Wednesday 30 November 2011

افزایش فشارامریکابرنظامی هایی پاکستانی وواکنش هایی آن ها


سخن گفتن ازدوستی ودشمنی پایداردرسیاست،خنده آوراست.
حکیم اردبزرگ
ابراهیم ورسجی
9-9-1390
دراین روزها،روابط میان امریکاوپاکستان بیشترازهرزمان دیگری پرتنش شده است.اگرچه روابط میان دوطرف پیشتر هم به تیره گی گرایش پیداکرده بود،امانه باندازه ی کنونی.روشن است. به سخن معروف که:"دوتوپ رانمی توان دریک زمان دریک دست گرفت."پاکستان،ریاکارانه سال هااست که باسیاست درظاهرمتحدغرب علیه تروریسم ودرنهان متحدطالبان،آدم کشان وتروریستان بودن،این بازی را به پیش برده ومی برد.بااینکه پیشتر،روابط دوجانبه به گونه ی سگ وگربه درآمده بود.اما،درماه هایی پسین،دومسئله ی زیربوخامت آن فزونی بخشیده است:نخست،حمله ی افرادگروه نام نهادحقانی ودرواقع کارگزاران بومی وپاکستانی آی اِس آی،بتاریخ13سیپتامبر2011-23سنبله1390خورشیدی، به پایگاه ناتو،سفارت امریکاومرکزعملیاتی سی آی ای درهتل آریانایی کابل که اعتراض های داغ جانب امریکایی رادرپی داشت.دوم،حمله ی نیرویی هوایی ناتودرشبانگاه روزجمعه25نوامبر-4قوس به پایگاه ارتش پاکستان درمحله ی"سلاله"در مومندایجنسی،منطقه ی قبیلگی شمال غرب پاکستان که به کشته شدن24سربازوزخمی شدن13نفردیگرانجامید.
طرفه اینکه،ازچندین سال بدین سو،درونز/هواپیماهایی بی سرنشین امریکایی باپروازازمیدان هوایی"شمسی"درولایت بلوچستان پاکستان، منطقه هایی قبیلگی شمال غرب آن کشوررابمباری وشماری ازمردم ملکی راهمراه تروریستانِ زیرسرپرستی آی اِس آی، می کشندکه باسکوت حکومت ونظامی های همه کاره ی پاکستانی بدرقه می شد.اینکه،این بار،نظامی هایی پاکستانی ازحمله ی امریکابه پست دیدبانی ارتش در"سلاله"،عصبانی شده اندو سکوت رمزگونه ی پیشترراشکسته اند،پرسش برانگیزمی باشد.تنهاپاسخی که به این پرسش می توان یافت، این است که نظامی هاارزشی به مردم عادی کشورخودقایل نیستند.ازاین رو،زمانی که حملات صورت می گرفت،برای عوام فریبی وکنترول کردن ذهنیت عامه به چنداعتراض نرم بسنده کرده به بازیی دوگانه ی خود،یعنی همراهی ظاهری باغرب وکمک به تروریستان ادامه می دادند.حکومت پاکستان هم که ازناتوانی دربرابرخودسریی نظامی ها رنج می برد،باظاهرداری، به حفظ خود،دربرابرفشارآن هاادامه میدهد.ازسوی دیگر،بحران درروابط سیاست کاران ونظامیان پیشترازاین،باافشاگریی منصوراعجازیک تاجرامریکایی- پاکستانی تبار،بتاریخ10اکتوبردرنشریه ی تایمزمالی انگلیس،مبنی براینکه پس ازکشته شدن بن لادن درشهرایبت آبادپاکستان، پیامی راازیک مقام پاکستانی به مایک مولن فرمانده ارتش امریکارسانده بودکه بربنیاد آن،ارتش عزم براندازیی حکومت راداردوبایدزیرفشارگرفته شود،روابط حکومت وارتش تنش آلودشده بود.اگرچه حکومت باپذیرش استعفانامه ی حسین حقانی سفیرپاکستان درواشنگتن، کوشیدکه ازسطح تنش بکاهد،اماسپردن موضوع به تحقیق توسط یک کمیته ی ویژه،آتش راموقتاًبزیرخاکستربرد.
بهرصورت،افشاگریی منصوراعجازوایجادتنش درروابط حکومت وارتش، وحمله ی ناتوبه یک پست دیدبانی نظامی درسلاله که عصبانیت بی سابقه ی ارتش پاکستان رادامن زد،ازدوواقعیت تلخ پرده برداشت:نخست،کشته شدن پاکستانی هایی ملکی برای نظامی هایی غارت گر ارزش ندارد؛ورنه، پیشتردرکشته شدن آن هاتوسط درونز/هواپیماهایی بی سرنشین امریکایی،اعتراض می کردند.دوم،امریکاکه ازبازیی دوگانه ی نظامی هایی پاکستانی بیش ازاندازه به خشم آمده است،باحمله به پست دید بانی سلاله،نظامی هایی پاکستانی رابیشترازپیش خشمگین ساخته است تادست به عملیاتی بزنندکه زمینه سازی شودبه سیاست های بعدیی آن کشوردربرابرپاکستان.به سخن دیگر،امریکایی هاکه بازیی دوگانه ی نظامی های پاکستانی رادیگرقابل تحمل نمی دانند،مصمم شده اند آن هاراوادار به سیاستی مانندسیاست صدام حسین درکویت نمایند؛ تا باین بهانه که ممکن است بم اتومی پاکستان دراختیارتروریستان قرارگیرد،دست بکارشده حساب کلاهک هایی اتومی شان رایک طرفه نمایند،به گونه ی که سرنوشت ارتش صدام رادرکویت رقم زد ند.اما،نظامی های پاکستانی چنان غلطی راکه درآن رودررویی مستقیم باامریکادرمیان می باشد،نخواهندکرد.وآرام هم نخواهندنشست.ازسوی دیگر،طالبان،گروه حقانی وحزب نیمه جان اسلامی رادراختیاردارندوبابهره برداریی ازآن ها،جنگ نیابتی راادامه میدهند.پس آرودن صلح درافغانستان، ارتباط به برخوردهمه جانبه ودرست بااین جنگ تروریستی- نیابتی پاکستان دارد.نظرباین استدلال که درسیاست دوستی ودشمنی پایداروجودندارد؛ممکن است که امریکا،پاکستان رانامطلوب شناسایی وباحمایت ازبلوچ هایی ناراضی که اکنون بااسلام آباد،درگیری دارندودیگرمخالفان داخلی اش درمخمصه ی بیش ازپیش قراربدهدتاازجنگ نیابتی درافغانستان دست بردارد.
روشن است. نظامی های پاکستانی که ازنهایت ذلت وناتوانی به تروریسم پروری وصادرکردن تروریست به افغانستان روی آورده اند،درخودچنان عرضه ی راهم نمی بینندکه ازخط قرمیزگذرنمایند.ازسوی دیگر،چنان امکان مالی راهم ندارند.برهمه کارشناسان امورسیاسی ونظامی منطقه روشن است که به چه دلیلی پاکستان ازتروریسم به حیث یک ابزاردرسیاست خارجی خودبهره برداری می کند.درجبهه ی شرقی،سه باردرسال هایی1948-1965و1971،باهندجنگیدکه درهمه ی آن هاشکست خورد.درجبهه ی غربی،یعنی افغانستان، مداخله ی نظامی شوروی دراین کشور،فرصتی طلایی برای نظامی های پاکستانی فراهم کردتاخودراباایجادیک رژیم دست شانده درکابل آسوده خاطرنمایند.زمانیکه امریکاپس ازامضایی معاهده ی ژنو،درآوریل1988میلادی،منطقه راترک گفت،پاکستان فکرکردکه سرنوشت افغانستان رابه اسلام آبادسپرده است.پاکستان که خودرادرافغانستان برنده ی بازی فکرمی کرد،پس ازعقب نشینی اخیرین سربازروسی ازاین کشور،دست به ماجراجویی کلانی زدکه توسط ارتش افغانستان درشرق وجنوب وجنوب غرب کشور،به شکست رسواخیزی روبروساخته شد.به گونه ی که،درجنگ های نامبرده باهندمواجه شده بود.
زمانیکه شوروی روبه ورشکستگی نهادودرآخرین روزسال1991، فروپاشید،باردیگرپاکستان جرئت پیداکردتادرافغانستان دست به ماجراجویی بزند.این ماجراجویی،کنارهم گذاشتن تندروان حزب کمونیست افغانستان وحزب اسلامی که هردوخاستگاه قبیلگی داشتند،بود.ازبدبختی نظامی های پاکستانی وعدم اعتمادبخشی ازجهادی هابه تندرویی مذهبی وسیاست افغانی پاکستان درپشت سرآن،این ترفندهم نقش برآب شد.درواقع،پس ازبیرون رفتن سربازان شوروی ازافغانستان،تمام برنامه هایی محوریی نظامی های پاکستانی ناکام شده بودند.ازاین رو،آن هادرافغانستان، به دومسئله ی زیرروی آوردند:نخست،طرح مسایل قومی وحمایت منافقانه ازپشتون هادربرابرغیرپشتون ها.دراین سیاست هم، بخاطراینکه درمیان پشتون ها،اول ازحزب اسلامی، وبعداًازطالبان به حمایت پرداخت،بسیاری پشتون های آگاه وتحصیل کرده راسرگردان وسرگیجه کرد.دوم،دامن زده به ویرانی کابل وخلع سلاح افغانستان به کمک مالی عربستان.دراین راستا،زمانیکه آی اِس آی،کتاب"تلک خرس"رانوشت ونشان دادکه جهادافغانستان رانه مجاهدین،بلکه نظامی های پاکستانی به گردانندگی ژنرال اخترعبدالرحمن به پیروزی رسانده اند،بسیاری مجاهدینی راکه کله شان به تنه شان می ارزید،عصبانی کرد.
باتوجه باکارکرده های یادشده ی نظامی های پاکستانی درافغانستان،به صراحت می توان گفت که آن هادرجامعه ی افغانستان دوستی برای خودباقی نگذاشته اند.وکارکردضداسلامی وضدانسانی طالبان علیه مردم افغانستان بویژه غیرپشتون هابه کمک آی اِس آی ،واردکردن بن لادن به افغانستان توسط این شبکه ی خاین،رخ داد11-9-2001میلادی وسرنگونی رژیم سیاه کاروپس مانده ی طالبان توسط امریکا؛درواقع،شب سیاه وطولانی رابرایی پاکستان درسطح منطقه، بویژه درافغانستان نازل کردکه ازشب یلداهم طولانی ترمی نماید.اگرنظامی های پاکستانی دقت لازم رامی کردند،بدرستی درمی یافتندکه نقش آن هادرویرانی افغانستان وپیاده شدن سربازان امریکایی به این کشور که ازیک بازیی بزرگ دیگرمانندبازیی بزرگ سده ی نزدهم میان روسیه وهندبریتانیا،باتعویض بازی گران به امریکا،چین روسیه،ایران ،هندواروپایی غربی،حکایت می کند؛به مخمصه ی سیاسی- نظامی برای آن هاتبدیل شده است که، بیشترین زیان آن رادرکوتاه مدت وبلندمدت، بایدافغان هاوپاکستانی هابپردازند.سیاست افغانی نظامی های پاکستانی که هدف ایجادیک افغانستان ناتوان وبی ثبات راپی گیری می نماید؛بدون درنظرگفتن اهمیت کشورمادراستراتیژی هایی منطقه ی هاوفرامنطقه ی ها،به کابوس رنج وواکنش هایی ورشکسته ی آن هامبدل شده است.
بطورنمونه،نظامی های پاکستانی پس ازکشته شدن بن لادن توسط سربازان امریکایی درایبت آبادکه نقاب راازچهره ی پرریاوتزویرآن ها بزیرکشید،مسئله ی حاکمیت ملی خودونقض آن توسط امریکاراعمده ساختند.این عمده سازیی ریاکارانه نشان میدادکه پیشترامریکایی هاکاری علیه حاکمیت ملی آن هانکرده بودند.واین که آن هاسال هاست که حاکمیت ملی افغانستان رابه بهانه ی پیداکردن عمق استراتیژیک زیرپرسش برده اند،درجهت منافع آن هاو موجه می باشد.اگرارتش پاکستان به بهانه ی بی هوده ی عمق استراتیژیک،حاکمیت ملی افغانستان رابه مسخره گی کرفته است؛پس حق باامریکاست که به بهانه ی رفع خطرتروریسم،بن لادن رادرحیاط خلوت ارتش پاکستان نابودنمایدوهربخشی ازخاک آن کشورراهدف گیری کند.بهرحال،پاکستان پس ازماجرای قتل بن لادن وبرملاشدن بازیی دوگانه اش درمبارزه علیه تروریسم،بدوواکنش زیردست زد:نخست،بازمینه سازی برایی حمله13سیپتامبربه مرکزفرماندهی ناتو،سفارت امریکاومرکزفعالت های سیادرکابل، نشان دادکه دوست خوبی برای امریکانیست.دوم،درعرصه ی دیپلماسی،گرایش به سویی چین وشمولیت دربلاک"شانکهای"، نشان داد.ازاین هم پیشترگام به پیش گذاشته،یازده هزارسربازچینی رادرمنطقه ی"گلگیت"،درنزدیکی مرزهایی مشترک خود باچین وهند،مستقر،وپس ازآن به تمرین مشترک نظامی باارتش چین، بتاریخ24نومبر-3قوس1390،مبادرت ورزید.
دراین رابطه،زمانی که درصبحگاه روزسه شنبه29نوامبر-8قوس،روزنامه ی"خلق"ارگان نشراتی حزب کمونیست چین رامطالعه می کردم،نظرم به توضیحات وزیرخارجه ی پاکستان به همتایان چینی وروسی اش دررابطه باحمله ی سربازان ناتوبه پست دیدبانی ارتش پاکستان درسلاله درایجنسی مومندخوردکه حکایت ازچرخش پاکستان به سویی شانکهای می کند.اگروزیران خارجه ی چین وروسیه بخاطرنقض حاکمیت ملی پاکستان توسط ناتوبااین کشورابرازهم دردی می کنند،پرسش بنیادی این است که این گونه ابرازهم دردی چه دردی ازدردهای پاکستان راکه ازسرتاناخن پازیربدهکاری وسودبانک جهانی که سروکله ی آن درکاخ سفیدوزارت دارایی/مالیه وتجارت امریکاومتحدانش بسته می باشد؛گورشده است،تداوی می کند؟واقعیت این است که پاکستان ازنظرسیاسی- اقتصادی،درموقعیتی خوبی درسطح منطقه قرارندارد،موقعیتی که ازاستراتیژیی کلان آن درافغانستان الهام می گیرد.اگردرزمان جنگ سرد،افغانستان درمثلث"مسکو،دهلی وکابل"پیوست شده بودکه پاکستان رادرحصارخودگرفته بود.امروز،افغانستان درمثلث"واشنگتن،دهلی وکابل"پیوست شده است.وضعیتی که نظامی های پاکستانی درایجادآن،بیشترازافغان هامسئولیت دارند.
درچنین شرایطی پیچیده وخصومت باری که درکوتاه مدت برنده وبازنده ی به نظرنمی رسد،واگربازنده ی هم باشد،تنهاپاکستان خواهدبود.چگونه می توان کنش ها وواکنش هایی راکه توسط طرف های درگیرنزاع درسیاست افغانستان ومنطقه نشان داده می شود، موردارزیابی قرارداد؟دراین روزهای اخیر،سفربارک اوبامابه استرالیاوایجادیک پایگاه نظامی درکناراقیانوس آرام، سخن ازتنگ ترکردن حلقه ی محاصره ی چین رابه میان آورد.ازسوی دیگر،تلاش پوتین برای بازگشت به کاخ کرملین درمارس2012،سخن ازرودرویی سخت میان چین وروسیه وغرب، بویژه امریکارابرجسته کرد. باتوجه به چنان رویارویی هایی،موقعیت افغانستان برای هردوطرف دراین منطقه، اهمیت فزاینده ی پیدامی کند.یعنی حضورامریکادرافغانستان که یک جرگه ی بومی هم به آن مهرتاییدگذاشته است،کوبیدن یک میخ زمخت درزیرذقن پکن،مسکو،اسلام آبادوتهران راحتمی می سازد.اگرروسیه وچین، حکومت قرغیزستان رازیرفشارگذاشته اندتابه پایگاه امریکادرخاک خودپایان بدهد،نشان میدهدکه قدرت هایی برتراین بخش ازجهان، نسبت به حضورنظامی فرامنطقه ی ها،بویژه امریکاحساس ترشده اند.امریکاهم که ساخت بلاکی درمنطقه برای مهارکردن شانکهای راموردنظردارد،به تلخی مناسبات کشورهای منطقه می افزاید.
ازاین رو،حمله ی ناتوبه"سلاله"درخاک پاکستان هشداربدوطرف افغانی وپاکستانی بودکه متوجه سخن هاوواکنش های خودباشند.درزمینه،ازجانب افغانی،بیاد داریم که ماه گذشته حامدکرزی گفته بود:"اگرامریکایاهندعلیه پاکستان واردجنگ شوند،درکناربرادران پاکستانی خودایستادمی شود.برخلاف،لویه جرگه بخاطر کسب حمایت مردمی برای ادامه ی پایگاه نظامی امریکادرافغانستان پس ازسال2014،برگزارکرد.موضوعی که برابرباکوبیدن سیلی سخت برخساربرادران پاکستانی اش به شمارمی آید."وجانب پاکستانی هم نمایش قدرت کرده، درمیدان صادرات تروریسم باحمله به مقرناتووسفارت امریکادرمرکزکابل،وچندی بعدحمله به سربازان امریکایی دردارالامان درغرب کابل، وگرایش به سویی شانکهای، به واشنکتن چراغ قرمیزنشان داد.بادرنظرداشت مواضع نفراول کابل، ونظامی هایی پاکستانی،می توان گفت که درحمله ی امریکابه سلاله، آن هم ازخاک افغانستان،هردوجانب سرزنش شده اند.بااین سرزنشی که بوقوع پیوسته وسرزنش هایی که درآینده فراوان بوقوع خواهندپیوست،چگونه می توان به سازش وهمگرایی که درافغانستان ومنطقه، وضعیت راباثبات بسازد،باورمندشد؟
پاکستان درواکنش به هجوم بر"سلاله"،به سه واکنش زیردست زد:نخست،مسیرکاروان هایی تدارکاتی ناتوازطریق چمن وتورخم رابست.دوم،ازامریکاخواست که فرودگاه شمسی دربلوچستان راکه ازآن غرض پروازهایی درونیز/هواپیماهای بی سرنشین درجهت بماردمان تروریستان درخاک پاکستان بهره برداری می کرد،درمدت پانزده روزتخلیه نماید.سوم،روزسه شنبه29نوامبر-8قوس، اعلام کردکه درگردهمایی"بن"که راجع به آینده ی افغانستان درتاریخ5دیسامبر،درهفته ی آینده برگزارمی شود،اشتراک نمی کند.سهم گیری وعدم سهم گیریی پاکستان درگردهمایی بن ازدونگاه تاثیری درروندبازگردانی صلح وثبات درافغانستان نمی کند.نخست،پاکستان درهمه گردهمایی هایی پیشین ازبن اول تاتوکیوولندن واستانبول و...هم سهم گرفته وهم روندصلح آوری رابابازیی دوگانه ی خودمختل کرده است.دوم،درگردهمایی استانبول هم، اول اعلام کردکه بخاطراینکه مورداعتمادواقع نشده است،سهم نمی گیرد،امابعداًدرسطح نفراول سهم گرفت؛ وافزون برآن،پذیرفت که موضوع تروراستادربانی رئیس کمیسیون صلح  دریک کمیته ی دوطرفه مورد بررسی قرارگیرد.به سخن دیگر،مواضع مقام های مسئول افغانی وپاکستانی بسیارسنجیده وپایدارنیستند.تخلیه ی میدان هوایی شمسی هم تاثیری درعملیات امریکاندارد،چراکه درافغانستان این سهولت برای آن کشورمیسراست.اما،دررابطه بامسئله ی مسیرتدارکاتی،بایدگفت که زیان اقتصادیی فراوانی برای پاکستانی ها دربردارد.پیشترهم، پاکستان بخاطراخلال گریی مزدوران آی اِس آی ثابت کرده بودکه مسیری مطمئنی نیست.بنابراین،امریکابسیاری نیازمندی هایی خودراازطریق آسیایی مرکزی برطرف می کند.
ازسوی دیگر،امریکایی هاراجع بدومسئله ی زیرنسبت به پاکستان بی تفاوت نیستند:نخست،ازبازیی دوگانه ی پاکستان درمبارزه علیه تروریسم که هم باکاروان کارمی کندوهم ازکمک بدزدان غافل نیست،دیگرسرسری نمی گذرد.دوم،ازاهمیت نقش پاکستان درگسترش تباه کاری درافغانستان ومنطقه که منافع آن راتهدیدمی کند،چشم پوشی نمی کند.دراین رابطه،زمانیکه طبق معمول هرساله درماه ژانویه2011- ماه جدیی1389خورشیدی،حکومت امریکاارزیابی استراتیژیی خودراتسلیم کنگره نمود،درآن آمده بودکه پاکستان استراتیژیی روشنی برای جنگ باتروریسم ندارد.ازجانب دیگر، امریکازیررهبریی بارک اوباما،برای زیرفشارگرفتن پاکستان بسیاربه سوی هندگرایش پیداکرده است.موضوعی که بیشترازهرعاملی دیگری ،سران نظامی وسیاسی پاکستان رارنج میدهد.بطورنمونه،پس ازحمله ماه سیپتامبربه مقرفرماندهی ناتووسفارت امریکادرکابل توسط گروه نام نهادحقانی،فوراًامریکااعلام کردکه آمده است هواپیمایی اِف35به هندبفروشد،ونظامی هایی امریکایی هم بخاطراینکه ازرهبران سیاسی شان پس نمانده باشند،تبلیغات داغی راعلیه همتایان پاکستانی خودبراه انداختند.ازجمله،مایک مولن فرمانده ارتش امریکابتاریخ23سیپتامبر-اول میزان،درسخن رانی خود درمجلس سنای امریکا،آی ایس ای راهمکارنزدیک گروه حقانی وطالبان اعلام کرد.29روزپس ازسخن رانی مولن درمجلس سنا،هیلاری کلینتن وزیرخارجه ی امریکادراسلام آبادهشداردادکه طالبان یابه پروسه ی صلح می پیوندندیااینکه دستگیروکشته شوند.سخن رانی که برایی جانب پاکستانی که طالبان رابزاردست خود درجنگ نیابتی درافغانستان می داند،طاقت فرسامی باشد.وزیرخارجه ی امریکادرپاکستان، تنهاسخن هایی هشداردهنده نمی گفت،بلکه سخن هایی امیدوارکننده ی هم ابرازکرده بود.بطورنمونه،بتاریخ27ماه مه،25روزپس ازبدریاسپرده شدن جنازه ی بن لادن، مهمان آی ایس آی،توسط کماندوهای امریکایی،وزیرخارجه،طی مصاحبه ی دراسلام آبادیادآورشده بودکه کمک های امریکابه پاکستان بیشترازکمک های چین وعربستان می باشد.یعنی دیگرانی می خواهیدبدنبال شدن بروید،کاری بیشترازمانمی توانندبه شمابکنند.البته که کمک هایی امریکا،مقاصدی راهم باخودبه همراه دارندکه مبارزه ی صادقانه ی پاکستان باتندروی وتروریسم یکی ازآن هامی باشد.جالب این است که درهمان روزها،نظامی های پاکستانی جنگ ریاکارانه ی راعلیه طالبان درکرم ایجنسی واورکزای ایجنسی که پیشترازمنطقه فراری داده شده بودند،براه انداخته بودند.جنگی که دیگربه مشکل می توانست توجه جانب امریکایی رابه سوی خود،جلب نماید.
بااین همه وعده هاوهشدارهای امریکاودودوزه بازی هایی نظامی هایی پاکستانی وگرایش تازه ی آن هابه بازی با ورق پیمان شانکهای برای جلب حمایت بیشترامریکاوکشورهایی غربی،دومسئله ی زیرکه یکی باعث نگرانی امریکا،چین ومسکوودیگری باعث نگرانی پاکستان می باشد،حل پذیرباقی می مانند:نخست،پاکستان بایدبه گونه ی خودرامتعهدبسازدکه دیگرازتروریسم به حیث ابزارسیاست خارجی در جنگ هایی نیابتی بهره برداری نمی کند.دوم،امریکاهم تااندازه ی ازسطح بالای نگرانی های پاکستان،بویژه سرنوشت بم های اتومی اش بکاهد.برای درک عمق این نگرانی به همین بسنده می شودکه بتاریخ29ماه آوریل2011-9جوزای1390خورشیدی،یک گزارش دررابطه باگزینش ژنرال دیویدپتریوس،فرمانده آن وقت ناتودرافغانستان به حیث رئیس سازمان سیا/سازمان اطلاعات مرکزیی امریکا، درروزنامه ی اردوزبان جنگ بازتاب یافت که درآن آمده بود:"پتریوس دوجنگ رادرعراق وافغانستان کرده است وجنگ سوم رادرپاکستان خواهدکرد."واینکه، بیشترین تبلیغات علیه پاکستان دررسانه هایی امریکایی درآغازدوره ی ریاست سیایی این ژنرال صورت می گیردوروابط امریکاوپاکستان بسیارروبه وخامت نهاده است،تاییدی برنوشته ی قبلی روزنامه ی جنگ می باشد.اما،این تنهاامریکانیست که ازتروریسم پروریی پاکستان عصبانی می باشد،چین هم درزمینه، نگرانی هایی خودرادارد.دراخیرماه ژوئیه،درشهرکاشغرمربوط ولایت سینکیانگ چین حمله ی تروریستی صورت گرفت که درآن15نفرکشته شدند.طوری که روزاول اگست رویترزگزارش داد:"دولت چین پس ازرخ دادنامبرده، انگشت انتقادرابه سوی پاکستان نشانه رفت ویادآورشدکه حمله را"حرکت اسلامی ترکستان شرقی" انجام داده است که مقرآن درمنطقه ی قبیلگی پاکستان می باشد."
اکنون که بخاطرصادرات تروریسم پاکستانی به افغانستان وایجادعصبانیت برایی قوت های ناتو،رابطه ی این کشورراباامریکاپرتنش شده است،وپاکستان برای امتیازگیریی هرچه بیشترازامریکامتوجه چین گردیده است.چینی هاهم مسئله ی وجودپایگاه حرکت اسلامی ترکستان شرقی رادربخش قبیله نشین پاکستان بیادنظامی های پاکستانی آورده اند.طوریکه پیشترهم ازتمرین مشترک ارتش هایی چین وپاکستان یادآوری شد،بتاریخ24نوامبر-3قوس، سربازان چینی وپاکستانی درشهر"جهلم"درنزدیکی اسلام آبادتمرین مبارزه علیه تروریسم برگزارکردند.درپایان تمرین،پرویزکیانی فرمانده ارتش پاکستان درمصحبه با خبرنگاران یادآورشدکه:ثبات چین برای پاکستان مهم است وبرای مقابله باتروریسم هردوطرف به تبادل اطلاعات ادامه میدهند.اواین سخنان رادرتمرین مشترک ارتش چین وپاکستان دربرابرتروریسم باروزنامه نگاران گفت.کیانی گفت که ارتش پاکستان درمرزهای مشترک پاکستان وافغانستان مستقرمی باشدوعلیه حرکت اسلامی ترکستان شرقی اقدام می کند.ودرباره ی اقدامات اعضایی این گروه،میان دوطرف تبادل اطلاعات صورت می گیردوجلوگیری ازتروریسم نه تنهابرای چین وپاکستان،بلکه برای همه ی جهان مهم می باشد.دراین موقع،فرمانده چینی ژنرال هوشن گفت که کشورش آماده است که ارتش پاکستان راآموزش مدرن بدهدوتحریک ترکستان درمنطقه ی قبیلگی پاکستان می باشدوازآنجادرچین فعالیت می کند.ازاین رو،چین وپاکستان بایدعلیه آن اقدام نمایند.(1)دررابطه به اینکه پاکستان پایگاه تروریسم می باشد،این تنهاچین نیست که باآن مشکل دارد،بلکه روسیه هم بخاطرحضورمبارزان چیچینی درخاک پاکستان وخراب کاری درشمال قفقاز(منطقه ی چیچین،ابخازیه،باشقرستان،اوسیتیایی جنوبی وجمهوریی انگوشیت)مسئله دارد.برای رفع این مسئله، درصورت پیوستن پاکستان دربلاک شانکهای،این کشورنه تنهاباتروریستان آن مناطق،بلکه بایدباهمه ی تروریسم درافغانستان ومنطقه، خداحافظی نماید.دراین صورت،هم مشکل افغانستان وهم مشکل امریکاوحتامشکل داخلی پاکستان حل وتمام منطقه صلح وآرامش رابه آغوش می کشد.زمانی که تروریسم پروریی پاکستان پایان یافت،دیگرنیازی به حضورنیروهای نظامی هیچ کشوری درافغانستان به شمول نیروهای امریکایی منتفی وتمام منطقه ازکنش هاوواکنش های خصم آلودورقابت هایی ناسازگارباپیشرفت وتوسعه ی منطقه ی وجهانی پاک ونظم انسانی وحکومت قانون برای همه گان میسرمی شود.
پانویس:
1-bbc.co.uk/urdu/Pakistan/2011/11/111124_kiyany_china_zz.shtml
اقدامات ارتش پاکستان علیه سازمان چینی
شهزادملک جهلم- جمعرات – پنجشنبه24نوامبر3-9-1390خورشیدی

Friday 25 November 2011

دیکتاتورمصرسرنگون شد؛اما،دیکاتوری به سرکوب ادامه میدهد


دردیگربخش های جهان،ژنرال ها سنگرهایی دشمن رافتح می کنند؛اما،درکشورهایی مسلمان،آن هاکاخ ریاست جمهوری رافتح می کنند!
سیدابوالاعلی مودودی
ابراهیم ورسجی
4-9-1390
اگرچه این مقاله عنوان وموضوع محوری اش، بررسی تحولات مصردرسال جاری،بویژه رخ دادهایی امروزین آن کشور می باشد؛امابه کندوکاودر گستره ی جنایت نظامی هابویژه ژنرال هایی گردن کش وشورشی که باسرکشی وقانون گریزیی خود،دونقش منفی زیررادرهمه ی جهان اسلام بازی کرده اند،نیزمی پردازد:نخست،نظامی هاپس ازتسخیردستگاه دولت،باقیدوبست بیش ازاندازه برمحیط فرهنگی وسیاسی کشورهایی اسلامی،راه ورودمدرنیته/نواندیشی واندیشه های نورابرویی جهان اسلام بستندکه نتیجه ی آن،پس ماندگی اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی ،سیاسی وبرآمدن بنیادگرایی خشن وستمگرمی باشد.دوم،بابهره برداری ازمدرنیسم گزینشی/نوسازیی نهادهایی امنیتی ونظامی،مدرنیته/نواندیشی راناممکن ساختندکه نتیجه ی برجسته ی آن، پس ماندگی مسلمان ها،حتادرمقایسه باآرجانتین درنیم کره ی غربی، وکوریایی جنوبی وهند، درجنوب وجنوب شرق آسیامی باشد.
برای روشنی انداختن هرچه بیشتردرپیرامون کارکردسیاه نظامی هاکه نتیجه ی آن بطورکوتاه یادآوری شد،نمونه هایی فراوانی دراختیارمامی باشندکه درزیربه برخی ازآن هاپرداخته می شود.بطورنمونه،کودتاهاوحکومت نظامی هارادرپاکستان دیدیم که اکنون آن کشوررادربخش های سیاسی- اقتصادی واجتماعی بزانودرآورده اند؛ وستم گریی آن هابه حیث آخرین وسیله ی تباه کارانه علیه مردمان پاکستان وافغانستان،دست زدن به گسترش و صادرکردن تروریسم درهردوکشورمی باشد.پیش ازصادرکردن تروریسم،سیاست جنایت کارانه ی آن هادرسال1971،درجنگ داخلی دربخش شرقی آن کشور،یعنی بنگله دیش کنونی،پس ازبه کشتارگاه کشاندن سه ملیون انسان،به تسلیم شدن 96هزارسرهنگ،زیرسرهنگ وسربازپاکستانی به ارتش هندودوپارچه شدن کشورمنجرشده بود.درافغانستان هم،بخاطرنادانی ژنرال هایی رژیم ناکارآمدودرمانده ی قبیلگی- شاهی،خردضابطان ودرجه داران ارتشی که گرایش ناآگاهانه ی چپی پیداکرده بودند،ابزاردست گروهک های متمایل به روس شده،نخست،رژیم شاهی رابرانداخته، یک ژنرال بی تحصیل نظامی واحمق بنام محمدداودراازخانواده ی همان شاه بالاکشیدند تاراه رابرای رسیدن به کمونیسم افغانی- روسی هموارنماید.دوم،زمانیکه توسط او،نیروهایی مذهبی راسرکوب وزنده ماندگان آن هارابدامن پاکستان وعربستان انداختند؛همان خردضابطان که دیگربه رتبه های بالاتری رسیده بودند،رئیس نادان وخیره سرخودرانابودوتره کی نادان وامین وحشی رابقدرت رساندندکه نتیجه ی کارکرآن ها،ماجراجویی شوروی درافغانستان واوضاع ناگواروتاریک کنونی می باشد.
پس ازاشاره ی مختصردرباره ی کارکردخاینانه ی نظامی هادرپاکستان وافغانستان که شاهد دستاوردهایی تباه کارانه ی آن هادرهردوکشورمی باشیم،به بررسی نقش نظامی هادرکشورهای عربی، بویژه مصرکه موضوع این نوشته می باشد،پرداخته می شود.برایی همه کارشناسان امورسیاسی ونظامی کشورهای عربی واضح است که عرب هاشاهدبه آغوش گرفتن سیاه کارترین وفاسد ترین وخشونت بارترین رژیم هایی نظامی می باشندکه مانندآن هارادرحکومت خودکامه های نظامی امریکایی لاتین،فاشیست هادرایتالیا،یونان،پرتگال واسپانیاو...نمی توان سراغ کرد.
همان گونه که مصردرعرصه ی فرهنگ وتولیداندیشه ی دینی- عربی درجهان عرب پیشوازمی باشد،درعرصه ی آغازگریی کودتاهای نظامی هم رهبریی خودرانگهداشته است.مصرازسال1882تاسال1922 ،مستعمره ی نرم انگلیس هابود،وازسال1922به بعد،مصری هادارایی یک رژیم شاهی تااندازه ی خودگردان شدند.دربرآمدن چنان رژیمی،بایدامتیازرابه حزب ملی وفدومبارزان مسلمان وملی گرای مصری دادکه هم دربرابر سلطه ی ترک ها؛وهمچنان،دربرابر استعمارانگلیس هاایستادگی کرده،نخست،کشورخودرا به سوی خودگردانی؛ودوم،به سویی نوسازیی رهبری کردند.
اگرچه نوسازیی فکری- فرهنگی واداریی مصر،پس ازهجوم ناپلئون بوناپارت در1798که این کشوروهمه ی خاورمیانه راتکان داد،به رهبریی محمدعلی آغازشده بود؛بدبختانه،روندآغازشده توسط محمدعلی درنیمه ی دوم سده ی نزدهم متوقف شدکه تا1922،اعلام استقلال/خودگردانی مصرازسلطه ی استعماریی انگلیس ادامه یافت.درناکامی فرایند مدرنیزه سازیی مصرپس ازخودگردانی،دوعامل زیرنقش مهم بازی کردند:نخست،مداخله هایی استعماریی غرب،بویژه انگلیس درمصرومنطقه، بخاطرتشکیل ونگهداشت کشوراسرائیل که تاکنون ادامه دارد.دوم،برداشت نادرست نخبه گان فرمان روا،چه دردوره ی شاهی وچه دردوره ی جمهوری- شاهی مطلقه ی جمال ناصر،بویژه دردوره ی اخیری،ازبازیی قدرت های بزرگ درمنطقه.درواقع،همین برداشت نادرست سبب شدکه عرب ها،هم ازسیاست نزدیکی باکمونیسم روسی؛وهمچنان،ازسیاست نزدیکی باغرب که بدون بازنگری هنوزهم ادامه دارد،دستاوردی جزشکست ورسوایی نداشته باشند.
دراین راستا،طوری که دیده شد،جمال ناصرنخستین نظامی کودتاچی عرب که از1952تا1970بابرچه ی تفنگ برمردم مصرحکومت کرد،وزیردستانش ازسادات تامبارک وژنرال های بازمانده ازرژیم هایی هراسناک شان زیرفرمان مارشال طنطناوی که کارکردشان باردیگرجوانان ومردم مصررابه میدان آزادی کشاند،وحافظ اسدوفرزندش بشاراسد،صدام حسین ،زین بن علی،قذافی،علی صالح و...که چندتای ایشان بازندگی وداع وچندتای دیگرزندگی سیاسی روبزوال راسپری می کنند؛وروزچهارشنبه، علی صالح جنایت کارروبزوال یمن،درحالیکه درعربستان اعلام کناررفتن ازقدرت راکرد.برخلاف اعلام او،سربازانش درروزپنجشنبه هشت نفررادرصنعاکشتند.عمل کردنظامی هایی حاکم برعرب هانشان میدهدکه همگی، ذلیلانه به مردم خودستم کردندومی کنند.درحالیکه آقایان زنده ومرده، برخی، ژست ملی گرایی چپ نماوبرخی دیگرپس ازملی گرایی ناکام ومسخره که تنهاآب رادرآسیاب اسرائیل واریزکرد، زیرحمایت غرب درآمدند.دربخش نفت خیزجنوب خلیج فارس وجزیره نمایی عربستان،مردان پیرومفلوک که ازنظرسیاسی ازعصردایناسورهامانده اند،نه باورق ملی گرایی عرب،بلکه باورق دین داریی سنتی- قبیلگی ونفت، بازی وزندگی نوکرمنشانه ی رازیرسایه ی شبکه هاوشرکت هایی نفتی ومالی غربی رامی گذرانند.
طرفه اینکه،ملت های عرب؛باوجودمنابع سرشارنفت،گازوموقعیت استراتیژیک درمیان شرق وغرب،بدترین گونه ی استبدادسیاسی- نظامی- شیخی- قبیلگی ومذهبی راتجربه می کنند،وبیشترین بی سوادوقبیله نشین درهمین منطقه حضوردارندوبدترین گونه ی لگدمال کردن حقوق بشر،بویژه حقوق زنان هم دراین بخش ازجهان، دست بالادارد.رژیم هایی مستبدسکولار- شیخی- سنتی عرب،تنهاازپس ماندگی سیاسی- حقوقی- اقتصادی وفسادگسترده ی مالی- اداری رنج نمی برند،بلکه ازبدترین نوع تناقض ودورویگی هم درعذاب می باشند.بطورنمونه،درجناح سکولار- ملی گراهایی دروغین عرب،قذافی واسد،ودرجناح شیوخ سنتی وپس مانده،خانواده ی فرمان روادرعربستان وامیرقطر،بهترین میثال می باشند.قذافی درعین ادعایی انقلابی گری وضدیت باغرب،پس ازپایان کارصدام حسین، به بدترین نوع سازش بادشمنان غربی خودمتوسل شد،وبشاراسدکه یک رژیم مستبدفرقه گراراازپدرخودبه میراث گرفته است؛بجای دست زدن به اصلاحات وبازکردن فضایی سیاسی وفکریی جامعه که درآغازکارش وعده کرده بودوخواست مشروع مردم آن کشورنیزمی باشد،فضارابیشتربسته وخشونت بارساخته وازچندین ماه باین سو،مصروف کشتارمردم خود،می باشد.افزون برکشتار،برای ماندن درقدرت،بدامن زدن به مسایل فرقه ی که خودش وقشرحاکم همراهش به فرقه ی علوی که ده درصدنفوس سوریه تشکیل میدهد،تعلق دارد،متوسل شده است.
دررابطه بارژیم اسد،موضوعی که بسیارمهم می نماید،این است که همواره به پایگاه مردمی رژیمش بخاطرایستادگی دربرابر اسرائیل وحمایت ازفلسطینی هامی نازید.اکنون که همان مردم خواستارآزادی واصلاحات درکشورخودشده اند،به کشتاروخفقان سیاسی وفکری دست زده واز27مارس تاکنون نظربه آمارسازمان ملل متحد،بیشتراز3600نفرراکشته وصدهاهزارنفررامجبوبه مهاجرت به ترکیه کرده است.اینکه نظامی های حاکم برالجزایریارفیق سیاست های نظامی گرانه ی اسد،پس ازباطل اعلام کردن نتیجه ی انتخابات درپسین روزهایی سال1991میلادی که درآن، جبهه ی نجات اسلامی برنده شده بود.برای بدنام کردن جبهه ی نامبرده، سازمان مسلح اسلامی رابه کمک زمان جاسوسی فرانسه باداردیروزیی خودساختندوتاکنون بیشترازدوصدهزارنفرراکشته اند،همین هابه تنهایی می توانند دلیل هایی قابل پذیرشی برایی ثبوت توحش ملی گرایان سکولارنمایی عرب باشند.
بهرحال،این ها، داستان هایی غم انگیزحکومت های نظامی- سرکوب بظاهرملی گراوسکولارعرب می باشندکه نشان میدهند، برابربا ستم اسرائیل به فلسطینی هاحتابیشترازآن،به مردم خودستم کرده اندومی کنند.اکنون که ازداستان پرملال حکومت ملی گرایان عرب سخن گفته شد،ازتناقض ذهنی ورفتاریی حکومت هایی شیخی- قبیلگی- بظاهرمذهبی عربستان وقطربه حیث نمونه ی دورویگی این قشرنابکارنیزسخن گفته می شود.برای دورویگی امیرقطر،تنهادادن پایگاه به امریکاواجازه دادن به شبکه ی تلویزیونی الجزیره بسنده می کند.امیرقطربه شبکه ی نامبرده گفته است غیرازخداوامیر،علیه هرشخصی حقیقی وحقوقی یادولت وسازمانی، حتاامریکامی توانید تبلیغات نمائید!ورژیم عربستان؛درحالیکه یک رژیم پس مانده- قبیلگی ومذهبی نمایی قرون وسطایی می باشد،درهرزمینه وموردی که کسی یاگروهی ازانسانیت،آزادی ونواندیشی، چه دینی وچه غیردینی درکشورهای اسلامی سخن بگوید،آماده است که ازسرمایه ی ملت خودبی شمارعلیه آن هزینه نماید؛به گونه ی که دربرابرکمونیسم درافغانستان به مجاهدین کمک کرد؛وپس ازآن، به اجازه ی بادار،به طالبان علیه مجاهدین ازطریق پاکستان کمک کردواکنون هم می کند.ازهمه مسخره تراینکه،اکنون که افغان هابیشترازهرزمانی برای بازسازیی اقتصادویران شان به کمک نیازدارند،ازکمک عربستان خبری درمیان نیست.امارات متحد،یکی دیگرازهمین رژیم های تاریخ زده ی قبیلگی- شیخی؛افزون برکمک به طالبان درجنگ درونی افغانستان،ازده سال بدین سو،دروازه ی خودرا بروی فرارپول های کمکی جامعه ی جهانی به افغانستان، توسط مافیایی مواد مخدر،مدیران واردکرده شده توسط شبکه های جاسوسی وتفنگ داران جهادی نما- طالب نماوملیشه هایی روزمزدیکه دربدل پول آماده می باشندبه سودهرکشوری که پول پرداخت نماید،بجنگند،بازکرده است.به سخن دیگر،دوبی،اکنون، به یگانه مرکزجذب پول هایی کمکی به افغانستان تبدیل شده است.
افزون براینکه شیخ های پول دارعرب،بویژه عربستان درزمان نیازمند یی توان فرسا به کمک افغان هانشتافتند،به القاعده وطالبان هنوزهم ازطریق آی اِس آی کمک می کنند تاریشه خودمختاری،آزادی،دین وفرهنگ افغانی رابراندازند.برویت آمارواسناد،دیده می شودکه هم درجریان انقلاب مصروهم اکنون که انقلاب باردیگرعلیه نظامی های سرکوب گریاادامه دهندگان راه همان مبارک سرنگون شده ازسرگرفته شده است،رژیم عربستان تاکه توان داشت؛ نخست، ازمبارک دربرابرمردم مصرحمایت کرد؛واکنون، ازنظامی هایی حاکم که درصد دبازسازیی رژیم جنایت کارقبلی وسرکوب مردم می باشند،حمایت می کند.برای بررسی نقش عربستان درپرسمان استبدادواستبدادبراندازیی مصری ها،ایجاب می کندکه کمی راجع به پیشینه ی کارکردنظامی هایی مصری هم روشنی انداخته شود.درمصرازژوئیه ی1952تاکنون، یعنی درحدود60سال می شود که نظامی هاحکومت می کنند.درمرحله ی اول، حکومت نظامی هابریاست جمال ناصرکه باشعارهایی خوب وکارکردناچیزواستبدادِ بیش ازپیش همراه بود؛نظامی های که درآن زمان، خردضابطان زیررتبه بودند،بدومنافقت دست زدند:نخست،ازنام ژنرال نجیب که یکی ازژنرال هاوشخصیت هایی محترم مصری بود،باپیش کشیدنش به حیث نفراول کشوربهره برداری کردند.دوم،تمام احزاب سیاسی رابه جزاخوان المسلمین/برادران مسلمان غیرقانونی اعلام کردند.این برخوردِ دوگانه، بدودلیل صورت گرفت:نخست اینکه، ژنرال نجیب درحالیکه اسرائیل سرزمین عرب هارااشغال کرده بود،درداخل طرفداربرخوردسرکوب گرانه ی حکومت باهیچ حزبی ارجمله اخوان نبود.دوم،اخوان چنان جمعیت منظم ودارای پایه ی مردمی بودکه رژیم خردضابطان خشن تاسلطه ی تمام عیاربرارگان های دولتی، توان رودررویی باآن رانداشتند.
ازاین رو،پس ازاستوارکردن پایه هایی باندخود دردستگاه دولتی ،نخست،ژنرال نجیب رامرخص کردند.دوم،بجای رودرروی بااسرائیل که علیه آن شعارمیدادند،وچندین مرتبه ناصرگفته بودکه:"اسرائیل رابه دریایی مدیترانه می اندازد"!به سرکوب اخوان برخاستند؛سیاستی که پس ازناصر،دریک چرخشی راست گرایانه وسازش بااسرائیل وخیانت به هدف ومنافع مردمان عرب، تاپسین روزهای حکومت مبارک در11فوریه2011،ادامه یافت.سیاست سرکوب نهضت اخوان وبستن فضایی سیاسی- فرهنگی برویی دیگرجریان هایی سیاسی- مذهبی وسکولاردموکراسی خواه مصری،توسط رژیم هایی مستبدنظامی ناصر- سادات- مبارک،دوپی آمدبرای مصری هابطورخاص وعرب هابطورعام دربرداشت:نخست،جریان هایی نواندیش دینی وغیردینی رادرتمام منطقه ناتوان ساخت.دوم،ناتوان شدن جریان هایی نواندیش دینی ولیبرال، به حیث پیامدهایی جانکاه،بی بدیلی حکومت گران و تقویت وهابیت یاجریان سلفی موردتائیدعربستان راکه القاعده ی وگروه های تندرودینی دیگرازخاورمیانه تاجنوب آسیانتیجه ی آن می باشد،سبب شد.
اگرچه پس ازشکست رسواخیزناصردرجنگ1967دربرابراسرائیل، وبه تبع آن، مرگ اودرماه سیپتامبر1970،برخی قیدوبست هاازجمعیت اخوان/برادران ودیگرحزب های مذهبی- سیاسی مصربرداشته شد،امااخوان ازنظرفرهیختگی فکری- سیاسی- سازمانی چنان زیانمندشده بودکه به مشکل می توانست دربرابرسلفی گریی مصری که توان مالی وتبلیغاتی وهابیت سعودی وکمک سیاسی سادات- مبارک – فیصل- فهدو...راباخودبه همراه داشت ودارد،پنجه نرم نماید.رژیم های مستبد نظامی- سکولاردین ستیز،وشیخی- ریاکاردینی نمایی عرب؛پس ازبرافتادن کمونیسم روسی،برای دوام سلطه ی ضدمردمی خود،یک حربه ی تازه ی درست کردند؛وآن اینکه، اگرقدرت ازدست آن هابیرون شود،تمام منطقه بدست بنیادگرایان مذهبی می افتند.بنابراین،غرب بایدبه کمک آن هابشتابد؛ورنه،بنیادگرایی اسلامی، منافع ومصالح غرب رادرمنطقه برهم می زند.طرفه اینکه،همین رژیم هایی نابکاربودندکه باسرکوب آزادی واندیشه به فربه شدن پدیده ی که خوداکنون بنیادگرایی می نامند،کمک کردند.
دراین راستا،شبکه هایی پنهان کاربیرونی وبومی باپول عرب هایی نفت دارمنطقه، برایی بدنام کردن مسلمانان نواندیش ومیانه رو،گروه مسلح اسلامی رادرالجزایروگروه طالبان رادرافغانستان وپاکستان ساختندتابرای توجیه موضع حقوق بشرستیزانه وآزادی براندازانه ی حاکمان وجلب حمایت غرب دموکرات، بهانه ی فراهم شود.همین اکنون، درحال نوشتن این مقاله،شماره های زیادی از"مجله ی امورخارجی"نشریه ی پرتیراج امریکایی راباخود دارم که درهمه ی آن ها،ازفروپاشی شوروی تابرآمدن بارک اوباما،درامریکا،اخوان المسلمین/برادران مسلمان مترسک دردست مبارک، والقاعده مترسک برای عربستان ودیگرشیخ های عرب، والقاعده وطالبان پاکستانی- افغانی،مترسک برایی ژنرال هایی پاکستانی برایی کسب حمایت غرب بویژه امریکا،شده بودند.دراین میان،به گفته ایرانی ها،دست نظامی های پاکستانی دردنکندکه چگونه ازمترسک القاعده وطالبان جیب های خودراپُروبانک هایی امریکایی- انگلیسی وعرب راخالی کردندومی کنند!
بهرصورت،این سخن نغزفارسی که برای همیشه "نمی توان بادروغ کارهارابه پیش برد"،کارآمدیی خودرابه نمایش گذاشت، وبه لطف انقلاب اطلاعاتی که نوآوری درفن آوریی معلوماتی آن رابرای  همه میسرساخته است.در17ماه دیسامبر2010-27قوس1389خورشیدی،باخودسوزیی محمدبوعزیزی، جوان تحصیل کرده ی سبزی فروش تونسی که ازنهایت درماندگی ازفسادوخیانت حکومت مستبدزین بن علی خودرادرشهرسیدی بوزیدآتش زد،خیزش یابهارعربی آغازشد،خیزشی که اول بن علی مستبد، وپس ازاو،مبارک مستبدرابه بایگانی تاریخ سپرد.درتونس،مبارزین ملی، قدم به قدم، بقایایی رژیم جنایت کاربن علی رازیرمراقبت گرفته نگذاشتندکه خودرابازسازی نمایند.پس ازفرارمستبد تونسی، خیزش جوانان ومردم وجریان های سیاسی- مذهبی درمصرکه بتاریخ25ژانویه آغازوبتاریخ11فوریه، مبارک دیکتاتورخودسرراکه برای30سال برمردم به زوربرچه ی نظامی هاوجاسوسان فرمان رانده بود،مجبوربه کناره گیری کردند.مبارک بااینکه زیرفشارخیزش مردمی ازقدرت کناررفت،اماهرگزآماده نشدکه بازهم قدرت رابه سیاست مداران موردپذیرش مردم تحویل بدهد.بایداین کاررامی کرد،چراکه این یکی ازویژگی های خودکامه هامی باشدکه بمردم ارزش قایل نیستندواجازه نمی دهندکه جریان های سیاسی ازدرون مردم برخیزد.ازاین رو،زمانی هم زیرفشارکنارمی روند،قدرت رابه ارتش بازمانده ازخودمی سپارند.مبارک مفلوک وفرسوده هم قدرت رابجای پارلمان که متشکل ازحزبش بود،به شورای نظامی بریاست مارشال طنطاوی وزیردفاع خودتحویل داد.آقای مارشال به جوانان مبارزومردم که پشت سرآن هاایستاده بودند،وعده سپردکه درشش ماه قدرت رابه سیاست مداران منتخب تحویل می دهد.ده ماه ازآن وعده ی مارشال گذشت،امابجای تحویل دهی قدرت به سیاست مداران منتخب،همان ساختارقدرت مبارکی رابازسازی کرد.
درده ماه پس ازمبارک،رخ دادهادر مصربه گونه ی رقم خوردندکه منافقت نظامی هادرعرصه ی سیاسی واداری برهمگان آشکارشد.ازجمله پرسمان هایی که درنظرخیزش گران بهارمصری- عربی پرسش برانگیزشدواعتبارنظامی هارازیرپرسش برد،پنج پرسمان ازهمه برجسته می نمایند:نخست،محاکمه ی مبارک ودست یاران ستمگرش دردادگاه مدنی ومحاکمه ی خیزش گران که مبارک رابه زیرکشیده بودند،دردادگاه نظامی.دوم،برخوردحکومت نظامی باتظاهرات قبطی هادرروز9اکتوبرکه تنهاازتخریب یک کلیسادرماه سیپتامبروتحریف خبرمربوط به آن درتلویزیون دولتی شکایت داشتند.تظاهراتی که ب قتل 27نفرانجامید؛ودرضمن آن،بزیرکشیده شدن یک نفرتوسط کامیون ارتشی که همه رسانه هاآن رابه نمایش گذاشتند،آبرویی حکومت نظامی راریختاند.برخی تحلیل گران باین باورندکه حکومت نظامی برای ایجاد دودستگی درمیان مردم،سلفی هاراتحریک کرده بودتاکلیساراتخریب کنند؛ وبدین وسیله، همسویی مردم رادربرابرتلاش های مصادره کنندگان نتایج انقلاب بی ثمرنمایند.سوم،نظامی هاسانسوررسانه هاوقیدوبست بررسانه هایی غیردولتی رابیشترازدوره حکومت مبارک گرم کردند.چهارم،گواهی ندادن مارشال طنطناوی دردادگاه علیه مبارک.پنجم،رسانه ی شدن"مبادیی قانون اساسی فردای مصر"وامتیازطلبی ضدانقلابی نظامی هابیشترازهمه، انقلابیون رامتشنج ساخت.وهمین اصل پنجم ،بیشترازعامل هایی دیگر،به موقعیت دوگانه ی ارتش که ازهمان آغازخیزش مردمی،ریاکارانه همراهی بادزدوکاروان راپیشه کرده بود؛ناتوان، ومرحله ی دوم انقلاب مصرراکه ازروزشنبه19نومبر-28عقرب، باآمدن دوباره ی مردم به میدان"تحریر/آزادی"که باخشونت بی سابقه ی نیروهای امنیتی باکمک وهمکاریی نظامی هاهمراه می باشد،رقم زد.ازروزشنبه تاکنون،گردهمایی وخیزش جوانان ومردم درمیدان آزادیی قاهره وشهرهایی اسکندریه ودیگرشهرهای بزرگ مصر،بیشترونیرومندترازخیزش ضدمبارک، بااین شعارادامه داردکه"ماحکومت نظامی هارانمی خواهیم وشورای نظامی به ریاست طنطاوی،باید قدرت رابه یک شورایی ریاست جمهوری تحویل بدهد."
زمانیکه طنطاوی ورفقایش دیدندکه مردم بافشاروسرکوب ازمیدان بیرون نمی روند،وزیرفشارخیزش دوباره ی مردم،روزسه شنبه22نومبر- اول قوس، حکومت ملکی عصام شرف هم ورقه ی استعفای خود راپیش کش شورایی نظامی کرد.اول،مارشال اعلام کردکه استعفانامه رانمی پذیرد.اما،زمانیکه دید،ردکردن آن کارسازنیست،روزچهارشنبه بعدازپذیرش استعفای نخست وزیربی قدرت،دست بدوکارزیرزد:نخست،شیخ ازهررابه میدان آزادی گسیل داشت تاخیزش گرانی راکه خواستارپایان حکومت نظامی هامی باشند،به دست برداشتن ازاعتراض هاورفتن به خانه هاشان باورمندبسازد،ماموریتی که کارسازتمام نشد.اما،روزپنجشنه براساس یک خبرتلویزیون بی بی سی،شیخ ازهرازموضع خیزش گران میدان آزادی حمایت خودرااعلام کرد.فکرمی کنم که شیخ ازهرازنصیحت شیخ قرضاوی که ازاین نهاد دردوران خیزش علیه مبارک خواسته بودکه بامردم باشد،درس گرفته است.دوم،پس ازناکامی ماموریت شیخ ازهردرتشویق خیزش گران،طنطناوی درتلویزیون دولتی مصرظاهرواعلام کردکه طی یک همه پرسی قدرت رابه یک حکومت سیاسی می سپاردوانتخابات پارلمانی روزدوشنبه28نومبر-7قوس مطابق برنامه ی ازپیش تعیین شده برگزارمی شودوپیش ازماه ژوئیه ی2012،انتخابات ریاست جمهوری برگزاروحکومت نظامی پایان می پذیردوارتش علاقه ی به ماندن درقدرت واینکه مردم کی را انتخاب می کنند،ندارد.ازپیش روشن بودکه،مبارزان، مانند تقاضایی شیخ ازهر،سخن هایی مارشال راهم نمی پذیرند.آگاهان سیاسی مصری وغیرمصری،موضع  مارشال طنطاوی را تلاشی درجهت ایجادتفرقه درمیان مردم وانقلابیون تلقی می کنند؛تفرقه ی تاکنون میوه ی تلخی خودرانشان داده است.بطورنمونه،روزجمعه18نومبر-27عقرب،تمام احزاب سیاسی- سکولار- مذهبی به شمول سلفی هادرمیدان التحریر/آزادی گردآمده خواستارپایان حکومت نظامی وآزادیی مبارزانی که پس ازخیزش25ژوئیه2011دستگیروزیرمحاکمه ی نظامی هامی باشند،شدند.زمانیکه درادامه ی بیانیه هایی روزجمعه،روزشنبه 19نومبر-28عقرب،مرحله ی دوم انقلاب، آغازوروزدوشنبه باوج رسیدوانقلابیون ازمردم خواهش کردندکه روزسه شنبه قدرت خودرادربرابرحکومت نظامی هانشان بدهند،اخوان المسلمون/برادران مسلمان، سازمان یافته ترین حزب مذهبی- سیاسی مصرباین بهانه که مانعی دربرگزاریی انتخابات پارلمانی28نومبر-7قوس ایجادنشود،ازشرکت درتظاهرات روزسه شنبه خودداری کرد.
طرفه این که،چگونه می توان باورکردکه نظامی هاانتخابات درست وبازتاب دهنده ی اراده ی مردم رابرگزارمی کنند.واقعیت این است که جمعیت های مذهبی- سیاسی ازاین گونه غلطی هابسیارکرده اند.بطورنمونه،حزب سارکات اسلامی درسال1965ازکودتایی ژنرال سوهارتودراندونیزی که به قتل نیم ملیون انسان انجامید؛حمایت کرد،وجماعت اسلامی پاکستان درجریان خیزش آزادی خواهانه ی مردم پاکستان شرقی/بنگله دیش کنونی ازنظامی هایی جنایت کارپاکستان غربی حمایت کرد.امیداست برداشت اخوان ازراست کاریی نظامی های مصری درانتخابات،همان نتیجه ی راببارنیاوردکه برداشت همفکرانش دراندونیزی وپاکستان ببارآورده بود!بهرصورت،برای سنجش درست کاریی نظامی هایی حاکم برمصر،تنهاخشونت شان درهمین هفته ی جاری علیه انقلابیون بسنده می کند.بطورنمونه، ازروزشنبه،آغازخیزش تاروزپنجشنبه،درمدت شش روز،امنیتی های باقی مانده ازدوره ی مبارک که اکنون ازشورای نظامی فرمان می گیرند،براساس بیانیه ی وزارت صحت عامه ی مصر،41نقرراکشتندو3200نفررازخمی کردند.افزایش کشته هاوزخمی هاباعث شدکه روزپنجشنبه،شورای عالی نظامی باپخش بیانیه ی درفسبک خودازمردم پوزش خواهی وتعهدکندکه عاملان رابدادگاه بکشاند.پیشتر،درروزسه شنبه،نیوی پلای رئیس بخش حقوق بشرسازمان ملل هم باتقبیح خشونت امنیتی هاعلیه تظاهرکنندگان،خواستارتحقیق بی طرفانه وآزادشد،وسخن گویی زارت خارجه ی امریکاهم کاربردبی رویه ی خشونت علیه تظاهرکنندگان راغیرقابل پذیرش خواند.اما،عصبانیت تظاهرکنندگان ازنظامی هاوفروپاشی اعتبارحکومت نظامی درنظرمردم،واعتراض هایی داغ منابع حقوق بشرعلیه زورگویی نظامی هاوامنیتی هایی مصری،دیگرموقعیتی برای شورای نظامی نمی گذاردکه انقلابیون دیگرگونی خواه برآن،باورنمایند.ازسوی دیگر،شورای عالی نظامی روزپنجشنبه24نوامبر3قوس،کمال گنجوزی نخست وزیر دوره ی مبارک از1996تا1999رابه تشکیل کابینه ی جدیدتوظیف کردکه جزکوبیدن میخ درتابوت انقلاب مصروبی هودگی انتخابات روزدوشنبه28نوامبر،چیزی دیگری تلقی شده نمی باشد.این تنهاشورای نظامی نبودکه بابالاکشیدن نخست وزیردوره ی مبارک،میخ برتابوت اعتبارخودوانقلاب کوبید؛جمعیت برادران مسلمان هم،باکناررفتن ازخیزش میدان آزادی،درتابوت اعتبارخودمیخ کوبید!انقلابیون پس ازاعلام نام نخست وزیرجدید،درپایان روزپنجشنبه به ردآن پرداخته وازمردم خواستند که فرداپس ازادایی نمازجمعه به تظاهرات بزرگ دست بزنندوبرایی پایان حکومت نظامی بیشترازپیش سهم بگیرند.
بهرصور،خیزش انقلابیون علیه شورای عالی نظامی یامیراث بران حکومت مستبدوجنایت کارمبارک،علت هایی داردکه مهم ترین آن ها،سندی تهیه شده توسط ارتش واعلام شده حکومت مستعفی وبی اختیارزیرنظرآن می باشدکه درکناردیگرعامل ها،مصری هاراواداربه انقلاب دوم یاکامل کردن انقلاب اول؛ودرواقع، نقطه ی پایان گذاشتن برحکومت نظامی- دیکتاتوریی کردکه راس آن،یعنی مبارک دیکتاتورپیشتربریده شده بود،ونظامی هاباسندسازی هاوزمینه سازی هایی خود،می خواهندهمان ساختاردیکتاتوری راباکمی اصلاحات نرم وعوام فریب، بازسازی ونگهداری نمایند.برای آگاهی هرچه بیشترازسندتهیه شده توسط شورایی عالی نظامی که حکومت مستعفی زیرفرمانش آن رابیرون داده وسبب واکنش های داغ درمیان انقلابیون شده است.نخست،به بازتاب موادنهم ودهم آن که بسیارنزاع برانگیزشده بودند،وبعداً،شکل تعدیل شده ی آن ها وهمه ی سندپرداخته می شود:
روزنامه شرق: از چندي پيش در مصر سندي تحت‌ عنوان «مبادي قانون اساسي» منتشر شد كه خيلي‌ها به ويژه نيروهاي اسلام‌گرا را برآشفت. ابتدا اين علي‌السلمي معاون نخست‌وزير در امور سياسي بود كه سند يادشده را در اختيار احزاب وفد و الحريه و العداله و النور قرار داد. بعد اين سند كه به سند السلمي معروف شد به رسانه‌ها كشيده شد و مورد نقد و تحليل صاحب‌نظران قرار گرفت. همين نقد و نظرها بود كه موجب تعديل برخي از بندهاي آن به ويژه بند 9 و 10 اين سند شد كه به طور خاص اختياراتي را به نظاميان مي‌داد. برخي با انگشت گذاشتن بر اين بندها مدعي شدند كه شوراي نظامي حاكم با طرح اين سند قصد مصادره دستاوردهاي انقلاب را دارد....
متن ماده‌هاي 9 و 10 پيش از تعديل:
9- اين تنها دولت است كه نيروهاي مسلح را تاسيس مي‌كند و اين نيروها در اختيار مردم بوده و ماموريت‌شان حمايت از امنيت ميهن و استقلال آن و حفظ وحدت و حاكميت بر تمامي اراضي آن بوده و هيچ گروهي يا جماعتي يا حزبي حق تاسيس تشكيلات نظامي يا شبه‌نظامي ندارد. شوراي‌ عالي نيروهاي مسلح و نه هيچ نهاد ديگري حق نظر درباره همه آنچه مربوط به امور خاص نيروهاي مسلح است و بررسي بندهاي مربوط به بودجه آنها را داشته و به صورت يك رقم واحد در بودجه دولت در نظر گرفته مي‌شود، كمااينكه اين نهاد و نه هيچ نهاد ديگري حق موافقت با هرگونه قانونگذاري در مورد نيروهاي مسلح پيش از صدور آنها را دارد. رييس‌جمهور فرمانده عالي نيروهاي مسلح بوده و وزير دفاع فرمانده كل اين نيروها به حساب مي‌آيد. اين رييس‌جمهور است كه پس از موافقت شوراي‌ عالي نيروهاي مسلح و مجلس ملت جنگ را اعلام مي‌كند.
10 – شورايي به نام «شوراي دفاع ملي» تاسيس مي‌شود كه رياست آن برعهده رييس‌جمهور بوده و در موارد خاصي و به منظور تامين استقلال و سلامتي كشور نظر مي‌دهد و قوانين اختصاصي ديگر را تبيين مي‌كند. دفاع از ميهن و خاك يك وظيفه مقدس است و سربازي اجباري و مطابق با قانون بوده كمااينكه بسيج عمومي نيز طبق قانون صورت مي‌گيرد.
...اینک متن سندباتعدیل هردوماده ی نامبرده،پیش کش می شود:
با افتخار به مبارزه تاريخي ما در راه آزادي و عدالت و برابري و حاكميت ملي و صلح بشريت و با الهام از تمدني انساني كه تقديم كرده‌ايم و با درك چالش‌هايي كه در راه سازندگي و تحكيم دولت قانون با اصول شهروندي و دموكراتيك مدرن آن پيش روي ماست و با تاكيد بر اينكه ملت سرچشمه قدرت بوده و به هيچ‌وجهي نمي‌توان اراده‌اش را با تدوين اصول فراقانوني و غيرقابل تغيير مصادره كرد و نيز به‌ دليل تضمين تحقق اهداف انقلاب مصر كه در تاريخ بيست و پنجم ژانويه 2011 رخ داد و در پي آزادي و كرامت انساني و عدالت اجتماعي بود و نيز با الهام گرفتن از روح اين انقلاب كه همه مصري‌ها را اعم از هر طايفه‌اي يكپارچه كرد و نيز با احترام به ارواح شهدا و فداكاري‌ها و مبارزات ملت بزرگ ما در انقلاب‌هاي مكرر خود مبادي قانون اساسي را براي دولت جديد مصر اعلام مي‌كنيم كه اين متن آن است.
الف: مبادي اساسي:
1- جمهوري عربي مصر يك دولت شهروندي دموكراتيك و بر مبناي حقوق شهروندي و حاكميت قانون بوده و به كثرت‌گرايي احترام مي‌گذارد و آزادي و عدالت و برابري را تضمين مي‌كند و فرصت‌هايي برابر را براي همه شهروندان بدون هيچ‌گونه تفاوتي يا تمايزي قايل است و ملت مصر بخشي از امت عربي به حساب مي‌آيد كه در راه تحقق اهداف فراگير و يكپارچگي آن فعاليت مي‌كنند.
2- اسلام دين دولت و زبان عربي زبان رسمي آن است و اصول شريعت اسلامي منبع اصلي قانونگذاري بوده و غيرمسلمانان نيز در مسايل شخصي و امور ديني تابع شرايع خودشان هستند.
3- حاكميت در مصر تنها از آن ملت است و مردم منشأ قدرت هستند كه آن را از طريق رفراندوم يا انتخابات سالم و تحت نظارت قوه قضاييه ابراز مي‌كنند. انتخابات مطابق با نظامي بايد باشد كه تضمين‌كننده حق نمايندگي براي شهروندان بدون در نظر گرفتن هيچ‌گونه تمايز يا تبعيضي است.
4- نظام سياسي دولت، جمهوري دموكراتيك و مبتني بر توازن بين قوا و گردش مسالمت‌آميز قدرت است. تاسيس احزاب سياسي با اعلام آن صورت مي‌گيرد، مشروط بر اينكه عضويت در آنها مبتني بر گرايش‌هاي ديني يا جغرافيايي يا عرفي يا طايفه‌اي يا گروهي يا هر مرجعيت ديگري نباشد كه با حقوق و آزادي‌هاي اساسي مطرح‌شده در اين اعلاميه تناقض داشته باشد.
5- حاكميت قانون اساسي حكمروايي در دولت است و قواي اساسي و اشخاص اعتباري چه به صورت عمومي و خصوصي و همه شهروندان بدون هيچ‌گونه تمايزي تابع قانون بوده و قوه قضاييه داراي استقلال بوده و تضمين‌كننده اساسي اصل تابعيت دولت و نهادهاي آن نسبت به قانون و تحقق عدالت براي همه شهروندان است.
6- اقتصاد كشور بر مبناي توسعه همه‌جانبه و مداوم است كه به منظور تحقق رفاه اجتماعي و پاسخگويي به نيازهاي اساسي شهروندان و تشويق سرمايه‌گذاري و حمايت از رقابت آزاد و منع رفتارهاي انحصارطلبانه و مضر و حمايت از مصرف‌كنندگان و تضمين‌كننده عدالت در توزيع منافع توسعه بين همه شهروندان است. دولت خود را ملزم به حمايت از مالكيت عمومي در امور ملي و ساير ثروت‌ها و درآمدهاي طبيعي و اراضي و ميراث مادي و معنوي كشور مي‌داند.
7- رودخانه نيل شريان زندگي مردم مصر و سرزمين كنانه است. دولت خود را ملزم مي‌داند آن را به خوبي اداره كرده و از آلودگي و تجاوز ديگران مصون بدارد و بهره‌وري از آن را بالا برده و از حقوق تاريخي مصر بر اين رودخانه حفاظت كند.
8- مصر بخشي از قاره آفريقا بوده و در جهت پيشرفت اين قاره و تحقق همكاري بين ملت‌ها و تكامل منافع آنها گام برمي‌دارد. در عين حال مصر بخشي از جهان اسلام بوده و از مسايل آن دفاع مي‌كند و در جهت تحكيم منافع مشترك ملت‌هاي مسلمان تلاش مي‌كند. اين كشور به نقش اصيل خود در تمدن بشري افتخار مي‌كند و با رويكردي مثبت در جهت تحقق صلح جهاني و تقويت اصول عدالت و حقوق بشر و همكاري بين دولت‌ها و ملت‌ها گام برمي‌دارد.
9- اين تنها دولت است كه نيروهاي مسلح را تاسيس مي‌كند و اين نيروها در اختيار مردم بوده و ماموريت‌شان حمايت از امنيت ميهن و استقلال آن و حفظ وحدت و حاكميت بر تمامي اراضي آن بوده و هيچ گروهي يا جماعتي يا حزبي حق تاسيس تشكيلات نظامي يا شبه‌نظامي ندارد.
ب: حقوق و آزادي‌هاي عمومي
10- كرامت انساني حق اصلي و طبيعي هر انساني بوده و همه شهروندان مصر در برابر قانون و تكاليف عمومي آزاده و برابر هستند. هيچ‌گونه تبعيضي به دليل نژاد يا تبار يا زبان يا دين يا عقيده يا ثروت يا جايگاه اجتماعي يا آراي سياسي يا معلوليت يا غيره بين آنها نيست و مي‌توان به صورت مكتوب براي برخي از گروه‌هاي نيازمند حمايت امتيازاتي را قايل شد.
11- دولت آزادي عقيده و آزادي كنش‌هاي ديني و شعاير مذهبي را تضمين مي‌كند و از اماكن عبادي حراست مي‌كند.
12- تابعيت مصري حق اساسي همه شهروندان بوده و نمي‌توان تابعيت هيچ شهروندي را حذف يا او را از كشور تبعيد كرد يا از بازگشت به آن ممنوع ساخت مگر به حكم قضايي كه دليل آن را بيان كند.
13- آزادي بيان و نظر و آزادي مطبوعات و رسانه‌ها تضمين شده است. مادام كه به حريم زندگي فردي و حقوق ديگران و اصول اساسي جامعه مصري خدشه‌اي وارد نكرده باشد. اعمال هرگونه سانسور بر رسانه‌ها يا مصادره آنها يا تعطيلي‌شان ممنوع است مگر به موجب حكم قضايي با دليل روشن و براي مدتي مشخص.
14- هر فردي حق آگاه شدن و گردش اطلاعات و انتشار آنها و حق مشاركت در حيات فرهنگي و هنري با اشكال گوناگون و متنوع آنها را دارد و دولت آزادي‌هاي علمي و آكادميك و بحث‌هاي علمي و ابداع و ابتكار و استقلال دانشگاه‌ها و مراكز علمي و پژوهشي را تضمين مي‌كند.
15- هر فردي حق دارد در حيات خصوصي و مراسلات و گفت‌وگوهاي تلفني و تماس‌هاي الكترونيكي و اطلاعاتي و غيره از جمله وسايل ارتباطي از احترام برخوردار باشد و نمي‌توان اين امور را تحريم يا مقيد يا مصادره كرد مگر به حكم قضايي با دليل و براي مدتي مشخص.
16- هر شهروندي از حق اقامت و انتقال برخوردار بوده و نمي‌توان او را بازداشت يا تجسس يا زنداني كرد يا آزادي‌هاي شخصي‌اش را جز به دستور قضايي ازپيش صادرشده گرفت. هيچ‌گونه جريمه يا مجازاتي مگر به موجب متن قانوني وجود ندارد و هر متهمي تا زمان اثبات محكوميتش در دادگاه‌هاي صالحه و در برابر قاضي بي‌گناه تلقي مي‌شود و نمي‌توان شهروندان را در برابر هرگونه دستگاه قضايي فوق‌العاده يا نظامي محاكمه كرد، مگر در جرايم نظامي مرتبط با نيروهاي مسلح.
17- مالكيت خصوصي مصون است و نمي‌توان جز با حكم قضايي و در مقابل پرداخت غرامت عادلانه خدشه‌دار كرد و مالكيت خصوصي به همراه مالكيت عمومي و تعاوني در جهت توسعه اقتصاد ملي كاربرد دارد.
18- حق كار براي همگان تضمين شده است. دولت در جهت تامين فرصت‌هاي شغلي براي همه شهروندان بدون درنظرگرفتن هيچ‌گونه تبعيضي تلاش کرده و خود را ملزم به ايجاد حداقل دستمزدها به‌گونه‌اي می‌کند كه تامين‌كننده سطح زندگي شهروندان و متناسب با حرمت بشري آنها باشد و هر شهروندي در صورت داشتن شرايط لازم حق بر عهده گرفتن مشاغل عمومي را دارد.
19- هر شهروندي حق داشتن يك زندگي امن و محيطي پاك و خالي از آلودگي را دارد. حق داشتن غذاي سالم و مسكن و مراقبت‌هاي بهداشتي و انجام امور ورزشي و حق بيمه در هنگام بيكاري و بيماري و ناتواني و پيري مطابق با اقتضاي عدالت و برابري اجتماعي دارد.
20- هر شهروندي حق آموزش دارد و دولت خود را ملزم به تامين شرايط آموزشي در نهادهاي مربوطه به صورت رايگان مي‌داند و در جهت تضمين بهبودي آنها به منظور سرمايه‌گذاري در يك انقلاب بشري تلاش مي‌كند. آموزش اساسي دست‌كم براي همه الزامي است و دولت بر همه نهادهاي آموزشي عمومي و خصوصي و داخلي نظارت مي‌كند تا وابستگي و هويت و فرهنگ و ميهن‌پرستي جامعه حفظ شود.
21- همه شهروندان حق تاسيس سنديكاها و اتحاديه‌ها و جمعيت‌ها و موسسات داخلي داشته و حق تجمع و تظاهرات مسالمت‌آميز دارند بدون اينكه مخل حقوق ديگران يا اصول و حقوق و آزادي‌هاي اساسي مطرح‌شده در اين اعلاميه باشد.(1)
افزون برسندنامبرده که نمونه ی بازنگری شده ی آن پس ازواکنش احزاب سیاسی وانقلابیون بازتاب داده شد،شورای عالی نظامی به یک بازیی خطرناکی دیگری هم دست زدکه تاکنون ازنظرهاپنهامانده است.بطورنمونه،...شورای نظامی وزنه ی بیشترخودرادرمهارپروسه/فرایندقانون سازی مصرپس ازانتخابات پارلمانی گذاشته است.دراین راستا،زمانیکه مردم مصرهمه پرسی قانون اساسی راقویاًتائیدکردند،اولین پارلمان ورئیس جمهورپس ازشش ماه آغازبکارخود100نفررابرای تهیه ی پیش نویس قانون اساسی تعیین می کنند.اما،شورایی نظامی یک اصول خودساخته راپیش کش کرده و بربنیادآن،خودرادرموقعیتی قرارداده است که 80عضوآن راشورای نظامی و20عضودیگرراپارلمان برمی گزیند.دراصول نامبرده،شورای نظامی؛ همچنان،خودرا نگهبان مشروعیت قانون جازده وپارلمان راازدست زدن دربودجه ی ارتش محروم کرده است.ازاین رو،انقلاب مصرهمانندی باانقلاب1848اروپاپیدامی کندکه بربنیادآن،دوباره سازیی نهادپیشین صورت می گیرد.تکرارچنان رخ دادی درانقلاب مصرکه کارکردشورای نظامی برآن مهرتائیدمی گذارد،انقلابیون رادلسردکرده است که انقلاب درمرحله ی گذارشکست خورده است.برای آگاهی تاریخی،این قابل تعجب نیست که دردیگرگونی نهادی،انقلابیون1848 اروپاهم ناکام شدند.واقعاًایستادگی دربرابرتغییرنهادی یک معیاراست تااستثنا!تاریخ پراست ازنمونه های تغییرنهادی که درزمان گذارصورت می گیرد،تادیگرگونی های صوری.نه پایان بردگی درامریکا ونه پایان اپارتاید/رژیم جدایی نژادی درافریقایی جنوبی، فوراًکمروضع موجودراشکستند.نخبگان علاقه ی وافربایستادگی دارند،حتادربرابردیگرگونی بنیادی.بدون شک،انقلاب به ادامه علاقه داردتادیگرگونی.انقلاب بازدهی های ناگوارفوری هم داردکه بسیارمهم می باشند. مانند:بالارفتن قیمت نان،نارضایتی ازرژیم فاسدوخودکامه قبلاًاوج گرفت و درجریان چندماه، تمام قاره راتکان داد.زمان انقلاب،سال1858بود.کشورهای هم که دچارانقلاب شدند،این هابودند:فرانسه،اتریش،ایتالیا،بوهیمیه/چک وسلوواک کنونی،هنگری وولایت های جرمنی(که درآن زمان همگی بنام دولت پروس یادمی شدند)بودند،وچنددولت دیگرکه درآن هاانقلاب زبانه کشید.لویس فیلیپ فرانسه ازقدرت کنارکشید،هنگری ازاتریش آزادیی مالی خودراگرفت،اما،انقلاب خاموش ساخته شدوکهمه هابازگشتند.به گفته ی پترستیرنز،انقلاب1848کوتاه ونازابود،یعنی  پیش ازتولدمرده بود.(2)اکنون این باانقلابیون مصری می باشندکه نگذارندانقلاب شان مانندانقلاب1848اروپا،تنهابا رفتن دیکتاتورمبارک متوقف یانازا،وپس ازبیرون شدن ازشکم مادرجان بدهد!پافشاریی نظامی هابه نگهداریی دیکتاتوری،هدفی جزاین رادرپی نمی تواندداشته باشد.
بهرحال،این تنهاانقلاب مصرنیست که زیرفشارژنرال هایی سرکش وخیره سردرحال نازاشدن می باشد،پیشترهم، سران ارتش دربسیاری انقلاب هاوکشورهابویژه کشورهای مسلمان این خیانت رابه مسلمان هاکرده بودند.بربنیاداین سخن نغزسیدابوالاعلی مودودی که می گوید:"ژنرال هادردیگربخش های جهان، سنگرهای دشمن رافتح ،وهمتایان شان درکشورهای اسلامی، کاخ های ریاست جمهوری رااشغال می کنند"!بایداذعان کردکه مسلمان هابااین خودسران وبی منطقان قانون گریزوزورگو،دشواری هایی فراوانی دارند.نگاهی هرچندکوتاه به عقب، نشان میدهدکه اوضاع کنونی پاکستان،افغانستان،عراق،سوریه،یمن،لیبی،الجزایر،صومالی، واکنون مصر،زاده ی خودسری وانحراف وظیفویی نظامی هامی باشد،نه رخ دادهایی دیگری.خوشبختانه،حضورمردم درمیدان مبارزه،نظامی هارادراندونیزی وترکیه به وظایف مسلکی شان هدایت کرده است؛کاری که اکنون مردم مصربایدباحضورخوددرمیدان مبارزه وسیاست انجام بدهندونظامی هارادنبال وظایف شان اعزام بدارند.بدون شک،تنهادراین صورت است که احزاب سیاسی وجامعه ی مدنی درمصرودیگرجامعه های اسلامی پایه گرفته وحکومت قانون رامی آغازند.وحکومت قانون هم،گام نخست مسلمان هابه سویی مدرنیته/نواندیشی وهمسوشدن باجهان نومی باشد.دراین صورت،نظامی هامصروف انجام وظیفه دربخش دفاع ملی،ملاهای سنی به امامت مسجد،کفن ودن مردگان،وروضه خوان هایی حاکم برایران به سویی روضه خوانی ونوحه سرایی شیعی- امام زمانی خودمی روندودین دنیایی مسلمان هارابیشترازاین دچارفلاکت وبدبختی نمی نمایند.
پانویس ها:
1-asre-nou.net/php/view.php?objnr=1857
سندی که مصری هارادوباره به التحریرکشاند
ترجمه:محمدعلی عسکری دوشنبه30آبان1390-21-نوامبر2011
2-aljazeera.com/indepth/opinion/2011/11/2011112231237831652.htm/Egypt.the more things change…
History has shown that elites share power with the prospect of losing it as Egypt now by:Adeel Malik and Ty mcCormick

Tuesday 22 November 2011

سیاست افغانی نظامی هایی پاکستانی، درسردوراهی


پاکستان درنزدیکی وهمکاری باافرادی نامطلوبیکه فکرمی کنندبعدازخروج نیروهای نظامی خارجی ازافغانستان می توانندقدرت رادراین کشوربدست گیرند،دچاراشتباه محاسبه ی پرخطری شده است.
بارک اوباما
ابراهیم ورسجی
1-9-1390
روزسه شنبه اول ماه نومبر2011-دهم عقرب1390خورشیدی،بخاطرانجامی کاری به یک اداره ی دولتی درشهر"آتوا"پایتخت کانادا، رفته بودم.پس ازپایان کار،چندین شماره ی مجله ی "مکلین"بزبان انگلیسی را یافتم  وباخودبرداشته به خانه آوردم.زمانی که مجله هاراورق زدم،درآن ها، دودومقاله راجع به بن لادن وبهره برداریی آی اِس آی ازاوودسته اش"القاعده"ذهنم راجلب کردکه درماه مه،پس ازکشته شدن اوتوسط سربازان امریکایی به نشررسیده بود. در مقاله ی که راجع به رابطه ی پنهانی آی اِس آی دربالاترین سطح بابن لادن، توسط عد نان آرخان نوشته شده بود،عنوان مقاله"داشتن دوستان درسطح بالا"بودکه باعنوان زیرینش بیشترجالب می نمود؛وعنوان زیرین آن، این بودکه"نیروهای امنیتی پاکستان بانگهداریی بن لادن چه دست آوردهایی داشتند؟"بااینکه سخن گفتن درباره ی مقاله ی نامبرده وبازتاب آن رادروبلاک" اندیشه"مدنظرداشتم،اما،بحث درباره ی آن، برایم فوریت نداشت.ازاین رو،به بعدموکول شد.زمانیکه روزیکشنبه 7نومبر- پانزدهم عقرب،زرداری رئیس جمهورپاکستان درخانه ی بلاول- فرزندش درکراچی،طی ملاقات بایک هیئت امریکایی متشکل ازاعضایی کنگره که درمیان آن ها یک منشی وزارت امورامنیت داخلی بنام مکال بی هم حضورداشت،گفت:"باکمک امریکا،شبکه ی حقانی رانابودمی کنیم،این پرسش برایم پیداشدکه باکدام توان؟ازسوی دیگر،زمان ابرازآن سخن نیز پرسش برانگیزبود.اما،وقتیکه روزسه شنبه15نومبر-24عقرب،رسانه های دیداری وشنیداریی پاکستان قیافه گرفته وخشمگین ژنرال پرویزکیانی فرمانده ارتش رادرحال گفت گوبازرداری نشان داند؛و شبی پس ازآن  باحضورگیلانی نخست وزیربازهم چنان گفت وگویی تکرارشد؛درواقع،پرسش هایی زیادی رادامن زدکه گویاپشت صحنه ی سیاست پاکستان وروابط همواره لرزان ارتش وحکومت،بویژه درزمانیکه نقش پنهان ارتش پاکستان درپشت سرتروریسم پاکستانی- طالبی درافغانستان بیشترازهرزمانی دیگری درواشنگتن وکابل پرسش برانگیزشده است،نمایان ساخت که پرسمان هایی نزاع برانگیزی پشت صحنه درمیان می باشد.
ازآنجاکه پاکستان ازآغازکودتای ننگین26سرطان1352تاکنون وحتاپیشترازآن،بخاطرپشتونستان خواهی زمام داران بی لیاقت افغانستان،به مرکزهرگونه تباه کاری ودسیسه گری علیه کشورما تبدیل شده است؛وازسوی دیگر،ازمرگ بن لادن تاکنون، سیاست افغانی پاکستان زیرفشارکاخ سفیدواعتراضات پرنوسان حکومت ناکارآمدکابل،قرارگرفته است.ملاقات هایی مشکوک ورمزگونه ی سردسته ی نظامی هاورئیس دولت پاکستان؛بدون گمانه زنی،به اوضاع افغانستان ومنطقه وسیاست های افغانی امریکاوپاکستان رابطه ی تنگاتنگ می توانست داشته باشد.طوریکه رسانه هایی دیداری وشنیداریی پاکستان برملاساختند،به تاریخ10اکتوبر2011-20میزان1390خورشیدی،منصوراعجازیک تاجرامریکایی پاکستانی تبار،نامه ی رادرروزنامه"تایمزمالی"به نشرسپردکه براساس آن،نامبرده یادآورشده است که بتاریخ10ماه مه،یعنی8روزپس ازکشته شدن بن لادن، توسط کماندوهایی امریکایی درشهر"ایبت آباد"در50کیلومتری اسلام آباد،یادداشتی راتوسط شخصی ازباترین منبع دولتی ی پاکستان که اکنون واضح شده است  حسین حقانی سفیرآن کشوردرامریکامی باشد،دریافت وبه ژنرال جونزازهمکاران مایک مولن فرمانده وقت ارتش امریکاتحویل داده است، ودریاداشت،طرف پاکستانی ازطرف امریکایی خواسته است که ارتش وآی اِس آی درفکربراندازیی حکومت پس ازماجرایی قتل بن لادن می باشند؛وبایدباین نهادهایی همه کاره درسیاست پاکستان، فشارواردکرده شودتاازدست زدن به چنان اقدامی، خود داری نمایند.
ازاین رو،گمانه زنی هادرارتش وجاسوسانش بالامی رود،وده روزپس ازنشرنامه ی منصوراعجازدرتایمزمالی،ژنرال شجاع پاشا،رئیس آی اِس آی درلندن بااعجازگفت وگومی کندوخودرابه ته موضوع می رساند.به روایتی،منصوراعجازمتن یاد داشت پیش کش شده به مایک مولن رادراختیاررئیس شبکه ی جاسوسی پاکستان می گذاردکه حتماًازمنبع اصلی یاد داشت وشخصی که آن رابه اعجازسپرده است،سخنی درمیان آمده است.بنابراین،گفت وگوهایی دونفره ی رئیس جمهوروفرمانده ارتش وپس ازآن ادامه ی گفت وگوبه شرکت نخست وزیرپاکستان،دراطراف افشاگریی منصوراعجازدرتایمزمالی ومتن یاد داشت فرستاده شده به فرمانده ارتش امریکاوخواهش ازاوکه یاد داشت رابه دیگرمقام های کشورش ازجمله رئیس جمهورهم برساند،به موضوع داغ گفت گوهایی مقام های سیاسی - نظامی واطلاعاتی ورسانه هایی پاکستانی، تبدیل می شود.
ازاین خاطرکه پاکستان، بویژه نظامی هاواطلاعاتی هایی آن،ازسرتاناخن پادردامن زدن به بحران وادامه ی بی ثباتی درافغانستان درگیرمی باشند،نویسنده که روزانه رخ دادهایی مربوط به افغانستان،پاکستان ومنطقه رادنبال می کند،لازم دیدکه بهرصورت که می شود،متن یاد داشت راپیداومطالعه کردکه راجع به اوضاع جاریی افغانستان چه سخنی درآن بازتاب یافته است.بازهم از انقلابی که فن آوریی اطلاعات وآگاهی، ازطریق رسانه های آزادوگردش لحظه به لحظه ی معلومات دراختیارانسان هاگذاشته است،بایدنهایت سپاس گزاری راکرد.بازهم،باید به انقلابی که پنهاکاران سیاسی- نظامی واطلاعاتی رادرهرگوشه وکنارجهان درتنگناقرارداده است،آفرین گفت که هیچ چیزی راچه خوب وچه بدازنظرهاپنهان نمی گذارد.
خوشبختانه،متن یاد داشت نامبرده رابدست آوردم که بخش هایی از آن مربوط به افغانستان می باشدکه بازتاب داده می شود:دریاد داشت یادشده به جانب امریکایی فهمانده شده است که پس ازقتل بن لادن، فشارهایی توسط ارتش وآی اِس آی برحکومت واردمی شودکه ایستادگی دربرابرآن ها،دشوارمی باشد.اگرحکومت ملکی ازمیان برداشته شود،پاکستان سنگری می شودبرای میراث بن لادن وگسترش تندرویی القاعده وتروریسم آن.دراین صورت،یگانه مجرایی باریکی که برایی اعمال کنترول حکومت برارتش وآی اِس آی بخاطرهمراهی آن ها بالقاعده باقی مانده است،بسته می شود؛وطرفه اینکه،شرایطی تاریخی ی مانندسال1971 یابحران پاکستان شرقی وجدایی بنگله دیش، درکشورحاکم شده است.ازاین رو،ازشما،یعنی مایک مولن خواهش می شودکه به پرویزکیانی وشجاع پاشاه فشاربیاوریدتاازبراندازیی حکومت، خود داری نمایند.اگرشمادست باین کاربزنید،کمک نظامی وسیاسی واشنگتن باعث ایجادتغییرات خوبی درحکومت ملکی می شودکه ازناتوانی درجهت دهی استراتیژیک وکاربردی کردن اختیارات نیروهایی سیاسی ازبالارنج می برد.دراین صورت،بطورتمام عیار،مشاوران امنیت ملی ودیگرمقام هایی امنیتی راباافرادی ازافسران قبلی قابل اعتماد؛به شمول رهبران نظامی وسیاسی مورداعتمادواشنگتن که هرکدام آن ها،رابطه هایی تاریخی بانظامی ها،سیاسی هاواطلاعاتی های امریکادارند،جابجامی نماید،افرادی که نام های آن هادرگفت وگوهایی رودرروباشخصی که این پیام رامی رساند،یادآوری می شوند.
درصورت مداخله ی مستقیم پشت صحنه توسط واشنگتن،این هدف؛تنهابارابطه ی نزدیکی که کیانی با شمادارد،برآورده شده می تواند.چراکه او؛تنهادرشرایط کنونی،برایی کناررفتن خودودیگرمسئولان نظامی وامنیتی ازساختارحاکم، ازشما سخن شنوی دارد.دراین صورت،تیم امنیتی ملی که آماده ی جایگزینی می باشد،گام های زیررابرخواهد داشت:1- رئیس جمهورپاکستان فرمان یک بررسی وتحقیق آزادرادرباره ی ادعاهامبنی براینکه پاکستان به اسامه ودیگرفعالان القاعده کمک می کند، میدهد.وکاخ سفید می تواندفرمایش های درباره ی نام های بازرسان مستقل درتیم بازرسی را،درادامه ی کمیسیون 9-11-یازدهم سیپتامبرداشته باشد.2- تحقیق، آزادانه ومسئولانه خواهدبود؛ونتیجه،برای حکومت ومردم امریکادرارائه ی تفصیلات راجع به آن هایی که درحلقه های درونی  حکومت پاکستان(چه ملکی،چه نظامی وچه درمدیریت آی اِس آی)اثرگذاربودند،وبه بن لادن پناه وکمک کردند،قناعت بخش خواهدبود.بایقین بایدگفت که نتیجه ی کمیسیون بن لادن،به پایان دوره ی کاریی افسران درمقام های حکومتی ونمایندگی های که درهمکاری به بن لادن مقصرشناخته شوند،منجرخواهدشد.3- تیم جدیدامنیت ملی،سیاست تحویل دهی اعضای باقی مانده ی القاعده یاگروه های وابسته به آن که اکنون درپاکستان حضوردارند،مانند:ایمان ظواهری،ملاعمروسراج الدین حقانی رادنبال خواهدکرد؛یااینکه، به نیروهای امریکایی چراغ سبزنشان میدهدتاعملیات برای دستگیری یاقتل آن هارادرخاک پاکستان انجام بدهند.این اجازه نامه بدون خطرسیاسی نیست،اماتیم جدید باید تعهدگروهی خودرادرریشه کن کردن عناصربد درخاک مانشان بدهد.این تعهد،پشتیبانی بالاترین مقام کشوردربخش سیاسی رادارد،وماکمک دوجانبه راخواهیم داشت....5- تیم جدیدامنیت ملی،بخش" اِس" درآی اِس آی راکه باطالبان،گروه حقانی و...رابطه دارد،حذف خواهدکرد.دراین صورت،روابط پاکستان باافغانستان بهبودخواهدیافت.(1)
باتوجه به آنچه که گفته آمد،روشن می شودکه نویسنده هایا تهیه کننده های یاد داشت نامبرده دارایی دوویژگی مهم می باشند:نخست،تماس نزدیک بابالاترین مقام کشوریی پاکستان، یعنی رئیس جمهوری دارند.دوم،آگاهی ژرفی ازکارکردآی اِس آی ورابطه ی آن باالقاعده وطالبان دارند.برهمه کارشناسان امورسیاسی- امنیتی منطقه وجهان واضح است که ارتش پاکستان درتمام منطقه، بویژه افغانستان وکشمیرهند،سالهاست که به صادرات تروریستی مصروف می باشد؛تنها بااین تفاوت که، درهندملاحظه کارانه ودرافغانستان بی شرمانه ورذیلانه کارمی کند.باهند،باین خاطرملاحظه کارانه عمل می کند که،درچندین جنگی که باآن کشورکرده است؛درهمه،رسواخیزانه شکست خورده است ودیگرنمی کوشد درجنگ دیگری باآن،درگیرشود.اما،درافغانستان،بی شرمانه وریاکارانه عمل می کند.باین معناکه ازهراس امریکاظاهرداری می کندومی گویدکه تنهاباکاروان همراهی میکند؛درحالیکه درعمل نشان داده است رفیق خوبی برای دزدان وتروریستان می باشد.واین بازیی دوگانه راباین خاطرمی کندتابه باورخودامریکاراناکا م نمایدتاافغانستان رامانند دهه ی1990سده ی گذشته، دراختیارش بگذاردتاباگسترش هیروئین وتروریسم، کشورما،منطقه وجهان رابه ورطه ی هلاکت بکشاند.
افزون براینکه،تهیه کنندگان یاد داشت ازهمه دوگانه بازی کردن نظامی های کشورخود درافغانستان ومنطقه آگاهی دارند،براساس تحلیلی که شخصی بنام عمران خان زیرعنوان"میموگیت/یادداشت بدنام"به سایت الجزیره فرستاده بود،یک کارمهم رابه پیش برده اند،یعنی به"گاو مقدس/ارتش پاکستان"انگشت بی حرمتی گذاشته اند."(2)به سخن دیگر،درهند،گاومورداحترام یاپرستش هندوهاقراردارد،ودرپاکستان، ارتش طوری عمل کرده وخودرامقدس جلوه داده است که گویابقا وامنیت کشورباموجودیت آن وابسته است.ارتشی که به گفته ی عایشه ی صدیقه تحلیل گرامورنظامی درپاکستان،برهمه چیزکشورحاکم است وسرمایه گذاریی آن دراقتصادپاکستان ازمرز20ملیارد دلارمی گذرد.دررابطه باحقه بازیی ارتش پاکستان وتباه کاریی آن درسیاست واقتصادآن کشور،این موضوع قابل یادآوری می باشدکه هندباصادرکردن گوشت گاوبه افغانستان که درسال های اخیربخاطرجنگ سه دهه وخشک سالی دوام داربه کمبودگوشت روبرومی باشد،تقدس گاوراشکست.دیگرگونی که ایجاب می کندپاکستانی هاازآن درس گرفته باین گاونامقدس تروریست وتباه کار،یعنی ارتش خود،دیگرنقش تقدس مآبانه ندهند.چراکه، اگرتقدس آن بخاطردشمنی باهندباشد،روشن است که زیانی راکه این ارتش پنهان کاروخاین به پاکستانی هارسانده است،هرگزهند نرسانده است.درماه اکتوبر،پاکستانی هاشاهد بودندکه ازشرکت کشورشان درسازمان جهانی تجارت، هندحمایت وبنگله دیش، آن راویتو/ردکرد.مردم بنگله دیش دشمنی بامردم پاکستان ندارند،وتنهادشمنی آن هاباکارکردارتش پاکستان می باشدکه درسال1971،سه ملیون برادران مسلمان هم وطن شانشان رادرجنگ آزادی خواهی که بامداخله هندومسخره شدن ارتش پاکستان پایان یافت،کشته بود.
بهرحال،پنهان کاریی تروریستی وتباه کارانه ی ارتش وشبکه ی اطلاعاتی پاکستان، ازپرسمان هایی نیست که باین زودی هامردمان پاکستان،افغانستان ومنطقه ازآن رهایی یابند.زمانیکه پرسمان پنهان کاری وتروریست پروریی نظامی هاواطلاعاتی های پاکستانی به میان می آید،سیاه ترین بخش یاجنبه ی آن، پنهان کردن بن لادن درکناریک اکادمی شناخته شده ی نظامی درشهرایبت آباد،باوجودهمه سخن هامبنی براینکه اودرافغانستان زندگی می کند نه درپاکستان،وبازسازیی طالبان وگسترش تروریسم درافغانستان می باشد.دراین بخش ازنوشته،بازبه نوشته ی عدنان الرحمن خان درمجله"مکلین"، راجع به هدف ودستاوردآی اِس آی ازحمایت بن لادن وپنهان کردن او،پرداخته می شود.ازدیدگاه عدنان خان،پیداکردن بن لادن دریک ویلایی برجسته درکناریک پایگاه نظامی ونه یک سوراخ تاریک کوه؛ باوجودانکارهایی پی درپی حکومت نظامی هادرپاکستان، نشان میدهدکه:"عناصری درآی اِس آی وشاخه ی اطلاعات ارتش نگهبان وحامی بن لادن بودند."
درحالیکه عدنان خان برحمایت وفراهم کردن پناه گاه برای بن لادن توسط نظامی هاواطلاعاتی های پاکستان تاکیدمی ورزد،راجع به بهره برداریی آن هاازبن لادن هم سخن می گوید.ازدیدگاه عدنان خان:آی اِس آی،دوگونه بهره برداری راازبن لادن می کرد:نخست،مبارزه بانفوذروبرشد هند درافغانستان.دوم،مهارکردن گروه هایی تروریستی درداخل پاکستان.درافغانستان،بدون شک آی ایس آی فکرمی کردکه بن لادن می تواند درنفوذبرگروه های که دراستراتیژیی منطقه ی آن سودمندی دارند،مفیدتمام شودکه مهم ترین گروه آن، شورای کویته به رهبریی ملاعمرمی باشد.طالبان بابن لادن نزدیک بودندودرنیمه پسین دهه1990،زمانیکه آن هادراکثربخش هایی افغانستان حاکم بودند،به بن لادن پناه دادندودرافغانستان بودکه جهادی های عربستان آژندای جهانی خودرابه نمایش گذاشتندوکمپ های تروریستی رادرنزدیکی مرزپاکستان براه انداختند.واقعاً،نفوذ تروریسم جهانی برطالبان، خودرادرملاقات ماه سیپتامبر1998شهزاده ترکی فیصل رئیس سازمان جاسوسی عربستان باملاعمردرقندهارنشان داد.دررابطه بابن لادن،ملاعمربه مهمان عرب خودگفت که:"چراشمااین مردشجاع وباجرئت راتعقیب وهراسان می کنید؟بجای هراسان کردن او،اجازه بدهید که باهم جزیره نمای عربستان راازسربازان کفرآزادنمائیم."قرارگزارش ها،رئیس آی اِس آی نسیم راناهم درآن گفت گوحضورداشته است.(3)به یک روایت،این بخش ازسخنان ملاعمرآخوندراترجمان که ازپشتون های پاکستان وجاسوس آی اِس آی بود،به ترکی فیصل ترجمه نکرده است.چرا؟باین دلیل که عربستان کمک های خودبه پروژه ی طالبان والقاعده راقطع می کرد.
افزون بردوگونه بهره برداریی یادشده ی آی اِس آی ازبن لادن،نویسنده باین باوراست که پرسمان حمایت وپناه دهی به بن لادن توسط نظامی هاواطلاعاتی هایی پاکستانی، جنبه ی مالی هم به تروریست پروران پاکستانی واهمیت سیاسی برای دربارعربستان داشت.ازپیش روشن بودکه باعقب نشینی ارتش سرخ ازافغانستان،کمک های امریکاوچین برای پاکستانی هاپایان پذیرفته بود،وکمک عربستان هم ارائه ی دلیل های قناعت بخشی برایی ریاض راایجاب می کرد.برای دوام کمک خانواده ی حاکم برعربستان به پاکستان،دودلیل کارآمدمی نمود:نخست،امریکا دردوره ی که بوش پسر،ازطرح خاورمیانه ی بزرگ ودموکراسی سخن می گفت.ازاین رو،مترسک ساختن بن لادن برایی جلب حمایت واشنگتن به حکومت قبیلگی عربستان، فایده مندبود.دوم،بزرگ ساختن خطرایران برای ریاض ودفع خطرنامبرده توسط طالبان.درهردوصورت،حضوربن لادن، نخست درافغانستان، ودوم درپاکستان، مسئله ی اتفاقی میان اسلام آبادوریاض بوده است.
باتوجه به آنچه گفته شد،بازیی ناپاک پاکستان درافغانستان باابزاری مانند:طالبان والقاعده به گونه ی سرمایه ی استراتیژیک یاپیداکردن عمق استراتیژیک درکشورما،ازپرسمان هایی می باشدکه حکومت عربستان بدون کدام فایده ی به منافع ملی خود،آب رادرآسیاب پاکستان واریزمی کرد،وپاکستان هم؛ بدون درنظرداشت توان ملی خود،بازیی استعمارکهنه رادرعصرپسااستعماری دنبال می کردومی کند.نگاهی به پیشینه ی تاریخی تلاش هایی کشورهایی بزرگ درجهت پیداکردن عمق استراتیژیک یانگهداریی سرمایه ی استراتیژیک درکشورهایی دیگر،نشان میدهدکه پرسمان عمق استراتیژیک وسرمایه گذاری بالای آن،به حیث یک شمشیردوسره درعصرکهنه وانواستعمارگری،زیان هایی فراوانی رابه ملت هایی کم توان یاناتوان،بویژه مبارزات حق طلبانه وآزادی خواهانه ی ملت هاواردکرده است.زمانیکه پرسمان عمق استراتیژیک راتنهادرموردافغانستان مطالعه نمائیم،واضح می شودکه روسیه وانگلیس دراواخرسده ی نزدهم، خراسان بزرگ رامیان خودبخش بخش ودرمرکزآن افغانستان رابه حیث نقطه ی حایل میان خودایجادکردندکه درواقع جززندانی به زندان بانی عبدالرحمن خان چیزی دیگری نبود.
اکنون که دوران کهنه ونواستعمارگری به پایان رسیده یاتغییرشکل یافته است،کوشش ها برای پیداکردن عمق استراتیژیک، دیروزتوسط امریکابه رهبریی بوش پسر درافغانستان وعراق که باهزینه ی بیشترازیک هزاربلیون دلارازبودجه ی آن کشورمنجرشد؛وبدنبال آن،تلاش هایی پاکستان برایی دریافت عمق استرتیژیک درافغانستان که سرازگریبان تروریسم استراتیژیکی برآورده است،ادامه دارد.عمق استراتیژیک خواهی پاکستان درافغانستان وادعای ارضی آن درکشمیرعلیه هند،درشرایطی صورت می گیردکه پاکستان درمدیریت امورسیاسی- اقتصادیی خودبادشواری هایی زیادی روبرومی باشد.بطورنمونه،روزسه شنبه22نومبر-اول قوس1390،تارنمایی اردویی بی بی سی نتیجه ی سروی/ارزیابی بنیادآغاخان به کمک بخش کمک های بین المللی کاناداراپخش کردکه درآن آمده بود:"درسطح مدرسه های ابتدایی درولایت سندپاکستان،تنهاپانزده دقیقه شاگردان درس می خوانند"!ازوضع امنیتی ولایت بلوچستان پاکستان که همگان آگاهی دارندکه ارتش وآی اِس آی مصروف سرکوب خیزش مبارزان بلوچ، وملاهایی وهابی وبی مغزمدارس آن کشور،مصروف کشتارشیعه های هزاره وفارسی زبان درآن ولایت می باشند.طرف اینکه،درآن ولایت،بنام حکومت وقانون چیزی وچودندارد.بلندپروازیی ارتش پاکستان درجهت بدست آوردن عمق استراتیژیک درافغانستان که درحال حاضردرچنبره ی عمق استراتیژیک امریکافرورفته است، وناتوانی آن دراداره ی امورپاکستان، نویسنده رامتوجه اهمیت این سخن کیسینجروزیرخارجه ی پیشین امریکاانداخت که گفته بود:"درروزیکه برای آخرین بارباچرچیل ملاقات داشتم وروزنامه نگاران عکس برداری می کردند،یک خبرنگارازموصوف پرسان کردکه کشورغنامی خواهدکشورگینه ی بی ساورابزیرسلطه ی خودبیاورد.نظرشمادرزمینه چیست؟چرچیل درپاسخ گفت:کشورغنادرهضم کردن آنچه که خوددارد،به مشکل هاضمه روبرومی باشد"!
بهرحال،امروزهرپاکستانی میداندکه وضع مدیریت پاکستان به کدام سمت می رود.واقعاًپاکستان درسردوراهی قرارگرفته است،دوراهی که یک سرآن به واشنگتن وسردیگرآن به پکن یابلاک شانکهای گره می خورد.واقعیت های تلخ زمینی نشان میدهندکه درهردوسرخط،سیاست عمق استراتیژیک خواهی پاکستان درافغانستان بابهره برداری ازتروریسم وتندرویی کورمذهبی- قبیلگی پاکستانی- افغانی،این کشور رادرمخمصه گیرکرده است.باین معناکه امریکاکه اکنون براه راست درگیرباتروریسم کورپاکستانی درافغانستان می باشدونظامی های اسلام آبادرازیرفشارفزاینده گرفته است،چین وروسیه هم که سهم شیررادربلاک شانکهای دارند،باتروریسم پروریی پاکستان به گونه ی ابزارسیاست منطقه ی، نمی توانند همراهی کنند.ازسوی دیگر،سروکله ی پاکستان چنان درزیرقرضه هاوسودهای کلان بانک جهانی گورشده است که مشکل است اززیرچکمه ی نظامی- سیاسی ومالی غرب بویژه امریکابیرون شده بتواند.
بهرصورت،این به نفع پاکستان می باشدکه سیاست بزرگ عمق استراتیژیک خودرادرافغانستان،نه تنهابرای تامین صلح درکشورما،بلکه برای نجات خودکناربگذاردوکمک کندتادراین کشورجنگ زده،صلح برگردد.دراین صورت،پاکستان می تواندهم باافغانستان وبلاک شانکهای وهم باغرب،بویژه امریکا روابط حسنه ی خودرابازسازی نماید.درصورت عدم بازنگری درسیاست بزرگ وتوان کوچک،پاکستان باید به سخن اوبامارئیس جمهورامریکاکه درزیربازتاب داده می شود،بدقت نظربیاندازد،سخنی که ازعمق بحران درروابط امریکاوپاکستان وتاثیرناگوارآن براوضاع افغانستان،حکایت می کند.ازسوی دیگر،افغانستان که ازچهاردهه به این سو،هیچ وقت رویی خوشبختی وخوش اقبالی راندیده است؛بهرحال،بیشترازاین هم به سویی بداقبالی نمی رود.اما،ادامه ی وضعیت به هیچ صورت به سودپاکستان نخواهدبود.این هم، درحالیکه اکنون این تنهاافغانستان نیست که ازسیاست بازی دوگانه ی پاکستان شکایت داردومطالبه ی ایجاد دیگرگونی درآن رامی نماید،بلکه درزمینه،امریکایی هاهم میانه ی خوبی باپاکستان ندارندوهرچه بیشتربه فشارخودبخاطرآوردن تغییردرسیاست کلان وعمق استراتیژیک ارتش پاکستان درافغانستان می افزایند.
اکنون که امریکاتصمیم داشتن پایگاه نظامی درافغانستان پس ازسال2014راگرفته است، ویک گردهمایی دولتی- افغانی نیزبه حمایت آن رای داده است،این باپاکستانی هامی باشدکه نگاهی ژرف به سیاست افغانی خودودستاوردآن برای خودوافغان ها،نمایند.به سخن دیگر،آن هامی کوشیدند کاری نمایندکه امریکاناامیدوافغانستان ترک وجایگاه خودرابه آن هابسپارد.حال که امریکادرافغانستان می ماند،بیشتربه دشواریی پاکستانی هادرمنطقه می افزاید.این هم درمرحله ی که....روابط بین پاکستان و آمریکا در شرایطی دستخوش اخلال و بی اعتمادی شده است که هم زمان وضعیت در افغانستان در مسیر پیچیده تر و تعمیق بی ثباتی حرکت می کند. آنچه در طی ماه های اخیر درست بعد از قتل "اسامه بن لادن" رهبر القاعده در شهر "بیت آباد" نزدیک پایتخت پاکستان توسط نیروهای ویژه کماندویی ارتش آمریکا انجام گرفت و بازار اتهام پراکنی بین دو طرف را داغ تر از همیشه کرد، به عکس تصور غالب در خبرگزاری های بین المللی و بین تحلیلگران سیاسی دلیل اصلی این موضوع نمی تواند تلقی شود. کشتن بن لادن، حضور طالبان دو سوی خط دوراند، گسترش ناامنی ها در افغانستان، نزدیک شدن به زمان خروج تدریجی نیروهای نظامی خارجی از افغانستان، بحران اقتصادی و موضوع کمک های بلاعوض واشینگتن به اسلام آباد و نقش سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان (آی اس آی) در همکاری با بنیادگران و تروریست های اسلامی، همگی حلقه های یک زنجیر می باشند که در وضعیت پارگی زنجیر، اهمیت خود را نشان می دهند. اهمیت هر کدام از حلقه های این زنجیر گسسته هر چند که خود به تنهایی می تواند در تفکر انتزاعی دلیل به وجود آمدن شرایط امروزین باشد، اما وسعت فاجعه در فضای عینی بسیار متنوع و پیچیده تر از این برداشت سطوح نسبی خواهد بود. عدم درک درست از شرایط تاریخی، وضعیت سیاسی – اجتماعی، بافت فرهنگی، ساخت قومی – مذهبی و ناسیونالیسم قبایلی چند لایه در دوسوی مرزهای دوران استعمار، فقر اقتصادی، نبود زیرساخت جهت تشکیل جامعه ملی و دولت مدرن در کنار دخالت های سیاسی – نظامی غیرمشروع غرب و به خصوص آمریکا در این منطقه پکیج دومی است که پکیج اول را پوشش می دهد. تلفیق این شرایط پارادوکسیکال/متناقض به لحاظ ذهنی و عینی مجموعه یی را شکل داده است که تعیین، تبیین و تصحیح آن به سادگی انجام نخواهد گرفت و برای برون رفت از آن، می بایست هزینه گزافی از سوی جوامع مورد بحث، دولت های دخیل در بازی و گروه های سیاسی درگیر پرداخت شود. هر کدام از این اضلاع قدرت در ساخت ملی، منطقه یی و بین المللی از زاویه نگاه خود، مطالبات یکسویه یی را مطرح می کنند که به نوعی می تواند بخشی از واقعیت باشد و بر اساس همین تفکر "بخشی" و مطلق انگاری نسبت به آن، تصویری از شرایط واقعی ارائه می دهند که در نتیجه گیری نهایی موجب گمراهی می شود. هر چند که تعمیم دادن شرایط منطقه یی با بنیادگرایی اسلامی و تروریسم بین المللی بازخورد رویدادهای جاری است، اما عدم پذیرش تاثیر چینش های ژئوپلتیک در منطقه، ناسیونالیسم پشتون، برش های قومی – مذهبی بدون وجود قدرت آلترناتیو ملی، منافع متناقض در سه رکن ملی، منطقه یی و بین المللی بین بازیگران و مهم تر از همه نگاه و حضور بیرونی به حوزه درونی به طور اساسی رابطه "علت" و "معلولی" شرایط کنونی را مخدوش و راه برون رفت از بن بست را دشوار کرده است.                     
حملات کاملا سازمان یافته گروه طالبان و شبکه حقانی در طی هفته های اخیر به مراکز سیاسی – امنیتی افغانستان، حمله به سفارت آمریکا و مقر نیروهای ناتو در کابل، ترور "برهان الدین ربانی" رئیس شورای عالی صلح با طالبان و... بار دیگر حساسیت ها نسبت به نقش پاکستان در وقایع افغانستان را برجسته ساخت. متعاقب این وقایع مقامات ارشد سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا به صراحت اسلام آباد را به همکاری با طالبان و به خصوص شبکه حقانی متهم کرده، و رئیس جمهوری افغانستان هم در دیدار روز شنبه ٨ اکتبر خود با "مارک گروسمن" فرستاده ویژه آمریکا در منطقه از وی خواست تا واشینگتن فشار خود بر اسلام آباد را افزایش دهد. قبل از آن نیز در روز پنج شنبه باراک اوباما پاکستان را متهم کرده بود "پاکستان در نزدیکی و همکاری با افراد نامطلوبی که فکر می کنند بعد از خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان می توانند قدرت را در این کشور به دست گیرند، دچار اشتباه محاسبه ی پر خطری شده است."(4)
پانویس ها:
1-jang.com.pk/jang/nov2011-daily/18-11-2011/main2.htm
2-blogs.aljazeera.net/asia/2011/11/19/many-sides-pakistans-memogate
The many sides of Pakistan,s memogate byImrankhan in asia on sat,2011-11-19
3-Maclean Canada,s national magazine since1905May23,2011.volume124.number19pakistan/having friends in high places,pp36-37
4- iran-chabar.de/or  akhbar-rooz.com
دوستانی که هیچگاه عاقبت به خیرنشدند
نویسنده:اردشیرزارعی قنوانی اخبارروز18مهر-میزان1390-10اکتوبر2011