Monday 28 January 2013

شورای عالی صلح مرده است،زنده باد صلح


زمانی که حق متفاوت بودن را ازدست میدهیم،برتریی آزاد بودن را نیزازدست میدهیم.
چارلزهیوز
امید وارکردن مردم بجای که درآن امیدی وجودندارد،خیانت به آن ها می باشد.
خلیل ملِکی
ابراهیم ورسجی
9-11-1391
درافغانستان که سال هاست مردم ازصلح،آرامش وآسایش بی بهره می باشند،حکومت بجائی تن دادن به واقعیت هائی تلخ وجویائی راه بیرون رفت ازآن،شوراوکمیسیون سازی هائی بی مورد وناکارآمد راشیوه ی معمول وهرجائی کرده است.اگردرافغانستان،بیشترازوزارت ها،شوراهاو کمیسیون هاوجود دارند؛نشان گراین است که دولت ناکارآمد،درمانده وفاسد، چگونه می کوشد بودجه ی کشوررابجائی بکاراندازی درجهت اشتغالزائی ،کاهش فقر،بالابردن کیفیت سامانه ی آموزشی- پرورشی ،عرضه ی خدمات و...به مردم، درموارد ناسود مند به کشورهزینه می نماید؟زمانی که کمیسیون ها وشوراهائی بی شماردولتی را به شمارمشاوران رئیس جمهورکه رقم شان تقریباً به نفوس ولایت نورستان برابری می نماید،افزون نمائیم.روشن می شود که سران حکومت کابل به کدام سمت درسفراند وچگونه می خواهند دشوارهائی کشور را ازسرراه مردم بردارند؟
دراین نوشته که درحول"شورائی عالی صلح"،یک نهاد مرده یاشورائی که تاکنون کارکرد صفری داشته است،دورمی زند.نویسنده می کوشد ثابت نماید که کرزی باتشکیل چنان شورائی، غیرازهزینه ی بیجائی پول هائی دولتی وکارزائی به یک عده افرادی که هوسی غیرازبدست آوردن معاش ماهوار، مصارف روزانه ووقت کشی ندارند،نتیجه ی بدست آورده نمی تواند.وقتیکه ازناکارآمدیی چنان شورائی سخن می گویم،دلیلم دوعامل زیرمی باشد:نخست،نابکاریی حکومت وشورائی صلحش.دوم،اهمیت قایل نشدن طالبان به تلاش هائی صلحجویانه ی حکومت وشورائی صلحی دست ساخت آن.
ازآنجاکه ، دربرخورد بادشواری ها،ناملائمات ،آشوب ها وتروریسم کورکه کارکردهائی خود کشانه ی طالبان نماد روزانه ی آن می باشد،کارکرد وگفتارورفتارحکومت بسیارنقش بنیادی بازی می کند.ازاین رو،نقش سازنده وناسازنده ی اصل نخست، بسیارمهم می باشد.به سخن دیگر،درصورتیکه حکومت بدرستی وظیفه ی ملی- مردمی خود رابه پیش برده بتواند،هم مردم وهم طالبان به سوئی گفتاروکارکرد آن جدی می نگرند.درواقع،بااین جدی نگریستنِ طالبان به کارکرد حکومت وشخصیت حکومتی هائی بالامقام،گام نخست درجهت پیوستن مخالفان سیاسی ونظامی- تروریست به فرایند صلح برداشته می شود.
باتوجه به آنچه گفته شد،بیهبود بخشیدن به کارکرد حکومت وبالابردن توان خدمت گزاریی آن،درگام نخست،حمایت هائی مردمی رانصیب آن می سازد؛ ودرگام دوم، طالبان رازیرفشارقرارمیدهد تادرمنش وروش خود بازنگری نمایند.روشن است.زمانی که حمایت هائی مردم نصیب دولت یاحکومت شد،طالبان دو دستاورد ناامید کننده ی زیرراکمائی می نمایند:نخست،باازدست دادن حمایت مردم به سوئی نیستی گام برمی دارند.دوم،اگربه سوئی نیستی گامزن نشوند،منزوی شده به گونه ی از صلح وآشتی که خواست مردم وحکومت می باشد،تن میدهند.اکنون که،حکومت افغانستان وشورائی صلحش درچنان موقعیتی قرارندارند،دررفتن به سوئی مصالحه وآشتی دوحالت بیشترپیش رونمی باشد:نخست،نیروی سومی باید وارد معرکه شده هم حکومت وهم مخالفانش را ازمیدان بیرون نماید.بدبختانه، رفتارامریکائی ها وحکومت در11سال گذشته، زمینه ی برآمدن نیروئی سوم رانابود کرده است.دوم،درصورت برآمدن چنان نیروئی،حکومت وتروریستان منافع خود رادرخطردیده ازروئی مجبوریت به مصالحه تن میدهند.ازاین که این گونه تن دهی به مصالحه، فرصت طلبانه وکم دوام می باشد،رسیدن به صلح وآشتی ای واقعی دورازدسترس باقی می ماند.
تاجائی که به ناتوانی ای شورائی عالی صلح حکومتی درپیشبرد صلح وآشتی باطالبان ارتباط می گیرد،به صراحت می توان گفت که هم حکومت وهم شورائی عالی صلحش درشعاروکارکردنیمه کاره ی صلح جوئی شان، به گفته ی خلیل ملِکی"باامید وار نگهداشتن مردم درجائی که امیدی نیست،به آن هاخیانت می ورزند"!اگرکسانی به این خیانت باورندارند،بسنده می کند که درهمین سه روزاخیریاجمعه ،شنبه،یکشنبه6و7و8ماه دلوبه حمله هائی تروریستی طالبان درکندز،کندهار، وفراریک پسربچه ی خرد سال بنام نیازمحمد، ازماشین خود کشی پرورانه ی طالبان که دراخبارنیم روزیی روزیکشنبه 8دلوتوسط تلویزیون انگلیسی بی بی سی بازتاب داده شد،توجه نمایند تامطمئن شوند که باتاکید طالبان به ادامه تروریسم وعملیات خود کشانه،حکومت وشورائی عالی صحلش آب به آونگ می کوبند؟
بهرحال،اکنون که طالبان ودیگرباندهائی دست ساخت آی اِس آی دهل وطبل جنگ وتروررامی نوازند، ودررسانه هاهم، سخن گویان طالبان مسئولیت آن رابدوش می گیرند،حکومت وشورائی عالی صلحش هم دهل وطبل آشتی می نوازند؛ ودرسوئی دیگربازی،یعنی پاکستان هم که طالبان را معلوم نیست به چه دلیلی زندانی کرده بود، رهامی کند، وشورائی عالی صلح وحکومت کابل هم ازآن پذیرائی می کنند؛وازهمه مهمتراینکه،دراخیرسال2014، امریکا وناتوهم پایگاه هائی نظامی خود رادرافغانستان بسته می نمایند.پرسشی بنیادی این است که، افغان هابه کارکرد حکومت وشورائی عالی صلحش باورنمایند یا اینکه خود رابه پذیرش فرورفتن کشوردریک جنگ دیگر،مانند دهه1370،آماده نمایند!مردم هراندیشه ی که درزمینه نمایند؛باید ازاین پرسمان غافل نشوند که"شورائی عالی صلح مرده است،پس لازم است که همراه بانویسنده زنده بادصلح بگویند"!البته که به زنده باگفتن بسنده نکرده حتما دوکارزیرراهم انجام دهند:نخست،جسد مرده ی شورائی عالی صلح را دفن نمایند.زیراکه، ازنظردینی نگاه داشتن مرده روانیست! دوم،ازطریق انتقاد واعتراض دست بکارهائی بزنند که نشان بدهند ، هم حکومت وهم طالبان بامنافع کشورافغانستان سازگاری ندارند.اینجاست که پرسمان بدیل پاپیش می گذارد.بدیلی که هرگزطالبان نخواهدبود!چراکه نزد ملت امتحانی ناکام داده اند.
دررابطه با موضع جنگ طلبانه وتروریستی طالبان، باید گفت که آن هابدرستی شایسته ی این سخن چارلزهیوزمی باشند:" زمانی که حق متفاوت بودن را ازدست میدهیم،برتریی آزاد بودن را نیزازدست میدهیم."درواقع،بزرگترین دشواریی طالبان این است که حق متفاوت بودن را ازدست داده اند؛ازاین رو،آزادنیستند.به سخن دیگر،آزانبودن طالبان دردوقلمروقابل ارزیابی می باشد:نخست،قلمرونفسی وروانی که دراین قلمرودرافغانستان همراهان بسیاری دارند.دوم،ازنظرسیاسی- فکری وتدارکاتی وابسته به ارتش پاکستان می باشند.به عبارت دیگر،تصمیم شرکت طالبان درفرایند صلح را نه خود طالبان،بلکه ارتش پاکستان می گیرد.ازاین رو،دوپرسمان زیرباید موردتوجه جدیی حکومت کابل، چه حکومت کنونی، وچه حکومتی جانشین آن، وطالبان واقع شود:نخست،حکومت کابل باید فرایند صلح راباپاکستان دنبال نماید نه طالبان.دوم،طالبان بدانند که پاکستان دنبال منافع خود می باشد نه اسلام طالبی وسرنوشت مرگ میرآن ها.اگراین برداشت درباره ی پاکستان ازنظرطالبان درست نمی باشد،بسنده می کند که آن هاکمی به سرنوشت جهادی هاوخیانت پاکستان به آن هادقت نمایند.
درواقع،گفته می توانم که مسئول تمام تباه کاری وبدنامی ای جهادی هاوویرانی کابل وترسیم چهره تاریک ازاسلام درافغانستان وجهان، ملاهاو نظامی هاوی پاکستانی می باشند.ازاین رو،نویسنده هم به حکومت کابل وهم به طالبان پیشنهاد می نماید که آینده شان به ترتیب ، درفساد پیشگی دراداره ی امورکشوری وراه اندازیی تروریسم وآشوب نیست.زیراکه ،در گسترش فساد مالی واداری درنهادهائی حکومتی مسئولیت بدوش هردومی باشد.به این معناکه درزیرسایه ی تهدید تروریسمِ طالبان،سران حکومت، غارت وغصب گری می نمایند وبه مردم هم می گویند که طالبان مانع راه اندازیی اصلاحات ومبارزه بافساد می باشند.وطالبان افزون براین که ازنظرکارکردی به گفته هائی حکومت کابل مهرتایید می گذارند،باتاکید برتروریسم وعملیات خود کشانه که درروزهائی پسین، بچه هائی خردسال راهم به قربانگاه کشانیده اند،زیان هائی تکان دهنده ی مالی وجانی به کشور، وازنظراخلاقی به اعتبارخود هم اگراعتباری باقی مانده باشد،زیان رسانده اند.
بادرنظرداشت گفته هائی بالا،نویسنده راه بیرون رفت ازبحران ورسیدن به صلح را این گونه پیش کش می نماید:نخست،صلح واقعی نه نبود جنگ،بلکه تحقق عدالت، آن هم درگام اول، رفع ظلم ازمظلوم می باشد.کاری که حکومت کابل بخا طرتبدیل کردن خود به گهواره ی غاصبان،دزدان ،جنایت کاران ،رشوت خواران ،متعصبان قومی- قبیلگی و...ازعهده ی انجام آن برآمده نمی تواند.زمانی که راه رسیدن به صلح واقعی توسط حکومت کنونی بسته شود که شده است؛می ماند صلح به معنای نبود جنگ که درباره ی تامین آن بایدکوشش هائی همه جانبه هم توسط دلسوزان کشوردرساختارحکومت وهم آگاهان ومردم کرده شود.دراین زمینه،یک راه کارساده آوردن اصلاحات توسط حکومت کابل بود که کمک کننده هائی بیرونی هم درکنفرانس هائی کابل وتوکیودرماه های جون وژولای2012، تاکید وارائه ی کمک هاراهم به آن منوط ساخته بودند.فرمان یا اعلامیه ی 65ماده ی پرازچرندیاتی که کرزی بنام راه اندازیی اصلاحات ارائه نمود؛بدبختانه ربطی به اصلاحات نداشت،زیراکه چاقودسته ی خود رابریده نمی تواند.به سخن روشنتر،فاسد اصلاحات آورده نمی تواند. طرفه این که، ازآن اعلامیه 65ماده ی ،تنها تحمیل چند واژه ی پشتو به زبان دری توجیه ازدستگاه قضائی گرفت که ازهرنگاه توسط فرهنگیان وآگاهان دری- فارسی زبانان سرزنش شد.درواقع،کرزی ودسته متعصب همرکابش باچنان زبان- فرهنگ ستیزیی،بجائی اصلاحات، به تفرقه دامن زدند که عمل خلاف صلح ومنافع ملی می باشد.
اکنون که نه صلح واقعی ونه صلح به معنای نبود جنگ دروجود حکومت کنونی حتاباوحضورناتووکمک هائی فراوانی مالی غرب مسیرنشده است،یک راه پیش روئی بیرونی ها ومردم افغانستان باقی مانده است، وآن این که، دوکارزیررابدرستی انجام بدهند:نخست،درفکرایجاد یک حکومت موقت برای برگزاریی انتخابات آزاد وشفاف شوند.زیراکه دربرگزاریی انتخابات شفاف،اعتمادی به حکومت فاسد کرزی نیست.افزون براین که نیست،کرزی تلاش برای رئیس جهورساختن برادرخود راهم شروع نموده که به احتمال قوی دشمنی ورقابت هائی منفی رادرمیان دسته ها وافرادی سیاسی- حزبی- قومی- قبیلگی دامن می زند.ازهمین اکنون که 14ماه به زمان برگزاریی انتخابات مانده است،اعلامیه ی رهبران جبهه ی ملی، یک نهاد مخالف کرزی درروزیکشنبه 8دلودرشهرمزارشریف، حکایت ازبی اعتمادی ازبرگزاریی انتخابات شفاف توسط کرزی می کند.ازهمه مهمتراین که،درتشکیل حکومت موقت ازطالبان وحزب اسلامی، نه گروه حقانی که به گفته ی احمد رشید نویسنده ی پاکستانی توسط آی اِس آی برای بلوکه کردن پیوستن طالبان به فرایند صلح ساخته شده است، دعوت شود تا نماینده اعزام بدارند.این دعوت دوفایده دربردارد:نخست،آن هادعوت به مبارزه ی سیاسی آن هم درزمانی می شوند که نیروهائی غربی عزم سفرنموده اند.اگربه چنان دعوتی،طالبان پاسخ منفی بدهند،به این معنامی باشد که آن هاراه حل رادرجنگ وتروریسم می جویند؛ تااینکه، مخالفانشان هم خوبترآمادگی جنگی بگیرند.وتاجائی که نویسنده اطلاع دارد،چنان تصمیمی درهمه جابرسرمیزمی باشد.دوم،غربی هاکه دوسال دیگردرافغانستان حضورنظامی دارند،به این پرسمان توجه جدی نمایند که همه راه هائی کشانیدن طالبان به فرایند صلح ازپاکستان می گذرد.ازاین رو،پاکستان رازیرفشاربگذارند وبرایش بگویند که مانند شرایط پساکمونیستی،افغانستان راتنهانمی گذارند تامیدان تاخت وتازنظامی هاوملاهائی پاکستانی شود.
دراخیر،این مسئولیت تاریخی ای فرهنگیان وروشنفکران سیاسی وغیرسیاسی افغانستان است که دردوسنگرروشنگری وروشنفکری به آگاهی بخشی به مردم بپردازند وچنان زمینه سازیی ذهنی درمیان آن ها نمایند که دموکراسی وانتخابات آزاد وشفاف یگانه راه کاربرائی گرفتن حقوق تلف شده شان ازحکومت فاسد ومقام هائی بالائی آن به شمول نماینده هائی نابکاردرشورائی ملی می باشد..این آگاهی بخشی ازاین نگاه مهم است که مردم باید به کارکرد حکومت ، قاضی ها، دادستان ها ونماینده ها ئی خود ازنزدیک آشناساخته شوند؛ واین پرسمان هم، به آگاهی مردم رسانده شود که در12سال گذشته بیشتراز100میلیارد دلاربنام کمک به مردم افغانستان به این کشورآمده است.این که سالنگ هم چنان ویران است،سیلوئی مرکزوکاخ دارالامان وضع دوزخی دارند، وده هانفردرهمین روزهاازسردی مرده وبیمارشده اند وتغییری چشم گیری درزیرساخت هائی فرهنگی- اقتصادی کشورنیامده است.پس کجارفت آن همه کمک هائی جامعه ی جهانی به مردم افغانستان؟روشن است که همه ی کمک هاازطریق همین حکومت فاسدهزینه یابغارت برده شده است.کمک هائی که درفردامسئول بازپرداخت آن بازهم مردم می باشند!به این موضوع، به این خاطرباید تاکید کرده شود تا درانتخابات آینده بازمردم رئیس جمهور،نمایند گان شوراهائی ملی وولایتی ای انتخاب نه نمایند که تنهاجیب خود راپرمی نمایند وازمسئولیت ملی ومردمی شانه خالی می کنند.درواقع،درجهان سیاستِ شفاف ودموکراتیک،گرفتن قدرت باپذیرش مسئولیت همراه می باشد.ازاین رو،باید بسیارکوشش شود که قدرت گیرانی مسئولیت ناپذیربالاکشیده نشوند.دراین صورت،می توان هم به صلح رسید وهم به پایان تروریسم وقاچاق مواد مخدر،وکشوری ساخت که دهقانش هم برائی خود می کارد وهم تریاک کشت نمی کند تابه تاجران مرگ کمک نماید.

Saturday 26 January 2013

بخاطرنابکاری وپُرخوریی دسته ی حاکم،سرما درافغانستان قربانی می گیرد


اگرنقل وانتقالات منابع درجهت تقویت برگزید گان ممتازجامعه(که درافغانستان نه برگزیده وممتاز،بلکه تحمیل شده توسط بیگانگان هم می باشند) ادامه یابند،آن وقت بجای تقویت مواضع رهبران سیاسی،موقعیت آنان راجداً به مخاطره می اندازند.
پال کِنیدی
ابراهیم ورسجی
7-11-1391
روزدوشنبه21ژانویه-اول ماه دلو،سازمان عفوبین الملل درویب سایت خود این مطلب رابه نشرسرد:"درافغانستان،17نفربخاطرسردیی هواوبرف جان باخته اند."درادامه ی آن، روزپنجشنبه24ژانویه-5دلو،سایت فارسی بی بی سی درزمینه، گفت وگوئی داشت باشماری ازافغان هائی ماتم دیده که شنیدن ودیدن آن،هرانسانی هرچند بی رحم وجانی راتکان میدهد؛چه ماند به کسانی که وجدان وعاطفه واحساس انسانی دارند.درگفتگوبابی بی سی،افغان هائی رنج دیده وجفاکشیده که شماربیشترشان ازدیارهجرت/آوارگی ازایران وپاکستان برکشته اند،سخن ازاین به میان آوردند که چراحکومت برائی آن ها زمین نمی دهد تاخانه وسرپناه برای خود بسازند؟پرسمانی که بررسی وبازتاب آن دراین نوشته نقش محوری دارد.
برای نویسنده، مردن افغان هابخاطرسردی وهمچنان روزمردن شان ازچندین نگاه قابل بحث وبررسی می باشد:نخست این که،آن ها درهمان روزی جان باختند که نمایند گان دروغین شان درشورائی باصطلاح ملی"بود جه ی سال1392کشورراکه درآن تنهابودجه ی دستگاه ریاست جمهور86میلیون دالروبیشترازجمع بودجه های پارلمان ودستگاه قضائی درنظرگرفته شده بود،تصویب کردند.ازهمه ظالمانه تراین که،افزون برتصویب بودجه ی86میلیون دالری برای دفترریاست جمهوری،582میلیون دالرهم به شماره ی"شفری درنظرگرفته شده است که اختیارهزینه ی آن دردست رئیس جمهورمی باشد.دوم این که،چند روزپیشترازتصویب بودجه،نمایند گان خودساخته ی مردم یازده وزیرکابینه رابه این منظور به استیضاح فراخوانده بودند که بودجه هائی انکشافی وزارت هائی مربوطه شان راهزینه کرده نتوانسته بودند.پرسمانی که بخاطردست اندازیی حکومت عملی نشد ویک نماینده ، نماینده ی دیگررابه لت وکوب گرفت تا ازپارلمانتاریسم تعریف خوبی عرضه کرده باشد.سوم این که،ازنظرقانون،زمانی که بودجه ی سال پیشترهزینه نشود،افزود به بودجه ی سال بعدی می شود.چهارم اینکه،هم پارلمان وهم رئیس جمهورودیگرسیاست کاران نابکارمخالف وموافقش، همه قراراست که دوکارزیرراهم انجام بدهند:نخست،بامخالفان تروریست وغیرتروریست خود آشتی نمایند.دوم اینکه،درانتخابات آینده که زمان برگزاریی آن بسیارنزدیک می باشد،دوباره بنام دموکراسی ورعایت حق انتخاب مردم،به آن هامراجعه می نمایند!
باتوجه به آنچه گفته شد،اکنون این پرسش بنیادی مطرح می شود که تخصیص این همه بود جه ی کلان برای دفترریاست جمهوری واختیاربخشی به رئیس جمهور که ازبودجه ی"شفری582"میلیون دالری هم بهره برداری کرده می تواند،وبی تفات گذشتن ازمردن افغان هائی بی چاره درموسم سرما،چه پیامی را درذهن مردم افغانستان وتروریستان مخالفِ حکومتِ نابکار،فاسد ودرمانده می رساند؟برای هرافغان،چه سیاسی وچه غیرسیاسی یاعادی روشن است که جلوگیری نمودن ازمرگ ومیرافغان ها درزیربرف وباران درمقایسه بامهارتروریسم وآشوب گری کاری ساده ، کم زحمت وکم هزینه می باشد؛البته،به شرطی که دردارودسته ی حاکم نیت وعزم کاربرای مردم وجود داشته باشد.بدبختانه که،چنان عزم واراده ی درآن ها دیده نمی شود!اگردیده می شد،در11سال گذشته درزیرسایه ی150هزارقوای خارجی می توانستند زمین رادرزیرپای خود آرام نمایند.
بهرصورت،من وقتیکه گفتگوئی افغان هائی غم دیده را درتلویزیون فارسی بی بی سی شنیدم،برایم روشن شد که آن هاازحکومت خواسته ی کمرشکنی ندارند.بطورنمونه،مهمترین خواست شان این بود که چراحکومت برایی آن ها زمین نمی دهد تاخانه وسرپناه برایی خود بسازند؟پاسخ این پرسش ازاین نگاه برای نویسنده مهم می باشد که دریک ماه گذشته پرسمان غصب زمین هائی دولتی وشخصی توسط زورمداران حکومتی نه تنها درمحافل غیرحکومتی ورسانه هائی درونی وبیرونی بازتاب پررنگی داشت؛بلکه درخود پارلمان هم باگرمی درباره ی آن بحث شد،وطوری که رسانه هاگزارش دادند،رئیس جمهورهم کمیسیونی را مامورنموده است که درزمینه بررسی بعمل بیاورد.ازاینکه،بخاطرنابکاری ،چشم بستن برواقعیت هائی تلخ ومعامله کردن باغاصبان وغارتگران،رئیس جمهورشهره می باشد؛بنابرآن،کسی درموافقان ومخالفان حکومت،چه نظامی – تروریست، وچه سیاسی فاسد وشریک دزد درمسیرکاروان، به کمیسیون بازی هائی اوبهائی نمی دهد!
بازهم،اگر کسی به کمیسیون هائی تعیین شده توسط رئیس جمهوربهامیدهد یانمی دهد؛این مسئولیت هرافغانی، چه سیاسی ،چه فرهنگی وچه عادی می باشد که به اندازه ی توان خود مبارزه نماید تاجلوفاجعه گرفته شود.فاجعه ی که بدوگونه خود رانمایش میدهد:نخست،مرگ ومیرافغان ها درزمستان که هنوزیک ونیم ماه دیگرتهدید آن ادامه می یابد.دوم،بانزدیک شدن زمان عقب نشینی نیروهائی خارجی ازافغانستان،بیشترازپیش خود نمائی خواهد کرد؛ودرصورت غفلت ورزی ،ممکن است فاجعه بارترهم شود!به سخن دیگر،کشوررابدهه1370برخواهد گشتاند.ازاین رو،برای اینکه چنان فاجعه ی بوقوع نه پیوندد وکشوربه سوئی صلح وآشتی گام بر دارد،لازم است که سیاست کاران درهرسویه ومقامی که هستند، به مردم وحقوق آن هااحترام بگذارند.واحترام گذاری هم زمانی ممکن می شود که عدالت رعایت شود.روشن است که رعایت عدالت، حمایت ازمظلوم ورفع ظلمِ ظالم ازاومی باشد.چه مظلومی که سردی برایش مرگ آورده ومی آورد،وچه مظلومی که حقوق وملکیت خود وکشورش راحکومتی هائی فاسدغصب نموده اند.درحقیقت، این اصل ایجاب می نماید که دست هائی ناپاک ظالمان ازگریبان مظلومان که نماد برجسته ی آن غصب زمین هائی دولتی وشخصی توسط زورمدارن حکومتی می باشد،کوتاه کرده شود.
دراین راستا،سران حکومتی درکابل باید بدانند که سیاست وسیاست مداری کمائی کردن پول یابکاراندازیی قدرت درجهت فربه شدن حکومت گر ولاغر نمودن مردم نیست.مردمی که شماری ازآن ها دردرون کشوردرزیربرف مرده اند ومی میرند وشماری دیگرشان درگذرازسالنگ زیرتهدید مرگی برخاسته ازخرابی راه وسردیی هوای زمستان می باشند.ازهمه غمبارتراین که،آوار گانی ازهمان مردم زیرفشارپولیس غارت گرپاکستان وسپاه پاسداران حکومت آخوندیی ایران بیشترازدرونی هاعذاب می کشند.ازهمه خنده دارتراین که،این مصیبت ها درزمانی صورت گرفته ومی گیرد که جامعه ی جهانی در11سال گذشته بیشتراز100میلیارد دالربه افغانستان کمک نموده است.کمک هائی که معلوم نیست درچه بخش هائی کشورهزینه شده اند!!!اما،این قدرمعلوم است که اغلب کمک هاتوسط حکومتی هائی رده هائی بالاهزینه وچپاول شده وبه بیرون بویژه "دوبی"انتقال وکاخ هاومغازه هاساخته وخریده شده اند.
بادرنظرداشت گفته هائی بالا،حکومت گران اتراق درکاخ ریاست جمهوری ونخست وزیری درکابل، بدانند که:اگرنقل وانتقالات منابع درجهت تقویت برگزید گان ممتازجامعه(که درافغانستان برگزیده نیستند وتحمیل شده توسط بیگانگان می باشند) ادامه یابند،آن وقت بجای تقویت مواضع رهبران سیاسی،موقعیت آنان راجداً به مخاطره می اندازند.(1)همین که غربی هاپس از11سال حضورنظامی وهزینه هائی فراوانی مالی وجانی ،موفق به تثبیت حکومت گران درمانده،نابکاروفاسد کنونی کابل نشدند؛نشان میدهد که تاچه اندازه خطرِ فرورفتن درآشوب ، ترویسم وواپس گرائی درافغانستان نزدیک وبزرگ می باشد.خطری که درفردای2014؛آن را،نه حکومت کننده هائی درمانده وغاصب کنونی،بلک مردم افغانستان بدوش خواهند کشید؛همچنان که ،خطری مبارزه باشوروی رابدوش کشیدند،ودرآمدحاصل ازآن رارهبران وفرماندهان نام نهاد جهادی برداشتند ودربدل،اداره ی تاریک،زن ستیز وتروریست پرورطالبان رابه آن هابه ارمغان آوردند.وطالبان هم موفقانه برای غالبان جاده سازی کردند که بردگی خودشان به پاکستان و اوضاع کنونی ای افغانستان باآینده ی نامعلوم، یگانه دستاورد آن می باشد.به سخن دیگر،جهادی ها،طالبان وحکومت فاسد ودرمانده ی کنونی افغانستان راوارد تونلی تنگ، درازوتاریکی نمودند که درانتهائی آن هیچ روشنائی به نظرنمی رسد!
پانویس:
1- فردای جهان سوم، ازپال کِنیدی،ترجمه:ازمحمود طلوع ،چاپ اول1366ص413

Thursday 24 January 2013

بنیاد گرایان مذهبی دموکرات می شوند،اما بسیارنا وقت


ابراهیم ورسجی
5-11-1391
وقتیکه ازبنیاد گرائی مذهبی سخن می گویم ،منظورم یک برداشت ویژه ازاسلام می باشد،نه دشمنی یا دوستی به نهاد وگرایش خاصی.برداشتی که دراین نویشته بنام برداشت وکارکرد بنیاد گرایانه ازاسلام مورد بررسی قرارمی گیرد.ازآنجاکه اسلام متشکل از:عقاید،اخلاق وشریعت می باشد،سه عضوبه هم پیوسته ی که جدائی انگاری میان آن هابه مسخ وتباهی دین وجامعه ی مسلمان می انجامد.اگردرزمینه، خواهان گواه شویم، ترور،شلاق زدن،بستن،زن ستیزی،نابردباری ،کشتن مخالفان ،دیگراندیشان و...توسط بنیاد گرایان درایران ،افغانستان،پاکستان و...نمادبرجسته ی آن می باشد.بدبختانه،دربرداشت بنیاد گرایانه ،به گونه ی که تجربه درایران،افغانستان،پاکستان و...نشان میدهد،آگاهانه وفرصت طلبانه میان مثلث عقاید،اخلاق وشریعت جدائی انداخته شده ومی شود.بطورنمونه،دراسلام سه پارچه نشده ازشورا،عدالت،آزادی،برادری،گذشت،بردباری،کرامت انسانی و...نام برده شده است.ارزش هائی که درسازمان هاوحکومت هائی بنیاد گرایان نمی توان سراغ شان کرد.اگردرتمام کشورهائی اسلام استبداد وریاکاری حکومت کرده ومی کند،نتیجه ی جدائی انگاری نامبرده می باشد.ازجانب دیگر،اگرازناسازگاریی اسلام بادموکراسی وحقوق بشرسخن هافراون گفته می شود وازناسازگاریی آن با استبداد سخنی درمیان نیست،فراورده ی جدائی انگاری نامبرده ومصادره ی اسلام توسط شاه وشیخ به سود استبداد ومستبدین سکولار- مذهبی می باشد، نه عامل یاعامل هائی دیگری.
بااینکه،ازناسازگاریی اسلام بادموکراسی همیشه بنیاد گرایان مذهبی سخن گفته اند؛اما ، ارزشمندی وجهان شمولی ای دموکراسی چنان فراگیروهمه پذیرشده است که بسیاریی بنیاد گرایان وسکولارهائی مستبد مسلمان هم ازانتخابات،حزب هائی سیاسی ودموکراسی سخن می گویند.البته که،مردم بویژه آگاهان به این قدرپختگی رسیده اند که دیگرفریب شعارها وبازی هائی شیادانه ی مستبدان، چه مذهبی وچه سکولاررانخورند.جالب این است که درجدائی انگاری، بنیادگرایان مسلمان تنهانیستند،بلکه سکولارهائی مسلمان هم سالهاچنانی جدائی انگاری رابکارگرفته اند.بطورنمونه،همان گونه که اسلام متشکل ازسه اصل جدائی ناپذیرعقاید،اخلاق وشریعت می باشد،درغرب دموکرات ،ملی گرائی،سکولاریسم ودموکراسی برادران سه قلومی باشند که برخلاف سنت غربی،سکولارهائی مسلمان، ملی گرائی وسکولاریسم راگرفته اند ودموکراسی راکنارگذاشته اند.ملی گرایانِ- سکولار مسلمان تنهادموکراسی راکنارنگذاشته اند،بلکه مانند بنیادگرایان ازدین هم بهره برداریی جنایت کارانه کرده اند.بطورنمونه،حافظ اسد که این روزهابشاراسد ، پسرجنایت کارش مصروف کشتارسوری هامی باشد؛درحین مدعی ملی گرا- سکولاربودن، برای ادامه ی حکومت وحشی خود، به شیخ احمدکفتارو،رهبرطریقه ی صوفیه ی نقشبندی تکیه نموده بود تابرائی کوبیدن اخوان المسلمین/برادران مسلمان توجیه دینی داشته باشد.ازهمه جالبتراین که،خمینی وخامنه ی،این دوبنیادگرائی مدعی رهبری امت اسلامی هم متحداودرکشتاروسرکوب سنی هائی کشورش بودند.درپاکستان هم که ژنرال مشرف مدعی سکولاربودن بود وازروشن خیال- اعتدال پسندی سخن می گفت،بسیارخرافاتی به پائی یک پیربنام"باباجی"سرخم کرده بود،وداودخان هم درافغانستان هرازگاهی به دامن یک پیردر"اوپیان"سرتعظیم خم می کرد!
بهرحال،گذشت ایام سکولارهائی مسلمان رادموکرات نساخت.ازاین رو، نتیجه ی رد دموکراسی توسط آن ها راباخیزش هائی دوسال پسین درکشورهائی عربی به گونه ی کشته وسرنگون شدن چندین مستبد سکولارولرزان شدن پایه هائی دیگرسکولار- مذهبی نماهائی شیخی-سنتی- نفتی می نگریم.پیشتر،ازجاذبه وتجربه ی موفق وجهان شمول دموکراسی نامبرده شد؛تجربه ی موفقی که سبب شده است که بسیاری خودکامه هاهم برائی مشروعیت گیری ازدموکراسی سخن بگویند!درحالیکه خودکامه هائی سکولاربارسیدن آفتاب عمرخود برسربام به دموکراسی یدک می کشند،امابنیاد گرایان که مشروعیت حکومت خود را ازخدا ونه مردم می گیرند،کمترآماده ی پذیرش دموکراسی می باشند.ودرجاهاوزمینه هائی که دموکرات شده اند،یابه ارزش مندی وتجربه ی موفق بودن دموکراسی اذعان نموده اند،درواقع بسیارناوقت اذعان نموده اند.ازاین رو، دموکرات شدنِ نا وقت بنیاد گرایان مذهبی را به حیث عنوان مقاله برگزیدم .درحقیقت، این گونه افراد،چه به گونه ی فردی، وچه به گونه ی گروهی- سازمانی همیشه همراه وهمد م استبداد وخود کامگی بوده اند؛استبدادی خشنی که نشانه هائی دردناک آن را دررفتار،کردارومنش فردیی رهبران سازمان هائی بنیاد گرا،چه درسطح رهبریی سازمانی، وچه درسطح رهبری دولتی مشاهده می نمائیم.بهرصورت،تعیین عنوان عامل هائی دارد که به عامل نخست اشاره نموده سپس ازعامل هائی دیگرنام آوری وبحث راپی می گیرم.دراین راستا، روزچهارشنبه4دلو1391،درسایت رادیوفردا، این مطلب ازگفته ی هاشمی رفسنجانی به نشررسید: "دموکراسی سرنوشت قطعی جوامع امروزی است."ازاین رو،باید گفت که سخن رفسنجانی عامل نخست تعیین عنوام مقاله به شمارمی آید.رفسنجانی راهمه ی آگاهان ومهاجران افغان می شناسند که سروکله ی کمترازهیچ بنیادگرای مذهبی دیگری نداشت وندارد.
اکنون که سخن رفسنجانی عامل نخست تعیین عنوان مقاله معرفی شد،لازم است که بابازتاب دیدگاه او،نویشته پی گرفته شود.دراین زمینه،...اکبر هاشمی رفسنجانی گفته است: دموکراسی «سرنوشت قطعی جوامع امروزی» است و احزاب و انتخابات را دو مولفه جامعه دموکراتیک برشمرده است. به گزارش وبسایت رسمی آقای هاشمی رفسنجانی، او روز سوم بهمن ماه/ماه دلو در دیدار با شورای مرکزی «حزب اراده ملت ایران» و جمعی از اعضای این حزب اصلاح‌طلب، دموکراسی را «نتیجه گسترش آگاهی‌ها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی» خوانده است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس جمهوری سابق ایران، دموکراسی را «تجربه صحیح بشری» بر شمرد و گفت که احزاب و انتخابات، دو مؤلفه مهم جامعه دموکراتیک هستند. به گفته آقای هاشمی، «امروزه اداره جامعه بدون تحزب غیرممکن است و اگر کسی ادعا کند که می‌توان بدون حزب، تشکل و برنامه جمعی جامعه را اداره کرد، سخنی گزاف و از سر بی‌تدبیری زده است.» اکبر هاشمی رفسنجانی پیشتر در ۴ دی ماه /جدی گفته بود که رفع مشکلات، با دولت برآمده از «انتخابات آزاد» میسر است و خواستار برگزاری «انتخاباتی آزاد، شفاف و قانونی» در ایران شد.(1)
طرفه این که،رفسنجانی دموکراسی راتجربه ی موفق بشری علم کرده است؛اما،نظربه پیشینه ی کارکردیی او،دشواراست که ایرانی هااورادرزمینه صادق به شماربیاورند!چرا؟بدو دلیل:نخست،کارکردغیردموکراتیک اودر34سال عمرحکومت اسلامی بنیاد گرایان فقهی که خودش یکی ازستون پایه هائی آن به شمارمی آید.دوم،دموکرات شدن اوازاین نگاه هم قابل تردید می باشد که خامنه ی ولی فقیه، ازانتخابات1388بدین سو،رویه ی مخالف اویامحدودکننده ی اختیاراتش رادرپیش گرفته وپارا ازاین هم فراترگذاشته، مهدی وفایزه فرزندانش رابزندان"وِین"سپرده است.ایرانی هائی آگاه سپردن فرزندان رفسنجانی به"وین" وداوودشنام احمدی نژاد به اوبه تحریک خامنه ی رامعاوضه ی خدمتی می دانند که دربدل کمکش دربلند کردن خامنه ی به مقام رهبری ایران کرده بود.مقامی که خامنه ی روضه خان آن را درخواب هم نمی دید!
بهرصورت،این که رفسنجانی ازروئی انتقام گیری ازخامنه ی یاازروئی رسیدن به حقیقت دموکرات شده ودموکراسی راتجربه ی موفق بشریت برشمرده است؛درذات خود،یک دیگرگونی ژرف درزندگی یک بنیادگرائی مستبد وتاریخ زده می باشد.پرسمانی که ستودنی است وبایدمورد بهره برداریی دیگربنیاد گرایان مسلمان قرارگیرد.حال که ازعامل نخست تعیین عنوان نام برده شد،لازم است که به عامل هائی دیگری هم اشاره کرده شود.عامل دوم تعیین عنوان،تجربه ی بسیارتباه کارانه ی بنیاد گرایان افغان چه جهادی وچه طالبی می باشد که هم آبروئی اسلام راریختاندند وهم کشورافغانستان راویران وشرایط کنونی رارقم زدند.عامل دوم ازعامل نخست درتعیین عنوان به این خاطرمهمترمی باشد که بنیاد گرایان افغان آله ی دست دولت منافق وسکولارپاکستان شدند.دولتی که درنهایتِ بی دینی ومنافقت، اسلام شعاری می نماید.
برائی نویسنده، اسلام شعاریی دولت منافق – نظامی- سکولار- دموکرات مآب پاکستان که درحقیقت نه مسلمان می باشد ونه سکولارونه دموکرات،ازدونگاه دارائی اهمیت می باشد:نخست این که،اسلام مورد نظرش درخط دشمنی باهندوسیرمی نماید.دشمنی که قربانی آن مسلمان هائی هندمی باشند که شمارشان ازشمارمسلمانان پاکستان وبنگله دیش بیشترمی باشد ودردولت سکولار-هندونوازدهلی نوجایگاهی ندارند.دوم اینکه،درسه جنگ باهند شکست خورده است.ازاین رو،سرخود رازیرشعاراسلام پنهان وده هاگروه جنایت کارتروریستی درظاهرمسلمان، مانندخودش ساخته وبه جنگ هند وافغانستان گسیل نموده است.تروریستانی که این روزهابجان پاکستانی هاهم افتاده اند!
دراین راستا،زمانی که روزچهارشنبه23ژانویه-4 دلو،سایت هائی اردو- انگلیسی- پاکستانی"دِجنگ"،"دِنیوز"و"دان"را مرورمی نمودم،نظرم به این گزارش خورد که هند،پاکستان رابه برخورد اتومی درکشمیرتهدید نموده است.تهدیدی که چیزی نیست جزواکنش دربرابرصادرات تروریستی- مذهبی ای نظامی هائی این کشورمنافق وتباه کارکه هم منطقه رابحرانی کرده وهم مردم خود رابه فقرودرماندگی مالی گرفتارنموده اند!درزبان فارسی،شعر نغزی "نیش کژدم نه ازپی کین است--- مقتضای طبیعتش این است"راداریم که صد درصد به طبیعت وکارکرد کین توزانه ی ارتش پاکستان دربرابردشمنان فرضی وواقعی اش برابرمی آید.ازهمه خنده دارتراین که،بنیاد گرایان پاکستانی- افغانی بدون این که بدانند که به"کعبه می روند یابه ترکستان"،زیرفرمان بی دینان؛ ودرواقع ،دشمنان حقیقی دین که درفرماندهی ارتش پاکستان جای گرفته اند،سالهاست که درپاکستان وافغانستان علیه اسلام ومصلحت مسلمان هامبارزه می نمایند!ازوضعیت افغانستان وکارکرد سازمان هائی جهادی- طالبی ای دست ساخت پاکستان که زمینه سازی به فربه شدن تروریسم وپیاده شدن ناتوکرده اند وهزاران افغان راکشته وکشورراویران نموده اند،همگان اطلاع دارند؛امالازم است که ازاخیرین کارکرد جنایت کارانه ی طالبان ودیگرترریستان پاکستانی ای دست ساخت ارتش آن کشورعلیه مردم پاکستان هم نام آوری شود.درماه دیسامبر- قوس ملانذیرازقبیله ی احمدزای که چندروزپیش توسط طیاره بی سرنشین امریکائی کشته شد،دستورتخلیه ی افراد قبیله ی مسعود، قبیله ی رقیب خود ازوزیرستان جنوبی راداده بود؛فرمانی که به جابجائی وفرارقبیله ی مسعود ازمنطقه منجرشد.در10ژانویه2013-20جدی،تروریستان لشکرجنگوی دردو بم گذاری درکویته،118نفرازشیعه های هزاره راکشتند و170نفرشان رازخمی کردند.درعین روز،بم گذاران طالب درسوات20نفرراکشتند وشماری راهم زخمی کردند.هزاره هابرای چهار روزبخاطرنبود امنیت، مردگان خود رادفن کرده نتوانستند،تااینکه حکومت مرکزی باالغای حکومت ولایتی ،امنیت نسبی راتضمین تامین کرد،وآن ها درروز14ژوئیه-25جدی، به دفن مردگان خود اقدام نمودند.وشبانگاه16ژانویه-27جدی،شماری ازافراد باپوشش نظامی درمنطقه ی باره درحومه ی پشاور،16نفرراکشتند، وماتم داران فردای آن شب برسم احتجاج مرده ها رادربیرون دروازه ی خانه ی نشیمن والی خیبر- پشتونخواه گذاشتند.درحالیکه هزاران نفرآن صحنه ی دلخراش راتماش وبه تروریستان نفرین می کردند،حاضران وماتم داران باشعاربلند به والی گفتندکه، به حمایت دستگاه امنیت ازتروریستان پایان بدهید!این هاوصدهانمونه ی دیگر،نتیجه ی حمایت نظامی هائی پاکستانی ازتروریسم مذهبی وتن ندادن به دموکراسی می باشد که سراسرمنطقه رافراگرفته است.
باتوجه به آنچه گفته شد،برای بیرون رفت ازشرایط ناگوارکنونی،همان گونه که رفسنجانی آن بنیادگرائی کمتروحشی وپس مانده،دموکراسی رایگانه راه کاردرجهت نجات کشورخود ازاستبدادبنیادگرایانه ی فقهی پیش کش نموده است؛لازم است که بنیادگرایان افغان وپاکستان هم به مسئله توجه جدی نموده بجائی رسیدن به قدرت ازطریق تروریسم وخشونت،به شیوه ی دموکراتیک روی بیاورند.درنمونه برداری،لازم هم نیست که بخاطرشیعه بودن رفسنجانی،آن هاازاودرس بگیرند.درواقع،ترکیه بهترین نمونه برائی بنیادگرایان سنی می باشد.نمونه ی که نهضت هائی اسلامی تونس ومصرهم درجهت بهره برداری ازآن درکشورهائی خود به تلاش افتاده اند.دراین صورت،بنیادگرایان نه تنهاخود رانجات میدهند،بلکه به کشورهائی خودهم خدمت نموده ازجاده صافی به پیاده شدن ناتودوری می گزینند.ازهمه مهمتراین که،درتن دهی بنیادگرایان به دموکراسی،دین اسلام هم نجات پیدامی نماید.بطورنمونه،خمینی فتواداده بود که از:"حفظ دین،حفظ نظام اسلامی مهم تراست؛ازاین رو،می توان دین راقربانی حکومت نمود"!خیانتی که درتاریخ اسلام بی مانندمی باشد.این تنهانظرخمینی نیست،بلکه نظرهمه بنیادگرایان می باشد.درایران منتظری نخستین کسی بود که به مخالفت با چنان نظری برخاست ومقام سیاسی خود را ازدست داد وزندان خانگی راهم پذیراشد؛واکنون،رفسنجانی بسیارناوقت درمسیرمنتظری گامزن شده است.برای اینکه فرصت هابیش ازاین ازدست نرود،به همه بنیادگرایان، چه سنی وچه شیعه پیشنهاد می شود که دین رادرپای قدرت وحکومت قربانی نکنند،وبهترین راهکاربرائی قربانی نکردن دین درپای سیاست، دموکراسی می باشد.واصل هائی شورا،عدالت،احترام به کرامت فرزندان آدم، چه مسلمان وچه نامسلمان،بیعت،اجماع و...که دراسلام به آن هاتاکیدشده است،ازسازگاریی دین ما بادموکراسی سخن درمیان دارند نه ناسازگاری میان هردو.پس تن دادن به مشروعیت ملی ازطریق دموکراسی، نه گرفتن مشروعیت ازخدا؛برخلاف اصل خلافت همگانی انسان ها،بهترین راهکاردرجهت تحقق ارزش هائی دینی درجهان اسلام می باشد.درغیرآن،منتظرباید نشست که تکراروضع فاجعه بارجاری درصومالی،مالی،افغانستان،عراق،سوریه،پاکستان،بحرین و...درکشورهائی مسلمان حتمی می باشد.
پانویس:
1- رفسنجانی:دموکراسی سرنوشت قطعی جوامع امروزاست3-11-1381
www.radiofarda.com/content/fll.Hashemi-rafsanjani-says--democracy-is-definit-destiny-of-human/24880917.html








Wednesday 23 January 2013

تناقض میان اُولویت هائی حکومت ومردم درافغانستان


هفت موردی که بدون هفت مورد دیگرخطرناک هستند:
1- ثروت، بدون زحمت
2- لذت، بدون وجدان
3- دانش، بدون شخصیت
4- تجارت، بدون اخلاق
5- علم، بدون انسانیت
6- عبادت، بدون ایثار
7- سیاست، بدون شرافت
مهاتما گاندی
ابراهیم ورسجی
4-11-1391
برای همه دانشمندان وپژوهش گران علم سیاست ،فلسفه ی سیاسی،جامعه شناسی سیاسی وتاریخ سیاسی، آشکاراست که یک نظام سیاسی درصورتی می تواند بزندگی خودادامه بدهد که دردوپرسمان زیر کارکرد خوب ازخود نشان بدهد:نخست،محیط درونی یاملی رادرجهت ادامه ی زندگی خود سازگاربسازد.دوم،گام بگام بادیگرگونی هائی محیط منطقه ی وجهانی؛ هم گام بردارد، وهم خود رابا آن وبرعکس سازگارنماید.درغیراین صورت،نابودی، سرنوشت ازپیش تعیین شده ی آن می باشد.درعرصه ی درونی که نخستین میدانِ کاریک سیستم سیاسی می باشد،این سازگاری درصورتی به میان می آیدکه سیستم نامبرده دوعامل زیرین راداشته باشد:نخست،نیازمندی هائی شهروندان یاحکومت شوندگان رابرآورده نماید.دوم،این توانائی راداشته باشدکه سویه ی کارکردیی خود رابیهبود داده بتواند.اصل نخست،به هدف وکارکرد آن رابطه دارد؛واصل دوم،به توانِ شناخت ناتوانی ها وکاردرجهت رفع نمودن آن هامنوط می باشد.
باتوجه به گفته هائی بالا،به روشنی می توان دشوارهائی افغانستان را درگذشته وامروزدرک نمود.برائی اینکه نویشته بد را زا نکشد،با اشاره ی کوتاه به گذشته، به بررسی وضعیت پیچیده ی حکومت کنونی افغانستان وواکاویی شرایط بحرانزائی که با آن روبرومی باشد، پرداخته می شود.درگذشته، ازاین که افغانستان کرانمند به بازیی قدرت هند بریتانیا وروسیه ی تزاری وپس ازروسیه وبرآمدن شوروی ؛همچنان، کرانمند به ساحه ی نفوذ انگلیس وشوروی باقی ماند؛وپس ازجنگ جهانی دوم، بخاطربی خردی وفرصت طلبی سیاست کاران قبیلگی اش بدامن مسکوافتاد؛افتادنی که نتیجه ی آن، اشغال کشورتوسط شوروی وبه بهانه ی مبارزه با آن، رخنه گریی روزافزون پاکستان وپس ازآن امریکاوشرایط رقت بارکنونی می باشد.
برپایه ی این منطق دیپلماسی که:"دشمنِ دشمن من دوست من می باشد"،امریکامجاهدانِ آن وقت افغانستان راکه مجاهدبه معنائی تفنگ برداشتن ونه فضیلت هائی اخلاقی یک مجاهد قرآنی بودند،به آغوش گرفت وتاکه توانست ازطریق پاکستان آن هارامجهزنمود تاشوروی راسرعقل ،کشورخود راویران ودین اسلام راعملاً مسخره نمایند.شورویی که پیشترازتهاجم به افغانستان، باکمک رسانی به مبارزان ویتنامی امریکا راسرعقل آورده بود؛باتهاجم به افغانستان،این کشوررابه پایگاه امریکا علیه خود مبدل نمود.چون هدف سرعقل آوردن کمونیسم بود،تاخدمت به افغان ها.باعقب نشینی شوروی،امریکاافغانستان رارهانمود تاپاکستان هرچه می تواند ومی خواهد بکند! پاکستان که درافغانستان خیزی بیشترازتوانش برداشته بود؛دست بدوکارزیرزد که مورد تایید ضمنی امریکانیزبود:نخست،جهادی هائی راکه پس ازفروپاشی حکومت کمونیستی برائی قدرت خواهی وپول پرستی دست به بغاوت علیه خداومنافع مردم افغانستان زده به جنگ علیه یک دیگرآغازیده بودند،تشویق وکمک نمود تاکه دوکارزیررابدرستی انجام بدهند:نخست،کابل راویران نموده توان نظامی کشوررانابود نمایند.دوم،درجهت برآمدن طالبان یانیروئی اصلی مورد تاییدپاکستان واسلام هراسان غربی جاده صافی نمایند.به سخن دیگر،اسلام پس ازفروپاشی کمونیسم، درادبیات سیاسی- ایدئولوژیک سرمایداری به حیث دشمن جائی آن راگرفته بود؛ازاین رو،به نیروئی درمحیط خود اسلام نیازبود که به حیث مدعی و نماینده آن رامسخره نماید که طالبان این کارربخوبی انجام دادند ومیدهند!دوم،برائی این که پاکستان پس ازفروپاشی کمونیسم اهمیتش درجغرافیائی منطقه کمرنگ شده بود،با آوردن دوباره ی بن لادن وجاسازیی اووسازمانش/القاعده درکنارطالبان، به ایجاد تروریسم مذهبی دست زد تاتوانسته باشد بخاطرمهار آن اهمیت موقعیت خود رادوباره به امریکابه فروش برساند.به گونه ی که پیشتر، دربرابرتهدید کمونیسم فروخته بود.
درواقع،باراه اندازیی چنان بازیی ناپاکی،پاکستان این گونه برآورد نموده بود که امریکا دیگرمنافع حیاتی درافغانستان ندارد ومی گذارد که اسلام آباد هرگونه که می خواهد یک افغانستان ویران شده را به نفع سیاست منطقه ی خود اداره نماید.چون برآمدن چین درسیاست واقتصاد جهانی ،گردن کشی مسکوزیررهبریی ولادی پوتین، افسرکهنه کارک گ ب ونگاه تزار- بلشویک گونه ی اوبه سوئی آسیائی میانه ومنابع غنی نفتی وگازیی منطقه،ماجراجوئی ایرانِ آخوندی درفربه نمودن تروریسم درکنارپاکستان،تمایل هندبه مهارنمودن خود سریی پاکستان درکابل؛ وازهمه مهمتر،اهمیت زمینی- استراتژیک افغانستان درمرکزاین منطقه ی مهم وپرازنفت،گازوطلا،پرسمانی بود که اجازه نمی داد امریکاازکنارآن بی تفاوت بگذرد!
دراین راستا، زمانی که پاکستان بخاطرتکمیل پروژه ی طالبان،درتابستان سال2001میلادی-1380خورشیدی، مشغول پاک سازیی اخیرین سنگرِمخالفان طالبان- القاعده درشمال کابل وشمال شرق افغانستان بود، ناگهان رخ داد11سیپتامبرصورت گرفت.درواقع یا درظاهر، رخ داد نامبرده سبب شد که امریکا به بهانه ی انتقام گیری ازالقاعده که عامل اصلی آن معرفی شده بود وطالبان هم پناه دهنده ی آن بودند،در افغانستان دست به لشکرکشی بزند.زمانی که چند روز پس ازرخ داد11سیپتامبر،آرمی تاج معاون وزیرخارجه ی امریکابه ژنرال محمود رئیس آی اِس آی گفت که:"یادربراندازیی تروریسم طالبان- القاعده کمک می نمائید ویااین که به عصرسنگ می بریم تان"!پس ازهشدارنامبرده، مشرف فرمانده ارتش ورئیس جمهورپاکستان دریافت که امریکاخودش به افغانستان می آید؛بنابرآن،بی درنگ تسلیم شد!نویسنده که درآن وقت درپشاوربود ولحظه به لحظه مسایل رادنبال می کرد،شاهد بود که مشرف طی بیانیه ی رادیو- تلویزیونی به مرم پاکستان گفت که:"بخاطرنگهداریی سرمایه ی ملی کشور،یعنی"بم اتومی پاکستان"باامریکا درمبارزه علیه تروریسم همراهی می نماید.
بهرحال،امریکا در7اکتوبر2001عملیات علیه طالبان- القاعده راآغازوکاری نمود که درهفته ی نخست ماه دیسامبرنام ونشانی ازطالبان- القاعده ،این جاده صاف کنان بادارحتا درکوه پایه هائی ارزگان،قندهاردرجنوب غرب وتوره بوره درجنوب شرق افغانستان باقی نماند.درحقیقت،بابرانداخته شدن اداره ی طالبان توسط امریکا،برائی افغان هائی ساده اندیش عصرنوآغازشده بود؛عصری که بجائی این که نوثابت شود،به دلیل هائی زیر،بسیارکهنه ازآب درآمد:نخست،امریکاهمان بد کارانی راکه عملکرد سیاه وجنایت کارانه شان باعث نابودیی کابل وگرمی بازارطالبان وپاکستان شده بود،دوباره روئی کار آورد.برائی این بد کاره هاازیک جهت دیگرهم بهارفرارسیده بود.به این معناکه استاد ربانی و مسعود که تااندازه ی درکله ی آن ها لجام می زدند، ازمیدان بیرون رانده شده بودند.ازهمه فاجعه بارتراینکه،درکنارتباه کاران درونی بی لجام شده،شماری ازشکم پرستان نادان وبی سویه ازبیرون توسط امریکاوسازمان ملل بنام هائی مدیروکارشناس واردکرده شدند،وباپرداخت معاش هائی بالائی دالری به آن ها ازکمک هائی جامعه ی جهانی ومنابع درونی، هم به اقتصادملی زیان رساندند،وهم پروسه ی اداره سازی راکندیاناممکن ساختند.دوم،دررهبریی آن بد کاران ودیگربدکاره هاومدیران نادان دالرخوار، کرزی بی چاره- ناتوان وفاقد پایگاه مردمی رانصب کردند.دوپرسمانی که ازهرنگاه سازگارکردن حکومت کابل باخواسته هائی مردم افغانستان ودیگرگونی هائی پرشتاب درسطح جهان رادشوارترساخت.زمانی که، افزون برناتوانی مدیریتی کرزی درمدیریت کفتارهاوکرگس ها،بانک جهانی زیرنام اصلاحات اداری، معاش هائی دالری رارقابتی ساخت؛درواقع،اخیرین میخ رادرتابوت پروسه ی دولت سازی وسازگارنمودن حکومت کابل باخواسته هائی مردم وپیشرفت هائی شتابان درسطح جهان کوبید!
طوری که گفته شد، درگذشته هائی دورونزدیک، افغانستان کرانمند به دوقدرت مهم، یعنی مسکووهند بریتانیا بود که درنتیجه ی تفاهم آن ها،این کشور تااندازه ی توانست باحکومت هائی قبیلگی ،عقب گرا وناکارآمد خود بدون این که آن هافایده ی به ملت برسانند، ادامه بدهد.حکومت هائی که چنان کارکردند که مردم کشورماتافردائی جنگ جهانی دوم پدیده ی بنام سرک پخته رانمی شناختند.پس ازجنگ دوم که هند دوپارچه وپاکستان همسایه ی افغانستان شد وبه کمپ ضدکمونیستی پیوست،حکومت افغانستان میخ استعمارشوروی را دردروازه ی ارگ کابل کوفت!تاجائیکه به کارکرد حکومت هائی آن زمانِ افغانستان ارتباط می گیرد،باید گفت که خود شان خواص خاین بودند وعوام راهم درفقرفرهنگی- سیاسی نگهداشته شده بودند .ازاین رو،عوام ازمکاری هائی جهان سیاست سردرنمی آوردند تابدانند که حاکمان چه بلائی بر سرشان فرودآورده اند!بهرحال،نان جواری ،کندم ،جوومشنگ نیمه سیرمی یافتند ودرنهایت نادانی خدا راشکرمی کردند که زنده مانده اند وحکومت هم دارند!اکنون، دیگر،ادامه ی آن وضعیت؛ بخاطرانقلاب رسانه ی وآمدن مردم به میدان سیاست، ناممکن شده است.ازاین رو،خاطرسیاست کاران عوام فریب جمع باشد!
با اینکه حکومت هادر گذشته هائی دورونزدیک افغانستان، دربخش عرضه ی خدمات ،درک نیا زمندی هائی مردم،بلندبردن توان کاریی خود، سازگاری بامحیط هائی درونی و بیرونی،دشواری هائی داشتند؛اما،نه به اندازه ی دشواری هائی که حکومت درمانده وفاسد کنونی با آن ها روبرومی باشد.دشواری هائی که خود این حکومت عامل بسیاریی آن هامی باشد.درواقع،حکومت درمانده وفاسد کنونی در11سال گذشته بیشتربخود کارکرده ومردم رافراموش نموده است.بهترین نمونه ی مردم فراموشی این حکومت؛ این است که، تناقض هائی فزاینده ی میان اولویت هائی خود ومردم ایجاد نموده است.بطورنمونه،درشرایط کنونی،اولویت مردم این هامی باشند:دولت سازی،تهیه ی زیرساخت ها،بازگردانی صلح،امنیت ،ثبات ،مهارتروریسم،بیهبود شرایط زندگی ،بازگشت مهاجرین،کاهش بدبختی خانواده هائی شهیدان ومعلولین،غلبه برکمبود خانه،بیهبود بخشیدن به محیط زیست،خدمات بهداشتی،رفع ظلم وسرکوب ظالمان وغاصبانِ ملکیت هائی دولت ومردم.اکنون که اولویت هائی مردم ردیف بندی شد،می بینیم که اولویت هائی حکومت چه هامی باشند؟ازنظرکارکردی که حکومت تاکنون نشان داده است،این هااولویت هائی آن می باشند:به جیب زدن ازبودجه ی ملت که بهترین نماد آن بود جه ی سال1392می باشد که روزاول ماه دلوتصویب شد.بودجه ی که درآن، بودجه ی دفترریاست جمهوری بیشترازبود جه هائی شورای ملی ودستگاه عدلی درنظرگرفته شده است.افزون برغصب ملکیت هائی دولتی وشخصی وبهره برداری هائی نادرست حکومتی هائی بالامقام ازمنابع درونی وغارت کمک هائی جامعه ی جهانی وانتقال بخش اعظم آن ها به دوبی وکشورهائی دیگر،اکنون، بافرستادن یک پیش نویس قانونی به شورائی نام نهاد ملی،مقدمه چینی برائی بدست آوردن معاش گزاف ماهوارمادام العمری- دالری راهم برائی مقام هائی بالاشروع نموده اند.اگرخواست معاش مادام العمری آن هارا بامعاش هائی سرسام آوری دالریی که خودشان ودیگریاران شان تاکنون ازبودجه ی ملت گرفته اند،جمع نمائیم؛روشن می شود که درنظرآن هااصلاًپدیده ی بنام ملت افغانستان وجود ندارد!
دراین باره که چراحکومت کنونی افغانستان موفق به دورزدن دشواری هائی پیشرونیست وروزبروزبه حجم آن هامی افزاید یا افزوده می شود،عامل هائی آن راباید درسخنان گاندی سراغ نمود که برهمه ی افراد رده هائی بالائی حکومت کابل برابرمی آید.برائی روشنی اندازیی هرچه بهتروبیشتر، درزیر، دیدگاه گاندی بازتاب داده می شود: هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر(ازدیدگاندی)خطرناک هستند:
1- ثروت، بدون زحمت
2- لذت، بدون وجدان
3- دانش، بدون شخصیت
4- تجارت، بدون اخلاق
5- علم، بدون انسانیت
6- عبادت، بدون ایثار
7- سیاست، بدون شرافت
باتوجه به سخنان گاندی،به صراحت می توان گفت که هفت مورد یاد شده صد درصد درمورد مقام هائی بالائی حکومتی افغانستان برابرمی آید.اگردرموردهائی3و5و6که به دانش،علم وعبادت ارتباط می گیرند، وبود ونبود شان دربالارتبه هائی حکومتی، پرسشی به میان بیاید،پاسخ بدوگونه ارائه شده می تواند:نخست اینکه،درست است که دربخش اولِ هرسه مورد پاهائی بالامقام هائی حکومتی می لنگند؛امادربخش دوم آن،شاهکارکرده اند وسزاواررتبه هائی بالاتری هم می باشند.دوم اینکه،دانش،علم وعبادت رابه معنائی افغانی اش بکارمی بریم.زیراکه، درکشورما،سامانه ی علمی- آموزشی- مذهبی به گونه ی تیارکرده شده است که به آسانی جاهل، پوهاند/دانشمند وشیاد حضرت،پیر،شیخ وزاهد می شود.ازاین رو،اگراقبال شاعرفارسی زبان هند می گوید:چهارمرگ اند رپی این دیرمیر"یعنی مردم"--- سود خوارو والی وملاوپیر،حق با اومی باشد.درحقیقت، هرچهارمرگ یاد شده توسط اقبال ،درشرایطی کنونی برمردم جفاکشیده ی افغانستان چیره شده اند وکارهائی نموده اند که دستاورد شان فربه شدن تروریسم ، واپس گرائی،فقر،گداگری،اعتیاد،دزدی،زن آزاری،قاچاقبری،نقض حقوق بشر،قانون گریزی،فریب کاری،غصب زورمدارانه ی زمین وسرمایه هائی دولتی وشخصی توسط زورمندان وتناقض میان اولویت هائی حکومت ومردم می باشد.

Monday 21 January 2013

اعضای پارلمان مرده اند،زنده باد پارلمان


ابراهیم ورسجی
2-11-1391
درافغانستان،درسه هفته ی گذشته، ترتیب وتنظیم بودجه ی سال1392برپایه ی نیازهاوخواسته های ملت، نه خواسته ها حکومت، دررسانه های درونی وبیرونی بسیارداغ شده بود؛وعلت داغ شدن موضوع این بود که دردومرتبه اعضای پارلمان آن رابه نفع حکومت بویژه دستگاه رئیس جمهوروخلاف منافع مردم دانسته رد کرده بودند.شیوه وجوهرسخن پراکنی اعضای پارلمان به گونه ی بود که گمان کردم کشورما واقعابه سوی دموکراسی وحکومت پیرو منافع ومصلحت مردم می رود ونمایند گان پارلمان هم درحال شناخت مسئولیت های خود درچارچوب قانون دموکراتیک ویک حکومت مردم سالارمی باشند.
درواقع،سخن هاوبرخوردهای نمایندگان دررد بود جه ی پیشنهادی حکومت، این باوررادرذهن نویسنده ایجاد نموده بود که تقسیم قواکه ازویژگی های دموکراسی واقعی می باشد،آهسته آهسته درفرهنگ سیاسی افغانستان ریشه می دواند.با این که سخن های امیدوارکننده ازبرخی اعضای پارلمان شنیده شد،امانویسنده بدبینی وبدگمانی خاص خود رادرزمینه داشت.بدبینی وبدگمانی که پیشتردرسه مقاله زیرعنوان های:"زنده باد دموکراسی افغانی"و"بی ارزش سازی ارزشه هادرافغانستان"و"نامه ی سرکشاده به اعضای شورای ملی"دروبلاک"اندیشه"بازتاب یافته بود.
دراین باره که سخن هادرباره ی بود جه به کجاوکدام سمت جهت گرفت، پرسمانی که دراین مقاله راجع به آن بحث می شود.برای جلب توجه آگاهان کشورواعضای پارلمان عرض می شود که ازنظرتاریخی انگلیستان مادرشاهی مشروطه وفرانسه مادرانقلاب می باشد.انگلیس هاشاهی مشروطه یاحکومت کرانمند به قانون ودارای قدرت محدود راباکشتن یک شاه وفرانسوی هاباراه اندازی انقلاب وکشتن شاه وهزاران اشراف مفتخواردیگربدست آوردند.تاریخ سیاسی جهان حرکت انگلیس هادرجهت نابودی استبداد ورسیدن به حکومت پارلمانی رابه این خاطردرمقایسه باشیوه ی انقلابی فرانسوی هامی ستاید که دراولی باکشتن یک شاه، درسال1688شاهی مشروطه وحکومت پارلمانی بدست آمد،ودرانقلاب فرانسه ژاکوبن هاگواتین/ماشین کشتاربدست گرفتند وکشتارکردند.ماشینی که پس ازیکسال خودشان هم با آن کشته شدند.
بهرحال،درموردفرانسه وفرهنگ سیاسی اش این اصل بسیاردارای اهمیت می باشد که شخصیتی علمی وحقوق دانی ازمیان فرانسوی ها بنام"منتسکیو"،چنین نظریه پردازی نمود که مردم برای اینکه زیرپای استبداد خرد وریزنشوند،بکوشندکه قوای حکومتی رابه:"مقننه"و"مجریه"و"عدلیه"تقسیم نمایند.دراین صورت،هم میان سه قطب طبقه ی حاکم کشمکش راه می افتد وهم درنتیجه ی چنان کشمکش های، بازی قانونی- دموکراتیک یاقواعد بازی دموکراتیک حاکم می شود ونمی گذارد که خود کامگی دوباره سربلند نمابد.ازآن زمان تاکنون،منتسکیوهم پایه گذارقوای سه گانه ی حکومتی شناخته می شود وهم قوای سه گانه،به حیث ویژه ی حکومت های دموکراتیک ارج گذاشته می شود.ازسوی دیگر،درنتیجه ی چنان ذهنیت وتقسیم کاریی بود که هم فرهنگ سیاسی ازتمرکزگرائی دورشد وهم احزاب سیاسی موافق ومخالف حکومت درمیدان سیاست قدبرافراشتند.
درحقیقت،رقابت های مسالمت جویانه ی حزبی، هم کارکرد پارلمان را بارآورنمود، وهم حزب های سیاسی باپذیرش قواعد بازی دموکراتیک، دموکراسی وحکومت قانون را نهادینه نمودند.اگررئیس جمهورفرانسه بدون فیصله پارلمان گامی به پیش گذاشته نمی تواند ودرترتیب وهزینه ی بودجه به نمایندگان مردم پاسخ گومی باشد،نخست وزیرانگلیس مجبوراست که درجزوی ترین پرسمانی حمایت پارلمان را ازخود نماید،ورئیس جمهورامریکا درتدوین بود جه وهزینه های حکومتی وتعیین وزیران باید تایید مجلس نمایندگان ومجلس سناراداشته باشد،این هاهمگی نشان میدهند که پارلمان واعضای آن وحکومت هاوسیاست مداران مخالف وموافق چه مسئولتی بزرگی بدوش دارند؟
ازآنجاکه درکشورما،جباریت ساختاری رفته است و جباریت ذهنی بخاطرایستادگی روحیه ی قبیلگی،ناتوانی مبارزه ی فکری- فرهنگی - کمرنگی سامانه ی آموزشی- پرورشی – فقرفرهنگی عوام وخیانت خواص باقی مانده است.ازاین رو، باید مایکروب های بی خاصیت شده دربرابرهمه دواهائی دموکراسی،حکومت قانون ونظام پارلمانی بی تفاوتی نشان بدهند!درارتباط به جباریت، روزدوشنبه2دلو، درسایت"انقلاب اسلامی درهجرت"،مقاله ی رازیراین عنوان"بنابرقاعده،وقتی که جبارگرفتارجبرمی شود،آشفتگی رافراگیرمی کند"خواندم.فورا ذهنم به ذهنیت جبارانه ی موجود درافغانستان گشت که چگونه به گونه ی دیگری می کوشد برگردد ،ساختارسازی نماید ومردم بدبخت سرزمین ما رارنج بدهد وآشوب بیافریند.آشوبی که همه بخش های کشوررابه گونه ی فرارازقانون؛ ودربخش جنوب، به گونه تروریسم ودهشت گردی فراگرفته است؛ ودرمرکزهم، رئیس جمهورتنها درفکربالابردن بود جه ی دفترخود وپوشش قانونی برای معاش مادام العمری پس ازدوره ی کاری،ونمایند گان مجلس درفکربدست آوردن پاکت هائی پولِ دالری برای پرکردن جیب هائی خود وبی توجهی به منافع موکلانشان می باشند.
باتوجه به آنچه گفته شد،این پرسش بنیادی بابرجستگی خود نمائی می کند که این همه غوغاسالاریی اعضای پارلمان دررابطه به بود جه ی پیشنهاد شده توسط حکومت برای سال1392ودوباررد کردن آن وتصویب آن بدون هیچ تغییری درروزیکشنبه اول دلو،چه معنای داشت؟نویسنده که ازهمان آغازغوغاسالاری درپارلمان رادنبال می کرد،درنوشته ی زیرعنوان"نامه ی سرکشاده به اعضای شورای ملی"که غیرملی بودن خود راخودش برملاساخت،تاکیدنموده بود که آغازکردن کاری ونیمه کاره یابی نتیجه گذاشتن آن آبرویی آغازکننده هارامی ریزاند.وهشدارگونه به نمایندگان گفته بودم که منافع مردم رابرترازمنافع حکومت دانسته وظیفه ی خود راانجام بدهند.دریغاکه چنان کاری نشد واکثر اعضای پارلمان درکارکردهای پیشترخود نشان داده بودند که باشرکت دریک مهمانی شبانه ی رئیس جمهوروگرفتن پاکتی پرازدلارآماده هستند به هرمعامله ی دست بزنند!
اکنون که، دیروزیکشنبه اول ماه دلو،غوغاسالاری در پارلمان باتصویب بود جه توسط اکثریت اعضائی آن، البته که نه همه شان، به پایان رسید.لازم است به این پرسمان دقت شود که اصلا نمایند گانِ درواقع غیرنماینده چه انتقادهای به بودجه ی حکومتی داشتند؟طوریکه ، نویسنده ازهمان آغازپرسمان بود جه وعلت هائی رد آن توسط نمایندگان اغلب غیرنماینده ی مردم رادنبال کرده بود.روشن است که دربودجه،هزینه دستگاه رئیس جمهور86میلیون دلارپیش کش شده بود؛مقدارپولی که بیشترازبودجه ی پارلمان ودستگاه قضای اعلام شد.ازسوی دیگر،582میلیون دالربود جه "باکُد/شفراحتیاط" درنظرگرفته شده بود که اختیارهزینه ی آن هم دردست رئیس جمهورمی باشد.دربخش های توسعه ی هم،بودجه درولایت هابه گونه ی متوازن درنظرگرفته نشده بود.ازاین رو،نمایندگان خواستارتغییردربودجه شده وبه ردآن پرداخته بودند.باردوم هم که بودجه باتغییرصوری پیش کش شد،نمایندگان به ردآن پرداختند. بارسوم،درواقع، حکایت ازسخت سری می کرد که گویااعضای پارلمان خواستارتعیین بود جه بزیان حکومت وبه سود ملت می باشند.
بدبختانه، طوریکه پیش بینی می شد،آن گونه نشد.وروزیکشنبه، اول ماه دلو،اعضای پارلمان البته نه همه شان همان بودجه رابدون کمترین دیگرگونی ای تصویب نمودند.نویسنده که پس ازتصویب بود جه توسط پارلمان به کابل تماس گرفتم.دوستی برایم گفت که شب پیشتراعضای پارلمان درمهمانی شرکت کرده بودند وپس ازهمان مهمانی بودجه رابه تصویب رسانیدند.ازاین رو،می توان گفت که اعضای پارلمان با راه اندازی غوغاسالاری بی هدف دردوهفته ی گذشته؛درواقع ،خلاف تمام معیارهای های دموکراسی ،حکومت قانون ونظام پارلمانی عمل کرده آبرویی خود ورئیس جمهورِکم آبرو راباقربانی کردن بودجه به سودش وزیان مردم ریختانده اند!بنابراین،نویسنده به خود حق میدهد که بگوید:"اعضای پارلمان مرده اند،زنده باد پارلمان"!اگرملت هوشمندباشد که بخش های آن هست،لازم است که درگام نخست،مردگان رادفن نمایند.چراکه مرده اند وبرپایه ی دستورات دینی روانیست که درخاک سپاری شان وقت کشی شود؛ ودرگام دوم،اندیشه نمایند وبه کسانی رای بدهند که بدرستی ازمنافع آن هادربرابرخود سریی حکومت دفاع کرده می توانند.دراخیراین نویشته،به حسن ختام، ازهمه آگاهان کشورمی خواهم که شعرهایی"رید رید"و"خرنامه"ازمیرزاده ی عشقی، شاعرمبارز ،وطن دوست وترقی خواه ایرانی رابه خوانش بگیرند.چرا؟به خاطرکه شعرهای نامبرده بهترین معرف وضعیت کنونی بازارسیاه ومکاره ی سیاست درافغانستان می باشند.

Friday 18 January 2013

افغانستان؛ازپولیس ملی تاپولیس مرد می


ابراهیم ورسجی
29-10-1391
درهیچ کشوری به اندازه ی افغانستان ، باواژه ها،نام ها،نهادها وارزش هابازیی سیاسی صورت نگرفته ونمی گیرد.برای همه ی آگاه هان وپژوهش گران عرصه هائی سیاست وامنیت و...روشن است که پشت سرِاین گونه بازی با واژه ها،ارزش ها ونهادها،همیشه سیاست هائی ناپخته ودربیشترین موردهاگرایش هائی قومی وقبیلگی قرارداشته ودارند.اگرچه این گونه بازی هائی نادرست واغلب غرض ورزانه منحصربه افغانستان نیست وبرخی کشورهای دیگرهم درزمینه کارکردهائی داشته اند؛امادرافغانستان این گونه برخورد ها حالت دوام دارومزمن دارد.درارتباط به بیرونی ها،نویسنده یک مشاهده ی شخصی هم دارد که نشان میدهد دیگرکشورهابزودی متوجه پرسمان آنچنانی شده به آن پایان می بخشند.بطورمثال،درسال1358درایران بودم.دوره اوج شعارهائی نابخردانه ی به ظاهرانقلابی ودرعمل بازی باکلمات وارزش هاکه اغلب توسط کسانی ودسته هائی راه اندازی شده بود که نه به انقلاب باورداشتند ونه به اندیشه وانگیزه ی روحی و توان بخش آن.درواقع،بازی باکلمات وشعارها توسط غرض ورزان درایران آن برهه پاازگلیم خود بیرون نهاده دین راهم به بازیچه گرفته بود؛وبه این صورت گرفته بود که به همه نان وائی ها،قصابی ها،کله پزی ها،میوه فروشی هاو...پسونداسلامی افزون شده بود.پرسمانی که حکایت ازیک بازیی شیطنت آلود می کرد.
ازآنجاکه خمینی شخصیت زرنگ وهوشیاری بود،فوراً متوجه مسئله شده اعلامیه دادکه ازاین گونه افزایش دین به گونه ی پسوند به محله ها،کارگاه ها،دکان هاو...خود داری شود.پس ازآن اعلامیه ، دیده شد که پسوند سازی پایان پذیرفت.درافغانستان، ازچهاردهه بدین سو،دوگونه بازی با ارزش ها،واژه ها ونهادهاصورت گرفته ومی گیرد:نخست،پس ازکودتائی سرطان1352،بویژه پس ازکودتای7ثور1357، بهره برداری ازدین وتکفیروملحدسازی ومرتجع ومترقی نامیدن افراد وگروه هابه پرسمان روزمره مبدل شد.دوم،پس ازبراندازی اداره ی طالبان والقاعده بازی باواژه هائی اردوئی ملی،پولیس ملی،حکومت قانون،دموکراسی،حقوق بشر،آزادیی بیان ورسانه هاو...به فراوانی گسترش یافت.ازاین سبب که این هابازیی شیطانی بودند و برائی عوام فریبی راه اندازی شده بودند،پس ازیازه سال دیده شد که حتایک دشواریی کوچک ازدشواری هائی بزرگ،بی شمار وبی پایان مردم افغانستان هم برطرف کرده نشد ؛افزون براین که چنان نشد، به حجم ومقدار آن ها افزوده هم شد.برائی این که نوشته بدرازانکشد،ازبررسی ای گسترده ی بسیاری پرسمان ها خود داری وتنهابه بررسی واژه هائی مانند:پولیس ملی ومردمی وارتش ملی پرداخته می شود.پرسمانی که بانزد یک شدن زمان عقب نشینی اخیرین شمارسربازان غربی ازافغانستان درسال2014اهمیت فزاینده ی پیدانموده است.
دراین زمینه،نخست، لازم است که ازبازیی وزیران ورئیسان نهادهائی حکومت کابل باواژه ها سخن گفته شود؛ودرگام دوم ،مفید یت خود داری ازکاربرد چنان واژه هائی به بحث گرفته شود.طوری که رسانه هاروزپنجشنبه28جدی گزارش داده اند،...وزیرداخله(کشور) افغانستان اعلام کرده است که تا بهار پیش رو، در هشت ولایت افغانستان واحد پلیس مردمی ایجاد خواهد کرد. این نیروها از میان سربازان پلیس ملی انتخاب می‌شوند و به آنها آموزش‌های ویژه داده خواهد شد. مقامات امنیتی افغانستان گفته‌اند که این پلیس ابتدا به گونه آزمایشی در هشت ولایت افغانستان تشکیل خواهد شد و در نظر است تا سه سال آینده به تمامی ولایت های افغانستان توسعه یابد. هرات، بلخ، قندوز، بامیان، غور، هلمند، کابل و بغلان ولایت های‌ اند که شاهد نخستین مرحله آزمایش فعالیت این نیروها خواهند بود. مجتبی پتنگ وزیر امور داخله افغانستان می‌گوید هدف از ساختن این پلیس، برداشتن فاصله میان نیروهای پلیس و مردم عادی است. او گفت: "یک ریاست پلیس مردمی در وزارت امور داخله ایجاد می‌کنیم که مستقیما با مردم در رابطه خواهد بود. این پلیس شامل تشکیلات سال جدید ما است. هدف این است تا اعتماد سازی کرده بتوانیم و روابط مردم را با پلیس نزدیک بسازیم. و هم بتوانیم به دیگر مشکلات که مردم در قریه و ولسوالی خود دارند، رسیدگی کنیم و این پلیس به عنوان یک پل رابط بین حکومت و مردم کار کند."
به گفته آقای پتنگ، پلیس مردمی مجهز به اسلحه نخواهد بود بلکه در زمان رسیدگی به یک مشکل از مقامات محلی کمک خواهند خواست. وزارت امور داخله می‌گوید تلاش این است تا این نیروها به گونه مسلکی آموزش ببینند. پیشتر، در ولایت بامیان در مرکز افغانستان پلیس مردمی به گونه آزمایشی فعالیت را آغاز کرده بود که به گفته مقامات، موثریت کار این نیروها سبب شد تا ایجاد این واحد را به دیگر ولایات نیز در نظر بگیرند. نیروهای پلیس افغانستان در سالهای اخیر در خط مقدم مبارزه با شورشیان قرار داشته اند و این مساله سبب شده که این نیروها از مجریان قانون به نیروی جنگی تبدیل شوند. به دست آوردن اعتماد افغانها نسبت به نیروهای پلیس، از مسایل اصلی مورد توجه مسئولان در وزارت داخله افغانستان بوده است. ادامه نا امنی ها در افغانستان یکی از نگرانی های اصلی افغانها است، به ویژه این که قرار است تا پایان سال ۲۰۱۴ نیروهای خارجی افغانستان را ترک کنند و نیروهای افغان باید به تنهایی امنیت را در کشورشان تامین کنند. در افغانستان پلیس نیز به فساد متهم است و این مساله سبب شده است که مردم به پلیس اعتماد چندانی نداشته باشند.(1)
درحقیقت،این کارکردهائی پسندیده وناپسند یده ی پولیس ودیگرنهادهائی دولتی است که اعتماد وبی اعتمادی نسبت به آن هارا درمیان مردم ایجاد می نماید،نه عامل هائی دیگرازجمله بازی باواژه ها.اگربازی باواژه هابدون درنظرداشت کاربرد آن هاسودمند تمام می شد،کمیسیون هائی مبارزه بافساد و اصلاحات اداری بامعاش هائی دالری کارمندانشان کشورراگلستان ساخته بودند!دروزارت داخله هم دیده شد که، اول ، به واژه ی پلیس ملی تاکید صورت گرفت؛ ازاین که دراصل بازی باواژه ها درمیان بود تا نمایش درکارکرد پلیس ودیگرنهادها،یک دم چرخش صورت گرفت ومسئولان رفتند دنبال پدیده ی دیگری بنام"اِربکی".اربکی؛ درواقع ، همان افراد مسلح رایج درنظام قبیلگی می باشد که رئیسان قبیله ها برای تامین امنیت مال چرها ودربرخی موارد درجنگ باقبیله هائی رقیب وغصب زمین ودارائی آن هابکارمی بردند؛ ودرجاهائی که هنوزهم قبیله سالاری برقراراست،رواج تام دارد.اگرامروزدرمناطق قبیلگی- پشتون نشین شمال غرب پاکستان ودرهمسایگی آن درجنوب وجنوب شرق افغانستان نظام سازی بادشواری روبرومی باشد؛عامل آن چیزی دیگری نیست،مگرتاکید سران قبا یل وحکومت هائی قبیله سالاربرساختار"اربکی "گری.پدیده ی زمان گذشته ، تاریخ زده ومسخره ی که تنهابدرد آی اِس آی درفربه نمودن تروریسم وکشتاربی گناهان، ومافیا درکشت تریاک وتبدیل آن به هیروئین وبازاریابی برائی آن می خورد.به زبان دیگر،آی اِس آی/نهادامنیتی ارتش پاکستان ومافیادربهره برداری ازاربکی ها درساختارقبیلگی دوطرف مرزد یورند،بهترین بهره رابرداشته اند.
جالب این است که پیشترحکومت درمانده ی افغانستان اربکی بازی نمود،پدیده ی که بجائی مفیدیت به مردم وبازگردانی ثبات وامنیت به کشور، بدزدی وغارت وکشت تریاک وافزایش هیروئین واعتیاد کمک نمود.درواقع،همان اربکی هائی حکومتی هم نقش پلیس باصطلاح ملی ی نیمه جان راناتوان ترساختند وهمچنان به گسترش دزدی وتروریسم کمک نمودند ودرمواردی هم دیده وشنیده شد که شماری ازاربکی ها با اسلحه ومهمات خود به طالبان پیوستند.اکنون که بازی باواژه ی پولیس ملی وارتش ملی پس از11سال که نیروهائی کمکی بیرونی هم عزم سفرکرده اند؛نتوانست امنیت راتامین وتروریسم وآشوب رامهارنماید،واربکی گری هم راه بدهی نبرد،وزیرداخله بازی باواژه ی پولیس مردمی رابه سرزبان هاانداخته است.پلیس مردمی که دشواراست بهترازاربکی ها کارائی ازخود نشان بدهد.ازهمه مهمتراینکه،کاربرد پلیس مردمی هم به جزهلمند درولایت هائی درنظرگرفته شده است که وضع امنیتی بهتری دارند.به سخن دیگر،گزینش ولایت هادرراه اندازی پلیس مردمی ازیک توطئه سخن به میان می آورد.توطئه ی که بانزدیک شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری وشوراهائی ولایتی ودست کاری درآن هادرشرایطی که درجنوب مهارتروریسم وآشوب دشوارترشده می رود،توجیه وتفسیرویژه ی خود راپیداکرده می تواند.
ازاین رو، به وزیرداخله که ممکن است خودش مانند دیگروزیران جنوب بجائی تولدش هم رفته نتواند،پیشنهاد می شود که ازاحتیاط وریزه کاری کارگرفته طوری عمل نکند که بنام راه ندازیی پلیس مردمی هم تجربه ی تلخ اربکی تکرارشود وهم نقش کمرنگ وروبه بیهبود پلیس باصلاح ملی رایج درزیرسایه پلیس مردمی نابودشود!ازهمه مهمتراینکه، تئوری توطئه درپشت سروپیش روئی پلیس مردمی ای وزیرداخله زمانی فربه ترمی شود که به سخنانش پس ازرسیدن به این مقام درماه سنبله دقت شود.بیاد دارم که وزیرداخله پس ازچند روزیاماه تصدی مقام وزارت گفته بود که:"نمی تواند باپولیس موجود کارنماید،زیراکه بجائی ملی،گروهی وسازمانی می باشد."نویسنده دراین که پلیس موجود گروهی- باندی است باوزیرهم نظرمی باشد،اماباشیوه نگاه وزیربه این دشواری واین که راه حل درست پیش کش نکرده است،اختلاف نظرباید داشت!ازسوئی دیگر،وزیرداخله مانند رئیس جمهورکرزی دردرک فرق میان مردم وملت دشواری دارد،ورنه دچاربازی باپلیس ملی ومردمی نمی شد.درسیاست واندیشه ی سیاسی مدرن،مردم به مجموعه ی کسانی گفته می شود که به آگاهی فردی- حقوقی وحق شهروندی نرسیده اند،وملت به مجموعه ی کسانی گفته می شود که هم ازحقوق خود آگاهی دارند وهم به فردیت رسیده اند.ازاین که، رئیس جمهورامریکا،مدیر یک مغازه رادرکشورخود برکنارکرده نمی تواند ورئیس جمهورافغانستان رابرکنارومقررکرده می تواند،برمی کردد به تفاوت مردم وملت!
ازجانب دیگر،چون درگذشته ی ناشاد افغانستان جفا کشیده ، دسته ها وافرادی برخاسته ازیک سمت وقبایل خاص برنهاد هائی پلیس – دفاع وامنیت درجهت بی نقش سازیی اکثریت مردم کشورسلطه ی انحصاری اعمال می کردند؛ودرنتیجه ی جنگ- انقلاب وانقلاب آگاهی بخش عصرجهانی سازی ،چنان انحصارگری هائی ازبین رفته است، ووزیرداخله هم ازچنان طایفه ی می باشد وممکن است که وضع کنونی وزارت که ازیک تکثرگرائی همراه با آشوب زاده ی بی لیاقتی سران دولت، فساد اداری ، تروریسم وتوحش حکایت می نماید،به خوش اونیاید.بهرصورت،باید تاکید ورزید که گذشته ی تاریک وناشاد درآینده قابل تکرارنیست.گذشته ی که درهمین وزارت داخله دردوره ی حکومت کمونیستی تنهایک هزاره ی خلقی دررتبه ی رئیس کارمی کرد ودیگررئیسان همگی به قبیله وقوم خاص پیوستگی داشتند!
بنابرآن،نویسنده ازوزیرداخله می طلبد که بجائی قومی- قبیلگی اندیشیدن ملی بیند یشد ودراین فکرنباشد که کثرت گرائی هرچند نابسامان کنونی درساختار آن وزارت که ایجاب سامان دهی ای بهتری رامی نماید،نفوذ قوم وقبیله ی اورابه پایان تاریخ نزدیک نموده است.ازاین رو،برائی بیهبود اوضاع امنیتی کشورکه درآن پلیس ملی نه اربکی می تواند نقش تعیین کننده ی بازی نماید،لازم است که فکرپخته وبنیادی شود.اندیشه ی پخته وبنیادی درگام نخست،بازی باواژه ها راناممکن می سازد،البته،واژه هائی مانند: پولیس ملی،ارتش ملی،اربکی واخیراً پلیس مردمی راکه ازکاربرد بی نتیجه ی آن هامردم ما بسیاررنجورشده اند، وبانزدیک شدن زمان عقب نشینی نیروهائی غربی ازافغانستان وناکامی حکومت کنونی درتثبیت امنیت، صلح،اداره سازی وبازسازیی اقتصادی زیرسرپرستی آن ها بیشترازپیش احساس رنجوری می نمایند! دوم،نهادپولیس آگاهانه وتخصص گرایانه وشایسته سالارانه بازسازی وتقویت شود.دراین صورت،نه به اربکی نیازمندی احساس می شود ونه به پولیس نام نهاد مردمی.ازطرف دیگر،اگرنهاد پولیس به گونه ی سامان داده شود که یاد آوری شد،دراین صورت ،به یقین می توان گفت که افغانستان پس از2014می تواند سرپائی خودایستاد شده درجهت صلح،ثبات،پیشرفت وترقی گام زن شود.درواقع،باسامان دهی دوباره ی نهاد پلیس ودیگرنهادهائی امنیتی درافغانستانف به یقین می توان باورنمود که کشوربرتروریسم،آشوب وقانون گریزی غلبه وبه امن آسایش خواهدرسید.باوجود تجربه ی ناکام اربکی ودشواری هائی موجود درساختاروکارکرد پلیس،اگروزیرداخله ایجاد نهاد پلیس مردمی راکمک کننده ی پلیس ملی وتامین ارتباط مردم باحکومت وکمک به امنیت می داند،بهتراست که این تجربه رادرهمه ولایت هائی هم مرزپاکستان راه اندازی نماید که درمقایسه باولایت هائی یادشده بیشترگرفتارتروریسم ،آشوب ونابه سامانی می باشند.
پانویس:
1- تشکیل واحد جدیدی موسوم به"پلیس مردمی"درافغانستان
پنجشنبه17ژانویه2013-28دی-جدی1391
www.bbc.co.uk/persian/Afghanistan/2013/01/130117_zs_peoples_police.shtml






Wednesday 16 January 2013

کرزی هم متوجه اهمیتِ حاکمیت ملی شد،اما بسیارناوقت


ابراهیم ورسجی
27-10-1391
پس ازسفراخیرکرزی به واشنگتن بتاریخ8-11ژانویه-19-22-جدی ، وتاکید بارک اوباما،رئیس جمهورامریکا به این که کشورش قصد داشتن پایگاه دائمی درافغانستان ندارد، وشماری ازسربازان امریکائی که قراراست دراین کشور پس از2014بمانند،باید ضمانت قانونی داشته باشندکه درصورت تخلف بداد گاه کشانیده نمی شوند؛پرسمانیکه درقانون بین الدول وعرف دیپلماتیک"قضاوت کنسولی"نامیده می شود،ودرصورت پذیرش آن ،کشورپذیرنده حق ندارد که طرف پذیرفته شده رابرپایه ی قانون خود بداد گاه بکشاند.درغیراین صورت،حضورسربازان امریکائی درافغانستان گزینه نیست.پرسمانی که دربیانه ی مشترک هردورئیس جمهور11ژانویه-22جدی هم بازتاب یافته؛ ودرزمینه، مقاله ی دروبلاک "اندیشه"پیشترپخش شده است.درواقع،پس ازدیگرگونی دردید گاه کاخ سفید که پیشتر ازداشتن پایگاه دائمی وشماربیشتری سربازان امریکائی درافغانستان پس از2014حکایت می کرد؛دوپرسمان زیردررسانه هائی جهانی- منطقه ی وافغانی برجسته بازتاب داده شد:نخست،کرزی هم درامریکا وهم پس ازبازگشت به کابل،درگفتگوباروزنامه نگاران تاکید نمود که بخاطرناقض بودن این پرسمان به حاکمیت ملی ،آن را دریک گردهمائی بزرگ/لویه جرگه به بررسی می گذارد.به سخن دیگر،دریازده سال پیش که سربازان امریکائی- بریتانیائی کرزی رابرشانه ی مردم افغانستان بارکردند وتاکنون بابیشترازیک صدهزارسربازومشاورنتوانستند زمینِ سیاست افغانستان رادرزیرپائی اووحکومتش آرام نمایند،ناسازگارباحاکمیت ملی کاری نکرده اند؛اما،اکنون که پرسمان حضورسه تانه هزارسربازدرافغانستان درواقع یادرظاهربخاطرمبارزه باتروریسم ومشوره دهی وکمک به ارتش ونیروهائی امنیتی افغانستان پس از2014به میان آمده است؛برائی ناقض نبودنِ آن باحاکمیت ملی، درزمینه، باید گردهمائی بزرگ/لویه جرگه تصمیم گیری نماید!دوم،این دیدگاه فراوان دررسانه هاپراکنده شد ومی شود که درصورت بیرون رفتن همه ی نیروهائی غربی ازافغانستان، حکومت درمانده وفاسد کرزی بتاریخ ناشاد کشورمامی پیوندد، وباردیگررخ داد هائی دهه1990میلادی-1370خورشیدی تکرارودستاورد هائی کمرنگ 11سال پسین به خاکسترمبدل می شود.
برای روشنی اندازیی بیشتربه پرسمان حاکمیت ملی بویژه حاکمیتِ متوفائی ملی درافغانستان که کرزی ودست یارانش در11سال گذشته برقبرستان آن فرمان رانده اند،لازم است که نخست راجع به اصل پرسمان حاکمیت ملی وریشه ی تاریخی آن؛ ودوم، به بود ونبود وتهدید هائی که درامروزوفردای افغانستان متوجه آن می باشد،سخن گفته شود.دررابطه با اصل نخست، باید گفت که این پدیده مانند بسیاری پدیده هائی وارداتی ای مدرن دیگردرکشورهائی اسلامی، یک پدیده ی مدرن غربی- اروپائی می باشد.برائی همه ی آگاهان وکارشناسان علم سیاست ، تاریخ فلسفه ی سیاسی ، روابط بین الملل وحقوق بین الدول روشن است که پس ازجنگ هائی مذهبی 30ساله(1618-1648)که اروپاراتکان داد،درقراداد وستفالی، بنیاد دولت ملی ای دارائی حاکمیت ملی پی ریزی شد.درواقع،درقرارداد نامبرده کشورهائی شرکت کننده دروستفالی پذیرفتند که ازگروه هائی درونی مخالف یک دیگرحمایت نکنند.بزبان دیگر،حق حاکمیت ملی- سرزمینی یک دیگررابرقلمروجغرافیائی برسمیت شناختند.درحقیقت،پس ازآن قرارداد بود که دولت هائی ملی به حیث بازی گران یگانه درعرصه ی سیاسی- سرزمینی نخست دراورپا؛وپس ازآن، درجهان غیراروپائی بوسیله ی همان کشورهائی که طرف قرارداد نامبرده بودند وبه استعمارگران بالاکشیده بودند،رایج شد.پدیده ی که باانقلاب1789فرانسه شکل پیشرفته تری به خود گرفت.
زمانی که ازدولت ملی ای دارائی حاکمیت ملی سخن گفته می شود،نباید گرفتاراین غلط فهمی شد که هرکشوری دارائی سرزمین مشخص وحاکمیت برآن دولت ملی می باشد.به هیچ صورت،چنان دولت هائی ،دولت هائی ملی نیستند،هرچند که حاکمیت داشته باشند!درواقع،قرارداد وستفالی مرزهائی دولتی بنام ملی وحاکمیت سرزمینی رامطابق سویه وبرداشت مردم آن زمان مشخص نمود؛اما،تاجائیکه بدولت ملی به معنائی دموکراتیک امروزینش ارتباط می گیرد،باید گفت که دولت ملی،دولتی می باشد که درنتیجه ی قرارداد اجتماعی میان ملت ودولت بوجودآمده باشد،یادولت نماینده ی اراده ی عامه باشد.روشن است که این گونه دولت باانقلاب انقلاب کبیرفرانسه خود نمائی ، رشد وپیشرفت کرد.دراصل خود،تاثیرانقلاب فرانسه برپیدایش دولت ملی چنان گسترده وعمیق است که بسیاریی دانشمندان سیاست وجامعه ی شناسی ای سیاسی آن رامادردولت مدرن ملی به شمارمی آورند.دراین راستا،اگرهیگل ومارکس گفتند بودند که:"انقلاب کبیرفرانسه طبقه ی اشراف رابزیرکشیده درجامعه ی مدنی تحلیل کرد"،حق با آن هامی باشد.به زبان دیگر،انقلاب کبیرفرانسه طبقه ی اشراف سیاسی،بزرگ مالی ومذهبی را ازقله ی برتری جوئی متکی برزور،زروتزویربزیرکشیده درجامعه ی مدنی ذوب نمود.
برخلاف غربی ها، دشواریی جهان سومی ها دررابطه بادولت ملی وحاکمیت ملی دوگونه می باشد:نخست این که، دولت ملی را توسط استعمارگران اروپائی شناخته اند وپس ازپایان عصرکهنه استعمارگری آن راغلط نسخه برداری نموده اند.دوم این که،آزادیی مردم خود راقربانی استقلال صوری نموده اند.دوپرسمانی که سبب شد تجربه ی دولت ملی دراین بخش ازجهان به گونه ی مرگباری ناکام شود.اگر،اکنون روزانه می شنویم که شماری ازافرادی این کشورها درمسیررفتن به اروپاوامریکادرمدیترانه واتلانتیک ودرمسیرآسترالیادرکناراقیانس آرام غرق می شوند، وچندروزپیشتر،چندین نفرافغان دریونان جان باختند،نماد شکست غمباردولت ملی می باشد.بدبختانه، وضع دولت ملی درافغانستان ازهمه بخش هائی جهان سوم وخیم ترمی باشد، وعلت آن این است که افغانستان حتانتوانست به ساختاردولتی پسااستعماری هم برسد وازسرتاناخن پا درساختارقبیلگی پیشااستعماری باقی ماند.بطورنمونه،اگربه سرودملی کنونی افغانستان نگاهی انداخته شود،آشکارمی شود که سیاست کاران این کشورنمی خواهند گامی درجهت ملت شدن ورسیدن به دولت ملی بردارند.
زمانی که ساختارپیشااستعمایی دولت درافغانستان بادرگیری هائی میان گروهی خلقیها-پرچمی ها وجهادی ها- طالبان وتروریسم طالبان والقاعده ، فساد وناتوانی مدیران سیاسی وارد کرده شده ازجمله خود کرزی توسط جورج بوش ،بابازی هائی قدرت هائی بزرگ ودرمیانی جهانی- منطقه ی همراه شد،وضع فلاکت بارکنونی رادرافغانستان رقم زد.ازهمه مهمتراینکه،دروضعیت نرسیدن به ساختارپسا استعماری که استعمارغیرمستقیم وحاکمیت ستمگریک قبیله ی مزدوربرمردم عامل بنیادیی آن بود ومی باشد،افغانستان بجائی رهائی ورسیدن به دولت ملی، ازیک استعماربدامن استعماردیگری افتاد!اگربه پیدانمودن علت این پرسمان بکوشیم،دوچیزازهمه برجسته خود نمائی می کند:نخست،فقرمادی وفرهنگی عوام.دوم،خیانت وفرصت طلبی سیاست مدارانی قبیله سالار.اگر، کرزی در11سال گذشته حضور150هزارسربازوافسرنظامی امریکائی- اروپائی رادرافغانستان که به نگهداریی خود ش درقدرت می تپیدند،مخالف حاکمیت ملی نمی دانست واکنون که آفتاب بی نورحکومت فاسد ودرمانده اش به لب بام رسیده است،پرسمان نقض حاکمیت ملی را درصورت حضورچندهزارسربازامریکائی پس از2014بخاطرکمک رسانی وآموزش ارتش افغانستان برجسته می نماید؛چیزی نیست، مگرخیانت وفرصت طلبی ای سیاسی دراین کشوربلازده وجفاکشیده!
بهرصورت،ارزش قایل شدن کرزی به حاکمیت ملی وسپردن نقض آن درصورت حضورچندهزارسربازامریکائی پس 2014درافغانستان به شورای بزرگ ملی؛شورائی که همواره برگزاریی آن درافغانستان باخرید وفروش افراد بازمین وپول بخشی به این وآن رئیس قبیله اززمین وجیب مردم بی چاره همراه بوده است،ازدونگاه قابل ارزیابی می باشد:نخست این که،این پیشنهاد درست می باشد،امانه توسط کرزی.زیراکه کرزی خودش زاده ی دست اندازی هائی ناقضان دورونزدیک حاکمیت ملی افغانستان می باشد.دوم اینکه ،کرزی به راست یادروغ بسیارناوقت به موضوع پی برده یااشاره نموده است.پی بردنی که ازهرنگاه شک برانگیزوخنده آورمی باشد!باوجود اهمیت قایل شدن شک برانگیزکرزی به حاکمیت ملی که ازدید نویسنده بسیارنا وقت پیش کش شده است،وعلت هم این است که سنت سیاست کاران قبیلگی افغانستان همواره همین بوده است.می خواهم توجه مردم، بویژه آگان جامعه رابدوپرسمان زیرجلب نمایم:نخست،بحث ومناقشه درباره ی دولت ملی ،حاکمیت ملی وخطرنقض آن پرسمان ستودنی می باشد که باید آغازوهمیشه دردستورکاربماند.دوم،بحث هاومناقشه هابه گونه ی سروسامان داده شوند که درجهت رسیدن به دولت ملی وتحقق حاکمیت ملی کمک نمایند.دراین صورت،می توان کاری کرد که فریب کاران ودغل بازان خاین وفروخته شده نتوانند به سرنوشت کشوربازی نمایند!

Monday 14 January 2013

نامه ی سرکشاده به اعضای شورای ملی افغانستان


آن پارساکه دِه خرد وملک رهزن است آن پادشاه که مال رعیت خورد گداست
پروین اعتصامی
ابراهیم ورسجی
25-10-1391
درروزهای اخیر،آگاه شدیم که....مجلس نمایندگان افغانستان گفته است که پیش نویس قانون تنظیم معاشات/حقوق مادام العمر رئیس جمهور، معاونانش، و رئیس و اعضای دادگاه عالی را به دقت بررسی خواهد کرد. پیش نویس این طرح که پس از تائید پارلمان و توشیح رئیس جمهور جنبه قانونی به خود خواهد گرفت، اخیرا به مجلس نمایند گان فرستاده شده است. این پیش نویس شامل معاشات/حقوق چندهزار دلاری و امتیازات دیگر برای مقام های دولتی، در عدم عزل آنها می‌شود. عبدالستار خواصی، عضو هیئت اداری مجلس نمایند‌گان به بی‌بی‌سی گفت که نمایند‌گان مجلس در مواردی از این طرح با هم اختلاف نظر دارند. آقای خواصی می گوید: این مقام ها اگر بعدا به پست های دیگر بروند و آغاز به کار کنند، نیازی به این معاشات نیست، موضوع دوم مورد اختلاف پرهزینه بودن معاشات و امتیازاتی(می باشد) که برای این مقام ها در نظر گرفته شده است.
در قانون اساسی افغانستان برای رئیس جمهور و اعضای دادگاه عالی معاش/حقوق مادام العمر درنظر گرفته شده ، اما مقدار آن مشخص نشده است. به گفته مسئولان، در پیش نویس قانون جدید مقدار معاشات نیز تذ کر یافته و معاونان رئیس جمهور نیز به این فهرست اضافه شده اند. در پیش نویس قانون جدید، رئیس جمهور ماهانه معادل حدود ۱۰ هزار دلار،معاونان او هرکدام بیش از ۵ هزار دلار،رئیس دادگاه عالی بیش از ۴ هزار دلار، و دیگر اعضای داد گاه عالی حدود ۴ هزار دلار پس از ختم دوره کاری‌شان به گونه مادام العمر حقوق خواهند گرفت. امتیازات دیگری چون کرایه/اجاره خانه، خرج دسترخان/هزینه های جانبی و محافظ نیز در این پیش نویس گنجانیده شده است.(1)
درشرایطی بحرانی کنونی که کشوروارد یک تونل تنگ وتاریک بی پایان شده ورئیس جمهورومعاونان ودیگردستیارانشان دراین واردشدن مسئولیت بزرگ بدوش دارند.برائی نویسنده ، پرسش مهم وبنیادی این است که چراکرزی ومعاونان وقاضی هائی بالامقام شان که در11سال گذشته نتوانستند کاری رادرزمینه ی دولت سازی وبازگردانی ای صلح وامنیت به کشورانجام بدهند؛ وبدترازهمه ،قاضی هاشان حتایک دوسیه ی عادی راهم درجهت حل دشواریی فردی ازافراد افغانستان حل کرده نتوانستند.چرااکنون که کشوربه چنان تونلی تاریکی وارد شده وباداران عزم سفرنموده اند،نوکران بجائی توجه به تامین امنیت وثبات وصلح وگام برداریی هرچندآغازین درسمت گفت وگوبامخالفان مسلح وغیرمسلح درفکرخودشان ازجمله برداشتن سهم یا معاش بیشترازبودجه ی مردم شده اند ولایحه ی رادرزمینه پیش کش شورائی ملی نموده اند تاضمانت پولی هم کمائی نمایند؟ تاجائیکه به وظیفه ومسئولیت نمایند گان درشورائی ملی ارتباط می گیرد،روشن است که بحث درباره ی هرگونه پیشنهاد ولایحه ی که ازطرف دستگاه اجرائی دولت پیش کش کرده می شود، وظیفه ی روزمره ی آن ها می باشد.واین نه تنهاوظیفه ی نمایند گان درافغانستان،بلکه مسئولیت نمایند گان منتخب درهمه کشورهائی می باشد که دارائی ساختاربخش بندی شده ی سه گانه ی اجرائی،قانون گذاری وقضائی می باشند.بااین که درافغانستان ، چنان بخش بندی هائی دوره ی خُرد سالی خود را می گذراند،امابحث هاوریزه کاری ها درباره ی لایحه های قانونی ومقرراتِ آن چنانی تجربه ی آغازین می باشد که احتیاط وذره بینی بیش ازاندازه را می خواهد.درغیرآن،نمایند گان هم خود راغرق می کنند وهم مرد می راکه به نمایند گی از آن هاسخن می گویند!
بادرنظرداشت آنچه گفته آمد، نویسنده به اعضائی شورای ملی پیشنهاد می نماید که درهمه بحث هائی حقوقی- قانونی- اقتصادی درجامعه ی رنج کشیده ی افغانستان بویژه دربحث برائی تعیین معاش هائی مادام العمری رئیس جمهورکنونی،معاونان ورئیس واعضائی دستگاه قضائی اش ، باید به پرسمان هائی زیرتوجه جدی نمایند:نخست،کارکردهائی زراند وزانه ی آن ها دردوره ی کاری شان وکمک هائی که درغصب زمین هائی دولتی وشخصی وغارت منابع روی زمینی وزیرزمینی کشوربه مافیائی درونی وبیرونی نموده اند.دوم،اوضاع فاجعه بارزندگی فرزندان شهیدان ومعلولین وگداگرهائی پرسه زن درمرکزوولایت ها راهرگزازنظردورنداشته باشند.سوم،درنظرگرفتن وضع زند گی فلاکت بارمهاجرین افغان درپاکستان وایران، مانند وضع زندگی فرزندان شهیدان ومعلولین وگداگران درون کشوردارائی اهمیت فوق العاده می باشد.چهارم،چگونگی ی به هدررفتن میلیارد ها دلارکه توسط جامعه ی جهانی برائی بازسازیی اقتصادی واداره سازی وبازگردانی ی آوارگان به افغانستان سرازیرشده است وفرداهمگی به آدرس مردم افغانستان قید می شود.درواقع،مردم این کشوربد هکارجامعه ی جهانی درپولی می شوند که به جیب حکومتی ها وغاصبان شناخته شده رفته است.حکومتی هائی که اکنون معاش همیشگی هم ازبود جه ی مردم می خواهند.دراین زمینه، پرسش بنیادی این است که باید اندازه ی دقیق پول هائی وارد شده رارئیس جمهورومعاونانش به مردم ونمایند گان آن ها بگویند وبه این پرسش هم پاسخ بدهند که این کمک ها درکجا وچگونه هزینه شده است؟همین که سیلوی مرکزی وکاخ دارالامان درکابل وشاه راه سالنگ میان شمال وجنوب کشورویرانه مانده وشهروندان کابل دریک محیط زیست آلوده وکشنده فرورفته اند وروزانه به این خاطرده هاکشته وبیمارتحویل می گیرند،بسنده می کند که افغان ها بویژه نمایند گانی که به حق وناحق ازآن هانمایند گی می نمایند ، حکومت رازیرفشاربگیرند وپاسخ طلب نمایند که چه شد آن همه کمک هائی گزافِ واردشده به افغانستان؟ پنجم،همه ی افغان ها یاشماری ازآن ها بارها به "دوبی "رفته اند ومی دانند که پس ازمافیای روس وایران، مافیای افغان، سومین وبداخلاق ترین مافیا درآن دیارمی باشد.مافیایی که بیشتراز12میلیارد دلارازکمک هائی جامعه ی جهانی ومنابع درونی رابه آن شهرانتقال داده اند ، وازقصرها ومارکیت هائی خریداری شده توسط دولتی هائی معاش مادام العمرخواه وخانواده شان درآن شهر، بسیاری افغان هاخبردارند.ششم،وازهمه مهمتر،نمایند گانِ درست ونادرست مردم باید بدانند که درکشورصلح وثبات نیست وعامل آن بیشترازویرانگریی طالبان، ناتوانی وفساد مالی واداریی همین حکومت گران می باشد.ازسوی دیگر،این آقایان وخانواده ها وسطح دارائی خود وپدرانشان رامردم پیش ازهفتم ثور1357بویژه یازدهم سیپتامبر2001می دانند.ازاین رو،افزون برپرسمان هائی بالا،توجه جدیی نمایند گان مردم رابه دوپرسمان زیرکه بسیاردارائی اهمیت می باشد،می خواهم:نخست،باید صلح مسلحانه یا نبود جنگ درکشور درنظرگرفته شود که بی پایه ترین ولرزان ترین صلح می باشد.طرفه این که،امریکا واروپا با نیروئی نظامی ناتووآیساف/نیروهائی کمک به امنیت افغانستان که شمارشان به150هزارنفرمی رسید، نتوانستنداین حکومت درمانده وفاسد رااستواروصلح برابربانبودجنگ تامین نمایند.اکنون که آن هامی روند،وکیلان بدانند که نه تنهاسردسته هائی حکومتی،بلکه خود آن هاهم درخطرمی باشند.دوم،وپرسمان مهمتراین که،صلح واقعی وپایدارتنها باتحقق عدالت ورفع ظلمِ ظالم ازمظلوم تامین می شود.زمانیکه امریکاباچنان نیروئی صلح مسلحانه یانبودجنگ رامستقرکرده نتوانسته است، دشواراست که حکومت کننده هائی کنونی که سردسته هاشان معاش مادام العمری ازمردم فقیروبیچاره ی افغانستان می طلبند درتامین آن موفق شوند.ازاین رو،آقایان پس از2014 نمی توانند درافغانستان زندگی نمایند،چه ماند به این که درجاده هائی کشورقدم بزنند وازمعاش مادام العمریی مورد نظرخود بخورند!
جالب ترازهمه این که، برائی افغان هامعلوم شده است که چرامافیای زمین قیمت ساحه هائی تجارتی وجای خانه وکرایه ی منزل رادرکابل وولایت هابه آسمان بلند نموده است؛ وساحه هائی تجارتی درکابل توسط همین مقام هائی بالارتبه که اکنون بخاطربیرون رفتن سربازان غربی دریک سال آینده ازبودجه ی ناچیزملت خواستارمعاش هائی گزاف هم می باشند،غصب یابه مافیائی به ظاهرتاجربه قمیت هایی مافیائی توزیع شده است.پس ، بزرگان وسردسته هائی چنان دستگاهی فاسدودرمانده ی که همه داروندارمردم رابه نیستی کشانده وکشوررا وارد یک تونل تاریک، بی پایان وترسناک نموده اند،حق دارند که بدون درنظرداشت نیازهائی واقعی مردم،خواستارمعاش هائی بالائی دلاری شوند؟این که حق دارند یاندارند،داوری رابه مردم ونمایندگان شان می سپارم.ومردم هم می دانند که درکابل واطراف آن غاصبان چه برسرشان آورده اند وچگونه زمین هائی دولتی درمسیرشرق تاکوه بندغازی وخاک جبار،درمسیرمیدان هوائی بگرام درده سبز،درمسیرکابل- شمالی ازکتل خیرخانه تانزدیک قره باغ،درسمت غرب ،درمسیرکابل- پغمان- میدان شهر،ودرجنوب،دردامن دشت برچی،تپه ی دارالامان ومسیرچهارآسیاب- لوگر و...چگونه وتوسط چه دزدان وغارتگرانی غصب ودربازارسیاه به فروش رسید؟واین که، کابل ازشهربودن بیرون شده ومحیط زیست آن به فاجعه بدل شده است،مزیدی برعلت می باشد.
بهرصورت،آنچه که بازتاب داده شد،بخشی کوچکی ازفاجعه ی می باشد که دردوره ی حکومت فاسد کنونی ودست اندرکارانی بالامقامش که اکنون ازملت خواستارمعاش هائی گزافی دلاری مادام العمری هم شده اند،برمردم افغانستان بارکرده شده است.برائی درک عمق فاجعه درافغانستان وبی احساسی حکومت گرانِ بالامقام که فکرمی کنند مردم ازآن هابدهکار می باشند وخواستارمعاش هائی بالائی هم ازبودجه ی ملت نادارما شده اند،شعری به عنوان"بادخترکانِ مهاجرافغان"را که پیشترهم دروبلاک اندیشه پخش شده بود، به آگاهی نمایند گان واقعی یاغیرواقعی مردم افغانستان وخوانند گان وبلاک اندیشه می رسانم.شعری د لخراشی وجانکاهی که ازرنج بی پایان دختران وپسران مهاجرافغان دردیارآوارگی پرده برمی دارد:

با دخترکانِ مهاجرِ افغان

هلن فرمان

ای دخترِ مهاجرِ کوچک! بیا، بخند
این خنده در گلویِ زمان گیر میکند

این خنده بیشتر از بُغض هایِ تلخ
روحِ جوانِ شعرِ مرا پیر میکند
برگرفته ازسایت،
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه ۱۶ دی ۱٣۹۱ - ۵ ژانويه ۲۰۱٣

ای دخترِ مهاجرِ کوچک! بیا، بخند
این خنده در گلویِ زمان گیر میکند
این خنده بیشتر از بُغض هایِ تلخ
روحِ جوانِ شعرِ مرا پیر میکند

داغی درونِ سینه ی من شعله ور شده
دامن گرفته آتشِ این خنده هایِ سرد
میسوزَدَم نگاهِ پُر از پُرسش تو، باز
یک سوزشِ عمیق، وَ پَسمانده هایِ درد

پیراهنی که بویِ سفر میدهد هنوز
دارد نشان که مُرغِ مسافر تو بوده ای
هجرت میانِ جان و دلت آشیانه شد
حسِ غریبِ مرغِ مهاجر تو بوده ای

هر کس برایِ خودش پرچمی به دست
بر شانه میکشی تنِ این مرز و بوم را
این جنگِ ناتمام چه بیرحم میزند
رویِ جَبینِ نازکِ تو، داغِ شوم را

سنگر کنارِ کودکی ات خاک میخورَد
تنپوش بر عروسکِ تو، انتحار بود
همبازی ات که دست ندارد، دعا کند
سوغاتِ جنگهایِ پُر از انفجار بود

در غُربتِ نگاهِ تو، یک حسِ آشنا
من هم مسافرم، غریبم، مهاجرم
یک عُمر بی وطن و مرز بوده ام
از هرچه مرز هست، من آزرده خاطرم

جغرافیایِ من از مرز خالی است
میهن برایِ من امروز، چشمِ توست
ای دخترِ مهاجرِ افغان! بیا، بخند
این خنده ها همه طغیانِ خشمِ توست

افغان زمین دگر از شرق کوچ کرد
حالا، پُر از سیاست و خشخاش میشود
شب ها، کنارِ غُربتِ این خنده هایِ تلخ
دست و دل و زبانِ من «ای کاش!» میشود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زندگی حسِ غریبی ست که یک مرغِ مهاجر دارد. [سهراب سپهری]
لیلا مهاجر است که حرفی نمیزند/ آزرده خاطر است که حرفی نمیزند. [علی مدد رضوانی](2)هدف نویسنده ازبازتاب شعربلند بالا این است که نشان بدهد مهاجران افغان وفرزندانشان دربیرون مرزها درچه حالتی رنج آوری زندگی می کنند، وحکومت کنندگان برکشورشان چه می کنند؟اکنون برنمایندگان است که به حال مهاجران ومقیمان افغانستان فکرنموده وبرائی حاکمان فاسد ودرمانده ودرواقع زمین خواروکمک کننده به غاصبان، معاش مادام العمری تعیین نمایند! دراخیر،ازهمه خوانندگان وبلاک اندیشه صمیمانه خواهش می کنم که این نوشته راکاپی وتاحد امکان پخش نمایند!
پانویس ها:
1- حقوق مادام العمری مقام های عالی رتبه افغان
بی بی سی فارسی،جمعه11ژانویه2013-22دی-جدی1391
www.bbc.co.uk/persian/Afghanistan/2013/01/130110_mar_Afghan_parliament_on_permanent_salaries.shtml
2- بادخترکانِ مهاجرافغان
هلن فرمان
اخبارروزشنبه14دی-جدی1391-5ژانویه2013

www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayld=50152





Saturday 12 January 2013

بیانیه ی مشترک رئیسانِ جمهورامریکا وافغانستان وآینده ی نه چندان روشن

ابراهیم ورسجی
23-10-1391
روزجمعه22جدی1391،کرزی رئیس کاخ ریاست جمهوری افغانستان درپایان سفررسمی سه روزه ی خود به واشنگتن،گفتگوئی داشت بابارک اوباما رئیس جمهورامریکا.طوری که ازپیش برنامه ریزی شده بود، روزپنجشنبه21جدی، کرزی درپنتاگون/وزارت دفاع امریکا بالئون پانیته وزیردفاع امریکاگفتگوئی مفصلی داشت، ودرپایان گفتگو،به گونه ی که رسانه هاگزارش دادند،توافق به تقویت ارتش ونهادهائی دفاعی-امنیتی افغانستان وتجهیزهرچه بیشترآن ها درجهت دفاع ازکشورشان صورت گرفته است.پس ازگفتگوهائی روزپنجشنبه باوزیر دفاع ،کرزی روزجمعه درکاخ سفید، بابارک اوبامارئیس جمهورامریکاملاقت داشت. طبق معمول که پس ازهمه گفتگوهائی سران کشورهااعلامیه ی مشترکی به نشرمی رسد،اعلامیه ی هم پس ازگفتگوی هردورئیس جمهوربه نشررسید.
پس ازیک ساعت ازپخش اعلامیه ی نامبرده،نویسنده متن آن رادرسایت "کاخ سفید"مطالعه نمود.مطالعه ی متن بیانیه ی رسمی هردورئیس جمهور برای من وهرافغانی دیگری ازدونگاه مهم می باشد:نخست این که،ازکرزی به حیث رئیس کاخ ریاست جمهوری نامبردم.به این معناکه سخن هاوبیانه هایش تنهادرهمان کاخ دارائی تاثیرمی باشد نه دربیرون آن.به این خاطرکه، هم کرزی فردی بی لیاقت وناشایسته به این مقام می باشد، وهم جورج بوش درپس 11سیپتامبروبراندازیی اداره ی عقب مانده وترسناک طالبان والقاعده کاری کردکه هوائی افغانستان بدست امریکا، وزمین آن بدست اوباشان،تباه کاران وقاچاقبران بیفتد.دوم،باتوجه به ناموثریت رئیس جمهورکرزی درسیاست جاریی کشور،اعلامیه ی منتشرشده درکاخ سفیدچه اثری می تواند بربحران جاری درافغانستان وبیرون رفتن ازآن داشته باشد؟ازاین رو،بررسی ومطالعه ی مضمون وجوهربیانیه ی پخش شده درکاخ سفیدبسیاردارای اهمیت می باشد که دراین نوشته پی گرفته می شود.
برائی همه آگاهانی روابط بین المللی وسیاست خارجی امریکاازفردای جنگ جهانی دوم تاکنون، روشن است که ازهیچ کشوری پس ازپیاده شدن، سربازان امریکائی بیرون نشده اند!وحضورسربازان امریکا درآلمان،اسپانیا،ایتالیا، ژاپان،کوریای جنوبی و...دال براین مدعامی باشد.اما،دراعلامیه ی رسمی هردورئیس جمهورکه درنیمه ی دومِ روزجمعه22جدی-11ژانویه به رسانه هاسپرده شد،آمده است که درنیمه ی سال جاریی میلادی نقش رزمی سربازان امریکائی درافغانستان پایان پذیرفته واجازه داده می شود که نظامی هائی افغانستان درجنگ ودفاع خودی همه کاره شوند که دربلندمدت کاری می باشد نیکووستودنی!البته که، این موضع گیری به معنائی پایان کارامریکا درافغانستان نیست.به سخن دیگر،نظامیان امریکائی دربهارسال جاریی میلادی – آغازسال1392خورشیدی درافغانستان ازنقش جنگی وفرماندهی جنگ به نقش مشوره ی،کمک رسانی وآموزش دهی فنی- نظامی به همتایان افغانِ خود دیگرگونی موضع میدهند.
درواقع،جنبه ی مهم اعلامیه ی رسمی دوطرفه ابرازاین دیدگاه امریکامی باشد که نمی خواهد درافغانستان پایگاه دائمی- نظامی داشته باشد!پرسمانی که درذات خود دیگرگونی بزرگ به شمارمی آید ومتکی برآن؛ مخالفان حکومت کابل ازجمله طالبان ودرپشت سرشان پاکستان می توانند بگویند که امریکاراشکست داده اند!امریکائی که به هرچیز آمده است امانه به پذیرش شکست.این که دراعلامیه ی مشترک ازدستاوردهائی دوطرفه هم نامبرده شده است،آشکارمی شود که سخن گفتن ازشکست درمیان نیست.بااینکه حکومت کرزی وحکومت اوباما دراعلامیه ازدستاوردهاسخن می گویند،ناگفته نباید گذاشت که بسیاریی افغان ها درزمینه با آن هاهم نظرنمی توانند شوند!ازسوی دیگر،همین که امریکاپذیرفته است که به شمول دیگراعضائی ناتودرکنارافغانستان می مانند ونمی گذارند که القاعده ویارانش یعنی طالبان دوباره برافغانستان مسلط شوند،پرسمانی که دراعلامیه بازتاب یافته است،مایه ی دلسردی طالبان وحامیانِ پاکستانی شان خواهد شد.
بهرصورت، دراعلامیه ی مشترک وپیشترازآن درگفتگوهائی راه افتاده درپنتاگون/وزارت دفاع امریکابه وعده هائی داده شده درگردهمائی شیکاگودرماه مه2011به افغانستان توسط کشورهائی عضوناتوتاکیدشده وافزون برانتقال امورجنگی- دفاعی- امنیتی به نظامیها-امنیتی هائی افغان،برچند پرسمان حساسِ دیگر که درزیربازتاب داده می شوند،انگشت گذاشته شده است که عمل به آن هامی تواند مایه دلگرمی افغان هائی دلسرد ازتکراردهه1990میلادی-1370خورشیدی، وباعث ناامیدیی پاکستانی هاوطالبان که بردهل جنگ وتروریسم می کوبند،شود:نخست اینکه،درصورت تضمین قانونی بدادگاه نکشانیدن سربازان امریکائی درافغانستان که درقانون بین الدول"داوریی کنسولی"نامیده می شود و"خمینی ازاین گونه داوریی کنسولی موفقانه علیه آریامهرپادشاه ایران ومتحد نزدیک امریکا درمنطقه درجهت شتاب بخشیدن به انقلاب1979-1357ایران بهره برداری نمود"،شماری ازسربازان امریکائی که پسانترآماردقیق شان تعیین می شود، بخاطرتعقیب القاعده وکمک به ارتش افغانستان دراین کشورمی مانند.کرزی اطمنان داده است که بامشوره بامردم درزمینه تصمیم می گیرد.دراین صورت،امریکاحاضراست که از3هزارتا9هزارسربازخود رادرافغانستان نگهدارد.به روایتی، کرزی خواستارماندن15هزارسربازامریکائی درافغانستان پس از2014شده است.همچنان،طرف امریکائی گفته است که اگرچنان تضمینی بدست بیاید، دیگراعضائی ناتوهم تشویق می شوند که درزمینه فکرنمایند.درسال2011،حکومت اوباما ازمالکی نخست وزیرعراق خواستارچنان تضمینی شده بود که ردشد وواشنگتن همه ی سربازان خود راازعراق بیرون ودرامیرنشین هائی نفت خیزجنوب خلیج فارس جابجاکرد.درواقع،این جابجائی این سخن هینری کیسینجروزیرخارجه ی پیشین امریکاراجامه ی کاری پوشاندکه کشورهائی نفت خیزرا اشغال ودیگران رابه پیروی ازسیاست هائی مورد نظرواداشت!
اکنون که عراق دربدترین شرایطی امنیتی وسه پارچگی قراردارد،درشمال، کردها طبل خود گردانی می زنند، ودربغداد وغرب آن کشور، سنی هائی عرب دست به تظاهرات زده خواستارلغوقانونِ باصطلاح مبارزه علیه تروریسمِ زاده ی سیاست هائی جورج بوش علیه فرزندان خود،شعارهائی رهائی زندانیان ، بویژه زنانِ زندانی وپرهیزازنزدیکی باایران وشیعه گریی حکومت مالکی رابلند نموده اند؛سخن دراین باره که مالکی درفراهم نکردن "داوریی کنسولی به سربازان امریکائی"خوب اندیشیده یابد به این نویشته رابطه ی تنگاتنگ ندارد.اما،دررابطه به افغانستان این موضوع ازدونگاه قابل غورمی باشد:نخست این که،عراق درآمد نفتی ای بالائی دارد و درصورت شیعه گری نکردن مالکی به بهانه ی اکثریت دروغین بودن شمارشیعه هاکه درصورت سنی – شیعه بازی،کردهاهم سنی می باشند ودرتظاهرات اخیروتاکیدبراستیضاح مالکی درکنارسنی هائی عرب ایستاده اند،شیعه هارابه یک اقلیت واقعی بزیرمی کشند،وفضولی نکردن ولایت فقیه ووهابیت درجهت فربه نمودن تروریسم مذهبی می تواند وضع خود راسامان بدهد.اما،وضعیت افغانستان به گونه ی می باشد که بخاطریک حکومت فاسدودرمانده ی متکی به غرب بویژه امریکا،کمبودمنابع درونی ، سلطه ی اوباشان وقاچاقبران جنایت کاریاروبه هائی پرخوروگرسنه ی که توسط جورج بوش به نگهداریی ایچه ی مرغ ها گماشته شده اند،وصنعت صادرات تروریستی پاکستان درقالب سربازان ارزان قیمت طالبان؛برائی مدت هائی درازنیازمند بیرونی هائی دورونزدیک خواهدماند.
باوجود همه ویرانگری هائی که امکان ادامه دارند ودر11سال گذشته کشورهائی عضوناتوونیروهائی کمک به امنیت افغانستان/آیساف هم نتوانستند درمهارآن هاکامیاب شوند،دراعلامیه ی مشترک مواد زیربازتاب یافته اند که امید بخش می باشند:نخست،تاکید براین که امریکا ومتحدانش درکنارافغانستان پس ازسال2014می مانند.دوم،امریکانمی خواهدکه پایگاه دائمی درافغانستان داشته باشد.پرسمانی که موردپذیرائی کشورهائی منطقه واقع خواهد شد.سوم،نگهداری ازدستاوردهائی موجودغرب وحکومت کابل که نمادآن باصطلاح دموکراسی وقانون اساسی وفضائی نیمه بازبیان وآزادیی رسانه ها،بهبود وضع حقوقی زنان و...می باشد.چهارم،تاکید برروندگفتگوباطالبان وتقویه کردن دفتر"دوحه"وتشویق آن ها ودیگرمخالفان به دوری گزیدن ازتروریسم والقاعده،پذیرش قانون اساسی ومبارزه ی قانونی.پنجم،راه اندازیی یک انتخابات آزاد وشفاف درسال2014که زمان آن راحکومت کابل تعیین نموده است.ششم،تاکیدامریکابراین که ازفرد ویژه ی درانتخابات حمایت نمی کند وتنهاازیک انتخابات آزاد حمایت می نماید.به سخن دیگر،حکومت اوباماتلاش نمی نماید که میراث شوم وبد فرجام جورج بوش درقالب حکومت منحط ، درمانده وفاسدکرزی راکه همه داروندارافغانستان وغربی ها رادر11سال گذشته به هدرداده است،نگهداری نماید.هفتم،ایجادفضائی سازگارمنطقه ی درجهت بازگردانی صلح به افغانستان وطوری عمل کردن که این کشوردرمرکزآسیا،شاه راتجارت وداد وگرفت تجارتی شود نه پایگاه تروریسم.
باتوجه به مواد بازتاب یافته دراعلامیه ی مشترک رئیسان جمهورامریکاوافغانستان که بخش هائی ازآن نگاشته شد،به صراحت می توان گفت که برائی افغان ها،هم جای امید وهم جای نگرانی می باشد.جای امیدواری به این که مانند دهه1990 میلادی-1379خورشیدی تنهاگذاشته نمی شوند تاکرگس هائی بومی وکفتارهائی غیربومی تاراج شان نمایند.ناامیدی ازاین که در11سال گذشته غرب حکومتی رابرآن ها بارنموده است که توسط آن جزغارت منابع درونی،غصب زمین های دولتی وشخصی وچپاول کردن کمک هائی جامعه ی جهانی، چیزی دیگری ندیده اند.بهرصورت،این که دراعلامیه آمده است که امریکاازکاندیدی ویژه ی حمایت نمی کند وتنها ازیک انتخابات آزاد وشفاف حمایت می نماید،این امیدواری رادرمردم تقویت می نماید که ازحکومت درمانده وفاسد کنونی رهاودرجهت تشکیل یک حکومت پاسخ گووپیرومنافع وخواسته هائی خود گام برمی دارند.بااین همه،این یک اصل پذیرفته شده است که حق گرفته می شود،داده نمی شود.ازاین رو،برمردم افغانستان است که هوشمندانه برائی تحقق حقوق خود به پاخیزند ومبارزه نمایند وبدانند که مردم متحد،آگاه ،حق خواه وسرسخت راهیچ نیروئی، چه درونی وچه بیرونی، بزیرکشیده نمی تواند.

Thursday 10 January 2013

شورای ملی چند وزیرحکومتِ افغانستان رابخاطرناتوانی درمصرف بودجه استیضاح می کند.


ابراهیم ورسجی
21-10-1391
روزچهارشنبه20جدی درسایت"رادیوزمانه"خواندم که شورای ملی افغانستان11وزیرکابینه ی این کشوررابخاطرهزینه نکردن بودجه ی که برای سال1391به وزارت خانه هایشان درنظرگرفته بود،استیضاح می کند.دراین زمینه،...کمال ناصر اصولی، رئيس کميته تحصيلات عالی و امور فرهنگی مجلس نمايندگان گفت: کارکرد ۱۱ وزير به دليل مصرف نکردن بيش از ۵۰ درصد بودجه، مورد قبول مجلس نيست. وی گفت کميته‌های مختلف مجلس تصميم گرفتند تا دوشنبه هفته آينده اين وزيران را به مجلس فراخوانند. مطابق اين تصميم ،وزيران آموزش عالی، اطلاعات و فرهنگ، اقتصاد، تجارت و صنايع، کشور، توسعه شهری، آموزش و پرورش، انرژی و آب، مبارزه با مواد مخدر، معادن، انرژی و آب و دفاع مورد استيضاح قرار خواهند گرفت. برخی از اين وزيران از جمله وزير دفاع و کشور به‌تازگی از مجلس رأی اعتماد به‌دست آورده‌اند و وزير انرژی و آب نيز ماه گذشته مورد استيضاح قرار گرفت اما موفق شد رأی اعتماد نمايندگان را به‌دست آورد.
برخی نمايندگان ماه گذشته پيشنهاد مشابهی را ارائه کرده بودند اما به دليل نبود رأی کافی موفق به استيضاح اين وزيران نشدند. بودجه عادی سال ۱۳۹۱ خورشيدی افغانستان پنج ميليارد دلار است که طبق اطلاعات وزارت دارايی اين کشور بيش از ۴۲ درصد آن از سوی کمک‌های خارجی تأمين شده است. کابينه افغانستان طی سال‌های اخير همواره به دليل عدم موفقيت در مصرف بودجه توسعه‌ای مورد انتقاد نمايندگان شورای ملی اين کشور قرار داشته است.(1)بادرنظرداشت تصمیم شورای ملی درباره ی استیضاح وزیرانی که بودجه ی سال1391وزارت خود را نخواستندیانتوانستند به نفع مردم هزینه نمایند،به صراحت می توان گفت که درجهان کم پولی ودل شکستگی که افغانستان باآن روبرومی باشد،مردم این کشورچگونه حکومت ووزیرانی نی دارندکه ازکمترین پول هم به نفع آن هابهره برداری کرده نمی توانند؟پس چگونه مردم می توانند درباره ی آن هافکرنمایندویابه کمک وبرکناریی آن هادرامروزوفردابشتابند؟
باتاییدوتشویق شورای ملی درپرسمان استیضاح وزیرانی که نتوانستند بودجه ی مربوطه شان رادرسال جاری هزینه نمایند،دراین نوشته،نویسنده به بررسی سه اصل زیرمی پردازد:نخست،فسادگسترده وبی مهارحکومت ودرماندگی آن درارائه ی خدمات به مردم حتادرهزینه نمودن پول هائی کمکی جامعه ی جهانی وپول هائی بدست آمده ازمنابع درونی کشوردرجهت رفع بدبختی هائی آ ن ها.دوم،مسئولیت بزرگی که بدوش شورائی ملی افتاده است تادستکم برائی فرارازداوریی مردمی که براست یاتقلب انتخاب شان نموده اند،به انجام آن بپردازند.سوم،مسئولیت مردم وآگاهان افغانستان در گام برداری درسمتِ بیرون رفت ازشرایطی ناگوارکنونی که حکومت فاسد ودرمانده شان برائی آن هافراهم نموده است.
دررابطه به اصل نخست،باید یادآورشدکه درکشورماهمواره ازامنیت ملی ومنافع ملی توسط حکومت مداران سخن گفته شده است ودرعمل گامی برداشته نشده است.علت این است که حکومت هاوازهمه سیاه روترحکومت کنونی امنیت ومنفعت خودرادرجای امنیت ومنفعت مردم نشانده است، وزمانی که سخن هاواعتراض هابلندشده است،به تئوری توطئه پناه برده بادشمن تراشی هادردرون وبیرون ازپاسخ گوئی گریخته ومی گریزد.
بطورنمونه،دررابطه باهزینه نکردن بودجه توسط وزارت خانه هائی نامبرده ووزیران شان که شوارائی ملی سخن گفتن درباره ی آن را آغازنموده است،نویسنده دوعلت زیرراازهمه برجسته ترمی بیند:نخست،ناتوانی وفسادحکومت وحکومتی هائی رده هائی بالا.دوم،قوم وخویش تباری درپرسمان بکاربردن بودجه.همه می دانندکه حکومت ازنظرکارکردی وپاک اندیشی وبه نفع مردم کارکردن درچه وضعیتی قراردارد وبحث درباره ی آن درزمانی دیگری صورت خواهدگرفت.امادرباره ی خویش وقوم تباربازیی برخی حکومت مداران بویژه آن هائی که به بخش جنوب کشورتعلق دارند،کوشیدندومی کوشندکه بیشترین مقدار کمک هائی بیرونی رادرمنطقه ی قومی شان که میدان جنگ وتروریسم پاکستان،این دوست دیرین شان قراردارد،هزینه نمایند ونمودند.به کتاب احمدرشید"فرورفتن درآشوب"مراجعه نمائید،اومی گویدکه:"کرزی بیشترین مقدار کمک هائی بیرونی رادرقندهار،هلمند،ارزگان وزابل هزینه نموده است،وازدیگربخش هاچشم پوشیده است.هزینه ی که بخاطرآشوب وتروریسم بیهوده تمام شده است."
ازآنجاکه ملی گرائی سرزمینی وملت به معنای فراقومی وفراقبیلگی- مذهبی درافغانستان ریشه ندوانده است،چنان کارهائی غیرملی درفرهنگ تنگ نظرانه ی قبیله سالاران دیروزوامروزبابرجستگی دیده شده ومی شود.نگاهی به کارکردقبیله سالاران گذشته تنهادرباره ی گازشبرغان نشان میدهدکه گاز ازآن ولایت توسط روس هابیرون وبجائی توزیع آن درمیان مردم به هدف هائی بلندپروازانه ی قومی دردیگربخش هابکاربرده می شد،ومردم افغانستان تاآواره شدن به ایران وپاکستان نمی دانستندکه گازیعنی چه؟درسال1361درقم بودم ومردم دراطراف منزل آیت الله منتظری معاون وقت خمینی که ازافغان هاحمایت می کرد،دست به تظاهرات زده شعارمی دادندکه:"افغان جنایت می کند،ومنتظری حمایت می کند"!روزی بعدکه جمعه بود،جناب آیت الله منتظری که اکنون به رحمت الهی پیوسته است وروحش شادویادش گرامی باد!درخطبه هائی نمازجمعه تظاهرکنندگان رابدودلیل سرزنش نمود:«نخست،گفت که:"شما انقلاب کردیدوشعارمستضعفین جهان راسرداده ایدوافغان های که به ایران آمده اندمستضعف ترین مردم جهان می باشند؛وازسوئی دیگر،ازصدورانقلاب تان هم به جهان سخن می گوئید!این هایعنی افغان هافارسی زبان می باشند،پس بکوشیدکه انقلاب تان رابه ایشان صادریاتفهیم نمایئد.دوم وازهمه رنج آور تراین که،درافغانستان گازوجود دارد واین بیچاره افغان هاچنان ستم دیده اند وازنعمت هائی خدادادی بی بهره مانده اند که گازرادرایران شناخته اند"!این نتیجه ی کارکردحکومت هائی قبیله سالاروفاسدگذشته ی افغانستان می باشد.طرف اینکه،پس ازفروپاشی حکومت نجیب الله که ژنرال دوستم ازباشندگان شبرغان برآن ولایت حاکم شده بود،خط رسانش گازرادرمزار،سرپل وجوزجان فراهم ومردم را ازنعمت گازطبیعی کشورخودبهره مندساخت.
آنچه دررابطه به گازشبرغان وکارکردحکومت هائی قبیله سالارگذشته گفته شد،بخشی ناچیزی ازکارکردحکومت هائی ملت گریزدیروزافغانستان می باشد.اماحکومت فاسدودرمانده وقبیله زده ی کنونی چنان پرسمان هائی ملی،ملت وخدمت به مردم راساده وبی ارزش گرفته است که ازهرنگاه سزاوارسرزنش می باشد.بطورنمونه،درزمینه ی ملت وملی کرزی فکرنموده است که تنهاباپوشیدن جیلک ازمردم شمال وواسکت ولنگی ازمردم جنوب می توان ملت ساخت وملی شد!نه خیر،بسیاربه اشتباه رفته اید!...
واژه ملت يک مفهوم حقوقی است. متاسفانه نه تنها مردمان عادی، بلکه درس خوانده‌های ما و بدتر از آن سياست‌ورزان ما درک درستی از مفهوم ملت ندارند. تقسيم‌بندی جامعه به افراد خودی و غيرخودی، تا ماداميکه به حوزه مسئوليت حزبی و فرقه‌ای مربوط باشد، ناقض مفهوم حقوقی ملت نيست. اما همين تقسيم‌بندی در مقياس مسئوليت اداری کشور، بدون هيچ توضيحی فاصله داشتن از درک مفهوم حقوقی ملت است. بنا به مفهوم حقوقی، هر جمعی که در يک قلمرو سرزمينی دارای خودآگاهی مشترک باشند و بر عنصر حقوقی برابری يکديگر صحه بگذارند، تشکيل يک ملت را می‌دهند. استفاده از مفهوم خودآگاهی از اين روست که آگاهی مشترک ناظر به آگاهی‌های اکتسابی و فردی است نه آن قسم از آگاهی‌ای که به موجب پيوندهای عاطفی و پيشا اکتسابی به وجود آمده باشند. از اين نظر، هر مردمی و هر اجتماعی ملت نيستند. بعضی از جوامع (ازجمله افغانستان)نيز در حال ملت‌سازی هستند، اما هنوز تا خودآگاهی مشترک و برابری فاصله بسيار دارند.... با اين وجود، هنوز به يک ملت کامل تبديل نشده‌ايم(که ازآن بسیارهم درحال دورشدن می باشیم). وقتی از ملت ياد می‌کنيم، بايد به برابری همه اقوام، فرهنگ‌ها، مذاهب و اديان، افکار و عقايد مختلف، اذعان کرد. هژمونی يک قوم بر اقوام ديگر، يک فرهنگ بر فرهنگ‌های ديگر، يا يک طرز تفکر بر افکار و انديشه‌ها و سلائق ديگر، برخلاف رويه ملی است.(2)پرسمانی که حکومت کنونی کابل آن رابه کارهائی روزمره ی خود تبدیل نموده است.
باتوجه به تعریفی که ازملت ارایه شد،می توان گفت که ملت وساختن آن باچه دشواری هائی روبرومی باشد؛دشواری هائی که بیشترازدیگرکشورها درافغانستان رونماشده وحکومت فاسد وقبیله زده ی کرزی به ابعاد آ ن افزوده است.دررابطه به قبیله گرائی کرزی احمدرشید نویسنده ی پاکستانی که اخیراًبا"شپیگل"نشریه ی آلمانی گفتگوئی داشت، می گوید:"کرزی بدوره ی پدرش بازگشت نموده است.پدرش یکی ازکارگزاران ظاهرشاه بود وظاهرشاه هم برائی حکومت مداری، بازی هائی قبیلگی می کرد."بازی هائی که باید به تاریخ می پیوست؛بدبختانه،که چنان نشد! درواقع،این گونه بازی هائی نارواوملت ستیز این روزها درقندهارودیگرولایت هائی جنوب توسط کرزی به گونه ی دامن زدن به پرسمان "محمدزائی وغلزائی"باگرمی دامن زده می شود.وقتی که کرزی درمیان قبایل پشتون به تفرقه دامن می زند،ماافغان هائی غیرپشتون ازاوچه توقعی می توانیم کنیم که باگرم کردن بازارسیاه فروپاشی ملی برائی تامین هدف هائی بادارانش به تفرقه هائی میان قومی دشواری آفرینی نمی کند؟
بهرصورت،اکنون ازتفرقه اندازیی قومی توسط حکومت کرزی،غصب زمین هائی دولتی وشخصی وغارت کمک هائی جامعه ی جهانی که به قیمت آزادی وخود گردانی مردم افغانستان فراهم شده است،توسط او ومعاونان ونزدیکانشان خطرزاترمی باشد.یا این که ،هردوبرابرباهم به فروپاشانیدن شیرازه ی همگرائی شکننده ی جامعه ی افغانستان منجرمی شوند! ازاین رو، درگام نخست،مسئولیت نمایند گان حق وناحقِ مردم درولسی جرگه/شورائی ملی است که درزمینه اقدام نموده هم ازمنافع مردم دفاع نمایند وهم به قدرواعتبارخود نزد ملت وجامعه ی جهانی بیفزایند.اگربه این کاردست نزنند،به دوپرسمان زیرمهرتایید می گذارند:نخست،خود شان هم درغصب وغارت گری شریک حکومت می باشند.دوم،به این شایعه هاکه وکیلان درهراستیضاح ورادهی به وزیران درگذشته ازهروزیری هزاران دلارامریکائی دریافت نموده اند،مهرتایید می ثبت می نمایند.
ازاین رو،مسئولیت تاریخی وملی نمایند گان مردم درشورائی ملی است که همه ی وزیران بویژه وزیرانی راکه بود جه ی وزارت خود را درسال جاری به نفع مردم هزینه نکرده اند،استیضاح ودرصورت نگرفتن پاسخ هائی همه قبول، آن هارابرکنارنمایند.
اگرنمایند گان این کاررابکنند یانکنند،این وظیفه ی ملی مردم بویژه آگاهان وروشنفکران ومبارزان است که به میدان آمده آوازبلند نمایند.دراین صورت،دوکارزیررابدرستی انجام میدهند:نخست،غاصبان وغارتگرانی سطح بالائی حکومت راتکان وهشدارمیدهند که هربدکاریی، پاسخ گوئی هم بدنبال دارد.دوم،به برآمدن فرهنگ سیاسی مسئولیت پذیری درکنارقدرت گیری وادامه ی حکومت گری ودولت مداری کمک می نمایند.دولت مداریی که اکنون بیشترازهرزمانی نیازفوریی مردم افغانستان می باشد.اگربه این نیازتوجه جدی نشود،به صراحت می توان گفت که فربه شدن آشوب ، تروریسم وتندرویی تاریک اندیش حتمی خواهد شد.
پانویس ها:
1- 11وزیرکابینه افغانستان استیضاح می شوند
چهارشنبه،10/20/1391
www.radiozamaneh.com/news/Afghanistan/2013/01/09/23459
2- دولت وحدت ملی؟احمدفعال،یکشنبه17دی-جدی1391سایت خبرنامه گویا
www.news.gooya.com/politics/archives/2013/01/153294.php?#more







Tuesday 8 January 2013

نظریه ی جدیدِ امنیتی پاکستان وتاثیرآن براوضاع افغانستان


ابراهیم ورسجی
19-10-1391
با آغازسال 2013میلادی،پرسمان دیگرگونی دراستراتژیی امنیتی پاکستان وجایگزینی نوبجای کهنه دررسانه هائی جهانی،افغانی وتا اندازه ی پاکستانی به سرزبان ها افتاده است.نویسنده چندروزپیش نوشته ی را زیرعنوان"سیاست جدیدنظامی هائی پاکستانی دررابطه با افغانستان"نوشته ودروبلاک اندیشه به نشرسپرده بود.ازآنجاکه درآن نوشته،بن مایه ی موضوع برتری قایل شدن به گفتگوها میان حکومت کابل وطالبان توسط پرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان درمیان بود، نه پرسمانِ دیگرگونی استراتژی.ازاین رو،اکنون که پرسمان دیگرگونی استراتژی به میان آمده است،می توان ابرازکرد که اهمیت دادن پرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان به گفتگوهائی صلح درافغانستان،پیش خیمه ی دیگرگونی نمایشی یا واقعی- استراتژیکی بوده که این روزها آشکارشده است.
بهرصورت،هم توجه فرمانده ارتش پاکستان به گفتگوهائی صلح میان طالبان وحکومت کابل وهم ایجاد دیگرگونی دراستراتژیی امنیتی آن کشور،حکایت ازبرخی دیگردیسی هائی نه چندان ژرف دررفتارآن کشوردررابطه با افغانستان می نماید.برائی نویسنده چه توجه فرمانده ارتش پاکستان به گفتگوهائی صلح وچه ارائه نمودن استراتژیی نوتوسط او، ازدونگاه دارائی اهمیت می باشد:نخست،زمان پیش کش نمودن استرتژیی نو؛ ودوم،محتوائی آن.تاجائی که به محتوائی استرتژی نوکه ازروزچهارشنبه دومین روزسال نوِ میلادی-13جدی تاکنون،دررابطه به آن، سخن هابه رسانه ها درزنموده است،ارتباط می گیرد.منابع نزدیک به ارتش پاکستان گفته اند که سرفرماندهی ارتش گفته است که متن استرتژیی نودریک کتاب "سبز"که اکنون دراختیارارتشیان قرارداده شده است،دراختیارمردم هم قرارداده می شود.درزمختصری ازاستراتژیی نوبه رسانه هانشان میدهد که ارتش خطرازجانب شرق یاهند را درجه دوم گرفته، وخطربرخاسته ازدرون کشورتوسط طالبان پاکستانی ومرزهائی غربی یعنی افغانستان را دردرجه ی نخست، بالاکشیده است.
چون درگذشته بارها ازتغییراستراتژیی دفاعی- امنیتی پاکستان بویژه دررابطه به افغانستان مطلب هائی متناقضی به رسانه ها درزودرعمل دیگرگونی سازنده ی به مشاهده نرسیده بود،پس می توان ابرازکرد که ممکن است شرابِ کهنه درپیاله ی نوریخته شده باشد.بهرصورت، برائی واقعی یانمایشی بودن استرتژیی نوینِ ارتش پاکستان، باید بدوپرسمان زیرتوجه جدی نمود:نخست،تازمانی که کتاب"سبز" به گونه ی رسمی به بازار رسانه ها سپرده نشده است، درباره ی آن باید محتاطانه برخورد نمود.دوم، باید به این پرسمان توجه شود که برخورد عملی طالبان ودیگرشاخه هائی مخالفانِ حکومت کابل که ازپاکستان فرمان می گیرند،به اعلامیه ها واستراتژیی تازه ی ارائه شده توسط ارتش آن کشور، چگونه خود نمائی می نماید؟ این اصل دوم به این خاطربسیارمهم می باشد که پاکستانی هاچه سیاست کاروچه نظامی- اطلاعاتی ازمخالفان حکومت کابل به حیث مهره هائی بی شعور وبی اراده دریک جنگ نیابتی علیه افغانستان وامریکابهره برداری می نمایند؛ زیراکه خود شان توان وجرئت رودرروئی مستقیم باناتوبویژه امریکا راندارند.
ازاین رو،نظامی هاوامنیتی هائی پاکستانی ازطالبان ودیگردسته هائی تند رو وخشن، هم درجنگ نیابتی علیه افغانستان و امریکا بهره برداری می نمایند وهم به تجارتی که اززمان اشغال افغانستان توسط شوروی بابه کارگیریی افغان هائی خود فروخته آغازنموده بودند،باحمایت ازخود فروخته هائی تازه ادامه میدهند.درواقع،افغان هائی مخالف حکومت کابل آگاهانه یاناآگاهانه بارپاکستان رابه بهائی منافع ملی کشورخود حمل می کنند ویا این که درمنفعت مادیی برخاسته ازتباه کاری درافغانستان که به حضورناتودرازنامی بخشد،شریک ساخته شده اند.بنابرآن،برائی منافع فردی وگروهی به فربه نمودن نظامیان پاکستانی ولاغرساختن یاتباه کردن افغانستان ادامه میدهند.روشن است.تازمانی ک این گونه افغان هائی ارزان قیمت دراختیارارتش پاکستان قرارداشته باشند،بابکاراندازیی آن هامی تواند حکومت کابل وحامیان غربی بویژه امریکائی اش رابه گروگان گرفته اخاذی وپول درآوردی نماید.
با این که بخاطردودوزه بازی هائی مکررپاکستانی ها، اشتباه هرگونه دغل وفریب کاری می رود؛اما اوضاع پاکستان،افغانستان وجهان تااندازه ی بسیاری دیگرگون شده است، وهرگونه ترفندکاری درشرایط کنونی می تواند بجائی رقیب، خود پاکستان رابیشترازپیش زیانمند نماید.بنابرآن،بابررسی سه عامل زیربه حیث نکته ی فشاربرارتش پاکستان که باعث چنان تغییری شده است،نوشته پی گرفته می شود:نخست،بحران امنیتی- درونی پاکستان که ازدشواری هائی اقتصادی وتروریسم طالبانی ای زیرسرپرستی ارتش سربرافراشته است.دوم،اوضاع افغانستان ومعاهده ی قریب الوقوعی که دررابطه به ماندن شماری ازسربازان وکارشناسان نظامی- امنیت امریکائی درکشورما که درسفرکنونی کرزی به واشنگتن،میان دوطرف امضامی شود.سوم،پاکستان بخاطرصادرات تروریستی خود درمنطقه وجهان تصویری سیاهی ازخود رسم نموده است که دوپیامد زیررابرایش به ارمغان آورده است:نخست،چهره ی روشنتری ازهند در منطقه وجهان ترسیم نموده که به هیچ صورت برای پاکستان قابل پذیرش نمی باشد.دوم،بخاطرنفرتی روزافزونی که درافغانستان نسبت به پاکستان بوجودآمده است،هند توانسته ومی تواند ازآن بهره برداری ودردرازمدت سنگری خوبی دراین کشورعلیه پاکستان دست وپانماید، وامریکاهم درزمینه بی علاقه نمی باشد.
درواقع، دلیل برتریی موقعیت هند درمقایسه باپاکستان درافغانستان این است که دهلی نودر11سال گذشته دراین کشور درزمینه هائی اقتصادی،علمی،فنی،بهداشتی،وزیرساختی سرمایه گذاریی قابل چشم دیدی نموده است.برخلاف،پاکستان بجائی سرمایه گذاری وبرخوردهوشمندانه،انسانی،عقلانی وبرادرانه با افغان ها، به صادرات تروریستی وتباه کاری دست زده است.تباه کاریی که حکومت کابل رابسیارمتمایل به هند وامریکاراهم نسبت به پاکستان بدبین ترودردوست یابی درمنطقه به سوئی دهلی نوکشانده است.ازاین سبب،دربخش هائی ازکتاب سبزکه روزدوم ماه ژانویه-16جدی،به رویترز/خبرگزاریی انگلیس درزنموده است، آمده که پاکستان متوجه نفوذ خزنده ی هند درافغانستان شده ومی کوشد که به مهارکردن آن بپردازد.این که دریک دهه ی گذشته همواره دررسانه هائی پاکستانی ازسلطه ی طرفداران هند برساختارحکومت کابل شکایت می شود،دال براین است که نظامی هاوسیاست کاران پاکستان دریافته اند که بازی شان درافغانستان به خطارفته است.یعنی باتروریسم برائی همیش نمی توان جامعه ی جهانی وافغانستان رابه گروگان گرفت!
بهرحال،دربررسی عامل هائی که نظامی هائی پاکستانی رابه بازخوانی استراتژیی امنیتی شان فراخوانده است،اولویت به اوضاع امنیتی- درونی وتهدیدهائی برخاسته ازتروریسم درمرزهائی غربی داده شده است.پرسمانی که دراین نوشته پیشترومهمترازدیگرعامل هابه بررسی گرفته می شود.اوضاع امنیتی- درونی پاکستان درگذشته هم ازبهبودی بی بهره بود،امابه هیچ صورت به گونه ی کنونی نبوده است.پاکستان که اکنون درباره ی وضع اجتماعی- امنیتی آن بحث می نمایم،درتاریخ66ساله ی خود هرگزدارائی حکومت خوب وکارآمد نبوده است.با این که نداشتن حکومت هائی کارآمدهمواره دشواریی پاکستان بوده است،اماناکارآمدیی حکومت هائی گذشته به اندازه ی ناکارآمدیی حکومت کنونی نبوده است.به این خاطرکه،حکومت کنونی پاکستان هم فاسداست وهم نالایق.به سخن دیگر،حکومت هائی دیروزپاکستان نالایق وفاسد بودند،امابه اندازه ی حکومت کنونی هرگزنالایق وفاسد نبوده اند!
درواقع،عامل مهم ناکارآمدی،فساد وبی لیاقتی حکومت ها درپاکستان،ساختارنظامی- امنیتی- اداری - حزبی برخاسته ازشکم بزرگ مالکی وسرمایداریی نوبرآمد شهری ومداخله ی بیش ازاندازه ی ارتش وبروکراسی درسیاست وناتوان سازیی احزاب سیاسی می باشد.چون درگذشته، بخاطرتهدید کمونیسم روسی به سرمایداریی غربی، موقعیت پاکستان اهمیتِ جهانی پیدانموده بود.اهمیتی که با بتاریخ پیوستن کمونیسم نابود شد.وقتی که نظامی هائی پاکستانی دریافتند که اهمیت موقعیت کشورشان کمرنگ یابی رنگ شده است،چاره ی نواندیشیدند که ایجاد دستگاه صنعت تروریسم پروری می باشد.درحقیقت،فرماندهان ارتش پاکستان خواستند که باتروریسم پروری وصادرات تروریستی جامعه ی جهانی رابه گروگان بگیرند.بازیی که بیشترین زیانی برخاسته ازآن به شانه ی افغانستان افتاد وشرایط غمبارکنونی رارقم زد.
ازآنجاکه نظامی هاوامنیتی هائی پاکستانی افغانستان را آزمونگاه تروریسم ساخته بودند،هرگزبه این فکرنبودند که روزی تندروان وتروریستانی زیرسرپرستی شان خود آن هاراهم نیش زهرآلود وکشنده می زنند! درماه اکتوبر2011،هیلاری کلنتن وزیرخارجه ی امریکا دراسلام آباد به همتائی پاکستانی خود گفته بود که:"مارهائی زهرا گین رادرحیاط خانه ی خود نگاهدای می کنید که همسایه ها رابگزند"! به این معناکه این مارها امروزیافرداخود شماراهم نیش می زنند.یکسال بعد،درماه اکتوبر2012،حناربانی کهروزیرخارجه ی پاکستان اعتراف نمود که:"دشواری ها وچالش هابسیارمی باشند،موقع بدهید تا درباره ی برخورد با آن ها فکرکرده شود."این که وزیرخارجه ی پاکستان ازچالش هائی پیش روسخن می گویدوبرائی برائی مقابله با آن هاوقت می خواهد؛درواقع،اعترافی می باشد به بحران امنیتی وگسترش تروریسم وعملیات خودکشانه درپاکستان که درسه ماه پسین سال2012به اوج رسیده بود.
بطورنمونه،ترورنافرجام ملالی یوسفزای دختر14ساله ی پاکستانی که به دفاع ازآموزش دختران برخاسته بود،توسط طالبان،سرزنش هائی بی پایانی رادرسطح جهان ومنطقه به شماره ی طالبان ودست هائی پشت سرشان ارسال کرد.بتاریخ22نوامبر،روزی که سران سران هشت کشورمسلمان که زیر:مصر،ترکیه،ایران،بنگله دیش،اندونیزی،مالیزی ،نیجریاوپاکستان همه ساله بنام کشورهائی روبه توسعه ی اسلامی گردهم می آیند،دراسلام آبادگردهم آمده بودند.درهمان روز،تروریستان باصطلاح سنی درشهرراولپندی به اجتماع شیعه هاحمله کرده23نفرراشهید و62نفررازخمی نمودند.روز10دیسامبربابم گذاری درمیدان هوائی پشاور،طالبان 15نفرراکشتند وشماری راهم زخمی نمودند.روزشنبه22دیسامبرطالبان باراه اندازیی عملیات تروریستی وخودکشانه درگردهمائی حزب"عوامی نشنل پارتی"بشیربلوریکی ازرهبران آن حزب رابه شمول چندنفردیگرکشتندوشماری دیگرراهم زخمی نمودند.درواقع،طالبان پاکستانی باکشتن بشیربلور،یکی ازمنتقدان درشت خود را درولایت خیبرپشتونخواه ازمیدان برداشتند.درادامه ی ترورها وکشتارهائی بی شماردرپاکستان،همان تروریستان طالبی روزپنجشنبه 27دیسامبر23سربازپاکستانی رادرولایت خیبرپشتونخواه دست گیروروزشنبه29دیسامبردریک میدان کرکیت درنزدیک پشاورباچشمان بسته تیرباران کردند.تیربارانی که اعصاب ارتشیانی رده ی بالاراخراب وکله شان راتکان داد!
درحقیقت، ترورهاوبم گذاری هائی نامبرده به اعتراف وزیرخارجه ی پاکستان به دشواری هاوچالش هائی پیش رومهرتایید گذاشت.ازهمه مهمتراین که،اعتراف نشان میدهد که عقلانیت درحال بازگشت به سیاست این کشورمی باشد.اگربه رخ دادهائی سه ماه پسین سال2012درپاکستان نگریسته شود،روشن می شود که این کشوررابلند پروازی هائی نظامی هایش به لبه ی پرتگاه کشانده است.ازسوئی دیگر،اگرنظامی ها درفکراستراتژی نوینی امنیتی افتاده اند،استراتژیی که بجائی مرزهند خطرراازدرون ومرزغربی برآورد نموده است؛درواقع،به این پرسمان اهمیت داده اند که پیشتروبیشترازهمه باید درباره ی درون خانه اندیشیده شود تا بیرون آن.دردرون خانه هم،دوپرسمان زیرازهمه عمده ترخود نمائی می نمایند:نخست،بحران اقتصادی وانرژی.دوم،گسترش تروریسم،عملیات خود کشانه وتباه کارانه که بحران امنیتی رادامن زده وناتوانی نهادهائی دفاعی- امنیتی رابرائی همه برملانموده است.
دربخش اقتصادی،تنها نگاهی به بالارفتن سرسام آوربدهکاریی پاکستان درچهارسال گذشته انداخته می شود.درواقع،...بدهکاری ودیگرواجبات پاکستان ازسال2008تا اکتوبر2012 یادرمدت چهارسال،از6691ارب روپیه به14561ارب روپیه خیززده است.به سخن دیگر، در4سال گذشته،7870ارب روپیه به بدهکاری هائی پاکستان افزون شده است.اگراین مقداربدهکاری بالائی نفوس پاکستان تقسیم کرده شود، از180میلیون پاکستانی،هرنفر80894روپیه بدهکارمی باشد.این مقدارگزاف بدهکاری اکثراًبه دفاع وامنیت پاکستان هزینه شده است.دفاع وامنیتی که اکنون درهیچ شهروروستائی پاکستان ازآن هاخبری نیست....سازمان ملل متحدهم درزمینه گفته است که:افزون بردشواری هائی امنیتی،پاکستان باید نگران گسترش فقرمردم خودهم باشد.برپایه ی ارزیابی ملل متحد،بیشترازنیمی مردم پاکستان ازدسترسی به خوراک خوب بی بهره می باشند وافزایش بیش ازاندازه ی قیمت مواداولیه ی خوراکی بسیاری خانواده ها را ازخوراک اساسی محروم نموده است، وکمبودانرژی هم به دشواری ها افزوده وبه بدترشدن اوضاع افزوده است.(2)دربخش رسانش انرژی،بحران به اندازه ی روبه گسترش می باشد که اکنون درشهرهائی بزرگ پاکستان به شمول اسلام آباد درشبانه روزبرائی ساعت هابرق وجود ندارد وهزینه ی گاز هم چنان بالارفته که به وخامت درکمبود برق افزوده است.بنابرآن،حکومت پاکستان می خواست که به مقدارهزینه ی روزانه ازایران گازوارد نماید وهمچنان خط گازمیان ایران وهند راتاملتان راه اندازی نماید که بخاطربحران درمناسبات امریکاوایران، زیرفشارواشنگتن پشت معرکه انداخته شد.
ازاین رو،بحران اقتصادی- انرژی وافزایش تروریسم وعملیات خود کشانه وجنگ هائی بزن وبگریزطالبان پاکستانی علیه ارتش وملیشه هائی مرزی درولایت پشتونخواه وجنگ هائی گوریلائی توسط خود گردانی خواهان بلوچ دربلوچستان واوضاع فاجعه بارشهرکراچی، اعتبارارتش وسازمان هائی امنیتی پاکستان/آی اِس آی رازیرپرسش برده وبه صفرضرب زده است.وهمین زیرپرسش رفتن اعتباراین نهادهامی باشد که سبب شد در31دیسامبر2012،فرمانده ارتش پرویزکیانی سخن ازسمت گیریی نوینی استراتژیک به میان آورده پرسمان دشمنی باهند را درمقایسه باتهدیدهائی درونی ازاولویت به درجه ی دوم کاهش بدهد، وراجه پرویزاشرف نخست وزیرپاکستان روزجمعه 5دیسامبر، درچهاردهمین ورکشاپ دانشگاه دفاع ملی ازفرماندهان ارتش بخواهد که دراستراتژیی مبارزه باتروریسم بازنگری نمایند.این تغییر؛درواقع،پس از11سال جنگ، دردیدگاه ارتش پاکستان بوقوع پیوسته است.(3)بایدچنان تغییری دردیدگاه نظامی هائی نخبه که درتاریخ65ساله ی پاکستان چند برابرسیاست مداران حکومت وکشوررابه سوئی وضع کنونی رانده اند،صورت می گرفت.اگردروزیرستان شمالی،به قیمت 5000تا11000دلارفراوان افرادِ آماده ی عملیات خود کشی(درافغانستان وپاکستان) پیدامی شوند واین مبلغ هم به خانواده ی عملیاتِ خود کشی کننده ها پرداخت می شود(4)؛چیزی نیست،مگردستاورد سیاست مداریی سرکوب گرانه وامنیتی نظامی ها درپاکستان! نظامی هائی که خود درنتیجه ی غارت سرمایه ی ملی میلیونرشده اند وبخاطرفقربچه هائی پاکستانی راخودکش وتروریست بارآورده اند.
بهرحال،پیشترازرونماشدن استراتژیی نوین ارتش پاکستان در روز دوم ماه ژانویه دررسانه ها وبرپایه ی آن، اهمیت بیشترقایل شدن به پرسمان امنیت درونی ومرزهائی غربی، بجائی مرزهائی شرقی،بتاریخ24ماه دیسمابر-4جدی،رویترز،خبرگزاریی انگلیس این گزارش را از مایکل جیورجی خبرنگارخود به نشرسپرد که:"حکومت هائی پاکستان وافغانستان می کوشند طالبان رابه یک جریان سیاسی دیگرگون نمایند."همین خبردرهمان روز درپاکستان تریبیون هم به نشررسیده بود.وپیشتر، در30نوامبر،پاکستان توافق کرده بود که:"شماری ازطالبان را اززندان آزاد نماید."طالبان به این خاطرتوسط پاکستان زندانی شده بودند که تمایل به گفتگوباحکومت کابل داشتند.دراین راستا،روزیکشنبه7دیسامبر-17جدی،حکومت افغانستان هم شماری ازطالبان را اززندان رهانمود تا آن هارابه سوئی آشتی وگام برداری درجهت مبارزه ی سیاسی- مدنی تشویق کرده باشد.
اکنون که فرمانده ارتش پاکستان ازبیرون دادن استراتژیی امنیتی نوسخن می گوید وبرپایه ی آن به کمک به بازگشت صلح درافغانستان ازطریق گفتگومیان طالبان وحکومت کابل براست یادروغ اقدام می کند، وحکومت هائی اسلام آباد وکابل هم شماری ازطالبان را اززندان هائی خود رهانموده اند؛بنگریم که رخ دادها درهردوکشور،وازهمه مهمتر،درپیوند باسیاست افغانی- پاکستانی امریکاچه سمت وجهتی پیدا می نمایند؟بهرصورت،دراین زمینه،دوپرسمان زیربسیاردارائی اهمیت می باشد:نخست،نظامی هائی پاکستانی واقعاًتغییرکرده اند وازحمایت طالبان ودیگرتروریستان دورمی شوند.دوم،امریکا که نیروهایش درسال2014ازافغانستان بیرون می شوند وتنهاشماری ازسربازان آن کشورکه درروزهائی پسین شماردقیق شان تعیین می شود درافغانستان بخاطرهدف هائی آموزشی به سربازان افغان می مانند، تاچه اندازه دیگردیسی دررفتارارتش پاکستان راجدی گرفته وبرآن هافشاروارد می نماید!؟
دراین زمینه،افزون بردوپرسمان نامبرده،پیوند نظامی هاوامنیتی هائی پاکستانی بازسازمان هائی طالبی- القاعده ی- تروریستی چنان گسترده وژرف می باشدکه نمی توان به آسانی به برهم خوردن آن باورمند شد.اگرخوانند گان وبلاک"اندیشه"به ویب سایت "ستپ دات اُرگ" که درپانویس ازآن یاد آوری خواهد شد،مراجعه نمایند،برایشان روشن می شود که ارتش وسازمان امنیتی پاکستان/آی اِس آی چه شمارگروه هائی تروریستی رادرپاکستان ومنطقه برائی بی ثبات سازیی افغانستان وهند که این روزبجان خود پاکستانی هاهم افتاده اند،ایجاد وسرپرستی نموده اند؟ باتوجه به چنان پیوندی، این پرسش پیدامی شود که آیانظامی هائی پاکستانی عملاًآماده هستند که ازآن ها دورشوند؟این پرسش رابرخورد عملی ارتش پاکستان درروشنائی استراتژیی نوینش پاسخ خواهد داد.این که طالبان درروزشنبه16جدی هشدارگونه به کرزی که اکنون به امریکارفته است اعلام کردندکه درصورت حضوریک سربازامریکائی هم پس از2014درافغانستان می جنگند ومسئولیت کشتارها با اومی باشد،نشان میدهدکه پاکستانی هاباوجود راه اندازیی استراتژیی نوسیاست بازی می کنند.به این خاطرکه،طالبان جزابزاردردست پاکستانی هاچیزی دیگری نیستند.
بهرصورت،افغان هاباید متوجه باشند که پاکستان درسیاست هائی تروریست پروری اش ناکام شده ومی خواهد که درشرایطی نوبه گونه ی دیگری هدف هائی ضدافغانی خود راپیگیری نماید که یکی ازاین شیوه ها درنمایش دیگرگون ساختن طالبان به یک جریان سیاسی وتشویق آن ها به گفتگوهائی صلح می باشد.دراین زمینه، دو دشواریی بزرگ خود نمائی می کند:نخست،نبود راستکاری وهماهنگی میان کرداروگفتارنظامی هائی پاکستانی.دوم،ناتوانی طالبان دردیگرگون شدن به یک حزب وجریان سیاسی.ما درباره ی مجاهدان دیدیم که باوجود رهبران دانشگاهی وآموزش یافته وفرماندهان دانشکده خوانده ودانشگاه دیده دستکم لیسه ودانش سرائی معلم دیده نتوانستند که خود رابه حزب هائی سیاسی دیگرگون نمایند وهمه ی دشواری هائی که پس ازفروپاشی حکومت کمونیستی کابل درسال1371درکابل پیدانمودند،برمی گردد به ناتوانی درسیاسی شدنشان، نه چیزی دیگری.زمانیکه مجاهدان آموزش دیده دردانشگاه هانتوانستند خود رابه سازمان هائی سیاسی دیگرگون نمایند،طالبان بی سواد وکم سواد که بسیاری شان ازتوان خواندن قرآن هم بی بهره می باشند،چگونه می توانند چنان تحولی را باتشویق بیرونی درخود بیافرینند؟درصورتی که طالبان به یک جریان سیاسی دیگرگون نشوند که شده هم نمی توانند وعلت هم بیشترپاکستانی هاونادانی طالبان می باشد،پس به صراحت می توان گفت که تغییر استراتژیی پاکستان تاثیری سازنده ی براوضاع افغانستان گذاشته نمی تواند.
باوجود تناقضات درگفتاروکردارپاکستانی ها،این یک واقعیت است که سیاست تروریست پروریی آن ها شکست خورده است.سیاستی که طالبان وتروریستان رابه خودی ناخودی تقسیم نموده بود وطالبانی که درافغانستان دست به ترورمی زدند خودی وآن هائی که درپاکستان چنان کارهائی رامی کردند،ناخودی تعریف شده بودند.حقیقت این است که پس ازرخ داد مسجد سرخ درماه ژولای2077دراسلام آباد به تشویق مشرف وپرویزکیانی فرمانده کنونی ارتش که درآن طالبان خواستاراجرائی شریعت درپاکستان شده بودند؛ وبدین طریق، مشرف می خواست که خطرطالبان رادرنزدیکی کاخ ریاست جمهوری وفرماندهی ارتش وکلاهک هائی اتومی به جوربوش رئیس جمهورامریکانمایش بدهد تاحمایت اورابرائی حکومت نظامیان داشته باشد.زمانیکه طالبان ازخط قرمیزگذشتند،به آن هاحمله وصدهاطالب راکشت وهزاران جلدقرآن ، کتاب های حدیث وفقه به آتش کشیده شد.پس ازآن کشتاروآتش زدن کتاب هائی دینی توسط حکومت وقتِ پاکستان،طالبان دریافتندکه فتنه دراسلام آباد کمرازکابل نیست.ازاین رو،ماشه تفنگ وترورخود را افزون برافغانستان، به سوئی پاکستان هم هدف گیری کردند!
درواقع،رخ داد مسجد سرخ زمینه سازی کرد به این که طالبان دردوسنگر،یعنی افغانستان وپاکستان رزم آرائی نمایند.رزم آرائی که سبب شد درنمایش یادرواقع همه ی طالبان ازدیدگاه ارتش پاکستان غیرخودی شوند.این که طالبان پاکستانی درپاکستان به اجرائی شریعت می پردازند یابه ترورودهشت گردی ودست به کارکردهائی خود کشانه می زنند،کشورشان می باشد ومادرباره ی این امرسخنی نداریم.اما،فضولی شان درافغانستان خیانت نابخشودنی آن هم بنام دین اسلام می باشد.ازسوی دیگر،طالبان افغان ودیگرشاخه هائی مخالف حکومت کابل که به کمک پاکستان اسلام شعاری می نمایند،باید بدانند که پاکستان در65سال تاریخ خود هرگزنکوشید که اسلام رادرخودعملی نماید.پس کشوری که خودش به عملی کردن اسلام نپرداخته وازاسلام به حیث یک ابزارسیاسی بهره برداری می نماید،جنگ علیه کشورخود به حمایت آن راه به ترکستان دارد نه مکه! سخن دیگراین که ،استادربانی ومسعود راکه شهید کردند، روزی به سراغ شماهم می رسند!
ازهمه مهمتراین که،ازطریق تروروتوحش اگرمسلمان هاموفق می شدند،خوارج واسماعیلیه، این دوگرایش اسلامی ودرواقع نخستین تروریستان مسلمان درهدف هائی خود کامیاب می شدند.جهاد و به زبان درست ترجنگ علیه شوروی وکارکردهائی جنگ شعاران رادرکابلِ پساکمونیستی دیدیم که برائی افغان هاچه فاجعه ی دردناکی به ارمغان آورد؟!ازاین رو،هم به طالبان وهم به حزب اسلامی ودیگرباصطلاح جهادی هامی گویم که مبارزه برائی هدف هائی مقدس ونامقدس دردرازنا وفراخنائی تاریخ بوده ودرآینده هم ادامه خواهدیافت.اما،مبارزه ی تروریستی وخشونت بارنه درگذشته ببارنشسته ونه درآینده ببارخواهد نشست.ازاین رو،بهتراین است که درسال2014کشورهائی غربی افغانستان راشکست خورده یاموفق ترک می کنند،این وظیفه ی همه ی افغان هامی باشد که به مبارزه ی سیاسی ومدنی روی آورده ازطریق راه کارانسانی وحقوق بشری که به حیث یک ارزش جهانی اسلام با آن هامخالفتی ندارد،مبارزه نمایند وبکوشند که به رنج ها ودردها وغم هائی مردم افغانستان پایان بدهند.این کارممکن نیست،مگرپاسخ نه گفتن به پاکستان ودیگرکشورهائی دورونزدیک که به ارزش هاومنافع ملی وفرهنگ وتاریخ وآزادی وخود گردانی افغانستان باورندارند!
پانویس ها:
1- حجم بدهکاری پاکستان
Jang.com.pk/jang/nov2012-daily/15-11-2012/main.html
2-Energy crisis compounds Pakistan,s woes
Aljazeera.com/video/Asia/2013/201317671452594.html
3-جنگ کی گیاره سال بعدپاکستانی فوج کی نظرمین تبدیلی نویسنده:آصف فاروقی چهارشنبه2ژنوری2013
Bbc.co.uk/Pakistan/2013/01/130102_army_doctrine_rh.shtml
4-pakistan,s army plays Afghan peace maker
By Ali Mustafa 31december2012
Al jazeera.com/indepth/features/2012/12/2012122665637630645.html
Satp.org and pakistanbodycount.org
نگاهی به هردوسایت بالاروشن می سازد که به چه شمارباندهائی تباه کاروتروریستی زیرنام اسلام توسط ارتش درپاکستان ساخته شده است وچگونه بچه ها دروزیرستان دربدل پول برائی هدف هائی خود کشانه وتروریستی خریدوفروش می شوند؟