن برابربه خیانت به کشوروکمک به نگهداشت آن درسده های میانه می باشد،آن هم درحالیکه وطن ماگرفتارپس ماندگی علمی،اقتصادی وفرهنگی وگرفتارتروریسم وهزاران جنایت کاری می باشد که درروز ادای جهادی بودن ودرشب قتل وغارت می کنند.اگرازجنبه ی فایده ی اقتصادیی زودرس به مسئله ی افغان های دوشهرونده نگریسته شود وبا آن هابرخورد محترمانه صورت بگیرد،افغانستان ماهانه وسالانه دارای میلیارد ها ارزبیرونی بویژه دالری خواهد شد.به سخن دیگر،جذب کمک های مالی آن هابه خانواده هایشان ازکانال دولت سقف ارزخارجی افغانستان رابسیاربالامی برد.
بطورنمونه،اگرسفارت ها ومرکزهای کنسلی افغانستان ازدست اکثرکم سواد های دیپلمات ساخته شده توسط حکومت نالایق- فاسد کرزی بیرون وبه افراد توانمند دردیپلماسی سپرده شود وبه آن ها هدایت داده شود که رابطه ی انسانی- وطنی با دوشهرونده های افغان درکشورهای جهان برقرارنمایند؛ درواقع،باکسب اعتماد آن ها می توان کمک هایشان به خانواده هایشان رابجای سیستم حواله ازطریق سفارت ها دریافت ودرعوض معادل آن پول افغانی به خانواده هایشان پرداخته شود.واقعن،ازاین طریق،افغانستان یک منبع بزرگ ارزخارجی پیدانموده کمک شایان توجه به اقتصاد بیمارولرزان خود می کند.ازاین رو،برای رئیس جمهورورئیس اجرائیه ومشاورانشان لازم است که درگزینش همه وزیران بویژه وزیر،سفیرودیگرکارمندان وزارت خارجه توجه جدی بکاراندازند.روشن است.این توجه جدی زمانی اهمیت پیدامی کند که مسئله ی دوشهروندی هاازنظرعلمی،فنی ،اقتصادی ونه سیاسی- جنگ سالارانه نگریسته شود،نه ازنگاه بی سوادانی نشسته درارگان های دولتی ازجمله پارلمان که باجهل زنده اند وباگسترش دانش زباله می شوند.
باتوجه به حساس بودن هردوموضوع، یعنی ویرانگریی کرزی وتیمش درپیوند با جنگ سالاران ومواد مخدرکاران علیه دولت روبه ساخت ولرزان وحدت ملی واهمیت مسئله ی افغان های دوشهرونده برای آینده ی کشور،ازرئیس جمهورورئیس اجرائیه می خواهم که دست به اقدامات زیربزنند:نخست،زیرتاثیر تخریب کاری وسبوتاژ کرزی ودسته های بدکاره ی که در13سال گذشته داروندارکشورراخوردند وبردند وازکارهای سازنده به نفع وطن ناتوانند،نه رفته قویا درکابینه سازی وگزینش وزیران ودیگرمقام های دولتی ،دسیسه گریی آن ها راخنثی وبا دست واحد دربرابرتوطئه گران برزمند.درغیراین صورت،دسیسه گران جرئت یافته به تباه کاریی خود می افزایند.دوم،آقای رئیس جمهورباید دقت نماید که هرگونه چشم پوشی بردسیسه گری کرزی که براه راست ازآی اِس آی هدایت می گیرد،درجامعه این گونه تفسیرمی شود که کرزی درانتخابات به نفع اوتقلب کرده است.ازاین رو،برتخلف کاری هایش چشم می بندد.سوم،درتیم های رئیس جمهورورئیس اجرائیه، افرادی بسیاریافت می شوند که صندلی می خواهند واستعداد آن راندارند ودرصورت نرسیدن به صندلی مورد خواست خود می توانند دست به دسیسه زده مشکلات خلق نمایند.مسئله ی که درتیم رئیس اجرائیه قویاخود رابه نمایش گذاشت.ازاین رو،باید تلاش های بزرگ وجانکاه براه انداخته شود تا افراد مستعد چه دارای تابعیت افغانی وچه دارای تابعیت غیرافغانی به کارهای مهم گماشته شوند.درغیراین صورت،ادامه ی ساختاربیمارباقی مانده ازکرزی هم مردم افغانستان وهم کشورهای کمک کننده را ازدولت پساکرزیی کشورما نا امید وباعث گستاخ ترشدن تروریستان وحامیانشان می شود.
درباره ی پارلمان واعضای نادانش که اصلن از کارهای حقوقی- پارلمانی نا آگاه وتنها صندلی نمایندگی ازمردم راوسیله ی واسط وواسطه بازی دردولت ساخته ودر 13 سال گذشته نالایق ترین افراد را درزارت هاتعیین ومانع سرپاشدن بروکراسی واداره ی عامه درافغانستان شده اند،توجه بیش ازاندازه درکارمی باشد.روشن است که، دارودسته ی کرزی ،جنگ سالاران ،مافیای مواد مخدر ونهاد کاران باصطلاح غیردولتی که شماربیشترشان درپارلمان گرد آمده اند،موفقانه جامعه ی سیاسی افغانستان رافاسد کرده ومی کنند.چون کرزی وتیمش درسرجامعه ی سیاسی یا دولت جی گرفته فساد گستری کرده بودند،نتیجه این شد که دومصیبت درکشوررونماشود:نخست،تروریسم بازگشت نماید.دوم،درهردهکده حد اقل دوتاسه پل پت داشته باشیم.پل پت های که تنهایک جفت شاخ ویک جوره دم کم دارند وباحمایت حکومتی ها وپارلمانی هاهم توحش می کنند وهم ارزش حکومت وقانون رابه صفرضرب زده ومی زنند.ازاین رو،مطابق گفته ی بوعلی سیناکه گفته بود:"ازگاومی ترسم؛به این خاطرکه مسلح هست وعقل ندارد"! واقعن،گاوها درمیان مردم ترس وترورآفریده باعث شدند که فرهنگیان وآگاهان نتوانند توی شاخ های آن هابکوبند! واضح است که، ادامه ی وضع کنونی رسوائی دررسوائی وابتذال درابتذال می باشد.ازاین لحاظ،حق بافارابی می باشد که گفته بود:"مردم درجامعه ی سالم دنبال شناخت ودرجامعه ی مبتذل دنبال لذت هستند."مسئله ی که متاسفانه درافغانستان بسیارژرفنا وفراخناپیداکرده وهستی مادی مردم را تهدید می کند.پس،ایجاب بسیارفکرواندیشه کردن وپیداکردن راه های بیرون رفت ازوضع نابسامان کنونی رامی کند.اینجاست که سخن گهرباربوعلی سینا مورد پیدامی کند که گفته بود:"تفکرموجب سلامت روح می شود"، افسوس که درافغانستان روبه کمرنگ شدن دارد وزمانی پررنگ می شود که به گاوهای که بوعلی سینا ازآن هاترسیده بود،شاخ بند زده شود.درغیراین،رئیس جمهورورئیس اجرائیه راهمان گاوهای بوعلی درزیرپاهای خود خرد وخمیروکمک به آشوب وتباه کاریی گسترده درکشور می کنند.
پانویس ها!
1-Ghost wars
The secret history of the C.I.A,Afghanistan and Bin Laden,from the Soviet invasion to the September10,2001,Steve Coll,the penguin press,Newyork 2004,copyright© Steve Coll,2004,all right reserved,printed in the U.S.A,pp,287,328 and 296
2-Ahmed Rashed
Descent in to Chaos,the United States and the failure of nation building in Pakistan,Afghanistan and central Asia,first published in 2008 by viking penguin,a member of penguin group(USA)inc,copyright© Ahmed Rashid,2008,all right reserved,pp,13-14
3-Jang.com.pk/jang/dec2014-daily/06-12-2014/coR.htm
درافغانستان وپاکستان،تبدیلی آمده است
جرگه...سلیم صافی،بزبان اردو

Monday 19 January 2015

تندروی قومی ومذهبی؛مانع بزرگ درمسیر دولت سازی وتحقق حقوق شهروندی،درافغانستان


ابراهیم ورسجی
28-10-1393
کسانیکه قول بهشت رادر آن دنیا به مامی دهند،همین دنیا رابرای ماجهنم کرده اند
جوهریک ملت این است همه افراد نقاط مشترک داشته باشند
ارنست رنان
ملی گران ائی وقتی درمیان قومی یاملیتی رشد می کند که آن قوم یاملیت احساس تحقیردربرابرقومی دیگرحس کند
آیزیابرلین
کسانی که بسیارازنژاد سخن می گویند؛معلوم می شود که نژاد ندارند
شپنگلر
اگرعقیده ی مخالف،شماراعصبانی می کند،نشان آن است که ناخودآگاه می دانید که دلیل مناسبی برای دفاع ازآنچه فکرمی کنید،ندارید
برتراندراسل
آنچه مارابه نابودی خواهدکشاند،ازاین قراراست:سیاست بدون شرافت،لذت بدون وجدان،علم بدون شخصیت وتجارت بدون اخلاق
مهاتماگاندی
درسال گذشته ی خورشیدی،مقاله های درباره ی ملت،ملیت،هویت ملی،بحران هویت،تفکرسیاسی- دینی- فرهنگی- زبانی دررسانه های افغانستان نوشته بودم که همه بانویشته ی کنونی درپیوند تنگاتنگ می باشند.ازاینکه،درشرایط کنونی بویژه بعدازدوردوم انتخابات ریاست جمهوری ، بخاطرتقلب های گسترده درآن، به تندرویی قومی ومذهبی دامن زده شده است،لازم دانستم که این نویشته راپیش کش خواندگان نمایم.چون گرایش های قومی ازسیاست های نادرست حکومت های قبلی وبرخورد فرهنگی- زبانی افغان ملتی ها وسازا- سفزا،مشهوربه ستمی ها وکشمکش های درونی سازمان های خلق وپرچم ، وتندرویی مذهبی باقدرت گرفتن جهادی ها،جنگ های ویران گرانه ی درمیانی آن ها درکابل وزمینه سازیی داخلی شان برای ایجاد طالبان توسط ارتش پاکستان به کمک مالی عرب های نفتی به بهانه ی دفع خطرایران ودراصل مبارزه ی شبکه ی امنیتی- پاکستان علیه حضور تاجیکان درسیاست افغانستان پساشوروی که ناسازگارباسیاست تفرقه افگنانه ی آن کشوربودند،شروع وفربه شده است.بادرنظرداشت تقسیم خیالی کشورمابه حوزه های فرهنگی ایران وپاکستان توسط نظامی های پاکستانی که گویاپشتون ها رامنوط به حوزه ی فرهنگی خود وجدا ازتاجیک هامی پندارند وعزم ضمیمه سازیی افغانستان به قلمروخود را دارند ،دامن زده شده واکنون به یک واقعیت تلخ درکشورچند قومی- مذهبی مامبدل شده است.ازاین رو،لازم دانستم درباره ی تندروی های مذهبی وقومی وزیان های دوام دارآن ها سخن ها وبحث های رابیاغازم که امید است پیش خیمه ی بحث های سازنده ی بعدی شوند.
درباره ی ملی گرائی باید گفت که، این پدیده درسده ی نزدهم ازشکم امپراتوری های استعماری- چند قومی- اروپائی مخالف دموکرسی سربلند کرد.چون سازندگانش دموکرات وهمنواباحقوق بشروحقوق شهروندی مردم نبودند،ملی گرائی وارداتی درجهان سوم بویژه کشورهای مسلمان هم دموکرات نشد.اگرچه، ملی گرائی خود راهمسازی بادموکرسی وحقوق بشروحقوق شهروندی ملت ها درجهان اسلام کرده نتوانست؛اماقویا به مسئله ی ملی- قومی- نژادی-مذهبی بخاطرسرشت برتری جویانه - مذهب گریزخود دامن زد.روشن است که ملی گرائی پدیده ی اروپائی بود ودرسده ی بیستم به آسیا وافریقاوارد شده باحفظ جنبه ی استعماری اش وجه ی بومی هم به خود گرفت.به این معناکه،گروه های قومی جانشین سیاسی استعمارشده درکشورهای تازه خود گردانِ چند قومی ،قومیت های دیگررامورد بهره کشی قراردادند.کاری زشتی پنجابی های پاکستان غربی درپاکستان شرقی کرده بعدازکشتن سه میلیون بنگالی میان مارس ودیسامبر1971باعث برآمدن بنگله دیش شدند؛ ودرعراق وسوریه،نظامی های سنی وشیعه های علوی که دومی اقلیت مطلق هم می باشد،به ترتیب کمک به گسترش جنگ داخلی وبحران هویت درهردوکشورکردند.درواقع،این کارباید می شد؛به این خاطرکه،اروپائی ها درنیمه ی پسین سده ی نزدهم باهویت سازی های گونه گون، اقلیت واکثریت سازی ها رابه کشورهای زیرسلطه ی خود درآسیا وافریقاصادرکرده باعث برهم خوردن بافت اجتماعی ،فرهنگی وهم گرائی مردمان این بخش ازجهان شدند.درحالیکه،تجربه ی استعماری دربسیاری بخش های جهان مستعمره پررنگ است؛اما درخاورمیانه بسیاررسواخیزمی باشد.بطورنمونه،پس ازفروپاشی امپراتری عثمانی، درپایان جنگ اول جهانی،فرانسه وانگلیس،به ترتیب بامسلط کردن علوی هادرارتش سوریه وسنی هادرارتش عراق،ساختن لبنان برای مسیحی هاواسرائیل برای یهودی ها،درواقع ،نزاع مسیحی- سنی- شیعه رادرلبنان ،کشمکش اسرائیلی - فلسطینی وجنگ داخلی وبحران کنونی هویت درسوریه وعراق راپایه گذاری کردند. دربیرون تجربه ی استعماری،ترکیه هم درحق کردهاستم کرد که دستاوردش گریزاین قوم بزرگ ازهویت سازیی زورگویانه ی ترک ها می باشد.
آنچه بازتاب داده شد،تجربه ی تلخ استعماردرایجاد ملی گرائی دموکراسی گریز- حقوق بشر- حقوق شهروندی ستیزمی باشد.امادرافغانستان ،وضع به گونه ی دیگررقم خورد وباید چنین می شد.به این خاطر که،افغانستان براه راست زیرسیطره ی استعمارنرفته بلکه غیرمستقیم توسط پس مانده ترین نوکران آن قبیلگی- بومی آن اداره شده بود.ازاین رو،درقسمتش نه ملی گرائی دموکراسی ستیزطرفدارنوسازیی جبری ازبالابزیر،بلکه قبیله گرائی واپس گرا- طرفداربزرگ مالکی رسید که بجای کمک درراستای کشور- ملت خود گردان شدن،درجهت ادامه ی دورباطل بیرون شدن ازیک بادارورفتن به زیرسایه ی باداردیگرکمک کرد که وضع کنونی بانیازشدید به کمک امریکابرای زنده ماندن حکومت کابل بنام مهارخطرتروریسم وتندرویی مذهبی - قومی، نتیجه ی آن می باشد.این وضع ناگواردرافغانستان ازاین نگاه رونماشد که حکومت های قبیلگی آن گذشته گراماندند ودرمواردی بسیاری ازنوگرائی وآینده نگری ترسیدند.بطورنمونه،استقلال خواهی امان الله شاه بخاطربی تجربگی خودش وکمی دست اندازی انگلیس ومنافقت استالین شکست خورده بدترین نوکرانگلیس یعنی نادرخان راتحویل مردم داد که بازگرداندن شیوه ی عبدالرحمن خانی حکومت منهای غیردزد بودنش رابه ارمغان آورد.ودرزمان حکومت ظاهرشاه که منظورم ده سال اخیرش می باشد،بحث های کمرنگی درباره ی مسایل ملی درجامعه آن هم درسطح روشنفکران مطرح شد وهدفش این بود که افغانستان چند قومی به سوئی حکومت بازتاب دهنده ی ترکیب اجتماعی اش رانده شود.چون حکومت های قبیلگی بیماروگرفتاربیماریی مزمن انحصارطلبی آن هم نه درهمه قبایل پشتون بلکه تنها درقبیله ی محمدزائی،هم آن گونه بحث ها را تابوساختند وهم برای ادامه ی انحصارقدرت،مسئله ی ستم ملی وضدیت باپشتون ها توسط غیرپشتون هارادامن زدند که نتیجه ی آن شاخ به شاخ شدن بهوده ی برخی باسوادهای پشتون باهمتایان غیرپشتون شان می باشد که تاکنون به شیوه های گونه گون ادامه یافته ونتیجه ی جزدامن زدن به نفرت های گروهی ومیان قومی دربرنداشته است.
ازپیش روشن بود که بیماریی انحصارگرانه ی قدرت درمیان محمدزائی های حاکم متکی بر هند برتانیه وبعدن متکی به مسکو،موقع نمی دهد که دروازه برای بحث های سازنده درباره ی آینده ی قومیت ها ونقش شان درساختاردولت ورهبریی کشوردرسمت نوسازی و کشور- ملت مدرن شدن آغازشود.درحقیقت،باپایه نگرفتن بحث های سازنده درباره ی مسایل قومی- قبیلگی وبالاکشیدن آن ها درسطح ملت شدن،ساختارطبقاتی- واپس گرایانه ی حکومت مبتنی بر حضورمحمدزائی دررده ی نخست،غلجائی هادررده ی دوم،تاجیک ها دررده ی سوم ودیگران دررده های چهارم وپنجم ادامه یافت.ازجانب دیگر،وقتیکه دردوره ی حکومت شاه محمودخان،استبداد قبیلگی نرم ترشد وفضای فکری کمی برای سخن گفتن بازشد،روشنفکران طبقه ی کمرنگ درمیانی- شهری بویژه کابلی سربلند کرده خواستارمردمی کردن بیشترحکومت شدند.مسئله ی که ادامه ی آن وتشویقش توسط حکومت می توانست هم به نوگرائی درعرصه ی اداره،اقتصاد،جامعه،فرهنگ وسیاست کمک کند وهم وضع قبیلگی- قومی را درسمت ملت شدن دگرگون کند.برعکس،خانواده ی حکومت گرمحمدزائی،محمد داود را بالاکشیده سه کارخطرزای زیرراکرد:نخست،ساختارخود سرحکومتی دوره ی هاشم خان رابازگرداند. دوم،روشنفکران دری زبان وپشتون زبان راکه خواستارشکستن انحصارقدرت ودرواقع خواستارنظام شاهی مشروطه شده بودند،دودسته کرده دری زبان هایشان را زندانی وکله ی پشتون زبان هایشان رادرمسئله ی پشتونستان بسته کرد.سوم،باداغ کردن مسئله ی پشتونستان،دشمنی پاکستانِ متحد غرب راکمائی کرده کشوررابدامن اتحادشوروی انداخت.درواقع،لغزش حکومت قبیلگی به سوی مسکو نشان داد که ملی گرائی درافغانستان درشکم مادرهم نیست وطبقه ی حکومت گرنه سیاست بانگرش نوبلکه بازی سیاسی برای ادامه ی سلطه ی خود می کند.بازیی سیاسی بی نتیجه ی که ملی گرائی کمرنگ یادرشکم مادررا قربانی بازیی قدرت های منطقه ی- جهانی کرد.
پس ازتجربه ی کم دوام نرمش بامخلفان که خانواده ی حاکم دردوره ی شاه محمود خان درپیش گرفت وباروی کارآوردن داودخان وبازگردانی شیوه ی حکومت داریی هاشم خان،دومسئله برای فرهنگیان بویژه فرهنگیان غیرپشتون نمایان شده بود:نخست،ملی گرائی پشتونستان خواهانه ی دستگاه حکومت ابزاری درجهت کسب حمایت مسکوودیلی می باشد.دوم،حکومت خانوادگی برای بقای خود بهروسیله ی چه قومی وچه مذهبی وچه معامله های ننگین باخارجی هادست می زند ومعامله اش بامسکوودیلی نورا مردم دیدند که چگونه منزوی شدن درکشورهای مسلمان وفشارتجارتی پاکستان راتحمیل وظاهرشاه راوادارکرد که داود راخانه نشین ومناسبات خوبترباپاکستان برقرارومسیرتجارتی ازطریق آن کشوررابازنماید.درحالیکه،بامرخص کردن داود،ظاهرشاه به نمایش گذاشت که به سوی شاهی مشروطه می رود؛اما بازی های دوگانه ی حکومت نتوانست نسل نوراباورمند نماید که گربه عابد شده است! درچنان محیطی پرازبدگمانی،وقتیکه شورای ملی قانون احزاب راتصویب وظاهرشاه ازتوشیح آن خود داری کرد؛درواقع،نشان داد که هسته ی مرکزی قدرت هاشم خاندانی می ماند که ماند.درواقع،بامجوز فعالیت قانونی ندادن به احزاب سیاسی ،ظاهرشاه زمینه سازی برای دوکارزیرکرد:نخست،فعالیت سیاسی را ازروی زمین بزیرزمین راند.دوم،نمایان شدن این مسئله که دموکراسی خواهی نظام شاهی دروغ وپایه اش نه مردم بلکه اردومی باشد.ازاین رو،فعالان شبکه های ایدئولوژیک – زیرزمینی- سیاسی به رخنه گری وعضوسازی درارتش دست زدند که نتیجه ی نخستش کودتای 26سرطان 1352ونتیجه ی بسیاربد ودومش کودتای 7ثور1357 بود.کودتاهای که درهردوی آن ها افسران چپی پیشگام بودند.
درحقیقت،هردوکودتاچیزی جزنتیجه ی بازیی سیاسی خام- غرض ورزانه ی خانواده ی حکومت گرکه بقای خود را درقبیلگی ماندن جامعه وسیاست ودراصل درمرگ ملی گرائی سرزمینی- نوگرا می دید،نبود.اگرچه خانواده ی حاکم باکودتای نخست برای چندسالی توانست بقای خود راباکمک مسکو تضمین کند؛امابرای بلند مدت قماری خطرناکی بزیان کشورزده بود.قماری که تنها وجود ملی گرائی نیرومند می توانست کشوررا ازتهلکه بیرون کند که نبود.اینجاست که ، نبود ملی گرائی سرزمینی که عامل عمده ی برآمد نکردن آن کم فرهنگی حاکمان وممانعت آن ها درسرراه رخنه کردن فرهنگ مدرن دربدنه ی جامعه بود؛باعث سربلند گردن دوگرایش زیرشد:نخست،گرایش چپی متمایل به مسکووپکن که وفاداری ملی راقربانی وفاداریی ایدئولوژیک کرد.دوم،گرایش مذهبی باتمایلات گونه گون که ناآگاهانه امت اسلامی رادرخواب دیده بود وباوری به ملی گرائی ومنافع ملی نداشت.روشن است که، کودتای ثور،شاخه ی تندرو گرایش نخست، یعنی خلقی هارازورمدارانه قدرت نشین کرد.گروهی که درتوحش چنان پیشرفت کرد که مسلمان هاکه خیر؛حتادست به کشتارپرچمی هازده نفرت وترس مسکورا نسبت به آینده ی منافش درافغانستان دامن زد.
درجناح مقابل، یعنی گرایش های گونه گون دینی که قبلن جمهوری دادخان سران آن ها راکشته وزندانی وبرخی شان رامهمان پاکستان ساخته بود،کودتای ثور کمک شان کرد که هم خود راسازمان داده مردم راعلیه آن بسیج کنند وهم حمایت درونی وبیرونی فراچنگ کنند که کردند.درواقع،آنچه که نبود ملی گرائی درافغانستان کرد، این بود که، نبرد ایدئولوژیک مذهبی - چپی راجانشین نبرد ما ودیگران که زاده ی ناسیونالیسم می باشد،کرد.نبردی که درآن ازملت ومنافع ملی خبری نبود.درادامه ی چنان نبردی بی فرجامی بود که ارتش سرخ به خاک افغانستان پیاده وتوت رابه مراد پاکستان پخت! به این مناکه،حکومت نظامی پاکستان که زیرفشارحقوق بشرمآبی جمی کارتر،رئیس جمهورامریکا بود؛مورد حمایت او و دیگرکشورهای سرمایداری ومتحدان عرب نفتی شان قرارگرفت تابنام جهاد آزادی بخش، مردم افغانستان راگوشت دم توپ روس هاوحکومت دست نشانده ی افغانش ساخته وشماری ازفرماندهان ورهبران نام نهاد جهادی راسرمایدارومردم ستمزده ی ما رادرغم نشاند.ازاین رو،به صراحت می توان گفت که،دستاورد ایدئولوژی زدگی چپ ها ومذهبی های افغانستان پرسمان های زیرمی باشند:مرگ ایدئولوژی ،مرگ منافع ملی،ویرانی کابل توسط جهادی ها،ایجاد طالبان ومرگ افغان ملت دردوسوی مرزدیورند.باید چنان می شد،به این خاطرکه،پاکستان که بابهره برداری ازحماقت وآزجهادی ها،کابل یامرکزپشتونستان خواهی راویران کرده بود؛با ایجاد طالبان، درواقع، درلباس دوست که گویاتاجیکان قدرت سیاسی را ازپشتون هاگرفته وطالبان،آن هارا ازکابل بیرون می کنند؛بازی ناپاکی رابراه انداخت که افغان ملتی هاوبرخی خلقی هاهم طالب شده به آنها پیوستند.درواقع،ازاین طریق،پاکستان قبرافغان ملت گری رادرلباس دوست دردوسوی مرز نزاعی دیورند کند وباعث شد که درپشاور ولی خانی ها با داعیه ی پشتونستان وداع کرده تن به تبدیل نام ولایت سرحد،به پشتونخواه داده بسیارارزان معامله کرده سیلی محکمی برخسارپشتونستان خواهان طالب شده وناطالب شده ی غرب خط دیورند زدند.
اکنون که، ایدئولوژی زدگی چپی ومذهبی باجهان وطنی کمونیستی - اسلامی - موهومی شان،قبرملی گرائی پیش اززایمان یانیمه جان افغانی راکنده وتروریسم وحکومت بی ثبات زیرسایه ی امریکا درکابل وگرایشات تندمذهبی – قومی راتحویل جامعه ی آشوب زده ی افغانستان داده است؛پرسش بنیادی این است که چه باید کرد تا ازبحران ژرف جاری درکشور بیرون وبه سوی حقوق شهروندی که پیش خیمه ی کشور- ملت شدن می باشد، گام برداشت؟ ازاینکه، پاسخ پرسش یاد شده آسان نیست.طوریکه، درآغازمقاله گفته بودم که می خواهم آغازگربحث های گونه گونی درزمینه شوم.درواقع،به حیث آغازگرمی خواهم به پرسش مطرح شده بپردازم.نگاهی کوتاهی به عقب،روشن می سازد که بجای ملی گرائی سرزمینی،قوم گرائی درافغانستان نمایان شد که بنام افغان ملت وستم ملی بازاری شد.درباره ی هردوگرایش که دومی واکنش دربرابراولی بود،آنچه که رونماشد این بود که اولی به پشتونیزم جهادی وسرانجام طلبان رفت ودومی هم چپ گرا شد.به این معناکه،ازجنگ قومی به سوی جنگ طبقاتی گرایش یافت که گامی به پیش بود.
درسوی دیگرداستان تندرویی قومی،درحالیکه، گرایش ستمی هابه چپ گرائی نشان ازتکامل شان داشت؛اما افغان ملتی هابعدازبقدرت رسیدن استاد ربانی بسیارتند ضد تاجیک هاشدند وبعد ترهم زیرسایه ی ارتش پاکستان سرازگریبان طالبان برآوردند.شایان توجه است که، یاد آوری ازافغان ملتی ها وستمی ها دراین بخش نویشته این هدف را دنبال می کند که قوم گرائی درافغانستان چقدرسرگردان ودرمواردی فرصت طلب می باشد.بهرحال،چون تندرومی باشند، فرصت طلبی گاهی باهم همکنارشان می سازد.مسئله ی که ازسرشت تندروی برمی خیزد.به گونه ی که، برخی مشهوربه ستمی ها وافغان ملتی ها درآغازاداره ی مسخره ی کرزی باهم پیوند دوستی بستند که فکرمی کنم میوه نداد.ازاین رو،برایشان پیشنهاد می کنم که درخت بی میوه بزمین نه نشانند! درشرایطی که، این گونه درخت شانی ها راهمواره بی میوه می دانم،به اصل موضوع تمرکزکرده به سوی پایان نویشته قلم می زنم ونکته ی مرکزی قلم زدنم هم دومسئله می باشد:نخست،جامعه ی چند قومی چیزی خوبی است به شرطیکه درکش کنیم وپاسش بداریم.دوم،جامعه ی یک زبانی ویک قومی همان جامعه ی مردگان می باشد که درپایان زندگی این جهانی زندگان به آن رسیده اند و تندروان مذهبی وقومی هم ناگزیردیریازود به همان جامعه ی تک قومی خواهند پیوست.
درشرایطی که، درجامعه ی مردگان ازهویت خبری نیست،اما درجامعه ی زندگان هم قومیت ها هستند وهم هویت ها.وهویت هم نوعی حصاریا دیواری می باشد که فرد وجامعه یاکشوری بخاطربقا ونگهداشت خود دربرابردیگریا دیگران ایجاد کرده ومی کند.تعریف یادشده ازهویت نشان می دهد که ماودیگران دربرابرهم صف کشیده ایم وباید باهویت ومرزکشی ازخود دفاع کنیم.اینجاست که قوم گرائی یاملیت گرائی پیدامی شود.ازنظرآیزیابرلین،به گونه ی که درزیرعنوان مقاله بازداب داده شد،"ملی گرائی وقتی درمیان قومی یاملتی رشد می کند که آن قوم یاملیت احساس تحقیردربرابرقوم دیگرحس کند." احساسی که باگفت وگووهم گرائی درراستائی ملی گرائی انسانی- سرزمینی تعدیل وازدشمنی وترس ازدیگربدوستی بادیگران دگرگون می شود.این که شد فرجام برون شدن ازقوم گرائی ورسیدن به ملی گرائی سرزمینی که خواست همه ی مردم افغانستان می باشد.پس،نظری آن چنانی درباری تندروی مذهبی هم ضروری می شود. ازنظربنده،بنیاد گرائی وتندرویی مذهبی زمانی رشد می کند که حکومت های سکولار- دین ستیز کارهای می کنند که عده ی براست یادروغ فکرمی کنند که دین درخطراست وبدفاع ازآن برمی خیزند.به گونه ی که جهادی ها دربرابرجمهوری چپ نمای داودخان وچپی های متمایل به مسکو برخاستند وکابل راویران ودین راهم ابزاری برای داشتن یک یاچند قصردرشیرپوروداشتن چوکی های باد آورده درپس فروپاشی حکومت نجیب الله وبعدن براندازیی اداره ی خشن - پسمانده ی طالبان به کمک طیاره های بی 52 امریکائی کردند که نتیجه ی چنان دفاع ازدین درخطرافتاده هم پول دارشدن تفنگ سالاران دین مداروتروریست شدن طالبان شریعت مدار ،فقیرشدن مردم وازدحام گداگران درکابل وبی پولی وزارت شهداومعلولین برای پرداخت کمک ماهوارقربانیان دین مداران ریاکار- شیاد می باشد.
دراخیر،باتاکید براینکه، تندروی مذهبی وقومی جزرفتن به سوی تباه کاری وتروریسم نیست وامتحان صفری هم درافغانستان داده اند؛همچنان،درعصرجهانی سازی یاجهانی شدنی که پیش روداریم،دیگرملی گرائی طوریکه ادعامی کرد ومی کند بارمثبت وترقی خواهانه ندارد.مثلن،دراروپا یا زادگاه ملی گرائی، قاره گرائی وحقوق شهروندی یاشهروند اروپائی بودن جای شهروند این وآن کشورراگرفته است.پس،بهترین راهکاربرای افغانستان چند قومی همانا مبارزه درجهت رسیدن به دموکراسی،حقوق بشر،حقوق مدنی وحقوق شهروندی می باشد.درواقع،ازطریق حقوق شهروندی است که می توان ملت مدرن شد.ملت مردن هم همان است که ارنست رنان گفته است.رنان:"جوهریک ملت این است که همه نقاط مشترک داشته باشند." درافغانستان،روشن است که دین اسلام وهمه گیربودن زبان فارسی وبردباریی فرهنگی- زبانی،نقاط مشترک مردم می باشد.درغیراین صورت،اگرنابرد باری کنیم وعقیده ی مخالف ماراعصبانی کند،به ین معناست که به گفته ی راسل ،"دلیل مناسبی برای دفاع ازآنچه که فکرمی کنیم نداریم." ازجانب دیگر،عصبانی شدن ونادیده گرفتن نقاط مشترک مارا گرفتاربیماری مورد نظرشپنگلرمی کند.شپنگلر:"کسانی که بسیارازنژاد سخن می گویند؛معلوم می شود نژاد ندارند." واقعن،برخی نژاد گرایان افغانستان ازنداشتن نژاد دررنج می باشند! عیب شان هم نیست؛به این خاطرکه، سیاست های نادرست ناراحت حتاسبب پیدایش شان شده است.سیاستی که به گفته ی گاندی،"سیاست بدون شرافت می باشد." واقعن،افغانستان مدت هاست که ازنبود سیاست باشرافت رنج می برد.رنجی که دوفرزند خام زاده است : تندروی مذهبی وتندروی قومی.بله،درباره ی تندروی مذهبی، گفته ی کارل پوپر،بسیاربجابه نظرمی رسد.پوپر:"کسانیکه برای ما بهشت آن جهانی راوعده داده بودند،همین جهان رابرای ما جهنم ساختند."کاری که مذهبی هادرافغانستان بسیارخوب ازعهده ی آن برآمدند وبازماندگان شان هم مصرهستند که به پایان خط نرسیده اند! باتوجه به تباه کاریی تندروی مذهبی وتفرقه انگیزی های تندروی قومی،به صراحت می توان گفت که مبارزه درجهت تحقق دموکراسی، حقوق بشروحقوق شهروندی هم کمک به ملت سازی می کند وهم بیرون رفت ازوابستگی به دیگران وپشت سرگذاشتن این گونه تندروی های بی نتیجه.بازهم،اگربرخی گرایش های قومی بانام افغانستان مشکل دارند که طبیعی هم به نظرمی رسد.ازطریق حقوق مدنی وحقوق شهروندی که تنهادریک دموکراسی واقعی میسرمی باشد،پس ازبخش کردن شناسنامه برای همه ، می توان به همه پرسی رفته سه گزینه راپیش روی مردم قرارداد:آریانا،خراسان وافغانستان.نام های که قبلن رایج بوده اند.درهمه پرسی،به هرنامی که اکثریت آراء واریزشد همان می شود نام کشور.بازهم تاکید می کنم که گروه سازی های قومی- مذهبی وعدم تحمل فکرمخالف هم درجامعه ی چند قومی وهم دردرون قوم ها وقبیله ها،بیماری می باشد که افغانستان گرفتارآن است وباید علیه آن مبارزه ی سخت کرده شود.




Sunday 11 January 2015

مستبدان وتروریستان اسلام ومسلمان هاراگروگان گرفته اند


ابراهیم ورسجی
21-10-1393
حمله ی تروریستی روزچهارشنبه 7 ژانویه - 17 جدی ،به دفترچارلی ابدو،مجله ی فکاهی پردازفرانسوی درپاریس؛بخاطرتوهین نویسندگان وکاریکاتورسازان آن به پیامبراسلام،درسطح اروپا وجهان شوروغوغابه پاکرده وهمدردی جهانی نسبت به فرانسه ایجاد ونفرت ازتروریستان را دامن زده است.شور،غوغا ونفرتی که دردوسوی آن دفاع راستین یا دروغین ازآزادیی بیان ،اسلام وپیشوای آن برجسته به نظرمی رسد.اینجانب، درحالیکه، ازآزادیی بیان ازته دل حمایت می کنم؛براین اصل نیز پامی فشارم که توهین به مقدسات دیگران بنام آزادیی بیان نه به نفع آزادیی بیان است ونه کمک درمهارتروریسم کرده می تواند.ازاین رو،دراین نویشته،به مسایل زیرمی پردازم:نخست،تروریسم که ازفروپاشی کمونیسم در آغاز دهه ی 1990واعلام جهان یک قطبی توسط امریکا، ازافغانستان- پاکستان، تالیبی ،واشنگتن،لندن راتکان داده وسه روزپیش درپاریس به گونه ی ترسناکی خود رابه نمایش گذاشت؛عامل های دارد که هم رهبران غرب وهم رهبران کشورهای مسلمان نمی خواهند به آن هابپردازند.دوم،درجهان غرب،بجای پرداختن به عامل های رشد ونمودهنده ی تروریسم،به اسلام هراسی دامن زده شده ومی شود که به نفع تروریستان وراست بومی تمام شده است.سوم،پس ازنگاه وبررسی ریزبینانه ی عامل های مشوق تروریسم،درباره ی راهکارها درجهت مهارآن سخن گفته نویشته رابه پایان می رسانم.
نگاهی به پیشینه ی تروریسم وپیوند آن باسیاست های غرب بویژه امریکا وحکومت های مستبدهم پیمانش درجهان اسلام؛نشان می دهد که برخورد ابزارگونه ی هردوجانب با گروه های اسلامی برپایه ی منافع کوتاه مدت،کمک موثری درپیدایش وگسترش تروریسم ازپشاور- کابل، تا واشنگتن،لندن وپاریس کرده است.بطورنمونه،افغانستان برای امریکا تنهابرای کوبیدن شوروی وگرفتن انتقام ویتنام ازآن ازکانال اسلام آباد - پشاور،باگوشت دم توپ کردن افغان هااهمیت داشت.ازاین رو، وقتیکه شوروی وحکومت وابسته به آن درکابل زمین گیرشد،امریکابرای پاکستان وعربستان موقع داد تا دراین کشور؛اول، جهادی ها رابه جان هم انداخته کابل راکه دردوره ی کمونیستی آباد مانده بود ویران کنند؛ وبعدازویران کردن کابل،طالبان والقاعده را ایجاد کردند که نتیجه ی آن رخداد یازهم سیپتامبر2001 وپیاده شدن نیروهای امریکائی- انگلیسی به افغانستان بنام مبارزه علیه تروریسم وایجاد وضع کنونی می باشد.درایجاد وضع کنونی افغانستان هم ،آشکاراست که امریکا بیشترازیک هزارمیلیارد دالربنام جنگ علیه تروریسم هزینه کرده وتروریسم هم به کمک پاکستان وحکومت نابکارکرزی،بازگشته است.علت بازگشت تروریسم، هم برای افغان ها وهم برای امریکا وانگلیستان آشکاراست که بالاکشیدن شخص بهوده - خیابانی مانند کرزی که هم طالب وهم نوکرپاکستان بود وهم رابطه ی بانهادهای زیرزمینی امریکائی داشت؛ درهمراهی باجنگ سالاران ومافیای مواد مخدرودیگرتباه کاران،جاده سازی برای بازگشت تروریسم درافغانستان وشکست سیاست تروریسم ستیزیی امریکا،کردند.
درسوی دیگررخ دادهای دردناکِ افغانستانِ تروریسم زده، این واقعیت تلخ نهفته است که مثلث مواد مخدر،طالبان وآی اِس آی،زیرنام دین مداری، تروریستی عمل می کرد که پس ازپیاده شدن نیروهای امریکائی به افغانستان وقبل ازتثبیت حکومت مسخره ی کرزی ،براندازیی حکومت صدام حسین توسط جورج بوش وبه قدرت رساندن شیعه های طرفدارایران دربغداد،دوباره بازسازی شد.درواقع،پیش ازدولت سازی درافغانستان،اشغال عراق توسط جورج بوش، این باوررا درذهنیت نظامی های پاکستانی پروراند که واشنگتن دراداره سازی درافغانستان جدی نیست.ودربازی های بد فرجام رونماشده درافغانستان وعراق،ازقبل آشکاربود که ایران برنده وپاکستان وعربستان بازنده ی مطلق می باشند.به این معناکه،ایران که می خواست درجنگ هشت ساله(1980-1988) نفوذ درخورتوجه درعراق بدست آورد ناکم شد؛اما بابهره برداری ازحماقت جورج بوش،به آسانی شیعه های طرفدارخود را دربغدادِ پساصدام حسین حاکم ساخت.برخلاف،عربستان وپاکستان که طالبان رابنام مهارکردن ایران درشرق آن حمایت کرده بودند؛هم دربغداد وهم درکابل، شکست خوردند.ازاین رو،پاکستان که طالبان والقاعده راپس براندازیی اداره ی زمین سوخته شان درماه دیسامبر2001،مکارانه پناه داده بود،باکمک مالی عربستان آن ها رابازسازی کرد.درعراق هم،عربستان وامارات ودیگرامیران وشیخان نفتی ازاین سبب که سلطه ی ایران بربغداد رابرنمی تافتند،سرمایه گذاری بالای سنی های ناراض عراقی وغلطی های حکومت شیعه - فرقه گرای بغداد را آغازکردند.
ازاین رو،ازغرب بغداد تامناطق قبایلی پاکستان وافغانستان، محیط های ذهنی وعینی برای بازگشت وفربه شدن تروریسم مساعد گردید.بنابراین،درهردو مورد،می بینیم که سه مسئله کمک بسیارخوب درجهت فربه شدن تروریسم کرد:نخست،ناتوانی کرزی ودسته ی نابکارش دردولت سازی درافغانستان.دوم،بازی دوگانه ی ارتش پاکستان به گونه ی که هم ازامریکابنام جنگ علیه تروریسم کمک می گرفت وهم ازهمان کمک تروریستان رابازسازی وتقویت می کرد.سوم،سنی ستیزیی حکومت مالکی دربغداد که هم متحد جورج بوش بود وهم وفاداربه آیت الله خامنه ی.بنگرید! بازی سیاسی چگونه بوش وخامنه ی را دربغداد باهم همکارودوست ساخت؟ دوستی ای که چیزی کمتری ازدوستی موش وگربه نداشت؛ ودراین بازیی گربه - موشی، سنی های عراقی مواد خام شدند برای تندروان سنی که زرقاوی اردنی زیرفرمان بن لادن هدایت شان می کرد.درحالیکه ناکامی ای پروسه دولت سازی درافغانستان وفرقه گرائی سنی ستیزانه ی حکومت شیعه ی بغداد،برای فربه شدن تروریسم زمینه سازی کردند،سه مسئله ی دیگرهم به نفع تروریستان عرب وغیرعرب تمام شد:نخست،ناتوانی کرزی ودارودسته اش درتامین امنیت افغانستان.دوم،بازیی دوگانه ی نظامی های پاکستانی که هم عضومنافق کمپ جنگ علیه تروریسم بودند وهم درجهت کمک رسانی به تروریستان شب وروزجان فشانی می کردند.سوم،کمک رسانی عربستان،امارات متحده وقطر،برای سنی های ناراض عراقی تا دربرابرجورج بوش وخامنه ی ودست نشاندگانشان دربغداد چالش گری نمایند.
بادرنظرداشت مسایل یاد شده،به روشنی می توان گفت که اوضاع به زیان کمپ جنگ علیه تروریسم وبه سود تروریستان روبه تغییرگذاشت.درچنان شرایطی،ازیک طرف،باورمندان وخوش بینان به کمک امریکا درجهت دموکراتیک کردن افغانستان وعراق ناامید شدند؛وازطرف دیگر،تروریسم طالبانی- القاعده ی درافغانستان وجنگ های شیعه وسنی به کمک ایران وعربستان درعراق، وضع ناگواری رارقم زد که به زیان قشرحاکم وفایده ی تندروان وتروریستان منجرشد.درشرایطی که،بازارتروریسم ورقابت های شیعه وسنی گرم می شد،چهارر رخ داد زیروضع رابیشتربه نفع تروریستان تغیرداد:نخست،ساختن طالبان پاکستانی درسال 2006توسط ارتش پاکستان تا موضع طالبان افغانی رافربه ترنمایند.دوم،فاش شدن برخورد زشت زندان بانان امریکائی دربگرام،ابوغریب بغداد وگوانتانامو.(1) سوم،خیزش های عربی ازتونس تابحرین علیه حکومت های مستبد که با درآمد های نفتی مستی- هوسرانی وبا دین بازی سیاسی وعوام فریبی می کردند.
ازخوب یابد رخ دادها،بهارعربی دیکتاتورودیکتاتوری را درتونس زمین گیرکرد؛اما درمصر،نظامی ها،برای عوام فریبی دیکتاتوررامرخص ودرجهت نگهداریی دیکتاتوری پافشردند.باوجود پافشاریی نظامی ها درنگهداشت دیکتاتوری،درماه جون 2012،اخوان المسلمین ازطریق یک انتخابات دموکراتیک ریاست جمهوری مصررا ازخود کرد.ازقبل آشکاربود که نظامی های مصری برای نگهداشت دیکتاتوری وعربستان وامارات درجهت نگهداشت موجودیت عوام فریب- دین مدار- قبایلی خود،حکومت اخوان رادرمصربرنمی تابند.ازجانب دیگر،اسرائیل هم منافع خود رادرنگهداشت حکومت اخوان نمی دید.ازاین رو،سرمایه های نفتی ارتجاع عرب به سوی جیب های فراخ وسوراخ نظامی های مصری واریزشد تا حکومت منتخب محمد مرسی راباکودتای نظامی برکنارنمایند.ازاینکه،سکولاریسم درجهان اسلام همزاد دیکتاتوری بوده است؛نظامی های مصری اول سکولارهای نادان مصری راعلیه حکومت مرسی تحریک کردند؛ ودوم ، خود دست به کودتازده بتاریخ 3 ژولای 2013، نخستین حکومت منتخب مصرراسرنگون ونظامی بدترازنظام حسنی مبارک،دیکتاتورقبلی راروی کارآوردند.
درحالیکه،نظامی ها وسکولارهای دموکراسی گریزکاردموکراسی را درمصریک طرفه کرده بازارخشونت وسرکوب های استالینی راگرم کرده بودند،خیزش مردم سوریه علیه حکومت مستبد - خودسر بشاراسد،به کمک تهران ومسکوبه خشونت گرائید که جنگ داخلی وفرقه گرایی مذهبی دستاورد آن می باشد.درچنان شرایطی،عربستان ،امارات ،بحرین،کویت وقطرکه ازخیزش های مردمی ترسیده بودند،دروازه های بانک ها رابروی سران قبایل وملاهای متعصب بازکردند ودرعین حال خطرشیعه گریی ایران دربغداد ودمشق را بزرگ ساخته پول ها وسلاح های زیادی را دراختیارتندروان مذهبی گذاشتند تاشیعه کشی دربغداد وعلوی کشی دردمشق نمایند.شیعه کشی ای که واکنش سنی کشی ای ملیشه های بومی ایران دربغداد ودمشق می باشد.درعین زمان که عربستان درعراق وسوریه دربرابرنفوذ ایران شاخ می زد،دریمن وبحرین مداخله کرد تاشیعه های زیدی وجعفری رامهارنماید.اینجاست که درمنطقه استبداد وتروریسم مذهبی توپ را درمیدان سیاست برای یک دیگرپاس دادند که میوه ی آن ها تروریسم خلافت مآب داعش درعراق وسوریه ،بحران سیاسی دریمن ونبود حکومت درلیبی ونظامی گریی خشونت باردرمصروبحرین می باشد.
درادامه ی چنان بازیی ناپاکی،به صراحت دیده شد که حکومت های استبدادیی مستبدانِ عرب لرزان وتروریسم بیشترازپیش جولان گری نمود.جالب این است که،امریکا ومتحدان اروپائی اش تاپیش ازفتح موصل،دومین شهرعراق پس ازبغداد توسط داعش وخلع سلاح کردن 35هزارسربازوپولیس حکومت بغداد درماه جون 2014که آبروی حکومت مالکی راریخت وباعث عصبانیت خامنه ی شد؛ وهم چنان، هجوم داعش به گروه ایزیدی درعراق ومنطقه ی نفت خیزکردستان،خاموش بودند وعربستان وامارات هم به حمایت های خود برای داعش ادامه دادند.ازپیش آشکارشده بود که منطقه ی کردستان،منطقه ی ممنوعه برای داعش است وتنهاباید به سوی بغداد ودمشق بتازد.بهررو،وقتیکه داعش دست بتاخت وتازعلیه ایزیدی ها ورسیدن به چاه های نفت شمال عراق درازکرده به سوی کوبانی هم پا درازکرد،باعث عصبانیت امریکاشد.چون،با اعلام خلافت،به عربستان،پایگاه دروغین اسلام بی ادبی کرده بود،بهانه داد تاریاض وواشنگتن به حسابش برسند.دراین راستا،درماه جون،قوای هوای امریکا زیرسایه ی ائتلاف 40کشوری،دست به بمباردمان پایگاه های داعش درسوریه وعراق زد.حمله ی که ممکن است زیان کمتروفایده ی بیشتربرای داعش داشته باشد.به این خاطرکه،نفرت توده های عرب ازحکومت های خود وسرکوب ترسناک اخوان المسلمین وتروریست اعلام کردن آن توسط نظامی های مصری وحکومت های نفتی امارات وعربستان،میانه روی مذهبی رابه نفع داعش سربریده ونسل نوعرب رابه سوی آن می راند.نه تنهانسل نو عرب،بلکه مبارزان آموزش دیده ی امریکائی درجبهه ی مخالفان بشاراسد هم به سوی داعش رفتند.مثلن،گردان یرموک،پایگاهی مخالفان دراردن ،بخشی مهمی ازمخالفان سوری ودارای دوهزارسربازجنگی با سلاح های امریکائی که باید ازطریق جنوب علیه دمشق هجوم می کردند،بداعش پیوستند.(2) ازاین رو،شکست امریکادربرابرداعش مانند شکست آن درنظام سازی درکابل روشن به نظرمی رسد.ازجانب دیگر،داعش که ازهوازیرحمله ی امریکا ،کانادا،انگلیس،فرانسه ،اردن،امارات متحده وعربستان واقع شده بود؛به گونه ی واکنشی،روزنامه نگاران وکمک کاران بشردوستانه ی امریکائی- انگلیسی رابی رحمانه کشت.کشتاروحشیانه ی که افکارعامه درغرب را علیه داعش یاتروریسم اسلامی برانگیخت.
ازاین که، ازقبل درغرب،دست راستی ها ونونازی ها علیه مسلمان هازهرپاشی واسلام هراسی را آغازکرده بودند،توحش داعش باعث شد که آن هابراه راست اسلام رامورد حمله قراردهند.حمله ی که نه تنها تندروان وتروریستان مذهبی،بلکه همه ی مسلمان ها راچه درجهان اسلام وچه دراروپا،عصبانی ساخت.درحالیکه اسلام هراسی وتوهین مسلمان ها درامریکا واروپا،پس ازرخ داد یازدهم سیپتامبر2001شروع شده بود،پرسش این است که، چرا حمله به شارلی ابدو،درپاریس، درروزچهارشنبه 7 ژانویه، صورت گرفت؟ واقعیت این است که،برآمدن داعش درعراق وسوریه وسرازیرشدن جوانان امریکائی- کانادائی- اروپائی ازطریق ترکیه به قلمروآن برای جنگ واحتمال این که آن هابرگشته دراروپا بازارتروریسم راگرم نمایند،ائتلاف 40کشوری زیرفرمان امریکا علیه داعش وشروع بمباردمان های هوای علیه آن وچاپ چندکتاب وکارتون توهین آمیزازپیامبر اسلام توسط نویسنده ها وکارتونیست های شارلی ابدو،زمینه سازحمله ی تروریستی یاد شده شد.
درواقع،ائتلاف 40 کشوری زیرفرماندهی امریکاعلیه داعش وآغازبمباردمان های هوایی به مناطق زیرکنترول آن باعث واکنش خشونت باراین گروه که خود را دولت اسلامی اعلام کرده است،شد.مثلن،باشروع بمباردمان ها،داعش بتاریخ 4سیپتامبر،استیون ساتلو،روزنامه نگارامریکائی راکشت وقبلن درماه اگست،جیمزفولی راکشته بود.ازهمه دردناکتراینکه،سرساتلون بریده شده ورسانه ی هم شد که بسیارتکاه دهنده بود! درحالیکه بریدن سرساتلون همه راعصبانی کرده بود،امادراروپا،رخ دادها ازحالت بدتری خبرمی داد.البته ازهردوطرف، یعنی راست تندرو اروپائی ودنباله روان داعش والقاعده.دراین راستا،شلیک اول راراست اروپائی کرد واین گونه کرد که به ترتیب:مساجدمسلمان هادرسویدن به آتش کشیده شد وگروه ضداسلام پگیدا، درمخالفت باسیاست مهاجرپذیریی آلمان تظاهرات براه انداخته تاکید می کند که داعش غربی ها را ازپادرمی آورد.خوشبختانه،درآلمان،تظاهرات بزرگ به حمایت ازمسلمان هاهم صورت گرفت که نشان داد راست تندروونونازی ها،مخالفان هم دارند ویکه تازی کرده نمی توانند.
بهرصورت،وضعیت درفرانسه به گونه ی دیگری رقم خورد که مسئول آن مجله ی فکاهی شارلی می باشد.به این خاطر که،نویسندگان وکارتون سازان آن آزادیی بیان را وسیله ی برای توهین مقدسات مسلمان ها کرده بودند.مثلن،کارتونی را ازکارتونیست مشهور،میشل اولبک پخش کردند که درآن نشان داده شده است که درعراق،سوریه وپاریس،یک کتاب درکتاب فروشی هاگذاشته می شود که افراد نقابداردستکم ده روزنامه نگارفرانسوی رادردفترشارلی درقلب پاریس ازپا درمی آورند.مسئله ی که پسوند ها یا لقب های اسلام ستیز،هرزه نگار،روان نژند وزن ستیزرا که پیشتر،پنج کتاب دیگر اوجنجال ایجاد کرده بودند؛یکی پس ازدیگری،ازسوی منتقدان اروپائی وامریکائی نصیب نویسنده کرد.اماکتاب ششم اوپیش ازنشرجنجال خلق کرد.عنوان کتابش تسلیم می باشد که درآن آمده است:درسال 2022،درپایان دوردوم ریاست جمهوری فرانسوا اولاند،محمدبن عباس،رهبرحزب اخوت مسلمان ها که یک مسلمان میانه رومی باشد باحمایت چپ ها ومیانه روهای فرانسه بریاست جمهوری این کشور می رسد ومردم فرانسه هم ازترس مارین لوپن،رهبردست راستی جبهه ی ملی کشورشان به اورای می دهند.
روشن است که، واکنش تندروان اسلامی دربرابرتندرویی نویسندگان وکارتونیست های مجله ی فکاهی شارلی ابدو،خشن تروجنایت بارترمی باشد.البته ،به گونه ی که سید کواشی وشریف کواشی دوبرادرعرب تبارفرانسوی دارای ریشه ی الجزایری که وفاداربه القاعده معرفی شده اند،روزچهارشنبه 7 ژانویه - 17 جدی ،بابرنامه ریزیی قبلی وارد دفترمجله ی فکای شارلی ابدو شده 12نفربه شمول نویسندگان وکارتونیست های مجله را همراه دوپولیس کشتند.درمیان کشته شدگان،4کارتونیست مشهورفرانسه:شارپ،کابو،ویلنوسکی وتنیوسی می باشند و11نفرهم زخم برداشتند.تروریستان که بعدازانجام عمل زشت چند نفررادریک چاپ خانه بنام دمارتن گروگان گرفته بودند؛روزجمعه 9 دیسامبر،دریک حمله ی پولیس کشته شدند.درهمین روزکه تروریستان درپاریس کشته شدند،بوکوحرام،آدم کشی حلال،دربه شهربکادرشرق نیجریه حمله کرده صدهانفرراکشتند وحمله ی ترسناکی دیگری هم روزشنبه 10 ژانویه کردند.(3) همچنان،در روزجمعه،حکومت عربستان یک وبلاک نویس ناراضی بنام رائف بداوی رابه گناه اغلب ناکرده ی توهین به اسلام هزارشلاق شرعی زد(4)؛ ودرشهرراولپندی پاکستان هم ، یک تروریست- خود کش به یک امام بارگاه شیعه هادرروزجشن میلاد پیامبرحمله کرده ده هانفرراکشته وخمی کرد.(5)دررابطه به عمل تروریستی درراولپندی ،مسئله ی دلشادکننده این است که مردم محل پیدایش تروریست مردارشده؛جسد اورادرقبرستان خود ازجازه ی دفن ندادند؛ تا اینکه، وابسته گانش آن لعنتی را درمیدان حویلی اش دفن کردند.ازآن هم جالب تراینکه، بعدازحمله ی تروریستان به مقرشارلی ابدووکشته شدن کارتونیست ها ونویسندگانش،تیراژ شارلی که قبلن 60هزاربود،این هفته یک میلیون نسخه چاپ وپخش می شود؛ البته باکمک های مردمی مخالف تروریسم.درواقع،همان داستان آیات شیطانی سلمان رشدی درپاریس تکرارمی شود.به این معناکه،فتوای قتل رشدی توسط آیت الله خمینی، سبب شد که خودش وکتابش جهانی شوند! به سخن دیگر،مجله ی شارلی هم مانند آیات شیطانی جهانی شد!
درادامه ی حمله ی تروریستی به دفترشارلی ابدو وقتل گردانندگانش وکشته شدن تروریستان،روزیکشنبه 11ژانویه- 21ماه جدی،گردهمائی بزرگ ملی وبین المللی درپاریس به حمایت ازموضع دولت فرانسه دربرابرتروریسم وسرزنش تروریستان برگزارشد.باتوجه به رخداد درد ناک شارلی ابدوکه عزم بسیاری کشورها درجهت جنگ علیه تروریسم راجزم نشان می دهد،چگونه می توان باورکرد که راهکاردرست درجهت مبارزه علیه تروریسم درپیش گرفته خواهدشد؟ پاسخ این پرسش ساده وآسان نیست.بهرصورت،درباره ی آن سخن گفته نویشته راپایان می دهم.روشن است.پاسخ پرسش نامبرده به سه مسئله ی زیربرمی گردد:نخست،مبارزه ی غرب بویژه امریکا باتروریسم باحمایت غرب ازحکومت های مستبد وفاسد حاکم برکشورهای اسلامی بویژه حکومت های مستبد عرب،ممکن نیست به پیروزی برسد.دوم،خشکاندن منابع مالی تروریستان.سوم،مهاراسلام هراسی درغرب.دررابطه به اصل نخست،باید گفت که عربستان وامارات وقطر،اول داعش رافربه کردند ودوم ازامریکاخواستند که این هیولای خودساخته شان را سرکوب نماید.هم چنان،همین دوکشور اول برای نظامی های مصری 12میلیارد دالردادند تاحکومت منتخب مرسی رابراندازند ودوم متفقن باکودتاچی های مصری اخوان المسلمین راکه یک گروه فراگیر- میانه رومی باشد، تروریست اعلام کرده نسل نوعرب رابه سوی کمپ داعش گسیل داشتند.
ازاین رو،برای امریکا ومتحدان غربی اش لازم است که سیاست های متناقض دربرخورد باتروریسم راکناربگذارند.دراین زمینه،دوویلپن،نخست وزیر سابق فرانسه راجع به رخ دادهای اخیرکشورش می گوید:سال 2001 آغازحمله ی امریکا به افغانستان ،مایک کانون اصلی تروریسم داشتیم .پس از13 سال عملیات درعراق،افغانستان،لیبی ومالی،10 کانون تروریسم داریم.او،همچنان ،درباره ی توانائی داعش می گوید:به علت سیاست متناقض غرب،شمارداعش ازچندهزاربه 20 تا30 هزارنفرسیده است.(6) واقعیت این است که، داعش زاده ی عملکرد حکومت های فاسد- نابکار- مستبد عرب می باشد.بنابراین،امریکا ومتحدان اروپائی اش بدانند که باحمایت ازحکومت های مستبد عرب تنهاکاری که می کنند فربه کردن داعش والقاعده است نه مهارآن ها ودیگرتروریستان.به این خاطرکه،تروریسم ازشکم همین حکومت های استبدادی بیرون شده است ومنابع مالی اش هم همین هامی باشند.درافغانستان هم دیده شد که چگونه حکومت فاسد کرزی وبازیی دوگانه ی پاکستان،طالبان رابازسازی وسیاست غرب راناکم کردند؟!! پس،بهترین راهکاردرجهت مبارزه باتروریسم ، دورشدن ازاستبداد عربی ونظامی های پاکستانی وحمایت ازپروسه ی دموکراتیک دربرابرآن ها می باشد.البته،نه آن گونه دموکراسی که درکابل وبغداد آورده اند!!! دررابطه به مهارتروریسم درخاورمیانه،بهتراست که درمصرانتخابات دموکراتیک برگزارشود تا اسلام گرائی میانه روبه میدان بیاید ونسل نوعرب را ازداعش بگیرد.روشن است.وقتیکه استبداد عربی کنارگذاشته شود،توده های عرب به میدان آمده به تروریسم وتندرویی مذهبی نه می گویند.همچنان،منابع مالی تروریستان که مستبدان می باشند خشکانده شده هم اسلام وهم منابع مالی عرب هاازچنگال تروریستان ومستبدان رهاشده کشورهای مسلمان وارد عصرمدر می شوند.دررابطه به اسلام هراسی درغرب که تاکنون توانسته اسلام را برابربه دین ترورمعرفی نماید،به صراحت می توان گفت که، جزکمک به فربه شدن تروریسم کاری دیگری کرده نمی تواند.مثلن،حمله ی تروریستان به شارلی ابدورا هم دانشگاه ازهر،مرجع معتبرفتواودانش اسلامی- سنی محکوم کرد هم حماس که اسرائیل وامریکاتروریستش می دانند وهم جمهوری اسلامی- شیعی ایران.حتاحکومت حکومت عربستان که نه قانون دارد ونه اخلاق ومنبع مالی قبول شده ی تروریسم هم می باشد،حمله به شارلی ابدوراسرزنش کرد! برخلاف،این عمل زشت،ضدانسانی وضداسلامی راتنها داعش وگروه النصره ،شاخه ی القاعده درسوریه وشاخه هایشان ازنیجریه تاپاکستان وافغانستان تایید کرده اند.
دراخیر،این به اسلام هراسان غربی تعلق دارد که اسلام رابه طالبان،القاعده،النصره،داعش وچندگروه تروریستی دیگرخلاصه می کنند یامرکزهای اسلامی ونمایندگانش مانند:ازهر،دیوبند ونجف که تروریسم ازجمله حمله به شارلی ابدورابشدت سرزنش ودشمنی با اسلام خوانده اند.ازهمه مهم تراینکه،اسلام یک دین بسیارمتکثراست.بطورنمونه،مسیحیت درسه گرایش یامکتب فکری زیرخلاصه شده است:کاتولیک،پروتستان وارتدوکس.وارونه ی آن،اسلام به مکتب های فکریی زیرتقسیم شده است:حنفی،شافعی،مالکی،حنبلی،اهل حدیث، که این پنج گرایش اهل سنت نامیده می شوند و90 درصد جمعیت مسلمان های جهان را شکل می دهند.درسوی دیگراسلام،شیعه های زیدی،جعفری،علوی،اسماعیلی،دروزوچند گرایش کوچک دیگرقرار دارند که جمعیت شان 10 درصد جمعیت مسلمان های جهان را شکل می دهد.شایان توجه می باشد که، ازگروه های شیعه،زیدی ها اهل سنت شمرده می شوند.ستایش برانگیز این است که، بزرگان فقهی همه ی مذهب های یاد شده تروریسم را مخالف اسلام دانسته سرزنش کرده ومی کنند.پس،ستم وبی انصافی نیست که دینی با این گونه چند گانه گرائی را که دریک طرفش کریم آقاخان،رهبرمذهب اسماعیلیه ودرطرف دیگرش،شیخ ازهر،شیخ یوسف قرضاوی ازاهل سنت وآیت الله سیستانی،ازمذهب شیعه ی جعفری قراردارند وتروریسم رادشمنی با اسلام اعلام می کنند،ازآن ترسید وداعش ،القاعده،بوکوحرام وطالبان را نماینده ی آن دانست!
پانویس ها:
1-www.Iwarsajee.blogspot.ca/2014/12/blog-post-14.html
2-www.hafteh.de/?p=85013
3-www.dawn.com/news/1148195
www.dawn.com/news/1156314/suicide-bombing-by-girl-leaves-16-dead-in-nigeria
4-www.dawn.com/news/1155934/saudi-lashed-in-public-for-insulting-islam
5-www.dawn.com/news/1156275/no-save-haven-for-pindi-shias-coping-with-loss-of-their-best-sons
6-www.hafteh.de/?p=85214

Sunday 4 January 2015

نگاهی به رخ دادهای افغانستان درسال 2014


ابراهیم ورسجی
14-10-1393
این نوشته دردوبخش تهیه شده است:نخست،نگاهی به رخ دادها وتحولات افغانستان درسال 2014.دوم،جمع بندی وبازتاب دستاورد بیشترتباه کارانه وکمترسازنده ی حکوت 13ساله ی کرزی برای مردم افغانستان.دررابطه به اصل نخست،روشن است که سال 2014،ازچند نگاه،سال پرماجرای برای مردم افغانستان بود. زمانیکه ازپرماجرابودن سال 2014،سخن به میان می آید،بی درنگ ،نگرانی ها،بی اعتمادی ها وبد گمانی های مردم درپرسمان های زیرخود نمائی می کند:نخست،اخیرین سال درگیری جنگی ناتو/ سازمان نظامی کشورهای سرمایداری به شمول ترکیه ی مسلمان درافغانستان بود.دوم،این پرسش رابه میان آورد که 13سال نقش جنگی ای ناتو چه دستاوردی برای مردم افغانستان وکشورهای غربی بویژه امریکا داشته است؟ سوم،درپیوند با دستاورد ناتو است که، باید درباره ی ادعای طالبان مبنی برشکست این نهاد نظامی ای غربی سخن گفت.چهارم،بحران سیاسی- اقتصادی- امنیتی گسترده ومهارناپذیرکه ناتووحکومت کرزی بی عرضه بعداز13سال برای مردم افغانستان تحویل داده اند.پنجم، رخ دادهای جانکاه درونی افغانستان می باشد که بخاطرشکست ناتو وحکومت مبتذل کرزی دردولت سازی ومهارتروریسم،مردم را رنج داده ومی دهد.رخ دادهای که ازدستاوردی کمی بالاترازصفرناتووحکومت کرزی حکایت می کند.ششم،نقشی تباه کارانه - تروریست پرورانه ی پاکستان وبی تفاوتی امریکا دربرخورد با آن.پرسمانی که پاکستان را هم درمنجلاب بحرانی برخاسته ازتروریست پروری وکالای صادراتی- تروریستی اش به افغانستان فروبرده ومردم افغانستان را نسبت به سیاست های جاری وناتوانی آن ها درمهارتروریسم بدگمان کرده است.
شایان یاد آوری می باشد که، بحث درباره همه پرسمان های یاد شده زمان گیروبیرون ازحوصله ی این نوشته می باشد.ازاین رو،به بحث وبررسی مهم ترین جنبه های پرسمان های یاد شده پرداخته نوشته راضمیمه ی جمع بندیی دستاورد های ویران گرانه ی حکومت کرزی برای مردم افغانستان به پایان می برم.برای این که، سخن بد رازا نکشد،بیشتربه بحث درباره ی دستاورد ناتو وخیانت کرزی وهمکارانش،تباه کاری پاکستان وطالبانِ زیرفرمانش وچشم پوشی امریکا به فساد گسترده ی حکومت کرزی وبازی دوگانه ی پاکستان درافغانستان درسال 2014، می پردازم.درپیوند با دستاورد های کشورهای عضو ناتوبویژه امریکا درافغانستان،باید گفت که، مهم ترین خواسته های ابرازشده ی آن هامهارتروریسم،دولت سازی ،پایه گذاری دموکراسی،بهبود حقوق بشربویژه حقوق زنان وبازسازیی اقتصاد این کشورجنگ – تروریسم زده بود. اما واقعیت های تلخ جاری دراین سرزمین جفاکشیده، خلاف خواسته های آن ها را نشان می دهد.به این معناکه،بررسی شکست وریخت ها وناکامی های آن ها وحکومت فاسد کرزی درزیرسایه ی شان ایجاب این رامی کند که ازبرد وباخت یاهردوسخن گفته شود.
درپیوند بادستاورد های که کشورهای غربی عضوناتوبویژه امریکا وحکومت کابل،واقعیت این است که زیان برفایده می چربد.اگرچربش زیان برفایده را ازسیاست بیاغازم،این اصل برجسته خود نمائی می کند که بازی گران جنگ علیه تروریسم تحقق حکومت قانون،دموکراسی وبهبود حقوق بشربویژه بهترساختن سویه ی زندگی زنان راهم برای کمک به مردم افغانستان وهم برای سرکوب وریشه کن کردن تروریسم ادعاکرده بودند.پرسمان های که شکست درآن ها؛دستاوردهای کمرنگ دربخش های اقتصاد،امنیت،عرضه ی خدمات ومعارف را زیرسایه ی خود گرفته است.دراین راستا،من به این باورهستم که اگرغرب بویژه امریکا کمک می نمود که افغانستان مانند کوریای جنوبی دارای حکومت دموکراتیک وتوسعه ی اقتصادی شود؛هم به نفع امریکا هم موثر درکوبیدن تروریسم وهم به نفع مردم افغانستان تمام می شد.درزمینه،ازکمک امریکابه کوریای جنوبی به این خاطریاد کردم که کشورجنگ زده - پس مانده ی مانند افغانستان بود؛ورنه،امریکا درآلمان وژاپن هم درپایه گرفتن دموکراسی کمک کرده بود که تاکنون نهادهای دموکراتیک درآن هاپرزرق وبرق ادامه یافته اند.چون آلمان وژاپن کشورهای پیشرفته وکوریا،کشورعقب مانده بود؛ازاین رو،ازدموکراتیک شدن وتوسعه ی اقتصادی آن در زیرسایه ی غرب یاد کردم.
باکمال غم واندوه که امریکا نه تنهادرتحقق دموکراسی وپیشرفت اقتصادی درافغانستان برخلاف کوریای جنوبی موفق نشد،حتانتوانست استبداد بی رحم کوریای شمالی راهم به کشورماارزانی دارد.اکنون که،عملیه سیاسی- دموکراتیک درافغانستان باوجود نقش جنگی ناتو وکمک های گسترده ی مالی- سیاسی- امنیتی ای اعضای آن بویژه امریکا ناکام شده است؛پرسش بنیادی این است که کوتاهی بدوش کیست؟ امریکا وناتو،یاکرزی فاسد ودسته ی نابکارش؟ درواقع،رخ دادهای سال 2014،بدرستی نمایش می دهند که کوتاهی بیشتربدوش کدام طرف می باشد.روشن است.کمک امریکابه تقویه ی دموکراسی وتوسعه ی اقتصادی درکوریای جنوبی پیوستگی دارد به کارکرد سیاست مداران و مردم آن کشور که ازکمک امریکادربخش دفاعی- سیاسی - فنی بهره برداری کرده به یک کشورپیشرفته درخاوردورنایل شدند.اما فربه شدن استبداد در کوریای شمالی، نتیجه ی کمک مسکووپکن می باشد که حکومت خود کامه راتثبیت ومردم آن کشوررا درتعیین سرنوشت شان بی نقش کرد.ازاین رو،اکنون درآمد سرانه درکوریای جنوبی درسال بالاتراز20هزاردالر ودرآمد سرانه درسال درکوریای شمالی،بادعای حکومت 300دالر؛اما درواقع،چیزی کمتراز200 دالرمی باشد.
بهرحال،افغانستان درزیرسایه ی ناتو نه کوریای جنوبی شد ونه مسکووپکن خواستند ازآن کوریای شمالی دارای حکومت خود کامه بسازند.ازاین رو،هم عامل های این مسئله بررسی می شود وهم رخ دادهای سال 2014.البته بانشانه روی به مقصراصلی دراین بازیی پرتلفات وکم نتیجه برای مردم افغانستان.باوجود اینکه، مشکل است توقع کرد که ناتووکشورهای عضوآن درافغانستان دموکراسی راتحقق بخشند؛اما این قدرمی توانستند که آغازگرفرایند نیمه جان دموکراسی درافغانستان شوند که نشدند.دراین باره که، چرافرایند دموکراتیک نیمه جان هم درافغانستان پایه نگرفت؟ دیدگاه هاگونه گون می باشند. مثلن،عده ی علت شکل نگرفتن دموکراسی درافغانستان را ساختارفرهنگی- مذهبی- قبیلگی جامعه می دانند که من با این نگرش ازاوضاع فرهنگی- مذهبی کشورمان که درمخالفت بادموکراسی ابرازمی شود،نمی توانم موافق باشم.ازنظراینجانب،امریکا،درافغانستان پساطالبانی کسانی رابه قدرت بالاکشید که هم دشمن دموکراسی بودند وهم کمک کننده در بازگشت تروریسم دراین کشورفلاکت زده.بطورنمونه،ترکیب حکومت پساطالبانی این هابودند:برخی ازاعضاوکمک کاران طالبان ازجمله شخص کرزی ودارودسته اش،تفنگ سالاران فاسد جهادی نما که همیشه برای شکم خود جنگ کرده ومی کنند،برخی بنیاد گرایان مذهبی- قبیلگی،نهاد کاران غارتگرغیردولتی،مزدوران نهادهای زیرزمینی کشورهای گونه گون،باصطلاح تکنوکرات ها ودرواصل افرادی نادان- بی خبرازبروکراسی واداره ی عامه که اغلب گماشتگان زیرزمینی هابودند،کاربران مواد مخدروغاصبان زمین.دسته های بی فرهنگ – غارتگری که هم منابع روی زمینی وزیرزمینی افغانستان وهم کمک های بزرگ جامعه ی جهانی بویژه امریکابرای مردم این کشور راغارت وگراف بیکاری،گداگری،فراریان ازکشور،معتادان مواد مخدر،روسپی ها وعملیات تروریستی را درجامعه ی نگون بخت مافزونی بخشیده اند.
درواقع،همین باندها ودسته های تباه کاریاد شده بودند که تلاش های جدی ویاصوری غرب درجهت پایه گرفتن امنیت ،دموکراسی،پیشرفت اقتصادی ومهارتروریسم درافغانستان را ضرب صفرکردند.اگرچه این باندهای بدنام ازروزنخست صندلی نشین شدن درکابل، همواره ادای دموکراسی سرداده بودند؛امادرعمل، خلاف گفته های خود کردند.روشن است.دموکراسی مآبی شان پیوند ژرف بادزدی ازکمک های کشورهای غربی ومنابع درونی داشت، نه چیزی دیگری.برای نمونه،کرزی که توسط امریکابه پیشنهاد مشرف،رئیس جمهورنظامی- طالب پرورپاکستان، رئیس جمهورساخته شده بود؛بانزدیک شدن پایان دوره ی حکومت مسخره اش ادای مخالفت با امریکاسرداده مسئله ی امضای معاهده ی امنیتی با بادارخود را منوط به تایید لویه جرگه ساخت وجرگه هم درروزهای پسین ماه نوامبرونخستین روزهای ماه دیسامبر2013برگزاروبا اکثریت آراء تصویب کرد که معاهده امضاشود تا حضورپایگاه نظامی امریکاپس از2014،درافغانستان مشروعیت پیداکرده کمک درمهارتروریسم نماید.
ازپیش آشکاربود که، کرزی که تاریخ مصرفش برای امریکا سپری شده بود؛ به اشاره ی آی اِس آی وسازمان اطلاعات ایران بویژه اولی، با این وعده که امریکا درشرایط پسا2014 نباید درافغانستان پایگاه نظامی داشته باشد وکمکش می کنند که هم درقدرت بماند وهم طالبان راتشویق به سازش باوی می نمایند،معاهده را امضانمی کند.ازاین رو،با وجود تایید امضای معاهده توسط لویه جرگه ،کرزی هم ازامضای معاهده خود داری کرد وهم برخی فاشیست های نا دان دردستگاه ریاست جمهوری ودیگرنهادهای نابکاردولتی که نان ازامریکا می خوردند وبه حیث ستون پنجم برای پاکستان کارمی کردند؛کوشش نمودند که کرزی ، ودرواقع مزدور چند جانبه به چندین کشوررا ملی گرای پشتون معرفی نمایند.ملی گرای که تنها بدرد نظامی های پاکستانی می خورد نه بدرد پشتون هاودیگر قوم های افغانستان.
همان گونه که گفته شد وقابل پیش بینی هم بود،کرزی با آغازسال 2014،شکوه ها وگیلایه ها ازامریکا را فزونی بخشید تامورد توجه نظامی های پاکستانی وسپاه پاسداران ایران واقع شود ویا باداربرایش موقع دیگربرای ویرانگری درافغانستان بدهد.درحالیکه، روشن است که با روی کارآمدن بارک آوباما درکاخ سفید درماه ژانویه ی 2009،کرزی بدست بوسی مان موهان سینگ،نخست وزیرهند رفته خود را درخدمت اوگذاشته وازوی خواسته بود که ازدست اوباما رهایش نماید،هرکه کاری که ازطریق افغانستان علیه پاکستان،با داراصلی وقبلی اش، می خواهد بکند می تواند انجام دهد! باوجود اینکه،هندی ها می دانستند ومی دانند که کرزی وتیم همکارش ازکاسه لیسان آی اِس آی می باشند،اما مان موهان سینگ،کمک کرد که اوبامابه ادامه ی حکومت کرزی درکابل تن دهد.درواقع،اوباما که پیشنهاد مان موهان سینگ درجهت ادامه ی حکومت کرزی را پذیرفته بود؛اجازه داد که اووتیم فاسدش با مسخ انتخابات 2009باردیگررئیس جمهورشده کمک های امریکا،هند وغرب برای بازسازیی افغانستان را نوش جان نماید و خوب هم نوش جان کرد!
بهرحال،ازتقلب درانتخابات 2009همه آگاه می باشند ورابرت گیتس،وزیرپیشین دفاع امریکا درکتاب خود"وظیفه" آن را تاسف بارونقض قانون اساسی دست ساخت خود امریکابرای افغانستان ومخالف منافع کشورخود دانسته است.ازاین لحاظ،بحثی زیادی درباره ی آن نکرده به رخ دادهای سال 2014برمی گردم.دراین سال پرماجرا،پرسمان های جنجال برانگیز زیردرافغانستان سرخط اخبارروروزنامه ها ورسانه های ملی وبین المللی قرارگرفتند:نخست،خود داری کرزی ازامضای معاهده ی امنیتی با امریکا باوجود تایید لویه جرگه.دوم،تردید وبدگمانی امریکا که درافغانستان پسا2014 پایگاه نظامی داشته باشد یانه؟ دراین راستا،وقتیکه،بارک اوباما،درماه میِ 2014فیصله کرد که هم شمارنظامی ها راکاهش می دهد وهم درسال2015نقش جنگی برای نظامی های امریکائی قایل نیست؛این پرسش را نسبت به بقا وادامه ی حکومت کابل پیش کش کرد که آیا به تنهائی دربرابرتروریسم ایستاد گی کرده می تواند یانه؟پرسمانی که دربخش اقتصاد برابرباغارتگری های هم دستان کرزی به مردم افغانستان زیان بارتمام شد.سوم،دوانتخاباتِ دورنخست ودوردوم ریاست جمهوری درماه های آوریل- حمل وجون - جوزا 2014- 1393میلادی- خورشیدی وتقلب گسترده توسط کرزی وکمیسیون انتخاباتی اش دردوردوم که به بحران وتظاهرات خیابانی طرفداران دکترعبدالله منجرودرواقع با زباله کردن مشروعیتِ انتخابات ودفن کردن پروسه ی بیماردموکراتیک، پای جان کِری،وزیرخارجه ی امریکا رابه میدان آورد تاکمک به ساختن حکومت وحدت ملی برروی کاغذ نماید.چهارم،انتقال قدرت ازکرزی به محمد اشرف غنی درروز29ماه سیپتامبر-9میزان.پنجم،ناتوانی رئیس جمهورورئیس اجرائیه ی حکومت وحدت ملی درساختن کابینه درمدت سه ماه ، به بحران اقتصادی- امنیتی گسترده درافغانستان دامن زده تروریستان را گستاخ ترساخته است.به سخن دیگر،تروریستان بعدازآغازبکاررئیس جمهورورئیس اجرائیه،چنان بازارتروروکشتاررادرکابل وبخش های دیگرکشوربویژه درجنوب وجنوب شرق گرم کردند که بی پیشینه بود.ششم،سفرمحمد اشرف غنی،رئیس جمهور به اسلام آباد بتاریخ 14ماه نوامبر-24 عقرب ووعده های درغین پاکستان به اودرجهت درکمک به مهارتروریسم که درعمل خلاف آن به نمایش گذاشته شد.بطورنمونه،حمله ی تروریستی درمرکزولایت پکتیکا وحمله به میدان والیبال جوانان درولسوالی یحیی خیل همان ولات که هردوتلفات بی سابقه داشتند،گسترش تروریسم درهلمند،فراه وگرم کرد بازارجنگ درکنر،نورستان وبدخشان،نمادهای خلاف ورزی پاکستان به وعده هایش می باشد.افزون برخلاف ورزی،پاکستان باوجود اعلام جنگ علیه طالبان پاکستانی دروزیرستان شمالی که از15ماه جون 2014تاکنون بدون دستاورد ادامه دارد،هیئتی ازطالبان افغانی را ازطریق دوحه به پکن فرستاده است تانشان دهد که ازطریق چین می خواهد پروسه ی صلح درافغانستان راتقویت نماید.
خوشبخاتانه،چین وروسیه که 12سال قبل بلاک شانکهای به اشتراک کشورهای آسیای مرکزی راباعضویت ناظرایران ساخته بودند؛ درادامه ی آن،درسال 2014، یک بلاک تازه بنام بریکس،متشکل از: برازیل،روسیه،هند،چین وافریقای جنوبی را فعال کرده اند تادرسطح جهان باامریکا ومتحدانش رقابت نمایند. ازسوی دیگر،چین ازقبل آگاه برتروریست پروری وبازیی پاکستان باورق تندرویی مذهبی علیه افغانستان،هند،آسیای مرکزی ،حتا پکن می باشد،آگاهی تام دارد وبعیداست که فریب دغل کاری نظامی های پاکستانی رابخورد؛مگراینکه آن هادرعمل ثابت نمایند که درسیاست تروریست پروریی خود بازنگری کرده اند.هفتم،گردهمائی کشورهای غربی وغیرغربی کمک کننده به افغانستان در5 دیسامبر2014 درلندن درجهت کمک رسانی ای مشروط به افغانستان بود.مشروط به این معناکه،سران دولت وحدت ملی حکومت خوب وکارآمد شکل داده علیه فساد گسترده ی زاده ی حکومت داریی تباه کارانه ی کرزی ودارودسته ای فاسدش مبارزه نمایند .هشتم،اعلام پایان ماموریت نظامی ناتودرافغانستان درروز28ماه دیسامبر-7 ماه جدی درکابل.درواقع،اعلام پایان نقش جنگی ناتودرافغانستان، آغازدوره ی خود گردانی نهادهای دفاعی وامنیتی افغانستان می باشد.پرسمانی که هم خوب است وهم نگرانی برانگیز.به این خاطرکه،درمیان مردم افغانستان ومردمان جهان این اطمنان کمرنگ است که نیروهای دفاعی افغانستان به تنهائی بتوانند ازعهده ی جنگ علیه تروریسم برآیند.نهم،بااعلام پایان نقش جنگی ناتو درافغانستان،طالبان اعلام پیروزی کرده اند.دراین باره که، باپایان نقش جنگی ناتووآغازنقش آموزشی ای آن برای نظامی های افغانستان ،طالبان موفق شده اند یانه،بهتراست که به پرسمان های زیرتوجه ریزکرده شود:نخست،هم گام با اعلام پایان نقش جنگی ناتودرافغانستان،درروزیکشنبه 28ماه دیسامبر-7جدی،روزنامه ی گاردین،چاپ انگلیستان نوشت:"تنها درسال 2014،نیروهای امنیتی افغانستان 5هزارنفرتلفات داشتند؛درحالیکه،در13سال گذشته ، یا ازسال 2001 تاکنون،نیروهای خارجی 3485 نفرتلفات داشتند که درحدود 2200 نفرآن ها امریکائی می باشند." درواقع،تلفات زیاد افغان هاکه به شمول افراد ملکی بویژه کودکان چند برابرشماراعلام شده می شود وشمارناچیزتلفات خارجی ها،نشان می دهد که طالبان درکشتن شهروندان افغانستان موفق امادرکشتن خارجی ها سخت شکست خورده اند.دوم،طالبان افزون برکشتن افغان ها،درکمک به ادامه ی حکومتِ فاسدکرزی برای مدت 13سال درجهت تجارت خود شان وباداران پاکستانی شان وزمینه سازی برای امضای معاهده ی امنیتی میان کابل وواشنگتن وکابل وناتوهم موفق می باشند.ورنه،مردم افغانستان برای این مدت درازچنان حکومتی مسخره – غارتگری راتحمل نمی کردند وحکومت جانشین آن هم نیازی به امضای معاهده ی امنیتی پیدانمی کرد.سوم،طالبان وحکومت نابکار- غارتگرکرزی،به گونه ی ترسناکی روزنامه نگاران را تهدید وترورکرده اند.چهارم،طالبان وحکومت غارتگرکرزی برابرباهم درنقض حقوق بشریی مردم افغانستان نقش بازی کرده اند وعلت این هم گرائی هم خاستگاه قبیلگی- جنگ سالاری- نوکرمنشی وپس ماندگی شان ازکاروان تمدن وپیشرفت می باشد.پنجم،طالبان درمانع شدن فرزندان مردم افغانستان ازرفتن به مدرسه ها وتخریب ساختمان های مدارس ثابت کرده اند که وحشی هستند وتلاش دارند که دیگران راهم وحشی نمایند.بهررو،ازاینکه، هم رخ دادهای سال 2014جسته - گریخته بررسی شدند وهم دوره ی حکومت ننگین- تباه کارکرزی به پایان رسیده است،لازم است که دراخیرنوشته،میراث حکومت ننگین – تباه کارکرزی هم به گونه ی ردیف بندی شده بازداب داده شود،تا"سیه روی شود،هرکه دراوغش باشد."
جمع بندی کوتاه ازمیراث حکومت کرزی برای مردم افغانستان
1- افغانستان؛کشوری درجه اول تولید کننده ی هیروئین درجهان
2- افغانستان؛دارای فاسد ترین حکومت درجهان
3- افغانستان؛کشوری دارای 70 درصد بیکار وبیشترین شمارآوارگان درجهان؛همچنان،دارای بیشترین شمارمتقاضیان پناهندگی درجهان
4- افغانستان؛کشوریکه دیپلمات های نادانش پس ازپایان دوره ی کاری دربیرون پناهده می شوند ودربخش اقتصادی درحالیکه حکومت فاسد کرزی 104میلیارد دالرتنها ازامریکاکمک گرفته است؛امانتوانسته است چهاراثرباقی مانده ازدوره ی شوروی درنیمه ی دوم سده ی بیستم یعنی:سیلوی مرکز،سرک های پخته ی کابل ،میکرویان ها وتونل سالنگ رابازسازی نماید.اگرویران ماندن کاخ دارالامان راضمیمه ی چهارمیراث یاد شده نمایم،داوری مردم وتاریخ درباره ی کرزی سخت ترخواهد شد.روشن است.کرزی وحکومتی هایش درحدود مبلغ 20میلیارد دالرازکمک های بیرونی راتنها بدوبی انتقال داده اند.رابرت گیتس،وزیرسابق دفاع امریکا،درکتاب خود"وظیفه" انتقال پول های کلان یاد شده به بیرون راتایید کرده وممکن است که ازمقداردقیق آن هم آ گاهی دقیق داشته باشد.
5- کمک کرزی وحکومتش به بازگشت تروریسم
6- افزایش شمارمعتادان مواد مخدردرافغانستان حتادرمیان قشرزنان
7- منزوی کردن تحصیل کرده ها ،فربه کردن باصطلاح تکنوکرات های بی خبرازاداره،جنگ سالاران ومافیای مواد مخدردرساختاردولتی که نتیجه ی آن شکست دولت سازی ونیازجدی به حضورناتو برای مقابله باتروریسم وامضای معاهده ی امنیتی با امریکاوناتومی باشد.
8- درحالیکه،درمناطق هم مرزپاکستان وایران بویژه اولی،طالبان توحش براه انداخته اند،درسایربخش های کشور،طالبان کمتر؛اما پل پت های متحد حکومت کرزی،غارت،زن آزاری،دختر- بچ دزدی ودرمجموع نقض ترسناک حقوق بشربویژه حقوق زنان وغصب زمین های مردم رافراوان مرتکب شده ومی شوند.
9- ایجاد وادامه ی یک حکومت پوشالی که بدون حضورناتووامریکایک ماه هم زنده مانده نمی تواند
10- ایجاد مافیای زمین،فلج کردن شهرداری ها وبالابردن قیمت جای یک خانه ی کوچک برابربه سه بسوه زمین درکناره های کوهستانی کابل به مبلغ 70هزاردالر؛درحالیکه،وزیران،ژنرالان بی تحصیل،رئیسان ووالیان،برای خود شان شهرک شیرپورراساختند ودیگرخانه های باارزش شهررادرمرکزوولایت هابه گونه ی زورمدارانه خریداری وساحه های تجارتی راهم ازخود کرده اند.درلایت هاهم،والی هاودیگرمسئولان درشت وریزحکومت کرزی چنان کرده اند.افزون برآن ها،غاصبان وشکم بزرگان کله پوک دولتی،شهرک سازی های ناسازگاربابرنامه ی شهری هم کرده اند که درچندسال بعد،ازنظرزیست محیطی وآسب پذیری دربرابر زلزله مردم راخواهد کشت.
11- بالابردن سطح واردات افغانستان به 95 درصد وبزیرآوردن سطح صادرات آن به 5 درصد؛درحالیکه،مسخره گونه وزیرتجارت کرزی گفته بود که نرخ رشد اقتصادی افغانستان درسال 2014 به 9 درصد بالارفته است.درصدی بالای نرخ رشد اقتصادی که اقتصاد چین هم درسال 2014 به آن حد نبود.
12- به معامله وغارت مافیای بومی وغیربومی گذاشتن معادن وآثارتاریخی – فرنگی- تمدنی افغانستان
13- ناکاره ساختن وزارت زراعت وپرکردن بازارخوراکه فروشی ازگندم وبرنج ودیگرمواد خوراکی- پاکستانی-قزاقستانی- ایرانی.همین که،دردستارخان افغان ها،کشمکش ایرانی وبسکت کهنه ی پاکستانی موج می زند وبازارپوشاک هم پرازکالای پاکستانی ایرانی می باشد،نفرین بروزیران زراعت وصنعت کرزی!همچنان،انحطاط درزبان وفرهنگ رسمی وروزنامه های افغانستان؛وزیرفرهنگ کرزی راسزاواربیشترین نفرین می نماید.ازدستگاه عدلی وقانون گذاری اش هم مردم همین گونه یاد می کنند.ناتوانی درعرضه ی خدمات صحی به حدی نمایان است که مردم برای درمان ملاریاهم به پاکستان ودیگرکشورهای همسایه می روند.ازاین رو،نفرت به وزیرصحت رابه بیمارام می گذارم!
14- گستراندن آموزش وپرورش درافغانستان بدون معلمان مسلکی وبیرون دادن فارغان گواهی نامه داربی سواد،بیکار،معتاد وفاقد آینده،کارنامه ی وزارت معارف وتحصیلات عالی کرزی می باشد.پس،نفرین به آن هاحق مسلم مردم می باشد.
15- افزودن به شمارمارشال ها،سترژنرال ها،وژنرال ها دراردو وپلیس ورتبه داران بی سواد نظامی- پولیسی- امنیتی که برای اغلب شان کاردراردو وپولیس یافت نمی شود.به سخن دیگر،کرزی شمارمنصب داران را ازشماسربازان بیشترکرده بود.همین که تروریستان درمهمان خانه ی ریاست امنیت،رئیس امنیت راترورکردند،ناکارآمدیی نهادهای دفاعی وامنیتی کرزی رابه نمایش گذاشت.
16- درنبود سیاست کادری،پرکردن نهادهای دولتی ازافراد بی سواد وفلج کردن اداره ی عامه ودشواری آفرینی برای اداره سازی درآینده،کمک کرزی به آشوب وبازگشت طالبان هم فکرش می باشد.
17- افزایش شمارمشاوران رئیس جمهورازشمارمردم نورستان وایجاد کمیسیون های بهوده وبیکارحتابیشترازشمارولایت های افغانستان
18- بیشترساختن بودجه دفتررئیس جمهورازبودجه های دستگاه های عدلی وقانون گذاری افغانستان
19- مرگبارساختن محیط زیست درهمه بخش های کشوربویژه کابل
20- بدنام کردن ارزش های انسانی مانند:دموکراسی ،حقوق بشر،آزادی بیان وجامعه ی مدنی درافغانستان
21- افزایش ترسناک چند زنگی،ازدواج های اجباریی،فروختن دختران جوان وخرد سال به کهنه سالان دربدل پول،خود سوزی وخود کشی زنان ودختران وپناه بردن شان به خانه های امن وتجاوزبه عفت زنان ودختران درخانه های امن؛ازگونه ی ترسناک نقض حقوق بشربویژه حقوق زنان درحکومت تباه کارکرزی بود که تاکنون هم ادامه دارد.
22- دامن زدن به شراب خواری،روسپی گری وفروپاشی خانواده ها
23- گسترش بیماری های کشنده ی مقاربتی بویژه ایدزکه درمان هم ندارد
24- افزایش ترسناک شمارگداگران درکوچه پس کوچه های کابل
25- درگذشته،حکومت هابه کوچی ها که تابستان افغان وزمستان پاکستانی می باشند،اجازه می دادند که ازسرک هابهره برداری کرده به دامنه های کوه هابرای مال چرانی بروند.برخلاف،کرزی شهرکابل رابه خیمه دانی کوچی هاتبدیل کرد تاجامعه جهانی بداند که افغانستان نمی خواهد ازدوره ی سنگ بیرون شود وواقعن سزاواراین می باشد که حکومت طالبانی داشته باشد نه حکومت انسانی.
25- شعاروحدت ملی دادن وخلاف آن عمل کردن وخلاصه کردن ملت سازی ووحدت ملی درپوشیدن جیلک ازشمال وواسکت ازجنوب.چه ملت سازیی آسانی؟ ازاین رو،لازم است که کشورهای چند قومی دردیگربخش های جهان ازتجربه ی کرزی درملت سازی بهره برداری نمایند. زهی مسخره گی!! بهرحال،اگربه رسانش برق ازآسیای مرکزی به کابل،نه بهره برداری ازمنابع آبی کشور،کرزی بنازد،برایش می گویم که نیازفوریی غربی ها وکمک هند بود؛ورنه این هم نمی شد.بدون شک،آنچه که گفته شد،دستاورد کرزی برای مردم افغانستان می باشد که درمقایسه باکمک های بیرونی که دریافته کرده ومنابع درونی که تلف کرده ترسناک می باشد.