Tuesday 30 October 2012

طالبان باعید مبارکی خونین به مردم فاریاب جنازه ی گندیده ی شورای عالی صلحِ کرزی رابرداشتند


ابراهیم ورسجی
9-8-1391
درسه هفته ی پسین،طالبان دوکاربسیارناشایست وضد دینی- انسانی انجام دادندوثابت نمودند که چه هستندوچه می خواهند.کارنخست شان، حمله ی تروریستی به جان ملالی یوسفزای دختر14ساله ی پاکستانی دروادیی زیبای سوات بود که هم ماهیت ضداسلامی ودانش ستیزانه شان رابرای همه برملاکرد وهمچنان محکومیت وسرزنش جهانی رابرایشان به ارمغان آورد.وکاردومشان، حمله ی تروریستی ای روزجمعه،روزاول عیدقربان به نمازگزاران پاک دین وپاکبازدرشهرتاریخی- فرهنگی میمنه ، مرکزولایت فاریاب بود که افزون برنمایش ماهیت ضداسلامی طالبان،درواقع نشان داد که آن هاجنازه ی گندیده ومتعفن شورای عالی صلح کرزی رئیس اداره ی درمانده، فاسد وناکارکابل راهم برداشتند.
درحقیقت،هردوحمله ی خاینانه، بویژه حمله ی دومی، سه مسئله ی زیررابیشترازپیش برای همه ی مردم شریف وعزتمند افغانستان وجامعه ی بشری به نمایش گذاشت:نخست اینکه، دین اسلام وسیله ی تباه کاری،آدم کشی وفساد پیشگی چه باندهاودسته های وحشی ،پس مانده وتباه کاری شده است.دوم اینکه، دستگاه حکومتی ای کابل، بویژه رئیس درمانده وناکاره ی آن وشورای عالی صلحِ زیرفرمانش چه برداشتی ازطالبان وصلح خیالی باآن هادارند.سوم اینکه، آبرویی هرچند ناچیزباقی مانده ی حامیان پاکستانی طالبان درسطح منطقه وجهان به صفرضرب زد.
دررابطه با اصل نخست، یابهره برداریی جنایت کارانه وسود جویانه از اسلام، به گواهی تاریخ، جنایت های فراوان سیاسی- تاریخی صورت گرفته است که جای بحث همه ی آن هانیست.با اینکه جای سخن گفتن ازبد آموزی وبهره برداریی نادرست ازاسلام دراین نوشته بطورگسترده نیست،اماتاجائیکه عنوان ومحتوای نوشته ایجاب می کند،بررسی ای هرچند گذراصورت می گیرد.دراین زمینه، بدترین بهره برداری ازاسلام درعرصه ی سیاسی شده ومی شود که هم ماهیت این دین رازیانمند کرده، وهم به اسلام هراسان واسلام ستیزان غربی ومنطقه ی دستاویزداده است تا آن رابه حیث دین خشونت زایامروج نامداراگری سرزنش نمایند.واین فرصت راتروریستان طالبی وبنیاد گرایان بی منطق احمقانه برای آن هافراهم کرده اند.
بااینکه دردرازنا وفراخنای تاریخ، اسلام بسیارابزارسیاست وقدرت شده است؛امادرهمه بازیگری ها یی زورمدارانه بادین اسلام، بازیی ناپاکی مانند بازیی طالبان ونظامی های پاکستانی ای بادارشان صورت نگرفته است!ازاین رو،برای هرمسلمانی آگاهی لازم است که مبارزه نماید تا این دین بزرگ را ازشراسلام ستیزان افراطی واسلام گرایان یااسلام مآبان افراطی وتند رونجات بدهد.به سخن دیگر،درجهان کنونی، اسلام اگرسرسخت ترین دشمن داشته باشد؛ بدون شک،آن دشمن بیشترازاسلام هراسان واسلام ستیزان جهانی،همین اسلام گرایان یامسلمان نمایان افراطی- طالبی می باشند که وجدان جامعه ی بشری بویژه جامعه ی اسلامی را بادوکارزشتِ اخیرشان، یعنی حمله به یک دختر14ساله درسواتِ پاکستان ونمارگزاران درروزعید درشهرمیمنه، تکان داده اند.
برای هرمسلمان ساده وبی سوادهم معلوم است که پیامبروخلیفه های راشدین زمانیکه دسته ی رابه غزوه می فرستادند به آن هامی گفتند که معبد های غیرمسلمان ها،زنان،وکود کان را اذیت نکنید وباکافرانی که باشماسرجنگ ندارند درگیرنشوید.هدایت نامه ی که درتمام دوره ی اولیه ی تاریخ اسلام مرعی بود.بدبختانه،پس ازآنکه فرزندان پیامبردرکربلاتوسط حکومت فاسد مسلمان نما کشته شد،این روش خاینانه بخشی ازسیاست حاکمان جابروستمگر شد که برای پیداکردن پول وغنیمت مسلمان هارابه جنگ بفرستد ونام آن راجهاد هم بگذارد!جهادی که دیروزوامروز وسیله ی سرزنش اسلام توسط شرق شناسان غربی شده است؛وکاربجای رسیده که هرباند ودسته ی جنایت کاری خود رامجاهد وطالب نامیده به آبروی اسلام بازی نماید.وهمین باندها ودسته هادرچهاردهه ی پسین افغانستان رابه آزمونگاه شرارت،غارت وتباکاریی دوامدارخود مبدل نموده است.
طرفه اینکه،درگذشته سیاست کاران وسلطان های جابروستمگرازاسلام برای کسب فرمان برداریی مسلمان هابهره برداریی ناروامی کردند، وشماری ازعالمان رسمی هم که ازدین سیاسی- رسمی نمایند گی می کردند وعلیه دین قرآنی،فتواهای ناجورونادرستی صادرمی کردند که جزروسیاهی برای خودشان نبود!امادین سیاست زده ی پاکستانی که طالبان زن ستیزوآدم کش زاده ی آن می باشد،مسئله ی فتوابویژه فتوای جهادراازچنان عالمان یاعالم نمایانی پس گرفته وبدست یک کرکِت بازهم سپرده است.بطورنمونه،درهمان روزهای که مردمان پاکستان وجهان بخاطرحمله ی تروریستی طالبان به ملالی یوسفزای دوشیزه ی14ساله ی پاکستانی به تعجب فرورفته ومصروف سرزنش آن عمل زشت وغیراسلامی بودند،عمران خان کرکِبازدیروزوسیاست کارامروزکه درکارخانه ی تروریست پروریی ارتش پاکستان درس سیاست ودین مسخ شده آموخته است،فتواصادرکرد که کارطالبان درافغانستان جهاد می باشد.جهادی که درروزعیدقربان درشهرمیمنه بازدهی خود رابه نمایش گذاشت وجهاد گران دروغین رانزدخداومردم روسیاه ساخت!
برای نویسنده،فتوای عمران خانِ بی سواد دردین وسیاست چیزی تازه ی نیست.چراکه این کارراهمه ی سیاست کاران وملایان نادان وبی دینِ پاکستانی سالهاست که درافغانستان می کنند.به طورمثال،درحالیکه طالبان زاده ی سازمان های جاسوسی منطقه ی وفرامنطقه ی بودند ونصیراله بابروزیرداخله ی وقت ورحمان مالک معاونش درآن وقت ووزیرداخله کنونی وکرنیل امام ، کرنیل آی اِس آی آن هاراهدایت می کردند؛تبلیغ این گونه می شد که ملافضل الرحمن امام وپیشوای آن هامی باشد تاسند طالب بودن برایشان داده باشند.دررابطه بانادانی رحمن ملک وزیرداخله ی کنونی پاکستان ورهبرآن زمان طالبان دردانش دینی سه سال پیش یک وید یودرانترنت پخش شده بود که درآن آمده بود که دریک مجلس کابینه ی پاکستان لازم شده بود که قرآن تلاوت شود وهیچ وزیری یافردی توان قرائت قرآن رانداشت.ازاین رو،ملک بدوش گرفت که چندآیه ازقرآن راتلاوت نماید.وقتی که به تلاوت قرآن آغازید،همه برقرائت اوخندیدند!بنگرید!کشوریکه وزیرش نمی تواندقرآن، کتاب مقدس مسلمان هاراقرائت نماید،پیش قراول تطبیق شریعتِ منافقانه ی طالبانی- پکستانی شده است.چون درپاکستان این گونه فریب کاری هافراوان شده است،عیب پنداشته نمی شود.ازاین سبب،یادآوری ازیک مثالی دیگرهم خالی ازفایده نمی باشد.بطورنمونه،زمانیکه پیش وپس ازپیدایش پاکستان، اسلام مآبی بسیارکرده شد،ملک فاروق پادشاه وقتِ مصرگفت که:"معلوم می شود که درپاکستان یک اسلام نونازل شده است."ازاین رو،حق بااوست.اسلامی که روح و جان اسلام محمدی راقبض نموده است ودستورمیدهد که دختر14ساله ی که به تعلیم دختران تاکید می ورزد کشته شود ومسلمان های بی گناه درروزعیدقربان،عیداسلامی بابم عید مبارکی دریافت وجام شهادت نوش نمایند!
اکنون که درباره ی اصل نخست یابهره برداریی نادرست ازاسلام درسیاست سخن گفته شد ،لازم به نظرمی رسد که دررابطه به اصل دوم یابرداشته شدن جنازه ی شورای عالی صلحِ زیراداره ی کرزی هم سخنی گفته شود. شورای مسخره ی که طالبانِ دانش ستیزوتروریست ودرواقع آدم کشان حرفوی جنازه ی آن را باکشتارمردم میمنه درروزعید ،آن هم درحال برون رفتن ازمسجد پس ازادای نمازعید قربان برداشتند.دررابطه باکشتارروزعید درمیمنه،توسط طالبان،باید به صراحت گفت که این آدم کشانِ بی فرهنگ باکشتن مردم بی گناه درروزعید، دوکارزیرابد رستی انجام دادند:نخست، طبل رسوایی خود وحامیانِ پاکستانی شان رانواختند. دوم، جنازه ی شورای عالی صلح کرزی راهم برداشتند.
دررابطه باتروریسم طالبان آن هم درروزعید ودرحال برون شدن مردم دین دارازمسجد،تنهاطالبان نبودند که سند رسوایی وبیگانگی خود رابا اسلام وارزش هایی پذیرفته شده ی انسانی امضاکردند، بلکه کرزی هم باواکنش تکراری وبهوده ی خود، ناتوانی ودرماند گی حکومت خویش رابخاطرعدم موفقیت درتامین صلح ، ثبات ، امنیت کشوروبراندازیی هراس افگنی به نمایش گذاشت.دراین راستا،کرزی دورکارزیرراکرد:نخست،پس ازحمله ی تروریستی طالبان بازهم آن هارا به صلح وپیوستن به روند سیاسی- انتخاباتی- قانونی دعوت کرد.دوم،روزبعد به میمنه رفته برای شهیدان اشک تمساح ریخت.با اینکه ابرازهمد ردی باخانواده هایی قربانیان تروریسم توسط هرفردی یک کارستودنی می باشد،امانه توسط کسی که سکان داراموراست وبارهاچنان حملاتی رادیده وعلیه تروریستان وآدم کشان افزون براینکه اقدام قانونی نکرده،بلکه باسیاست های یک بام ودوهواودهن کژی به تروریستان وحامی های آن هایعنی پاکستان به افزایش عملیات تروریستی کمک نموده است،ایجاباتی بیشترازاین رامی نماید.درحالیکه طالبان بارهابه چنان عملیاتی دست یازیده اند وشهروندان میمنه هم شاهد چندین حمله ی تروریستی آن هابوده اند،اما،کرزی هرگز دربرابرآن هابه تطبیق قانون، ورساندن عاملانِ کشتارهاوتباه کاری هابه کیفرکارکرد ضد بشری شان اقدام موثری نکرده است.افزون برآن، به روایت اسناد به رهایی تروریستان اززندان هاهم کمک نموده است.ازاین رو،اگرمردم میمنه ازکرزی انتقاد کردند که ازهمین ولایت بارهاتروریستان دستگیروتوسط حکومت مرکزی رهاشده اند،بدون شک،حق با آن هامی باشد.مردم میمنه که ازموضع متزلزل کرزی که حتادرمراسم تسلیت گویی به خانواده های شهیدان هم طالبان وپاکستان رامحکوم نکرد،به ستوه آمده درحضوراودست به تظاهرات زده شعارهایی مرگ برپاکستان وطالبان سرداده اند!کرزی هم حق دارد که تروریستان رابجای کیفردهی رهانماید،چراکه دوروبرش پرازهمفکران طالبان می باشد،وخودش هم طوریکه درکتاب"جنگ اشباح"آمده است؛ درآغاز، به برنامه ی راه اندازیی طالبان توسط ارتش پاکستان50هزاردلارکمک کرده ومحل ذخیره ی اسلحه درقندهارراهم برای طالبان وحامی آن هانشان داده است!
نویسنده درحالیکه ازته دل بابازماند گانِ شهیدان شهرمیمنه ابرازهمد ردی می نماید،پس ازسرزنش کردنِ اقدام تروریستی طالبان درروزعیدقربان، ازآن هامی خواهد که نخست خود را اززیریوغ نظامی های پاکستانی رهانمایند.دوم،ازمبارزه ی تروریستی دست بردارند.زمانیکه آن هاچنین کردند،آن گاه می گویم که به روند صلح وآشتی بپیوندید!دراین برهه است که ازهرگونه اقدام صلح جویانه ی دولت ونهادهای برونی درجهت کاهش خشونت ودهشت گردی درافغانستان باید حمایت کرده شود.با اینکه باید به صلح خواهی تاکیدورزید،اماازاین حقیقت نبایدغافل شد که سیاست هایی کژدارومریزحکومت ودودوزه بازیی نوکرانِ باداران تروریستان دردوروبردولتی هایی بالامقامِ ناتوان وآلوده ،وهمچنان شورای نام نهادعالی صلح و شورای نام نهادعلماکه ذهناًطالبانی بیش نیستند،آب رابه آسیاب دشمن ریخته ومانع هرگونه پیشرفت درزمینه ی به چنگال قانون سپردن تروریستان وبازگردانی صلح وثبات وامنیت به کشورمی شود.
ازاین رو،نویسنده پیشنهاد می نماید که برای دستیابی به صلح وثبات پایداردرافغانستان، لازم است که به اقدام های زیر دست زده شود:نخست،خارجی هایی حامی حکومت درمانده ی افغانستان برای مهارتروریسم وبازگردانی ثبات وامنیت،به کمک افغان های خیراندیش به پاکسازی واصلاحات بنیادی درنهادهای دولتی دست بزنند.چراکه تنها ازاین راه می توان حکومت رامردمی وتوانمند ساخت تاپس از2014زنده بماند.دوم،توانمند ومردمی سازیی حکومت ایجاب این رامی کند که محاسبه ی جدی صورت گیرد تادارایی هاوزمین هایی عامه ودولتی راکه زورمداران نشسته درارگان هایی دولتی غصب کرده اند،دوباره به دولت ومردم بازگردانده شوند.دراین صورت،مردم درکنارحکومت ایستاده وتروریسم رامهاروبازگشت صلح وثبات وامنیت رابه کشورممکن می سازند.درغیراین صورت،عدم رضایت مردم ازحکومت اسلحه ی تیزوبرنده دردست تروریستان شده همه سرمایه گذاری هارازباله می کند.دوم،این کاربه حمایت های دوامداربرونی نیازدارد.حمایت های که بدوگونه میسرشده می تواند:نخست،خارجی هاهمزمان بااصلاح کردن حکومت، به تقویت نهادهایی دفاعی- امنیتی- مالی آن درداخل بپردازند، ودرعرصه ی برونی بادقت به منابع کمک رسان به تروریسم وتندروی توجه کرده مرکزهایی آموزش،پرورش وصادرات تروریستی راکه درپاکستان می باشند،برای همیش بسته نمایند. واین کاربه گونه ی عملی می باشد که امریکادر2004برسوریه فشاروارد کرد که دست ازسرمردم لبنان بردارد.سیاستی که عملی شد وسربازان سوری که درخاک لبنان سیاست وزورمداری می کردند به کشورخود برگشتند.اگرچه سوریه تاکنون گهگاهی به لبنان تروریسم صادرمی کند که نمونه ی برجسته ی آن ترور ژنرال وسام حسن رئیس سازمان امنیت آن کشوردرهفته گذشته بود،امانهادهای اداری- دفاعی- امنیتی لبنان بجای رسیده اند که تروریسم سوریه راتودهنی بزنند.این یک واقعیت است که کاربردچنان سیاستی باپاکستان،نظامی های دهشت گردآن کشورراسرعقل آورده وادارمی سازد که دست ازسرافغان هابردارند.درغیرآن،پاکستان به گستره ی صنعت وصادرات ترویسم به افغانستان ومنطقه افزوده ازافغان هاوجامعه ی جهانی باج می گیرد، به گونه ی که تاکنون گرفته است.ازهمه مهمتراینکه، بزرگترین نقطه ی امیدواریی پاکستان ناتوانی وفساد گسترده درحکومت کابل وناهماهنگی درسیاست هایی غرب درافغانستان و منطقه می باشد.امیدواریی که تنهاباجامه ی کاری پوشاندنِ اقدام هایی نامبرده به ناامیدی تبدیل وبازگشت صلح- امنیت ، ثبات ونابودیی تروریسم رادرافغانستان میسرمی سازد.دراین صورت،افغانستان درمسیرصلح وپیشرفت قرار گرفته، ونیروهایی غربی محترمانه به کشورهای خود بازگشت می نمایند.

Saturday 27 October 2012

اعضای کمیته ی توسعه ی بین المللی مجلس عوام انگلیستان نسبت به موفقیتِ این کشور درامردولت سازی درافغانستان ابرازناامیدی کرد


ابراهیم ورسجی
6-8-1391
روزچهارشنبه24اکتوبر-3عقرب،اعضای کمیته ی "توسعه ی بین المللی" مجلس عوام بریتانیا ابرازکردند که وزارت توسعه ی بین المللی کشورشان درامردولت سازی درافغانستان ناکام شده است.دراین رابطه، درحالیکه اعتراف به ناکامی دولت انگلیستان توسط اعضای یک کمیته ی پارلمان آن کشورازنظرنویسنده دارای اهمیت بیشتری می باشد،امامسئله ی مهم درزمینه این است که چراراجع به عامل هایی درونی وبرونی این ناکامی فرساینده بحثی به عمل آورده نمی شود،وبه مردم کشورهایی درگیردربحران افغانستان ازجمله مردم بریتانیاگفته نمی شود که خرابی کاردرکجا است، وچرابا این همه تلفات مالی وجانی، حکومت هایی آن هادراموردولت سازی وبراندازیی تروریسم دراین کشورجنگ زده موفق نه شده اند؟
برای نویسنده ی این مقاله، پرسمان مهم نه اعتراف کمیته ی نامبرده، بلکه عامل هایی درونی وبرونی این ناکامی رسواخیزمی باشد که کمتربرآن ها انگشت انتقاد گذاشته می شود.ازاین رو، نویسنده می کوشد به عامل هایی ناکامی غرب بویژه کشورانگلیستان، یکی ازمتحدان پروپاقرص امریکادربازیی بزرگ جدید درافغانستان اشاره وتااندازه ی ممکن به کالبد شکافی آن ها بپردازد.برای همه آگاهان افغان وغربی آشکارشده است که بی فرجامی یاکم نتیجه شدن تلاش هایی غرب درافغانستان، هم برای آن هاوهم برای مردم ما بسیارزیان بارمی باشد.
دراین زمینه، پرسمان بسیاردارای اهمیت این است که به این پرسش پاسخ داده شود که آیا ازهمان آغازبراندازیی اداره ی پس مانده وهراسناکِ طالبانِ پاکستانی، طرح وبرنامه ی برای دولت سازی درافغانستان درذهن وکله ی براندازند گان آن درمیان بوده است یانه ؟اگربرنامه ی درمیان می بود، این گونه سرسری گذ شتن ازدشواری هایی مادی- فرهنگی- سیاسی-اقتصادی- اجتماعی وامنیتی ای افغانستان واعتراف وآماد گی برای پذیرش شکست تکان دهنده خود نمایی نمی کرد.
دراین رابطه، دونظریه درهمان آغازازگفته های جورج بوش وتونی بلیررئیس جمهورامریکاونخست وزیربریتانیا، دوبازی گراصلی کارزارافغانستان به ذهن می رسید:نخست اینکه،آن هاتاکیدهایی بسیاری برتحقق دموکراسی وحقوق بشرکردند.روشن است که تحقق دموکراسی ورعایت حقوق بشربدون ایجاد یک دولت وحکومت قانونمند وتابع اراده ی مردم ناممکن است.دوم اینکه،خیزآن ها دربراندازیی حکومت مستبد صدام حسین وعصبانی ساختن هرچه بیشترمسلمان هاتاهوشمندانه وغیرهوشمندانه علیه امریکا سلاح بردارند، نشان داده بود که دموکراسی وتحقق حقوق بشردرافغانستان وفخرفروشی ای پیش ازوقت بردموکراسی های جوان افغانستان وعراق چیزی جزحربه ی تبلیغاتی نیست.ازاین رو، این باورفربه ترشد که ادامه ی بحران درافغانستان وعراق به تقویت تند رویی مذهبی و تروریسم انجامیده پرسمان دولت سازی رادچاردشواری ومانع هایی فزاینده می کند.
زمانیکه بالاکشیده شدن مهره های بدنام وگمنام به قدرت درکابل وحضوردروغین پاکستانِ دودوزه بازدرکمپ مبارزه باتروریسم، باعدم تمایل امریکاوانگلیس دردولت سازی درافغانستان همراه شدند،این نظریه تقویت یافت که برنامه ی دولت سازی درکشورمانقشه ی خام برروی کاغذ بوده وازادامه ی بحران روبه افزایش وشکست حتمی ای غرب پرده برمی دارد.شکستی که اکنون کمیته ی"توسعه ی بین المللی ی مجلس عوام بریتانیا"به آن اعتراف وبه وزارت مربوطه هشداروبه سرمایه گذاری دردیگربخش هاازجمله:کاهش فقر وبهبودشرایط زندگی زنان درافغانستان تاکید می نماید.تاکیدی که بدون دولت سازی ؛ پرسمان خیالی وآرمانی ای بیش بوده نمی تواند.
باتوجه به اعترافِ اعضایی کمیته ی نامبرده،باید به این پرسمان انگشت گذاشت که اعتراف واقعاً برای تلافی کردن زیان هاباتاکیدبرامرکمک به کاهش فقرفزاینده درمیان مردم وبهبود وضع فاجعه بارحقوقی- اقتصادی واجتماعی ای زنان می باشد یااینکه فرارپیش ازموقع ازبحرانی که گریبان گیرافغان هاوغربی هاشده است؟پهلوی دیگراین اعتراف به یک پیش فرض یابرنامه ی ناسنجیده ی دیگرهمراه می شود؛ وآن اینکه، دولت بریتانیا ازپرسمان دولت سازی درافغانستان دست برداشته تنهابه کوشش هادرجهت کاهش فقردرمیان مردم ودفاع ازحقوق زنان بپردازد!دراین زمینه، پرسش بنیادی این است که درصورتیکه درافغانستان دولت ساخته نشود، چگونه درنبود دولت پایدارودارای حمایت های مردمی می توان به بهبود وضع اقتصادیی مردم وتقویت حقوق زنان پرداخت؟
دراین راستا،آیاممکن است که سیاست کاران بریتانیاچنان سطحی نگرباشند که تقویت موقعیت روبزوال زنان وبهبود وضع زند گی مردم افغانستان راجدا ازامردولت سازی دراین کشوری که به کمک سیاست های غلط دیروزغرب ، پاکستان ،عربستان وایران به چنگال جنایت کاران،قاچاقبران واوباشان افتاده است، درست ارزیابی نمایند؟نویسنده به این باوراست که کمک به بهبود وضع فلاکت بارزنان وبهترسازیی شرایط زندگی مردم افغانستان بدوعامل زیربستگی ی تام دارد:نخست، تفاهم سیاستِ افغانی غرب وکشورهایی منطقه دراعتراف به منافع ملی افغانستان.دوم،کمک به افغان هادرجهت ایجاد یک حکومت درستکاروکارآمد که حمایت مردم رادرجهت بازگشت ثبات ، براندازیی تروریسم وبازسازیی اقتصادی کمایی کرده بتواند.روشن است که چنان حکومتی بدون کنارگذاشتن دارودسته ی فاسد حاکمِ کنونی برارگان های دولتی درکابل ممکن نیست.ازدارودسته ی حاکم برارگان های دولتی به این خاطرنام برده شد که اعضای این دارودسته تنهادردوچیزموفق می باشند:نخست،تقسیم کردن زمین هاونهادهای اقتصادی دولتی به اعضای خانواده ی خود.دوم،باند بازی درجهت چپاول هرچه بیشترهستی مادی وفرهنگی افغانستان.درواقع،دوکاری که کمرتروریسم رابسته کرده ومردم افغانستان راازهرنگاه خلع سلاح نموده است.

Saturday 20 October 2012

سازمان ها مذهبی پاکستان بامحکوم نکردن حمله ی طالبان به ملالی یوسفزای به تروریسم خدمت می کنند.

ابراهیم ورسجی
28-7-1391
حمله ی تروریستی ای طالبان به ملالی یوسفزای دخترچهارده ساله ی پاکستانی که ازحق تحصیل خودودیگردختران کشورش بدفاع برخاسته بود؛وجدان جامعه ی جهانی بویژه پاکستان راتکان داد.دراین جمله ی ناجوان مردانه که ازیک طرف پس ماندگی طالبان وبربریت آن هارابه نمایش گذاشت،ازطرف دیگر،دوواقعیت تلخ زیررانیزبرملاساخت:نخست،ماهیت پس مانده،تاریخ زده، زن ستیزانه وتروریست پرورسازمان های مذهبی پاکستان رابرهمگان هویداکرد.دوم،درماندگی سیاست ارتش پاکستان درحمایت ازتندروی وتروریسم مذهبی راروشن ونشان داد که ریاکاری ودروغ گویی درسیاست شاید برای مدتی پنهان بماند،امابرای همیشه ازنظرهاپنهان مانده نمی تواند.
دراین نوشته،بحث درباره ی اصل دوم رابه جای وموقع دیگری گذاشته تنهابه کالبد شکافی اصل اول پرداخته می شود.درپاکستان،پیش ازاشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی،تنهاپنج سازمان مذهبی زیرفعالیت داشتند:جماعت اسلامی،جمعیت العلمای اسلام،جمعیت العلمای پاکستان،جمعیت اهل حدیث ونهضت فقه جعفری.ازبدرخ دادها،پس ازانقلاب اسلامی ایران واشغال افغانستان توسط اتحادشوری،پاکستان بخاطرهردورخداد نامبرده ومنافقت ژنرال ضیاءالحق فرماندارنظامی اش به تخته ی خیزگروه های بی شمارمذهبی، بویژه تروریسم مذهبی نمامبدل شد.
با این که افزایش شمارگروه های مذهبی درپاکستان آن هم ازگونه ی تروریستی اش ازاشغال افغانستان وانقلاب اسلامی ایران الهام می گرفت،امایک پرسمان مالی نیرومند درکناردوعامل نامبرده یابیشترازآن هانقش بازی کرد که سرازیرشدن دلار هایی نفتی عربستان وامارت های شیخی جنوب خلیج فارس به پاکستان می باشد.اگرچه امارت هاهم نقش مهم بازی کردند،امانقش آن هابه هیچ صورت به اندازه ی نقش عربستان نمی باشد.به گواهی تاریخ،عربستان درموارد زیربیش ازاندازه پول هزینه کرد:نخست،دربرابرملی گرایی – سوسیالیستی ودین ستیزجمال ناصررهبرملی گرا- نظامی ای مصر.دوم،دربرابرنفوذ انقلاب شیعی- اسلامی ای ایران.سوم،دربرابرتهاجم اتحاد شوروی به افغانستان.مرحله ی چهارهزینه ی گزاف ازجیب مردم عربستان توسط حکومت شبهه اسلامی ای آن اکنون شروع شده است که دربرابرجمهوریی اسلامی طرفداردموکراسی برادران مسلمان به رهبریی محمدمرسی رئیس جمهورمصرمی باشد.عربستان ازاین اخیری به این خاطرمی هراسد که پادشاهی بدوی- ستمگروضداسلامی خود راحکومت اسلامی جازده بود.حکومتی که اکنون که باحکومت دموکراتیک اسلامی مرسی درمصر،زیرپرسش رفته است.ازاین رو،می کوشد که اسلام چانته برداراستبداد وستمگری رادربرابر اسلام شورایی وطرفداردمکوکراسی وحقوق بشرکه مرسی مدافع آن می باشد،نگهداری نماید.دراین راستا،بن نهیان وزیرخارجه امارات متحده ی عرب هم چند روزپیش ازحکومت مصر برهبریی مرسی ابرازنارضایتی کرده گفت که:" به مصرمی خواهد حکومت نماید یامی کوشداسلام خود رابه دیگرکشورهاهم بپراکند؟"درواقع،حکومت امارات متحده ی عربی هم به کاروان عربستان درتقویت وهابی ها- سلفی هایی پس مانده ،خشن وتروریست پیوست!وعلت این نگرانی این است که برادران مسلمان یک سازمان جهانی می باشند که طرفداران پروپاقرص درجهان فراوان دارند.
ازآنجاکه دراین نوشته، تنهاهدف، بحث درباره ی سازمان های مذهبی پاکستان وموضع خاینانه ی آن هادررابطه باترورملالی یوسفزای وفایده رسانی آن هابه تروریسم طالبانی می باشد،پرسمانی که پس لرزه هایی آن افغانستان رابیشترازدیگرکشورها متاثرمی سازد.ازاین رو،به اصل پرسمان بسنده کرده ازسخن گفتن درباره ی دیگرموضوعات بخاطردوری گزیدن ازبدرازاکشیدن بحث پرهیزبه عمل می آید.دربالایادآوری کردم که پیش ازانقلاب ایران وهجوم شوروی سابق به افغانستان تنهاپنج سازمان مذهبی درپاکستان فعالیت می کردند.سازمان های که ازنام هایی آن هم یادآوری شد.
اکنون که بیشترازسه دهه ازانقلاب ایران وتهاجم شوروی به افغانستان می گذرد،اگربه سایت"ستپ دات ارگ"/سازمان های توریستی درجنوب آسیا(1)نگاهی بیندازید،متوجه می شوید که بیشترازچهل سازمان تروریستِ مذهبی درکنارطالبان افغانی- پاکستانی تنهادرکشورپاکستان فعالیت تروریستی درپوشش مذهب دارند.ازاین که،ازعربستان به حیث تمویل کننده ی سازمان های آنچنانی یادآوری شد،خالی ازفایده نخواهد بود اگرازایران آخوندی هم نامبرده شود.چرا؟بخشی ازسازمان های تروریستی – مذهبی درپاکستان شیعه می باشند که توسط رژیم آخوندیی ایران کمک می شوند.درواقع،عربستان وایران باتقویت سازمان های تروریستی ای سنی- شیعه عامل وگرداننده ی اصلی ای تروریسم مذهبی درجهت کشتارسنی هاوشیعه هادرزیرسایه یاکمکِ آی اِس آی/سازمان امنیتِ ارتش پاکستان درمنطقه می باشند.ازاین که،نظامی های پاکستانی ازاین گونه سازمان های تروریستی- مذهبی علیه هند وافغانستان بهره برداری می نمایند،اشکالی ندارداگرآن هاگه گاهی پاکستانی هاراهم بکشند!کشتاری که حمله ی کشنده ی طالبان به ملالی یوسفزای نماد تکان دهنده ی آن به شمارمی آید.
طرفه اینکه،سازمان هایی مذهبی پاکستان خود رامدافع دین اسلام می دا نند وبه باورگند خود آماده می باشند که درراه اسلام وپاسداری ازعصمت پیامبرخداوسربلندیی مسلمان هاازهیچ گونه فداکاری دریغ نورزند،اما، آماده هستند برای نرنجاندن طالبانِ تروریست، بروی ترورملالی یوسفزای پرده ی تاریک وزمخت بکشند!دراین بخش ازنوشته،پرسشی که متوجه رهبران سازمان های مذهبی پاکستان می شود این است که ملالی یوسفزای ازچه دفاع می کرد وطالبان برای دفاع ازچه اوراموردحمله قرارداده وجدان جامعه ی جهانی راتکان دادند؟ نویسنده که ازسال2009تاکنون، رخ دادهایی مناطق قبیله نشین پاکستان ازجمله منطقه ی شهرنشین سوات، جای پیدایش ملالی یوسفزای ومطالبات انسانی- اسلامی اورابخاطرمبدل شدن منطقه به پایگاه صادرات تروریسم وتوحش به افغانستان به گونه ی پیگیرادامه میدهد،به این نتیجه رسیده است که آن دخترکه اکنون چهارده ساله شده است،درتاکید برتعلیم دختران، موضوعی که اعصاب طالبان راتخریش کرده است،صددرصدمطابق قرآن عمل کرده است.
بطورنمونه،رهبران سازمان هایی مذهبی پاکستان که باصطلاح همه شان مولوی می باشند و ازآیین نامه مدرسه ی دیوبندهم پیروی می کنند،ودیوبند هم درردیف بندیی درجه ی علمی شاگردان خود،مولوی راعالم نگرفته است،باخبرهستند.مگراین مولوی های که ازنظردیوبندهم عالم نیستند، نه خوانده اند که اولین آیه ی قرآن که درغارحُرابه رسول الله صلی الله علیه والسلم نازل شد:"اقرء بود."اقرء هم فعل امرومعنای آن درفارسی بخوان می باشد!مگر ملاهایامولوی های پاکستانی نفهمیده اند که فعل امردرقرآن آن هم دراولین آیه ی قرآن بخوان آمده وطرف آن هم اول پیامبرخداوبوسیله ی آن بزرگوارهمه ی مسلمان هاچه زن وچه مرد می باشد.درواقع،ملالی یوسفزای حقی رابرای خود ودیگردختران پاکستانی خواسته بود ومی خواهد که خدادراولین آیه ی قرآن به مسلمان هاداده است.حقی که طالبان تروریست وشریعت مداراکنون ازآن هاسلب کرده اند!
پس ازرهبران سازمان های مذهبی ای پاکستان پرسش می نمایم که ملالی مطابق قرآن عمل کرده است یاطالبان که به کشتن اواقدام کرده اند وتاکیدنموده اند که اگرازاین حمله هم زنده برآید بازهم موردحمله ی مرگبارقرارش میدهیم؟طرفه اینکه،ازروزی حمله به ملالی یوسفزای که ازآن نزدیک بدوهفته می گذرد،وامروز،شنبه29میزان-2اکتوبرخبرگزاری ها،بویژه رویترز،خبرگزاریی انگلیس، ازقول داکتران بیمارستان"ملکه"دربرمنگهام گزارش داده اند که حالش خوب است وشروع به تماس ازطریق نوشتن وسخن گفتن کرده است؛نویسنده تمام رسانه های پاکستانی راپیگیری می کند.درجریان پیگیریی رسانه هایی پاکستانی موضوع جالب برایم این بود که هیچ شعبده بازی وحقه بازیی نبود ونمی باشد که رهبران سازمان های ملایی- مذهبی ای پاکستان درزمینه کردند ومی کنند!
بطورنمونه،روزپنجشنبه27میزان-18اکتوبر،مصروف مطالعه ی رخ دادهای پاکستان درسایت"جنگ"بودم، ناگهان دوموضوع زیرنظرم راجلب کرد:نخست، گردهمایی بنام مفتی محمود، پدرملافضل الرحمن رهبریک شاخه ازجمعیت العلمای اسلام درشهرکراچی.دوم، مقاله ی قاضی حسین احمد رهبرپیشین جماعت اسلامی پاکستان راجع به حمله ی طالبان به ملالی یوسفزای.ملافضل الرحمن گردهمایی پدرخود رابانام آوری ازمولانامحمودحسن دیوبندی یک مبارزضداستعمارانگلیس ورهبرجمعیت العلمای هندومدتی زندانی در"یالتا"متمرکزکرده بود.بنگرید!محمودحسن دیوبندی هم ضدانگلیس وهم همراه گاندی بود وهم مخالف کسانی که برای ایجاد کشورپاکستان کوشش می کردند.محمود حسن مرحوم پاراازاین هم فراترگذاشته ایجادپاکستان راتوطئه ی انگلیس برای تجزیه کردنِ نه هند،بلکه مسلمان هامی دانست.وبرای مولوی مفتی محمود،پدرملافضل الرحمن به همین بسنده می کنم که دراسناد"لانه ی جاسوسی" که پس ازاشغال سفارت امریکادرتهران درسال1358به نشررسید،دربخش مربوط به آفغانستان آمده است که"مولوی مفتی محمودرهبرآن وقت جمعیت العلمای اسلام " به سفارت امریکادراسلام آباد مراجعه وازدیپلمات هایی امریکایی خواسته بود که درافغانستان توسط ماکارکنید نه جماعت اسلامی"!جای تعجب این است که فردی که ازامریکامی طلبد که درافغانستان من باملاهای زیادی که آنجادارم کانال خوبی برای شمامی شوم؛ اکنون پسرش بخاطراخذپول ازآی اِس آی،آن هم پولی که این سازمان بد نام ومسخره ازهمان امریکایی ها می گیرد وبازیی سیاسی- تروریستی درافغانستان ومنطقه می کند،آماده نیست که تروریک دختر14ساله توسط طالبان وحشی رامحکوم وبرای پرده پوشی برآن محمودحسن ومفتی محمودنمایی می کند.
درطرف دیگرجریان هایی مذهبی- سیاسی پاکستان،قاضی حسین احمدرهبرپیشین جماعت اسلامی پاکستان قرارداد.با این که نامبرده پایه ی ملای ودیوبندیی- آموزشی ندارد، کاتولیکترازپاپ شده بسازملاهایی مانند فضل الرحمن درماجرای حمله ی طالبان به ملالی یوسفزای رقصیده ومی گوید که"اِن جی اوز/نهادهای غیردولتی ورسانه ها"ازمسئله بهره برداری نادرست می کنند."پرسش من این است که نهادهایی غیردولتی ورسانه هاچرا ازاین گونه پرسمان هامی توانند بهره برداری نمایند؟ واقعیت این است که اسلام ستیزان واسلام هراسان تند رو درغرب، واسلام گرایان تند روِبی منطق درجهان اسلام، وازهمه بی منطق تردرپاکستان وشاگردانشان درافغانستان هستند که به اسلام زیان می رسانند،نه اِن جی اوزورسانه هاودختربچه ی قربانی شده که دست ناپاک تروریستان طالب که توسط شبکه ی پنهانی ملیتاری/ارتش وملادرپاکستان ازآن حمات نماید.
ازهمه جالبتراینکه،ملافضل الرحمن،قاضی حسین احمد،سردسته های "وفاق مدرسه های پاکستان"که برای گاو هایی شاخ داری بسیاری گواهی نامه صادرمی نماید،ودیگرمرکزهایی بظاهرمذهبی درهمراهی به یک کرکِترمسخره بنام عمران خان که تازه ازصندوقچه ی آی اِس آی به گونه ی سیاست دان(اصطلاح رایج درپاکستان) برون کرده شده است،درپرسمان حمله ی طالبان به ملالی یوسفزای عامل اصلی ، حمله ی درونیز/هواپیماهای بی سرنشین امریکابه منطقه ی قبایلی پاکستان برآوردشده است!!!برای همه ی پاکستانی هامعلوم است که رهبریی نظامی وسیاسی پاکستان درزمان حکومت ژنرال مشرف با امریکاقرارداد امضاکرده است که متکی برآن شمابادرونیز/هواپیماهایی بی سرنشین تان مناطق قبیلگی رابکوبیدومااعتراض می کنیم وشماهم عصبانی نشوید!قراردادی که تاکنون مرعی الاجرامی باشد.درحالیکه مقام های بالا این گونه تفاهم رابا امریکانموده اند،این کارراهم می کنند که روحیه ی ضدامریکایی راباایجاد"شورای دفاع پاکستان باشعارهای ضدغربی- امریکایی"متشکل ازهمه سازمان هاتروریستی درپاکستان بالامی برند تاهم صنعت صادرات تروریسمِ خود به افغانستان رابه گروه هایی مذهبی تندرومنوط بسازند وهم برایی پیشبربرنامه هایی روزمره ی خود که درظاهر،همراهی بامبارزه ی دروغین باتروریسم بخشی ازآن می باشد،پیسه کمایی نمایند!
دراخیر،می خواهم به سازمان های مذهبی پاکستان بگویم که چرانمی کوشید شریعت اسلامی رادرپاکستان تطبیق نمائید وبجای آن تلاش می کنید که ازطریق فربه کردن تروریسم آن را درافغانستان تطبیق نمائید؟مگردرحدیثی ازرسول خدا نخوانده اید که:"آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند وآنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند"!اگربجای ملالی یوسفزای،طالبان یاگروه دیگری بدختران شماحمله می کردند،آیاآماده می شدید که آن رابه حملات درونیزامریکایی منوط ساخته ازسرزنش کردن حمله کننده خود داری نمائید؟آری!شریعت شماهمان است که جیب تان راپرکند،طوریکه جیب دوستان تان رادرافغانستان پرویک ملت رادربدبختی،تروریسم وتوحش فروبرد.توحشی که اکنون یک بخش پاکستان رافراگرفته وبزودی به سراغ شماونظامی های بادارتان وهمه کشورتان خواهدرسید.این کارراباید بکنید وحق هم دارید.چرا؟به این خاطرکه دورنگی پیشه ی پول درآوردن شماازهرراهی می باشد.دردورنگی شماوشاگردان افغان تان دیدیم که دختران خود تان درمدرسه هایی انگلیسی زبان درپاکستان درس می خوانند ودختران افغان وپاکستانی رادردوسوی مرز ازخواندن بزبان های مادری شان هم محروم کردید!مغاره گرایی ترسناکی که ملالی یوسفزای دربرابرآن ایستاد،وطالبان، این مبارزان راه مغاره نشینی به ترورش اقدام کردند، وشمابرای ارائه ی هرچه بیشترخدمات به تروریسم ازمحکوم کردن تروریستان هم خود داری کردید تاسران نظامی کشورتان یاکسانی که ازخزانه ی ملت شوربخت پاکستان جیب تان راپرمی کنند،خفه نه شوند.
شایان توجه وریزبینی است که دراین مبارزه وگرایش به سویی عصرسنگ وغارنشینی،موضع جمعیت العلمای اسلام وسازمان هایی همراهش که درمیان آن هادانشگاه دیده هابه ذره بین دیده نمی شوند،برخاسته ازسرشت پس مانده شان،اماموضع جماعت اسلامی که دانشگاهیان درمیان آن هافراوان می باشند،بسیاراسفبارمی باشد.ازاین رو،برای جماعت اسلامی توصیه می شود که بکوشدازحرکتِ پرشتاب به سوی عصرسنگ حداقل درگروه خود جلوگیری نماید وازدیگرگونی هادرترکیه،تونس،اندونیز،مالیزی، مصرو...درس عبرت بگیرد.درواقع،تنهابا این گون درس گرفتن است که می تواند درجهت نجات اسلام ازچنگال تروریسم وتندرویی بی منطقِ مذهبی درپاکستان وافغانستان نقش سازنده بازی کند.ازهمه مهمتراینکه،احزاب مذهبی چه ملایی ، چه نیمه ملایی وچه نواندیشانه بدانند وبپذیرند که درجهان کنونی، اسلام ومسلمان ها تنهاازطریق پذیرش دموکراسی واقعی وکثرت گراوسرزنش کردن تروریسم می توانند به اسلام ومسلمان هاکمک وواردعصرنوشوند.برخلاف، تروریسم وبنیادگرایی، چه طالبی وچه غیرطالبی درپاکستان وافغانستان وچه دربخش هایی دیگری جهان اسلام،عامل هایی تباه کارانه ی می باشند که مسلمان هارابه شوربختی وپس ماندگی فزاینده گرفتارمی نمایند.
FOOT NOTE:
1-WWW.SATP.ORG

Thursday 18 October 2012

بشردوستان جهان به پاخیزید، ورنه طالبان مغاره نشین هم نوعان تان رادرپاکستان وافغانستان به عصرحجرخواهند برد

ابراهیم ورسجی
28-7-1391















Wednesday 17 October 2012

زنان جهان به کمک خواهران تان درپاکستان وافغانستان بشتابید،ورنه حماقت وخشونت بنیادگرایانه صدای حق طلبانه ی آن هاراخاموش خواهدکرد


ابراهیم ورسجی
26-7-1391
روزسه شنبه18میزان1391-9اکتوبر2012،روزغم انگیزی برای زنان ودختران درپاکستان وافغانستان بود.روزی که درآن،ملالی یوسفزای دختر14ساله درمنطقه ی سوات درولایت پشتونخواه درشمال غرب پاکستان بخاطرحمایت ازآموزش وپرورش دختران، توسط طالبان مورد حمله قرارگرفته شدیداًزخم برداشت.رخ دادی که واقعاًوجدان بشریت راتکان وسبب تظاهرات واعتراضات گسترده علیه طالبان وتفکرطالبانی درسطح منطقه وجهان گردید.
نگاهی به پیشینه ی فعالیت این دخترمبارزوخرد سال روشن می سازد که اودرسال2009که نه ساله بود وطالبان به کمک ارتش وشبکه ی اطلاعاتی پاکستان(آی اِس آی)به دره ی سوات جای تولد وزند گی اومسلط ودروازه ی مدرسه هارابروی دختران بسته کرده بودند،صدای اعتراض بلند کرده بود که درجهان رسانه ی نه بخاطرپیامش بزنان ودختران پاکستانی، بلکه بخاطرخرد سالی اش مورد توجه واقع وبه شهرت رسید.به ارزش واهمیت آوازِرسایی ملالی یوسفزای زمانی می توان پی برد که ازتباه کاریی طالبان به آموزش وپرورش درمنطقه ی قبایلی پاکستان وجای پیدایش وزندگی اویعنی سوات که منطقه ی شهری ودارای جاذبه ی گردشگری می باشد،آگاهی هرچند مختصری پیداکنیم.اززمانیکه ژنرال مشرف حاکم نظامی پاکستان به کمک جورج بوش،پس ازبازسازیی طالبان افغانی، طالبان پاکستانی رابه حیث عقب گاه ومحیط سربازگیریی آن ها ایجاد کرد:"طالبان121 مدرسه رادرسوات نابود وبه280مدرسه ی دیگرراآسیب رسانده اند،ودرولایت خیبرپشتونخواه700مدرسه رانابود و600هزاردانش آموزدختروپسررا ازنعمت آموزش وپرورش محروم ساخته اند."(1)درچنان شرایطی غمباری که طالبان افزون برترور وکشتاربه ستیزه جویی علیه دانش ومعرفت بویژه آموزش وپرورش دختران کمربسته بودند،ملالی یوسفزای تنها دختری خرد سالی بود که تهدید طالبان را بجان خریده علیه آن ها موضع گیری ودرواقع آوازهزاران دختروپسری مظلوم راکه به عصربوق رانده شده بودند،بگوش جهانیان رساند.
ازاین رو،تروروکشتن اوبرای طالبان که حماقت،خشونت ، واپس گرایی وتباه کاری رابه اوج رسانده بودند،اهمیت پیداکرد. با اینکه تظاهرات علیه عمل تروریستی طالبان وسرزنش آن ها درسراسرجهان، بویژه پاکستان ومنطقه، امیدوارکننده می باشد، اما،ازاین که ازیک واقعیت تلخ، یعنی دست هایی پشت سرطالبان وتفکرطالبانی سخنی به میان نیامد،ابراز تاسف باید کرد! وعلت هم این است که دست هایی مرموزو ریاکار سردسته هایی نظامی هاوآطلاعاتی هایی پاکستانی که به بازیی دوگانه ی همراهی باتروریستان ومخالفان آن هاهنرمند می باشند ومدت ها است که پشت سراین گونه اعمال جنایت کارانه ووحشیانه قراردارند، نهفته مانده که ازروی مصلحت اندیشی، قدرت های درگیردرافغانستان به سراغ پرونده ی سیاه آن هانه رفته اند ونمی روند.
اگرچه ملالی یوسفزای،دختربچه ی مظلوم وقربانی تروریسم طالبانی زیرمراقبت هایی عاجلِ همان نظامی هایافرماندهان تروریسم طالبانی، شش روزدربیمارستان نظامی درشهرراولپندی به گونه ی نیمه جان نفس کشید،وطالبان گفتند که اگرزنده هم بماند،دوباره مورد حمله قرارخواهدگرفت،وزمانیکه داکتران پاکستانی ازمعالجه اش ابرازناتوانی کردند ، روزدوشنبه15اکتوبر-24میزان، کالبد نیمه جانش به بیمارستان ملکه ی بریتانیا درلندن رسانده شد تا ازاوبه حیث یگانه دخترخردسال وقهرمان راه مبارزه علیه بربریت طالبانی تداوی درستی بعمل آید.اینکه اوبه گونه ی مظلوم ترین دختربچه ی تاریخِ حق خواهی دختران وزنان ازنظرفیزیکی زنده می ماند یانه ودعاهایی بسیاری درسطح جهان ومنطقه برای صحت یابی عاجلش نثارشده است وخدابهبودیی عاجل نصیبش کند؛آنقدرمهم نیست که راهی که باخردسالی اش پیش کش زنان ودختران مبارزنموده است،مهم وارزشمند می باشد.با این همه،ترورناجوان مردانه ی اواین واقعیت تلخ رابرای همگان هویداساخت که صادرکنند گان تروریسم طالبانی چگونه مرد مان پاکستان وافغانستان، بویژه زنان ودختران هردوکشور را اسیروبرده ی برنامه هاوسیاست های ضد بشریی خود ساخته اند؟
بااینکه نویسنده درکنارشماربی کران مردان وزنان مسلمان برای بهبودِ صحت ملالی یوسفزای ازته دل دعامی نماید،به نکات زیرنیزتاکید می ورزد:نخست،ازهمه زنان جهان بویژه زنان عرصه ی سیاست جدی می طلبد که علیه تروراین قهرمان خرد سال توسط طالبان آوازبلند کرده باعزم راسخ بدفاع ازحقوق پایمال شده ی دختران وزنان پاکستان وافغانستان برخیزند،واین کارتوسط زنانیکه شوهرانشان دراریکه ی قدرت می باشند بیشترساخته است تادیگرزنان جهان.دوم،شورای امینت سازمان ملل مسئله ی مبارزه باتروریسم راجدا ازسیاست هایی تروریسم ستیزِ ناکام امریکاوبریتانیاموردازریابی وبدورازانگیزه های سیاسی به نبردعلیه آن برخیزد.سوم،کشورهایی عضو سازمان کنفرانس اسلامی، عربستان وکشورهایی کوچک نفت خیزجنوب خلیج فارس رازیرفشارقراربدهند تاازکمک مالی به تروریست هایی درظاهرسلفی ازکانال ملاهایی بی سواد خویش خود داری نمایند.چهارم،اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد طی یک فرمان یایک حکم نامه به برگزاریی یک گردهمایی جهانی- منطقه ی راجع به افغانستان دست زده؛ اول، مرزهای این کشوررابروی رفت وآمد تروریستان قرنطینه؛ ودوم، باپاکسازیی دولت ناکارآمد کابل ازمتحدان تروریسم آن راکارآمد بسازند.پنجم، احزاب وسازمان های اسلامی جهان، بویژه اخوان المسلمین/برادران مسلمان وحزب عدالت وتوسعه ، حزب های حاکم برمصروترکیه،جمعیت های مذهبی ای پاکستان رابخاطرسرزنش نکردن طالبان درترورملالی یوسفزای وکمک به تند رویی مذهبی وخشونت محکوم نمایند.واقعیت این است که تنهادراین صورت می توان ازوقوع رخ دادی دلخراشی مانندِ حمله ی تروریستی به ملالی یوسفزای ورخدادهایی همانند آن که باعث تاریک جلوه دادن چهره ی اسلام وفربه شدن اسلام هراسی درجهان بویژه غرب می شود،جلوگیری کرد.
ازهمه مهمتراینکه،جامعه ی جهانی بداند که تروریسم جاری درافغانستان، افغانی نیست،اگرهست، بخشی بسیارناچیزآن افغانی می باشد.اما، واقعیت تلخ این است که ریشه ی تروریسم درپاکستان، قربانگاه ملالی یوسفزای قراردارد که اگربه آن پرداخته نشود، منتظرافزایش شمارملالی های دیگری باید بود.وجلوگیری ازافزایش قربانیانی مانندِ ملالی ایجاب دوکارزیرارمی کند:نخست،برپاکستان تازمانی فشاروارد کرده شود که نظامی هادین وسیاست آن کشوررارهانمایند،وخودِ نظامی های پاکستانی به سخنان رجب طیب اردوگان نخست وزیرترکیه که درماه مه ، طی سخنرانی درشورای ملی کشورشان دراسلام آباد ایراد کرده بود ، توجه جدی نمایند.اردوگان درسخن رانی خود درشورای ملی متشکل ازمجلس بالاوزیرین پاکستان گفته بود:"اگرمی خواهید خواسته های خود رابه جامعه ی جهانی بقبولانید، بد موکراسی روی بیاورید"،یعنی تنهاازطریق دموکراسی می توان خواسته هایی خود رابه جامعه ی جهانی قبولاند، نه تروریسم که نظامی های پاکستانی برای باج گیری ازغرب براه انداخته است وافغانستان ومنطقه ی قبایلی خود رابه تخته ی خیزتروریسم طالبانی مبدل نموده است.
اکنون که کشورهای غربی عضوپیمان ناتو، پس ازیازده سال تلاش کم نتیجه درجهت براندازیی تروریسم طالبانی- پاکستانی ودولت سازی درافغانستان، تصمیم گرفته اند درپایان سال2014به حضورنظامی خود درکشورماپایان بدهند.این پرسش، باشک وگمانه زنی های فراوان، هم درمیان افغان ها وهم کارشناسان غربی- منطقه ی بالاگرفته است که دولت متکی برتوان نظامی امریکا درکابل می تواند پس ازسال2014به زند گی مصنوعی ای خود ادامه بدهد یانه؟شماری بسیاری ازتحلیل گران وپژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که فروپاشی ای آن حتمی می باشد،وگروه بین المللی بحران هم درگزارش سالانه ی خود که در روزهفتم اکتوبر، روزآغازهجوم امریکا بخاطربراندازیی اداره ی طالبان به نشررسید،ازفروپاشی حکومت کابل پس ازسال2014سخن گفت.اگرحکومت کابل فروبپاشد،سرافگند گی برای غرب وسرخرویی برای تروریستان ونظامی هایی پاکستانی ودرواقع دست های پشت سرترورملالی یوسفزای خواهد بود! پرسمانیکه به دشواری می توان باورکرد که غرب ازکنارآن به آسانی بگذ رد.
ازاین رو،نویسنده افزون برتشویق زنان ودختران مبارزوغیرمبارزدرسطح منطقه وجهان درجهت مبارزه علیه خشونت، تروریسم وتوحشِ واپس گرایانِ حقوقِ زن ستیزوقرون وسطایی که نماد تکان دهنده ی آن حمله برملالی یوسفزای دختربی گناه وخرد سال می باشد، براین اصل نیزتاکید می ورزد که هنوزتا پا یان سال2014زمانی بسیاری پیشِ رومی باشد که درآن، می توان دوکارزیررابه پایان رساند:نخست،تعویض دستگاه فاسد،درمانده وتروریست پرورکابل بایک حکومت کارآمد ومردمی که بتواندازخود دربرابرتروریسم وواپس گرایی دفاع نماید.دوم، افزایش فشاربرنظامی های پاکستانی تابه پایگاه هاوپرورشگاه های تروریسم درخاک خود پایان بدهند.درواقع،می توان به صراحت ابرازکرد که با انجام هردوکارنامبرده دونتیجه بدست می آید:یکی،افغانستان به ثبات وامنیت وصلح نایل می شود،ونیروهایی غربی رفتن موفقانه ی خود را ازکشورماجشن می گیرند.دوم، پاکستان هم که درمسیرافغانستان وصومالی شدن قرارگرفته است،هم بادورشدن ازصنعت صادرات تروریستی به صلح وثبات رسیده به صلح ، امنیت وتوسعه ی خود ومنطقه مفید واقع می شود.دوپرسمانیکه آینده ی صلح، امنیت، ثبات وتوسعه ی سیاسی- اجتماعی- فرهنگی واقتصادیی منطقه رارقم خواهد زد.
Foot note:
Our collective sin
By:Amir zia16,10,2012
From:print edition
www.thethe news.com/pk/todays-news-9-1317723-our_collective_sin

Thursday 11 October 2012

یازدهمین سالگرد سرنگونی ادا ره ی طالبان ودستاورد هایی آن برای امریکا وافغانستان


ابراهیم ورسجی
20-7-1391
روزیکشنبه16میزان-7اکتوبر،یازده سال ازبراندازیی اداره ی طالبان توسط جورج بوش رئیس جمهورامریکابه بهانه ی جنگ علیه تروریسم گذشت.یازده سال گذشته هم برای افغانستان وهم برای امریکا،سال های مهم وپُردردِ سری بود.سال هایی که باهمه وعده ها، تبلیغات وسروصداهایی بی شمار،دستاوردهایی پایداروقناعت بخشی کمتری رابه افغان هاوغربی ها به نمایش می گذارد.اهمیت یازده سال ازاین روبسیارمی باشد که دراین مدت، وعده هابیش ازاندازه وکارکرد هادرراستایی تطبیق آن ها ناچیزمی باشند.
اکنون که افغانستان یازده سال پرادعاوکم اثرراپشت سرمی گذارد،لازم است که کمی بدستاوردهایی ناچیزمردم افغانستان وامریکا وعلت هایی ناکامی ای دوطرف که دردوسال دیگربه پایان حضورنظامی غرب درکابل می رسند،پرداخته شود.برهمه آگاهان علوم اجتماعی، سیاست وتاریخ روشن است که حکومت ها وسیاست کارانیکه به مردم اعتنا واحترام کردند،درمسیرپرفرازوفرود تحولات ودیگرگونی هادچارآسیب هاوریخت هاودلهره های کمتری شده اند. برخلاف، سیاست کارانیکه به مردم اعتناواحترامی نکرده اند، بجای رسیده اند ومی رسند که قذافی ومبارک وهمتایانشان درافغانستان وجاهایی دیگری رسیده اند ومی رسند.
روشن است.کشورهایی که درتاریخ دورونزدیک خود گرفتاراستبداد وحکومت های خود سروبی منطق بوده اند،ترور وخود کامگی سیاسی ومذهبی یامذهبی نما نه تنهاباعث شده است که مرد مان آن ها درک وآگاهی درست درباره ی حقیقت های سیاسی- تاریخی- اجتماعی مربوط به تاریخ کشورخود وآنچه برمردم بویژه بانفی آزادی ونقض حقوق بشری شان رفته است،پیدانکنند،بلکه سبب می شود که آن ها درنبود یک حافظه ی تاریخی ای مشترک، خطاهاواشتباهات نسل های گذشته راتکرارکنند، وشکست هاوسیاست های نادرست سیاست کاران جنایت کاروستمگررانه تنهاتایید،بلکه ستایش کرده وازخاین هاقهرمان هم بسازند.پرسمانیکه درافغانستان بسیارفربه ترازهمه کشورهایی استبداد زده وکشتارگاه حقوق بشروآزادی خودنمایی می کند.به سخن دیگر، درافغانستان بخاطر فراموشی ونبود حافظه ی تاریخی- همگانی، به نام های کسانی مدال هانشروتوزیع می شود که وضعیت کنونی مردم زاده ی کارکرد هایی نادرست وضد مرمی ای آن ها می باشد.
زمانیکه ازدستاوردهاوناکامی هایی امریکاوافغانستان دریازده سال گذشته ووضع غمباراجتماعی واقتصادیی کنونی مردم کشورما سخن به میان می آید،اهمیت دو پرسمان زیرهویدا می شود:نخست اینکه، در یازده سال گذشته، هم حکومت افغانستان وهم حامیان غربی اش بویژه امریکا وعده هایی بیش ازاندازه ی به مردم مادرجهت دولت سازی،تحقق حقوق بشر،دموکراسی ، آزادی رسانه ها،آزادیی بیان ،بازسازیی اقتصادی و...کرده اند،وعده های که نتیجه ی آن هارابد رستی دید یم ومی بینیم.دوم اینکه، حضورنظامی غرب دردوسال دیگر، یعنی سال2014به پایان خود درافغانستان می رسد.به این معناکه افغان هاباید آماده شوند که بدون حضورسربازان غربی ازخود دفاع نمایند وحکومت خود راسرجایش نگهدارند.البته باتوجه به این پرسشِ پاسخ طلب که، کدام حکومت رانگهداری نمایند؟حکومت کنونی راکه به نگهداری نمی ارزد واگربه تاریخ ناشاد کشورمابپیوندد،چه زیان هایی ازنبودآن برای مردم بارمی شود؟
باتوجه به گفته های بالا،آیامی توان باورکرد که درفردای عقب نشینی سربازان خارجی، حکومت کنونی افغانستان که باحضورنیرومند آن ها نتوانسته است زمین رادرزیرپای خود آرام نماید، درنبودآن ها بتواند ادامه ی زند گی بدهد؟ازاین رو،این روزها،این پرسش برسرزبان ها افتاده است که پس از2014درافغانستان چه رخ دادهای متصوریاقابل پیش بینی می باشند؟وگروه بین المللی بحران که یک نهادبی طرف جهانی وارزیابی کننده ی رخ دادهای جهان می باشد وهمه ساله راجع به پرسمان های گونه گون جهانی ابرازنظر می کند، روزیکشنبه16میزان-7اکتوبریاروزهجوم امریکا به افغانستان زنگ خطررا به صدا درآورد.
سازمان نامبرده که بخاطرارزیابی ونظریه پردازی هایی بی طرفانه اش درجهان شناخته شده وسخنانش شنیدنی می باشد، به صراحت ابرازکرد که حکومت دست نشانده ی امریکادرافغانستان پس ازسال2014فرومی پاشد.نویسنده که اعلامیه ی گروه بین المللی بحران رادرتارنمای آن شبانگاه سه شنبه9اکتوبر-18میزان خواند، به این نتیجه رسید که نهاد نامبرده بسیاردورازواقع بینی سخن نگفته است.اینجانب که در تابستان سال جاری درشمال وکابل بودم ودوستان بسیاری را ازجنوب ، جنوب غرب وجنوب شرق به شمول دوستانی هراتی که راجع به حوزه ی غرب کشورآگاهی واقع بینانه داشتند،دیدم، به این نتیجه رسیدم که همین اکنون حکومتی اثرگذاری نداریم که دررابطه فروپاشی اش سخن بگوئیم.واگرگروه بین المللی بحران سخن ازفروپاشی حکومت پوشالی ای کرزی ودیگرقاچاقبران ودزدان شناخته شده سخن به میان آورده است،سخن به مبالغه نگفته است.
شایان توجه است که گروه بین المللی بحران ازفروپاشی حکومت کابل پس ازعقب نشینی سربازان غربی درسال2014سخن به میان آورده وهمراه با انتقاد ازکرزی، برای جلوگیری ازچنان رخ دادی ناخوشایندی، به باورخود ش، پیشنهادهایی هم پیشکش کرده است که بدون یادآوریی آن این نوشته نیمه کاره می ماند.دررابطه باانتقاد ازکرزی نهاد نامبرده گفته است که:"کرزی مایل است قدرت خود رابه هروسیله ی که می شود نگهداری نماید؛ بجای اینکه دنبال اعتباربخشیدن به ساختارسیاسی وایجاد ثبات کشوردربلند مدت باشد."بی چاره گروه بین المللی بحران متوجه نیست که ، این ازویژگی های برجسته ی همه ی سیاست کاران بریده ازمردم است که چه درافغانستان که شمارآن هابی اندازه می باشد، وچه درکشورهایی دیگرکه بخود وقدرت خود فکرمی نمایند تادرباره ی مردم ومردمی ساختن ساختارحکومت.
درضمنِ انتقادازکرزی، گروه بین المللی بحران ازاحتمال بیشترِدست زدن به تقلب درانتخابات بعدی افغانستان توسط حکومت کنونی هشدارداده واین گونه یادآورشده است که:"اگرانتخابات آینده با اتهام هایی مربوط به تقلب روبروشود(بگونه ی که درانتخابات گذ شته شده بود)مشروعیت(ناچیز) مقام هایی این کشوربیشترکاهش خواهد یافت،وافغان هایی بسیاری بدنبال راه کارهایی دیگری براه خواهندافتاد."برای پیش گیری ازچنان تقلب های ویرانگری، گروه بین المللی بحران از:"مقام های افغانستان خواسته است تاهرچه زودتروسریعترتاریخ مشخص برگزاریی انتخابات ریاست جمهوری وموضوعات پیوسته به رائی گیری وچگونگی برگزاریی انتخابات راحل وفصل نماید؛ ودرصورت نبود یک نقشه ی روشن برای گذارسیاسی ازحکومت کنونی به حکومت جایگزین آن، این خطروجود دارد که مقام های دولتی وارد رقابت های خشونت آمیزشده به گستره ی خشونت(کنونی) بیفزایند."ازدید گاه گروه بین المللی بحران، موضوعاتی مربوط به انتخابات، حضورناظران بین المللی ای نظارت کننده برروندبرگزاریی انتخابات وشمارش بی طرفانه ی آرائی ریخته شده به صندوق هایی رائی دهی می باشد که کرزی بخاطر دست زدن بدون مانع به تقلب گسترده با آن مخالف می باشد.چرا؟به این خاطرکه کرزی وتیم درمانده وفاسدهمراهش می دانند که دیگرمردم افغانستان نه سخن شنوی ازآن ها دارند ونه حوصله ی ماندن آن هارادرقدرت!ازاین رو،طوریکه نویسنده درتابستان درافغانستان ناظربرفعالیت های شبهه برانگیزبرخی باندها وجریان هایی نزدیک به تیم درمانده ی حاکم بود،به صراحت می توان گفت که ازهمین اکنون باند مافیایی حاکم برکابل تصمیم گرفته است که یاانتخابات برگزارنشود ویابه گونه ی برگزارشود که مافیای حاکم می خواهد.ازهمه مسخره تراینکه، یک شاخه ی تباه کارِشامل در مافیای حاکم درروزشهید،9سنبله -18سیپتامبر،احتمال برگزاریی انتخابات راصفرخوانده به اصطلاح مجاهدین ودرواقع تباه کاران ودزدان رادعوت کرد که آماده ی تباه کاری های دیگری شوند!
خوشبختانه، مردم افغانستان دستاورد غمبارخود را ازجهاد پردغل وشریعت مداریی تروریستی مشاهده ودیگرآماده نخواهندشد که ازشیادان،دزدان ، آدم کشان وغارتگران دینی نما حمایت نمایند!اما،دررابطه بااعلامیه ی هشداردهنده ی "گروه بحران"که ناقوس مرگ جریان غارتگرحاکم برنهادهایی مهم دولتی درکابل رانواخته است؛بنگریم که سازمان ملل متحد وناتوکه درتمام مدت یازده سال گذ شته درهمه نابسامانی هاودرماند گی هاوبی بندوباری های گروه حاکم بر کابل شریک می باشد،درزمینه چه واکنشی ازخود نشان میدهند؟دوروزپس ازاعلامیه ی گروه بحران،درروزسه شنبه9اکتوبر-18میزان یاکوبیش نماینده ی ویژه ی سازمان ملل درامورافغانستان، گزارش یااعلامیه ی گروه بین المللی بحران رارد کرده گفت که:"سازمان ملل وجامعه ی جهانی افغانستان راتنهانگذاشته به حمایت از آن ادامه میدهد."یک روزپس ازآن،یعنی روزچهارشنبه10اکتوبر-19میزان،وزیران دفاع کشورهای عضوناتودربروکسل پایگاه اتحادیه گردهم آمده اند تادرکناردیگرموضوعات درباره ی افغانستان هم بحث نمایند.درزمینه،بدون تماس به اعلامیه ی گروه بین المللی بحران،راسموسن سخن گوی ناتوگفت که:"حضورناتوبه شمول نیروهای کمک به امنیت درافغانستان/آیساف پس از2014آموزشی،حمایتی وخد ماتی خواهد بود.
درارتباط باموضع گیریی نماینده ی سازمان ملل درامورافغانستان، موضوع مهم این است که نگفت که چگونه درکنارمردم افغانستان می مانند؟اما،اگربه گونه ی که دریازده سال گذشته بوده اند وازحکومت درمانده وفاسد وباندهایی تباه کاردردرون وبرون آن علیه مردم افغانستان حمایت کرده اند،بازهم حمایت نمایند؛روشن است که درآینده بدترازگذشته عمل خواهندکرد!پرسشی که درزمینه ایجادمی شوداین است که دریازده سال گذشته چه کردند که دردوسال دیگریاتاسال2014وپس ازآن بکنند؟درحالیکه نماینده ی سازمان ملل متحدازماندن سازمان نامبرده وجامعه ی جهانی درکنارمردم افغانستان بدون مشخص کردن فرق گذاشتن میان راه بردهایی دیروزوامروزسخن به میان آورد، سخن گویی سازمان ناتوروشن ساخت که نقش سازمان وهمکارش نیروهای کمک به امنیت افغانستان/آیساف آموزشی،کمکی وخدماتی خواهدبود.
دراین بخش ازنوشته،برای روشنی انداختن دررابطه به پرسش های نامبرده وپرسش های همانند آن ها، بدوپرسمان زیرپرداخته ومقاله رابه پایان می رسانم.روشن است.اگرخارجی ها تاسال2014، مانند یازده سال گذشته عمل نمایند، دستاوردی بد ترازدستاورد کنونی خواهند داشت.برای اینکه افغان ها ازحافظه ی فراموشکارتاریخی شان دوری گزینند، وغربی هاتجربه ی تلخ یازده سال گذشته راتکرارنه نمایند،اشاره به دستاوردهایی افغان هاوامریکا کرده با انگشت گذاشتن برچند راه کارسودمند، نوشته راپایان میدهم.دریازده سال گذشته، دستاوردافغان هاجمع آوریی پول هایی بی پشتوانه ودرگردش گذشته وچاپ پول کنونی وگام های ناچیزدرعرصه ی زیرساختی می باشد که هم ازنبود کیفیت دررنج است وهم ازعبورکاروان هایی اکمالاتی دوستان خارجی وویرانگریی برادران پاکستانی وایرانی افغان ها!دربخش معارف/آموزش وپرورش که حکومت وغربی هامی نازند،کیفیت کمتراززیرساخت هامی باشد.اگربه ساختمان هایی بی ساخت درکابل وشهرهاتاکیدکرده شود، باید گفت که آن هابه باندهایی مافیای جهادی- طالبی- اِن جی اویی تعلق دارند نه به مردم افغانستان، وسهم مردم کشورما ازکمک هایی جامعه ی جهانی تنها دوچیزمی باشد:برآمدن یک طبقه ی پولداربی فرهنگ وتباهی مرگبارمحیط زیست وگسترش شهرهایی غیرپلانی بدست زورمندان یامافیای دولتی.به سخن دیگر،مافیای زمین بااشغال زورمندانه ی زمین هایی دولتی ومردم کمراقتصادافغانستان راشکسته وفاجعه ی تلافی ناپذیری زیست محیطی رابرکشوربارکرده است.مافیایی زمین ومواد مخدرکه توسط جورج بوش برمردم افغانستان بارکرده شده است؛افزون برجنایت های نامبرده،با آلوده کردن محیط فرهنگی وسیاسی بخاطرمانع شدن ازسربلند کردن یک حزب سیاسی نیرومند وفراگیربیشترین زیان رابه کشوربحران زده ی مارسانده است.شایان توجه است که دراین جنایت برابربامافیای قدرت درکابل،خارجی هاهم سهیم می باشند.به سخن دیگر،درونی های مافیایی وبرونی هایی مغرض یابی برنامه بیشتراز106حزب سیاسی وصدهاانجمن بنام جامعه ی مدنی ساخته به بحران سیاسی وهویتی کشورماکمک کرده اند.کمکی که نتیجه ی آن فربه شدن تروریسم وتندروی می باشد.
دررابطه بادستاوردغربی هابویژه امریکادرافغانستان،باید به صراحت ابرازکرد که این کشوربه گونه ی آسان وکم هزینه واردافغانستان شد وپرهزینه وبدون نتیجه ممکن است که برون برود.به طورنمونه،درکتاب"بوش درجنگ"نوشته ی باب وُد واردآمده است که:"اشغال افغانستان 70ملیون دلاربرای امریکاهزینه داشته وکم هزینه ترین اشغال می باشد"!وبخش بیشترآن70ملیون دلارهم به اشراربی فرهنگ وطالبان تاریک اندیش وخشن ازطریق همان اشرارپرداخت شده است، وبخشی ازآن هم طوریکه احمدرشید درکتاب خود"فرورفتن درآشوب"یادآورشده است،به شماری ازافغان هایی بی فرهنگ ووطن فروشِ پشاور- کویته- اسلام آباد نشین پرداخته شده است که پول گرفتندوبرای نگهداریی رضایت آی اِس آی کمکی مستقیم به اداره ی جورج بوش نکرده اند.این دسته افراد که به جنوب کشورتعلق دارند،پول هارادرپاکستان سرمایه گذاری، واشراربی فرهنگ باشنده ی دیگربخش هایی کشورواشراروارداتی توسط شبکه های پنهانی واِن جی اویی بخشی ناچیزپول هاراباساختن خانه ها درکابل وبرخی شهرهاهزینه کردند که کارستوده می باشد، و با آمدن حکومت مورد حمایت مردم درآینده ی نزدیک، توسط قانون به ملت تعلق خواهد گرفت.
درارتباط باخوش بینی امریکا که افغانستان راباهزینه ی بسیارکم دراختیارگرفته است،باید چنین ابرازکرد که"افغانستان سرزمینی است که درآن ایمان فلک رفته به باد"!به سخن روشنتر،هند بریتانیا،اتحاد شوروی وپاکستانِ طالب سازهم درافغانستان چنان کردند وبهائی کلان، بویژه دومی پرداخت،وپاکستان هم که دربحران فرورفته است، عامل اصلی ای آن تروریسم پروری درکشورمامی باشد. امریکا با نادیده انگاریی تجربه هایی تلخ ونیمه تلخی شوروی ، هند بریتانیاوپاکستان، پس ازبراندازیی اداره ی طالبان مرتکب پنج اشتباه بسیاربزرگ درافغانستان شد:نخست ،بدترین دسته هایی شکست خورده وبدامتحان داده نزد مردم افغانستان رابقدرت رساند وبرایی افزایش تباه کاریی آن هاتمرکزگراترین قانون رابرکشورمابارکرد.دوم،پیش ازاداره سازی درافغانستان به اشغال عراق دست زد.پرسمانیکه پاکستان رادوباره به صادرکردن تروریسم به افغانستان تشویق نمود.سوم ،درتبانی باحکومت کابل نگذاشت که حزب سیاسی ای فراگیردرافغانستان شکل بگیرد.چهارم،کمک به رسول سیاف کرد تادستگاه قضایی افغانستان رابه پس مانده ترین افرادیاطالبان بی نقاب بسپارد.پنجم،به پاکستان باوجودتروریست پروری اش اعتماد وکمک کرد.اعتمادوکمکی ی که سبب شد هزینه ی مالی واشنگتن درافغانستان ازمرزپنجصد ملیارد دلارعبوروممکن است که تا2014 به یک تریلیون/هزارملیارد برسد،وافغانستان رابرای مدت هایی طولانی گهواره ی فعالیت های تروریستی نگهداری نماید.درواقع،امریکا مرتکب پنج اشتباهی شد که تمام سرمایه گذاریی آن کشوررادرافغانستان نابود یابسیارکم اثروتروریسم رادوباره فربه نمود.
ازهمه مهمتراینکه،کمک های غرب بویژه امریکادریازده سال گذشته بجای مردم به نفع باندهاودسته های جنایت کارهزینه شده است.وپنج عامل نامبرده به همراه عدم دیگرگونی سازنده درزندگی ای اقتصادیی مردم افغانستان زمینه رابه گونه ی رقم زد که دولت سازی درافغانستان نشود ودرنبود حکومت کارآمد وموثروخیانت پاکستان درجنگ علیه تروریسم،افغانستان رادوباره به سوی آشوب وتروریسم، وسیاست هایی افغانی غرب رادچاربحران وسرشکستگی ساخت.بحرانی که ازآن گروه بین المللی بحران به فروپاشی حکومت دست نشانده ی امریکادرکابل پس ازسال2014یادآوری می کند.اکنون که ازدستاوردهای ناچیزمردم افغانستان ونابسامانی سیاست افغانی غرب ازجمله امریکاپس ازیازده سال سرمایه گذاریی مالی وجانی درافغانستان نامبرده شد، پرسش بنیادی این است که آیاراه وراه کاری برای برون رفت ازبحران وفروپاشی ای موردنظرگروه بین المللی بحران پس ازسال2014وجود دارد یانه؟اگردارد،چگونه خواهدبود؟
آری!راه برون ر فت وجود دارد،اگربه اقدامات زیردست زده شود:نخست،درعرصه ی داخلی ای افغانستان، باتعویض دارودسته ی ناکام وفاسد حاکم بر کابل وموقع دادن به افراد کارآمد ودرستکارِغیروابسته به شبکه های پنهانی، دردوسالی که باقی مانده است،اداره سازی شود.به سخن دیگر،تاسال2014،نهادهایی دولتی افغانستان کاملاًازافرادودسته هایی فاسدِ کنونی پاکسازی شوند.دوم،کشورهای غربی وسازمان ملل متحد باهمکاریی سازمان کنفرانس اسلامی تعزیراتی سختی برتروریستان وکشورهای کمک کننده ی آن ها وضع کنند.تعزیراتی که همراه بامجازات هایی چشمگیرهمراه باشد.سوم،غرب وسازمان ملل ازطریق شورای امنیت قراردادی راپاس وآن رالازم الاجرانمایند که برپایه ی آن همه ی کشورهای منطقه تشویق شوند تابه عملیه ی تروریسم زدایی وبازگشت صلح وثبات درافغانستان کمک نمایند.روشن است . کشورهای منطقه ازجمله روسیه وچین که ازامضای معاهده ی نظامی میان امریکاوافغانستان مبنی بردادن پایگاه نظامی پس ازسال2014برای امریکارضایت ندارند یا نگران می باشند؛هرگزبه بازگشت صلح درافغانستان کمک نمی کنند.پرسمانی که سبب شد چند روزپیش فرمانده ارتش پاکستان به مسکورفته خواستارکمک روسیه به سیاست تروریست پروریی خود درافغانستان شود.ازاین رو،ایجاب می کند که غربی ها،بویژه امریکا با اخذ تعهدازکشورهایی منطقه البته ازطریق شورای امنیت سازمان ملل متحد بخاطر کمک هایی عملی ای آن هادرجهت سرکوب تروریسم وبازگشت صلح وثبات به افغانستان ازپافشاری برگرفتن پایگاه نظامی دست برداشته دریک افغانستان آرام وباثبات بجایی حضورنظامی دنبال حضورسیاسی ای قوی بگردد.دراین صورت، می توان گفت که شکست تروریسم ودورنمایی صلح درافغانستان روشنتر، وبازگشت محترمانه ی سربازان غربی ازکشورما اطمنان بخش تر خواهد شد.

Friday 5 October 2012

بی ارزش سازیی ارزش ها درافغانستان


ابراهیم ورسجی
14-7-1391
اگرمی خواهید حقیقت رانابود نمائید، برآن حمله نکنید، ازآن بدنمایند گی کنید!
علی شریعتی
روزپنجشنبه 6میزان-27سیپتامبرازشهراستوکهلم، مرکزکشورناروی، رسانه هاگزارش دادند که خانم سیما سمررئیس کمیسیون مستقل حقوق بشرافغانستان، سزاوار"جایزه ی نوبل الترنتو"شناخته شده است.این جایزه هرسال برای کسانی داده می شود که درزمینه های حقوق بشر،خد مات بهداشتی،نگهداریی محیط زیست،آموزش وپرورش فعالیت های شایسته وماند گاری انجام داده باشند.شایان یادآوری است که جایزه ی"نوبل الترنتو/نوبل بدیل" باجایزه ی شناخته شده ی"نوبل "پیوندی ندارد.این جایزه32سال پیش توسط باکوب فون آسکول نظریه پردازوعضوپیشین پارلمان اروپاپس ازفروش تمبرهایش به قیمت یک ملیون دلاربنیاد گذاری شد.
درحالیکه نویسنده ازتعلق گرفتن جایزه ی نامبرده به زنی ازقبیله ی زنان شوربخت افغانستان بسیارخوشحال است وازآن باگرمی استقبال می کند،اما ازاین واقعیت تلخ ناآگاه نیست که خانم اِن جی اوکاریاد شده وکمیسیون حکومتی حقوق بشرافغانستان که اوآن راریاست می کند، چه کاری شایسته ی دررابطه باتحقق حقوق بشردرکشورسیاه بخت ما نموده است که شایسته ی چنان جایزه ی شناخته شود؟طرح این پرسش به این سبب نیست که من با این یا آن شخص درکدام بخش هایی ازحکومت فاسد، درمانده وتروریست پرورافغانستان اختلاف یااتفاقی نظری دارم.
درزمینه، واقعیت تلخ این است که ازهفته ی پسین ماه جوزای سال جاری- میانه ی جون، تاپسین روزهایی ماه سنبله-17سیپتامبردرافغانستان بودم وفرصتی برایم دست داد تا با افراد وگروه هایی بی شمار ازگرایش هایی گونه گون بحث وگفت وگونمایم.بحث هاوگفت وگوهایی که بیشترین آن هادرزمینه هایی تحقق حقوق بشر، بویژه حقوق زنان، دموکراسی، حکومت قانون، آزادیی رسانه ها، جامعه ی مدنی وحزب هایی بی شماری دورمی زد که وزارت عد لیه ازثبت نام شان بخاطرفضولی وناکارگی شان درجامعه ی گرفتاردارودسته های اشرارواوباش وبی فرهنگ به ستوه آمده است!
درجریان بحث هاوگفت وگوها با گرایش هایی فکریی گونه گون بویژه جوانان مسلمان،منظورم ازجوانان مسلمان آن های می باشند که دغدغه ی دینی دارند، به یک حقیقت تلخ روبروشد م که ازهرنگاه برایم تکان دهنده بود وآن اینکه بیشترین شمارآن ها بردموکراسی وحقوق بشرمورد تاکید زنان ومردان حکومتی تاخت وتازمی کردند وجنبه ی بارزاعتراض وانتقاد آن هادراطرف تناقض ها ودورنگی هایی دورمی زد که میان شعاروکارکرد کاربران نهاد حکومتی ای حقوق بشروجود داشت ودارد.افزون بردوری میان شعاروکارکرد نهاد حقوق بشریی حکومت افغانستان که خیزمستقل بودن هم می زند، وباوجود ادعایی مستقل بودن، بسیاری کارمندانش راحکومت برطرف وتعویض می کند؛ درنحوه ی نگرش جوانان مسلمان نسبت به حقوق بشرهم تناقضاتی رامی دیدم که دراین نوشته درباره ی آن هانیزسخن خواهم گفت.
دررابطه باکارکرد کمیسیون نام نهاد مستقل حقوق بشر که رئیس آن سزاوارجایزه ی"نوبل بدیل"شناخته شده است،هم به کارکرد بی نتیجه ی آن درزمینه ی کاری اش وهم به مانع هادرسرراه تحقق حقوق بشردرجامعه ی افغانستان می پردازم.ناکامی کمیسیون مستقل حقوق بشردرپیشبرد مسئولیتش درجامعه ی مابه عامل های زیربرمی گردد:نخست،سپرده شدن کمیسیون حقوق بشربدست افراداِن جی اوکار،فرقه گراوبی اطلاع ازشرایط سیاسی- اجتماعی- دینی وفرهنگی افغانستان.دوم، به اِن جی او، تجارت ومسئله ی پول درآوردی بدل شدن برنامه وکارنامه ی کمیسیون حقوق بشر.سوم، شرایط پیچیده ی فرهنگی- قبیلگی ومذهبی افغانستان.چهارم،بالاکشیده شدن جنگ سالاران ،قاچاقبران واِن جی اوکارانِ استفاده جوبه قدرت.به سخن دیگر،قدرت نشین شدن کسانیکه ازنظرطبعیت وسرشت باحقوق بشربویژه حقوق زنان درجامعه ی افغانستان که درآن همواره بزرگ مالکان وشیخان چند زنه وحقوقِ زن ستیزبود ند،ودرسه دهه ی پسین زورمندان چند زنگی را ازچهارزنگی به پنج زنگی بابازنشسته کردن زن چهارم خود به اوج رسانده اند، درحقیقت به تابوت حقوق بشرمیخ فولادین کوبیده است.پنجم،قانون اساسی تمرکزگرا ، سپردن نهادقضایی کشوربه دست یک اِن جی اوکارنابکار دیگروموقع دادن به سیاف جنایت کارتامنحط ترین افرد رادرچنان دستگاه مهمی بی شمارنصب نماید، درناکامی ، مسخره شدن وارزش زدایی از حقوق بشربویژه حقوق زنان مزیدبرعلت شد ه است،یابه گفته ی شریعتی که اگرمی خواهید حقیقت رانابود کنید،برآن حمله نکنید،ازآن بدنمایند گی کنید.کمیسیون اِن جی اوکارِحقوق بشروحکومت فاسدافغانستان بانمایندگی ای بدازحقوق بشرآن رامسخره وتامرزنابودی درجامعه ی مارسانده اند.
ازاین رو، به صراحت می توان ابرازکرد که حقوق بشربویژه حقوق زنان باچه دشواری هاومانع هایی درجامعه ی افغانستان روبرومی باشد.با اینکه حقوق بشربویژه حقوق زنان همواره درافغانستان نادیده انگاشته شده بود،اماهیچ زمانی به اندازه ی دوره ی کنونی به مسخرگی گرفته نشده است.چرا؟به این لحاظ که درگذشته باوجود نقض شرمناک حقوق بشر،کمیسیونی بنام حقوق بشروجود نداشت که مدعی تحقق آن شده باشد.طرفه اینکه،پیش ازآنکه افغانستان دارای کمیسیون حقوق بشرشود،گرایش زنان به خود کشی،فرارازمنزل،خودسوزی، وگرایش مردان به چند زنگی به گونه ی رسواخیزکنونی سراغ نمی شد.بطورنمونه،فرارزنان ازمنزل چه بخاطرگسترش چند زنگی وچه بخاطرستم های که برآن هاتوسط شوهران نادان شان رواداشته می شود،مدت ها است که سبب مشغولیت پولیس شده است، وبرپایه ی اطلاعاتی که تاکنون پخش شده است،در این نهادهم که درفسادازکمیسیون حقوق بشردست بالاتری دارد،دربسیاری موارد به بهره برداریی شهوانی اززنان فراری پرداخته شده است که اعتراض هایی کمرنگ فعالان زن رابرانگیخته است.دراین زمینه، روزجمعه14میزان- 5اکتوبر، رویترزخبرگزاریی انگلیس گزارش داد که فعالان زن وپولیس درافغانستان توافق کرده اند که اخیری دیگرزنان فراری ازخانواده شان رازیرتعقیب قراندهد.
بادرنظرداشت سخنان یادشده،لازم است که توضیحاتی هرچند مختصردرباره علت هاارائه کرده شود.طوریکه یادآوری شد،کاربردی کردن حقوق بشربه شیوه ی اِن جی اویی درآورده شد.درافغانستان زیرسایه ی نفوذ شوروی،به اِن جی اوهایانهادهایی غیردولتی به حیث نهادهایی وابسته به کشورهایی غربی ودرمواردی شبکه های جاسوسی آن هانگریسته می شد.بابه تاریخ پیوستن شوروی وحکومت های افغانی وابسته به آن که دوره ی مجاهدان آغازگردید،کم کم اِن جی اوهایی درافغانستان بامرکزیت درپاکستان سربلند کردند.مانند گذشته البته باکمی تفاوت به این گونه نهادهای غیردولتی،نه به حیث نوکران غرب،بلکه به حیث جاسوسان پاکستان نگریسته می شد.دردوره ی اداره ی طالبان که سازمان جاسوسی پاکستان گرداننده ی اصلی آن بود،نهادهای غیردولتی برایی افغانستان بامرکزیتِ پشاوروکویته بیش ازاندازه ساخته شدند؛نهادهایی که برخی ازآن ها توسط طالبان وملاهایی پاکستانی به گسترشِ مسحیت متهم شدند، وعلت هم این بود که هرنهادی که ازکانال آی اِس آی واردافغانستان نمی شد،برچسپ مسیحی گستری برپیشانی اش زده می شد.
بهرصورت،گردانند گان کمیسیون مستقلِ حقوق بشرِافغانستان که رئیس آن سزاوارجایزه ی "نوبل بدیل " شناخته شده است،ازکارکنان چنان نهادهایی می باشند، نهادهایی که دربی ارزش ساختن ارزش هایعنی بازاری ومسخره کردن حقوق بشرسهم بارزی بدوش دارند.نویسنده بااینکه تحقق حقوق بشردرافغانستان را تااندازه ی زیادی به ایجاد حکومت خوب وکارآمد پیوند میدهد،اماکاردرجهت کاربردی کردن حقوق بشرهرگزباچگونگی کنش حکومت رابطه ی ندارد؛اگردارد، بسیارکمرنگ می باشد.چراکه دربسیاری موارد حکومت هامی باشند که جنازه ی حقوق بشررابرمی دارند.اگرچه افغانستان بارسیدن به حکومت درستکاروکارآمد فاصله ی بسیاری دارد،اما خلط دوپرسمان زیربه پیچیدگی کاردرزمینه ی حقوق بشرافزوده است:نخست،بخشی ازجامعه ی افغانستان که درردیف آن طالبان هم جای می گیرند، باوردارند که افغانستان کشوری زیراشغال می باشد که درگام نخست به حکومت- کشورخود گردان باید دست یابد وشعارهای حقوق بشریی غربی هازیرسایه بردن مسئله ی اشغال می باشد.دوم،مبارزه برای تحقق حقوق بشرودموکراسی به پرسمان داشتن دولت- ملت پیوند می خورد که درافغانستان وحود ندارد.بد بختی افغان ها این است که جنگ علیه شوروی، جنگ آزادی بخش شان درجهت رسیدن به حکومت- کشورخود گردان بود که درشکم رهبران وفرماندهان جهادی دفن وطالبان رابه گونه ی بدیل تولید کرد.طالبان که خود رادرظاهرآزادی خواه می پندارند؛ برعکس، درچنگال پاکستان اسیرمی باشند و هرگزنمی توانند کمکی به افغان ها درجهت رسیدن به حکومت- کشورنمایند.
دراین باره که گرایش هایی افغانی ای دیروزوامروزدرزمینه هایی رسیدن به حکومت- کشور، دولت- ملت وتحقق حقوق بشرچه کردند وبه چه نتیجه ی رسیده اند،همه گان آگاهی دارند.ازهمه مهمتراینکه،هم رسیدن به دولت- ملت که زمینه سازتحقق حقوق بشرمی باشد وهم مبارزه درجهت پیاده کردن حقوق بشرفدا کاری های را می طلبد که باید همه آگاهان جامعه ی افغانستان برای آن کمربسته نمایند.وغربی هایی که بافربه کردن اِن جی هاوکمیسیون اِن جی اویی حقوق بشروجنگ سالاران دزدوبی فرهنگ درافغانستان ازحقوق بشربی شمارارزش زدای کردند، باید بپذ یرند که به خطارفته اند وبرای رفع خطای خود بکوشند کمک به بسترسازی برای حقوق بشردربسترفرهنگ جامعه ی ما نمایند؛ واین کاربه گونه ی زیربهترعملی خواهد شد:درگام نخست،دستگاه قضایی افغانستان اززیراثرسازمان سیاه کار، تباه کار، متعصب ، پس مانده ، قبیله گراوحقوق بشرستیز طالبی ای رسول سیاف برون ودرآن قاضی های آگاه ووطن دوست وکارفهم جابجاکرده شوند تادربرابردستگاه درمانده وفاسد حکومت وقانون شکنانِ پیرامون آن ازحقوق مردم تااندازه ی ممکن دفاع نماید،واین، کمترین کمک به حقوق بشرمی باشد.درگام دوم،به پرسمان بسیارمهم وسرنوشت سازدرزمینه ی پیشرفت حقوق بشر، یعنی بسترسازیی فرهنگی درمتن فرهنگ سنتی افغانستان پرداخته شود.
شایان تاکید می باشد که انجام این وظیفه ی سترگ بااِن جی اوکاران وافرادی که ازغرب برای پُرکردن کیسه هایی کلان خود وارد کرده شده اند، ممکن نیست.اگرممکن می بود، تاکنون بازدهی خودرانشان داده بود! روشن است.این کارتوسط کسانی ممکن وعملی می باشد که هم به زبان وفرهنگ سنتی جامعه ی افغانستان آشنایی وهم ازفرهنگ ومدنیت مغرب زمین، جایگاه سربرافراشتن حقوق بشرآگاهی دارند.تاکید بربستر سازیی فرهنگی برای پیشرفت درزمینه ی حقوق بشر به این خاطرنمودم که کسانی بسیاری ازجمله جوانان مسلمان رادرافغانستان دیدم که بدودلیل زیرباحقوق بشرمخالفت می کردند:نخست، حکومت فاسد ودرمانده وکمیسیون حقوق بشری اش که هردو،بویژه اولی بجای خد مت به مردم وتامین امنیت وحقوق بشری شان به آن ها باغصب زمین های دولتی وعامه فراوان خیانت رواداشته اند.دوم،انگشت گذاشتن برمخالفت اسلام وحقوق بشریامخالفت اسلام بافرهنگ غربی.
دراین بخش ازنوشته که فقره ی پایانی نیزمی باشد،پیشنهاد نکات زیررا به غربی هایی درگیردرافغانستان وسازمان ملل که درظاهرکانال هزینه کردن پول هایی کمکی به افغان هاشمرده می شود، وجوانان مسلمان، مفید می دانم: نخست،غربی هاوملل متحد برای بارنهایی سیاست، گفتار ورفتارخود رادرافغانستان بازنگری نمایند.چرا؟به این خاطرکه دیگرفرصت کمتری برای جلب حمایت مردم افغانستان دارند.وتنها با چنان بازنگری است که می توانند هم برای خود وهم برای مردم افغانستان فایده برسانند.هدفم ازبازنگری، آوردن اصلاحات بنیادی دردولت افغانستان وجنگ علیه تروریسم وپیداکردن راه حل پایداربرای بحران مزمن افغانستان درهمسوسازیی منافع خود بامنافع مردم این کشور می باشد.شایان توجه است که این کاربدون یک تفاهم مجدد افغانی- جهانی ومنطقه ی بسیاردشوارمی باشد.درغیرآن، حقوق بشرنمایی وفربه کردن کارگزاران نهادهایی غیردولتی ازجمله کمیسیون حقوق بشرنه دردِ افغان هاونه دردِ خود آن هارامعالجه کرده می تواند.برای جوانان مسلمان، سازمان هایی درمانده وفاسد دیروزوامروزمجاهدین وطالبان ،اشاره به این پرسمان رامفید می دانم که مبارزه با استعمارنوین غرب را ازمبارزه بادموکراسی ، حقوق بشروآزادیی بیان جدانمایند.چرا؟به این خاطرکه درمبارزه بادموکراسی،حقوق بشروآزادیی بیان، به بنیاد گرایان مسیحی- یهودی که اسلام هراسی رادرجهان فربه ترمی کنند، کمک می نمایند تااسلام ومسلمان ها؛ به گونه ی که درتظاهرات خشونت باربمناسبت فیلم"بی گناهی مسلمانان"درماه گذ شته کرده اند.ازسوی دیگر،ازدوپرسمان مهمی زیرکه بیشترازدموکراسی وحقوق بشر به مسلمان هاوفرهنگ شان زیان رسان می باشند،غفلت صورت می گیرد:نخست،ازجنبه هایی مادی وبی بند وبار فرهنگ غربی که فراوان وارد زندگی وفرهنگ روزمره ی مسلمان هامی شوند.دوم، مبارزه باخود کامگی واستبدادسیاسی ومذهبی که دشمنی آن ها با اسلام وفرهنگ مسلمان کمترازجنبه های بی ارزش فرهنگی مادیی غربی نمی باشد.ازهمه مهمتراینکه،اسلام وفرهنگ مسلمان هامشکلی باحقوق بشرودموکراسی ندارد، اماپیشتروبیشتر ازاین ارزش هایی جهان شمول،استبداد وتنگ نظریی مذهبی- نژادی- قبیلگی کمراسلام ومسلمان هاراشکسته وباعث پس ماند گی شان درمقایسه بادیگرملت هاودین هاشده اند.ازاین رو،همنوایی بادموکراسی وحقوق بشرودورشدن ازاستبداد تاریخی که قرن ها است دین اسلام رابه نفع خود مصادره وملاهایی درخوردین باوریی خود راهم آفریده است، نیازمبرم اسلام ومسلمان هامی باشد.

Tuesday 2 October 2012

افزایش حملات سربازان افغان به سربازان ناتووراه هایی مهارکردن آن


ابراهیم ورسجی
11-7-1391
روزیکشنبه 30سیپتامبر2012-9میزان1391خورشدی، رویترزخبرگزاریی انگلیس ازیک حمله ی سربازان افغان به همتایان امریکایی شان درولایت ورد ک گزارش داده چنین برآورد کرد که تلفات سربازان غربی درافغانستان ازمرزدوهزارنفرگذشته وشمارزخمی هابه17644رسیده است، وازمیان قربانی ها،21درصدآن هاکسانی می باشند که درهجوم سربازان افغان جان باخته اند که دوسوم آن ها امریکایی می باشند.ازروزیکه حملات سربازان افغان به سربازان غربی درافغانستان آغازشد، غربی هاوتحلیل گران خارجی وداخلی ای امورافغانستان بانام گذاریی این گونه حملات به"حملات درونی " کمتربه علت هایی آن پرداخته اند؛ ودرمواردی که به علت ها انگشت گذاشته شده است،تنهابه رخنه ی طالبان درمیان سربازان افغان چشم دوخته شده است، نه عامل های دیگر.
ازاین رو،نویسنده می کوشد برعامل هایی انگشت بگذارد که خارجی ها وداخلی هایی مصروف دربحران افغانستان ازروی عمدیافرارازمسئولیت نمی خواهند به آن هاتماس بگیرند.برای همه کارشناسان امورافغانستان، چه داخلی وچه خارجی روشن است که حکومت هایی امریکاوانگلیس وملیشه هایی ارزان قیمت افغانی همنواشان به حیث پیش قراول عملیات براندازیی اداره ی پس مانده وهراسناک طالبان- آی اِس آی- القاعده به انجام کارهایامسئولیت هایی زیرین درافغانستان تاکید ورزیده بودند:ریشه کن کردن تروریسم، دولت سازی، حکومت قانون،بازسازیی اقتصاد فروپاشیده ی افغانستان، تحقق دموکراسی،حقوق بشر،بویژه حقوق زنان که قربانیان اصلی ای اداره ی طالبان بودند،آزادیی بیان ، رسانه ها ووعده هایی چرب ودلگرم کننده ی دیگر.
باتوجه به رهایی زود هنگام مردم افغانستان ازچنگال اداره ی هراسناک، منحط وپاکستانی ای طالبان ووعده هایی دلگرم کننده ی بالا،همه یا اکثریت مطلق افغان ها ازبراندازان طالبان ابرازخوشحالی کردند.ازاین نگاه که طالبان، نخست، به کمک جورج بوش وپرویزمشرف رئیس جمهورانِ وقتِ امریکاوپاکستان به پایگاه امن خود درآن سویی مرزجنوب غربی وجنوب شرقی افغانستان پناه گرفته زخم های وارده برپیکرخود راتداوی وباشک وترید برایی بازگشت به عرصه ی خد مت گزاری به پاکستان روزشماری می کردند؛ودوم، بخاطروعده های نامبرده ، خوش بینی ای دروغین نسبت به نیروهای ناتودرمیانِ مردم افغانستان وجود داشت.دوعاملی که درآغازحتابازگشت طالبان رانامحتمل ساخته بود، چه ماند به اینکه سربازان افغان درفکرحمله به سربازان خارجی برآیند!
ازبد یاخوب رخ دادها، بنیاد حملات سربازان افغانستان به سربازان خارجی بویژه امریکایی درهمان روزهایی نخست تشریف آوریی آن هابه کشورما پی ریزی شده بود.وعامل هایی آن هم این هابودند : درآغازافراد ودسته هایی به قدرت بالا کشیده شد ند که شاخه ی سیاسی شان ازطالبانِ بی ارتباط با مردم وشاخه ی نظامی شان پیشترامتحان جنایت،تباه کاری وخیانت به مردم افغانستان وجاده سازی برای برآمدن طالبان راداده بودند.دراین میان،شاخه ی نظامی، غلطی ای بزرگی قبلی خود را درقبضه کردنِ ارگان هایی مهم دولتی وگذاشتن آن هابه افرادی مربوط به چند روستا آن هم دریک کشورچند قومی که قوم گرایی ازهرنگاه روحیه ی ملی واقعی یادروغین قبلی رازیرپرسش برده است،تکرارکرد؛وشاخه ی سیاسی که ازنداشتن ارتباط با مردم وبی ما یگی درزاد گاهش رنج می کشید،کوشید باکمک امریکا، حکومت قبیلگی به شیوه ی عبدالرحمن خان ونادرخان رادرعصرجهانی سازی وانقلاب اطلاعاتی بازسازی نماید.
درچنان شرایطی بغرنج وپیچیده ی، پاکستان که سیاست عمق استراتژیکش درافغانستان توسط امریکاونیروهایی زیراداره ی ربانی- مسعود ناکام ساخته شده بود،بازرنگی رخدادهای درونی ای کشورما رابررسی وبالای غلطی هایی امریکاوحکومت دست نشانده ی آن درکابل سرمایه گذاری را آغازکرد.دارودسته ی حاکم ساخته توسط امریکادرافغانستان بخاطرنادانی وتناقضات منفعتی چنان بی سروسامان وبی هدف بود ومی باشد که تنهابه ماندن درجایگاه سیاسی- پوشالی- غارتگرانه ی خود بسنده کرد ومی کند؛غافل ازاینکه پاکستان بهردسیسه ی درافغانستان دست می زند تامیوه ی دلخواه خود را بردارد.
دراین راستا، درسال2002، پاکستان یک گرد همایی به اشتراک کشورهای چین،ژاپان وعرب های طرفدارخود راجع به افغانستان دراسلام برگزارکرد. یک افغانی که درآن گردهمایی دعوت شده بود، به نویسنده گفت:"یک پاکستانی مقاله ی راجع به وضع اردو/ارتش افغانستان به خوانش گرفت که درآن آمده بود:" درافغانستان ده هزارژنرال وجود دارد، درحالیکه یک سربازهم وجود ندارد."سخن نامبرده نشان میدهد که پاکستان تمام توجه خود را درافغانستان این گونه تمرکزبخشیده است که ارتشی/اردویی دراین کشورجنگ زده شکل نگیرد؛ ودراین راستا،سه ابزاردراختیارداشت ودارد:نخست،کم توجهی ای امریکادرساختن نهادهای دفاعی- امنیتی افغانستان.دوم،حماقت وزیاده خواهی بخشِ مسئولیت ناپذیرِشاخه ی نظامی ای دیروزجمعیت اسلامی، باندی که با انحصاری کردن وزارت هایی دفاع،داخله وریاست امنیت ملی درسال1371به افرا د خود آن هم ازچند روستا نه یک ولسوالی، درافغانستان چند قومی وهزارباندی آن روزوامروز، باعث جنگ افروزیی گردید که دنباله ی آن تاکنون ادامه دارد.سوم،درماند گی،فساد وناتوانی حکومتِ کابل ودهن کجی ای شاخه ی سیاسی ای آن به ارتش پاکستان.این شاخه حق داشت ودارد که چنان دهن کجی نماید.چرا؟دردوره ی دولت آشوب زده ی مجاهدین،پاکستان کوشید به مسایل قومی دامن زده خودرامدافع قوم پشتون جابزند.جازدنی که مورد ستایش بسیاری سیاست کاران حکومت کنونی کابل بود.بطورنمونه، شمارازاین سیاست کاران نادان رانظامی های پاکستانی این طوربکارانداختند که بکوشند مانعی تماس امریکاباسران دولت مجاهدین شوند وشدند.مثلا،درسال2001،زمانیکه احمدشاه مسعود فرمانده جنگ علیه طالبان به فرانسه دعوت شد؛ این خبردرمیان افغان هایی مقیم پاکستان درزکرد که ازیک مقام بلند پایه ی اطلاعاتی پاکستان پرسان شده بود که نگرانی ازپذیرایی فرانسه ازمسعود ندارد،درپاسخ گفته بود. هرزمانیکه این پذیرایی درواشنگتن ولندن صورت بگیرد،جای نگرانی وجود دارد.به سخن دیگر،هردوجایگاه نامبرده هم درافغانستان اثرگذاری دارند وهم نوکران افغانی پاکستان نمی گذارند چنان پذیرایی صورت بگیرد.طوریکه پسانتردیده شد،اول مسعود وبعدربانی ازمیدان برداشته شدند تاملیشه هایی ارزان قیمت بجای مانده ازآن هادرخدمت غرب وپاکستان قرارگرفته به ایجاد وضع نابسامان کنونی درکنارنوکران دیگرکمک نمایند وخوب هم کمک نمودند.
دررابطه باصل نخست،زمانیکه امریکاپیش ازاداره سازی درافغانستان به سراغ عراق رفت،رهبران نظامی پاکستان چنان دریافتند که این کشوردراداره سازی درافغانستان جدی نیست؛ازاین رو،طالبان رابازسازی کردند.ازپیش آشکارشده بود که امریکایی هادرمقایسه باپاکستانی هاآگاهی کمتری راجع به افغانستان دارند، پرسمانیکه درآن امریکای هاخودشان کوتاهی دارند.چرا؟ ازاین لحاظ که پس ازتهاجم شوروری درهفته ی پسین ماه دیسامبر1979به افغانستان،امریکاطی معامله باپاکستان، پذیرفته بود که افغان های ضد شوروی رانادیده گرفته سرنوشت آن هاوکشورشان رابدست ارتش پاکستان بسپارد. غلطی ای که اکنون دامن گیرخودامریکایی هابه گونه هایی مختلف درافغانستان شده است.
پاکستان باتوجه به اطلاعات وخد مت کاران کم مزدی که به کمک مالی امریکاوعربستان درافغانستان پیداکرده بود، دراین کشورمصیبت زده که درمصیبت زد گی آن سیاست کاران خائن وساختارقبیلگی حکومت ها کمترازنیروهایی مغرض بیرونی کوتاهی ندارند،مانند دوره های جهادی وطالبی به پیاده کردن برنامه ی ضدافغانی خود کمربست.به گونه ی که ازپیش قابل پیش بینی بود،عامل هایی زیردرپیاده کردن برنامه ی افغان ستیزیی پاکستان کمک کرد ند:نخست،رفتن امریکابه عراق وزیرشعاع قرارگرفتن دولت سازی درافغانستان.دوم،بی لیاقتی دسته ی سیاسی- نظامی حاکم ساخته شده برکابل.سوم،برآورده نشدن توقعات مردم افغانستان درتحقق حکومت قانون وبازسازیی اقتصادی.برخلاف توقع مردم،کمک های بی شمارجامعه ی جهانی به جیب دسته ی فاسد،نالایق وفاسد حاکم رفته به برآمدن یک طبقه ی جدیدی اقتصادیی بی فرهنگ منجرشد.چهارم،پاکستان که امریکارادرگیربحران عراق می دید وطالبان فراری ودیگرافغان های مزدورکم مزد رادراختیارداشت،بابهره برداری ازبی لیاقتی دسته ی حاکم وتبلیغات مبنی براینکه درحکومت کرزی مانند حکومت مجاهدین پشتون هاکم نقش می باشنذ،هم مسایل قومی رادرافغانستان دامن زد وهم طالبان راکه پیشترخصلت تروریستی ای کمتری داشتند به تروریستان بی شعوردیگرگون ساخت.
بادرنظرداشت مطلب های بالا،دید یم که طالبان قد م به قد م وارد میدان کرده شد ند؛ازجنگ هایی رو در روتاعملیات تروریستی که درهمه زیان رسانی آن هابه سربازان غربی کمتروبه مردم افغانستان بیشتربود.طرفه اینکه درهمه گونه هایی برخورد طالبان وپاکستانی هابانیروهایی غربی،سخنی ازشلیکِ سربازان افغان به نیروهایی بیرونی یادوست دسته ی حاکم درمیان نبود.ازدوسال بدین سواست که سربازان افغان شروع کردند به کشتن سربازان غربی یاحامی های دسته ی حاکم برکابل.پرسش بنیادی این است که چه عامل هایی سبب چنین حمله های شده اند.نویسنده فکرمی کند که عامل های زیرسبب حمله هایی سربازان افغان به سربازان بیرونی شده اند:نخست،برخورد مغرورانه ی سربازان ومنصب داران غربی باهمتایان افغان شان.دوم، ناتوانی ای غرب درپایان دادن به مرکزهای تروریسم درخاک پاکستان یاناتوانی امریکادرمهارکردن متحد ش یعنی پاکستان درجنگ علیه تروریسم، متحدی که هم به تروریستان کمک می کند وهم دوست واشنگتن می باشد.سوم،درآغازحمله ی براندازیی اداره ی طالبان توسط امریکامسئله ی دولت سازی،حکومت قانون ، نابودکردن تروریسم ،تحقق دموکراسی ،حقوق بشر، بویژه حقوق زنان، بازسازیی اقتصادیی افغانستان به گونه ی که این کشورباردیگربه پایگاه تروریسم مبدل نشود،درمیانه بود، وبه آن هاتاکید می شد، نه بدست آوردن پایگاه نظامی- دائمی درافغانستان؛درواقع،همین مسئله عامل مهم حمله ی سربازان افغان به همتایان غربی شان می تواند باشد.چهارم،رفتارمتناقض ایران باحکومت کابل به گونه ی که هم دوستی نمایی می کند وهم به طالبان کمک می رساند.ایران این گونه رفتارراتنهاباکابل نمی کند،بلکه باامریکاهم می نماید. درواقع، برپایه ی چنان رفتاری درشعارازدشمنی سخن می گوید ودرعمل معامله گری می کند.معامله گریی که رفتاردوگانه اش درافغانستان رانمایش میدهد.به این معناکه آماده ی معامله باامریکابه گونه ی می باشد که کمی برایش احترام شود،احترامی که امریکاآماده ی آن نمی باشد.پنجم،ناکامی طالبان وپاکستانی هادرجلب حمایت های گسترده ی مردم افغانستان درجهت خیزش علیه سربازان ناتو.ششم،ناتوانی حکومت کابل وحامیان بیرونی اش دردولت سازی وتحقق بازسازیی اقتصادی.هفتم،نابود شدن زمینه هایی سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- ذهنی وروانی ای برآمدن حزب سیاسی مخالف توسط غرب وحکومت کابل ؛حزب سیاسی ای که بتواند بدیلی برایی حکومت کنونی فراهم نماید. اکنون که عامل هایی افزایش حملات سربازان افغان به همتایان غربی شان بازتاب داده شد، می بینیم که چگونه می توان به مهاراین پدیده ی ناخوشایند که روزیکشنبه 30سیپتامبر-9میزان ژنرال آلن فرمانده ناتودرکابل آن رابرای امریکای هابسیارناراحت کننده خواند، ورزبعدازآن، لئون پنه تاوزیردفاع امریکانیزدرزمینه باوزیران دفاع وداخله ی افغانستان تماس تلفونی گرفته ابرازنگرانی کرد،پرداخت؟روشن است. مهارکردن حمله ی سربازان افغان برهمتایان غربی شان با دشواری های بسیاری همراه می باشد؛ باوجود همه دشواری هایی پیشِ رُو،ناگزیرباید جویای آن شد.دراین راستا،فکرمی کنم برداشتن گام هایی زیربیشترازهمه کارسازتمام شوند:نخست،غربی هابویژه امریکایی هادربرخورد شان نسبت به سربازان افغان ازموضع یک فرمانده پرنخوت ومتکبربزیرآمده محترمانه وبه گونه ی همراه وهمکاررفتارنمایند.دوم،سربازان افغان ازمیان مردم عادی برخاسته اند، مردمی که کمک هایی غرب تاثیری مثبتی درزند گی آن هاوارد نکرده است.ازهمه مهمتراینکه،کمک های غرب به جیب حکومتی هایی سرازیرشده است که برخی مردم درجنوب کشورازنفرت آن هابداد گاه هایی مذهبی نمای طالبان مراجعه کرده فیصله ی آن هارابرفیصله هایی قاضی هاوملاهایی فاسدِ حکومتی که همه شان ازباندفاسدسیافِ چپاولگروتباه کارگزینش شده اند،ترجیح میدهند.
ازجانب دیگر،اگررخنه کردن طالبان رادرسیستم دفاعی- امنیتی دولت بها بد هیم وقانع شویم که حمله برسربازان خارجی کارستون پنجم طالبان یاپاکستان دردرون ارگان هایی دفاعی- امنیتی اداره ی کابل می باشد،بازهم باید ازناکارآمدی ودرماند گی حکومت نالید تا طالبان وحامی آن ها، یعنی پاکستان.ازاین رو،توجه به پرسمان هایی زیربیشترازهمه ضروری می باشد:نخست،اصلاح وپاکسازیی ارگان های دفاعی- امنیتی دولت ازستون پنجم پاکستان یا طالبان.دوم،بازنگری دربرنامه وشیوه ی کاربرد کمک هاوتاکید براین امرکه چراچنان کمک هایی تاثیری عمده ی درزند گی مردم که سربازان ازمیان آن هابرخاسته اند،وارد نکرده است؟سوم، امریکابجای تاکید برایجاد پایگاه نظامی- دائمی درافغانستان که معاهده ی هم درزمینه باحکومت نامرد می وتروریست پرورکابل امضاکرده است،معاهده ی که ازنظرمردم وسربازان تنهابه عمرحکومت فاسد ودرمانده ی کنونی می افزاید تاتامین امنیت وثبات وبازسازیی اقتصادیی افغانستان،به دولت سازی وحاکمیت قانون وبازسازیی اقتصادی بامرخص کردن دسته ی نابکارحاکم فکرکند.چهارم،غرب بویژه امریکابپذیرد که سیاست افغانی اش شکست خورده است ومسئله ی ایجاد پایگاه نظامی درافغانستان کشورهای منطقه بویژه ایران،روسیه وچین راتشویق می کند تا به تقویت موضع تروریست پرورِ پاکستان شتافته روزگارسربازان غربی وافغان هاراتیره وتارنمایند.ازاین رو،امریکابکوشد هم درافغانستان باکنارزدن دسته ی فاسد حاکم دولت سازی کند وهم طی یک گردهمایی جهانی- منطقه ی، پاکستان رامجبوربسازد که ازکمک به تروریسم درافغانستان بپرهیزد.به سخن دیگر،این هدف بدون فشارفزاینده برپاکستان ازگونه ی فشاری که جورج بوش برسوریه درجهت برون کردن سربازانش ازلبنان وارد کرد، ناممکن است برآورده شود.روشن است.این کارتازمانی صورت نمی گیرد که بارسمیت بخشیدن به مرزنزاعی "دیورند"میان افغانستان وپاکستان، منطقه ی قبایلی پشتون نشین پاکستان باتبدیل شدن به یک ولایتِ زیراداره ی قانون ازموجودیت دسته هایی تروریست ارزان قیمتِ درخد متِ ارتش پاکستان پاکسازی نشود.ازهمه مهمترایکه،درکنارتوجه جدی به راه اندازیی آنچه که گفته آمد، بازنگری دررفتاربادارمنشانه ی سربازان وافسران غربی باهمتایان افغان شان که ازدوگانگی فرهنگی مرگباری حکایت می کند،پرهیزشود؛ وهمراه با آن، به عمر طبقه ی سرمایدارجدیدی حاکم برکابل که ازکمک های خارجی به چنان ثروتی رسیده اند درسیاست افغانستان پایان داده شود،وسرمایه ی ملی راکه غارت کرده اند به نفع مردم مصادره ودربرنامه هایی توسعه ی اقتصادی- اجتماعی وفرهنگی ای کشوربکارانداخته شوند.دراین صورت،حکومت مردمی درافغانستان شکل گرفته، تروریسمی صادراتی ازبرون نابود وآرامش جای آن رامی گیرد.درغیرآن،بایقین کامل می توان ابرازکرد که نه تنها حملات سربازان افغان به سربازان غربی مهار نمی شود؛ بلکه برعکس، افزایش هم پیدامی کند.